” من در این حد به شکل جدی با قضیه روبرو نشدهام. من دو سال و نیم است که شروع کردم و تازه در این مابین چند ماهی هم کار را رها کردم. نقاشی با هیچ هنری قابل قیاس نیست و من به شکل عجیبی درگیرش شدم. البته این به این معنا نیست که اگر تمام شود من هم تمام میشوم. راستی من در آخر این مصاحبه از شما میپرسم که اختلالات ندا رضوی پور چیست.”
وقتی داشتم کارها را بررسی میکردم به این نکته رسیدم که در عین پیچیدگی و درهم تنیدگی آثار، یک جور رهایی هم قابل رویت است که برایم قابل توجه بود. به عبارت دیگر این درهم فشردگی در مقابل سادگی که باعث میشد من با این اختلال به عنوان موضوع مورد بررسی احساس نزدیکی کنم. این پارادوکس از کجا میآید؟
” فکر کنم دلیلش این است که من خیلی راحت و ساده به آنها پرداختهام، قرار نبود که اینها خیلی شبیهسازی بشوند و نقاشی فیگورایتو بشوند که اولا” تخصص من نبود و دوما” اینکه دغدغهی من نیست. من در حالت خطی طرحها را نگه داشتم و درست است نظراتتان که من خیلی آزادانه به آنها پرداختهام. هیچ کدام زیر سازی ندارند و دلیلش هم این است که خودم را به این سمت نبردم که من یه نقاشم و باید یک اثر نقاشانه ارائه بدهم تا با تعاریف مثبت مواجه بشوم، بلکه این درونمایه ذهنی من بود و در تابلوهای آخر حتی به خط رسیدم و خطوط اولیه را در حد ماژیک نگه داشتم. دلیل دیگرش هم شاید این است که من آثار را در پایین و هم تراز با بیننده قرار دادم و بالا نبردم.”
شاید اگر بخواهیم از بعد دیگری به این آثار بپردازیم اینها اختلالات نیستند بلکه اختلافاتی به صورت بزرگنمایی شده هستند و بیشتر از اختلال، اختلاف و عدم تطابق میباشند زیرا بیشتر از نمود درونی، نمود بیرونی دارند و بر روی اختلالات جسمی_فیزیکی متمرکز شده اید. اختلاف اینها با ما و با خودشان در وضعیت سلامت کامل.
” نمیدانم که این درست است یا نه، مسئلهی مهم برای من این فشاری بود که بر اعصاب این افراد تحمیل شده بود، به طوری که انگار یک خط عصبی گره بخورد یا دو سلول از کار بیافتد. اکثرا” این عارضه ارثی هم نیست یا مشکلی که ممکن است در اثر تصادف یا ضربه خاصی باشد. در خیلی از اوقات بیدلیل است و حتی پزشکها هم نمیدانند دلیل این مسئله چیست و از کجا میآید. این اختلال میتواند خیلی آرام شروع شود و من با این نمایشگاه میخواستم بگویم که این افراد فرقی با ما ندارند و در هر لحظه ممکن است ما هم دچار بشویم. این ندانستن و غیر قابل پیشبینی بودن برای من جذابیت داشت. اینکه این سایه ای است که میتواند برما هم باشد و ما به هیچ وجه مجزا از آنها نیستیم. به همین دلیل علاوه بر اختلاف، اختلال هم دارند و اینکه آدمی با چنین عارضهای به شکل خیلی خوب هم با وجود این مشکل به زندگی خود ادامه میدهد.”
آیا این آثار نمود عینی و خارجی داشتند یا از روی همان کتاب است و اینکه کمی در مورد پیشینه و پسزمینه این کارها توضیح دهید.
” نه، من کسی را از نزدیک نمیشناختم. اما همیشه یک گرایش پزشکی داشتم و علاقمند به مباحث علمی بودم. البته شاید دلیل مهمش این باشد که من در ابتدا پزشکی میخواندم و تا دو سال هم تردید داشتم که این رشته را ادامه بدهم یا به دنیال هنر بروم. به همین دلیل در کلاسهای هر دو رشته شرکت میکردم، همین مسئله باعث شد کتابهای با این موضوعات برایم مورد توجه باشد. بله من در ابتدا جذب کتاب شدم و در این دو سال که بر روی این موضوع کار میکردم متمرکز شدم و نمونههایی عینی را دیدم و توجهم را جلب کردند.”
اساس هر کار هنری بر مبنای نوع نگاه و سلیقه ی آفریننده ی آن است اما در این میان شاید می بایست مجالی هم به مخاطب داده شود برای ورود به این فضای ذهنی. به صورت کلی در خیلی از تابلوها بدلیل گنگی و ندادن کدهای مربوطه به مخاطب، بیننده ی آثار ارتباط لازم را با اثر نمی تواند ایجاد کند، نظرتان در این خصوص چیست؟
” مدت زیادی بر روی این نکته فکر کردم که کدهایی را برای بیننده بگذارم یا که نه، ولی در نهایت تصمیم گرفتم هیچ نشانه ای را در کارهایم نگذارم. نمی دانم که کار درستی کرده ام یا که نه اما می دانم چرا به این شکل عمل کردم، چون برایم جذابتر بود به جای اینکه من خطی به بینده بدهم، بیننده سعی کند خودش یک نشانه و خطی پیدا کند و به دلیل وجودی اینها برسد، چرایی انتخاب این موضوع برای کار و چرایی اختلالات. البته تعداد معدودی هم به نتایجی رسیدند که برای من بسیار جالب بود.”
شاید همذاتپنداری کردهاند با خودشان؟
” بله، شاید میخواستند به اختلالات خودشان پی ببرند. اما ممکن هم هست که این کارم صحیح نبوده اما مایل نبودم خطی بگذارم بین آثارم.”
بهتر نبود از موسیقی یا چیزی برای فضاسازی و درک بیشتر کار نزد مخاطب کمک بگیرید؟
” بله، حتی یه موسیقی کوتاه درحد یک صدا را استفاده کردم که احساس وهمانگیزی ایجاد میکرد ولی دوست داشتم کف گالری را از شن پر کنم تا بیننده در هنگام راه رفتن احساس عدم امنیت بکند که میسر نشد.”
فرمها، فرمهای شماتیکی هستند، شاید بشود گفت به نوعی ایرانی نیستند، اینها از کجا میآیند؟
” خیلیها به من گفتند که کارهایت زیاد ایرانی نیستند، البته من واقعا” متوجه نمیشوم، حتی یک بیننده میگفت این تابلو شبیه دخترت هست، نمیدانم شاید باید اعداد را فارسی می نوشتم. اینها همه از یک کتاب آمدهاند.”
یعنی این طرح ها واقعی بودند؟
” بله، بعضیهایشان را از روی کتاب آوردم، که اینها موردهای پزشکی هستند. در حدی که اگر دکتر اعصاب و روان بیاید و ببیند میتواند بگوید که مشکل هر کدام چیست. در مورد سوال قبلی این نکته را هم باید اضافه کنم که همیشه به من میگویند که کارهایت ایرانی نیستند، که من نمی دانم باید باشند یا که نه.”
حرکتی در نقاشیها می بینم، درکنارهم نوعی روند طی شده محسوس است.
” چیز جالبی که عدهای به من گفتند این بود که تو میخواستی حرکت را نشان بدهی، اینکه یک حرکت را در دوبعدی نقاشی نشان بدهی، من چنین مقصودی نداشتم. در خیلی از کتب علمی هم برای نشان دادن از فلش و علایمی استفاده میکنند مثل علایم هواپیما، من از سالها پیش کلکسیونی از این علائم را جمع آوری کردهام چیزی در حدود بیست سال.”
یعنی به طور ناخودآگاه؟
” نه، به این شدت ناخودآگاهانه نیست. برای اینکه نشان داده بشود این فرد در یک لحظه دستش رو به بالا می رود. برخی هم میگفتند مثل این میماند که این آدمها لحظهای از حالت فریز شدن خارج شده و حرکت میکنند.”
درسته، من خودم هم موافقم…
“به نوعی مثل این میماند که در این زمان با تو هستند.”
این تعبیر خیلی سینمایی است.
” دقیقا"، مثل انیمیشن.”
فلسفهی وجودی این اعداد چیست؟
” این اعداد از تصاویری که در کتاب بودند میآید که بخشی را نگه داشتم و این اعداد باعث میشودکه اینها به مانند یک سری پرسشهای آزمایشی باشند و اینکه یک جایی هم برای آزادی عمل من بگذارید.”
چیزی که برای من جالب بود این عمقی است که به جزییات داده اید که باعث میشود من مخاطب با کارها ارتباط برقرار کنم.
” ممنون “
جزییاتی که شاید اول خیلی راحت از کنارشان بگذریم.
” من خیلی خوشحالم که شما این را میگویید چون من دو سال و نیم با اینها سر کردم که البته این جزء اختلالات من است، من با اینها واقعا” ارتباط برقرار کردم و هرکدام به طور مجزا برای من شخصیتی دارند و من بیدلیل از میان آن همه طراحی و عکس انتخابشان نکردم.”
برای اینها پیشینه هم ساختید؟
” کما بیش بله. بعضیهایشان نوشته شده بود ولی در برخی نه. برای من این آدمها با این شکل و رنگ بودند، انگار هرکدام از اینها خودشان به من میگفتند که باید چگونه نقاشی شوند و این بخش دوست داشتنی کار بود. چون تک تک اینها بُعد داشتند. شما اولین نفری هستید که این را به من میگویید، معلوم است خیلی خوب کارتان را بلدید.”
در پایان مصاحبه، در مورد اختلالات ندا رضوی پور نمیخواهید که بیشتر توضیح بدهید؟
” شما باید به من بگویید.”
من به صورت مشخص چیز زیادی ندیدم
” خب من ظاهر سازی کردم. راستی کسی که پوستر نمایشگاه را طراحی کرده از یکی از عکسهای من استفاده کرده است. یعنی ایشان اول از همه تخمین زده است که اختلال از خودم شروع میشود.”
گزارشی از نمایشگاه «سلف سرویس» ندا رضوی پور[۱۹۱]
” خانم رضوی پورکه من هنوز اجراهای موفق او را در نمایشگاه هنرنو موزه هنرهای معاصر تهران، به گمانم درسال ۱۳۷۹ یا ۱۳۸۰ به یاد دارم، این بار ایده ای کهن وبارها به کار رفته را موضوع «اجرا»یش قرارداده بود.
برکف فضای شبه عبادتگاه نگارخانه که بامعماری اش، جایی چون یک عبادتگاه راتداعی میکند، با چهار ستون وسقف بلند و پله های پیچ در پیچی که تو را از سطح خیابان به این معبد روحانی و معنوی هدایت میکند چند قطعه قالی پاخورده و کهنه پهن شده بود و از مخاطبان و بازدیدکنندگان خواسته می شد (یا به آنها این اجازه وامکان داده می شد ) که طی دو یا سه روز «اجرا»، باقیچی هایی که در نمایشگاه بود، به جان فرش ها بیفتند و هر کدام قطعه یی یا برشی، کناره یی یا ترنجی از قالی را ببرند و در پاکت هایی آماده بیندازند و باخود ببرند، یا به آرامش یا به شکلی یغما گونه.
ایده بریدن و قطعه قطعه کردن یک تمامیت مستقر و موجود، تازه نیست و میدانم که خانم رضوی پور هم می دانند که تازه نیست و بارها و بارها، طی ۴۰-۵۰ سالی که از هنر مفهومی می گذرد، بارها توسط هنرمندان مختلف به کاررفته است. به گفته ی کتاب ها، گویا اولین بار ایده «قطعه های بریده » توسط یوکو اونو[۱۹۲] هنرمند مفهومی ژاپنی (که بعدها همسر جان لنون از گروه بیتل ها شد ) در” غوغای گروه فلاکسوس” در سالهای آخر دهه ۵۰ میلادی در یک « هپنینگ[۱۹۳] »به کار رفت، البته در چارچوب شکلی دیگر از اجرا. او بر صحنه یی، بر یک سکو (شبیه تاتامی ژاپنی ) نشست و از حاضران خواست که هر کدام، با قیچی یا چاقو یا هر شیء تیز دیگر، تکه یی از لباس او را ببرند و قطعه قطعه کنند و ببرند.
این ایده البته در چارچوب اولین پایه های هنر فمینیستی[۱۹۴] به کار رفت اما ایده، توسط بسیاری دیگر از هنرمندان، بارها و بارها و در اجراهای مختلف به کار رفت؛ ایده یی که هم شامل مشارکت مخاطبان، قطعه قطعه کردن اثر هنری، ایده تملک، ایده خشونت فردی و جمعی در جوامع امروزی و… بود. اما خانم رضوی پور فرش را به عنوان یک اثر هنری پیش ساخته، به معنای بریدن و قطعه قطعه کردن میراث فرهنگی و کهن یک ملت، مثله کردن یک هنر کهنسال، یک فرهنگ و یک سنت و اساساً خود سنت، خود زیبایی شناسی، میراث و نماینده یک تهران کهنسال، تاراج و نابودی یک فرهنگ و یک تمامیت فرهنگی و همه وجوه و معانی و تفاسیر و تاویل های منتشر و متبادر به ذهن و البته خشونت خاموش و در زرورق بسته ی آدم های متمدن شهری و با همه معانی امروزی و اینجایی و فعلی و همزمانی شده اش به کار برده بودند. ایده انهدام به عنوان یکی از روش های مبارزه با هنر مدرن توسط هنرمندان در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ به کار رفته است. نمونه درخشان و دم دستی اش فیلم «آگراندیسمان[۱۹۵]» آنتونیو نی[۱۹۶]است، در سال ۱۹۶۶ و خرد کردن گیتار الکتریک در یک کنسرت.
تنها امتیاز کاربرد فرش به عنوان شیء منهدم شده در «اجرا»ی خانم رضوی پور برهمه موارد قبلی و ثبت شده، کاربرد این ایده را شاید بتوان در مفاهیم مستتر و عیان خود فرش جستجو کرد که چیزی فراتر از کاربردهای قبلی است. اینجا، شیئی به عنوان یک «تمامیت مدرن» به کار نرفته است بلکه در مفهوم یک ساختار وابسته به سنت و فرهنگ و تمدن مورد نظر بوده است. این امتیاز را می شد به شیء انتخاب شده هنرمند داد و از او به خاطر استفاده از یک ایده کهنه و قدیمی بهانه گرفت.
باقی می ماند حسرت من بر نابودی یکی از آن قالی ها که بسیار زیبا و خوش نقش بود که در این ترکیب دو ایده قطعه های بریده و انهدام، در روز حضورم در نمایشگاه، شاهد نابودی اش بودم و حرص خوردم، نه از سر اصرار و ممارست شکوهمندانه حاضرانی که می کوشیدند با قیچی های کند، قالی نازنین را ببرند و قطعه قطعه کنند، بلکه بر سکوت خودم که باید مانع از این مشارکت و خشونت جمعی بر سر زیراندازی می شدم که میتوانست خانه یی را آذین ببندد و به نظرم تازه می شد از این «اجرا»ی خانم رضوی پور، معنایی جدید از ممانعت از انهدام را استخراج کرده و خانه یی فقیرانه را مزین کرد.”
نگاهی به نمایشگاه ندا رضوی بنام ” تخمک های شانسی “[۱۹۷]
” تهدیدهای مادرم چنان جدی بود که جرات امتحان کردن را هم از من می گرفت، حتی برای یک بار، به آدمی که چشمانش لوچ بود خیره نماندم زیرا نگاه کردن به کسی مانند او قدغن بود ، خندیدن که بماند. اگر کسی وقت راه رفتن می لنگید، مثل یک آدم آهنی خشک و زهوار دررفته که انگار روغن کاری نشده است، سرم را پایین می گرفتم و پاهای سالمم را نگاه می کردم، باید دعای شکر هم می خواندم . فرقی نمی کرد نگاه کردن از سر کنجکاوی باشد یا به قصد تمسخر و ریشخند. پرسشی مطرح نبود تا کسی پاسخی دهد این نابهنجاری ها چیستند، توضیح مختصری هم اگر بود، ترس و دلهره ای دوچندان در پی داشت چرا که همواره، اختلال به مثابه نوعی مجازات تعبیر می شد. کسی که اکنون چشمانش لوچ است، پیش تر به کسی که چشمانش لوچ بوده نگاه کرده و خندیده. اکنون خود به مجازاتی همان گونه گرفتار شده است. به ذهن کودکی من هم نمی رسید که بپرسم پس نخستین لوچ به چه کسی نگاه کرده است؟
آیا هنوز هم این چنین است؟ مادران، کودکانشان را از نگاه کردن به چنین افرادی بر حذر می دارند؟ آیا از ترس و باورشان به عقوبت هایی از این دست است یا که از تبیین رفتاری عرفی یا رویکردی اخلاقی در تربیت کودک خویش برمی آید؟ من که دیگر ترسم ریخته است. بارها و بارها به چنین آدم هایی نگاه کرده ام؛ یکی لرزش دست دارد، دیگری پلک هایش می پرد، یک نفر لنگ و چلاق و کج و معوج است. دختری را می بینم که وقت نشستن روی صندلی تعادل ندارد و پاهایش بالا می پرد. اما هنوز بلایی سرم نیامده است، ناگفته نماند به نقاشی هایشان نگاه می کنم. نقاشی هایی که ندا رضوی پور کشیده است. شاید دلیلش همین باشد اما به رغم آن که زمینه اکثر این آثار ، سطوح رنگ آمیزی شده یکدست و فیگورها به غایت ساده هستند ، چیزی در این نقاشی ها است که خیرگی را بر نمی تابد. شاید طراحی از افراد معلول و بیمار باشد که در بدو امر نوعی خرق عادت به نظر می رسد ، اما اندکی کنکاش در تاریخ هنر ، از نقاشی های هیرونیموس بوش[۱۹۸] تا لوسین فروید[۱۹۹] ، تبارگان کهن این نقاشی ها را آشکار می سازد. چیز دیگری در این نقاشی ها است؛ آن ها تکان می خورند ، پلک می زنند و قدم می زنند هر چند لنگ لنگان اما درست بر مسیر همان بردارها و علائمی که رضوی پور روی بوم هایشان کشیده است ، راه می روند همچون تصاویر متحرکی که در کنار علامت های ساده برداری شان به اسباب بازی های درون تخم مرغ شانسی شباهت دارند، که بایدخوش شانس می بودم تا به جای همان هواپیمای بی خاصیت همیشگی ، چیز دیگری نصیبم می شد. بیش از آن چه اکنون مزه تخم مرغ شانسی را به خاطر داشته باشم ، لذت تصاحب یک عروسک کوچک خیمه شب بازی یا آدمک بامزه ای را به یاد می آورم که کوک می شد و مسافت کوتاهی راه می رفت. کمی بدبیاری، تخم مرغ شانسی را از یک شکلات خوشمزه از یک هیجان بی نظیر به زهرماری باورنکردنی تبدیل می کرد. اگر چه گاه امکانی برای لذت بردن وجود داشت؛ وقتی که بدون نگاه کردن به دستورالعمل های نصب و سرهم بندی اسباب بازی ها، مکانیسم جالبشان را کشف می کردم. اما اکنون در نقاشی های « اختلالات » نمی توان نگاه را از حضور پررنگ بردارها و نمودارها بر بستر بوم های بزرگ رنگارنگ برکشید. به نظر می رسد در مقیاسی بزرگ تر، آدمک ها در قامت آدم ها و مکانیسم ها در قالب اختلالات به هیات تصویر درآمده اند. اختلالاتی که اگر چه نوعی نابهنجاری عصبی تلقی می شوند اما ماهیت آن منبعث از رفتار منظم و پیش بینی پذیر شبکه عصبی فرد مبتلا به نوعی بیماری اعصاب و روان است. فیگورها را نگاه می کنم که شاید رضوی پور هوشمندانه نام سندروم آن را مخفی نگاه داشته و تنها به تصویر سازی آن اکتفا کرده است. احتمالا نمایشی از ابتلای فردی به پلک زدن متوالی، ناشی از نوعی بیماری عصبی است. پلک زدن های متوالی این زن، با نظمی که می توان آن را اندکی پس از نگاه کردن به او دریافت ( هر ۱ یا ۲ ثانیه ۱ بار ) هم او و هم من که مخاطب اویم را می آزارد. ابتدا پلک هایش خسته می شوند، سپس قرنیه اش ملتهب می شود و در آخر اشک از چشمانش سرازیر می شود و من هم بیش از آن که حواسم معطوف به گفت و گویمان باشد، متوجه حرکات نامتعارف چشمان او می شود. در واقع این نظم آزار دهنده، ناشی از رفتار منظم و پیش بینی پذیر لیکن نامتعارف شبکه عصبی فرد بیمار است که آن را تنها از وسیله ای با ساختار مکانیکی یا دارای یک سیستم الکترونیکی، می توان انتظار داشت. مثلا از عروسک کوچکی که اگر یک باطری قلمی در پهلویش گذاشته می شد، هر ثانیه یک بار پلک می زد و آواز می خواند، یا از یک ساعت مچی که هر ۶۰ ثانیه، دقیقه ای جدید را نشان می دهد و اگر جز این باشد، بیهوده و معیوب خواهد بود. بدینسان رفتار پیش بینی پذیر شبکه اعصاب انسانی در حوزه ای که انتظار نمی رود به مثابه نوعی اختلال و در سویه مقابل آن، رفتار پیش بینی ناپذیر اجزای مکانیکی یا شبکه الکترونیکی یک شی، نابهنجاری و نقص قلمداد می شود اما رضوی پور در نقاشی هایش از علل بروز این نابهنجاری ها چیزی نمی گوید. رویکرد جذاب او در مخفی نگهداشتن متن توضیحی و احتمالا علمی این تصاویر و پرهیز هوشمندانه او از نام گذاری نقاشی ها، این شائبه را ایجاد می کند که شاید اساسا این تصاویر به نوشته، تحقیق یا جستاری علمی ملزم نیستند. در واقع استقلال این نقاشی ها از هر گونه ارجاع و خود پسندگی شان، تصاویر را از صرف « بازنمایی » و به تبع آن افق تاویل « اختلالات » را از جهان قاطع احکام علمی می رهاند. هر چند که نمی توان انکار کرد، حضور نشانه های دیگری همچون بردارها و علائم نوشتاری و تکرار موقعیت ها سبب می شود تا پرتره های طراحی گونه او بر زمینه های یکدست رنگی، گاه با تونالیته ای ناچیز، هم ارز پدید آوردن جلوه ای زیباشناختی، در شباهتی انکار ناپذیر با تصاویر ساده ای از سندروم های نورولوژیک که در کتب علمی ترسیم می شود، در سخن پزشکی نیز دلالت یابند. از طرفی تمهید رضوی پور در طراحی فیگورها به شکل و شمایلی که گویا تعمدا و موکدا از پرداخت نقاشانه آن ها پرهیز نموده است، نیز ماهیتی مطالعاتی بدان ها می بخشد. در واقع او آن ها را از صفحات کتاب به بستر بوم آورده است، به جایی که بیش از خوانده شدن، نگریسته شوند. اما در نقاشی های او نه بیماری بلکه کنش شاکله، حصور شخصیت ها را رقم می زند و از این رو رهیافت رضوی پور نه همانند توصیف اختلال در قالب توضیح دانشنامه وار بیماری ها و علل آن، که در نمایش کنش ها و تبعات نابهنجاری های آن ها است. او می گذارد که به تصادف یا مجازات الهی، کمی دقیق تر به یک نابهنجاری در ساختار ژنتیکی - که هر چند بسیار جزئی است اما تبعاتی بزرگ در پی دارد – شاید هم به نطفه ها و تخمک های شانسی بیندیشیم. فرقی نمی کند علت « اختلالات » کدام یک باشد چون هر بار که آدم های نقاشی هایش را نگاه کنید، خواهید دید که دست هایشان می لرزد و لنگ لنگان راه می روند. حتی اگر نگاهشان هم نکنید، بردارهای شبکه عصبی، دست بردارشان نیستند، نگاهتان می کنند گرچه چشمانشان از پلک زدن های متوالی خسته می شود. ندا رضوی پور افرادی را به تصویر کشیده است که گویا نگریستن به آنها بنا به قانونی نانوشته – که اختلالات را نوعی مجازات الهی و عقوبت گناه بر شمرده است – اگر نه ممنوع که همواره امری مکروه به شمار می رود. نقاشی های او روایت هوشمندانه ای از پیوند سخن علمی ( پزشکی ) با تعابیر عرفی و اخلاقی و … در قالب بازخوانی جذابی از نارسایی شبکه های عصبی است. روایتی که از حیث چگونگی نقاشی و رنگ پردازی می توان آن را زیبایی شناسی اختلال نامید.
بیتا فیاضی
بیتا فیاضی، هنرمند پیشرو چندرسانهای، در ۱۳۴۱ در تهران به دنیا آمده است، هنرآموزی را نزد استادانی مانند حاج عبدالله مهری، مهدی انوشفر، رؤیا جاویدنیا و اوژن سیروسی با سفالگری آغاز میکند و نخستین نمایشگاهش به نام” نقاشیهای دیواری و شکلهای انتزاعی” را در ۱۳۷۲ در گالری کلاسیک اصفهان برگزار میکند. سپس به فراگیری مجسمهسازی نزد پیکرسازانی ماند یونس فیاض و رامین سادات قرین، میپردازد و به گفتهی خودش درمییابد که ” کار سهبعدی مفهومی، دستافزار یا مدیوم اوست.” به این ترتیب، از ۲۷ سالگی به مجسمهسازی و چیدمان رو میآورد و نخستین کاری که میکند ساختن ۲۰۰ سگ سفالی له شده و زیر ماشین رفته است. از آنها چیدمانی به نام ” جاده میکشد” برپا میدارد و در نهایت همهشان را در گوری به خاک میسپارد که سپس بر فرازش آسمانخراشی ساخته میشود. فیلمی از کل روند برداشته میشود، و سالها بعد چیدمانی با همین نام در برلن برگزار میکند (۱۳۸۴).
وقتی از بیتا پرسیده میشود که چه چیز الهامبخش او در آفرینش هنری است، گفتهی لوئیز بوژوآ[۲۰۰] را تکرار میکند: ” هنر در بارهی هنر نیست، هنر در بارهی زندگی است."، ” من راز رویدادهایی را که در پیرامونم رخ میدهد، دوست دارم” و با این کنجکاوی شدید نسبت به محیط، از تمام چیزها و موجودات زنده پیرامونش الهام میگیرد.
در سال ۱۳۷۷ همراه با چهار هنرمند دیگر خانهای متروک نزدیک حسینه ارشاد را که قرار بود خراب شود تا آسمانخراشی به جایش ساخته شود، کارگاه خود میکنند و بیتا یک سلسله کلاغ که برایش پرندههای خندهدار و مفتونکنندهای هستند، میسازد و آنها را روی صندوقهای میوه و سقف ایستگاه اتوبوس نزدیک خانه میچیند و مازیار بهاری مستندی با نام آزمایش گروه ۷۷، هنر ناپایدار (هنر ویرانگری) از کل این روند تبدیل خانه به کارگاه میسازد. چیدمان که توجه زیادی را به خود جلب میکند، تأثیر ویرانگری را بر موجودات زنده به نمایش میگذارد. بیتا باز هم ۲۰۰ کلاغ میسازد و در نشست ” آداب فرهنگی در منطقه” که در سال ۱۳۸۱ در بیروت برگزار شد، آنها را درخانهای قدیمی به نام “خانهی زیکو” و باز روی سقف ایستگاه اتوبوس کنار خانه میچیند و شگفتزده میشود وقتی میفهمد که بیروت کلاغ ندارد.
به این ترتیب فیاضی در برانگیختن جنبش هنری نویی نقشآفرینی میکند که مخاطبین تازهای را به خود جلب میکند و به زودی یکی از زنان هنرمندی میشود که در دنیای هنر ایران نقش برجستهای پیدا میکند، آثارش در باخترزمین به نمایش گذاشته میشود و چهرهای بینالمللی مییابد.
در” کودکان شهر تاریک “، چیدمانی چندرسانهای از مجسمه و ویدئو و عکاسی و نقاشی در بارهی تأثیرات زیانبار آلودگی هوا روی کودکان، ۳۴ مجسمه گچی بچه در اندازه طبیعی میسازد و میکوشد تا با آنها دنیایی آرمانی را به نمایش بگذارد که در آن کودکان با شادمانی به بازی مشغولند. این نخستین پروژهای در تاریخ هنر امروز ایران بوده که از سوی سازمانهای متفاوت دولتی و غیردولتی پشتیبانی شد.
۰۱/۰
Q63
۴۰/۰
۳۶/۵
۰۱/۰
Q64
۲۹/۰
۷۲/۳
۰۱/۰
Q65
۳۰/۰
۸۵/۳
۰۱/۰
Q66
۲۴/۰
۰۳/۳
۰۱/۰
۵-۲-۳ نتایج فرضیات
فرضیه اول بیان می دارد که هیجان خواهی بر خستگی صنعتی اثر معنی داری به لحاظ آماری دارد.
نتایج نشان می دهد که این ضریب منفی است و هر چه میزان ویژگی هیجان خواهی در بین افراد بالا باشد به همان میزان در قالب یک تابع خطی خستگی صنعتی کاهش می یابد و بالعکس.
فرضیه دوم بیان می دارد که تجربه طلبی بر خستگی صنعتی اثر معنی داری به لحاظ اماری دارد.
نتایج نشان می دهد که این ضریب مثبت است و هر چه میزان ویژگی تجربه طلبی در بین افراد بالا باشد به همان میزان در قالب یک تابع خطی خستگی صنعتی افزایش می یابد و بالعکس.
فرضیه سوم بیان می دارد که ماجرا جویی بر خستگی صنعتی اثر معنی داری به لحاظ اماری دارد.
نتایج نشان می دهد که این ضریب منفی است و هر چه میزان ویژگی ماجرا جویی در بین افراد بالا باشد به همان میزان در قالب یک تابع خطی خستگی صنعتی کاهش می یابد و بالعکس.
فرضیه چهارم بیان می دارد که ملال پذیری بر خستگی صنعتی اثر معنی داری به لحاظ اماری دارد.
نتایج نشان می دهد که این ضریب منفی است و هر چه میزان ویژگی ملال پذیری در بین افراد بالا باشد به همان میزان در قالب یک تابع خطی خستگی صنعتی کاهش می یابد و بالعکس. به عبارت دیگر ملال گریزی سبب افزایش خستگی صنعتی می شود و ملال پذیری سبب کاهش خستگی صنعتی می شود.
فرضیه پنجم بیان می دارد که تنوع طلبی بر خستگی صنعتی اثر معنی داری به لحاظ اماری دارد.
نتایج نشان می دهد که این ضریب مثبت است و هر چه میزان ویژگی تنوع طلبی در بین افراد بالا باشد به همان میزان در قالب یک تابع خطی خستگی صنعتی افزایش می یابد و بالعکس.
فرضیه ششم بیان می دارد که گریز از بازداری بر خستگی صنعتی اثر معنی داری به لحاظ اماری دارد.
نتایج آزمون این شش فرضیه نشان می دهد که متغیر تهیج طلبی که در واقع خود از شش متغیر روانشناختی تشکیل شده است هر یک نقش پیش بینی کننده ای معنی داری را برای خستگی صنعتی دارند. در واقع این فرضیه را نمی توان رد کرد که تهیج طلبی نقش معنی داری برای متغیر خستگی صنعتی دارد.
فرضیه هفتم بیان می دارد که متغیر ادراک از زمان اثر تهیج طلبی بر خستگی صنعتی را تعدیل می کند.
نتایج نشان می دهد رابطه بین تهیج طلبی و خستگی صنعتی به وسیله متغیر ادراک از زمان برای افراد با سن بالاتر تعدیل می شود. به عبارت دیگر در حضور متغیر ادراک از زمان، اثر تهیج طلبی بر خستگی صنعتی منفی است یعنی با افزایش تهیج طلبی، خستگی صنعتی کاهش می یابد. این اثر با حضور ادراک از زمان تضعیف می شود یعنی هر چه ادراک از زمان سریعتر باشد، افزایش تهیج طلبی که سبب کاهش خستگی صنعتی می شد، دارای اثر و نقش ضعیف تری می شود.
فرضیه هشتم بیان می دارد که متغیر سن اثر تهیج طلبی بر خستگی صنعتی را تعدیل می کند.
نتایج نشان میدهد که با افزایش سن افراد پاسخگو، اثر منفی تهیج طلبی بر خستگی صنعتی، بیشتر تعدیل می شود و این اثر منفی با توجه به منفی بودن اثر سن کمتر می شود و با افزایش سن اثرات بازدارنده سن بر رابطه منفی تهیج طلبی و خستگی صنعتی بیشتر می شود. بنابراین با وجود آنکه متغیر سن بر اثر منفی بین تهیج طلبی و خستگی صنعتی اثر منفی معنی داری دارد لیکن در سنین بالا این اثر بیشتر تعدیل می شود و به عبارت دیگر در سنین پائین تر تهیج طلبی بر خستگی صنعتی اثر منفی تری دارد.
مدل ۵-۱- رابطه زن دوم با همسر ۱۲۶
مدل ۵-۲- نوع رابطه زن دوم با زن اول ۱۳۹
مدل ۶-۱- چارچوب نظام معنایی زن دوم به عنوان مدل پارادایمی نهایی پژوهش ۱۴۵
مدل ۶-۲- بررسی موقعیت و پایگاه زن دوم در خانواده ۱۵۴
مدل ۶-۳- نوع نگاه و نگرشی که زن دوم نسبت به موقعیت خود دارد و راهبردی
انتخاب میکند ۱۵۷
فصل اول
کلیات
۱-۱- مقدمه
خانواده هسته مرکزی اجتماع به شمار می آید و نخستین اجتماعی است که شخصیت و هویت افراد در آن شکل میگیرد و آداب و اصول زندگی اجتماعی و اخلاقی در آن نهادینه می شود. خانواده با نهادهای چون نهادهای آموزشی و پرورشی، مذهبی و اقتصادی، حقوقی و سیاسی و برخی دیگر از نهادها ارتباط دارد و تحت تاثیر اهداف، کارکردها، وظایف، راهکارها و عملکردهای آنها است و ساختار و عملکرد و وظایف گوناگون خود را در راستای نهادهای مزبور شکل میدهد و از سوی دیگر تغییر و تحولاتی که در بافت خانواده به تدریج شکل میگیرد، در نهایت بر نهادهای جامعه تاثیر میگذارد، تا جایی که قوانین مدنی نیز خود را با تغییرات خانواده وفق می دهند. خانواده پدیدهای ایستا و بی تغییر و تحول نیست، بلکه پدیدهای است پویا و در حال تغییر و تحول و در کنش متقابل با جامعه است و از این رو در طول تاریخ در قالب الگوهای متنوع و قوانین گوناگون، در میان اقوام مختلف و در حوزه های فرهنگی گوناگون، ویژگیهای خاص خود را دارا بوده که از این باب ویژگی پویایی از جمله کلیدیترین خصوصیات خانواده محسوب می شود (مقصودی،۱۳۸۶). در واقع، میتوان گفت که خانواده بخشی از سیستم اجتماعی است که هم تحت تاثیر دیگر نهادهای اجتماعی قرار میگیرد و هم امکان ایجاد تغییر در آنها را فراهم می نماید (پارسونز،۱۹۹۸). شماری از جامعه شناسان در باب شکل گیری خانواده از دوره اختلاط جنسی در مراحل اولیه زیست بشر سخن میگویند. برای نمونه باخ اوفن میگوید:"در ابتدا انسان به شکل گروهی گلهوار، با اختلاط جنسی (هرج و مرج) زندگی میکرد". در نگاه این گروه خانواده پس از دوره اختلاط جنسی شکل گرفت و پیش از آن روابط فرد گرفتار هرج و مرج بود. هیچ مرد و زنی همسر یکدیگر شناخته نمیشدند. مطالعات گروهی از انسان شناسان فمنیست متضمن این نکته است که ازدواج و نهاد کنونی خانواده بر عکس تصور رایج، بیولوژیک نیست. محصول تاریخ بشری است. یکی از مدافعان این دیدگاه “اولین رید[۱]” انسان شناس و سوسیال فمنیست مشهور است. او معتقد است ازدواج به معنای واقعی همسفره و هم سکنی شدن زوجین که منجر به پیدایش خانواده مادری شد در اوان دوره بربریت و با منسوخ شدن کامل آدمخواری دوره توحش و با اختراع توتم و تابو از سوی زنان میسر شد. در برابر این گروه شماری از جامعه شناسان دوره اختلاط جنسی را باور ندارند برای نمونه ادوارد وستر مارک از مخالفان سرسخت نظریه تکامل خانواده می گوید:"خانواده همیشه وجود داشته است و بشریت هرگز در مرحله گله وار زندگی نکرده است (انگلس،۱۳۸۰). در این میان مورگان بیش از هر محققی علاقه داشته تا روند تکامل ساختار خانواده را مورد مطالعه قرار دهد در این خصوص بیان می کند: «روابط جنسی با چند نفر به طور همزمان ویژگی دوره های ماقبل تاریخ بوده است. در آن دوران مردان به شکل چند همسر (داشتن بیش از یک همسر) و زنان به شکل چند شوهر ( داشتن بیش از یک شوهر) زندگی میکرده اند. این الگو قدمتی به اندازه جوامع انسانی دارد. چنین خانوادهای نه غیر طبیعی و نه چیزی خارق العاده تلقی میشده است.» مورگان میافزاید: «دشوار بتوان نشان داد که نوع دیگری از ساختار خانواده در دوره های ابتدایی وجود داشته است.» در ادامه
میگوید: « ظاهرا هیچ راه گریزی از این نتیجه گیری وجود ندارد که ازدواج با چند نفر به طور همزمان ویژگی دوره های ما قبل تاریخ بوده است. استدلال مورگان مبنی بر این که جوامع ماقبل تاریخ ازدواج گروهی را تجربه کرده اند (موقعیتی که اصطلاحاً رمهی آغازین یا همه همسری نامیده می شود) آنچنان اندیشهی داروین را تحت تاثیر قرار داد که وی نیز بیان کرد: « تقریبا مسلم است که آیین ازدواج به تدریج تحول یافته است و آمیزش با چند نفر به طور همزمان سابقا در تمام نقاط جهان به شدت مرسوم بوده است و هم اکنون هم قبایلی وجود دارند که در آنها همه مردان و زنان قبیله همسر و شوهر یکدیگر هستند.» (فیشر[۲]، ۱۹۸۲). بررسی تاریخی ازدواج در جوامع گوناگون نشان میدهد که این روابط هیچ گاه منحصر به رابطه بین یک زن و یک مرد باقی نمانده است حال چه قانونمند به شکل چند همسری و چه به صورت غیر قانونمند در انتخاب آزادانه چند شریک جنسی. در واقع الگوی ازدواج و پیوند خویشاوندی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. قانونهای ازدواج از تنوع و پیچیدگی زیادی برخوردار است. آشکارترین فرضیه تاریخی این است که ازدواج نتیجه تغییر نامنظم و تصادفی روابط حیوانی بین زن و مرد است. سازمان ازدواج، برحسب مکان و زمان، همیشه اشکال مختلف پیدا کرده و به هر صورتی که تصور شود درآمده است؛ این اشکال مختلف از صورتی آغاز شده است که در آن مردم اولیه فقط برای توجه به بقای نسلی که به وجود آمده همسر یکدیگر میشدند، بدون آنکه در زندگی، بین دو همسر اتحادی فراهم آید، و به صورتی رسیده که در دوره جدید میبینیم: زن و شوهر اغلب برای مشارکت در معیشت با یکدیگر همسر میشوند، و نسبت به پیدایش فرزند چندان توجهی ندارند. اجتماعاتی که در آنها ازدواج مرسوم نباشد بسیار کم است، ولی کسی که در جستجو باشد میتواند تعدادی از چنین جامعهها را پیدا کند و حلقه اتصال میان بینظمی جنسی در پستانداران پست و ازدواج در مردم اولیه را بیابد (سگالن،۱۳۷۰). در فوتونا، از جزایر هبریز جدید، و در جزایر هاوایی بیشتر مردم اساساً ازدواج نمیکنند؛ مردم قبیله لوبو، زن و مرد، بدون اینکه کمترین توجهی به ازدواج داشته باشند، با یکدیگر نزدیکی میکنند و هیچ قاعده و قانونی در کارشان نیست؛ همین طور برخی از قبایل بورنئو حیات جنسی خود را میگذرانند، بیآنکه متوجه رابطهای باشند که دو همخوابه را به یکدیگر متصل میسازد؛ به همین جهت جدا شدن دو همسر در نزد آنان بسیار سادهتر از جدایی یک جفت پرنده است؛ در میان ملتهای قدیم روس نیز «مردان با زنان مختلف همخوابگی میکردند، به طوری که معلوم نبود شوهر هر زن کدام مرد است.» کسانی که راجع به کوتولههای آفریقایی (پیگمهها) تحقیق کردهاند مینویسند که اینان تابع سازمان همسری نیستند و «بدون هیچ قاعدهای به فرونشاندن غریزه جنسی خود میپردازند»، مثال دیگر این است که از زن میخواستند، قبل از آنکه شوهر کند، خود را به اولین مردی که او را میخواسته تسلیم کند؛ این عمل در معبد میلیتا در بابل معمول بوده است؛ یا عادتی که در ملتهای اولیه موجود بود، و زن خود را به عنوان کرم و بزرگی به وام میدادند. در قبیله اورانگ ساکای در مالاکا، زن با فرد، فرد، قبیله مدتی به سر میبرد و چون دوره تمام میشد این کار را از سر میگرفت؛ در میان افراد قبیله یاکوت، در سیبریه و قبیله بوتوکودو، در آفریقای جنوبی، و طبقات پست مردم تبت و بسیاری از ملتهای دیگر، ازدواج آزمایشی به تمام معنا بوده، و هر یک از دو طرف هر وقت میخواست، میتوانست رابطه را قطع کند، بیآنکه کسی از او جویای علت شود؛ در میان افراد قبیله بوشمن «کوچکترین اختلافی کافی است که رابطه همسری را از میان بردارد، و زن و مرد، پس از آن، به فکر جستن همسر تازهای میافتند»؛ چنانکه سرفرانسیس گالتن نقل میکند، «در میان قبیله دامارا، تقریباً هر هفته یک بار، زن، شوهر خود را عوض میکند، و من بسیار دشوار میتوانستم بفهمم که شوهر موقت این خانم یا آن خانم در فلان وقت چه کس بوده است.» همین طور در قبیله بایلا «زنان دست به دست میگردند و با موافقت مشترک شویی را ترک گفته نزد شوی دیگر میرفتند. بسیاری زنان جوان هستند که هنوز از بیستمین مرحله زندگی نگذشته، و تا آن موقع پنج شوهر کردهاند که همه در قید حیات هستند.» کلمهای که در هاوایی معنی ازدواج میدهد در اصل به معنی «آزمودن» است. در میان مردم تاهیتی، تا یکصد سال پیش، ازدواج از هر قیدی آزاد بود و تا هنگامی که اولادی پیدا نمیشد زن و مرد میتوانستند، بدون هیچ سبب، از یکدیگر جدا شوند؛ اگر فرزندی پیدا میشد، زن و شوهر حق داشتند آن فرزند را بکشند، بیآنکه کسی به آنان زبان ملامت بگشاید، و اگر زن و مرد تصمیم میگرفتند که کودک را بزرگ کنند، ارتباط میان آن صورت دایمی پیدا میکرد، و مرد وعده میداد که در نگاهداری از کودک به زن کمک کند. مارکوپولو در خصوص قبیلهای از آسیای میانه که در قرن سیزدهم در ناحیه پین میزیستند (اکنون کریا، در ترکستان شرقی چین است) مینویسد که: «اگر مردی بیش از بیست روز از خانه خود دور شود، زن او میتواند، در صورتی که بخواهد، شوهر دیگر انتخاب کند؛ بر مبنای همین اصل، مردان هرجا میرسند زنی اختیار میکنند.» چنانکه دیده میشود روشهای تازهای که ما اکنون در ازدواج و اخلاق اختیار کردهایم مانند چند همسری همه، ریشههای قدیمی دارد. لوتورنو میگوید که، درباره ازدواج، «تمام آزمایشهای مختلف ممکن در میان قبایل وحشی صورت پذیرفته، و بسیاری از آنها هنوز هم در میان بعضی از مردم جریان دارد، بدون آنکه افکاری که در مردم سبز فایل اروپا وجود دارد اصلاً به خاطر آن مردم خطور کرده باشد.» در بعضی از نقاط ازدواج به طور گروهی صورت میپذیرفته، به این معنی که گروهی از مردان یک طایفه گروهی از زنان طایفه دیگر را به زنی میگرفتند. در تبت، مثلاً، عادت بر آن بود که چند برادر، چند خواهر را به تعداد خود، به همسری اختیار میکردند به طوری که هیچ معلوم نبود کدام خواهر زن کدام برادر است؛ یک نوع کمونیسم در زناشویی وجود داشت، و هر کس با هرکس که میخواست همخوابه میشد. از بقایای این حوادث، عادت همسری با زن برادر، پس از مرگ برادر، را باید شمرد که در میان قوم یهود و اقوام دیگر شایع بوده است (مقصودی،۱۳۸۶). ولی این بی قاعدگی روابط جنسی که نظیر کمونیسم اولیه، در مورد زمین و خوراک، به شمار میرود، خیلی زود از میان رفت، به طوری که اثر آن در زمان حاضر به دشواری قابل ملاحظه است؛ با وجود این، یادگارهایی از آن در اذهان به صورتهای مختلف باقیمانده است: مثلاً بسیاری از ملتهایی که به حالت طبیعی به سر میبرند چنین میپندارند که تک شوهری که به عقیده آنان احتکار یک مرد برای یک زن است، مخالف طبیعت و اخلاق است؛ مثال دیگر، جشنهای آزادی جنسی است که در مواقع معین برپا میشود و به صورت موقتی افراد را از قیود جنسی میرهاند. پس از دورههای نخستین، بتدریج، اشکال مختلف اتحاد میان زن و مرد، به عنوان آزمایش و به طور موقت، جای روابط بیبند و باری سابق را گرفت.
در جوامع مدرن امروزی رایج ترین تعریف از خانواده نظامی است متشکل از یک زن و مرد که از طریق ازدواج صاحب فرزند یا فرزندانی میشوند و مهمترین کارکرد آن جامعهپذیری و نگهداری از فرزند میباشد (ساروخانی،۱۳۸۴). در عصر مدرن خانواده معمولا به واسطه ازدواج تشکیل می شود که به مثابه یک پدیده اجتماعی است. ازدواج پیوند بین طبیعت با همه سادگی و عینیت آن و فرهنگ با همه پیچیدگی و ذهنیتش میباشد که در بستر پیچیدهترین و حساسترین روابط اجتماعی میان دو جنس مخالف برقرار می شود و به عنوان مقدمه و منشاء خانواده محسوب میگردد و یکی از مهمترین پدیده های اجتماعی، زیستی و فرهنگی مربوط به جامعه و انسان است و بر حسب ماهیت، نوع و انگیزه می تواند پیامدهای اجتماعی پیش بینی شده و نشده مثبت و منفی، آسیبزدا و آسیب زا داشته باشد که کنش و واکنشهای اعضای جامعه و ساختارهای اجتماعی را متاثر میسازد خصوصا پیامدهای نامطلوب ازدواجهای غیر اصولی از یک سو ساختارها، ماهیت و کارکردهای خانواده را در طول زمان دچار تغییر و تحول میسازد و از سوی دیگر ارزشهای محوری جامعه به ویژه امنیت اجتماعی و اخلاقی را تحتالشعاع قرار میدهد. نگرش و دیدگاه نسبت به ازدواج به عنوان یک” واقعیت اجتماعی” تحت تاثیر فرهنگ و نقش و موقعیتی است که در آن به سر میبریم طبق بینش جامعه شناختی واقعیت هرگز به ما نمیگوید که چیست، بلکه انسانها باید واقعیت را آنگونه که هست تفسیر کنند و آن تفسیر با فرهنگی که ما برای راهنمایی خود به کار میبریم آغاز میگردد، هر چند که فرهنگ به نوبه خود از گروه ها و از جامعه ناشی می شود (شارون،۱۳۷۹). بنابراین دیدگاه فرد نسبت به ازدواج تابع فرهنگی است که به آن تعلق دارد و همچنین ملهم از موضع و جایگاه فرد در جامعه است، به عبارت دیگر برخی از باورهای فرد ناشی از تاثیر فرهنگ و جامعهای است که در آن زندگی می کند، مانند نقش زن یا مرد بودن، مثلا واقعیتی به نام زن بودن به مفهوم یاد گرفتن “اندیشیدن مانند یک زن” است، یعنی اعتقاد به اینکه عاطفه، حیا، صبر، بردباری، گذشت، خانه داری، بچه داری و مادری، کنشهای ضروری برای یک زندگی خوب و رضایت بخش است و مرد بودن نیز به مفهوم یاد گرفتن"اندیشیدن مانند یک مرد” است، یعنی باور داشتن به اینکه نان آوری، سرپرستی خانواده، احساسی نبودن، اعتبار اجتماعی لازمه یک زندگی خوب و سعادتمندانه است. از این رو الگوی ازدواج بسیار متنوع است چنان چه در فرهنگهای گوناگون شاهد الگوهای متنوعی هستیم. رایجترین و متنوعترین الگوهای ازدواج که در کلیه کتابهای مرجع انسان شناسی به آن اشاره شده است الگوهای زیر است:
ازدواج گروهی[۳]، خاص مقطعی از نخستین مراحل تکامل جامعه است.
ازدواج چند همسری، که چند زنی و چند شوهری را در بر میگیرد.
ازدواج تک همسری،[۴] بنا بر این الگو ازدواج میان یک مرد و یک زن مجاز است در ازدواج تک همسری اغلب خانواده هسته ای اهمیت بسیار زیاد دارد (ال کرناوی و گراهام ۱۹۹۹).
هر چند نظام تک همسری همواره به عنوان معمولترین و مطلوبترین سبک زندگی مشترک بوده است اما چند همسری در بین بعضی از جوامع مرسوم و گاهی امری رایج محسوب میشده است. انسان شناسان چند همسری را اینگونه تعریف می کنند: “رابطه خصمانه بین چندین همسر” که بر دو قسم است: چندزنی[۵] و چندشوهری است (همان،۱۹۹۹). چند شوهری[۶] که طی آن یک زن همزمان می تواند چند شوهر داشته باشد جز در مقاطعی کوتاه و بسیار محدود آن هم در جوامع غیر متمدن وجود نداشته است به روایت ویل دورانت، این شکل از خانواده در میان قبایلی در تبت و از جمله در قبیله توداد مرسوم بوده است. یک زن در این قبایل میتوانسته است همزمان با چندین مرد رابطه همسری و زناشویی برقرار کند. در دوران جاهلیت هم رسم چند شوهری در میان برخی قبایل عرب وجود داشته است. در یکی ازهمین شکل ازدواجها چنین مرسوم بوده است که زن دارای چند همسر بعد از باردارشدن، همه مردانی را که با آنها رابطه همسری داشته دعوت میکرده است و مطابق رواج قبیله، هیچ کدام از مدعوین حق نداشته از این دعوت سرپیچی کنند و زن در یک جلسه علنی با تمام همسران خود از میان آنان مطابق میل خویش پدر فرزندش را انتخاب میکرد و پدر هم حق نداشت از عنوان پدری استنکاف ورزد، و اما چند زنی شیوهای است که در آن یک مرد همزمان می تواند چندین زن را به همسری انتخاب کند. به عقیده ویل دورانت این رسم از اجتماعات اولیه بشری سرچشمه گرفته است(دورانت[۷]،۱۳۷۰). در این پژوهش نیز منظور از کاربرد واژه چند همسری، چندزنی میباشد که از جمله رسمهایی است که تاریخی به قدمت تاریخ بشر دارد.
۱-۲- بیان مسئله
تعدد زوجات به عنوان یک پدیده اجتماعی ناشی از زمینهها و سنتهای شکل گرفته در طول زمان، امری است تاریخی که ابعاد گوناگون آن می تواند مورد مطالعه و پژوهش قرار گیرد. سنت چند همسری در بسیاری از اجتماعات بشری سابقه دیرینه دارد و همواره به عنوان یک قاعده رایج بوده است(دورانت۱۳۷۰). ریشه پیدایش و تداوم رسم چند زنی را در ابتدا میتوان در مطالعات تاریخی و انسان شناختی که برخی از انسان شناسان درباره تکوین نهاد خانواده و ازدواج انجام دادهاند جست و جو کرد. بحث تاریخی در زمینه چند همسری از آن جهت می تواند راهگشا باشد که با دنبال کردن مسیر تمدن بشری و بررسی حیات فردی و اجتماعی انسانهای گذشته میتوان به برخی علل و عوامل تاریخی و حتی بوم شناختی در زمینه گرایش یا عدم گرایش به چند همسری دست یافت و دانست چند همسری طبیعت بشر و امری گریزناپذیر است یا زاده شرایط و موقعیتهای خاص است. از جمله عواملی که باعث افزونی چندهمسری در میان مردان نسبت به زنان گردیده است میتوان به کارکردهای چند زنی اشاره کرد که بیش از کژکارکردهای آن بوده و اینکه چند شوهری کارکردهای برای بشر نداشته است. مهم ترین کارکرد چندزنی تولید نیروی انسانی است که در تمدنها و اقوام گذشته وجود داشته است. در جوامع نخستین تلفات نیروی انسانی بیش از میزان زاد و ولد بوده و از طرف دیگر تمام کارها به وسیله نیروی انسانی انجام میگرفت. لذا هر چه تعداد فرزندان خانوادهای بیشتر بود کار افراد خانواده آسانتر بود و محصولات و ثروت بیشتری به دست میآمد. هم اکنون نیز در مناطق عشایری و روستایی شاهد آن هستیم که زنان روستایی که کارهای طاقت فرسای گلهداری و کشاورزی را بر عهده دارند از همسر خود میخواهند همسر جدید اختیار کند تا در کارها به آنها کمک کند (ناستیزایی،۱۳۸۵). دورانت میگوید: اگر مرد توانگر بود، میتوانست چند زن برای خود انتخاب کند، و اگر زن مانند “سارا” نازا بود به شوهر خویش اجازه میداد تا برای خود همخوابهای برگزیند؛ از همه این آداب و سنن، مقصود آن بود که نسل زیاد شود. دورانت همچنین در صحبت از پارسیان به موضوع دیگری اشاره می کند و آن اینکه « در یک اجتماع، که اساس آن بر سپاهیگری و نیروی نظامی قرار دارد» کشور به نیروی نظامی قوی نیازمند است که لازمه آن تعداد فراوان سرباز است و از اوستا نقل می کند: مردی که زن دارد بر آن که چنین نیست فضیلت دارد، و مردی که خانوادهای را سرپرستی میکند بر آن که خانواده ندارد فضیلت دارد، و مردی که پسران فراوان دارد بر آن که چنین نیست فضیلت دارد. فرزند و به خصوص فرزند پسر کاملا ارزش اقتصادی داشته و به چشم سرمایه به آن نگاه میشده است. به بخشی از تعالیم اوستا، که بیان می کند: گاو و گوسفند بسیار و آرد بسیار و علف بسیار و سگ بسیار و زنان بسیار و بچههای بسیار و آتش بسیار اسباب زندگی خوب را فراهم میسازد میتوان توجه کرد و دریافت که نیروی کار زنان و تولید مثل از جمله موارد و ویژگی بارز و مهم در نزد اهالی آن روزگار بوده است. دورانت در جایی دیگر درباره پارسها میگوید: فرزند داشتن نیز، مانند ازدواج، از موجبات بزرگی و آبرومندی بود. پسران برای پدران خود سود اقتصادی داشتند و در جنگها به کار شاهنشاه میخوردند. وجود کودکان چنان ارزشی داشت که حتی اگر زنی کودکی را بر اثر زنا باردار میشد ولی تصمیم به نگهداری کودک میگرفت بخشوده میشد: زنان شوهردار یا دوشیزگانی را که از راه زنا باردار میشدند و در صدد سقط جنین بر نمیآمدند، ممکن بود ببخشند؛ و بچه انداختن در نظر ایشان بدترین گناه بود و مجازات اعدام داشت. چینیان که در میانشان رسم چند همسری رواج داشته بر این باور بودند که غرض از قوانین اخلاقی، تنظیم روابط جنسی برای کودک پروری است.کودک علت وجود خانواده است. از دیدگاه چینیان، شمار کودکان هر چه بود، زیاد نبود. زیرا ملت چین همواره در معرض هجوم قرار داشت و مدافعان فراوان میخواست. در میان چینیان نیاپرستی از دو جهت بر اهمیت تولید مثل میافزود: مرد میبایست صاحب پسران بسیار شود تا پس از مرگش برای او قربانی کنند و هم مراسم بزرگداشت نیاکان را همچنان برپا دارند. منسیوس گفته است: « سه امر است که برازنده فرزندان نیست، و اعظم آن سه، بلاعقب بودن است.» دورانت پس از وصف چینیان می گوید: زناشویی را با عشق چندان کاری نبود، زیرا جز دمساز کردن زن و مرد سالم و پدید آوردن خانواده بارور هدفی نداشته است. به طور کلی ازدواج چند همسری در جوامع جمعی الگویی مرسوم به شمار میرفته است و در این جوامع نرخ باروری بالا بوده و فرزندان به عنوان منبع تامین کننده نیروی کار و ثروت حامی منافع اقتصادی و اجتماعی والدین قلمداد میشدند، به همین دلیل تمایل به داشتن فرزند زیاد از طریق حمایت از ساختار چندهمسری برای نظام خانواده انجام میگرفته است و با گذشت زمان بر اثر شرایط و موقعیت زندگی انسان این حمایت کمرنگتر شد. لذا میتوان گفت رسم چندزنی از جمله رسمهایی است که در میان اقوام ابتدایی گرفته تا ملل متمدن وجود داشته است(دورانت،۱۳۷۰). در میان اعراب جاهلیت نیز تعدد زوجات حد و حصری نداشت و سنت تعدد زوجات پدیده مقبول و مرسوم بود. و بسته به توانایی و تمکن مالی مرد بوده و مرد متمکن میتوانست در یک زمان، دهها زن داشته باشد. همچنان که ویل دورانت مینویسد: تعدد زوجات بدون هیچ قید و شرطی در میان عربها رواج فراوان داشت و زن کالایی بود که جزو دارایی پدر یا شوهر یا پسر به شمار میرفت (حاجی علی،۱۳۸۸). تعیین محدوده تعدد زوجات توسط اسلام برای آن عده از اعراب که بیش از چهار زن داشتند، مشکل به وجود میآورد، لذا افرادی که بیش از این تعداد زن داشتند، مجبور بودند آنها را رها کنند. در ایران باستان نیز اصل تعدد زوجات اساس خانواده به شمار میرفت و تعداد زنانی که مرد میتوانست داشته باشد، به نسبت توانایی مالی او بود و اغلب مردم کم بضاعت نمیتوانستند بیش از یک زن داشته باشند. رئیس خانواده از حق ریاست دودمان بهرهمند بود. یکی از زنان، صاحب حقوق کامله بود و پادشاه او را زن یا «زن ممتاز» میخواند. از او پستتر زنی بود که عنوان خدمتکاری داشت و او را «زن خدمتکار» یا «زن چگاریها» (چاکر زن) میگفتند. شماره زنانی که مرد میتوانست بگیرد، نامحدود بود و گاهی در اسناد یونانی دیده شده است که مردی چند صد زن داشته است». گوستاو لوبون نیز تاکید کرده که « قبل از اسلام هم رسم مذکور در میان اقوام شرقی از یهود، ایرانی، عرب و غیره شایع بوده است» در عراق قدیم بر تأثیرپذیری از فرهنگ یهود، رسم چند همسری به صورت یک رواج مقبول گزارش شده است. در قانون حمورابی ماده ۱۴۸، درمورد تعدد زوجات میخوانیم: «اگر زن اول بیمار باشد، برای مرد جایز است که زن دوم بگیرد.». در دین یهودیت تا قرن ۱۱ تعدد زوجات بدون محدودیت در تعداد همسران ادامه داشت و در این قرن احبار آن را منع کردند و تا امروز این قانون جاری است (عبدی پور،۱۳۷۸). در مسیحیت هم برخی از پروتستانها معتقد بودند که چند همسری برای پادشاه است و برای بقیه اگر اجازه داده شود به علت جلوگیری از رسوایی گسترده باید ممنوع شود (افرا،۱۳۸۹). در اسلام قرآن کریم به مومنان تک همسری را توصیه می کند و تعدد زوجات بر خلاف آنچه برخی پنداشتهاند تنها به عنوان یک حکم ثانوی مطرح و قابل فهم است آن هم مشروط به این که مرد بتواند عدالت را در حق تمام همسران رعایت کند (بداغی،۱۳۸۷). بر اساس آخرین آمار منتشر شده نسبت چند زنی در مصر۴ درصد و در سوریه و عراق ۵ درصد و در کشورهای خلیج ۸ درصد است. البته مصر اولین کشوری بود که قانونی در مورد محدودیت چند همسری وضع کرد کشور مصر در سال ۱۳۲۴(۱۹۴۵ میلادی) با وضع قانونی در دو ماده ازدواج مجدد را منوط به اذن قاضی کرد. ماده اول: جایز نیست که مرد مزدوج زن دیگری بگیرد یا برای ازدواج مجدد زمینه سازی کند مگر به اذن قاضی. ماده دوم: قاضی حق ندارد به فرد متأهل اجازه ازدواج مجدد بدهد مگر بعد از جستجو و تحقیق در رفتار خانواده و تمکن مالی او. در سوریه و عراق نیز قوانینی شبیه به این وضع شده که اذن قاضی لازم است. در بسیاری از کشورهای جهان از جمله چین، تایوان، روسیه، انگلستان، آمریکا، ترکیه و تونس تعدد زوجات ممنوع است و آن را جرم تلقی می کنند در ماده ۱۸ قانون احوال شخصیه کشور تونس، ازدواج مجدد را با مجازات یک سال حبس و ۲۴۰ هزار فرانک جریمه در ردیف جرمهای تعریف شده قرار داد. مطابق ماده ۲۱ همان قانون ازدواج دوم که بدون انحلال ازدواج اول صورت می گیرد. باطل است. قانون احوال شخصیه کشور سوریه، تعدد زوجات را مجاز میشمارد ولی به قاضی اجازه داده است که اگر تشخیص داد، مرد قادر به دادن نفقه به بیش از یک زن نیست، به او اجازه ازدواج مجدد ندهد. در حقوق انگلستان چندهمسری جرم شناخته می شود و مجازات آن تبعید به مدت ۷ سال است. ازدواج مجدد در صورتی مورد قبول است که ازدواج قبل به حکم دادگاه منحل شده یا این که زن اول به مدت ۷ سال مرد را ترک گفته باشد در کشور مالزی در برخی از ایالات تعدد زوجات را به اجازه قبلی از محکمه و یا شورای علما مشروط کرده است. البته ایالاتی هم در این کشور وجود دارد که در قوانین خود چنین محدودیتی را برای تعدد زوجات ندارد. در الجزایر هم تعدد زوجات در قانون مدنی، با رعایت موازین شریعت و مراعات عدالت بدون مراجعه به محکمه مجاز شمرده شده است. اما قانون به هر یک از زن سابق، این حق را داده است که اگر شوهر به آنان دروغ گفته است میتوانند به محکمه مراجعه کرده و تقاضای طلاق نمایند(رمضان نرگسی، ۱۳۸۲) در کشوری مثل سنگال وضعیت تعدد زوجات، مثل اصل تک همسری امری معمولی جلوه کرده و از مشروعیت قانونی برخوردار است در آنجا علاوه بر پرستیژ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی پدیده تعد زوجات در میان طبقه متوسط مردم نشان عامل بودن به احکام اسلام است و مخالفت با آن مخالفت با قرآن تلقی می شود.کشور مالزی در برخی از ایالات تعدد زوجات را به اجازه قبلی از محکمه و یا شورای علما مشروط کرده است. البته ایالاتی هم در این کشور وجود دارد که در قوانین خود چنین محدودیتی را برای تعدد زوجات ندارد (همدن و سامی[۸]، ۲۰۰۹).
بر اساس مطالعات جمعیت شناسان و انسان شناسان در بین جوامعی که تاکنون شناخته شده اند بیش از ۸۰ درصد دارای تعدد زوجات بوده اند (برش[۹]،۲۰۰۱) و یک بررسی قوم نگارانه از ۸۴۹ جامعه ابتدائی در سرتاسر جهان نشان داده است که از این تعداد ۷۰۸ جامعه چند زنی(بیش از یک زن) و ۴ جامعه چند شوهری (بیش از یک شوهر) و ۱۳۷ جامعه تک همسری بوده اند.
در عصر ما زندگی بیشتر حول زناشویی دو زوج تمرکز یافته است زیرا زندگی زناشویی منحصرا بر عشق مبتنی است و در نتیجه هدف از ازدواج نمیتواند چیزی جز ارضاء عاطفی و جنسی زوجین باشد پس"تک همسری” طبیعیترین و متعارفترین شکل زناشویی است که در آن هر یک از زن و شوهر احساسات، عواطف و سایر شئون زندگی مشترک را از آن خود و مخصوص شخص خود میدانند با این حال بعضی مواقع شرایطی پیش می آید که به ناچار و اجبار و یا از روی میل و رضایت مسئله تعدد زوجات مطرح می شود (ناستی زایی،۱۳۸۵). اثرات ازدواج مجدد رابطه تنگاتنگی با فرهنگ حاکم بر جامعه دارد زیرا در برخی از کشورها این نوع ازدواج طبیعی است. در ایران اثرات منفی این ازدواج زیاد است و در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی بروز می کند و از جمله اثرات خانوادگی این رویداد رواج بی اعتمادی در خانواده است. با ازدواج مجدد شوهر، همه اعتماد زن به زندگی مشترک، به خودش، به شوهرش، به آیندهاش از بین میرود و زن دچار شدیدترین بحران روانی، یاس و ناامیدی می شود (رمضان نرگسی،۱۳۸۴). از این رو شرایط و روابط ویژهای بر این خانوادهها حاکم است و میتوان انتظار داشت که این شرایط در رفتار و میزان سلامت روانی اعضای خانواده بازتاب داشته باشد (مجاهد و بیرشک،۱۳۷۴). هنجارمندی، احساس امنیت، اعتماد و مشارکت متقابل که شاخص های مطرح شده در تئوری پیربوردیو جهت سنجش مولفه سرمایه اجتماعی است در خانواده چندزنی بسیار پائین ارزیابی شده است (ناظرزاده کرمانی و محمدی،۱۳۸۷). سلامت روانی کودکان در خانواده چندزنی بسیار پائینتر از کودکان در خانوادههای تک همسر میباشد زیرا در خانوادههای چند زن، رقابت و کشمکش بر سر منافع ارزشمند و مشترک بسیار بالا است (همان،۱۳۸۷) و از آنجا که اکثر مردان چند همسر کمتر عدالت را رعایت می کنند و بیش تر وقت خود را با زن دوم که اغلب جوان تر است صرف می کنند لذا در زن اول با بی اعتنایی شوهر احساس تنهایی و کمبود محبت و احساس شکست در زندگی و افسردگی را به وجود میآورد (ابرامسون،۲۰۰۲) و باعث ناسازگاری در خانواده می شود و غالبا به زنهای دوم به عنوان غارتگر احساس و محبت نگریسته می شود (تقی پور،۱۳۸۷). به نظر میرسد چندهمسری سبب احساس شکست در زندگی، احساس تنهایی و بروز مشکلات اجتماعی و خانوادگی در زنان می شود که در نهایت منجر به نقار خانوادگی می شود. در ساختار خانواده چند همسر افراد مختلفی به دنبال ایفای نقشهای همسان برمیآیند اعضای خانواده به شکل آشکار و پنهان جهت دستیابی به منابع مشترک و ارزشمند و کمیاب از مکانیزم رقابت استفاده می کنند و این منبع کشمکش در خانواده را محیا میسازد و به تنش و دودستگی منجر می شود (جاوید،۱۳۸۹).
۱-۳- ضرورت و اهمیت پژوهش
بعد از قتل همسر، چند همسری شدیدترین شکل اعمال خشونت علیه زن است. امروزه از مجموعه معیارهایی که نشان از توسعه حقوق زنان در جامعه تلقی میگردد میزان کاهش تعدد زوجات در عصر حاضر است (رمضان نرگسی،۱۳۸۴). تحقیقی که در سالهای اخیر در مورد نگرش و رفتار اجتماعی ایرانیان در کل استانهای کشور صورت پذیرفته است نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد سوال شوندگان مخالف ازدواج با بیش از یک زن هستند و بسیاری از افراد به ویژه بانوانی که ازدواج کرده یا احتمال ازدواج کردن آنها بالاست، به شدت مخالف چند همسری مردان بوده و آن را نمادی از نادیده گرفتن حقوق زنان میشمرند (کرمی و سجادی امین،۱۳۸۹). چند همسری مورد انتقاد بسیاری از اندیشمندان و متفکران واقع شده و طرفداران و مخالفان بسیاری دارد. مخالفان تعدد زوجات آن را بر خلاف مقام زن و برابری او با مرد و نشانهای از رژیم مردسالاری و زورگویی مردان در ادوار قدیم دانسته اند و معتقدند چند همسری محیط خانوادگی را که باید کانون مهر و نیکی باشد به میدان جنگ تبدیل می کند و عداوت و دودستگی و چنددستگی بین اعضای خانواده پدید میآورد و معتقدند چندهمسری موجب تزلزل نظام خانواده است. اما طرفداران تعدد زوجات با استناد به مجاز شمردن این پدیده در اسلام نه تنها با آن موافقاند بلکه آن را به عنوان راهحلی برای بسیاری از مشکلات اجتماعی امروز کشور توصیه می کنند. این دسته معتقدند به موازات سختگیری برای از بین بردن روابط نامشروع در جامعه و در نظر گرفتن تنبیه برای مرتکبین آن، باید از راه کارهای شرعی و سالم روابط جنسی حمایت کرد. زیرا اگر هم در زمینه روابط نامشروع و هم راه کارهای شرعی و سالم روابط جنسی محدودیت ایجاد شود، روابط به شکل پنهان در می آید که قطعا نه به نفع زنان است و نه به نفع جامعه(زینالی،۱۳۸۷). موضوع چندهمسری جزء مباحث اجتماعی بحث برانگیز به شمار میرود که توجه قوای مقننه، مجریه و قضائیه به این موضوع اهمیت آن را آشکار میسازد. حمایت از حقوق زنان، سلامت جامعه و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم چندهمسری بر خانواده به عنوان اساسیترین نهاد اجتماع مهمترین مولفههایی است که موافقان و مخالفان این مساله در مباحث خود مطرح می کنند. با این وجود، عواملی همچون تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی کشور، رویکرد کلی جامعه بشری، احکام اسلام و آیات قابل تفسیر قرآن کریم بر پیچیدگی موضوع میافزایید (کرمی و سجادی امین، ۱۳۸۹). برخی با برداشتی ویژه از رابطه زناشویی و نهاد خانوداه، علاوه بر اینکه اختیار طلاق را به طور مطلق به دست مرد سپردهاند، ازدواج مجدد و چند همسرگزینی را نیز از اختیارات بدون قید و شرط مرد میدانند. امروزه، این رویکرد و دیدگاه که اساسا برای زن و اراده او در زندگی مشترک، نقشی قائل نیست، نمیتواند با شرایط و تحولات جامعه و واقعیتهای اجتماعی سازگاری داشته باشد. کمیته محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۲ موضوع یکی از توصیه نامه های خود را به این امر اختصاص داد: تعدد زوجات حقوق زنان را در زمینه برابری با مردان مورد تخطی قرار میدهد و می تواند پیامدهای عاطفی و مالی برای آنها و وابستگانشان به همراه داشته باشد. لذا باید چنین ازدواجی ممنوع اعلام گردد. کمیته مزبور درباره این موضوع که برخی کشورهای عضو با وجود اینکه در قانون اساسی خود حقوق برابر را تضمین کرده اند تعدد زوجات را مطابق با قوانین عرفی و شخصی مجاز میدانند متذکر می شود که این امر نقض حقوق اساسی زنان و مغایر با مفاد بند اول ماده ۵ کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان میباشد. بی تردید اختیار همسر بعدی موجبات ورود آسیب و صدمه به زوجه و فرزندان خانواده را فراهم خواهد ساخت. در خصوص کودکان خانوادههای چند همسری مشخص شده که این افراد در مقایسه با کودکان خانوادههای تک همسر در محیط مدرسه به لحاظ برقراری ارتباط اجتماعی با گروه همسالان و مربیان دچار مشکلات زیادی هستند (ناظرزاده کرمانی و محمدی،۱۳۸۷). با افزایش تعداد همسران رضایتمندی (اجتماعی، اقتصادی و روانی) به شکل معناداری کاهش پیدا می کند. زنان اول در خانوادههای چند زن ازدواج مجدد همسرانشان را نوعی سوءاستفاده قلمداد می کنند و احساس محرومیت از محبت و صمیمیت زناشویی در میان آنها از مهمترین عوامل آسیبزا تلقی می شود (همان،۱۳۸۷) و در مقابل کاهش میزان سرمایه اجتماعی افراد در خانوادههای چند همسر منجر به افزایش فاصله اجتماعی این گروه در جامعه می شود و باعث افزایش کشمکشهای روانی، زبانی، فیزیکی دورن این خانوادهها و موجب کاهش رضایت از زندگی می شود و میزان صمیمیت و سازگاری میان اعضاء به دلیل تضاد در روابط قدرت عاطفی و جنسی کاهش پیدا می کند. اگرچه چند زنی در ایران ساختار غالب نظام خانوادگی محسوب نمی شود اما در سالهای ۱۳۶۵ به دلیل وجود شرایط ناشی از جنگ ایران و عراق نرخ چندزنی در کشور به شکل قابل ملاحظهای در کل کشور افزایش یافت. چند زنی در برخی نواحی کشور نظیر سنندج، خراسان شمالی و آذربایجان غربی، لامرد،کهنوج، بوشهر، خوزستان، زاهدان به میزان بسیار بالایی وجود دارد و پژوهشگران سازمان ثبت احوال و وزارت بهداشت نیز در یک مطالعه ملی در سال ۱۳۷۰ میزان خانوادههای چند زن را در ایران را ۲٫۸ درصد اعلام نمودند (محمدی و علمدار،۱۳۹۱) و از آنجای که ساختار خانواده بر روابط خانوادگی میان اعضا تاثیر بسیار زیادی دارد و در خانوادههای چند زنی یک مرد در روابط قدرت، روابط عاطفی و جنسی با دو یا چند زن به صورت اشتراکی وارد کنش متقابل می شود و هر یک از زنان در سیستم تقسیم کار مشترکاند و جهت دستیابی به منابع مشترک ارزشمند و کمیاب به شکل آشکار یا پنهان از مکانیزم رقابت استفاده می کنند این باعث تضاد و درگیری در خانواده می شود (شیخی و محمدی۱۳۸۷). بنابراین اثرات منفی چند زنی بر زن، فرزند و حتی مرد خانواده مانع از تحقق آرامش و استواری در روابط خانوادگی می شود و از آنجایی که خانواده خمیر مایه و هسته نخستین پایگاه و چکیده هر یک از جوامع انسانی است چناچه اعضا خانوادههای جامعهای به رکود و عقبگرد فکری و علمی دچار شوند، این جامعه در معرض نابودی و سیر نزولی قرار میگیرد و بالتبع با آسیب دیدن خانواده به عنوان عنصر اساسی، جامعهای سالم و مترقی را نمی توان انتظار داشت. لذا حمایت از خانواده برای جلوگیری از فروپاشی و از هم گسیختگی یک ضرورت اجتنابناپذیر انسانی است و نگهداری از آن به عنوان معیاری برای پیشرفت، تمدن و تعالی جامعه نه تنها در بعد مادی، بلکه در بعد تعالی فکری و اجتماعی مطرح است(عبدی پور،۱۳۸۷).
۱-۴- اهداف پژوهش
منظور از تحقیق کیفی عبارت است از هر نوع تحقیقی که یافتههای را به دست میدهد که با شیوه های غیر از روشهای آماری یا هر گونه کمی کردن کسب شده است و میتوان اهداف مختلفی را دنبال کرد مانند: توصیف و نظریه پردازی. در کل هدف از پژوهش کیفی درک پدیده های اجتماعی است و در پی توصیفهای تفسیری از پدیده ها هست (نیک نشان و نوروزی،۱۳۸۹).
هدف از انجام این پژوهش، بررسی مسئله چند زنی در نظام معنایی زن دوم با تاکید بر پیامدهای آن و ارائه یک مدل پارادایمی در چارچوب نظریه زمینهای میباشد. از این رو، در این تحقیق، از روش تحقیق مبتنی بر نظریه زمینهای استفاده می شود. بدینگونه که ابتدا با زنان مورد مطالعه مصاحبه عمیق صورت میگیرد و سپس با بهره گرفتن از تکنیکهای تحقیق زمینهای به تحلیل و کدبندی داده ها پرداخته می شود و پس از آن، سعی می شود که به ارائه مدل پارادایمی پرداخته شود.
اما اهداف جزیی این پژوهش را می توان اینگونه برشمرد:
زن دوم چه نوع رابطهای با شوهر خود و زن اول دارد.
بررسی موقعیت و پایگاه زن دوم در خانواده و نوع نگاه و نگرشی که نسبت به موقعیت خود دارد و راهبردی که بر اساس جایگاه احراز شده در خانواده در پیش می گیرد با توجه به پیامدهای اجتماعی، روانی، اقتصادی که در بر دارد.
۱-۵- پرسش های پژوهش
پرسش تحقیق در پژوهش کیفی یکی از عوامل تعیین کننده موفقیت یا شکست آن است. نحوه تدوین پرسش تحقیق تاثیر قدرتمندی بر طرح تحقیق دارد. پرسشها باید از ابتدای آغاز پروژه تا سر حد امکان واضح و بدون ابهام باشد. البته پرسش ها در طول تحقیق انضمامیتر، متمرکزتر و دقیقتر میشوند و مورد بازبینی قرار میگیرند. سوال پژوهش در یک مطالعه کیفی،گزارهای است که پدیدهای را برای مورد مطالعه قرار گرفتن مشخص و روشن میسازد. این گزاره به خوانندگان آنچه را که محقق به طور خاص درباره آن موضوع می خواهد بداند، منتقل می کند (فلیک[۱۰]،۱۳۸۷). پرسش کلی پژوهش حاضر این است که در نظام معنائی زن دوم چه نوع رابطه ای با همسر وجود دارد؟ همچنین چه نوع رابطهای با زن اول وجود دارد؟ پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و روانی در نظام معنائی زن دوم چگونه است؟ چند همسری چه پیامدهائی بر روابط متقابل زن دوم با زن اول و همچنین با همسر و سایر تعاملات داشته است؟
فصل دوم
مروری بر مطالعات پیشین
یکی از بخشهای مهم تحقیق، بخش مربوط به پیشینه و ادبیات تحقیق است؛ یعنی یکی از کارهای ضروری در هر پژوهشی، مطالعه منابع مربوط به موضوع تحقیق است؛ زیرا سرچشمه علوم را میتوان در پیشینه آنها کاوش کرد.
کار پژوهش پس از انجام دادن مرحله مطالعه آغاز مىشود؛ به عبارتى پژوهش در بسترى از آگاهى براى کشف مجهول انجام مىپذیرد. در مرحله مطالعه محقق یافتههاى دیگران و به عبارتى نتایج تحقیقات دیگران و نیز قضایاى کلى و نظریههاى مرتبط با مسئله تحقیق را گردآورى مىکند و در صورتى که پاسخ مسئله خود را پیدا نکرد مرحله پژوهش را آغاز مىکند. علاوه بر این، از تجارب پژوهشى دیگران در تدوین چارچوب نظرى کار خود و طراحى روششناسى آن استفاده مىکند و تکیهگاهى نیز براى استدلال در مرحله ارزیابی فرضیه ها فراهم می نماید. جان دیوئی اعتقاد دارد مطالعه منابع، به محقق کمک می کند تا بینش عمیقی نسبت به جنبه های مختلف موضوع تحقیق پیدا کند. مطالعه منابع، باید هم از منابعی باشد که به طور مستقیم، در رابطه با موضوع تحقیق می باشند و هم از منابعی باشند که به صورت غیرمستقیم با آن موضوع، ارتباط دارند. این بررسی مقدماتی محقق را از بسیاری مخاطرات و مشکلات بعدی مصون خواهد داشت، و نیز به او کمک خواهد کرد که بهترین طرح تحقیق، و سهلترین روش تحقیق را برای مساله مورد مطالعهاش انتخاب نماید.
۲-۱- تحقیقات داخلی
نتایج تحقیق ملا اشرفی و همکاران او در سال (۱۳۸۴) با عنوان” هنجاریابی مقیاس جو خانواده ایرانی در تهران” نشان داد جو خانواده بر انسجام و تعارض میان زوجین تاثیرات بسیار زیادی دارد. تعداد اعضای خانواده، شیوه برقراری روابط جنسی و روابط عاطفی، تفاهم اخلاقی و شیوه سازماندهی(مدیریت) امور خانگی از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین عوامل در این خصوص به شمار میآیند.
عارف نظری و مظاهری (۱۳۸۴) تحقیقی با عنوان “سبک های دلبستگی و شیوه های همسرگزینی (چند همسری- تک همسری) به روش پیمایشی انجام دادهاند. نمونه آنها شامل ۲۴۵ مرد متاهل بوده است. از میان آنها ۴۵ آزمودنی چندهمسر و ۲۰۰ آزموددنی تک همسر در نظر گرفته شد. در این پژوهش ملاک چند همسری بر اساس تاریخچه زندگی زناشویی و سبکهای دلبستگی نیز بر اساس آزمونهای سبک دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور بوده. نتایج حاکی از رایج بودن سبک دلبسته ایمن در هر دو گروه تک همسر۷۵ درصد و چند همسر۶۵ درصد بود. لذا با توجه به یافتههای پژوهش، سبکهای دلبستگی نا ایمن نمی توانند عامل تعدد زوجین باشد.
رمضان نرگسی (۱۳۸۴)، در مطالعه خود به عنوان ” بازتاب چند همسری در جامعه ” ضمن تعریف چندزنی وجود این پدیده را در بین اقوام و ادیان و با در نظر گرفتن علل آن بررسی کرده است. از جمله مهم ترین دلایل چند همسری مردان می توان به ۱- علل خانوادگی : مثل : رویه چند همسری در فامیل ۲- علل اجتماعی :مثل: به رخ کشیدن پایگاه اجتماعی خود به دیگران و یا نیاز به نیروی کار اشاره کرده است. به اعتقاد او تجدید فراش مرد موجب می شود که زن به آسیب های نظیر احساس شکست در زندگی، احساس تنهایی، بی اعتمادی و مشکلات اقتصادی و خانوادگی گرفتار شود.
در مقالهای که توسط حسونه انجام گرفت (۱۳۸۵) نتایج تحقیقات او نشان می دهد ۸۷٫/. از زنان اول در خانوادههای چند زن، ازدواج مجدد همسرانشان را نوعی سوءاستفاده قلمداد نموده اند. احساس محرومیت از محبت و صمیمیت زناشویی در میان آنها از مهم ترین عوامل آسیبزا تلقی می شود. در میان این گروه از پاسخگویان از دست رفتن وجهه اجتماعی به دلیل ازدواج همزمان شوهر یکی دیگر از عوامل نارضایتی تعریف می شود. و همچنین مشخص شد که مهمترین منبع کشمکش در این خانوادهها زن اول به همراه فرزندانش با مرد خانواده و فرزندان ذکور دیگر زنان بوده است.
ناستیزایی (۱۳۸۵)، تحقیقی با عنوان ” عوامل موثر در تعدد زوجات از دیدگاه دانشجویان بلوچ” با روش توصیفی از نوع زمینهای انجام داده است. نمونه آماری این تحقیق کلیه دانشجویان بلوچ مشغول به تحصیل در نیم سال دوم سال تحصیلی ۸۶-۱۳۸۵ دانشگاه سیستان و بلوچستان بوده اند که تعداد کل آنان ۷۴۳ نفر بوده است و با بهره گرفتن از روش نمونه گیری طبقهای تصادفی تعداد ۲۵۴ نفر به پرسش نامهی نظرخواهی پاسخ دادند و از آزمودنی ها خواسته شد تا نظر خود را درباره مسئله تعدد زوجات به صورت یک مقیاس درج بندی از خیلی زیاد- زیاد- متوسط کم و خیلی کم در مقابل هر سوال مشخص کنند. یافتههای تحقیق نشان داد با وجود این که دانشجویان معتقد بودند که عوامل ثروتمند بودن مردان، مرگ مردان، عادی بودن چند همسری، مشکلات جسمانی و رفتاری زن، الگو قرار دادن پیامبر و کاهش فساد اخلاقی در تعدد زوجات موثر است اما آزمودنیها مخالف با تعدد زوجات هستند. در توجیه این یافته ها با توجه به این که آزمودنیها دانشجو بوده اند میتوان گفت احتمالا میزان تحصیلات مردان و زنان با افزایش مسئله تعدد زوجات رابطه معکوسی دارد.
کرمی و سجادی امین در مقاله خود (۱۳۸۷) با عنوان” نقد و بررسی ماده ی ۲۴ لایحه حمایت از خانواده” بیان میکنندکه محدود کردن تعدد زوجات به فرضهای نادر، ضرورت اجتماعی چندهمسری را، اگر در جوامعی اثبات شود، برطرف نمیکند و باعث می شود زنان و دخترانی که نمی توانند همسر اول شوند، محروم از ازدواج و تشکیل خانواده گردند. ازدواج نکردن این زنان و دختران، علاوه بر ستم به آنها، موجب گسترش فساد، ارتباطات مخفیانه، و در بعضی موارد شیوع طلاق میگردد. درنتیجه به جای ایجاد محدودیت قانونی نسبت به این کار، لازم است با فرهنگ سازی صحیح قوانینی وضع کرد تا جلوی سوء استفاده از این آموزهی دینی گرفته شود.
کرمانی و همکاران (۱۳۸۷) تحقیقی با عنوان “بررسی نگرش شهروندان تهرانی نسبت به موقعیت اجتماعی فرزندان در خانوادههای چند همسر ” به روش پیمایشی انجام داده اند. حجم نمونه شامل ۴۰۰ شهروند تهرانی در سه منطقه ۳،۶ و۱۱ میباشد. نتایج تحقیق نشان داد که افراد جامعه نسبت به فرزندانی که در خانواده های چند همسر جامعه پذیر شده اند نگرش منفی دارند.
شیخی و محمدی (۱۳۸۷) پژوهشی با عنوان ” مطالعه تطبیقی روابط خانوادگی در خانواده های چند زن و تک همسر شهر زاهدان” انجام داده اند که در این مطالعه ۳۰۰ زن از طریق پرسش نامه همراه با مصاحبه مورد بررسی قرار گرفته اند که ۵۰ نفر در خانواده تک همسر و ۱۵۰ نفر در خانواده چند زن عضویت داشتند. نتایج تحقیق نشان می دهد که ساختار جمعیتی به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار در محتوا و شدت کشمکش در روابط خانوادگی میباشد. در واقع افزایش تعداد اعضای خانواده ساختار جمعیتی خانواده های چند زن را تحت تاثیر قرار می دهد به گونه ای که در آن تعداد ناخواهریها و نا برادریها بالا میرود و در مقابل به دلیل ثابت ماندن امکانات و منابع خانواده فضای شخصی و اختیارات فرد محدود می شود و زمینه برخورد را فراهم میآورد. و در این تحقیق مشخص شد که کشمکش در روابط قدرت و روابط جنسی در خانوادههای چند زن بیش از خانوادههای تک همسر است با افزایش تعداد زنان در خانوادههای چند زن بر شدت کشمکش افزوده می شود.
عبدی پور (۱۳۸۷) در پژوهش خود” تعدد زوجات ” از منظر حقوقی و فقهی به مساله چند همسری پرداخته است و بیان می کند که تعدد زوجات با شرایطی که در شریعت اسلام آمده مبتنی بر مصالح فردی و اجتماعی انسانها و با در نظر گرفتن طبیعت و وضعیت جسمی و جنسی زن و مرد و ویژگیها و نیازهای آنهاست. رعایت عدالت تنها شرط مورد اتفاق فقیهان برای انتخاب چند همسری است و از دیدگاه اندیشمندان دینی، عدالتی که بر اساس آیه سوم سوره نساء رعایت آن تکلیف شرعی است عدالت در رفتار و برخورد با همسران و مساوات در حقوق همسری، نفقه و امکانات زندگی و به طور کلی در امور ارادی است و آیه ۱۲۹ سوره نساء که عدالت را میان همسران محال میداند بر اموری که در اختیار انسان نیست حمل شده است.
رفیعی (۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان “تأملی فقهی – حقوقی در شرایط عدم ازدواج مجدد” به تبیین دو دیدگاه در مورد شرط عدم ازدواج مجدد پرداخته است. در دیدگاه اول عدهای این توافق را به دلیل سلب حق به طور کلی و مخالفت با قواعد آمره، نامشروع تلقی مینمایند و در دیدگاه دوم برخی تعهد مبنی بر اسقاط حق ازدواج مجدد را از سوی مرد الزام آور میدانند. در این پژوهش بیان می شود که با استناد به برخی مبانی حقوقی و با تاکید بر مصلحت اجتماعی خانواده و تفسیر نوینی از نقش زن در زندگی مشترک، اعتبار این شرط در قالب یک قرارداد خصوصی که مخالفت صریح قانون نیز تلقی نمیگردد برای دوران زوجیت اثبات میگردد.
محمدی و علمدار در (۱۳۸۹) مقاله خود” مطالعه جامعه شناختی رضایت از زندگی خانوادگی بر حسب الگوی خانواده” با نمونه ۱۸۷ زن متاهل مراجعه کننده به مرکز بهداشت شهرستان کهنوج میباشند که با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. مشخص شد که عوامل اجتماعی در تبیین میزان رضایتمندی زنان از زندگی خانوادگی میتوان به نقش تعیین کننده الگوی خانواده اشاره کرد. مهم ترین نتیجه این مطالعه را میتوان اینچنین خلاصه کرد: اولا: شکل خانواده سهم زیادی در تامین رضایت اعضاء دارد. ثانیا: با افزایش تعداد اعضای هم منفعت در خانواده، میزان رضایتمندی اجتماعی، اقتصادی و روانی کاهش مییابد. چنان چه رضایتمندی مقوله چند بعدی و اجتماعی است تفکیک هر یک از این ابعاد به طور مشخص با الگوی خانواده در ارتباط است. از این رو رضایتمندی اجتماعی، روانی و اقتصادی زنان در خانواده های چند همسر با افزایش تعداد زنان کم می شود.
۳-۴-۲۹- پوشش دهنده های بر پایه آب
این مواد آشکارا دوست دار محیط زیست بوده و حلالهای آنها توانایی جایگزینی با آب را داشته که این امر امروزه بسیار حائز اهمیت است. متأسفانه، آب میتواند سبب ایجاد شرایط نا مساعد و در مورد چوب گردد و سبب افزایش خرده های برآمده و ایجاد مشکلاتی به واسطه حرارت ویژه بالای آب در شرایط صنعتی گردد. بسیاری از مواد شیمیایی که تاکنون شرح داد شد توانایی حل شدن در آب را دارند.رفتار مایعات اغلب متفاوت است اما پس از خشک شدن بسیار شبیه به هم هستند. در برخی موارد، خواص فیزیکی متفاوت مواد بر پایه آب میتواند سبب مورفولوژی متفاوت پوششها به عنوان مثال نفوذپذیری آب گردد. عوامل مختلفی که در تشکیل پوششها نقش دارند به طور خلاصه به صورت زیر میباشند:
پوشش میتواند محلول یا شبه محلول ایجاد کند، در حالی که محصول مایعی در محلول مایعی وجود دارد:
یکی از مهمترین مواد بر پایه آب رزین های اورتان، با نام انتشار پلی اورتان میباشد. در تمام موارد رزین های با وزن مولکولی بالا (معمولاً به صورت پراکنده) را میتوان بدون ایجاد پیوند مورد استفاده قرار داد. اگرچه، برای دستیابی به رزین های با وزن مولکولی پایین و به ویژه بالا بردن خواص محصول ایجاد پیوند ضروری است(بولیان، ۲۰۰۹).
۳-۴- ۳۰- آلکید ها و پلی استر های محلول در آب
برای ایجاد شرایط حل شوندگی افزایش اسیدیته رزین با بهره گرفتن از تری ملیتیک انیدرید یا ملامینه کردن اسید های چرب روغن بذر کتان ضرورت دارد. حلالیت در اصل با خنثی شدگی امکان پذیر است به عنوان مثال استفاده از دی متیل اتانول آمین و درصد خنثی شدگی پارامترهای مهمی در فرمول بندی میباشند. خاصیت رزین های بر پایه آب نشان دهنده واکنش رقیق سازی غیر خطی ناشی از وابستگی مولکولی با آب میباشد(شبیه به واکنش پذیری ضخیم ساز ها). بنابراینمنحنی ویسکوزیته نشان دهنده یک برآمدگی در میانه گستره جامد میباشد.حلالهای حل شونده در آب ممکن است اغلب برای تنظیم ویسکوزیته مورد استفاده قرار بگیرند.
شکل ۳-۴-۱۵- رفتار ویسکوزیته آلکیدها و پلی استر های بر پایه آب
آلکید ها و پلی استر ها تمایل به هیدرولیز و رقیق سازی برای مصرف دارند. گروه های اسیدی میتوانند با ترکیبات محلول در آب پیوند ایجاد میکنند مثل هگزامتوکسی متیل ملامین(بولیان، ۲۰۰۹).
۳-۴-۳۱- رزین های آکریلیک محلول در آب
این امر میتواند با ترکیب آکریلیک یا اسید متاکریلیک در زنجیره پلیمر و سپس خنثی سازی با آمین صورت میگیرد. این رزین ها آنیونی بوده و جایگزین کاتیونی برای رزین های پوششی با بهره گرفتن از انرژی الکتریکی مورد استفاده قرار میگیرند(بولیان، ۲۰۰۹).
۳-۴-۳۲- رزین های اپوکسی بر پایه آب
راه آنیونی و کاتیونی هر دودر روش پوششی الکتریکی مورد استفاده قرار میگیرند و تشکیل اپوکسی های بر پایه آب را میدهند.امولوسیون شدن رزین های اپوکسی میتوانند با آمینها بهبود یافته و در مصارف ضد خوردگی مورد استفاده قرار گیرند. هیچ کدام از این مواد به طور گسترده برای پرداخت چوب مورد استفاده قرار نمیگیرند(بولیان، ۲۰۰۹).
۳-۴-۳۳- عوامل ضد واکشیدگی
این افزودنیهادر مقابل خشک شدن نا به هنگام سطحی محصول در حین تولید یا انبار، مقابله میکنند(فرم گیری لایه نازک).لایه سطحی مشکل اصلی پوشش دهنده هایی است که با تماس با اکسیژن خشک میشوند همانند رزین های آلکیدی که این امر سبب شکل گیری ویژگیهای نهایی پوشش دهنده قبل از کاربرد میگردد. در رنگ هایی مثل رنگ لاتکس، انعقاد زود هنگام میتواند سبب ایجاد مشکل و شکل گیری طبیعت پوشش دهنده گردد. جلوگیری از بروز مشکلات به صورت زیر انجام میگردد: ۱٫ضد ترکیب با اکسیژن.۲٫ عوامل مسدود کننده.۳٫ حلالها.۴٫ تأخیر انداز های خشک شدند ترکیب با اکسیژنها باید با توجه ویژه ای مورد استفاده قرار گیرند زیرا این مواد میتوانند سبب تأخیر در متعادل سازی شوند. ضد ترکیب با اکسیژنها در محدوده بین ۰٫۰۵ درصد و ۰٫۲ درصد مصرف میگردند. به عنوان مثالی از این مواد میتوان هیدروکینون را نام برد اما BHT (2 و ۶- دی-ترت- بوتیل- ۴-متوکسی فنول) یکی از معروفترین این ترکیبات میباشد.عوامل مسدود کننده سبب توقف مصرف فلزات مورد استفاده به عنوان کاتالیزور میگردد. این مواد به صورت ترکیبات فلزی غیر پایدار شکل میگیرند.بعد از کاربرد، این مواد بر اثر تبخیر افزودنیها تجزیه میگیرند. فلزات در این حال آزاد شده و و قادر با کاتالیز واکنش هستند. بسیاری از عوامل مسدود کننده از مواد اکسیم هستند (>C=N–OH) و شامل متیل اتیل کتوکسیم MEK، سیکلو هگزانون اکسیم و استن اکسیم. به این دلیل MEK یکی از بیشترین مواد مورد استفاده با تبخیر سریع میباشد.حلالها میتوانند سبب جلوگیری از پوسته شدن با تأثیربر روی حل شدن پوشش دهنده شوند. حلال هایی که به آرامی تبخیر میشوند شامل دی پنتن و روغنهای کاج هستند. تأخیر دهنده های خشک شدن که به آرامی سبب کاهش آب میشوندمیتوانند در رنگهای بر پایه آب مفید باشند و میتوانند سبب افزایش زمان خشک شدن شوند. به عنوان مثال میتوان پروپیلن گلیکول ها، و اتر های گلیکولی را نام برد. اگر چه، این مواد اغلب بر روی میزان VOC پوشش دهنده تأثیرمیگذارند و ممکن است تا اندازهای جایگزین پلی اتیلن گلیکول با وزن مولکولی پایین شوند(بولیان، ۲۰۰۹).
۳-۴-۳۴- جذب کننده های UV
این افزودنیها با هدف افزایش مقاومت سطح در برابر اشعه فرا بنفش خورشید مورد استفاده قرار میگیرند. تأثیر این اشعه میتواند سبب تغییر رنگ و یا حتی تنزل سطح و پوشش گردد. مواد جاذب UV معمولاً امواج رادیویی کمتر از ۴۰۰ نانومتر را جذب و محصول را در برابر حرارت و تخریب در برابر انرژی محافظت میکنند.بنزوفنون ها، بنزوتریازولها، و فنیل تریازین ها از عمده موادی هستند که به عنوان جاذب UV مورد استفاده قرار میگیرند. تفاوت اصلی بین این افزودنیها بستگی به میزان جذب در گستره های متفاوت UV و محافظت از محصول دارد. ویژگی مهم دیگر این مواد مقاومت آنها میباشد.مشکلی که در ارتباط با چوب وجود دارد این است که چوب در برابر نور مرئی دچار تنزل میگردد.این امر سبب گسترش جاذبهایUV گردیده است. باید بتوان در برابر اکسیداسیون لیگنین چوب در برابر نور در زیر پوشش شفاف محافظت نمود، این امر با بهره گرفتن از ترکیب تمیز کننده رادیکالها و جاذبهایUV قابل دسترس میباشد(بولیان، ۲۰۰۹؛ یونگر، ۲۰۰۱).
۳-۴-۳۵- رنگها (رنگ دانه ها و رنگ زنی)
رنگها موادی هستند که برای اصلاح خواص نوری، خواص جذب و پراکندگی نور در سطح به پوششها افزوده میشوند. رنگها میتوانند مات یا شفاف باشند و همچنین میتوانند به صورت محلول یا غیر محلول در حاملهای پوشش دهنده ها باشند. رنگ دانه ها به نسبت در سراسر فرایند رنگ زنی به صورت نامحلول بوده و باید در طول ساخت پوشش دهنده، سریعتر حل شوند. رنگ دانهها و رنگها عمدتاً حاصل از ترکیبات شیمیایی ویژهای با عنوان عامل رنگی مولکول (کروموفورها) هستند. در گذشته کروموفورها ابتدا برای رنگ زنی با اصلاح شیمیایی برای تشکیل حالت رنگی نامحلول توسعه یافتند. در برخی موارد، ته نشینی در مواد آلی نا محلول مثل آلومینا، گل پاک و یا سولفات باریم به دست میآمدند. این مواد به عنوان محلی برای رنگ دانه های خالص بودند که با نام تونرها (سفت کنندهها) شناخته شده هستند. در صنعت گاهی از این ماده برای رنگ دومی که اضافه میگردد استفاده میشود. این فرایند به طور بهتر به عنوان ته رنگ یا سایه رنگ شناخته شده است. اگرچه رنگ دانه ها را میتوان به دسته های طبیعی یا مصنوعی تقسیم نمود، اما محصول برتر را میتوان با بهره گرفتن از رنگ دانه هایی مابین آلی و معدنی به دست آورد. رنگ دانه های معدنی چگالتر و ماتتر و دارای انرژی سطح کمتری هستند که وقتی پوشش درمعرض رطوبت قرار گیرد یا نیاز به پایداری داشته باشند تأثیر معنا داری دارند. رنگ دانه های آلی، آبگریز تر ازآبدوست ها هستند وطیف گسترده تری از رنگهای اشباع شده را نسبت به معدنیها دارا میباشند. به عنوان ترکیب مولکولی آلی، اختلاط آنها معمولاً دارای مراحل فرآیندی مختلف بوده و همانند مواد شیمیایی دیگر این مواد نیز گران قیمت هستند. فرایند میتواند شامل رنگ دانهBON(بتا-اکسی-نفتوئیک اسید)، رنگ دانه های خمره ای، رنگ دانه های حاصل از صمغ کاج، رنگ دانه های سرخ باشند که در مراحل مختلف فرایند تولید گردند یا به صور جداگانه فروخته شوند. اگرچه رنگ دانه ها با اثر متقابلشان با نور مرئی و رنگ شناخته میشوند، همچنین میتوانند در طیف الکترومغناطیس سبب جذب یا پراکندگینور مرئی گردند. این مواد میتوانند هم سبب پوشش و هم سبب حفاظت در برابر تخریب در برابر UV گردند و برخی از رنگ دانه های ویژه سبب بازتاب حرارت اشعه مادون قرمز میشوند. رنگدانه ها همچنین میتوانند سبب بهبود برخی دیگر از خواص مثل کند سوز شدن و مقاومت به سایش شوند(بولیان، ۲۰۰۹).
فصل چهارم:
بحث و نتیجه گیری
صنعت حفاظت چوب میتواند سبب حفظ بقای جنگلها، استفاده صنعتی از چوب آلات با چوب برون فراوان و فساد پذیر، فراهم ساختن امکان استفاده از گونه های کم دوام، افزایش عرصه استفاده از چوب در محیطهای مختلف، افزایش عمر مفید چوب، استفاده از چوب درشرایط تخریب و … گردد.یکی از اهداف صنعت حفاظت چوب جلوگیری از پوسیدگیهای بیولوژیک در چوب است. یکی از راهکارهای حفاظتی برای مقابله با افت کیفی چوب، تیمار با مواد حفاظتی شیمیایی کارآمد میباشد که در این رابطه حفاظت از محیطزیست را نیزباید مد نظر قرارداد.
استفاده از مواد و روشهای مناسب برای حفاظت چوب در برابر عوامل بیولوژیک، آتش و عوامل محیطی میتواند سبب توسعه صنعت حفاظت در کشور گردد. با توجه به برتری چوب نسبت به مواد جایگزین از لحاظ ساختاری و همچنین از لحاظ اصول زیبا شناسی، به ایجاد اطمینان در مصرف کنندگان به لحاظ برتری ماندگاری، میتوان جایگاه چوب را در زندگی شهری توسعه داد. روشهای نوین و دوستدار محیط زیست علاوه بر توانایی ایجاد اشتغال در کشور و توسعه صنعتی و جلوگیری از خروج سرمایه ملی، میتواند به پیشرفت تخصصهای دیگر از جمله دکوراسیون و طراحی داخلی و نیز معماری کمک کند. در حال حاضر در بسیاری از موارد به دلیل وجود این تفکر که چوب نمیتواند همتای مواد جایگزین عمل کند استفاده از چوب در مصارف مختلف کاهش یافته است. برای مقابله با عوامل مخرب بیولوژیکی میتوان از تکنیکهای مثل خشک نگه داشتن چوب، استفاده از حشره کش و قارچ کشهای مناسب و یا استفاده از چوب آلاتی که به طور طبیعی دارای دوام هستند و یا استفاده از چوبهای حفاظت شده یا اصلاح شده استفاده نمود. هنگامیکه بتوان چوب را خشک نگه داشت یا از محیط خاکی دور نگه داشت میتوان احتمال پوسیدگی و تخریب در آن را به شدت کاهش داد. یکی از علل سالم ماندن خانه های چوبی قدیمی، توجه طراحان و سازندگان آنها به مسئله خشک نگه داشتن چوب و ایجاد فاصله بین چوب و زمین است. به همیندلیل در ساختمانهای چوبی پیها را به جای چوب با بهره گرفتن از مصالح سنگیین میساختند. جلوگیری از تماس قارچی با چوب میتواند روش مناسبی برای به حداقل رساندن تکثیرکلونیهای میکروبی و یاتشکیل کپک در چوب باشد. اصلاح سطح چوب با بهره گرفتن از نانوذرات تکثیر باکتریها و کلونیهای قارچها را به طورچشمگیری کاهش میدهد. ذرات نانو روی، با قطر در حدود ۳۰ نانومتر، میتواند وارد حفرات سلولی شده و از طریق پونکتوآسیون ها به دیوارهسلولی و سایر حفرات رسوخ کرده و در روی دیواره یک اتصال قوی را ایجاد نماید و این عمل باعث گردد تا از حملات میکروبی جلوگیری شود.تحولات چند دهه گذشته در عرصه اصلاح چوب شتاب قابل ملاحظه ای داشته است که این شتاب به دلیل افزایش آگاهی زیستمحیطی و افزایش تقاضا برای کیفیت بهتر و افزایش قیمت و در دسترس بودن گونه های چوبی جنگلهای گرمسیری میباشد. این امر منجر به بالا بردن فروش و معرفی تکنیکهای اصلاح چوب به بازار فروش گشته است. اصلاح میتواند بدون اضافه نمودن مواد شیمیایی و فقط با بهره گرفتن از حرارت صورت گیرد، و نیز با بهره گرفتن از افزودن مواد شیمیایی و شرایط متفاوت آزمایشگاهی باشد. اصلاح شیمیایی تولید محصولات چوبی با کیفیت بالاتر را ممکن میسازد. به عنوان مثال درجه های متفاوت میزان اصلاح چوب در زمینه چوبهای استیله شده مورد بحث قرار میگیرد. تیمارپذیری متفاوت گونه های چوبی متفاوت نیز در اشباع با انیدریداستیک وجود دارد. بنابراین در مقایسه با تیمار با مواد بر پایه آب روشی است که در بسیاری از مواد برتری دارد.
منبع مناسب خرچنگ و سخت پوستان دریایی در جنوب کشور و استفاده بسیار کم غذایی از این مواد با توجه به فرهنگ بومی، و نیز شرایط مناسب برای پرورش این آبزیان، میتواند منجر به تولید کایتوزن (چیتوسان) در این منطقه گردد. این ماده یکی از مواد دوستدار محیطزیست در حفاظت چوب میباشد که دارای کاربرد ها و ویژگیهایی همچون، دوست دار محیط زیست، پایین بودن قیمت کایتوزن نسبت به مواد شیمیایی مشابه، منبع فراوان کایتوزن، قابلیت استفاده به صورت ترکیبی با مواد دیگر، افزایش اثرات زیستی، افزایش تثبیت، توانایی استفاده برای حفاظت چوب، قابل استفاده به صورت تیمار سطحی، قابل استفاده به صورت چسب، قابل استفاده به عنوان یکی از مواد افزودنی در صنایع خمیر کاغذ، استفاده در تصفیه آب (بینا، ۲۰۰۹)، صنایع اتومبیل سازی برای جلوگیری از فرسایش رنگ در برابر نور خورشید(بیسواجیت، ۲۰۰۹)، افزایش سرعت لخته شدن خون و استفاده در بانداژها (پوساتری، ۲۰۰۳)، استفاده در گن های لاغری(جول، ۲۰۰۸)، درکشاورزی نیز برای جلوگیری از یخزدگی دانه و بذر در سرما و نیز در خوراک دام،صنایع غذایی، صنعت پارچه، لوازم آرایشی و… را دارا میباشد.
نتیجه گیری:
توسعه صنعت حفاظت در ایران علاوه بر منافع اقتصادی و جلوگیری از خروج سرمایه، میتواند دنباله رو توسعه اجتماعی و صنعتی بودهو در قسمتهای مختلف تأثیر گذار باشد. بسیاری از روشها و تولید بسیاری از مواد شیمیایی در کشور صرفه اقتصادی مناسبی دارد. سرمایه گذاری بخش دولتی یا خصوصی در این قسمت میتواند سبب تحقق بازگشت سرمایه در کوتاه مدت، صادرات چوبهای اصلاح شده بومی و غیر بومی به کشور های دیگر، اشتغال زایی و … را به دنبال داشته باشد.
پیشنهادات:
توسعه صنعت حفاظت در ایران علاوه بر منافع اقتصادی و جلوگیری از خروج سرمایه، میتواند دنباله رو توسعه اجتماعی و صنعتی بوده و در قسمتهای مختلف تأثیر گذار باشد. بسیاری از روشها و تولید بسیاری از مواد شیمیایی در کشور صرفه اقتصادی مناسبی دارد. منبع مناسب خرچنگ و سخت پوستان دریایی در جنوب کشور و استفاده بسیار کم غذایی از این مواد با توجه به فرهنگ بومی، و نیز شرایط مناسب برای پرورش این آبزیان، میتواند منجر به تولید کایتوزن (چیتوسان) در این منطقه گردد. سرمایه گذاری بخش دولتی یا خصوصی در این قسمت میتواند سبب تحقق بازگشت سرمایه در کوتاه مدت، صادرات چوبهای اصلاح شده بومی و غیر بومی به کشور های دیگر، اشتغال زایی و … را به دنبال داشته باشد.
فصل پنجم:
فهرست منابع
سپس حضرت علی (ع) به کنار رود باز می گردد و دیگر بار خضر دلیل راه می شود و پس از پهلوانیهای بسیار با کمندی دراز از پستی بر فراز می آید. در این جا قنبر کمند را به تگ چاه فرو می دهد و آن حضرت از چاه بیرون می آید.
و همچنین در داستانی دیگر، سراینده خاوران نامه به ذکر نمونه ای دیگر از کرامات و معجزات حضرت علی در روبه رو شدن با دیوان می پردازد. مالک اشتر بنا به دستوری که از علی (ع) می گیرد مأموریت می یابد تا با سپاه پنجاه هزار نفری خود راهی خاور زمین شود، ولی شبانگاهان در آن مرغزار با صفا و در کنار آبشخور، پنج تن از شبگردان لشگر مالک کشته می شوند. سعد وقاص نگران مالک که درغار رفته و با دیوان هماویز شده بود، جهت هواداری از او به راه می افتد و پس از گذر از غار تنگ و تاریک و روشنایی به آبی سهمگین می رسد. همان گاه دیوی ستمبه او را از روی آب می رباید. اینک سپاهیان زیر لوای مالک و سعد خود را وامانده و بی سر پناه می یابند و صلاح را درآن می بینند که از راه رفته باز گردند. پس از نیم فرسنگ راه بریدن، ناگهان از میان غبار برآمدۀ بیابان سر رایت ماه پیکر علی (ع) نمایان می شود. آن حضرت، پس از شنیدن گزارش احوال سپاهیان، از سر خشم و غیرت بر دیوان هجوم می آورد و سر کردۀ آنها را با ذوالفقار به دو نیم می کند. و جویباری از خون دیوان به راه می اندازد. بدین سان غائله ی دیوان فروکش می کند، ولی خاطر علی (ع) هنوز پر دغدغه است، زیرا سعد به دست دیوان گرفتار است. آن حضرت از پیر زاهدی که مقیم غار است و در هر جا راهنمای سپاه اسلام، نشانی سعد را می خواهد و او حضرتش را به «بندگان سلیمان» هدایت می کند؛ جایی که در میان پهن دشت ویران شده ای قرار دارد. ماحصل کلام این که آن حضرت پس از شکستن طلسمات چاه و کشتن سر کردۀ دیوان واژدها و شیر سرانجام سعد از چاه رهایی می دهد و نیز بند آب را که حضرت سلیمان به میلی بسته بود می شکند و بدین ترتیب آن سرزمین خشک و ویرانه را سیر آب می کند و پس از سپری شدن سالیان دراز به بار می نشاند. واینک گفتار سراینده:
زکوه اندر آمد یکی اژدها
چو حیدر بدان اژدها بنگرید
کشید از میان دشنۀ آبگون
برآویخت آن مار با او به هم
یکی تیغ حیدر بزد بر سرش
که ابلیس رازو نبودی رها
ز سر تا به پایش سراسر بدید
شد اندر سر اژدها آب خون
همی خواست کاو را بسوزد به دم
به یک زخم دو نیمه شد پیکرش
( ابن حسام، ۱۳۸۲: ۱۹۲ )
یکی از مهّم ترین جلوه های حماسه ی ابن حسام، طرح مسائل غیر عادی است که به صورت پندارهای مختلف در لباس افسانه و افسون وموجودات ناشناخته، طلسم، جادو و مطالب شگفت انگیز و حیرت آور جلوه گری می نماید. در این دیدگاه اجسام بی روح و غیر معقول ممکن است در لباس هنر مطرح شود، تا از ناپایداری های حیات و مشکلات زندگی و بی کرانگی افق های خیال و چگونگی رموز هستی پرده بردارد. طلسم مظهر این پیچیدگی و ابهام و سحر انگیزی جلوه های حیات است که خود نمادی از معانی خاص می باشد و استعاره است که در لباس داستان طرح می شود، ابن حسام گرچه در گزینش کلمات و ترکیبات و وصف صحنه های رزمی به پایۀ فردوسی نمی رسد و سخنش فخامت و استواری سخنان فردوسی را فاقد است. مع هذا در توصیف مناظر طبیعی و مجالس بزمی استادی و مهارت خاصی نشان داده است. شاعر به گونۀ اسطوره ای وافسانه ای مطلبی را بیان می کند از باب فهم عوام، امّا از جهتی خود بلاغتی دارد که شاعر بدان اشاره می کند، از این نوع که هنرمند اسطوره و افسانه را در هم می آمیزد و سپس آن را می شکافد واز هم باز می کند و به تأویل و تفسیرش میپردازد. با توجّه به نمونه های اندکی که از معجزات حضرت علی (ع) در خاوران نامه آمده است، میتوان گفت در این منظومه کرامات و معجزات حضرت علی به معنای واقعی و حقیقی آن مطرح نشده است، چیزی که هست به صورت نبرد آن حضرت با دیو واژدها و کارهای خارق العاده ای که از آن حضرت سر می زند.
۷-۴- علم و آگاهی علی (ع)
درباره علم ودانش علی تمامت مورخین عرب از سنی و شیعه معتقدند که وی در عداد بزرگترین علماء جهان به حساب می آید و از پس پیغمبر درآن زمان هیچ کس را علم و دانایی علی نبود. در میان احادیث فراوانی که در فضیلت علم علی (ع) مطرح شده است به آوردن نمو نه های مختصر اکتفا می کنیم.
۱-امیرالمؤمنین علی (ع) خود بارها می فرماید: «سَلونی قَبلَ أن تفقِدونی» بپرسید از من هر آنچه را که میل دارید، قبل از آنکه مرا از دست بدهید. ( قندوزی حنفی، بی تا: ۱۶۰ )
و نیز «أعّلمنی رسول الله الف باب ٍ مِن العَلمَ یََفتَحَ مِن کُلَ بابِ ألفُ باب» رسول خدا هزار باب از علم را به من آموخت و از هر باب بابی گشوده می شد. ( ابن عساکر شافعی،۱۳۹۸ق:۳۸۵ )
۲- پیامبر اکرم(ص)بارها فرموده اند:«أعلَمَ آُمَتی مِن بعدی علی بن ابی طالب» (قندوزی حنفی، بی تا: ۱۶۱)
۳-«امام صادق به نقل از امیرالمؤمنین فرموده است: به خدا قسم که خدای تبارک و تعالی نه چیز به من عطا فرموده است که پیش از من جز به پیامبر ارزانی نداشته است، راه ها برروی من باز است و نژادها را می دانم. حرکت ابرها به دست من است، آمار مر گ ها و گرفتاری ها و حکم های قطعی در نزد من است و با اجازه پروردگارم به با طن جهان دست یافتم و هر چه پیش از من بو ده است و آنچه پس از من خواهد آمد از دیدۀ من پنهان نیست.» ( مجلسی، ۱۳۶۲:ج۵۵، ۳۳۶ )
مسلماً علی را دانش و علم منحصر در یک رشته نبوده و گنجینۀ خاطر و معلومات وی به تمامت علوم متداوله آن زمان احاطه به کمال داشته است، چنانکه از علی راجع به ستارگان پرسیدند و در پاسخ موضوعی را که امروز علمای دین عصر، بدان واقف شده اند در آن تاریخ بیان داشت و به مردم فهمانید که هریک از این ستارگا نی که در فضای نیلگون آسمان می درخشند، چون کرۀ زمین دارای شهرها و ممالک مختلفی هستند و اشخاصی در آنها زندگی می کنند. امیرالمؤمنین علی از اخبار آینده جهان گاه گاهی با مردم سخن می گفت و غالب آن معلومات و آگاهی ها را منسوب به رسول خدای فرمود، ولی این موضوعات هرگز با بعضی از کارها و عملیا تی که برخی از مورخین بدان حضرت نسبت می دهند توافقی ندارد و اصولاً بایستی گفته شود مبنای مذهب اسلام با این قبیل عملیات تباین کلی دارد، چنانکه رسول خدا نیز بارها در این موضوعات سخن راند. اینک بذکر برخی از علم و آگاهی های حضرت علی که در منظومۀ علی نامه ذکر شده و متفق علیه جمیع مورخین است، مبادرت می ورزیم.
۴-۷-۱- علم و آگاهی علی (ع) در منظومۀ علی نامه
«روزی علی (ع) در مسجد سخن می راند و کلام «سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی» راتکرار کرد، در آن میان شخصی به پای شد و عرض کرد: ( به من بگو مرا در سر و در صورت چند عدد موی است؟ طاقست یا جفت؟ حضرت علی فرمود: پیغمبر به من خبر داد که به اندازۀ هر موی که در سر داری تورا ملکی است که همواره لعنتت کند و بر هر دانۀ موی صورت توشیطانی است که تورا اغوا می نماید و در خانه توطفلی است که قاتل اولاد رسول خدا خواهد شد.» ( ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴: ج۷،۳۵۷ )
«این شخص را نام انس و در خانه طفلی داشت که موسوم به سنان بود و او بود که پس از چندی در کربلا حسین بن علی را شهید ساخت، آن هنگام سنان طفل بود و زیادتر از هشت سال نداشت.»
سلونی که گفتم زبعد رسول
از این جمله برخاست یکی حسود
قوی کردی دعوی در ین انجمن
علی گفت این سهل باشد بگوم
علی گفت محاسنش را بر کنید
بکندند در حال آن موی روی
نمودم بخلقان فروع اصول
زبغض علی بود همچون جهود
بگو چند مویست براندام من
مراد ترا اندرین جاه بجوم
برین انجمن یکسره بشمرید
بماند آن لعین جمع زرد روی