امام علی بن ابیطالب (علیهالسلام) که در این پژوهش به دنبال شناخت او از منظر قرآن هستیم، خود از قرآن چنین یاد میکند:
«ان الله تعالی انزل کتابا هادیا، بین فیه الخیر والشر فخذوا نهج الخیر تهتدوا و اصدفوا عن سمت الشر تقصدوا؛ همانا خداوند متعال کتابی هدایتگر فرو فرستاده که مرزهای خیر و شر بهروشنی در آن بیانشده است، پس سمت و راه خیر را پیش بگیرید تا هدایت یابید و از سمت شر روی برتابید تا در خط مستقیم و تعادل قرار یابید»[۹۸].
و نیز میفرماید:
«واعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذی لایغش والهادی الذی لایضل و المحدث الذی لایکذب…؛ و بدانید که شما چراغی چونان قرآن فرا راه دارید که تنها ناصحی است که نصیحت خویش را به خیانت نمیآلاید و تنها هدایتگری است که هرگز به گمراهی نمیکشاند و تنها سخنگویی است که هیچگاه سخن بهدروغ نمیگوید»[۹۹].
این بیان بلند از امیر توانای بیان، امام علی بن ابیطالب (علیهالسلام) در وصف قرآن است:
«تبیین «ثقل اکبر» توسط «ثقل اصغر» و معرفی «ثقل اصغر» بهوسیلهی «ثقل اکبر» را میتوان مصداقی از وصیت پیامبر بزرگ اسلام (صلیالله علیه و آله) در جدا نشدن این دو امانت بزرگ و جاودان از همدیگر دانست؛ ازآنجاکه این دو میراث ارزشمند رسول خدا (صلیالله علیه و آله) در کلام او در کنار همدیگر قرار گرفتند و آن دو باهم میزان هدایت قلمداد شدند و پیامبر (صلیالله علیه و آله) از آن دو به «ثقلین» تعبیر فرمود، پس میتوان وصف یکی را در حق دیگری به کاربرد. پس هنگامیکه دربارهی قرآن «ثقل اکبر» در قرآن میخوانیم: «لایمسه الا المطهرون»[۱۰۰] بهجز پاکیزگان کسی حق نزدیک شدن و شناخت قرآن را ندارد، میتوان بهکارگیری این وصف را در حق اهلبیت (ثقل اصغر) شایسته دانست و گفت که جز پاکیزگان کسی حق و توان شناخت آن ها را ندارد!»
حال که راهی برای شناخت آن بزرگواران جز قرآن وجود ندارد، برای شناخت آنان دست به آستان بلند قرآن دراز کرده و برای شناخت اولین آنان امام علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، از آن کتاب بزرگ آسمانی مدد میجوییم.
در سال امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، گفتگو از علی (علیهالسلام) و شناخت آن حضرت از زبان قرآن، بیشک حال و هوا و شور و صفای دیگری دارد.
اگرچه به دلایل خاصی نام علی (علیهالسلام) بهصراحت در قرآن نیامده است[۱۰۱]، ولی به اقرار و اعتراف برخی از بزرگان اهل سنّت، آیات بسیاری در منزلت، شأن و جایگاه رفیع علی (علیهالسلام) یا اهلبیت (علیهمالسلام) نازلشده است و جای هیچ تردیدی نیست که این آیات دربارهی دیگران نازل نشده است. در این آیات به حوادث و رخدادهایی اشارهشده است که کسی جز علی (علیهالسلام) یا اهلبیت (علیهمالسلام) مصداق دیگری ندارند، اگرچه نباید از این نکته غفلت نمود که ممکن است در برخی موارد، معنای آیه معنایی عام باشد و ظاهر آیه، دیگران را نیز شامل شود، ولی به هر صورت، مصداق اکمل و اتم آن اهلبیت (علیهمالسلام) یا شخص علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است.
پیشازاین گفته شد که به نقل ابن عباس، سی صد آیه از قرآن درباره علی (علیهالسلام) و مدح او نازلشده است؛ ما در این مجموعه فقط به حدود سی آیه اشارهکردهایم و بنابراین بوده که آیات روشنتر را گزینش نموده و به شأن نزول آن ها اشارهکنیم.
اتفاقاً بخش عظیمی از شأن نزولها را نیز با توجه به منابع معتبر اهل سنّت بیان کردهایم، زیرا بر این باوریم که:
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
۱-۱-۱-۴- آیهی تبلیغ
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین؛ ای پیامبر، آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازلشده ابلاغ کن که اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد؛ آری، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند»[۱۰۲].
بهتصریح همهی علمای شیعه در کتابهای تفسیر و حدیث و تاریخ و نیز بسیاری از علمای اهل سنّت[۱۰۳]، این آیه در شأن علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نازلشده است.
شأن نزول
این آیه مربوط به داستان غدیر است؛ علامه امینی (رحمتالله علیه) در «الغدیر»، حدیث غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه ویاران پیامبر (صلیالله علیه و آله) با اسناد و مدارک معتبر نقل میکند که شأن نزول آن بهطور مختصر به این شرح است:
در آخرین سال عمر پیامبر (صلیالله علیه و آله)، مراسم حجه الوداع باشکوه هرچهتمامتر در حضور پیامبر (صلیالله علیه و آله) به پایان رسید، نزدیکیهای ظهر و در میان بیابانهای خشک و سوزان، «غدیر خم» از دور نمایان شد.
آن روز درست هشت روز از عید قربان میگذشت. ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر (صلیالله علیه و آله) به همراهان داده شد. آنانی که پیشاپیش حرکت میکردند به عقب فراخوانده شدند و منتظر رسیدن کسانی شدند که از کاروان عقبافتاده بودند.
مردم نماز را با رسول خدا (صلیالله علیه و آله) اقامه کردند. در آن گرمای سوزان، سایبانی برای پیامبر (صلیالله علیه و آله) درست کردند و پیامبر (صلیالله علیه و آله) به آن ها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک پیام تازهی الهی خود را آماده کنند. چون مردمانی که در نقاط دورتری بودند، چهرهی مبارک رسول خدا (صلیالله علیه و آله) را نمیدیدند، برای پیامبر (صلیالله علیه و آله) منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر (صلیالله علیه و آله) بر فراز آن قرار گرفت.
پیامبر (صلیالله علیه و آله) پس از حمد و سپاس پروردگار، مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده و از میان شما میروم، من مسئولم و شما هم مسئولید! شما دربارهی من چگونه شهادت میدهید؟ مردم صدا بلند کردند و گفتند: «نشهد انک قد بلغت و نصحت و حمدت فجزاک الله؛ ما گواهی میدهیم که تو وظیفه رسالت را به انجام رسانیدی و شرط خیرخواهی را بهجا آوردی و آخرین تلاش و کوشش خود را درراه هدایت ما نمودی! خداوند تو را جزای خیر دهد!»
سپس پیامبر (صلیالله علیه و آله) از آنان اقرار به یگانگی خدا و رسالت خویش و حقانیت رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان گرفت و فرمود: خداوندا گواه باش! و خطاب به آنان فرمود:
«اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار میگذارم چه خواهید کرد: اول ثقل اکبر، کتاب خدا و دومین آن ها خاندان من؟! خداوند لطیف به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در بهشت به من بپیوندند. از این دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد!»
ناگهان مردم دیدند که پیامبر (صلیالله علیه و آله) با نگاه کردن به اطراف گویی در جستجوی کسی است؛ همینکه چشمش به علی (علیهالسلام) افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آن چنانکه سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم ایشان را دیدند. در اینجا پیامبر (صلیالله علیه و آله) فرمود: «ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم; چه کسی از همهی مردم نسبت به مؤمنین از خود آن ها سزاوارتر است؟» گفتند: خدا و پیامبر (صلیالله علیه و آله) داناترند! پیامبر (صلیالله علیه و آله) فرمودند: خدا، مولا و رهبر من است و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آن ها از خودشان سزاوارترم! سپس فرمود: «فمن کنت مولاه فعلی مولاه» و سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه وانصر من نصره واخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار؛ خداوندا، دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار! محبوب بدار آنکسی که او را محبوب دارد و دشمن بدار آنکس که او را دشمن دارد. یارانش را یاری کن و آن ها را که ترک یاریاش کنند، از یاری خویش محروم ساز و حق را هر جا که اوست قرار بده!»
و در پایان تأکید فرمودند که حاضران به کسانی که حضور نداشتند این مطلب را برسانند. پسازاین، مردم (ازجمله ابوبکر و عمر) خطاب به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میگفتند: آفرین بر تو باد! آفرین بر تو باد ای فرزند ابوطالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان وزنان باایمان شدی[۱۰۴].
۲-۱-۱-۴- آیهی ولایت
«انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون؛ ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»[۱۰۵].
در کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی (رحمتالله علیه) نام بخشی از بزرگان اهل سنّت را که شأن نزول این آیه را دربارهی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) دانستهاند ذکر کرده است[۱۰۶]. و همهی علمای شیعه، شأن نزول این آیه را دربارهی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) میدانند.
شأن نزول
سیوطی در «الدر المنثور» در ذیل این آیه از ابن عباس نقل میکند که علی (علیهالسلام) در رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد. پیامبر (صلیالله علیه و آله) از او پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ اشاره به علی (علیهالسلام) کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است! در این هنگام آیهی «انما ولیکم الله و رسوله…» نازل شد[۱۰۷].
۳-۱-۱-۴- آیهی اولی الامر
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر (اوصیای پیامبر) را».
شأن نزول
مفسر معروف «حاکم حسکانی حنفی نیشابوری»، ذیل این آیه، پنج حدیث نقل کرده است که در همهی آن ها عنوان «اولی الامر» بر علی (علیهالسلام) تطبیق شده است. در نخستین حدیث، از خود آن حضرت نقل میکند که وقتی پیامبر (صلیالله علیه و آله) فرمود: شرکای من کسانی هستند که خداوند آن ها را قرین خود و من ساخته و دربارهی آن ها آیهی «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله» را نازل کرده است، از آن حضرت پرسیدم: «یا نبیالله من هم؛ ای پیامبر خدا، اولی الامر کیاناند؟» «قال: انت اولهم؛ فرمود: تو نخستین آن ها هستی»[۱۰۸].
در بعضی از روایات اهل سنّت، نام ائمه دوازدهگانهی اهلبیت (علیهمالسلام) یکبهیک آمده است[۱۰۹].
۴-۱-۱-۴- آیهی صادقین
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید»[۱۱۰].
شأن نزول
مفسر معروف، سیوطی در «درالمنثور» از ابن عباس نقل میکند که در تفسیر آیهی «اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» گفت: «مع علی بن ابیطالب؛ با علی بن ابیطالب باشید»[۱۱۱].
در بیان شأن نزول این آیه احادیث دیگری هست که در کتب هر دو مکتب (اهلبیت و اهل سنّت) آمده است[۱۱۲].
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که دستور خداوند به اینکه مؤمنان همواره باید با صادقان باشند، دستوری است مطلق و بدون هیچگونه قید و شرطی، این معنا جز در مورد معصومین (علیهمالسلام) امکانپذیر نیست؛ زیرا غیر معصوم ممکن است خطا کند و در آن حال باید از او جدا شد. کسی که در همه حال میتوان در کنار او و پیرو او بود، جز انسان معصوم کسی نخواهد بود؛ بنابراین منظور از صادقین در این آیه، هر فرد راستگویی نیست، بلکه صادقانی است که سخن خلاف - نه عمداً و نه از روی سهو - در گفتار آن ها راه ندارد.
با الهام از این آیه و تفسیر آن به همراهی با علی (علیهالسلام) و فرزندان معصوم او، «دکتر محمد تیجانی» نام یکی از کتابهای خود را «لاکون مع الصادقین» هدفم این است که با صادقان باشم! گذارده که تأثیر عجیبی در بسیاری از مسلمین کرده است.
۵-۱-۱-۴- آیهی قربی
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؛ بگو: من هیچ پاداشی از شما برای رسالتم درخواست نمیکنم، جز دوست داشتن نزدیکانم (اهلبیتم)»[۱۱۳].
در ذیل این آیه، روایات فراوانی، در منابع اهل سنّت و شیعه نقلشده است که در تفسیر و تبیین مفهوم آیهی شریفه میتوان از آن ها کمک گرفت.
شأن نزول
«حاکم حسکانی» که از دانشمندان معروف قرن پنجم هجری است، در شواهد التنزیل از «سعید بن جبیر» از ابن عباس چنین نقل میکند:
«لما نزلت قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی قالوا یا رسولالله من هولاء الذین امرنا الله بمودتهم! قال: علی و فاطمه و ولدهما؛ هنگامیکه این آیه نازل شد اصحاب عرض کردند: ای رسول خدا، اینها کیستاند که خداوند ما را به محبت آن ها امر کرده است؟ فرمود: علی و فاطمه و فرزندان آن دو (علیهمالسلام) میباشند»[۱۱۴].
نکته:
قرآن در سورهی شعرا به نقل از پنج نفر از پیامبران الهی (نوح، هود، صالح، لوط و شعیب (علیهمالسلام) میفرماید: «و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین» و از سوی دیگر در مورد شخص پیامبر (صلیالله علیه و آله) میفرماید: «من از شما پاداشی تقاضا نمیکنم، مگر دوستی خویشاوندانم را!»
از طرفی، در آیهی ۵۷ سورهی فرقان باز در مورد پیامبر (صلیالله علیه و آله) میخوانیم: «قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا؛ بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچگونه پاداشی از شما مطالبه نمیکنم، مگر کسانی که بخواهند راهی بهسوی پروردگارشان برگزینند»؛ و باز در سورهی سبأ آیهی ۴۷ در مورد پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) آمده است: «قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله».
سؤال این است که جمعکردن این آیات چهارگانه چگونه ممکن است؟
فرم در حال بارگذاری ...