فصل اول
کلیات
مقدمه
جامعه ایران در سالهای گذشته، همگام با دگرگونیهای ساختی و فنی و پیوند گسترده با جامعه جهانی، و هم چنین آشنایی با سامانه ارزشهای نوین در گستره جهانی، با دگرگونیهای مهمی روبرو بوده است. این تحولات تمامی عرصه های عمومی و خصوصی زندگی افراد جامعه را تحت تأثیر قرار داده و موجب شده است تا
پدیده های اجتماعی پیشین به اشکال جدید خودنمایی کنند. ارزشها و نگرشها درباره نهاد خانواده، ازدواج و شیوه های همسرگزینی، از زمینههایی بوده است که دچار دگرگونیهای گستردهای شده است؛ تا جایی که
میتوان گفت که ارزشهای فرهنگی ایرانیان در حال ساخت و نوزائی است(موحد و عباسیشوازی، ۱۳۸۵: ۶۸).
در دوره تغییرات سریع فرهنگی و اجتماعی، جامعه شاهد بیشترین واگرایی و انشعاب بین نسلهاست.
نسلهای جوانتر با پذیرش عقاید و ارزشهای جدید، نقش تعیین کنندهای را در شکل دادن به تغییرات اجتماعی بر عهده میگیرند و حال آنکه، نسلهای قدیمی تر با پایبندی بیشتر به عقاید و ارزشهای سنتی جامعه، در برابر تغییرات سریع، مقاومت نشان میدهند. به همین خاطر، ارزشهای خانواده حتی در مواجهه با تغییرات پرشتاب اجتماعی-جمعیتی نیز گرایش به تغییر تدریجی دارند(عسکری ندوشن و دیگران،۱۳۸۸: ۸).
در این میان یکی از حوزههایی که دچار تغییر و تحول شده است، روابط بین دو جنس و جهتگیری جنسیتی است. تحولات ایجاد شده در این زمینه، میتواند دارای منابع متعدد داخلی و خارجی باشد که طیفی از دلایل، از جمله ضعف نظام فرهنگی کشور در تنظیم روابط بین جوانان( اعم از دختر و پسر) تا پیداش تکنولوژی های رسانهای جدید را شامل میشود(بوستانی،۸۸: ۱۴۳).
در کنار تحولات نظام ارزشی در سالهای اخیر، جامعه ایرانی با تغییرات اجتماعی و ساختاری دیگری نیز در این سالها دست به گریبان بوده است. یکی از این موارد تغییر ساختار اقتصادی کشور و تبعات اجتماعی متعدد آن بر رفتارهای جوانان است. اکنون فاصله بین ((بلوغ جنسی)) و ((بلوغ اقتصادی)) در ایران به بیش از ۱۰ سال رسیده است. فاصلهای که روز به روز در حال افزایش است. بلوغ اقتصادی با اشتغال پایدار حاصل میشود و، در این میان، اشتغال جوانان به یکی از مسائل کلیدی در جامعه ایرانی بدل شده است. اشتغال مقدمه ازدواج است و مشکلات اقتصادی بر سن ازدواج میافزاید. این همه در حالی است که ازدواج تنها راه مشروع ارضای نیاز جنسی در ایران است و اکنون این راه با موانع زیادی روبرو شده است. افزایش سن ازدواج فشارهای زیادی به جوامع با ساختار سنتی وارد کرده است(آزاد ارمکی و دیگران،۱۳۹۰ :۳).
تحقیقات مختلفی که در زمینه روابط بین دو جنس انجام گرفته، نشان میدهند که این روابط در سالیان اخیر افزایش یافته است. گسترش اینگونه روابط از جمله موضوعات حساس و عموماً مغفول در امر سیاستگذاری و مطالعات آکادمیک در ایران است. امروزه تفاوت در نگرش به ((نحوه رابطه)) با جنس مخالف به یکی از اصلیترین کانونهای مناقشه بین نسلی در خانواده های شهری بدل شده است(آزاد ارمکی وشریفی ساعی:۹۰، ۴۳۷).
۱-۲- بیان مسئله
با قاطعیت میتوان گفت که در هیچ مقطع تاریخی، ارزشها و نگرشهای افراد و گروه های اجتماعی در درون جوامع به سرعتی که امروز در حال تغییر است، دچار دگرگونی نبوده است. همراه با دگرگونیهای وسیع محیطی و ساختاری، نظام ارزشی جوامع نیز هرچند با تأخیر به آن واکنش نشان میدهد و دچار دگرگونی میشود(موحد و دیگران،۱۳۸۶: ۳۴).
اعتقاد بر این است که جوانان در همه جوامع معمولاً به نظم اجتماعی موجود کمتر متعهدند و بیشتر مستعد ایجاد تغییر و دگرگونی در این نظام هستند. در مقابل نسل بزرگسال محافظهکارتر و حافظ نظم اجتماعی است و با منابع سنتی ارزشها و هنجارها پیوند محکمتری دارد(اینگلهارت، ۱۳۷۳: ۱۴).
نگرانی درباره جوانان و تغییرات فرهنگی عمری به درازای تاریخ بشری دارد. هنجارگریزی جوانان، همیشه مسئلهای مهم در سطح جوامع بوده است. یکی از مهمترین این هنجارگریزیها که در جوامع شرقی اهمیت بیشتری داشته، رابطه با جنس مخالف است. جوامع سنتی برای این جور روابط همیشه چارچوبهای خاصی داشته اند(ربیعی و شاه قاسمی،۱۳۸۸: ۳۵). این روابط که غالباً به صورت مخفیانه انجام میگیرد، از سویی با اصول اعتقادی و فرهنگی جامعه در تضاد است و نوجوانان بویژه دختران از این بابت از جانب خانواده و اولیای مدرسه مورد بیمهری و سرزنش قرار میگیرند و از سوی دیگر بهداشت روانی خانواده ها را مختل نموده و موجبات بدبینی خانواده ها و اولیای مدارس را فراهم میآورد که هریک دیگری را متهم به بیکفایتی نموده و به جای پرداختن به علل و عوامل ریشهای سعی در مبارزه با معلول دارند و مجازاتهای انضباطی نظیر تهدید، توبیخ اخراج و شبیه اینها را اعمال میکنند.
در دیدگاه ها و تئوریهای تحلیل مسائل اجتماعی، تعاریف متعددی از مسائل اجتماعی وجود دارد. در اینجا ما یکی از جامعترین تعاریف را به عنوان تعریف مسئله اجتماعی در نظر میگیریم: مسئله اجتماعی به وضعیتی گفته میشود که بخش قابل توجهی از جامعه از طریق تجربیات خود از آن اگاه شوند(بعد عینی) و این وضعیت را در تعارض با ارزشها بدانند(بعدذهنی) و به شکل سازمانیافته یا سازماننیافته خواهان تغییر یا اصلاح آن وضعیت اجتماعی باشند(امین آقایی، ۱۳۸۸: ۳۲).
دین اکثریت افراد در جامعه ایران، اسلام است و اکثر هنجارها و ارزشهای جامعه ما توسط دین مشخص میشود. دین اسلام نیز دوستی دختر و پسر را منع نموده، روابط میان آن دو را با حفظ حریم فردی، رعایت حیا و عفت اجتماعی مجاز میداند. در گذشته این روابط بیشتر در میان اقشار بالانشین و آن هم به ندرت یافت میشد.
با ظهور انقلاب اسلامی این روابط به طور کلی نفی شد. انقلاب سعی در ایجاد باورها و نگرشهای جدید در حوزه های مختلف و همچنین اصلاح برخی رفتارهای اجتماعی و جایگزینی آنها با نگرشها و رفتارهای قبل از آن داشت. هنجارآوران و فرهنگسازان پس از انقلاب به ویژه دهه ۶۰، صرفاً از شیوه ها و ابزار کنترل اجتماعی درونی در این راه بهره نبرده و علاوه بر آن، به استفاده از ابزارهای کنترل بیرونی نیز روی آورند. بر این اساس، در آموزشهای رسمی پیش دبستانی، دبستانی و راهنمایی، حتی قبل از بلوغ دختران و پسران طرح جداسازی اجرا شد تا به این وسیله کودکان و نوجوانان به لحاظ فکری و رفتاری آمادگی این نوع نگرشها و رفتارها را درمورد افراد غیرهمجنس پیدا کنند. این نوع رفتار و نگرش توسط مردم تا حد زیادی پذیرفته شد و تا حد زیادی با رضایت خاطر، مطابق آن رفتار میکردند. اما تغییرات فرهنگی به تدریج نظام اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داد؛ به ویژه افرادی که در پایان دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ دوران نوجوانی و جوانی خود را طی میکردند. به نظر میرسد که این نسل یا جمعیتی که پدیده های متفاوتی را نسبت به نسل قبل از خود تجربه کرده بودند، هماهنگی بالایی با عناصر فرهنگی دهه ۶۰ ندارد. اکنون ضد ارزش تلقی شدن روابط دختر و پسر جوان، همچون گذشته ارزیابی نمیشود. با این حال، این تغییر فرهنگی برای نسل انقلاب به راحتی مورد پذیرش قرار نگرفته و نخواهد گرفت و ایشان به این پدیده، احتمالاً بیشتر به عنوان نوعی استحاله فرهنگی و نتیجه تهاجم فرهنگی غرب مینگرند(قاسمی،۱۳۸۳: ۹۳).
به طور کلی آنچه که امروز دوستی دختر و پسر را در جامعه ایرانی به مسئله اجتماعی تبدیل کرده است تقابل میان نگرشهای مذهبی و سنتی که سعی در محدود نگه داشتن روابط دو جنس پیش از ازدواج دارند با دیدگاه های جدید و نویی است که حاصل تماس با فرهنگهای دیگر به ویژه فرهنگهای غربی است که عمدتاً دوستی دختر و پسر را از طریق رسانه هایی چون اینترنت و ماهواره ترویج میدهند و معمولاً حساسیت زیادی در خصوص حدود و مرزهای دوستی ندارند.
هرچند این روابط به عنوان مسئله اجتماعی شناخته میشوند، اما از سوی دیگر جوانان با این چالش روبرو هستند که چگونه با جنس مخالف خود رابطه برقرار کنند؟ چه حدودی را در این زمینه رعایت نمایند؟ و چه هزینهایی را بایستی در این روابط بپردازند؟ که این امر باعث شده است که معاشرت و دوستی میان دختر و پسر به عنوان یک مسئلهی شخصی نیز طرح گردد.
همچنین با توجه به ساختار مردسالارانه حاکم بر جامعه، قبح چنین روابطی برای دختران بیشتر از پسران است و بنابراین عواقب و پیامدهای این دوستیها بیشتر دامنگیر آنان خواهد شد.
عامل دیگری که بر پیچیدگی این مسئله افزوده است، تضاد بین نسلی است که خود ناشی از شرایط اجتماعی-فرهنگی جامعه در حال گذار و گسترش وسایل ارتباط جمعی است.
۱-۴- اهمیت و ضرورت تحقیق
در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت میگرفت، اما امروزه چالش میان سنت و مدرنیته، فراگیرشدن رسانه های ارتباط جمعی و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای غربی است، احساس دوگانهای را در نسل جوان پدیدار کرده است: از یکسو ارتباط با جنس مخالف برای جوانان به عنوان یک نیاز مطرح شده و جوانان به آن تمایل دارند و از سوی دیگر جامعه ما به دلیل دارا بودن ساخت مذهبی و دینی چنین روابطی را نکوهش میکند.
علاوه بر این در خود این روابط و کنش متقابل بین طرفین نیز مسائل و مشکلاتی نهفته است. بر اساس مطالعات انجام گرفته، افت تحصیلی، روابط جنسی پیش از ازدواج و بارداریهای ناخواسته، ابتلا به بیماریهای مقاربتی، ترس از برملا شدن روابط و آبروریزی، اضطراب و افسردگی، اختلالات هیجانی و عاطفی و ارتکاب به بزهکاری و خلافهای رفتاری شدید و درگیریهای خانوادگی از جمله زیانها و مشکلاتی است که در زمینهی ارتباط با جنس مخالف دامنگیر افراد شده است(گلزاری،۱۳۸۴: ۱۰۸). بیشک پاککردن صورت مسئله در شرایط کنونی غیرممکن است و بایستی راهکارهای درست و عملی و الگوهای متناسب با فرهنگ اسلامی را به جوانان ارائه داد. بنابراین با آگاهی از نگرش درباره روابط دختر و پسر میتوان از بروز بسیاری از مسائل اجتماعی جلوگیری نموده و یا به گونهای آمادگی رویارویی با آنها را به وجود آورد.
با توجه به دید جنسیتی جامعه، دختران نسبت به پسران در مسائل اجتماعی آسیب پذیرترند و مسائل و مشکلات چنین روابطی بیش از پسران دامنگیر آنها خواهد شد. با فهم و نگرش ارزشهای جوانان به ویژه دختران پیرامون این مسأله میتوان تا حدودی به پیش بینی رفتار آنان در آینده دست یافت و با شناخت رفتار جوانان در این زمینه میتوان آنها را از خطرات روانی اجتماعی و بهداشتی که آنها را تهدید میکند، آگاه ساخت.
۱-۳- اهداف تحقیق
هدف اساسی این تحقیق بررسی نگرش زنان ۵۰-۱۵ سال پیرامون دوستی و معاشرت دختر و
پسر قبل از ازدواج و روشن ساختن عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با نگرش زنان ۵۰-۱۵ سال نسبت به این روابط میباشد. سئوالات اساسی که راهنمای ما در رسیدن به این اهداف است عبارتند از: ۱- زنان ۵۰-۱۵ سال چه نگرشی نسبت به معاشرت و دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج دارند؟ ۲- این نگرش چه رابطهای با عوامل اجتماعی و فرهنگی دارد؟
فصل دوم
پیشینه تحقیق
۲-۱- مروری بر تحقیقات داخلی و خارجی
هر پدیدهای دارای سابقه و پیشینهای است. وضع و شرایط امروز آن نیز تابع همان شرایط است. و در زنجیرهای از تداوم جای میگیرد. هویت آنان بدون در نظر گرفتن گذشتهای که در آن تکوین و تبلور یافتهاند بدست نخواهدآمد، علاوه بران هیچ تحقیقی در حال صورت نمیگیرد. بنابراین هر پژوهشی در تداوم پژوهشهای پیشین به انجام میرسد. بدین ترتیب هم از دوباره کاریها در آن اجتناب میشود و هم از داده های تحقیقات پیشین برخوردار میگردد. ارتقاء دانش به همین تداوم بسته است. هر پژوهش باید متکی به دستآوردهای پژوهش باشد. درحالی که خود هم سخنی تازه دارد و هم روش های دقیقتر در شناخت پدیده به کار میگیرد. بنابراین در هر طرح تحقیق باید از تحقیقات پیشین در آن زمینه مورد نظر یاد کرد. و سپس تحقیق خود را تداوم منطقی آن جای داد(ساروخانی،۱۴۴:۱۳۸۶).
در این قسمت به مرور اجمالی تحقیقات داخلی و خارجی انجام گرفته در ارتباط با موضوع تحقیق میپردازیم و در نهایت به بررسی نقد این مطالعات میپردازیم.
۲-۱-۱- تحقیقات داخلی
محسنی (۱۳۷۸ ) در پژوهشی تحت عنوان«بررسی آگاهیها، نگرشها و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی در تهران»، ۲۳۲۰ نفر از شهروندان تهرانی را مورد مطالعه قرار داد. بر اساس نتایج این پژوهش، نظر شهروندان در خصوص معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج به شرح زیر است:
۷/۷۷ درصد شهروندان مرد و زن بین ۲۴-۱۶ ساله با این نوع معاشرتها موافق، ۴/۲۰ درصد مخالف و ۹/۱ درصد پاسخی ندادهاند. در گروه سنی ۳۴-۲۵ ساله ۰۹/۷۳ درصد موافق، و ۸۰/۲۳ درصد مخالف بودهاند. در گروه سنی ۳۵-۴۴ ساله، ۲/۶۸ درصد موافق، ۴/۲۹ درصد مخالف و در نهایت در گروه سنی ۵۵ سال به بالا، ۶۷ درصد موافق و ۴/۳۰ درصد مخالف بودهاند. ارقام فوق نشان میدهند، با افزایش سن، میزان موافقت با روابط جوانان قبل از ازدواج کاهش مییابد.
در پژوهش دیگری که توسط همان محقق در سطح ایران، تحت عنوان «بررسی آگاهیها، نگرشها و رفتارهای اجتماعی- فرهنگی در ایران در ۱۳۷۹» انجام گرفته است، نتایجی بسیار نزدیک به نتایج پژوهش پیشین به دست آمده است:
در این پژوهش در کل میزان موافقت با معاشرت قبل از ازدواج رقم بالایی را نشان میدهد (۶/۶۸ درصد) که در این میان گروه سنی ۲۴-۱۶ سال بیشترین درصد را به خود اختصاص داده است(۹/۷۴ درصد). در این پژوهش نیز با افزایش سن میزان موافقت کاهش مییابد به صورتی که در گروه های سنی ۵۵ سال به بالا، تنها ۶۴/۷ درصد موافقت خود را با معاشرت قبل از ازدواج ابراز داشتهاند. نتیجهگیری محقق فوقالذکر از این پژوهش آن است که در دهه های گذشته این نوع معاشرتها اساساً وجود نداشت و زن و شوهر در موارد زیاد تا قبل از ازدواج یکدیگر را نمیدیدند و از سویی دیگر اولاً ازدواج به معنای مشارکت متقابل زن و شوهر نبود، ثانیاً در ازدواجها اندیشه انسانها مورد توجه نبود. این مطالعه نشان داد که شرایط با گذشته بسیار فرق کرده است.
آزادارمکی و دیگران (۱۳۷۹)، در مقالهای تحت عنوان «بررسی تحولات اجتماعی و فرهنگی در طول سه نسل خانواده تهرانی»، تأثیر تحولات فرهنگی و اجتماعی را بر ساختار درونی خانواده بررسی میکنند. طبق نظر محققین این تحولات در پی مقتضیات دوران مدرن به وجود آمده است. در این تحقیق مسئله اصلی این است که آیا با وجود تحولات رو به گسترش و همه جانبه در جامعه، خانواده و شبکه های پیرامون آن توانسته است با بازتولید ارزشهای حاکم بر خود موجودیتش را در طول سه نسل تداوم بخشد یا خیر؟ برای دستیابی به این هدف طرح تحقیقی برای تهران فراهم و برای اجرای آن از روش مطالعه اسنادی و منابع و روش پیمایشی، با بهرهگیری از تکنیک تکمیل پرسشنامه، همراه با مصاحبه و یا مراجعه به پاسخگویان، استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشان میدهد که خانواده در اجرای آداب و رسوم ازدواج توانسته است کارکردهای خود را حفظ کرده و تداوم بخشد و به نسلهای بعد منتقل نماید. همچنین نقش حمایتی خود را به اعضایش، با وجود تغییرات از دست ندهد. از طرف دیگر، با وجود پایایی کارکردهای آداب و رسوم ازدواج و تشدید در اجرای مراسم برخی از سنتها و ارزشهای حاکم بر خانواده، شبکه خویشاوندی تحت تأثیر تحولات فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته و در نگرش به بعضی از آنها تغییرات مشاهده شده است.
قاسمی(۱۳۸۳) در مقالهای تحت عنوان"سنخشناسی دانشجویان بر مبنای پدیده روابط دوستانه دختر و پسر” به بررسی ۳۶۰ نفر از دانشجویان شاغل به تحصیل دانشگاه صنعتی اصفهان پرداخته و در پی بررسی به این سئوال بوده است: دانشجویان پیرامون ابعاد مختلف پدیده روابط دختر و پسر شامل کدام سنخها و یا گونه ها میشوند؟ هر سنخ دارای کدام ویژگیهاست و هریک از سنخها چه نسبتی از دانشجویان را به خود اختصاص میدهند؟ سنخ در این مطالعه به سه دسته سنتگرا، سنتگرای نو و نوگرا دستهبندی شده و مطابق با نتایج تحقیق ۶۴ درصد از پاسخگویان به طور ضمنی یا آشکار با رویکرد سنتگرایی به مخالفت پرداخته و این رویکرد را غیرمنطقی ارزیابی کردهاند.
عباسیشوازی (۱۳۸۴) در پایان نامه کارشناسیارشد خود تحت عنوان «بررسی رابطه عوامل اجتماعی و فرهنگی با نگرش دانشجویان نسبت به معاشرت و دوستی دختر و پسر پیش از ازدواج» به بررسی و شناخت نگرش دانشجویان نسبت به معاشرت و دوستی دختر و پسر پیش از ازدواج و همچنین بررسی رابطه عوامل اجتماعی و فرهنگی با نگرش به این گونه معاشرتها پرداخته است. وی در این مطالعه که به روش پیمایش صورت گرفته است، ۳۹۸ نفر دانشجوی دختر و پسر از دانشگاههای شیراز و علوم پزشکی شیراز را مورد بررسی قرار داده است. یافته های پژوهش وی حاکی از آن است که ۶/۲۵ درصد از دانشجویان دارای نگرش مثبت، ۸/۵۰ درصد نگرش میانه و ۶/۲۳ درصد از آنان دارای نگرش منفی به این گونه معاشرتها بودهاند. این در حالی است که نگرش خانواده ها منفیتر از نگرش دانشجویان بوده است و زنان نگرش بسیار منفیتری نسبت به مردان به این گونه معاشرتها داشتند. متغیرهای تأثیرگذار بر نگرش دانشجویان عبارتند از: نگرش خانواده، طبقه اجتماعی خانواده، تحصیلات پدر و مادر، شغل پدر، اولویتهای ارزشی مادی و فرامادی و جنسیت. محقق نهایتاً پدیده معاشرت و دوستی دختر و پسر را واقعیت اجتماعی نوظهوری میداند که در پی تغییرات نگرشی و ارزشی به وجود آمده است.
صاحب الزمانی و دیگران(۱۳۸۴) در مقالهای تحت عنوان “بررسی تأثیر آموزش بر آگاهی و نگرش دختران دبیرستانهای منطقه ۱۴ تهران نسبت به دوستی با جنس مخالف در سال ۱۳۸۴” با ابزار پرسشنامه و روش پیمایش به بررسی موضوع مورد مطالعه پرداختند. در این مطالعه ۹۰ نفر از دانشآموزان دختر پایه اول و دوم از دو دبیرستان (گروه مورد و شاهد) که به طور تصادفی خوشه ای انتخاب شده بودند، مشارکت داشتند.در دو مرحله پرسشنامه ها توسط دانشآموزان گروه شاهد و گواه تکمیل گردید. نتایج این پژوهش نشان داد که در آزمون اول بیشترین درصد واحدهای مورد پژوهش در هر دو گروه دارای نگرش و آگاهی متوسط بوده، اما بعد از آموزش بیشترین درصد واحدهای مورد پژوهش در گروه مورد نمره نگرش مناسب کسب کردند، در حالیکه در گروه شاهد تفاوت معناداری در آزمون مرحله دوم مشاهده نشد. نتایج حاصل از این پژوهش نیاز به اجرای برنامههای آموزشی منظم و مؤثر را جهت ارتقاء سطح آگاهی و نگرش دانشآموزان درباره حدود دوستی با جنس مخالف مورد تأیید قرار میدهد.
اسدی (۱۳۸۵) در مقالهای تحت عنوان «بررسی روابط دانشجویان دختر و پسر در دانشگاههای شهر اردبیل» به بررسی روابط دانشجویان دختر و پسر از دیدگاه اسلام در دانشگاههای شهر اردبیل میپردازد. جامعه آماری پژوهش فوق را دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاههای شهر اردبیل(محقق اردبیلی، پیام نور، آزاد اسلامی، علوم پزشکی) تشکیل میدهند. نمونه آماری این تحقیق ۸۰۰ نفر و روش نمونهگیری، تصادفی-طبقه ای بود. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه خودساخته با مقیاس لیکرت بود. محقق در پایان مطالعه توصیفی-مقطعی خود به این نتیجه رسیده است که ۵۶ درصد از دانشجویان با گزینه ارتباط میان دختر و پسر در مسائل آموزشی اجتنابناپذیر است کاملاً مخالف بودند. در مجموع ۴/۸۴ درصد از پاسخگویان نسبت به ارتباط بین دختر و پسر از دیدگاه اسلام، نگرش مثبت داشتند. میزان نگرش مثبت دختران بیش از پسران بود. همچنین ۱۰۰ درصد دانشجویان رشته آموزش ابتدایی، روان شناسی و مدیریت اداری دارای نگرش مثبت بودند. در حالیکه این نسبت در بین دانشجویان رشته علومآزمایشگاهی ۶/۵۶ درصد بود.
موحد و عباسیشوازی(۱۳۸۵) در مقالهای تحت عنوان “بررسی رابطه جامعهپذیری و نگرش دختران به ارزشهای سنتی و مدرن در زمینه روابط بینشخصی دو جنس پیش از ازدواج” به بررسی چگونگی نگرش دختران جوان به دوستی و معاشرت پیش از ادواج و همچنین رابطه زمینه های فرهنگی جامعهپذیری با نگرش دختران به دوستی و معاشرت پیش از ازدواج میپردازد. نمونه آماری این مطالعه را ۳۶۰ نفر از دختران دانشجو از دانشگاه شیراز(۲۵۳ نفر) و علومپزشکی(۱۰۷ نفر) با میانگین سنی ۹/۲۱ سال تشکیل دادند. یافته های این پژوهش که به شیوه پیمایشی و با ابزار پرسشنامه صورت گرفته است، نشان داد که نگرش و سوگیری بیش از نیمی از دختران دانشجو(۶/۵۵ درصد) به این دوستیها میانه بوده است. تحلیلهای دو متغیره نشان داد که همبستگی نگرش دختران به روابط پیش از ازدواج، با متغیرهای اولویتهای ارزشی، باورهای دینی، پایبندی به ارزشهای دینی، نگرش دوستان، نگرش خانواده، تحصیلات پدر و مادر، دانشگاه محل تحصیل، و برخی ابزارهای رسانهای همچون روزنامه و مجله معنادار نبوده است. تحلیل چند متغیره نیز نشان داد که تنها سه متغیر پایبندی به ارزشهای دینی، نگرش دوستان و نگرش خانواده بر روی هم ۵/۶۰ درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین میکند که در این میان، مؤثرترین متغیر، پایبندی به ارزشهای دینی بوده است. به طور کلی، میتوان گفت اگرچه دگرگونیهای این گستره از روابط، به سوی ارزشهای مدرن پیش میرود، اما دختران، میان ارزشهای سنتی و مدرن سرگردانند.
یوسفی و دیگران (۱۳۸۶) در مقالهای تحت عنوان «بررسی نگرش والدین شهر اصفهان نسبت به روابط دوستانه دختران و پسران» به بررسی نگرش والدین شهر اصفهان نسبت به روابط دوستانه دختران و پسران پرداختند. جامعه آماری پژوهش فوق را کلیهی والدین شهر اصفهان و نمونهی آماری آن را ۳۰۰ نفر از والدین این شهر (۱۵۰ پدر و ۱۵۰ مادر) تشکیل میدادند که از طریق نمونهگیری خوشه ای از دو منطقهی شهری انتخاب شده بودند. نتایج این پژوهش که با بهره گرفتن از ابزار پرسشنامه و روش پیمایش صورت گرفته بود، نشان داد که نگرش والدین نسبت به دخترانی که دوست پسر دارند و پسرانی که دوست دختر دارند و روابط دوستانه بین آنها منفی است. همچنین یافته های این پژوهش نشان داد که بین نگرش مادران و پدران تفاوت معناداری وجود ندارد و متغیر مهمی که باعث تفاوت نگرش والدین میشود، گرایش مذهبی آنهاست. به این ترتیب که هرچه والدین مذهبیتر باشند، نسبت به روابط دوستانه دختران و پسران نگرش منفیتری دارند.
یوسفی و همکاران(۱۳۸۶) در مقالهای تحت عنوان"سالم سازی روابط دختران و پسران” به بررسی اثر آموزش روابط سالم بر افزایش آگاهی دختران در روابط آسیبزای دختر و پسر میپردازند. به این منظور از طریق نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای ۳۰ نفر از دانشآموزان دختر انتخاب شدند. سپس افراد انتخاب شده در دو گروه گواه و آزمایش قرار گرفتند. در حالیکه گروه گواه در لیست انتظار قرار داشتند، گروه آزمایش در یک دوره ۸ جلسهای آموزش روابط سالم دختر و پسر شرکت کردند. آزمودنیها در مرحله پیشآزمون و پسآزمون توسط آزمون محقق ساخته آگاهی از روابط آسیبزای دختر و پسر مورد سنجش قرار گرفتند. داده ها با توجه به فرضیه تحقیق، مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل آماری نشان داد که آموزش روابط سالم بر افزایش آگاهی دختران از روابط آسیبزای دختر و پسر مؤثر است.
شیخدارانی و همکاران(۱۳۸۷) مطالعهای تحت عنوان “بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر افزایش آگاهی حاصل از آسیبهای ناشی از روابط آسیبزای دختر و پسر بر نگرش دانشآموزان دختر مدارس دوره متوسطه شاهینشهر” انجام دادهاند. این پژوهش در قالب طرح پژوهشی نیمهآزمایشی از نوع دو گروهی همراه با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری یک ماهه انجام گرفت. جامعه آماری کلیه دانشآموزان دختر پایه اول و دوم متوسطه شاخه نظری بودند و نمونهگیری به شیوه تصادفی خوشه ای بر مبنای کلاس انجام گرفت. آزمودنیها به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه آزمایش طی یک دوره شش جلسهای ۹۰ دقیقهای مداخلات آموزشی را دریافت کردند و گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکرد. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه محقق ساخته «نگرش نسبت به روابط دختر و پسر» با پنج خرده مقیاس و ۴۱ گویه بود که به بررسی نگرش دانشآموزان دختر نسبت به روابط دختر و پسر میپرداخت. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چند متغیره با کنترل نمرات پیشآزمون نشان داد در مجموع آموزش پیشگیری از روابط آسیبزا باعث ایجاد تغییر نگرش در دانشآموزان در مرحله پسآزمون و پیگیری شده است. همچنین نتایج نشان داد این آموزشها در دانشآموزان دختر باعث بهبود نگرش آنها در حیطه های «آسیب به زندگی مشترک آینده» و «آسیب به روابط خانوادگی» شده است. این تغییر در حیطه «آسیبهای اجتماعی» فقط در مرحله پسآزمون ایجاد شد. همچنین این مداخله بر نگرش آنان در حیطه های «آسیبهای عاطفی، روانی» و «مشکلات تحصیلی» تأثیر معناداری نداشت.
موحد و همکاران(۱۳۸۸) در مقالهای تحت عنوان “ناهمگونی جنسیتی، نگرش افراد و ارتباط دختران و پسران در دانشگاه” با بررسی ۴۲۵ نفر در دانشگاه شیراز با بهره گرفتن از ابزار پرسشنامه و روش پیمایش به این نتیجه رسیدند که ناهمگونی جنسیتی در کلاسها باعث ایجاد فرصت بیشتر برای تماس و در نتیجه دوستی بین دو جنس شده است. آنها استدلال میکنند که هرچه ناهمگونی جنسیتی در کلاسها بیشتر باشد، فرصتهای تماس اعضاء گروه اقلیت با یکدیگر کاهش یافته و در نتیجه دوستیهای بین گروهی افزایش مییابد. بنابراین، میزان دوستیهای بین جنسیتی تابعی معکوس از اندازه گروه جنسیتی در کلاس بوده است؛ اما آنها معتقدند که این نتیجه را برای دختران باید با احتیاط بیشتری عنوان کرد. نتایج مربوط به نگرش افراد نشان میدهد که این متغیر همبستگی بالاتری به نسبت متغیر ناهمگونی جنسیتی با تجربه اینگونه معاشرتها داشته است. بنابراین باید در تبیین روابط بین جنسیتی، نقش ساختارهای عینی و ذهنی را در کنار هم مورد ملاحظه قرار داد.
بوستانی و محمدپور (۱۳۸۸) در مقالهای تحت عنوان “باسازی معنائی جهتگیری جنسیتی پسران نسبت به دختران” درصدد برآمدند که با بهره گرفتن از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به بررسی بخشی از کنشهای اوقات فراغت یعنی جهتگیری جنسیتی پسران نسبت به دختران، به عنوان بستری برای شکلگیری هویت دانشآموزان دبیرستانی شهر شیراز بپردازد. روششناسی این پژوهش کیفی است و محققان از روش قومنگاری برای انجام عملیات تحقیق استفاده کردهاند. داده های کیفی در این مطالعه با بهره گرفتن از روش مشاهده مشارکتی و تکنیک مصاحبه عمیق گردآوری شده اند. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائه نظریه نهایی از روش نظریه زمینهای استفاده شده است. بر اساس روش نمونهگیری کیفی-هدفمند و نیز معیار اشباع نظری، بیست نفر از دانشآموزان سال سوم دبیرستان از مدارس مختلف شهر شیراز در این مطالعه شرکت کرده و جهتگیری جنسیتی آنها نسبت به دختران مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است؛ یافته های بدست آمده با بهره گرفتن از روش نظریه زمینهای شامل پنج مقوله عمده به شرح زیر میباشند: بازاندیشی، درگیری فضای ذهنی، فشار هنجاری گروه دوستی، ارتباط ابزارمند و روابط ناپایدار. ((مقوله هسته)) این بررسی ((جهت گیری جنسیتی بازاندیشانه)) است که سایر مقولات عمده را دربر میگیرد. محققان نظریه زمینهای حاصله را، در قالب یک مدل پارادایمی شامل سه بعد شرایط، تعاملات و پیامدها ارائه کردهاند.
فرم در حال بارگذاری ...