ویلیام لویف بر آن است که برنامههای زمان جانسون برای اصطلاح کودک طراحی شده بودند برای اصطلاح مدرسه و تا زمانی که این منطق غلط حاکم باشد، هر برنامهای محکوم به شکست است. سایرین هم مفهوم آموزش و پرورش جبرانی را به خاطر منحرف کردن توجه به نابرابریها در جامعه مورد انتقاد قرار میدهند. مرتون و واستون عقیده دارند که برنامههای آموزش و پرورش جبرانی نمیتوانند نابرابری در برخورداری از فرصتها را که ریشه در نابرابری اجتماعی در جامعه کلی دارد بر طرف سازد.
آنان مدعیاند که آموزش و پرورش جبرانی سبب میشود که از دنبال کردن سیاست برابرنگر واقعی صرف نظر شود. به نظر آنان، برخورداری از برابر فرصتهای آموزش و پرورش فقط در جامعهای که دارای برابر اجتماعی است امکان پذیر میباشد. آموزش و پرورش جبرانی صرفاً بخش کوچکی از نظام موجود را در بر میگیرد. در حالی که باید تغییری اساسی در کل نظام اجتماعی صورت پذیرد. (صفوی، ۱۳۹۶، ۷۵-۷۴)
۳- آنهایی که هر دو نظریه قبلی را رد کردهاند، عامل طبقه اجتماعی را کمتر موثرتر دانسته و «مدرسه» را به عنوان عامل اصلی این نابرابری میدانند. جامعه شناسی آموزش و پرورش در فرانسه بیشترین تاکید را در این بخش دارا میباشد. به قول گیو: سه دیدگاه یا برداشت در جامعه شناسی آموزش و پرورش در مدرسه وجود دارد.
الف: دیدگاه کارگر گرایی و فرهنگ گرایی توسط پیربوردیو و ژان کلود پترون مطرح شده است. آنها معتقدند که مدرسه دستگاهی است که کارکردش فقط باز تولید طبقات اجتماعی مختلفی که در اجتماع وجود دارد، میباشد.
در واقع این نظریه، اینگونه مدرسه را زیر سوال میبرد که دموکراتیک نبود و تلاشی برای بهتر شدن وضعیت تحصیلی، در نتیجه وضعیت اجتماعی طبقه محروم مادی – فرهنگی ایجاد نمیکند. نظرات کلی این دو جامعه شناس را میتوان در کتاب «وارتین» و «باز تولید» یافت. این دیدگاه معروف به «باز تولید» ها میباشد. بعضی از نتایج اصلی مطرح شده در این کتاب عبارتند از:
۱- هر دانشآموزی بسته به طبقه اجتماعی خود دارای فرهنگ خاص بوده و میزان نتایج تحصیلی این دانشآموز در ارتباط با طبقه اجتماعی و فرهنگی او میباشد.
۲- طبقه محروم اجتماعی – فرهنگی، در اثر اطلاعات ناقص در مورد تحصیل، بر این باورند که موفقیت تحصیلی از آن آنان نبوده و چنین برداشتی در وجود آنان درونی شده است. بنابراین، آگاهانه خود را از ادامه تحصیل محروم میکنند.
۳- مدرسه با بیتوجهی نسبت به تفاوتهای اجتماعی – فرهنگی بین دانشآموزان و در نتیجه تحمیل یک فرهنگ خاص مطابق با طبقه خاص، نابرابری اجتماعی را برای اقشار دیگر بوجود میاورد.
۴- و سرانجام، مدرسه یک وسیله مهم و اصلی در باز تولید ساختار اجتماعی است. بدین ترتیب، میتوان از دیدگاه باز تولیدها، نتیجه گرفت که شکست تحصیلی دانشآموز:
۱-۴ - مستقیماً در ارتباط عملکرد محرومیت فرهنگی که وابسته به طبقه اجتماعی وی میباشد، قرار دارد و در این میان، مخصوصاً زبان و انگیزه درس خواندن و یادگرفتن، ملاک میباشد که در ارتباط با طبقه اجتماعی دانشآموزان است.
۲-۴- موفقیت تحصیلی و آینده مبتنی بر علم، توسط افراد به نا درستی تفسیر و پیش بینی شده که این امر در افراد درونی و حک شده است و داشتنی یک چنین خاستگاهی، در ارتباط با طبقه اجتمای فرد میباشد، در این میان مدرسه نه تنها هیچگونه فعالیتی برای از بین بردن این طرز تفکر و آگاه سازی طبقه نا آگاه نسبت به مدرسه نمیکند، بلکه خود، این نابرابری را تاکید و تثبیت میکند. از این دیدگاه است که مدرسه به عنوان حامل وضع موجود از جمله نا موفقیت و نهایتاً شکست تحصیلی طبقهای از جامعه محسوب میشود.
ب: برداشت و دیدگاه مادی گرایی، که توسط دو جامعه شناس: کریستیان بودلر و روجه استابلر، در کتاب معروفشان تحت عنوان «مدرسه سرمایهداری در فرانسه» معرفی میشود. تاکید آنها، بر روی دلایل نابرابری موفقیت بین افراد، بر حسب طبقات اجتماعی مختلف نیست، پدیده اصلی به نظر آنها، باز تولید روابط اجتماعی است، و نه باز تولید طبقات اجتماعی و منزلت اجتماعی. به نظر آنها مدرسه دو شبکه متفاوت و مجزا و دو نوع تحصیل متفاوت از نظر آینده اجتماعی را مطرح میکند.
شبکه اول- شبکه دبستان و آموزش حرفهای که دانشآموزان را در بر گرفته و افراد این شبکه،به زودی وارد بازار کار تولیدی میشوند.
شبکه دوم- شبکه دبیرستان، تحصیلات عالی که شامل دانشآموزان بوده و کادر علمی فنی سیاسی و ایدئولوژی طبقه مادی را در آینده تربیت و تامین میکند.
این دو شبکه از همان سال اول دبستان ساخته میشود و دانشآموزان را بر اساس دو معیار: خواندن و نوشتن، آن هم در سن شش سالگی جدا میکنند. و بدین ترتیب، شکست تحصیلی ، در سال اول شکل میگیرد، آن هم شکست در خواندن و نوشتن در سال اول تحصیلی و این انتخاب بر اساس طبقه اجتمای دانشآموز انجام میشود، چون امکان اینکه بچهای محروم مادی – فرهنگی در این سن از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار باشند بسیار کم است و بر عکس، بچههای طبقه مرفه مادی – فرهنگی غالباً در این سن قادر به خواندن و نوشتن میباشند. پس، از دیدگاه آنها مدرسه آزاد و دموکراتیک نیست، بلکه مدرسه با تحمیل کردن یک زبان و فرهنگ خاص طبقه اجتماعی مرفه مادی – فرهنگی،اجازه پیشرفت را برای دانشآموزان از طبقات اجتماعی محروم مادی – فرهنگی به آنها نمیدهد و لذا شکست تحصیلی امری است که توسط مدرسه بر روی عدهای خاص از دانشآموزان اعمال میشود.
ج: برداشت و دیدگاه فرداگرایانه، که توسط ریمون بودون مطرح شده است. بودون در کتاب «نابرابری شانس» ترک اجتماعی در جامعه صنعتی، از مدرسه به عنوان مدرسه آزاد و فردگرایانه نام میبرد.
به نظر بودون، نابرابری موفقیت در ارتباط با طبقه اجتماعی و وراثت فرهنگی میباشد و به نظر او:
۱- اکثر اوقات وراثت فرهنگی به فرد اجازه میدهد که نقش و پایگاه او در جامه مشخص بشود و بدین ترتیب خاستگاه و انگیزههای او در ارتباط با پایگاه وی در جامعه میباشد.
۲- تصمیمات اتخاذ شده در مورد وضعیت تحصیلی، توسط افراد، در ارتباط با موفقیت اجتماعی آنها میباشد. یعنی اگر فردی در موفقیتی قرار گرفت که همطراز فرهنگ او نبود و بسته به موقعیت امکانات و دسترسی به اطلاعات بیشتری داشت، در این حالت تصمیمات او یقیناً در ارتباط با اطلاعات و موقعیت وی میباشد. در این دیدگاه شکست تحصیلی، از طرفی به وراثت فرهنگی و از طرف دیگر به یک برآور بدهد، استراتژی بد در مورد ادامه و یا قطع تحصیل وابسته است. این برداشت بد در ارتباط با موقعیت اجتماعی فرد میباشد. به نظر بودون، موقعیت اجتماعی، اهمیت بیشتری نسبت به طبقه اجتماعی و وضعیت مادی – فرهنگی فرد دارد.
چون اگر فرد از طبقه محروم مادی – فرهنگی در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند اطلاعات کافی و خوب نسبت به تحصیل و ادامه آن بدست آورد، از طرفی به حکم و به لطف این اطلاعات، ارزشیابی صحیح و درستی و یا بهتر از آنچه که وراثت فرهنگی به او داده نسبت به عواقب و نتایج تحصیل پیدا میکند و از طرف دیگر این اطلاعات کافی میتواند در تصمیم گیری او مفید واقع شود و در نتیجه مسیر زندگی خود و خانوادهاش را تغییر بدهد. این امر تحرک اجتماعی را به همراه میآورد بودون معتقد است که مدارس مختلفی با کیفیات و در نتیجه نتایج مختلف وجود دارد و انتخاب یک مدرسه خوب توسط یک فرد از طبقه پایین ولی در موقعیتی بهتر نسبت به طبقه مربوط او تحرک اجتماعی را به یاد میآورد. پس در این دیدگاه مدرسه به این ترتیب عامل شکست محسوب می شود که با توجه به عرضه مدارس مختلف (موفق و نا موفق) انتخاب فرد، نتایج یکسانی را به بار نمیآورد. به این ترتیب، شکست تحصیلی اول به وراثت فرهنگی و دوم به شناخت و ارزشیابی درست برای ادامه و یا قطع تحصیلی بستگی دارد که این عامل در ارتباط با موقعیت اجتماعی مشخص میشود.(منادی، ۱۳۷۲، ۶۴ الی ۶۰).
بحثی در مورد تکرار پایه[۱۴]
این مسأله زمانی شکل گرفت که مدارس پایهبندی شد و مجموعهای از دانشآموزان که در سطح یکسانی قرار داشتند در یک کلاس یا طبقه تحصیلی قرار گرفتند. به عقیده برخی صاحب نظران، این واقعه در قرن نوزدهم رخ داد. تکرار پایه به عنوان شیوهای برای مقابله با ضعف عملکرد تحصیلی دانشآموزان طرح و در نظام آموزشی به کار گرفته شد.
جریانهای فکری خاصی از این شیوه حمایت کردند. طرفداران برتری آموزش[۱۵] یکی این جریانها هستند که معتقدند «در زمانی که آینده ملتی در خطر باشد، کنار نهادن کسانی که در یادگیری میلنگند موجب می شود تا فضای پیشرفت مناسبی برای افراد برتر فراهم آید»(Smith,Shepard,1989 ).
این گروه در تدریس سند آموزش آمریکا، تحت عنوان ملتی در خطر[۱۶] دخالت داشتهاند و در این سند از تکرار پایه حمایت کردهاند. جریان دیگر، طرفداران نهضت برگشت پایه هستند که با تکرار پایه موافقاند و ارتقای تحصیلی به شیوه خود به خود را رد مینمایند.(میلر، ترجمه مهرمحمدی، ۱۳۷۹).
طرفداران شیوه تکرار پایه میگویند: نظام برنامه درسی نظامی است که به صورت رشد یابنده و صعودی تنظیم شده است و مراحل پیوسته و گامهای متوالی به دنبال دارد. برنامه درسی از هر سطح دارای انتظارات و میزانهایی است که باید توسط دانشآموزان محقق شود. این همان اصل توالی در برنامه درسی است. حال اگر فرد خاصی نتوانسته است به حداقلهای ضروری دست یابد میبایست فرصتی دوباره به او داده شود تا در این فرصت به انتظارات آموزشی مورد نظر دست یابد. بیان دقیقتر این استدلال آن است که تکرار پایه و دادن فرصت مجدد برای یادگیری موجب بهبود رشد و پیشرفت فرد در سالهای بعد میشود. ادعای دیگر این است که، شیوه تکرار پایه در ذات و درون برنامه درسی است که میتوان این گونه مستدل کرد که معلمانی که در درون این گونه نظامها رشد یافته و تجربه کسب کردهاند با تکرار پایه موافقاند. آنها تکرار پایه را یک سیاست صحیح مدرسهای و یک ابزار موثر برای جلوگیری از افت میدانند. اعتقاد به تکرار پایه چنان عمیق است که هاوس[۱۷] آن را یک موضوع ایدئولوژیک تلقی میکند تا یک عقیده تربیتی (Sonou, 2001) منظور از ایدئولوژی اعتقادات دینی نیست بلکه نگرشهای تربیتی است که به رغم وجود پارهای شواهد مخالف، در عمل به شدت از آن حمایت میشود. از دیگر دلایل طرفداران تکرار پایه این است که وجود مردودی عامل انگیزش قوی برای پیشرفت تحصیلی است. آنها اعتقاد دارند که نگاه داشتن دانشآموز در یک پایه پیامی برای دانشآموزان ضعیف به همراه دارد که مضمونش این است که مدرسه تحمل کم کاری و ضعف در عملکرد تحصیلی را ندارد. این پیام پنهان باعث میشود که دانشآموزان کم کار، به طور جدیتر خود را برای پایه بالاتر آماده کنند. از طرف دیگر تکرار پایه وجود نداشته باشد. معلمان انگیزش برای رساندن بچهها به اهداف مورد نظر، برنامه نخواهد داشت. در واقع، به اعتقاد اینان، نظام پاداش و انگیزش در محیطهای آموزشی با وجود سیاست تکرار پایه قوت و قدرت خواهد داشت. در ضمن با افزایش انگیزش یادگیری دانشآموزان در رسیدن به انتظارهای آموزشی، کارایی بیرونی نظام آموزشی افزایش مییابد و افزایش کارآیی بیرونی باعث میشود هزینه سنگینی که جامعه و خانواده در آموزش و پرورش صرف کرده است، بازده مطلوب داشته باشد. اما با وجود دلایل زیاد طرفدارارن شیوه تکرار پایه، این الگو از همان آغاز با نگاهی تردید آمیز به نتیجه بخش بودن آن مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. ثوراندایک در سال ۱۹۰۸ تحقیقاتی درباره تکرار پایه داشته و در مطالعات خود بین تکرار پایه و ترک تحصیل رابطه یافته است[۱۸] در سالهای ۱۹۳۰ پژوهشگران گزارش دادند که تکرار پایه تاثیر منفی بر پیشرفت تحصیلی دارد (www . ncrel , org). اتو[۱۹] در سال ۱۹۵۱ خاطر نشان کرده که تکرار پایه هیچ ارزش تربیتی ندارد و آنچه دانشآموزان مردود شده در تکرار پایه به دست میآورند بسیار کمتر از آن چیزی است که دانشآموزان ارتقا یافته کسب کردهاند. (در سطح برابر). بررسی ۶۶ مقاله که طی سالهای ۲۰۰۰-۱۹۶۰ درباره تکرار پایه نوشته شده است. نشان میدهد که در ۶۵ مقاله از تکرار پایه حمایت نشده است. (owings, kaplan, 2001) .
حتی پژوهشگرانی که تاثیر مثبت در تکرار پایه یافتهاند نشان دادهاند که مزایای تکرار پایه سال به سال کمتر میشود و به طوریکه تا سال سوم بعد از مردودی اثرهای سودمند از بین میرود. (Cunnighan, Tompson, ?).
تئوریهای برای تبیین و دلایل ضعف عملکرد تحصیلی کودکان ارائه شده است که عبارتند از: ضعفهای فردی، خانواده، ناکارآمدی مدرسه و تفاوت فرهنگی، در میان این چهار تئوری، تنها تئوری نخست، فرد را عامل اصلی شکست می داند ولی باید گفته شود که ضعف عملکرد دانشآموز نتیجه و حاصل ضعف در عناصر زیادی در نظام آموزشی خانواده و جامعه است و نقش دانشآموز در این میان بسیار کم و ناچیز است. این واقعیت در دوره آموزشی عمومی و پایههای اول آن اشکار تر است. زیرا کودک به نتایج و تبعات تحصیل خود آگاهی ندارد . بدین ترتیب، افت تحصیلی بیشتر ناشی از قصور نظام آموزشی و قصور جامعه است تا قصور فردی، «یونسکو هم در تحصیل عوامل افت تحصیلی، ۱۶ عامل را شناسایی کرده که در هیچ یک، فرد عامل اصلی شناخته نشده است.» (دفتر پژوهش نظامهای آموزش جهانی،۱۳۶۵)
سیاست تکرار پایه در اصل پاسخی است که نظام آموزشی به ضعفهای خود می دهد. واکنشی که میتوان آن را یک رفتار دفاعی از نوع جابهجایی دانست که در حقیقت خطاست. تکرار پایه از سوی دو نظریه حمایت میشود: اول این نظریه که افت تحصیلی را به ضعفهای فردی نسبت میدهد که بر اساس آن در هر شکست نقش ضعفهای فردی جدی است. و بنابراین فرد باید خود را با نظام آموزشی منطبق سازد. نظریه دوم از روانشناسی رفتارگرایی سرچشمه گرفته است که «تکرار» را از اصول اساسی یادگیری میداند. در حقیقت این دو نظریه که مکمل یکدیگرند. در دیدگاه های جدید مورد مناقصه جدی قرار گرفتهاند و به بخشی میتوان آن را مبنای محکمی برای پذیرش تکرار پایه دانست.
فرصت مجدد بدون تغییر در عوامل دیگر، در بهبود عملکرد تحصیلی نقش نخواهد داشت. ضعف عملکرد کودک در بیشتر موارد به سبب کم بودن فرصت زمانی نیست، بلکه دلایل پیدا و نهان دیگری در کار است که بدون حذف آنها نمیتوان انتظار داشت که با تکرار پایه کودک به آمادگی مطلوب و کسب دانش و مهارت لازم برسد.
اهرمهای تقویتی که منشاء بیرونی میتوانند به پیشرفت تحصیلی کمک کنند امّا شواهدی وجود ندارد که کودکان دچار ضعف عملکرد تحصیلی با وجود این عامل به اصطلاح انگیزش آن هم از نوع تهدید کننده(اگر درس نخوانی مردود میشوی) بهبود عملکرد داشتهاند،بلکه بر عکس، این گروه با تکرار پایه اثرات نامطلوب روانی دیگری را تجربه میکنند.
تکرار پایه از چند جهت خسارات مالی به آموزشی و پرورش وارد میسازد. اول از آن جهت که هزینه مجددی صرف تکرار تحصیل در یک پایه میشود و از جهت دیگر، پدیده ترک تحصیل ناشی از افزایش دفعات مردودی خود به نوعی کارآیی بیرونی نظام آموزشی را در خطر کاهش قرار میدهد و در واقع موجب کاهش کارآیی درونی و بیرونی میشود و کاهش نرخ تکرار پایه در یک نظام آموزشی مستقیماً به افزایش کارآیی درونی نظام آموزشی خواهد شد.
نظام آموزشی باید ابتدا خود را به دلایل ضعفهایی که در رساندن کودکان به حداقل انتظارات آموزشی دارد اصطلاح نماید، نه اینکه بدون هیچ تغییری در خور، کودکان را وادار به تکرار پایه کند. در تکرار پایه کودک به همان شرایط سابق (بدون هیچ تغییری) بازگردانده میشود و از او انتظار میرود از زمینی که حاصلی برنگرفته است دوباره کشت و برداشت نماید. تکرار پایه عوارض نامطلوب و حتی جبران ناپذیری بر شخصیت دانشآموزان بر جای میگذارند.
کاهش عزت نفس[۲۰] و خودپنداره[۲۱] یکی از آن موارد است. وایت و همکاران در پژوهش نشان دادند که بین شکست تحصیلی و عدم خودپنداره مثبت رابطه وجود دارد. «در واقع شکست تحصیلی با خودپنداره منفی همراه است. در دانشآموزانی که از یک بار مردود شدهاند این خودپنداره منفیتر بوده است.» (white et al, 1995) . افسردگی از دیگر آثار منفی تکرار پایه میباشد. پژوهشهای انجام شده نشان می دهد که بین افت تحصیلی (مردودی و تجدیدی) وافسردگی رابطه مثبت دیده شده است.
یکی دیگر از عوارض تکرار پایه، مشکلات انطباق و سازگاری با مدرسه است. فرا تحلیلهای هولمز و مایتو نشان میدهد دانشآموزانی که تکرار پایه داشتهاند، در زمینههای سازگاری اجتماعی، نگرش نسبت به مدرسه، خودپنداره و جنبههای عاطفی و اجتماعی ضعیفتر از گروه همتا بودهاند. در پژوهش دیگر نشان داده شد که افت تحصیلی و مردودی یکی از عوامل موثر در خرابکاری اموال عمومی[۲۲] بوده است. همچنین نشان داده شده است که بین مردود شدن و ترک تحصیل رابطه معنا داری وجود دارد، به گونهای که اگر دفعات مردودی به ۲ بار برسد احتمال ترک تحصیل به ۹۰ درصد میرسد. شواهد نشان میدهد که اخراج زودرس دانشآموزان از مدرسه به معنی حضور ناهنگام آنان در کوچه و خیابان است. از آنجا که آمار نشان میدهد مردودیها به طور عمده در مناطق محروم هستند. این دانشآموزان به شدت تحت تاثیر آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند.
ارتباط بین ترک تحصیل و دفعات تکرار پایه، واقعیت دیگری را آشکار میکند که در ذات خود مانع دسترسی برابر به فرصتهای آموزشی است، یعنی این گروه از دانشآموزان از نعمت آموزش محروم میگردند. (حسنی، ۱۳۸۲، ۸۲ الی ۶۶)
امّا آیا میتوانیم کاری کنیم که میزان افت تحصیلی در جامعه به صفر برسد؟ نظر نگارنده این است که ما نمیتوانیم تمام عوامل موثر در افت تحصیلی دانشآموزان را از ابتدایی تا پایان متوسطه شناخته و یا مانع بروز و ظهور این عوامل بشویم. بسیاری از عوامل ناخواسته، چه فردی و چه اجتماعی و یا آموزشگاهی در زمان های متفاوت، چه پنهان و چه آشکار سربرآورده و برای عدهای از دانشآموزان به عنوان مانع رشد تحصیلی قلمداد شده و باعث میزانی از افت در نهاد آموزش و پرورش میشود.
همانطور که ما نمیتوانیم کاری کنیم که میزان جرم در جامعه به صفر برسد و همیشه یک میزانی از جرم و بزهکاری در جامعه وجود خواهد داشت.ما نمیتوانیم کاری کنیم که اصلاً در آموزش و پرورش مسالهای به نام افت تحصیلی وجود نداشته باشد. فقط میتوانیم با شناختن بسیاری از عوامل، خصوصاً عوامل اجتماعی، از میزان آن در قشرهای مختلف جامعه، خصوصاً قشر محروم و فاقد امکانات بکاهیم و آن را به حد تقریباً نرمال برسانیم و این در صورتی میسر خواهد بود که نهادهای دیگر جامعه، خصوصاً نهاد سیاسی، همگام با نهاد آموزش و پرورش در جهت رفع موانع رشد تحصیلی گام اساسی برداشته و ریشهای و بنیادی عمل نماید.
۲ - ۱۰ - بررسی افت تحصیلی و عوامل موثر در آن در چند کشور خارجی
به رغم تلاشهای مستمر جهت افزایش نرخ ثبت نام و تخصیص بودجه بیشتر برای آموزش و پرورش، مشکل تکرار پایه و ترک تحصیل در کشورهای گوناگون منطقه همچنان به قوت خود باقی است. کشورهای یمن، تونس و عراق دارای میزان بالای تکرار پایه هستند، در حالی که این مشکل آموزشی در امارات متحده عربی و کویت کمتر دیده میشود. آمار نشان میدهد که امارات متحده عربی، تونس، لبنان، ایران و لیبی از نظر جذب دختران به مدرسه تفاوت قابل توجهی با مراکش، عربستان سعودی، سودان، یمن و جیبوتی دارند. به طوری که ۱۰۰ درصد دختران در امارات متحده عربی و تنها ۳۱ درصد دختران لازم التعلیم در جیبوتی به مدرسه میروند. در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، نرخ تکرار پایه دختران نسبت به پسران کمتر است. در حالی که ترک تحصیلی در میان دختران بیشتر مشاهده میشود. این امر به دلیل آن است که دختران در پایان رساندن پایهای که در آن مشغول به تحصیل هستند موفق تر از پسران میباشند، امّا چنانچه در پایان رساندن پایه شکست بخوردند از مدرسه بیرون کشانده میشوند. (به عبارتی ترک تحصیل میکنند) در حالی که به پسران اجازه تکرار پایه داده میشود. در حقیقت شانس دومی برای ادامه تحصیل دارند، شانسی که دختران اغلب از آن محروم هستند.
طبق مدارک موجود، ترک تحصیل دختران در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به طور عمده در پایههای چهارم و پنجم رخ میدهد. آمار نشان میدهد که تکمیل پایه تحصیلی توسط دختران با افزایش پایهها کاهش مییابد، به طوریکه نرخ تکیمل پایههای نهایی دوره ابتدایی کمتر از نرخ تکمیل پایه چهارم است. این موضوع در تمامی کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا صدق میکند. دلیل آن نیز معمولاً بلوغ دختران، فقر مادی و نیازهای خانواده به کار دختر در امور خانهداری و اقتصاد میباشد
۲ - ۱۱- دلایل ترک تحصیل در منطقه خاورمیانه
دلایل ترک تحصیل در منطقه خاورمیانه را میتوان حول سه محور طبقهبندی کرد.
الف) علل مدرسه – مدار که دانشآموز را پس از ثبت نام از مدرسه میراند و این به عواملی مربوط میشود که مستقیماً به نظام آموزش رسمی مربوط میباشد که باز می توان آن را در چهار گروه یعنی ۱- مدرسه / کلاس درس ۲- آموزشگاه / روش تدریس ۳- محتوای آموزشی / کتابهای درسی ۴- ارزشیابی آموزشی طبقه بندی کرد که با دخالت عوامل زیادی در هر گروه، دانشآموزان را به ترک تحصیل نزدیکتر میکند.
ب) علل خانواده – مدار که دانشآموز را به دلایل واقعیتهای اقتصادی – سیاسی یا باورهای اجتماعی – فرهنگی از مدرسه بیرون میکند.
پ) علل کودک – مدار، که دانشآموز ممکن است به علت فشارهای دائمی یا با میل خود مدرسه را ترک نماید. در هر حال دلایل زیادی از جمله: بی علاقگی، شکاف بین فرهنگ مدرسه و فرهنگ خانه، ترس از تنبیه و غیره باعث میشود تا این مساله رخ دهد. (مهران، ۱۳۷۵، ۲۵ الی ۱۴)
همچنین آمارهای موجود در مورد ۱۲۱ کشور جهان نشان میدهد که نسبت تکرار در سالهای تحصیلی در ۴۲ کشور آفریقایی ۱۶ درصد و در ۲۴ کشور افریقای لاتین ۱۲ درصد و در ۳۲ کشور اسیا و اقیانوسیه ۸ درصد و در ۲۳ کشور منطقه اروپایی ۲ درصد بوده است و نسبت متوسط همه این نواحی در حدود ۱۰ درصد بوده است. (امینی فر، ۱۳۶۵، ۱۱۷)
آمار دیگری نشان می دهد که تعداد تکرار کنندگان پایههای تحصیلی در جهان از ۶/۱۵ میلیون نفر در سال ۱۹۷۰ به ۴/۱۸ میلیون نفر در سال ۱۹۸۰ یعنی بالغ بر ۱۸ درصد افزایش داشته است. تعداد تکرار کنندگان پایههای تحصیلی در همه مناطق به استثناء اروپا افزایش داشته است( دفتر پژوهش نظامهای آموزشی جهان، ۱۳۶۵).
بررسی بر عمل آمده در کشورهای جهان سوم نشان میدهد که اکثر دانشآموزان با وضعیتی بسیار نامناسب از جهت اقتصادی، امکانات آموزشی، وضعیت ساختمانی ناقص، تجهیزات ضعیف، بودجههای آموزشی بسیار کم، نابرابری شدید از فرصتهای آموزشی و غیره روبرو هستند و همین مسائل باعث افزایش نرخ افت تحصیلی در این کشورها شده است. مثلاً به طور متوسط سرانه لوازم آموزشی برای هر محصل در پایه ابتدایی در کشورهای جهان سوم کمتر از ۲ دلار برآورد شده است در حالیکه این سرانه در جوامع صنعتی ۵۲ دلار برآورد شده است. اکثر محصلین این جوامع مبتلا به سوء تغذیه مزمن و اغلب گرسنه هستند.
در جهان سوم کلاسهای مدارس ابتدایی بیش از ۵۰ شاگرد دارند و در حالیکه در جوامع صنعتی این رقم به ۲۰ نفر میرسد از نقطه نظر جامعهشناس علم و تکنولوژی، این نکته شایان توجه است که بین محتوا و روش های آموزشی با محیط طبیعی و فرهنگی و اجتماعی که آمورش در آن به افراد عرضه میشود میبایست پیوند و سازگاری معقول و موجهی وجود داشته باشد. در کشورهای روبه رشد که تازه به استقلال رسیدهاند، آموزش. تحت تاثیر نظامهای بازمانده از دوران استعمار هنوز با اوضاع و نیازهای واقعی منطبق نیست. گر چه از سال ۱۹۶۰ به این طرف پیشرفت قابل ملاحظهای در ارتباط با وضع سواد و آموزش در بسیاری از کشورهای جهان سوم به عمل آمده است و از آن سال به بعد ۷۸ کشور از ۱۰۴ کشور جهان سوم در نقاط آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین گزارش کرده اند که تا سال ۱۹۸۰ نسبت ثبت نام خود را به بیش از ۹۰درصد از افراد لازم التعلیم افزایش دادهاند ولی افت تحصیلی و مردودی زیاد در این ممالک گزارش شده است که خود مشکلات اجتماعی و تربیتی فراوانی را به دنبال آورده است. (شیخی ، ۱۳۷۳،۱۰۴ الی ۹۹)
۲-۱۲- افت تحصیلی در چند کشور پیشرفته صنعتی و شیوههای مقابله با آن
شکی نیست که جلوگیری از افت تحصیلی از نظر فردی و اجتماعی امری لازم است. زیرا هر فرد در جامعه حق دارد که در حد استعداد خود از مواهب و امکانات آموزشی برخوردار شود. از آن گذشته،این امر از اتلاف هزینههای به کار رفته برای آموزش و پرورش جلوگیری کرده، جامعه را از استعدادها و تواناییهای یکایک افراد برخوردار میسازد. کوشش در راه شناخت و سپس پیشگیری در مقابله با عقبماندگیهای تحصیلی کودکان به ویژه ساکنان مناطق محروم و حاشیه شهرها، از دیر باز در بسیاری از کشورهای غربی رواج یافته است. در سه دهه اخیر نیز نه تنها دولتها خود را موظف به مقابله با این پدیده دانستهاند، که بنیادها و سازمانهای اجتماعی به طور داوطلبانه روش های خاصی را برای مقابله با افت تحصیلی دانشآموزان تجربه کردهاند.
۲-۱۳- مقابله با افت تحصیلی در کشورهای آسیا و اقیانوس آرام
فرم در حال بارگذاری ...