در طول زندگی مشترک متغیرهای گوناگونی بر نحوهی ارتباط زوجین با یکدیگر تأثیر می گذارد.این متغیرها می تواند تعهد و عدم تعهد زن و شوهر را در روابط زناشویی به همراه داشته باشد.یک ازدواج موفق قادر است بسیاری از نیازهای روانی و جسمانی فرد را در یک محیط امن برآورده سازد.(نورانی پور و همکاران،1386).
هر ازدواج موفق حاوی سه رکن اساسی است.تعهد،جاذبه و تفاهم.تعهد زناشوی قوی ترین و پایدارترین عامل پیش بینی کنندهی کیفیت و ثبات روابط زناشویی است(موسکو،2009).
سطوح بالای تعهد زناشویی با ابراز عشق بیشتر سازگاری و ثبات زناشویی بالاتر ،مهارت حل مسئله مناسب تر و رضایت زناشویی رابطه دارد(مسترز،2008؛کابینوس و جانسون،2003؛ تیلگمن و همکاران،2008).
در پژوهش ولچ و جانسون (2003 )نیز 83% افراد شرکت کننده علت اصلی طلاق خود را نبود عدم تعهد در رابطه زناشویی خود اعلام کردند.
واژهی تعهد و پایبندی به معنای تضمین عقلانی است که مستلزم مفیدبودن فرد به اعمال خاص می باشد و یا حالتی دل بر وابستگی عاطفی یا عقلانی مطلوب می باشد(گور،1384).
تعهد زناشویی به معنای وفدار ماندن به خانواده و اعضای آن هنگام غم،شادی،خوشی و ناخوشی وتعهد بر مبنای احساس و عاطفه و هم بر پایه قصد ونیت می باشد(مک کانی 1999).(آریاجا و آگینو،2001) نیز تعهد زناشویی را به معنای تمایل فرد جهت حفظ دائمی ازدواج و وفادار ماندن به همسر و خانواده و ارزش ها تعریف کرده اند و آن را شامل اجزای رفتاری،شناختی و عاطفی دانسته اند.
مسئولیت،گذشت،فداکاری،وفاداری به قول و عهد،اعتماد و عشق و دوست داشتن از ویژگی های تعهد است.بدون تعهد رابطه سطحی،ظاهری و بدون سمت وجهت خواهد بود(تبعه امامی،1382)
از جمله متغیرهایی که روی تعهد زناشویی تأثیر زیادی دارد سبک دلبستگی می باشد.دلبستگی را می توان یک الگوی رفتاری خاص در نظر گرفت که در اکثر جوامع برای رشد سالم اهمیت حیاتی دارد و زمانی دلبستگی بوجود می آید که در سال اول زندگی کیفیتی متقابل و خوشایند بین مادر و کودک(نگهدارنده) شکل گیرد.
سبک های دلبستگی که در چارچوب رابطه مادر و کودک استقرار می یابد روابط هیجانی فرد در بزرگسالی را تحت تأثیر قرار می دهد.دلبستگی دارای سه سبک ایمن،اجتنابی ،مضطرب و دوسوگرا است.
سبک ایمن: افراد دارای این سبک ارتباط با دیگران برایش آسان است و از اینکه به دیگران تکیه کنند و نیز اجازه دهندکه دیگران به آنها تکیه کنند احساس راحتی می کنند .این افراد از اینکه دیگران آنها را ترک کنند یا خیلی به آنها نزدیک شوند احساس نگرانی می کنند.(هازن و شیور،1987).
سبک اجتنابی: افراد دارای این سبک از اینکه به دیگران نزدیک شوند احساس ناراحتی کرده و نمی توانند به طور کامل به دیگران اعتماد کنند .برای این افراد مشکل است که به دیگران تکیه کنند و وقتی می بینند که کسی می خواهد خیلی به آنها نزدیک شود،عصبی شده و احساس می کنند که دیگران اغلب بیشتر از حدی که آنان احساس راحتی می کنند با آنها صمیمی هستند(پارکر،2002).
سبک مضطرب دوسوگرا: افراد دارای این سبک کسانی هستند که احساس می کنند دیگران مایل نیستند آنقدر که آنها دوست دارند با آنها رابطه نزدیک داشته باشند.آنها اغلب نگران هستند که همسرشان واقعاً آنها را دوست نداشته باشد.آنها مایلند که با بعضی افراد کاملاً یکی شوند ولی این خواسته بعضی اوقات باعث ناراحتی و دوری مردم از آنها شوند.از دیگر متغیرهایی که می تواند بر روی تعهد زناشویی تأثیر گذار باشد طرح واره های ناسازگار اولیه می باشد(میکو لیسنر،2007).
طرح واره های ناسازگار اولیه از جمله عواملی هستند که می توانند روی تعهد زناشویی تأثیر گذار باشند.طرح واره های ناسازگار اولیه باورهای هسته ای و پیش فرض های غیر شرطی در مورد خود و دیگران را بازنمایی کرده و پردازش اطلاعات بیرونی را به مسیری ناکارآمد منحرف می کنند بنابراین روابط بین فردی و ادراک از خود را تحت تأثیر قرار می دهد.
بانک طرحواره های ناسازگار اولیه را با وام گیری از دیدگاه پیاژه و متعاقب نظریه های شناختی مطرح کرد.(یانگ،1994) معتقد است که این طرحواره هایی که وی آنها را به عنوان ساختار،قالب یا چارچوب یاد می کند ساختار پایدار و با دوامی هستند که به مثابه عدسی هایی بر ادراک فرد از جهان خود و دیگران اثر می گذارند(گویا و همکاران،2006؛ به نقل از نوعی،اصغرنژاد،فتحی و عاشوری،1389).
طرح واره های ناسازگار اولیه از جمله عواملی هستند که در مطالعه تعهد زناشویی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. طرح واره ها موجب سوگیری در تفسیر فرد از رویدادها شده و این سوگیری خود را به صورت نگرش های تعریف شده گمانه های نادرست اهداف و چشم داشت های غی واقع بینانه نشان می دهند.طرح واره های ناسازگار اولیه الگوها دورنمایه ها عمیق و فراگیر هستند که به رابطهی فرد با خود و دیگران ارتباط دارند و به شدت ناکارآمد هستند(یانگ،2003؛ ترجمه حمیدپور و اندرز،1386).
1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش
خانواده مهم ترین واحد اجتماعی هر جامعه است که با بستن پیمان زناشویی بین زن و مرد(ازدواج) بوجود می آید.ازدواج یکی از مهم ترین روابط انسانی محسوب می شود زیرا ساختار اولیه ایجاد روابط خانوادگی و پرورش نسل های بعدی را فراهم می کند.ازدواج و تشکیل خانواده یک پدیده چند بعدی روانی،زیستی،اجتماعی است که پس از انتخاب همسر و شروع زندگی مشترک مرحلهی جدیدی از تحول بوجود می آید و همه تجربه های قبلی فرد از موقعیت های مختلف زندگی فردی،خانوادگی و اجتماعی به محیط زندگی مشترک آورده می شود.غنی بودن چنین تجربه هاییست که می تواند باعث ایجاد رضایت از زندگی زناشویی شود.زوجین در محیط سالم خانواده ها احساس رضایت بیشتری پیدا می کند و به دنبال آن نمی توانند وقت وانرژی و نشاط بیشتری را صرف اتصال احساسات مثبت به یکدیگر کنند.(لارسون و آرمیدا،1999).
یکی از کارکردهای خانوادهی سالم احساس تعهد(در خیال دیگر اعضای خانواده) است در خانواده های قوی اعضا نه تنها خود را وقف آسایش و بهزیستی خانواده خانواده بلکه رشد و تعالی هریک از اعضای آن می کنند(توماس،1992 نقل از شاه سیا،1387).
متعهد بودن در قبال خانواده مبنای صرف زمان و انرژی اعضای خانواد ه برای فعالیت هایی است که به نحوی به خانواده مرتبط می گردد.تعهد یعنی وفادار ماندن به خانواده و اعضای آن هنگام غم و شادی و وقایع خوشایند و ناخوشایند زندگی،تعهد هم بر مبنای احساس و عاطفه و هم بر پایه قصد و نیت استمرار دارد.زوجین و افرادی که در قبال دیگری و دیگران به بلوغ لازم نرسیده و رفتاری دوسوگرانه را تعقیب می کنند در ازدواج و در کار کردن با دیگران دچار مشکل خواهندشد و نتیجهی امر غالباً بی وفایی خواهد بود.(ییتمن،1980؛به نقل از عرشی،1386).
(راسالت،1978 به نقل از نیک پرور،1387) گزارش می دهد زوجین به این علت طلاق می خواهند که همدیگر را دوست ندارند اما از دست دادن عشق معمولاً حاصل سال ها تنش حل نشده در رابطه است.
طلاق به نقل از ساروخانی(1376) نخست یک پدیدهی روانی است.زیرا نه تنها در تعادل روانی خود فرد بلکه فرزندان،بستگان،دوستان ونزدیکان اثر می گذارد.دوم آنکه طلاق پدیده ایست اقتصادی زیرا با گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی می انجامد و با بر هم زدن تعادل روان انسان ها موجبات بروز اثرات سهمگین در حیات اقتصادی آنها را نیز فراهم می سازد.سوم اینکه طلاق پدیده ایست که بر تمامی جوانب صمیمیت در یک جامعه تأثیرگذار است زیرا ازطرفی بر کمیت صمیمیت اثر می گذارد،چون تنها واحد اساسی تولید مثل،یعنی خانواده از هم می پاشد و از طرف دیگر بر کیفیت صمیمیت اثر دارد چون موجب می شود فرزندانی محروم از نعمت های خانواده تحویل جامعه گردند از دیدگاهی دیگر طلاق یک پدیدهی ارتباطی است در جامعه ای که فاقد ارتباطات سالم است(ساروخانی،1376).
طلاق خود متأثر از عواملی از قبیل عدم شناخت و درک صحیح از تفاوت های میان زن و شوهر ،بیش داوری غلط همسر،نداشتن مهارت در ایجاد روابط بین زن و شوهر(الصافی،1380)
از جمله پیامدهای منفی طلاق می توان به موارد زیر اشاره کرد: بزهکاری،پرخاشگری،مشکلات عمیق عاطفی،سطح اضطراب بالا،افسردگی،خود کشی،قتل،مشکلات تندرستی برای زوجین را به دنبال دارد(گاتمن،1993).
بنابراین برای پیش گیری از نارضایتی با کاهش آن در نتیجه پیشگیر یاز پیامدهای ناشی از جمله طلاق ما باید بتوانیم عوامل مؤثر بر نارضایتی و عدم تعهد زناشویی را شناسایی کرده و راهکارهایی برای مداخله در آن پیدا کنیم.همانطور که قبلا گفته شد سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه از جمله عواملی هستند که حاصل تجارب دوران کودکی می باشند و نقش تعیین کننده ای در روابط زوجین ایفا می کنند.
فرم در حال بارگذاری ...