وبلاگ

توضیح وبلاگ من

کارکردهای اجتماعی دین از دیدگاه علامه طباطبایی و دورکیم- قسمت ۱۶

بر اساس تعریفی که از دورکیم درباره دین بیان کردیم دین مجموعه اعمال و عقاید مربوط به اشیای مقدس است، به اعتقاد او، امر مقدس همان عنصر اساسی مشخص کننده ماهیت دین است که در تمامی صور دینی، از جوامع ابتدایی تاکنون، می‌توان آن را یافت، و از این رو، تعریف خویش از دین را با بهره گرفتن از همین مفهوم ارائه داده است.آیینها و مناسک دینی به امر مقدس مربوط میشوند. علاوه بر این، امر مقدس با امور اجتماعی کلان گره خورده است؛ در صورتیکه قلمرو امور غیرمقدس، امور شخصی و فردی است. این طرز تلقی درباره دین، اساس نظریه دورکیم را تشکیل میدهد. به عبارت دیگر، دورکیم از همان ابتدا امرمقدس را امری اجتماعی، و غیرمقدس را امری شخصی تلقی میکند. از این جهت نتیجه ای که دورکیم به آن میرسد، مبنی بر این که دین چیزی جز تجلّی نیازهای اجتماعی نیست، امری غریب نیست. در حقیقت با در نظر گرفتن این پیش فرض، نظریه دورکیم در دام دوری خفی میافتد؛ یعنی همان پیش فرضی را که قبول کرده بود، درنهایت به عنوان نتیجه میپذیرد.
دورکیم وقتی این تعریف را از دین مطرح میکند، در دفاع از آن پیش فرض دیگری هم دارد. او میگوید که دین اعتقاد به جهان فوق طبیعه نیست؛ زیرا مردم ابتدایی که دین دارند، چنین مفهومی (جهان فوق طبیعی) ندارند. برای مردم ابتدایی تمام حوادث یکسان است، و در نظر آنها قلمرو فوق طبیعی از حوزه طبیعی جدا نیست. آنها تنها امور اجتماعی (امور مقدس) را از امور شخصی و غیرمقدس تفکیک میکنند. این پیش فرض دوم دورکیم نیز باطل است و بسیاری از دین پژوهان در زمان خود دورکیم به بطلان آن تصریح کرده شواهدی بر خلاف آن ارائه دادهاند. مردم ابتدایی گرچه دقیقاً همان مفاهیم ما را درباره جهان فوق طبیعی ندارند، امّا مفاهیم غیرعادی و غیرطبیعی دارند که کاملا مشابه مفاهیم مادرباره جهان فوق طبیعی است. علاوه بر این آنها آن چنان که دورکیم فرض میکرد قلمرو امر مقدس را از غیرمقدس تفکیک نمی کردند، بلکه همه جا را عرصه امر مقدس میدانستند.[۴۱۰]
پایان نامه - مقاله - پروژه
صرف نظر از اینکه چه ایرادهایی بر جامعیت و مانعیت این تعریف وارد است، باید به این نکته توجه داشت که اینگونه تعاریف نمی تواند گویای همه واقعیت دین آن هم در همه ادیان باشد.این تعاریف برای آنکه ادیان بیشتری را شامل شود، فقط برخی از عمومی ترین خصلتهای دینی را مورد تاکید قرار داده است. بدین جهت وقتی اینگونه تعاریف را بر دینی مانند اسلام تطبیق میدهیم نقصشان بیشتر آشکار میشود.
بنابر تعاریف علامه (ره)از دین عناصر اساسی دینی مانند اسلام عبارتند از معارف و قوانینی که از سوی خدا و توسط پیامبر برای اداره حیات بشر فرو فرستاده شدهاند.معارف همه باورهای هستی شناسی و ارزش شناختی اسلام را شامل میشودو گستره آن چنان وسیع است که خدا، ملائکه، بهشت و دوزخ، انسان و سرشت او و به طور کلی دنیا و آخرت را شامل میشود.قوانین اسلام نیز دستورالعمل هاییاند که اسلام در حیطه های گوناگون حیات فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی انسان صادر کرده تا انسان و اجتماعی تحقق پیدا کند که خداوند میخواهد. [۴۱۱]اسلام همانگونه که رابطه انسان با خدا(امور عبادی)را مورد توجه قرار داده، رابطه انسان با خود (امور فردی )و رابطه انسان با دیگران(امور اجتماعی)را نیز مورد غفلت قرار نداده و برنامه جامعی برای همه حیطه های زندگی او ارائه داده است.[۴۱۲] بنابر این دین اسلام نه صرفا اعتقاد به موجودات روحانی است و نه صرفا نظام یکپارچه عقاید و اعمال مربوط به اشیای مقدس است که هواداران خود را در یک کلیسا جمع میکند، بلکه افزون بر اینها اسلام یک برنامه جامع برای اداره زندگی انسان است که از سوی خداوند فرستاده شده، برنامه ای که همه ابعاد وجودی انسان و تمام گستره حیات اورا شامل میشود.بنابر این بین یک تعریف کلی که قرار است همه و یا اکثر ادیان راشامل شود و یا تعریفی که بیشتر بر دینی خاص صادق است، ممکن است تفاوت زیادی وجود داشته باشد و از این رو نباید بدون دلیل همه آنچه را مثلاًدر یک دین ابتدایی مورد مشاهده قرار میدهیم، به همه ادیان تعمیم دهیم.[۴۱۳]
‌طباطبایی‌ در تفسیر آیه‌۱۹ آل عمران و همچنین‌ در مباحث‌ مختلف‌ دیگر، بر وحدت‌ حقیقی‌ ادیان‌ تأکید فراوان‌ کرده‌ است. وی‌ اختلاف‌ ادیان‌ و شرایع‌ را نه‌ در اصل‌ و ماهیت، بلکه‌ در مراتب‌ کمال‌ می‌داند. وی‌ دین‌ حقیقی‌ را به‌ تبع‌ تعالیم‌ قرآنی، «اسلام» می‌نامد، و این‌ معنارا معادل‌ دین‌ حقیقی‌ الهی‌ می‌داند، و هر کدام‌ از ادیان‌ را جلوه‌ و مظهری‌ از آن‌ حقیقت‌ محض‌ می‌داند. [۴۱۴]
طباطبایی‌ در تأکید بر این‌ وحدت‌ حقیقی‌ میفرماید:
«یکی‌ از خواص‌ هدایت‌ الهی‌ افتادن‌ به‌ راه‌ مستقیم‌ و طریقی‌ است‌ که‌ انحراف‌ و اختلاف‌ در آن‌ نیست، و آن‌ همانا دین‌ اوست‌ که‌ نه‌ معارف‌ اصولی‌ و شرایع‌ فروعیش‌ با هم‌ اختلاف‌ دارد، و نه‌ حاملین‌ آن‌ دین‌ و رهروان‌ در آن‌ راه‌ با یکدیگر مناقضت‌ و مخالفت‌ دارند، برای‌ اینکه‌ منظور از تمامی‌ معارف‌ و شرایع‌ دین‌ الهی‌ یک‌ چیز است‌ و آن‌ توحید خالص‌ است‌ که‌ خود حقیقت‌ واحدی‌ است‌ ثابت‌ و تفسیرناپذیر و نیز خود آن‌ معارف‌ هم‌ همه‌ مطابق‌ با فطرت‌ الهی‌ است‌ که‌ نه‌ خود آن‌ فطرت‌ عوض‌ شدنی‌ است‌ و نه‌ احکام‌ و مقتضیاتش‌ قابل‌ تغییر است. به‌ همین‌ جهت‌ حاملین‌ دین‌ خدا انبیا(ع) نیز با یکدیگر اختلاف‌ ندارند. همه‌ به‌ یک‌ چیز دعوت‌ نموده‌ خاتم‌ آنان‌ همان‌ را می‌گوید که‌ آدم‌ آنان‌ گفته‌ بود، تنها اختلاف‌ آنان‌ از جهات‌ اجمال‌ دعوت‌ و تفصیل‌ آن‌ است».[۴۱۵]
علامه در توضیح این مطلب میفرماید: « امتی که استعداد تحمل تفاصیل احکام را نداشته شریعتش سطحی و اجمالی و امتی که چنین استعدادی را داشته شریعتش وسیع و تفصیلی است و گر نه تمامی ادیان و شرایع در یک حقیقت که همان توحید فطری باشد اتفاق داشته و همه بشر را به عبودیتی که در خور وسع و طاقت بشری است دعوت میکردهاند».[۴۱۶]
بنابر این از نظر علامه (ره) دین‌ الهی‌ که‌ همانا اسلام‌ است، واحد و ثابت‌ است، اما شرایع‌ الهی‌ و راه ها و طرق‌ نیل‌ به‌ آن‌ به‌ حسب درجات و‌ استعدادهای‌امتهای مختلف متکثر است‌. [۴۱۷]
ب)پیش فرض اساسی دیگری که بنیاد بسیاری از نظریههای مردم شناسان وجامعه شناسان کلاسیک از جمله دورکیم را تشکیل میدهد، این است که آنها دین را امری کاملاًدنیوی و بریده از عالم فوق طبیعی فرض میکنند.در تبیین دورکیم از دین اولاًبعد معنوی و فوق طبیعی دین کنار گذاشته شده و ثانیاًپس از سلب این ویژگی از دین، به ناچار سعی شده که به چیز هایی که در واقع غیر از دین است تحویل برده شود. دورکیم نهایتاً آن را پرستش جامعه میداند.[۴۱۸] وی معتقد است که ممکن نیست بتوان حیات اجتماعی انسان را بدون دسته ای از آیینهای دینی و یا معادل نزدیک به آن تصور کرد.[۴۱۹]
علامه برخلاف دورکیم معتقد است که دین هم به دنیا و هم به آخرت توجه دارد.ایشان دریکی از تعاریفی که برای دین مطرح میکند دین را روشی در زندگی انسان میداند که صلاح دنیوی انسان را به گونه ای که موافق کمال اخروی باشد تعریف میکند.روح حاکم بر آموزه‏های قرآنی به پیوستگی میان دو جهان تأکید دارد و معتقد است که بذر آن حیات، در این حیات و به دست خود انسان افشانده می‏شود و پرورش می‏یابد. تأکید اسلام بر مؤثربودنِ کوچک‏ترین عمل انسانی در دنیا و آخرت، اولاً بیانگر هم‏سویی این دو بخش از حیات است و ثانیاً بر نقش تعیین‏کننده و تأثیر محرز حیات دنیوی بر سرنوشت اُخروی تأکید دارد. طبیعت در نزد عامی و دانشمند همواره جلوه و صورتی از زیبایی‏های ماوراءالطبیعی را در خود داشته و مدخل و محملی برای ارتباط با خداوند بوده است. حتی مجرای عبور صِرف هم نیست، بلکه مؤمن در یک آمد و شد دائمی میان این و آن، آن دو را به هم پیوند می‏زند و در تفاهم و یگانگی محض (Integration) می‏بیند. [۴۲۰]
بنابراین میتوان گفت که دیدگاه علامه (ره)در مورد دین بر خلاف دورکیم دیدگاهی «جامع گرایانه» است که هر دو جنبه حیات بشری(حیات دنیوی و اخروی) را شامل میشود وبه بعد معنوی و فوق طبیعی دین توجه دارد. ایشان جامعیت دین را در راستای هدف و رسالت آن در نظر میگیرد. با نگاهی اجمالی به قرآن و روایات در می‌یابیم که هدف دین، تأمین سعادت دنیا و آخرت او است و چون امور دنیوی و مناسب اجتماعی تأثیر شگرفی در روحیات و کمال انسان و تأمین سعادت واقعی وی دارند، دین خاتم هرگز نمی‌تواند از دخالت در این امور چشم‌پوشی کند و باید برای تمام آنها برنامه‌ای جامع ارائه دهد.
به بیان دیگر، قرآن برنامه سعادت انسان را بر خداشناسی و اعتقاد به یگانگی خدا بنا نهاده است؛ آن گاه اعتقاد به معاد را از آن نتیجه می‌گیرد و سپس پیغمبرشناسی را از اصل معاد اخذ می‌کند؛ چرا که رسیدن به پاداش و جزای اعمال نیک و بد، که مهمترین فلسفه معاد است ممکن نیست، مگر آن که نخست از راه وحی و نبوت از طاعت و معصیت آگاه شویم. پس از این سه اصل اساسی، ‌و علاوه بر اعتقادات دیگر به بیان اصول اخلاق نیکو و صفات حسنه‌ای می‌پردازد که مناسب با اصول مزبور باشد، و آن گاه قوانین عملی را که در واقع حافظ سعادت حقیقی و پرورش دهند. اخلاق نیکو و بالاتر از آن، عامل رشد وترقی اعتقادات درست و اصول اولیه می‌باشند، پایه‌ریزی می‌کند. بدین ترتیب قرآن مشتمل بر سه بخش کلی است: ۱. اصول عقاید اسلامی، اعم از توحید، نبوت، معاد و سایر اعتقادات متنوع بر آنها؛ ۲. اخلاق پسندیده ونیکو؛ ۳. احکام شرعی و قوانین عملی، که کلیات آنها در قرآن آمده و تفاصیل وجزئیاتشان به پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ واگذار شده است. و آن حضرت نیز بر اساس احادیث متواتری نظیر حدیث ثقلین، بیان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را جایگزین بیان خود قرار داده است.[۴۲۱] بدین ترتیب میتوان گفت از نظر علامه دین که به عنوان برنامه زندگی انسان است مشتمل بر همه ابعاد زندگی او، اعم از فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی میشود.
بنابراین، مقصود از جامعیت دین آن است که در راستای هدف و رسالت خود رئوس کلی همه معارف لازم را برای تحقق این هدف در اختیار بشر قرار دهد، به گونه‌ای که بشر با تطبیق آن اصول کلی به صورت نظام‌مند بتواند هم معارف و راهنمون‌های مورد نیاز را برای رسیدن به سعادت خویش به دست آورد.[۴۲۲]
۲- تفاوت در مبانی نظری
دورکیم و علامه مبانی نظری متفاوتی دارند که به بیان آنها میپردازیم.
۱-۲- تفاوت در روش شناسی
دورکیم از جمله کسانی است که در جامعه شناسی دین تاثیر فوق العاده داشت و دین را با روش علمی مطالعه میکند.او نگاه پدیده ای به دین دارد نگاه پدیده ای نگاهی است از بیرون و بلکه از بالا و از منظر فاعل شناسا و ذهن فعّال در پدیده ای که در اختیار اوست و تا حد شی تنزل یافته است.بنابراین او بانگاه برون دینی به مطالعه دین میپردازد. [۴۲۳]
اما علامه(ره) با نگاه درون دینی به مطالعه دین میپردازد و قرآن و سنت نخستین منابع دینی از نظر وی به شمار میروند، به اعتقاد وی، این تنها علم تجربى نیست که بنیاد اعتبار وکارآیى گسترده خود را بر شالوده عقل واندیشه گذاشته است، بلکه دین هم چه درمبادى اعتقادى وچه در بسیارى ازکارکردهاى اخلاقى واجتماعى، برپایه عقل استوار است.[۴۲۴]
بنابراین میتوان گفت که هرچند که آنها تعریف متفاوتی از عقل دارند اما هر دو به دفاع عقلانی از دین میپردازند. علامه طباطبایی علاوه بر عقل از قرآن و سنت نیز در مطالعه دین استفاده میکند.علاوه بر این حجیت عقل را نیز با استناد به قرآن ثابت می کند.
۲-۲- تفاوت در هستی شناسی
دورکیم و علامه طباطبایی هستی شناسی متفاوتی دارند. از نظر دورکیم هستی منحصر به هستی دنیوی است.در نگاه دنیوی ایشان، طبیعت و زندگی دنیا همه حقیقت است ومبدأهمه امورمتعالی، انسان و ابعاد وجودی اوست. اما نگاه علامه به جهان یک نگاه دینی است و در نگاه دینی، طبیعت بخشی ار حقیقت است و بخش دیگر آن فوق طبیعت است. از نظر وی جهان مشهود و اجزاءآن خودشان عین واقعیت نیستندبلکه به واقعیتی ثابت تکیه داده، با آن واقعیت واقعیت دار میشود و به واسطه آن دارای هستی میگردند و تا با آن ارتباط و اتصال دارند با هستی آن هستندو همین که از آن بریدند نابود میشوداین واقعیت ثابت و ابطال ناپذیر خداست. [۴۲۵] بدین ترتیب میتوان گفت که علامه (ره) برخلاف دورکیم،معتقد به هستی شناسی توحیدی است.
۳-۲- تفاوت درانسان شناسی
بر اساس آنچه که در مبحث انسان شناسی از نظر دورکیم و علامه طباطبایی بیان شد از نظردورکیم انسان دارای دو بعد فردی و اجتماعی است که بعد فردی وی تابع بعد اجتماعی اش میباشد. علاوه بر این، از دیدگاه وی انسان موجود شروری است و اگر نتوان انسان را در اجبار اجتماعی قرار داد و با اجتماع همراه کرد وی منافع فردی را بر منافع جمعی تفوق میدهد.[۴۲۶]به اعتقاد وی انسان موجودی مجبور و مسلوب الاختیار در برابر جامعه است. جامعه به تعهدات افرادش احتیاج دارد و از هر فرد می‌خواهد که برای ایجاد و حفظ انسجام و همبستگی جامعه از خواسته‌های فردی خود بگذرد و به خواست جامعه عمل کند، دلیل آن هم برتری و شایستگی جامعه و حس احترامی است که در فرد برمی‌انگیزد.
اماعلامه طباطبایی، بر خلاف دورکیم انسان را دارای دو بعد جسمی و روحی میداند.به اعتقاد وی این حب ذات است که انسان را ناچار به زندگی اجتماعی میکند این اجتماع از نظر وی یک نوع استخدام است علامه بر این باور است که انسان با هدایت طبیعت وتکوین پیوسته از همه سود خود را میخواهد (اعتبار استخدام) و برای سود خود سود همه را میخواهد (اعتبار اجتماع)و برای سود همه عدل اجتماعی را میخواهد (اعتبار حسن عدالت و قبح ظلم).[۴۲۷]
بنابراین با وجود تفاوتهایی که ایندو متفکر در انسان شناسی دارند، هر دو انسان را موجودی اجتماعی، سود جو و دارای حب ذات میدانند.
۳- منشأ دین
تلاش دورکیم بیشتر برای یافتن منشأ دین است تا معنای آن. به اعتقاد وی در پیدایش دین، عامل عقلانی و منطقی یا تمایل فطری و ذاتی در کار نبوده است. بنابراین پدیده های دینی همچون اعتقاد به خدا از طریق عقل قابل اثبات نیست برای تبیین آن باید به دنبال عوامل غیر عقلانی و غیر معرفتی (اجتماعی)گشت. [۴۲۸]
از نگاه دورکیم برای راه یافتن به منشأ دین و علت گرایش انسانها به آن، باید سراغ آیینهای اقوام بدوی برویم. اما برای انجام این کار نباید همچون برخی از گذشتگان، وضعیت اقوام بدوی را در ذهن خود بازسازی نموده و با تصورات و خیالات خویش به دنبال تحلیل و بررسی علّت چنین گرایشی باشیم، بلکه لازم است جامعه ساده ای را در زمان فعلی جست و جو کنیم. جامعه ای که دین آن ساده ترین نظام اجتماعی موجود را به عنوان ابتدایی ترین دین به ما عرضه میدارد. تنها از این راه است که میتوان به صورت واقعی منشأ و علت گرایش انسانها به دین را مورد تحلیل قرار داد. دورکیم ساده ترین دین موجود در زمان فعلی را توتمیسم یعنی همان دین قبایل بومی استرالیا میداند.
پیروان توتم پرستی در حقیقت نیرویی بی نام و نشان و غیر شخصی را میپرستند که به آن اصل توتم گفته میشود دورکیم این نیروی قدرتمند، غیر مشخص و مسلط را همان جامعه و به تعبیری همان روح جمعی میداند. از آنجا که به نظر او مفهوم توتم در طول زمان تحویل یافته و به صورتهای گوناگونی از جمله مفهوم خدا تجلی نموده است، مفهوم خدا و مفهوم توتم در حقیقت به همان نیروی غیر مشخص اشاره دارند. از طرف دیگر از آنجا که توتم به طور همزمان نماد خدا و نماد جامعه است، پس اصل توتمی همان جامعه میباشد و خدا و جامعه در واقع یکی هستند.
او بر این باور بودکه دین دو سرچشمه دارد :نیاز فکری به فهم جهان اطراف و نیاز عملی به ارتباط اجتماعی. دورکیم چنین اظهار نظر کرد که اولویت با نیاز دوم است.منشا دین در خواستهای عملی زندگی در اجتماع است.دین سرچشمه نگرشهای نوع پرستانه ای است که حاصل آن بازداشتن از خود پرستی، تمایل به فداکاری و عدم جستجوی نفع جویی فردی است.[۴۲۹]
دورکیم استدلال میکند که قبل از اجتماع دین وجود ندارد، بلکه دین بعد از اجتماع به وسیله آن ایجاد میشودو دارای خاستگاه اجتماعی است. به نظر دورکیم دین تجسم دیگری از جامعه است اوبیان میکند که «عقاید دینی، چیزی جز صور تمثیلی علائق اجتماعی و اخلاقی نیستند.»و چون همه خدایان گذشته فقط تجسمی از جامعه بوده اند، جامعه آینده نیز توانایی ساختن خدایان جدید را خواهد داشت. دورکیم میگوید :«من در جهان جز یک فاعل که واجد واقعیت اخلاقی غنی تر و پیچیده تر از واقعیت اخلاقی ما باشد نمی شناسم و آن اجتماع است. ..(پس آیا)باید میان خدا و جامعه (یکی را )برگزید ؟…از دیدگاه من دو شق این گزینش یکسان است، زیرا در خدا چیزی جز جامعه تغییر شکل یافته و نمادین شده مشاهده نمی کنم». [۴۳۰]بنابراین میتوان گفت که از نظر دورکیم جامعه علاوه بر این که یک امر مقدس است و توجیه کننده تمایزی است که میان امر مقدس و نامقدس دیده میشود، علت پدیدار دینی هم است.[۴۳۱] بر این نظریه دورکیم اشکالاتی وارد است از جمله:
اشکال ۱. اگر آنگونه که دورکیم مدعی است، دین نماد کلان و جامعه خاصی است و مانند پرچم نشانه وحدت اعضای گروه است، چرا چندین جامعه متفاوت و گاه متضاد، نماد دینی واحدی دارند. طبق نظر دورکیم همان طور که سرود ملی یا پرچم یک جامعه نماد وحدت آن است، دین نیز چنین است. اما در این صورت هر جامعه‌ای همانطور که برای خود نمادهای مقدسی دارد، باید دین مجزایی داشته باشد. حال آنکه واقعیت جز این است. وجود جوامع متعدد که گاه با یکدیگر دشمنی نیز دارند با داشتن یک دین ناسازگار است. زیرا به گفته دورکیم، دین بازتاب آرمان‌های اخلاقی کلان است تا هویت آن را حفظ کند و این کار تنها از طریق تمایز یک کلان خاص از دیگر کلان‌ها ممکن می‌شود، نه از طریق اشتراک با آنها. وجود نمادی مانند پرچم به من می‌باوراند که در کشور الف عضویت دارم نه ب. سرود ملی کشور من نیز چنین می‌کند. دین نیز باید چنین کند، لذا نمی‌توان پذیرفت که چندین جامعه متخاصم یک دین داشته باشند.
اشکال۲. اگر دین نماد وحدت جامعه است و همه اعضای آن را به یکدیگر می‌پیوندد، چرا در یک جامعه معین که اشتراک منافع نیز وجود دارد، چندین دین و گرایش دینی دیده می‌شود. این مسأله برعکس اشکال قبلی است. در آنجا شاهد افرادی با منافع گوناگون اما دین واحدی بودیم. اما در این جا سخن از یک جامعه و گروهی با منافع مشترک است که به چند دین اعتقاد دارند و گاه برای دفاع از معتقدات دینی خود با یکدیگر می‌ستیزند و حتی منافع اجتماعی خود را در این راه زیر پا می‌گذارند. در اینجا به جای آنکه دین نقش وحدت بخش را ایفا کند و همه را متعهد به جامعه کند، پیروان خود را به ضدیت با هنجارهای حاکم در جامعه فرا می‌خواند. برای مثال مسیحیت در آغاز نه تنها موجب وحدت جامعه نبود، بلکه دقیقاً نقشی تجزیه طلبانه ایفا می‌کرد و مسیحیان نیز به همین دلیل محاکمه و در امپراتوری روم اعدام می‌شدند. این نکته در دین اسلام بیشتر صادق است. مخالفان پیامبر اکرم (ص) بزرگترین اتهامی را که متوجه حضرت رسول می‌کردند آن بود که این شخص با دین خود موجب گسست در جامعه شده است و پسران را در برابر پدران قرار داده و زنان را از شوهران خود جدا ساخته است. دورکیم چنان دل‏مشغول نظریه خود درباره نقش وحدت بخش دین است، که تنها بر این وجه نگه‏دارنده آن تأکید می‌کند و از نقش انقلابی و تغییر دهنده آن بی‌خبر می‌ماند و در نتیجه از توجه به آیین‌هایی که در درون مسیحیت زاده شدند و عملاً موجب گسست میان اعضای جامعه مسیحی شدند مانند پروتستانیزم، باز می‌ماند
اشکال۳. این نظریه از تبیین پیدایش ادیان جدید ناتوان است. از آنجا که دین حافظ وحدت اعضای جامعه است، نمی‌توان انتظار داشت که دینی تازه پدیدار شود و این وحدت را مخدوش میکند. البته می‌توان در پاسخ این اشکال گفت که جامعه در روند تحول خود نیازمند دین جدید می‌شود و این کار را می‌کند. اما این پاسخ قانع‌کننده نیست، زیرا این دین تازه غالباً مورد قبول و حمایت جامعه نیست و تنها اندکی از اعضای جامعه از آن حمایت می‌کنند و به همین دلیل نیز مغضوب اکثر افراد جامعه می‌شوند. پس نمی‌توان با این نظریه پیدایش ادیان جدید را تبیین کرد.
اشکال۴. دین، از نظر دورکیم، عامل پیوند دهنده جامعه است و ابزاری است برای تحقق این وحدت. اما باید قبلاً جامعه‌ای در کار باشد تا جامعه از دین چنین استفاده‌ای کند. در اینجا شاهد یک دور هستیم. زیرا جامعه بر اثر پیوند میان افراد که مهمترین آن پیوند دینی است پدیدار می‌شود، حال آنکه خود دین زاده جامعه است، این دوری است که از آن نمی‌توان گریخت. تالکوت پارسونز، جامعه‌شناس آمریکایی، این نکته را چنین بیان می‌کند:
«اندیشه دورکیم در این زمینه آشکارا تمایل به استدلال دوری دارد، چون وی تمایل دارد الگوهای دینی را به منزله تجلیات نمادی جامعه تلقی کند، ولی در عین حال بنیادی‌‌ترین جنبه‌های جامعه را مجموعه‌ای از الگوهای احساس دینی و اخلاقی می‌داند».[۴۳۲]
اشکال ۵- تحویل گرایی دورکیم:
بنابر آنچه گفتیم به اعتقاد دورکیم جامعه به دین تعیّن میدهد و مناسک و آداب دینی هم از جامعه پیدا میشوند از دیدگاه وی جامعه علت است و دین معلول؛یعنی اصالت با جامعه است. جامعه واقعیت، و دین ظاهرآن است. چرا چنین است؟ آیا به بهانه این که دین صرفاً امری اجتماعی است، میتوان نتیجه گرفت که اصالت با جامعه است و دین تجلّی نیازهای اجتماعی است؟ چرا جامعه اصل است؟ دورکیم در پاسخ به این سؤال صرفاً وارد نظریه پردازی محض شده است و هیچ دلیلی ندارد.
پدیدارشناسان دین، مانند میرچاالیاده اینجا تحلیل خوبی دارند، آنها میگویند:در این نوع تفکر، تحویل گرایی وجود دارد، تحویل یعنی ارجاع دادن یک امر به امر دیگر.دورکیم دین را به کارکرد اجتماعی آن برمی گرداند. البته تحویل گرایی صرفاً برگرداندن یک امر به امری دیگر نیست، بلکه وجه سلبی هم دارد و به این معنا است که امری به امری دیگر برگردانده میشود و تمام چیزهای دیگر سلب میشود. تحویل گرایی در دین یعنی برگرداندن دین به یک بُعد آن وخلاصه کردن دین در این بعد و سلب دیگر ابعاد از دین است. دورکیم دین را درکارکرد اجتماعی آن خلاصه میکند. تبیین کارکردی ـ یعنی تبیین دین براساس کارکرد آن ـ مشکل آفرین نیست، ولی وقتی تبیین کارکردی با تحویل گرایی همراه میشود، گمراه کننده است. تحویل گرایی از درک مقولات اساسی دینی مانند ایمان، امر مقدس و غیره عاجز است و دین را به گونه ای نشان میدهد که در حقیقت آنچنان نیست. [۴۳۳]کارکرد گرایانی مانند دورکیم تنها به آثار اجتماعی دین، صرف نظر از فحوای اعتقادی و آموزه ای آن نظر داشتند.عنصر اساسی در رویکرد تحویلی بی اعتنایی به دین است حتی وقتی به مطالعه آن میپردازند.بی اعتنایی شان به موضوع را جامعه شناسان تحویل گرا در پنج سطح عیان ساخته اند:
۱) بی اعتنایی نسبت به «چیستی موضوع»و معطوف شدن به چرایی و چه کارگی آن. یعنی رفتن سراغ زمینه های پدید آورنده یا پیامدهای استمراربخش دین؛
۲) بی اعتنایی نسبت به« متن»و گزارشات دین درباره چیستی خود، زمینه های پیدایی، غایات مطمح نظر و دلایل ماندگاری و افول و از این قبیل ؛
۳) بی اعتنایی نسبت به تفاوتهای «اعتقادی و آموزه ای »ادیان و پرهیز از ورود در حقیقت شناسی مدعیات دینی؛
۴) بی اعتنایی به «کارکردهای آشکار » یا صریحآًابراز شده دینی و اهتمام در کارکردهای پنهان آن؛
۵) بی اعتنایی نسبت به فهم و بیان« کنشگر»، در اینجا دیندار و ترجیح نگرش و تلقی «ناظر»بر آن.
این بی اعتناییها از یک سو به عقبه الحادی و نگاه سراسر منفی نظریه پردازان کلاسیک به دین بر میگشت و از سوی دیگر، از تاکید مفرط بر ساختارهای کلان اجتماعی و نادیده انگاشتن کنشگر آگاه و فعال بر میخواست. [۴۳۴]
علامه طباطبایی، بر خلاف دورکیم از طرفی به محتوای دین میپردازد و از طرفی خاستگاه آن را امری مشترک در همه انسانها معرفی میکند ایشان دین را دارای خاستگاه الهی و فطری میداند.لذا از دیدگاه او مفاهیم خدا و دین با طبیعت عقلانی و منطقی بشر و همچنین با طبیعت فطری و ذاتی او ارتباط دارد و جستجوی علل خاص و یا علل روانی و اجتماعی برای آن درست نیست. تامل در این مطلب که اعتقاد به خدا همیشه در میان بشر بوده است روشن میکند که خدا شناسی، فطری انسان است و بشر با فطرت خدادادی خود، خدایی برای آفرینش جهان اثبات میکند از این روی عقل را زیر بنای دین و تعقل را شیوه تحصیل آن میداند به نظر وی رابطه نخست دین با فطرت الهی انسان است اما برای ظهورش نیازمند جامعه میباشد.[۴۳۵]
۴- نوع رابطه دین و جامعه
دورکیم در کتاب صور ابتدایی حیات دینی، دین را باز نمود واقعیت جمعی افراد جامعه معرفی نموده است. به نظر دورکیم دین چیزی جز جامعه نیست و منشاء دین جامعه است. تصور و پندار انسان‌ها از خدا نیز، نشأت گرفته از تصور انسان نسبت به روح جمعی افراد است، دین نظام فکری است که افراد جامعه را به وسیله‌ی آن به خودشان باز می‌نمایند و روابط مبهم و در ضمن صمیمانه‌‌ی‌‌شان را با جامعه از این طریق بیان می‌کند. [۴۳۶]
علامه دین اسلام را دارای منشأ الهی میداند که در تمام شئون خود به جامعه توجه داشته است و اساس آیین خود را بر جامعه قرار داده است. به نظر وی تمام ابعاد دین حتی بعد معارفی دین هم جنبه اجتماعی دارد.
ایشان بر این باور است که نه تنها دین بر جامعه تأثیر میگذارد بلکه جامعه هم بر دین تأثیر میگذارد. علامه (ره)قوانین و مقررات ( احکام) اسلامی را به دو نوع ثابت و متغیرتقسیم میکند. به نظر وی احکام متغیر برحسب پیشرفت مدنیت و تغییر اجتماعات تغییر میکنند. ایشان این احکام را احکام حکومتی مینامد که متناسب با مقتضیات زمان و مکان در حال تغییر هستند. این احکام از اختیارات ولی فقیه هستند.علامه (ره) نیاز جامعه به مقام ولایت را امری فطری میداند.
۵- رابطه دین و اخلاق
دورکیم از منظر جامعه شناسی اخلاق را مورد مطالعه قرار میدهد.او اخلاق را قواعد عمل میداند وآنرا بخشی از واقعیتهای اجتماعی میشماردکه با زندگی گروهی آغاز میگردد. به نظر دورکیم جامعه «قبل از هر چیز مجموعه ای از اندیشه ها، جزمها و انواع احساسات است که از طریق فرد تحقق مییابد. از میان این اندیشه ها، آرمان اخلاقی که علت بنیادین هستی جامعه است، در مقام نخست قرار دارد» . بنابر این جامعه اقتدار قوی اخلاقی است و ویژگی هر گونه اقتدار اخلاقی، همانا جلب احترام است و به دلیل همین احترام است که اراده افراد، تابع فرمانهای جامعه است. پس جامعه آنچه را برای انتقال خصلت اجبار اخلاقی به پاره ای قواعد رفتار ضروری است، در خود دارد.به هر حال اخلاق نه تنها امری فردی نیست، بلکه هر لحظه فشارها و محدودیت هایی بر افراد اعمال میکند. اخلاق فرد را به اعمالی وا میدارد که برای وی آسان نیست.
دورکیم اظهار میدارد که«می توانم تأکید کنم که تا کنون در جریان پژوهش هایم، حتی به یک قاعده اخلاقی برخورد نکرده ام که محصول عوامل اجتماعی معین نباشد».به نظر او این نکته بی چون و چراست که کلیه نظامهای اخلاقی که ملتها در عمل به کار گرفته اند، کارکرد سازمان اجتماعی آنها بوده و از ساخت اجتماعی آن جوامع سرچشمه گرفته است و همانند ساخت اجتماعی، گوناگونی میپذیرد.بنابراین دورکیم بر این اصل تاکید میکند که برای همه انسان هایی که از یک اجتماع اند، اخلاقی مشترک وجود دارد. احتمالا دورکیم هرگز به این نظر معتقد نبود؛نظری که نه تنها نوعی نسبیت گرایی فرهنگی، که نوعی نسبیت گرایی اخلاقی را نیز ایجاب میکند.به هر حال دورکیم برای اثبات این نکته تلاش میکرد که الزامات اخلاقی منشا اجتماعی دارند.[۴۳۷]
اما در اندیشه دورکیم این «علت بنیادین هستی جامعه که همان آرمان اخلاقی است»امری است پیوسته با دین:
«من مفهوم مقدس را با مفهوم اخلاق مقایسه میکنم. ..زیرا اگر زندگی اخلاقی را با حیات دینی مقایسه نکنیم، درک آن بسیار دشوار خواهد بود.در طی سده ها، حیات اخلاقی و زندگی دینی پیوندهای ناگسستنی با یکدیگر داشته و حتی یکسره با هم در آمیخنهاند.امروزه هم ناگزیریم بپذیریم که این پیوند نزدیک در اکثر آگاهیها پایدار مانده است….پس باید چیزی از اخلاق در دین و چیزی از دین در اخلاق وجود داشته باشدو عملا حیات اخلاقی کنونی سراپا انباشته از دیانت است».[۴۳۸]

تعیین میزان همخوانی برنامه درسی قصدشده، اجراشده و آموخته شده درس علوم تجربی پایه دوم راهنمایی منطقه جویم

عمل خود، به ساخت دستگاه های گوناگون و دقیق دست زده است.
ساخت وتولید ابزارهای گوناگون، توانایی انسان را برای کشف رازهای جهان و طبیعت بالا میبرد و زندگی او را متحول میسازد.
دانلود پایان نامه
استفاده از دستاوردهای علمی و فناوری، در بعضی جهات، رفاه نسبی به همراه میآورد. و به انسان کمک میکند تا کارهایی را که در گذشته با رنج و سختی و صرف وقت زیاد انجام میداده است بسیار راحتتر و سریعتر انجام دهد.
دانش آموزی که به مدرسه وارد میشود، دارای نیروی خدادادی کنجکاوی است؛ نیرویی که هر لحظه او را به سوی دانشی تازه و پاسخی برای پرسشهای بیشمار میکشاند. از سوی دیگر، او باید برای زندگی در دنیای فردا- که دنیای علم و فناوری است- آماده شود. به این ترتیب، نظام آموزشی باید به گونهای برنامه ریزی شود که هم قوهی جست و جو گری را در دانشآموزان شکوفا کند،دانستن و کشف مجهولات را برای آنها لذت بخش و نشاطآور سازد و هم آنچه را برای زندگی در دنیای امروز و فردا به آن نیازمندند، به آنها بیاموزد(ملکی،۱۸۸۷).
درس علوم تجربی که یکی از درسهای اصلی دوره های ابتدایی و راهنمایی تحصیلی است، به نوبهی خود باید بتواند به هر دو هدف یاد شده دست یابد. در این درس، محتوا و روش باید به گونهای طراحی شود که از یک سو به نیازهای فطری دانش آموزان در زمینهی شناخت محیط پاسخ گوید، به آنان در پی بردن به شگفتیهای جهان خلقت کمک کند و معرفت آنان را نسبت به خالق جهان افزایش دهد و از سوی دیگر، آنها را با دانش و بینش مورد نیاز زندگی حال و آینده آشنا سازد.
پس هدفنهایی، رسیدن به «سواد علمی- فناورانه» است که در ادامه، آن را تا حد امکان معرفی خواهیم کرد.
بنابراین، همگی با تحولات دنیای در حال تغییر و دگرگونی، یکی از نگرانیهای انسان روزگارماست. اندیشمندان، سیاستمداران، برنامهریزان آموزشی، معلمان، پدران و مادران در سراسر دنیا تلاش میکنند تا شیوههایی بیابند که بتوان با بهره گرفتن از آنها، کودکان امروز را برای زیستن در دنیای غیر قابل پیش بینی فردا آماده کرد. در چنین وضعیتی، کارشناسان تربیتی بر این باورند که تحمیل کولهبار سنگینی از دانش و اطلاعات به کودکان، به تنهایی کارگشای مسائل زندگی آینده آنان نیست.
امروزه، مهمترین وظیفه و نقش آموزش در مدرسهها آموزش شیوه های یادگیری و پرورش مهارتهایی است که فرد را قادر میسازند خود راه های حل مسائل و کشف مجهولات را بیابد. این «آموختن برای زیستن» است(احمدی،۱۳۸۶).
بر همین اساس،کارشناسان گروه علوم تجربی «دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی» درصدد برآمدند که با مطالعهی برنامهی علوم سایر کشورها و تشخیص نیازها و شرایط کشورمان، برای آموزش علوم دورهی ابتدایی وراهنمایی تحصیلی طرح جدیدی را پیریزی کنند. این طرح در واقع طرحی ملی است که در یک زمینهی جهانی مناسب شکل گرفته است. در تمام کشورهای در حال توسعه، آموزش علوم یکی از مهمترین سنگهای زیربنایی توسعهی پایدار به حساب میآید وبه آن توجه خاصی میشود(احمدی،۱۳۸۶).
ما معتقدیم اگر کیفیت آموزش علوم در جامعهی ما وضعیت مطلوبی داشته باشد، دانشآموزان امروز ما که پیکرهی اصلی جامعهی فردا را تشکیل میدهند. از چرخهی آموزش، پیشرفت، هماهنگی و همگامی با توسعهی علمی و صنعتی دور نمیمانند و توانایی آن را پیدا میکنند که پا به پای توسعهی جهانی علم و صنعت، معلومات خود را توسعه دهند و به روز کنند و در نهایت، شهروندانی سازگار با «جامعه در حال تغییر» باشند.
طرح جدید آموزش علوم گامی- و تنها یک گام- در جهت بهبود بخشیدن به وضعیت نابه سامان آموزش علوم در کشور ماست اما همانطور که همه میدانیم، کیفیت آموزش علوم در یک کشور، به عوامل فراوانی بستگی دارد که متأسفانه بسیاری از آن عوامل از حیطهی کار وظیفهی برنامهریزان بیرون است. (احمدی،۱۳۸۶).
هدفهای کلی در طرح جدید آموزش علوم تجربی
به طور کلی هدف آموزش علوم در دورهی آموزش عمومی آن است که دانشآموزان را برای یادگیری مادام العمر آماده کند؛ به عبارت دیگر، هدف کلی آموزش علوم ایجاد مهارت و توانایی کسب سواد علمی- فناورانه در دانشآموزان است. بر این اساس، هدفهای آموزش علوم را میتوان در سه حیطهی اصلی و اساسی، به شرح زیر در نظر گرفت:
۱- دانستنیهای ضروری
یادگیری دربارهی هرمفهوم و موضوع جدید دانش بشری، مستلزم داشتن اطلاعاتی دربارهی اصول وقوانین چهار زمینهی اصلی علوم تجربی است(احمدی،۱۳۸۶).
علوم فیزیکی که شامل فیزیک و شیمی است. بیشتر به بحث دربارهی ماده، انرژی، تغییرات مواد و بر هم کنشهای ماده و انرژی میپردازد.
علوم زیستی محیط زنده را موردبحث قرار میدهد.
علوم زمین محیط غیر زنده را بررسی میکند.
علم بهداشت به بدن آدمی و بهداشت آن میپردازد.
دانش آموزان باید در دورهی آموزش عمومی مجموعهای کافی از اصول و قوانین فیزیک، شیمی، زیستشناسی، زمینشناسی و بهداشت را بیاموزند تا بتوانند برپایهی این اصول و قوانین دانستنی های مورد نیاز خود را فرا گیرند. برای مثال اگر دانشآموزی با مفاهیم اساسی «الکتریسیته و مغناطیس» آشنا نباشد، هرگز نمیتواند اصول کار یک دستگاه برقی را دریابد و از آن به صورت صحیح استفاده کند؛ بنابراین، میتوان گفت آنچه که در تدوین کتابها مورد نظر بوده، از این قرار است:
۱- باید تا حد امکان موضوعات انتزاعی را کاهش داد و مطالب را متناسب با سن دانشآموز تنظیم کرد؛
۲- الزاماً نباید به ساختار دانش مقید بوده و در صورت ضرورت و مفید بودن، میتوان تقدم وتأخر مطالب را بر هم زد؛
۳- مطالب باید تا حد امکان به صورت تلفیقی بیان شود؛
۴- عکسها و تصویرها تا حد امکان ایرانی باشند؛
۵- در پایان هر فصل، زمینه های شغلی مربوط به مطالب آن فصل آورده شود.
کسب دانش پایه، شرط لازم، اما نه کافی، برای یادگیریهای بعدی است.
۲- مهارت های ضروری
آنچه در این قسمت تحت عنوان مهارتها آمده است، در واقع به تواناییهایی اشاره دارد که در زمینه علمآموزی میتوانند مفید واقع شوند به عبارت دیگر، پرورش مهارتها در دانش آموزان، به منزلهی آموختن راه یادگیری به آنان است.
آنچه هم اکنون مورد قبول متخصصان آموزش علوم در همهی کشورهاست، لزوم پرورش چند نوع مهارت یا توانایی در دانشآموزان است.به اعتقاد متخصصان، ایجاد و پرورش این مهارتها، دانشآموزان را در پیمودن مراحل روش علمی تواناتر میسازد و به آنها امکان میدهد تا یادگیریهای جدیدرا از طریق به کارگیری این مهارتها به راحتی انجام دهند(احمدی،۱۳۸۶).
۳- نگرشهای ضروری
ارزشها در آموزش و پرورش اهمیت بسیار زیادی دارند. در واقع، آموزش را باید وسیلهای برای نیل به ارزشها دانست. اگر ما بتوانیم تمامی سواد علمی مورد نیاز هر فرد را در اختیار او بگذاریم اما شخصیت و نگرشهایش را در مسیر درست قرار ندهیم، هیچ مشکلی از مشکلات جهان امروز حل نخواهد شد، بنابراین، باید در کنار دانش پایه و مهارتها، به هدفهای نگرشی نیز توجه کامل داشته باشیم. البته بیشتر هدفهای نگرشی جنبه عمومی دارند و خاص درس علوم تجربی نیستند.
بسیاری از هدفهای نگرشی در زمرهی هدفهای مشترک آموزش علوم در همه کشورها قرار میگیرند. شاید بتوان گفت که شعار «جهانی فکر کنید و منطقهای عمل کنید» حتی در عرصهی تدوین هدفهای آموزشی نیز معنا یافته است. به هر حال، هدفهایی؛ همچون، توجه به قانونمندی ونظم موجود در پدیده های طبیعت و پی بردن به وجود خالق آنها، قدردانی از مواهب طبیعی به عنوان نعمتهای الهی، تمایل به همکاری گروهی، صبر و حوصله، مسئولیتپذیری، درستکاری و راستگویی، تصمیمگیری مسئولانه، احترام گذاشتن به عقاید دیگران، اعتماد به نفس، انعطافپذیری در اندیشیدن، دوری از تعصب نابجا، تمایل به یادگیری، کنجکاوی، علاقمندی به کار و تلاش، حساسیت نسبت به حفظ بهداشت جسم و حفظ محیط زیست، میل به صرفهجویی در مصرف ماده و انرژی ودارا بودن تفکر نقاد و خلاق، هدفهای مهم نگرشیاند (احمدی،۱۳۸۶).
انتظارات طرح جدید آموزش علوم ازدانشآموزان درپایان دورهی سه ساله راهنماییدر این جا لازم است پارهای از ویژگیها وتواناییهایی را که به طور عمده باید در دورهی راهنمایی تحصیلی و از طریق درس علوم تجربی در دانشآموزان به وجود آید، مطرح کنیم تا هنگام تدوین برنامه درسی علوم تجربی دوره راهنمایی تحصیلی و همچنین تدریس علوم در کلاسهای درس توسط معلمان، مورد تأکید بیشتر قرار گیرند.
بدیهی است این ویژگیها وهدفها نیز در سه حیطه کلی هدفهای دانشی، مهارتی و نگرشی طبقهبندی میشوند. پس انتظار میرود هردانش آموز در دوره راهنمایی تحصیلی، از طریق یادگیری درس علوم تجربی به این هدفها دست یابد. در زیر به بررسی هر یک از آنها میپردازیم:
الف- هدفهای دانشی
۱- قوانین اصلی و ضروری علوم در زمینه های چهارگانهی علوم تجربی (فیزیک، شیمی، زمین شناسی و زیست شناسی) را بداند؛
۲- با بعضی از کاربردهای مهم علم در زندگی آشنا شود؛
۳- چشم اندازی از آینده و گذشته علم داشته باشد؛
۴- از مفاهیم اصلی علوم همچون ماده، انرژی، موجودات زنده، زمین و پدیده های طبیعی و…درک صحیحی داشته باشد.
ب- هدفهای مهارتی (مهارتهای ذهنی)
۱- با دقت در محیط اطراف خود، بتواند مسئلههایی را که حد آنها نیازمند به کارگیری علم است، تشخیص دهد و شناسایی کند؛
۲- هنگام مواجه شدن با یک مسئله، فکر کند و راه حل ارائه دهد؛
۳- موضوعی را از نظر علمی تجزیه کند؛
۴- به کمک شواهد علمی، نتایج بعضی پدیده ها را پیش بینی کند؛
۵- مقصود خود را به خوبی بیان کند؛
۶- با آمار و ارقام و نمودارها و چگونگی تفسیر آنها آشنا باشد؛
۷- از طریق بکارگیری مهارتهای یادگیری (مشاهده، اندازه گیری، و….) پارهای از مفاهیم علمی را کشف کند یا در فرایند تولید و شکلدهی این مفاهیم مشارکت فعال داشته باشد؛
۸- ضمن بکارگیری مهارتهای تفکر منطقی، عملی و نقاد، به ویژه با لزوم و چگونگی کنترل متغیرها، هنگام انجام دادن آزمایشهای علمی ونتیجهگیریهای مربوط به آنها آشنا باشد.
ج- هدفهای نگرشی
۱- در مورد پدیدههایی که در محیط اطراف او وجود دارد و علت بروز آن، ا ز خود کنجکاوی نشان دهد و با جست وجو و تفکر، زمینه های کسب اطلاعات علمی را فراهم آورد؛
۲- از مشاهدهی نظاممندی موجوددر پدیده های طبیعت، به وجود ناظم آن پی ببرد؛
۳- سعی کند برای آنچه خوانده است، کاربردهای علمی بیابد؛
۴- به مطالعهی نشریههای علمی و استفاده از رسانه ها در زمینه های علمی علاقه نشان دهد؛
۵- به مسائلی از قبیل صرفهجویی، استفاده بهینه از ماده وانرژی و هدر ندادن وقت و منابع مالی توجه داشته باشد؛
۶- به ضرورت تلاش برای کسب علم و فناوری به منظور فراهم آوردن زمینه های زندگی بهتر برای خود وجامعهای که در آن زندگی میکند، اعتقاد داشته باشد؛
۷- به انجام دادن بعضی فعالیتهای ذوقی، هنری و مهارتی، مانند ساخت ابزار و وسایل مورد نیاز برای زندگی با آزمایشهای علمی و پرورش گل وسبزی (در باغچه یا گلدان) و… علاقه نشان دهد؛
۸ - به بهداشت فردی و عمومی و مسائل زیست محیطی توجه داشته باشد و در حفظ محیط زیست بکوشد.
اهداف کلی و اهداف جزئی به تفکیک دروس کتاب علوم تجربی پایه دوم راهنمایی

بررسی اثر گیرنده۹۴ CB2 سیستم کانابینوئیدی در ناحیهCA1 هیپوکامپ بر فراموشی ناشی از D-AP5 در موش صحرایی نر نژاد ویستار- قسمت ۵

۲-۳-۳- ذخایر CNS
گلوتامات و آمینواسیدهای اسیدی دیگر در همه سلول ها با غلظت های بالا وجود دارند.
بزرگترین ذخیره گلوتامات که حدود ۵۰% از کل ذخایر موجود را تشکیل می دهد مربوط به متابولیسم نورونها می باشد و به عنوان metabolic pool شناخته می شود. یک ذخیره کوچکتر نورونی ( ۳۰% - ۲۰ از کل) قابل آزاد شدن از انتهای اعصاب در طول نوروترانسمیشن است و بنام glutamate neurotransmitter معرفی می شود.
یک ذخیره جداگانه (۲۰% - ۱۰ از کل) در سلول های گلیال است و در جهت recycling گلوتامات به عنوان ترانسمیتر عمل می کند ( glial pool). کوچکترین ذخیره گلوتاماتی (۵% از کل) در سنتز GABA شرکت می کند [۷۷]GABA precursor pool)).
۲-۳-۴- نحوه آزادسازی متابولیسم و ترانسپورتر اختصاصی
ترانسمیتر گلوتامات در بخش پیش سیناپسی انتهای اعصاب گلوتاماترژیک در وزیکول ها وجود دارد و می تواند بوسیله مکانیسم وابسته به کلسیم آزاد شود [۷۷].از فضای بین سیناپسی توسط یک سیستم باز جذب با تمایل بالا که وابسته به سدیم است برداشت می شود این سیستم بین گلوتامات و آسپارتات تفاوت قائل نمی شود. گلوتامات سیناپسی جذب سلول های گلیال می شود تا بصورت چرخه گلوتامات / گلوتامین بازگردانی شود. اولین مرحله این چرخه آمینه شدن گلوتامات به گلوتامین توسط آنزیم گلوتامین سنتتاز انحصاری گلیال می باشد. گلوتامین حاصله سریعا از غشا سلول عبور کرده و به انتهای اعصاب پیش سیناپسی بر میگردد و در آنجا بوسیله آنزیم گلوتامیناز به شکل ترانسمیتری گلوتامات در می آید. حذف سریع گلوتامات و ترانستیرهای وابسته به آن از شکاف سیناپسی توسط باز جذب با تمایل بالا باعث می شود که اولا به سیگنال تحریکی خاتمه داده شود ثانیا غلظت گلوتامات خارج سلولی در سطح پایین نگه داشته شود بحدی که ایجاد آسیب های cytotoxic نکند ثالثا recycling ترانسمیتر حاصله و منابع ذخیره ای گلوتامات را حفظ می نماید[۷۸].
همانطوری که سیستم های گیرنده ای مختلفی برای گلوماتات شناسایی شده است، شواهد دلالت دارد بر اینکه ترانسپورترهای اختصاصی و مجزا نیز برای آمینواسیدهای تحریکی وجود دارد که از میان آنها ترانسپورتر وابسته به یون سدیم با تمایل بالا بارزترین و بر جسته ترین نوع آنها می باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ترانسپورتر پروتئینی که وابستگی شدیدی به +Na نشان می دهد بصورت واضحی enantioselective است ( مثلا D – آسپارتات، L- گلوتامات را جذب می کند اما D – گلوتامات برای آن سوبسترا محسوب نشده و آن را برداشت نمی کند ).مهار کننده های باز جذب عموما شامل a – آمینواسیدهایی هستند که یک گروه اسیدی اضافی دارند ترکیبی بنام dihydrokainate قادر به مهار کردن باز جذب است. یکی از قویترین و انتخابی ترین مهار کننده های باز جذب ترکیب L- trans-2,4-PDC است این مهار کننده اثری روی باز جذب KA, NMDA AMPA/ که متعاقبا معرفی خواهند شد نشان نمی دهد.
Rigid بودن مهار کننده در اختصاصی بودن آن موثر است[۷۹]. به نظر می رسد یک ترانسپورتر با Conformation های مختلف می تواند چند ترکیب مختلف را انتقال دهد لذا در صورت انعطاف پذیر بودن مولکول مهار کننده همه اشکال فضایی ترانسپورتر مهار می گردد و ما یک مهار غیر اختصاصی خواهیم داشت اما در صورتی که قدرت انعطاف پذیری را از مولکول مهار کننده سلب کنیم در این صورت مهار اختصاصی باز جذب یک ترکیب را خواهیم داشت.
شکل ۲-۶:انواع گیرنده های گلوتاماتی ۱- گیرنده هایNMDA 2- گیرنده هایnon-NMDA[126]
۲-۳-۵- انواع گیرنده ها
گیرنده های گلوتاماتی چنانکه گفته شد شامل دو خانواده متابوتروپیک metabotropic و یونوتروپیک ionotropic می باشد. گیرنده های یونوتروپیک خود به دو دسته non- NMDA , NMDA تقسیم می گردند. گیرنده های non- NMDA نیز به دو گروه AMPA , KA تفکیک شده اند. که از این میان تنها به بررسی گیرنده های NMDA می پردازیم.
گیرنده های متابوتروپیک گلوتامات mGLu با دو مکانیسم پیش و پس سیناپسی ترانسمیشن را تنظیم می نمایند. گیرنده های مذکور بر اساس قرابت ساختمانی و مکانیسم بعد گیرنده ای به سه گروه تقسیم شده اند. گیرنده های متابوتروپیک گلوتامات یک خانواده از گیرنده های جفت شده با G-pr8 هستند (GPCR) که بر اساس ساختاری و مکانیسم بعد گیرنده ای به سه دسته تقسیم می شوند.
گیرنده های گروه I گلوتامات (mGlu5 , mGlu1) با فسفولیپاز C جفت می شوند. گیرنده های گروه II گلوتامات شامل mGlu3 , mGlu2 هستند و رسپتورهای گروه III گلوتامات شامل mGlu7 , mGlu6 mGlu8 , mGlu4 می باشند که با آدنیل سیکلاز جفت شده اند[۸۰].
گیرنده های mGlu بصورت همودینامر می باشند[۸۱]. که نیاز به دو مولکول از لیگاندهای orthosteric مانند گلوتامات برای عملکرد کامل دارند[۸۲].
بیشتر داده های بدست آمده از پتانسیل ضد اضطرابی آنتاگونیست گیرنده گروه I گلوتامات حمایت می کند[۸۳].
از بین همه لیگاندهای گیرنده mGlu ، آنتاگونیست گیرنده mGlu5 پتانسیل بالایی برای اثرات ضد اضطرابی و ضد افسردگی ارائه می کند[۸۴].
گیرنده های mGlu5 بطور فراوان در نواحی CA3 , CA1 واقع در هیپوکامپ، سپتوم، بازال گانگلیا، آمیگدال و نوکلئوس آکومبنس بیان می شوند[۸۵, ۸۶].
گیرنده های گروه II بصورت فراوان در نواحی از مغز که با حالات احساسی مرتبط هستند بیان می شوند. از جمله این نواحی می توان آمیگدال هیپوکامپ و کورتکس Perfrontal را نام برد به نظر می رسد که آگونیست های گیرنده های mGlu II پتانسیل ضد اضطرابی دارند اما بکار بردن این ترکیبات وابسته به نتایج مطالعات کلینیکی در آینده می باشد.[۸۷, ۸۸] دانسته های ما درباره عمل ضد اضطرابی لیگاندهای گیرنده mGlu III بسیار اندک می باشد. لذا بحث درباره مکانیزم های مسئول برای پتانسیل اثرات شبه ضد اضطرابی که مربوط به لیگاندهای گیرنده های mGlu4/7/8 می باشد بسیار مشکل است[۸۹].
گیرنده های NMDA ابتدا بصورت فارماکولوژیک بوسیله آگونیست N-Methyl –D- Aspartate (NMDA) شناسایی و از دیگر گیرنده های گلوتاماتی تفکیک گردید.تحقیقات اخیر روی زیر گروه های این گیرنده مشخص کرده است که فعالیت آن بوسیله چندین جایگاه اتصالی آلوستریک و نیز با همراهی سایر گیرنده ها و از جمله AMPA/KA تنظیم می شود.گیرنده های NMDA به کانالهای کلسیمی جفت شده اند تنظیم دقیق فعالیت این کانالها چنانکه در قسمت های بعدی توضیح داده خواهد شد برای عملکرد طبیعی اعصاب ضروری است[۸۶].
فعالیت گیرنده و دپلاریزاسیون همزمان عصب پس سیناپسی منجر به پیشرفت یک جریان آهسته بالا رونده و طولانی مدت بوسیله influx یون کلسیم می شود. زیر گروه های گیزنده NMDA که اخیرا کلون شده اند شامل دو خانواده می شوند که هر یک خود به زیر گروه های کوچکتری تقسیم می گردند. خانواده NMDAR1 خود از ۷ ایزوفرم مختلف (NR1a – NR1g) تشکیل می شود که همگی توسط یک ژن کد می شوند منتهی از طریق RNA, mRNA Splicing مادر به هفت mRNA مختلف تبدیل می گردد.
خصوصیات اساسی فارماکولوژیک و الکتروفیزیولوژیک کانال این واریانت های گیرنده ای خیلی شبیه یکدیگر می باشد ولی اختلافات مختصری در خصوصیات اختصاصی نظیر تمایل اتصال دارند این زیر واحدها هر کدام به یک کانال هومومریک متصل شده اند[۸۶].
خانواده گیرنده ای NMDAR2 خود شامل ۴ زیر واحد گیرنده ای است (NR2A – NR2D) که هر کدام توسط یک ژن خاص، کد می گردد. این زیر واحدها به عنوان گیرنده های تنظیمی در نظر گرفته شده اند و خودشان تشکیل کانال های هومومریک نمی دهند اما در ترکیب با زیر واحدهایی که از خانواده NMDAR1 کانالهای هترومریک بوجود می آورند. بنابراین وقتی با زیر واحدهای NMDAR2 با NMDAR1A همراه می شوند کانالهای هترومریکی تشکیل می دهند که جریانات تحریکی خیلی بزرگتری را نسبت به کانالهای هومومریک منفرد NMDAR1 بوجود می آورند. ترکیبات مختلف بین زیر واحدهای اختصاصی NMDAR2 و زیر واحد NMDAR1A تولید کمپلکس های رسپتوری و کانالی NMDA می کنند که اختلافات ظریفی را در خواص الکتروفیزیولوژیک نشان می دهند. برای مثال هترومرهای NMDAR1 و NMDAR2C یک جریان افزایشی قویتری نسبت به کمپلکس NMDAR2A , NMDAR1 نشان می دهد.
توزیع زیر واحدهای مختلف گیرنده های NMDA در سرتاسر مغز مشخص شده است. با توجه به اصالت گیرنده های NMDAR1 نسبت به گیرنده های NMDAR2 که بیشتر در حالت کمپلکس با NMDAR1 هویت یک گیرنده فونکشنال را پیدا می کند در اکثر نورون ها دانسیته بالاتری از NMDAR1 یافت می شود[۹۰]
شکل۲-۷:ساختار گیرنده NMDA [126]
.۲-۳-۶- سایت ها و عوامل تنظیم کننده
گیرنده NMDA از یک جایگاه تشخیص و یک کانال کاتیونی تشکیل شده است چنانکه انتظار می رود چندین جایگاه تنظیم کننده روی کمپلکس گیرنده – کانال وجود دارد که فعالیت های مربوط به گیرنده NMDA را بیشتر کنترل می کند.
یک جایگاه اتصالی آلوستریک در خارج کانال یونی وجود دارد که موادی نظیر گلایسین به آن متصل شده و باعث تقویت اتصال آگونیست به گیرنده می گردد. بعلاوه مشخص شده است که این جایگاه یک نقش ضروری در شروع فعالیت کانال را هم دارا می باشد.
کمپلکس گیرنده- کانال همچنین شامل یک سایت اتصالی پلی آمینی است که وقتی توسط موادی مانند اسپرمین و اسپرمیدین فعال می شود جریان تحریکی NMDA را بوسیله افزایش احتمال باز شدن کانال تقویت می کند. بخشی از این اثر با افزایش در میزان اتصال گلایسین به جایگاه مخصوص خود اعمال می گردد[۸۶].
پلی آمین اسپرمین در غلظت های بالا به یک سایت ثانویه متصل می گردد که منجر به کاهش جریان NMDA و کاهش در هدایت و یا متوسط زمان باز ماندن کانال می شود. در پتانسیل های استراحت، کانال گیرنده بصورت طبیعی بوسیله یون Mg2+ بلاک شده است و بایستی همزمان با فعال شدن گیرنده توسط آگونیست دپلاریزاسیون همزمان کافی در غشا عصبی پس سیناپسی وجود داشته باشد یعنی پتانسیل غشا بایستی از mV 70 به حدود mV 30 برسد تا بلاک Mg2+ بر طرف شده و کانال NMDA بتواند در پاسخ الکتریکی سلول شرکت کند. جایگاه Mg2+ در داخلی ترین قسمت کانال واقع شده است. میزان دپلاریزاسیون یاد شده به نسبت فعالیت گیرنده AMPA/KA و یا دیگر سیگنال های تنظیمی پس سیناپسی کنترل کننده دپلاریزاسیون وابسته است. بنابراین علاوه بر حضور آگونیست برای اینکه کانالهای NMDA را از بلاک Mg2+ خلاصی داده شود بایستی همزمان دپلاریزاسیون نورون مثلا بوسیله فعالیت گلوتامات آزاد شده از انتهای عصب مجاور بر روی گیرنده های non- NMDA صورت گیرد.
مطالعات انجام شده بر روی کمپلکس گیرنده – کانال NMDA در سطح مولکولی نشان داده است که اتصال دو مولکول گلایسین و دو مولکول گلوتامات یا سایر آگونیست های مربوطه برای فعالیت کانال ضرورت دارد[۹۰].
گیرنده NMDA همچنین بوسیله یک سایت Zn2+ مهار می شود. از طرف دیگر مشخص شده است که یک جایگاه مجزا داخل کانال وجود دارد که محل اتصال آنتاگونیست فن سیکلیدین PCP لذا به سایت PCP معروف شده است[۹۱]. مطالعات اخیر نشان می دهد یون H+ نیز اثر مهاری بر کانال اعمال می کند لذا گیرنده های NMDA در PH قلیایی فعالیت بیشتری دارند. بنابراین چندین مکانیسم مختلف برای کنترل های مثبت و منفی فعالیت کانال NMDA وجود دارد.
علاوه بر عوامل مذکور ممکن است تنظیم کننده های اندوژنوس دیگری نظیر نورواستروئیدها اسید آراشیدونیک و redox reagent نیز در تنظیم دخیل باشند.
۲-۳-۷- آگونیست و آنتاگونیست های اختصاصی
علاوه بر N – متیل D – آسپارتات، کینولینیک اسید و ایبوتنیک اسید چندین آمینو اسیدی کربوکسیلیک دیگر به عنوان آگونیست هایی که به سایت NMDA متصل می شوند معرفی گردیده اند اینها بر اساس قدرت اثر از بیشترین به کمترین عبارتند از :
L – گلوتامات، ۶- سولفو – L- سیستئین – L – هوموسیستئات – L – آسپارتات، هوموکینولینات، L- هوموسیستئین سولفینات ، L – سیستئین سولفینات ، L- سرین – O – سولفات، L- سیستئات و کینولینات.
چندین آگونیست که از نظر Conformation محدود شده اند معرفی گردیده اند که تعدادی از آنها NMDA قویتر هستند. برای مثال یکی از قویترین آگونیست های موجود یک ترکیب rigid بنام ACBD (1-aminocyclobutane-cis-1,3-dicarboxylic) است که ترکیبی طبیعی حاصل از دانه ی گیاه Genus Atelia می باشد. این حقیقت که این ترکیب یک آنالوگ انتخابی و قوی برای گیرنده های NMDA است. با این پیشنهاد موافقت دارد که کاهش conformational flexibility انتخابی بودن را افزایش می دهد.
در همین جا شایان ذکر است که ترکیب trans – ACBD چنانکه ذکر شد با تفاوت کربن در حلقه خود اثر انتخابی بر گیرنده های کاملا متفاوت متابوتروپیک دارد. آنتاگونیست های رسپتور NMDA به سه دسته تقسیم می شوند[۹۲].
۱- آنتاگونیست های رقابتی مانند D , DAP7 , DAPS – آلفا – آمینو آدیپات CPPene , CPP که کربن های میانی آنها بصورت rigidified محکم شده اند ( نظیر یک کانفورمیشن حلقوی) منجر به سنتز ترکیبات قویتر از AP7 , APS شده اند نظیر CGP .
۲- چندین آنتاگونیست غیر رقابتی معرفی شده اند که به یک سایت اختصاصی داخل خود کانال متصل می شوند[۹۰] (PCP , MK 801). اتصال به بخش داخلی کانال بستگی به حالت کانال یونی از نظر باز و بسته بودن دارد و ترکیبات آنتاگونیستی نظیر PCP – like , PCP فقط وقتی کانال باز است می توانند بدان متصل شوند لذا در حضور آگونیست های NMDA امکان اتصال آنتاگونیست های مذکور افزایش می یابد.
در عین حال باید توجه شود که ترکیبات PCP – like , PCP بصورت انتخابی فقط به سایت رسپتوری PCP متصل نمی شوند و روی سایر گیرنده های یونوتروپیک و متابوتروپیک و گیرنده های سیگمای مغزی نیز ممکن است اثر نمایند ( البته با ۱/۰ قدرت اثر آن روی سایت PCP رسپتور NMDA ) کلا با توجه به توضیحات ذکر شده آنتاگونیست های PCP و شبه PCP بنام Open Channel blockers خوانده می شوند. اخیرا آنتاگونیست جدیدی بنام ifenprodil معرفی شده که با توجه به نفوذپذیری زیاد قادر است کانال های بسته را نیز بلاک کند (Closed Channel blocker) .
۳- یک سری از آنتاگونیست های غیر رقابتی هستند که به سایت گلایسینی وصل می شوند نظیر ۵و۷ – دی کلروکی نورنات[۹۳].
فصل سوم :مواد و روش ها
۳-۱-نوع مطالعه و جمعیت مورد مطالعه
مطالعه از نوع تجربی و در آزمایشگاه گروه فارماکولوژی دانشگاه تهران بر روی موش های صحرایی ازجنس نر و نژاد Wistar در محدرده وزنی ۲۳۰ تا ۲۵۰ انجام گرفته است که همگی در حیوان خانه بخش فارماکولوژی تکثیر یافته بودند .موش ها در قفس های پلاستیکی مخصوص در شرایط استانداردc °۲±۲۲با چرخه روشنایی /خاموشی به صورتh 12/ 12 نگهداری می شدند.نور دهی از ساعت هفت صبح شروع می شد و غذا و آب کافی در اختیار موشها قرار داشت. هر یک از حیوانات تنها یک بار مورد آزمایش قرار میگرفتند و پس از آزمانش حذف می شدند.
۳-۲- مکان انجام آزمایش
محل انجام آزمایشات بخش فارماکولوژی دانشکده پزشکی بود. که شامل سه بخش اصلی حیوانخانه ،اتاق جراحی و اتاق تست می شد که هر کدام شرایط مخصوص به خود را داشت.
۳-۲-۱-حیوان خانه (Animal house)

جایگاه کارشناس (خبره) از دیدگاه فقه و حقوق موضوعه- قسمت ۴۵

۲- برخی معتقدند کارشناسی وسیلهی اثبات دعوی است نه دلیل. به نظر میرسد «وسیله» و «دلیل» در این جا به یک مفهوم بوده و تفکیک این دو از هم نوعی مسامحه است. دکتر کاتوزیان میگوید: «اساس و مبنای دعوی سبب آنست و وسایلی که برای اثبات و توجیه این مبنا به کار
پایان نامه
میرود، از ادله اثبات دعوی است».[۱۲۰۴]
با دقت در عبارت فوق میتوان دریافت که دکتر کاتوزیان میان وسیله و دلیل، تفاوتی قائل نشده و وسیلهی اثبات دعوی را همان دلیل اثبات دانسته است.
۳- ماهیت کارشناسی صرفاً یک اظهارنظر و مشاورهی تخصصی نیست؛ زیراگفته خواهد شد در مواردی که در موضوع مورد دعوی دلیل دیگری وجود ندارد، اظهارنظر کارشناس به عنوان یک دلیل قطعی موجب ظن یا علم قاضی شده، و گاه به عنوان یک امارهی قضایی مورد استنــاد قــرار میگیرد. بنابراین دادرس در امور تخصصی و فنی (همانطورکه قبلاً گفته شد) مکلف به ارجاع امر به کارشناس است و عدم ارجاع، تخلف محسوب میشود. حتی در برخی از موارد دادگاه بدون انجام کارشناسی نمیتواند انشاء رأی نماید.
از سوی دیگر در صورت تعارض نظریهی کارشناس با اقرار، قسم و … نظر کارشناسی مقدم خواهد شدبنابراین ارزش و اهمیت کارشناسی فراتر از حد یک مشاورهی صرفاً تخصصی است.
۴-در اینکه آیا ماهیت کارشناسی دلیل مستقلی است یا خیر، نمیتوان به طور مطلق به این سؤال پاسخ گفت. صرفنظر از فراهم بودن شرایط شکلی و ماهوی که قبلاً بیان شد،[۱۲۰۵] اظهارنظر کارشناس در هر پرونده و به طور مصداقی باید مورد ارزیابی قرار گیرد؛ گاه نظر کارشناس یک دلیل قطعی مستقیم است، و گاه مکمل دلیل و دلیل غیرمستقیم.
چنانچه اظهار نظر کارشناس با تعریف ارائه شده از دلیل منطبق بوده و موجب حصول علم قطعی و یا حتی ظن معتبر (علم عادی یا اطمینان) برای قاضی شود، حجیت داشته و یک دلیل قطعی مستقیم است حتی اگر با واقع منطبق نباشد. البته از آنجا که دلیل بودن به معنای پذیرش مطلق آن نیست، باید مورد ارزیابی دادگاه قرار گیرد. پس در پروندهای که نظر کارشناسی موجب اقناع قاضی شده و دلیل دیگری غیر از آن در پرونده وجود ندارد، به عنوان «دلیل قطعی» مبنای حکم قرار میگیرد.
اما گاه ارزش نظریهی کارشناس در حد یک امارهی قضایی است. البته حتی اگر نظر کارشناس را امارهی قضایی بدانیم به جهت اینکه امارهی قضایی از امارهی قانونی قویتر است، به آن دلیل نیز اطلاق شده است (دلیل غیرمستقیم). یکی از مواردی که نظرکارشناسی امارهی قضایی محسـوب
میشود: در جنایات و در جایی است که نظر اهلخبره و کارشناس به دلیل فقدان برخی از شرایط، موجب حصول ظن(و نه علم) برای قاضی و تحقق «لوث» میشود و همچنین نظریهی کارشناسی در سایر پروندهها نیز میتواند به عنوان یک امارهی قضایی مورد توجه دادگاه واقع شود.
البته باید توجه داشت که برای شناسایی ماهیت کارشناسی باید میان امور حقوقی و کیفری قائل به تفکیک شد:
در امور حقوقی بیشتر نظریههای کارشناسی به عنوان یک دلیل قطعی مستقیم، مورد استناد دادگاه قرار می گیرد و نظریهی کارشناسی موضوعیت دارد.
اما در امور کیفری غالباً کارشناسی طریقیـت داشتـه و امــارهی قضایی(دلیل غیرمستقیم) تلقی میشود که ممکن است موجب تحقّق لوث شود. البته در جرایم مستوجب حد که در شرع، طرق اثبات آن تعیین شده است، نظر کارشناسی شرعاً حجت نبوده و نمیتوان با استناد به آن (مانند
نظریهی پزشکی قانونی) این جرایم را اثبات کرد. در رأی شعبهی هفتم دادگاه تجدید نظر استان تهران در دادنامهی شماره ۴۹۴ مورخ ۳۱/۵/۸۴ آمده است: «نظر پزشکی قانونی به عنوان دلیل کافی و لازم تلقی نمیشود بلکه قرینه و امارهای بیش نیست و بر اساس اماره و قرینه نمیتوان کسی را محکوم کرد مگر اینکه دلیل مؤثر از طرف مدعی ابراز شود».[۱۲۰۶]
از سوی دیگر در امور کیفری هم به طور مطلق نمیتوان نظریهی کارشناسی را امارهی قضایی دانست، زیرا ممکن است در جرایم تعزیری و مجازاتهای باز دارنده دلیل مستقیم قطعی باشد.
نکتهی دیگر آنکه بهرغم نظر اکثر فقهاء که شرایط شهادت در خبره را در باب دعاوی لازم
میدانند، امروزه در دادگاههــا (چه حقوقی و چه کیفری) شرایط شهـادت در کارشنــاس رعایت نمیشود. بنابراین شاید بتوان گفت: انجام کارشناسی توسط زن و حتی در صورت نیاز توسط غیرمسلمــان فاقد اشکال است؛ زیرا همانطور که گفته شد در این موارد نظر کارشناس تنها جنبهی طریقیت دارد. به نظر میرسد رعایت شرایط شهادت مطابق با نظر برخی از فقهاء (همانطور که قبلاً بیان شد) از باب عمل به احتیاط باشد. به همین جهت در حقوق تنها به وثاقت کارشناس اشاره شده و شرایط شاهد شرط نیست، به طور مثال در ارجاع به پزشکی قانونی شرایط شهادت رعایت نشده و تنها در صورت اعتراض، به هیأت کارشناسی ارجاع میشود.
در غیر از قضاوت نیز نظر کارشناس و خبره؛ گاه اماره و گاه دلیل است. به طور مثال در تشخیص داخل شدن وقت، تعیین میقات، و حتی تقویم، نظر کارشناس، اماره است و در مواردی چون تشخیص مرض مخوّف و عیوب مجوز نکاح، دلیل میباشد. صرفنظر از دلیل یا اماره بودن نظر اهلخبره در مواردی که دلیل خاص بر عدم پذیرش قول فرد مطلع مورد وثوق و اعتبار عدالت و تعدد وجود داشته باشد، باید طبق آن عمل کرد. و در جایی که ظن حاصل از قول اهلخبره کفایت می کند، تعدد و عدالت شرط نیست.

 

 

فصل سوم :

 

تعارض اظهارنظر کارشناس با دلایل

پس از تشخیص ماهیت کارشناسی و تعیین اینکه کارشناسی دلیل قطعی است یا امارهی قضایی، میتوان در صورت تعارض نظریهی کارشناسی با دیگر دلایل و امارات، قواعد حل تعارض را جاری کرد.در این فصل به تعارض اظهارنظر کارشناس با اماره، بیّنه، اقرار، قسم، قسّامه، سند رسمی، عرف، قاعده و اصل عملیّه پرداخته میشود.

مبحث اول: تعارض اظهار نظر کارشناس با دلایل و امارات

 

۱- تعارض اظهار نظر کارشناس با بیّنه (شهادت):

در صورت تعارض اظهار نظر کارشناس با یک دلیل مانند شهادت (در فرض اماره بودن نظر کارشناس) ممکن است گفته شود: طبق قواعد، دلیل (شهادت) باید بر امارهی قضایی (نظر کارشناس) مقدم شود، اما اینگونه نیست؛ زیرا امارهی قضایی نیز خود یک دلیل است. بنابراین در تعارض نظر کارشناسی با شهادت گواهان، نمیتوان به طور مطلق شهادت را مقدم بر نظر کارشناسی یا بالعکس دانست بلکه تشخیص ارزش هر یک با قاضی است (حتی اگر نظر کارشناسی دلیل قطعی باشد).

۲-تعارض اظهار نظر کارشناس با اقرار:

ابتدا دربارهی اینکه آیا با وجود اقرار، جلب نظر کارشناس در امور تخصصی اجباری است یا خیر، در پاسخ باید گفت: در مواردی که موضوع پرونده تخصصی است، أخذ نظر کارشناس الزامی است (مانند مادهی ۴۹۵ قانون مجازات اسلامی در تعیین ارش جنایات). اما در برخی از موارد «مانند جعل، در اقرار همراه با قراین، نیاز به کارشناس نیست».[۱۲۰۷] به نظر کمیسیون قضایی دادگستری نیز اقرار در امر جزا در حدی که قانون پذیرفته، معتبر است و در هر حال مانع جلب نظر کارشناس در امور تخصصی نخواهد بود.
در صورت تعارض و تناقض بین اقرار و اظهار نظر کارشناس باید مصداقی عمل کرد و در هر پرونده به طور مصداقی ارزش اقرار و کارشناسی را در نظر گرفت.[۱۲۰۸]

۳-تعارض اظهار نظر کارشناس با قسم و قسّامه:

چنانچه تشخیص موضوع دعوی از طریق کارشناسی ممکن باشد، نمیتوان ابتدائاً با قسم منکر و یا مدعی (در صورت نکول منکر و ردّ آن به مدعی) دعوی را رد و یا اثبات کرد مگر اینکه امکان تشخیص از ناحیهی اهلخبره وجود نداشته و یا مورد اختلاف واقع شده باشد؛ در این صورت میتوان با قسم دعوی را خاتمه داد. به طور مثال چنانچه تشخیص زوال عقل از ناحیهی اهلخبره ممکن نباشد،« قول، قول منکر است که همان جانی باشد. او سوگند یاد میکند و حاکم به نفعش حکم کند».[۱۲۰۹] به طور کلی در تشخیص نوع جنایت و میزان آن نظر کارشناسی بر قسم مقدم است.
همچنین در مورد «قسّامه» باید گفت: تا زمانی که امکان تشخیص توسط کارشناسان پزشکی قانونی وجود داشته باشد، قسّامه قابل اجرا نخواهد بود. از آنچه تا کنون گفته شد، مشخص میشود نظریهی کارشناسی دارای ارزشی به مراتب بالاتر از «قسم» و قسّامه است.
گــاهی پس از اجرای قسّامه، تشخیص موضوع و کشف حقیقت از طریق کارشنــاسی ممکن میشود، به طور مثال موضوع به لحاظ فقدان وسایل و ابزار پیشرفته یا پزشک متخصص قابل تشخیص نبوده، اما پس از اجرای قسّامه، امکانات لازم به وجود آید. حال آیا میتوان نظر کارشناس را موجب بطلان قسامه و به تبع آن بطلان حکم دانست؟
قانون دراینباره ساکت است. فقهاء نیز تنها در مورد کشف حقیقت با بیّنه پس از اجرای قسامه نظراتی را بیان کردهاند. در آنجا گروهی قائل به بطلان قسّامه و رّد دیه شده[۱۲۱۰] و برخی تنها بطلان قسّامه را در صورت علم وجدانی قاضی جایز دانستهاند.[۱۲۱۱]

۴-تعارض اظها ر نظر کارشناس با سند رسمی:

در صورت تعارض نظر کارشناس با سند رسمی آیا میتوان بر مبنای نظر کارشناس حکم صادر کرد و یا باید سند رسمی را ملاک صدور حکم قرار داد؟ در پروندهای دادگاه با استناد به نظر کارشناس، حکم به خلع ید داده، در حالی که اسناد مالکیت به میزان زمین متصرفی خوانده است. [۱۲۱۲] به نظر می رسد در مقام تعارض نظر کارشناس و سند رسمی، سند رسمی حجیت دارد. و دادگاه نمیتواند بدون توجه به سند مالکیت خوانده و با تبعیت از نظر کارشناس حکم به خلع ید خوانده دهد. «زیرا ارزیابی سند با دادگاه نیست و ضرورتی ندارد که مانند شهادت، وجدان دادرس را قانع کند».[۱۲۱۳]

۵-تعارض اظهار نظر کارشناس با اماره:

چنانچه قبلاً اشاره شد اگر نظر کارشناسی صرفاً در حد یک امارهی قضایی باشد، در تعارض با امارات قانونی مقدم خواهد شد و در تعارض با یک امارهی قضایی، در صورت وجود مرجّح، مقدم شده و در فرض عدم مرجّح، هر دو ساقط میشوند.

مبحث دوم: تعارض اظهار نظر کارشناس با عرف

عرف در اصطلاح «هر چیزی است که مردم بدان عادت کرده و با آن آشنایی داشته باشند، و بر وفق آن رفتار کنند؛ خواه گفتار باشد یا کردار باشد یا ترک چیزی».[۱۲۱۴]
یکی از موارد تقابل نظریهی کارشناسی با عرف، در تحدید حدود ملک است. در تشخیص حریم هم می توان به عرف مراجعه کرد و هم به کارشناس. حال اگر نظر عرف با کارشناس متفاوت باشد، کدامیک مورد استناد دادگاه قرار خواهد گرفت؟ در قانون پاسخی برای این سؤال وجود ندارد،اما به نظر میرسد عرف برنظر کارشناسی مقدم شود.

مبحث سوم: تعارض اظهار نظر کارشناس با قاعده و اصل عملیّه

 

۱-تعارض اظهار نظر کارشناس با قاعده:

«قاعدهی حقوقی در حقوق جدید به حکم کلی(بدون توجه به شخص خاص یا مورد خاص) که قابل انطباق بر مورد نمونه های مختلف باشد، گفته میشود و فرقی نمیکند که ضمن یک قانون بیان شده باشد … یا علمای حقوق آن را بیان کرده باشند …».[۱۲۱۵]
در فقه، قاعده به قانون بسیار کلی گفته میشود که منشأ استنباط قوانین محدودتر بوده یا مبنای قوانین متعدد دیگر باشد، مانند قاعدهی لاضرر، قاعدهی لزوم عقود و غیره .
حال در صورتی که نظریهی کارشناسی با یک قاعده در تقابل باشد، کدامیک ملاک عمل خواهد بود؟ در پروندهای متهم به اتهام شرب خمر به پزشکی قانونی (کارشناس) ارجاع و تست آزمایش الکـل وی مثبت اعلام شده، لذا مجرمیت وی احراز و کیفرخواست صادر میشود. اما متهم در جلسهی دادگاه ادعا میکند جهل به موضوع داشته و نمیدانسته آنچه که در بطری به عنوان نوشابه نوشیده، خمر است. در اینجا قاعدهی فقهی «جهل به موضوع رافع مسئولیت است» برنظر کارشناسی مقدم و حکم برائت متهم صادر میشود.

۲- تعارض اظهار نظر کارشناس با اصل عملیّه:

در تعارض نظریهی کارشناس با اصل عملیّه، نظریهی کارشناس مقدّم خواهد شد(چه این که نظریهی کارشناسی دلیل مستقل باشد یا امارهی قضایی). به طور مثال در هنگام شک در حیات یا مرگ مغزی بیمار، به اهلخبره (پزشک) مراجعه میشود وچنانچه تشخیص وی، مرگ مغزی باشد، میتوان حکم به جواز برداشت پیوند کرد. پس قول اهلخبره معیار تشخیص بوده و استصحاب حیات بیمار جاری نمیشود مگر در صورت اختلاف پزشکان که در این صورت به جهت عدم علم به تحقق مرگ به استناد اصل استصحاب، حکم به حیات بیمار خواهد شد.
مثال دیگر هنگام شک در تحقق مسافت شرعی است که باید برای تشخیص آن به اهلخبره مراجعه شود، با اینکه مورد، مجرای استصحاب عدمتحقق مسافت است.[۱۲۱۶]

مبحث چهارم : تعارض اظهار نظر کارشناس با علم قاضی

بررسی جذب و رهایش داروی اکسی تتراسایکلین بر روی گرافن اکساید عامل دار شده۹۳- قسمت ۹

از حرف اول نام سه دانشمند به نام برونر، اسمت و تلر که این تئوری را در سال ۱۱۳۸ ارائه کرده بودند، گرفته شده است. این تئوری که شکل توسعه یافته تئوری لانگمویر است ، بر اساس جذب چندلایه مولکولهای گاز توسط ماده استوار است.(۶۴) سیستم BET بر اساس سنجش حجم گاز نیتروژن جذب و واجذب شده توسط سطح ماده در دمای ثابت نیتروژن مایع (۷۷ درجه کلوین)کار میکند. پس از قرار گرفتن سلول حاوی نمونه مورد نظر در مخزن نیتروژن مایع، با افزایش تدریجی فشار گاز نیتروژن در هر مرحله میزان حجم گاز جذب شده توسط ماده محاسبه میشود. سپس با کاهش تدریجی فشار گاز، میزان واجذب ماده اندازه گیری میشود و در نهایت نمودار حجم گاز نیتروژن جذب و واجذب شده توسط ماده براساس فشار نسبی در دمای ثابت رسم میشود.
این ایزوترم بر اساس فرضیات لانگمویر بنا شده اند که عبارت اند از:
۱) سطح جسم جامد یک سطح همگن است ،یعنی از یک نوع ماده تشکیل شده و تعداد مشخصی مکان برای جذب بر روی سطح وجود دارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲) هر مکان بیشتر از یک ملکول جذب نمی کند ،در چنین شرایطی یک تک لایه از مولکول ها بر روی سطح جسم جامد جذب خواهد شد. و هر لایه جذب شده به منزله ی جذب لایه ی بعدی عمل میکند.
۳) مولکول های گاز جذب شده در فاز بخار یک رفتار ایده آل دارند یعنی هیچ بر همکنشی بین مولکول های گاز باهم و با سطح جاذب وجود ندارد.
۴) فرایند جذب همانند یک فرایند تعادل مشابه میعان شدن و دفع مولکول های گاز بر روی سطح جسم جامد در نظر گرفته می شود و در حالت تعادل ﺳﺮﻋﺖ ﺗﺮاﻛﻢ روی اوﻟﻴﻦ ﻻﻳﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺗﺒﺨﻴﺮ از دوﻣﻴﻦ ﻻﻳﻪ ﺑﺮاﺑﺮ ﻓﺮض ﺷﺪه اﺳﺖ و اﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺗﺎ آﺧﺮﻳﻦ ﻻﻳﻪ ﺟﺬب ﺷﺪه ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺷﻜﻞ اداﻣﻪ ﭘﻴﺪا ﻣﻲ ﻛﻨﺪو ﺟﻬﺖ ﺳﻬﻮﻟﺖ ﻓﺮض ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻣﺎی ﺟﺬب ﺳﻄﺤﻲ ﻳﺎ ﻣﻴﻌﺎن در دوﻣﻴﻦ ﻻﻳﻪ و ﻻﻳﻪ ﻫﺎی ﺑﻌﺪی ﻫﻤﮕﻲ ﺑﺎ ﻫﻢ و ﺑﺎ ﮔﺮﻣﺎی ﻣﺎﻳﻊ ﺳﺎزی ﮔﺎز ﺑﺮاﺑﺮﻧﺪ .ﻓﻘﻂ ﻓﺮض ﻣﻲ ﺷﻮد ﮔﺮﻣﺎی ﺟﺬب اوﻟﻴﻦ ﻻﻳﻪ ﻛﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﺎَ روی ﺳﻄﺢ ﺟﺎذب اﺗﻔﺎق ﻣﻲافتد ﺗﺮاﻛﻢ ﻻﻳﻪ دوم ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﮔﺮﻣﺎی ﻣﺎﻳﻊ ﺳﺎزی ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﺎﺷﺪ .ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ ﺧﻮاص ﺗﺒﺨﻴﺮﻣﺸﺎﺑﻪ ﺧﻮاص ﺳﻄﺢ و ﺗﻮده ﻣﺎده( ﻣﺎﻳﻊ )ﺟﺬب ﺷﻮﻧﺪه ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.
بر اساس این فرضیات:
شکل۲-۹: ایزوترم جذب و واجذب BET
۲-۴-۱۱ ایزوترم ردلیچ – پترسون:
مدل هم دمای ردلیچ – پترسون شامل سه پارامترB ، A و β است A و B ثابتهای همدمای ردلیچ –پترسون هستند(۶۵)(۶۶)(۶۷)
ﻛﺎرﺑﺮد راﺑﻄﻪ ردﻟﻴﭻ - ﭘﻴﺘﺮﺳﻮن ﺑﺮای ﻣﺎﻳﻌﺎت ﺑﻪ ﺷﺮح ذﻳﻞ اﺳﺖ:
(۰ < β < 1) β، توان و نشان دهنده درجه ناهمگنی ماده جاذب است ،در صورتی که پوشش سطحی خیلی کم باشد ( β = ۰ )، این معادله خطی شده و به قانون هنری تبدیل میشود. برای پوشش سطحی زیاد (به ازایA, B >> 1 و( β < 1 این معادله شبیه معادله فرندلیچ خواهد شد که در آن نسبت (A/ B) و
( ۱- β) به ترتیب در ارتباط (kf) با و n در معادله فرندلیچ خواهند بود.
در شرایطی که β = ۱ باشد معادله ردلیچ – پترسون به معادله لانگمویر شباهت خواهد داشت .در این حالت نسبت( (A/ Bاز نظر عددی مساوی ظرفیت جذب تک لایه ای وB مساوی ثابت تعادلی جذب خواهد شد.
۲-۴-۱۲ ایزوترم -تمکین:
معادله ی تجربی تمکین اﺑﺘﺪا ﺗﻮﺳﻂ اﺳﻼﻳﮕﻴﻦ و اﻟﻜﺴﺎﻧﺪر ﻓﺮوﻣﻜﻴﻦ در ﺳﺎل ۱۹۳۵در ﺟﺬب ﻫﻴﺪروژن ﺑﺮ روی و اﻟﻜﺘﺮودﻫﺎی ﭘﻼﺗﻴﻦ در ﻣﺤﻠﻮﻟﻬﺎی اﺳﻴﺪی ﭘﻴﺸﻨﻬﺎد ﺷﺪ. ﺑﺮاﺳﺎس اﻳﻦ ﻣﻌﺎدﻟﻪ ﺟﺬب به صورت شیمیایی انجام می شود(۶۸)(۶۹).در این ایزوترم مقدار ماده ی جذب شده با لگاریتم فشار جذب شونده متناسب است. این رابطه برای جذب مایعات بصورت زیر بیان می‌شود:
T دمای مطلق بر حسب کلوین, R ثابت عمومی گاز ها (J/mol.k 314/8)
فرم خطی این معادله به شکل زیر می باشد(A,B ثابت های معادله ی تمکین):
qe=BLnA+BLnCe
شکل ۲-۱۰ :منحنی ایزوترم تمکین
۲-۴-۱۳ عوامل موثر بر جذب:

 

    • نوع جاذب و خصوصیات آن: ﻫﻢ ﺧﻮاص ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ و ﻫﻢ ﺧﻮاص ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﺟﺎذب دارد در ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﺟﺬب ﺳﻄﺤﯽ اﻫﻤﯿﺖ دارد . ﺧﻮاص ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﺷﺎﻣﻞ ﻧﻮع گروه های ﻋﺎﻣﻠﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮروی ﺳﻄﺢ ﺟﺎذب ﻫﺴﺘﻨﺪ .اﺳﺖ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﯾﻮﻧﯿﺰه ﺷﺪن ﺳﻄﺢ ﺟﺎذب ﻧﯿﺰ در ﺧﻮاص ﺟﺎذب اﺛﺮﮔﺬار است . ﺧﻮاص ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ ﺟﺎذب ﻧﯿﺰ اﻫﻤﯿﺖ دارد زیرا جاذب می تواند اﺷﮑﺎل ﻣﺨﺘﻠﻒ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ(ﺑﻪ ﺻﻮرت ﭘﻮدر و ﯾﺎ داﻧﻪ ﺑﻨﺪی).از ﺧﻮاص ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ ﻣﺴﺎﺣﺖ ﺟﺎذب ﺑﺮای ﺟﺬب اﺳﺖ و ﺗﻮزﯾﻊ ﻣﻨﺎﻓﺬ ﻧﯿﺰ از دﯾﮕﺮ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ آن ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽرود .غالبا اﺟﺴﺎم ﺟﺎذب دارای ﺧﻠﻞ و ﻓﺮج زﻳﺎدی در ﺳﻄﺢ ﻫﺴﺘﻨﺪ و داﻧﻪﻫﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﻛﺮوی ﻳﺎ ﻧﺎﻣﻨﻈﻢ دارﻧﺪ. در ﻫﺮ ﺣﺎل ﻫﺮﭼﻪ ذرات ﺟﺴﻢ ﺟﺎذب ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺳﺮﻳﻌﺘﺮ در ﺗﻤﺎس ﺑﺎ ﻓﺎز ﺳﻴﺎل ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ.

 

    • جذب شونده: در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺟﺬب ﺷﻮﻧﺪه ﻣﺸﺨﺼﺎت ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ آن اﻫﻤﯿﺖ زﯾﺎدی دارد ، اﻧﺪازه ﻣﻮﻟﮑﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﺟﺬب ﺷﻮد ﺑﺮ روی ﺳﺮﻋﺖ ﺟﺬب اﺛﺮ دارد . ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻮﻟﮑﻮل ﺑﺰرﮔﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﺪه ﺣﻼﻟﯿﺖ آن در ﻣﺤﯿﻂ ﺟﺬب ﮐﻤﺘﺮ شده و ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺑﯿﺸﺘﺮی دارد ﮐﻪ از ﻣﺤﯿﻂ ﺧﺎرج ﺷﻮد و ﺑﺮروی ﺟﺎذب ﺳﺮﯾﻌﺘﺮ ﺟﺬب ﺷﻮد . از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻮﻟﮑﻮل ﺑﺰرﮔﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺟﺬب ﻓﻀﺎی ﺑﯿﺸﺘﺮی را ﺑﺮ روی ﺟﺎذب ﻣﯽﮔﯿﺮد . ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﮔﺎﻫﯽ گاهی کوچک بودن ﻣﻮﻟﮑﻮل ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﻣﺎ است . ﺷﮑﻞ ﻣﻮﻟﮑﻮل ﻧﯿﺰ در ﻣﻘﺪار ﺣﻼﻟﯿﺖ اﺛﺮ دارد . در جذب سطحی حلالیت ماده ی جذب شونده فاکتوری کنترل کننده ﺑﺮای ﺗﻌﺎدل ﺟﺪب ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ .ﺗﺎﺛﻴﺮی ﻛﻪ ﺣﻼﻟﻴﺖ روی ﺟﺬب ﻣﻲﮔﺬارد ﺑﺮاﺳﺎس اﺗﺼﺎل ﺑﻴﻦ ﻣﺎده ﺟﺬب ﺷﻮﻧﺪه و ﺣﻼل ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻫﺮﭼﻪ اﻳﻦ اﺗﺼﺎل ﻗﻮﻳﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻘﺪار ﺟﺬب ﻛﻤﺘﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.اﺛﺮ وزن و ﺷﻜﻞ و ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﻣﻮﻟﻜﻮﻟﻲ ﺟﺴﻢ ﺟﺬب ﺷﻮﻧﺪه را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد:

 

 

 

    1. اﻓﺰاﻳﺶ ﻃﻮل زﻧﺠﻴﺮﻫﺎ در ﺗﺮﻛﻴﺒﺎت آﻟﻲ ﺳﺒﺐ ﻛﺎﻫﺶ ﺣﻼﻟﻴﺖ و زﻳﺎد ﺷﺪن ﻣﻴﺰان ﺟﺬب ﻣﻲ ﺷﻮد.

 

    1. ﻣﺤﻠﻮﻟﻬﺎﻳﻲ ﺷﺪﻳﺪاً ﻳﻮﻧﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺤﻠﻮﻟﻬﺎی ﻳﻮﻧﻲ ﺿﻌﻴﻒ از ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺟﺬب ﻛﻤﺘﺮی ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ.

 

    1. ﻣﻮاد ﺑﺎ ﺷﺎﺧﻪﻫﺎی ﺟﺎﻧﺒﻲ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻴﺸﺘﺮ از ﻣﻮاد ﺑﺎ ﺷﺎﺧﻪﻫﺎی ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺟﺬب می ﺷﻮﻧﺪ .

 

    1. ﻣﻮﻟﻜﻮﻟﻬﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺒﻴﺖ ﻛﻢ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺟﺬب ﺑﻴﺸﺘﺮی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﻟﻜﻮﻟﻬﺎی ﺑﺎ قطبیت زﻳﺎد دارﻧﺪ.

 

    1. ﮔﺮوﻫﻬﺎی اﺳﺘﺨﻼﻓﻲ روی ﻣﺎده ﺟﺬب ﺷﻮﻧﺪه ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﺟﺬب اﺛﺮ ﻣﻲﮔﺬارﻧد.

 

ﭘﺲ ﺳﺮﻋﺖ ﺟﺬب ﺗﺎﺑﻌﯽ از ﺷﮑﻞ و اﻧﺪازه و حلالیت ﺟﺬب ﺷﻮﻧﺪه می ﺑﺎﺷﺪ.

 

    • دما:دﻣﺎ دو اﺛﺮ ﻣﻬﻢ ﺑﺮروی ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺟﺬب ﺳﻄﺤﻲ ﻣ ﻲﮔﺬارد: از ﻳﻚ ﻃﺮف اﻓﺰاﻳﺶ دﻣﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﻛﺎﻫﺶ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﻔﻮذ ﻣﻮﻟﻜﻮل ﻫﺎی ﺟﺬب ﺷﻮﻧﺪه ﺑﺮروی ﻻﻳﻪ ﻫﺎی ﺧﺎرﺟﻲ و داﺧﻞ ﺣﻔﺮه ﻫﺎی ﺟﺎذب می شود و در ﻧﺘﻴﺠﻪ وﻳﺴﻜﻮزﻳﺘﻪ ﻣﺤﻠﻮل ﻛﺎﻫﺶ می یابد(۷۰) از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ، ﺗﺎ ﺛﻴﺮ دﻣﺎ در ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺟﺬب ﺳﻄﺤﻲ اﻃﻼﻋﺎﺗﻲ در ﻣﻮرد ﺗﻐﻴﻴﺮات آﻧﺘﺎﻟﭙﻲ و آﻧﺘﺮوﭘﻲ ﺟﺬب ﺳﻄﺤﻲ در اﺧﺘﻴﺎر ﻗﺮار ﻣ ﻲدﻫﺪ .(۷۱) ﻗﺒﻞ از اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺤﻠﻮل ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻌﺎدل ﺑﺮﺳﺪ، اﻓﺰاﻳﺶ دﻣﺎ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻓﺰاﻳﺶ ﺳﺮﻋﺖ ﺟﺬب در ﺟﺬب ﺷﻮﻧﺪه ﻣ ﻲﺷﻮد. ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﻲ اﻓﺰاﻳﺶ دﻣﺎ، ﺑﺎﻋﺚ اﻓﺰاﻳﺶ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻮﻟﻜﻮل ﻫﺎ ﺑﺮروی ﺳﻄﺢ ﺷﺪه و ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺗﻚ ﻻﻳﻪ ﻫﺎ ﺑﺮروی ﺳﻄﺢ ﺑﻪ راﺣﺘﻲ اﻧﺠﺎم ﻧﻤﻲ ﺷﻮد و ﺟﺬب ﻛﻨﺪﺗﺮ، دﻓﻊ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣ ﻲﺷﻮد در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺳﻄﺢ ﻛﻤﺘﺮ می شود (۷۲) به عبارتی ﭼﻮن ﭘﺪﻳﺪه ﺟﺬب ﺳﻄﺤﻲ ﻳﻚ ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﮔﺮﻣﺎده اﺳﺖ، در درﺟﻪ ﺣﺮارﺗﻬﺎی ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻴﺰان ﺟﺬب ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ .در درﺟﻪ ﺣﺮارﺗﻬﺎی ﺑﺎﻻ اﻓﺰاﻳﺶ در ﺳﺮﻋﺖ ﺟﺬب ﺑﻮﺟﻮد ﻣﻲ آﻳﺪ وﻟﻲ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻛﻞ ﺟﺬب ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ.

 

    • pH محیط: ﻳﻮﻧﻬﺎی ﻫﻴﺪروژن و ﻫﻴﺪروﻛﺴﻴﻞ در محیط ﺑﻪ ﺷﺪت ﺟﺬب ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ بنابر این جذب سایر یون ها تحت تاثیر pH محلول قرار میگیرد. ﻳﻮﻧﻴﺰاﺳﻴﻮن اﺳﻴﺪ ﻳﺎ ﺑﺎز نیز روی ﻋﻤﻞ ﺟﺬب ﻣﻮﺛﺮ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ و همانطور که می دانیم pH از عوامل موثر بر یونیزاسیون می باشد.با کاهش pH جذب افزایش میابد.(البته .ﻻزم ﺑﻪ ذﻛﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺛﺮ دما و pH ﺑﺴﺘﮕﻲ ﻛﻠﻲ ﺑﻪ ﻧﻮع ﺟﺎذب دارد و ﺑﺮای ﻫﺮ ﺟﺎذب ﻣﺨﺼﻮص ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ دﻣﺎ و pH اپتیمم مورد استفاده قرار بگیرد)

 

فصل سوم
روش انجام کار
Methods
۱-۳ هدف انجام آزمایش:
ﻫﺪف از اﻧﺠﺎم اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺳﺎﺧﺖ و اﺻﻼح اﻛﺴﻴﺪ ﮔﺮاﻓﻦ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺳﺎﺧﺖ ﻳﻚ ﺟﺎذب داروﻳﻲ ﺑﺮای ﺟﺬب و رﻫﺎﻳﺶ آﻫﺴﺘﻪ داروی اکسی تترا سایکلین در محیط شبیه سازی شده بدن سگ اﺳﺖ، در این مطالعه اﻛﺴﻴﺪ ﮔﺮاﻓﻦ ﺑﻪ روش ﺳﻨﺘﺰی ﻫﺎﻣﺮز ﺳﺎﺧﺘﻪ و ﺳﭙﺲ به منظور اﻓﺰاﻳﺶ ﺟﺬب و رﻫﺎﻳﺶ داروی اکسی تترا سایکلین ،توسط اﭘﻲ ﻛﻠﺮوﻫﻴﺪرﻳﻦ و ﺳﻴﺒﺎﻛﺮون ﺑﻠﻮ اﺻﻼح و ارﺗﻘﺎ ﻳﺎﻓﺖ و ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ .
۳-۲ مواد شیمیایی، وسایل و دستگاه ها مورد استفاده در این آزمایش:
ﻣﻮاد ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ و ﺣﻼل ﻫﺎی ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده در ﺗﻤﺎم ﻣﺮاﺣﻞ ﭘﮋوﻫﺶ و ﺳﻨﺘﺰ از ﺷﺮﻛﺖ ﻣﺮک آﻟﻤﺎن ﺗﻬﻴﻪ ﺷﺪه اﻧﺪ .ﻣﺸﺨﺼﺎت ﺗﻤﺎم ﻣﻮاد ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه در ﺗﻤﺎم ﻣﺮاﺣﻞ ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻪ ﺗﻔﻜﻴﻚ ﻋﻨﻮان ﻣﻲ ﺷﻮد
۳-۲-۱دﺳﺘﮕﺎه ﻫﺎی اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه در آزﻣﺎﻳﺶ :

 

    1. اسپکتروفوتومتر FT-IR[1]1

 

    1. اسپکتروفوتومتر UV-Vis[2]2

 

    1. اولتراسونیک[۳]۳

 

    1. شیکر و شیکر انکوباتور[۴]۴

 

    1. ترازو با دقت ۰۰۰۱/۰ گرم [۵]۵

 

  1. pH متر[۶]۶