از طرف دیگر، امواج متحرک تغییرات در محیط سازمانهای امروزی که در آن بازار به مکانی جهت رقابت فزاینده تبدیل شده سازمانها را واداشته تا به این نتیجه برسند که دانش، دارایی کلیدی و ارزشمندی برای آنان محسوب میشود. هر چند دانش بهعنوان سرمایهای گرانبها در جوامع پیشرفته و بهعنوان یک منبع در موسسات مطرح است طریقی که این دانش مدیریت شده و مورد استفاده قرار میگیرد، بر کیفیت خدماتی که میتواند از هر یک از منابع متعلق به موسسه عاید گردد، مؤثر است. بنابراین مدیریت دانش نقش حمایتی مهمی در موسسه و توسعه محصول جدید ایفا مینماید (داروچ ، 2005، ص 105).
اما مدیریت دانش پیش از آن که یک حوزه جدید مدیریتی با قوانین خاص خود باشد این ذهنیت بوجود میآید که چه چیزی مشوق تغییر و برانگیزاننده نوآوری میباشد.
اگرچه در بسیاری از مطالعات صورت گرفته به طور جداگانه به بررسی رابطه مدیریت دانش و نوآوری فرآیند، رابطه بین مدیریت دانش و توسعه محصول جدید و همچنین رابطه بین نوآوری فرآیند و توسعه محصول جدید در سازمان پرداخته شده، اما متونی که به طور مشخص ارتباط این سه متغیر توسعه محصول جدید، مدیریت دانش و نوآوری فرآیند با یکدیگر و تبیین نقش هر یک در این رابطه را در نظر گرفته و مورد بررسی قرار دهند نسبتاً محدود میباشد. این تحقیق بهدنبال بررسی و پاسخ به سوال نحوه ارتباط این سه متغیر با یکدیگر است. از آنجا که سازمانهای کوچک و متوسط، به دلیل محدودیت منابع و سرمایه بهشدت تحت تاثیر تغییرات محیطی قرار میگیرند، بهعلاوه بازار محصولاتشان پیوسته در حال تغییر و جهانی شدن است. بنابراین به جهت ماندگاری و کسب مزیت رقابتی پایدار، سازمانها باید سازوکارهای لازم برای بهبود مستمر محصولات، خلق محصولات و بازارهای جدید و بهرهبرداری سریع از فرصتها را فراهم سازند. دامنه بررسی رابطه بین مدیریت دانش، نوآوری فرآیند و توسعه محصولات جدید شرکتهای کوچک و متوسط (SMEها) شهرک صنعتی شمسآباد تهران میباشد.
سیرپیسکی نرخ تقریبی شکست محصولات تجاری معرفی شده به بازار در اقتصاد غرب را واقعاً تکاندهنده و بین 35 تا 45 درصد عنوان میکند. بالاچاندرا (1997، ص 89) اشاره میکند که در سال 1991 دسترسی به اهداف معرفی بیش از 90% از محصولات میسر نشده است. رودلف (1995، ص 33) معتقد است که هزینه شکست در ارایه محصول جدید میتواند از اهداف فروش از دسترفته، درآمد کسب نشده، سودهای به تعویق افتاده بعلاوه هدر رفتن منابع توسعه، منتج شده باشد. همچنین به نقل از موریس هزینه شکست در صنعت غذایی آمریکا به علت توسعه نامناسب محصول جدید تا 20 میلیارد تخمین زده میشود. اوربان و هاسر ( 1993، ص 32) نیز نرخ شکست محصولات جدید را اساسی و حایز اهمیت میدانند و معتقدند که نتیجه شکست میتواند برای شرکتها بسیار پرهزینه و گزاف باشد. همچنین بوز، آلن و همیلتون (1982، ص 21). بیان میکنند که برای هر 7 ایده، تقریباً 4 ایده وارد مرحله توسعه میشود و تنها یک ایده در انتها به شکل محصول روانه بازار میشود.
با توجه به موارد مذکور بررسی ویژگیهای چالش برانگیز و عوامل موثر بر توسعه محصول جدید گستره بزرگی از تحقیقات محققان و آکادمیها را به خود اختصاص داده است. مدیریت دانش و نوآوری فرآیند دو عامل مهم شناسایی شده در موفقیت توسعه محصول جدید میباشد.
از طرف دیگر باید اذعان کرد که در ارتباط با بررسی تاثیر مدیریت دانش و نوآوری فرآیند بر توسعه محصول جدید مطالعات کمی، شرکتهای کوچک و متوسط را مورد بررسی و مداقه قرار دادهاند. لذا هدف مطالعه پیشرو، بررسی نقش مدیریت دانش و نوآوری فرآیند بر توسعه محصول جدید (مورد مطالعاتی شرکتهای کوچک و متوسط شهرک صنعتی شمسآباد تهران) و ارایه راهکارهایی کاربردی در جهت بهبود فرآیند توسعه محصول جدید در این بنگاهها است.
هدف مطالعه پیشرو، بررسی نقش مدیریت دانش و نوآوری فرآیند بر توسعه محصول جدید در بنگاههای کوچک و متوسط میباشد. از طرف دیگر این مطالعه بهدنبال آن است که علاوه بر تاثیر مستقیم این دو متغیر بر توسعه محصول جدید به تاثیر واسطهای که مدیریت دانش بر نوآوری فرآیند هم دارد بپردازد. البته به نظر میرسد که رابطه مدیریت دانش و نوآوری فرآیند بر توسعه محصول جدید در بنگاههای کوچک و متوسط تحت تاثیر ویژگیهای دیگر شرکت مانند سن استقرار شرکت، مقیاس شرکت، تعداد پرسنل تحقیق و توسعه، تعداد کارمندان و نوع صنعت میباشد. بنابراین فرضیههای این تحقیق عبارتاند از:
مدیریت دانش بر نوآوری فرآیند تاثیر دارد.
مدیریت دانش بر توسعه محصول جدید تاثیر دارد.
نوآوری فرآیند بر توسعه محصول جدید تاثیر دارد.
مدیریت دانش و نوآوری فرآیند بر توسعه محصول جدید تاثیر دارند.
ویژگی شرکتهای مختلف (نظیر: سن استقرار شرکت، مقیاس شرکت، تعداد پرسنل تحقیقوتوسعه، تعداد کارمندان و نوع صنعت) تفاوت معنیداری را در ارتباط بین متغیرها (مدیریت دانش، نوآوری فرآیند و توسعه محصول جدید) ایجاد میکند.
New Product Development
Li T, Calantone R.J.,
Dickson
Cooper
Galer& vander
Darroch
Cierpicki
Balachandra
Urban& Hauser
از زمانی که کشورهای جهان، توسعه و پیشرفت را هدف اساسی خود قرار دادند، برنامه ریزی به منزله یک فن برای نیل به اهداف جلوه گر شد تا بتواند کوشش ها و فعالیت های توسعه را هماهنگ با محیط زیست جهت دهی نماید؛ به نحوی که استفاده بهینه و مطلوب از محیط زیست در جهت توسعه اقتصادی برنامه اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه تداوم حیات در پهنه سرزمین کشور که همان توسعه پایدار و حفظ محیط زیست است، حاصل گردد (آزادبخت، 1384 : 33).
توسعه کشورها براساس برنامه ریزی کوتاه مدت و بلندمدت صورت می گیرد. برنامه ریزی ها بر اساس آرمانها، توانایی ها، امکانات و شرایط محیطی حاکم بر کشور صورت می پذیرد. چشم انداز توسعه، نگرش بلندمدت و راهبردی مورد نظر کشور را برای توسعه نشان می دهد و برنامه های
میان مدت توسعه که عمدتا پنج ساله هستند، اهداف مرحله ای را برای رسیدن به چشم انداز توسعه تدوین می نمایند (مکنون، 1383).
این برنامه ها نیز به اقتضای شرایط سیاسی هر کشور، شکل و مفهوم خاصی به خود گرفتند و در پرتو آنها، کشورها به موفقیت هایی نایل گشتند. اوج توجه به مفهوم و نقش برنامه ریزی به قرن بیستم باز می گردد، چنانچه بیش از هر زمان دیگر شاهد تأکید و اتفاق نظر در کاربرد برنامه ریزی در تصمیمات کلان ملی و بین المللی در همه سطوح هستیم. به تعبیری دیگر، بشریت امروزه توانسته است از طریق برنامه ریزی، شریان اداره اموال، زندگی و آینده خود را در دست گیرد.
از آنجائیکه یک برنامه متعلق به یک دوره زمانی و مکان خاص است، لذا توجه به شرایط و
ویژگی های محیطی و بالاخص محیط زیست ضروری به نظر می رسد. به نحوی که هرگونه تغییر در شرایط زیست محیطی می تواند تأثیر مستقیمی بر زندگی انسانها داشته باشد، به همین دلیل نیز هر روز نقش محیط زیست بر برنامه های توسعه پررنگ تر می گردد (بهرام پور، 1383)
بدون تردید لحاظ نمودن محیط زیست همانند سیاست های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیازمند شناخت جامع، علمی و کاربردی کردن آن از طریق تدوین برنامه ها، مقررات و خصوصا برانگیختن احساسات عمومی مردم در دفاع از آن است. از این رو، ضروری است که در برنامه های توسعه کشورها زمینه حفاظت از محیط زیست و همچنین ایجاد محیط های مناسب زندگی برای انسانها به صورت پایدار پیش بینی گردد (دبیری، 1383).
امروزه تخریب اکوسیستم های ساحلی و دریایی یک مسئله جهانی است و موضوع اصلی در پژوهش ها و تجزیه و تحلیل ها و فعالیت های مدیریتی است (می، 2012: 1-8).از آنجائیکه سیستم مدیریت اغلب به عنوان بهترین و کاربردی ترین سیستم در دنیا که مدعی پیشرو بودن در مدیریت بر اکوسیستم ها است در نظر گرفته شده است. لذا استفاده صحیح و موثر از برنامه ریزی و مدیریت راهبردی به عنوان مهمترین ارکان سیستم های مدیریت و همچنین به لحاظ نقش پیش گیرنده آن و اثربخشی مثبتی که بر کنترل تمامی سطوح و در نهایت بر نتایج نهایی پژوهش ها خواهند داشت غیرقابل اجتناب خواهد بود.
اکوسیستم های مرجانی به منزله یکی از ارکان مهم محیط زیست بایستی در سیستم
برنامه ریزی در جایگاه مناسب خود قرار گیرند و از وزن لازم در برنامه ریزی های ملی، بخشی،
منطقه ای و بین المللی برخوردار شوند.
آبسنگ های مرجانی اغلب جنگلهای بارانی دریا نامیده می شوند و یکی از زیبا ترین آثار حیات در زمین به شمار می روند اگرچه ممکن است اطلاق واژه آبسنگ های مرجانی خشکی به جنگلهای بارانی مناسبتر باشد. مانند جنگلهای بارانی اهمیت آبسنگ های مرجانی نه فقط در تنوع خود مرجانها بلکه در میلیون ها گونه ای که از ابتدا منحصرا با آنها در ارتباط اند نهفته است. شاید از نظر زیبایی هیچ محیط طبیعی دیگر در جهان قابل مقایسه با این مناطق نباشد. آبسنگهای مرجانی دومین بیوم غنی جهان هستند.
به غیر از گونه های مرجانی و جوامع زیستی وابسته به صخره های مرجانی، این اکوسیستم ها تعداد بسیاری از آبزیان آبهای آزاد را نیز حمایت می کنند. آبسنگهای مرجانی به دلیل داشتن
گونه های زیاد یک اکوسیستم حساس به شمار می روند و از آنجائیکه که بسیاری از موجودات وابسته به آبسنگهای مرجانی در دوره های مختلفی از حیات خود منبع غذایی اصلی ماهیها، میگوها و دیگر گونه های حائز اهمیت اقتصادی محسوب می شوند. مصون ماندن این موجودات مستلزم حفاظت از اکوسیستم حساس و شکننده مرجانهاست.
متاسفانه تمدن جدید بشری و آبسنگ های مرجانی همکاری ضعیف و محدودی دارند چنانکه بیشتر فعالیتهای انسانی به عنوان مثال ماهیگیری، جنگل زدایی، غنی سازی مواد مغذی، احتراق سوخت های فسیلی و استفاده از مواد شیمیایی به وسیله برهمکنش های اصلاحی ناسازگار با رقبا، صیادان، عوامل بیماریزا و همزیست ها موجب تخریب مستقیم و یا آسیب دیدگی غیر مستقیم آنها می شود. از آنجائیکه ایران از جمله کشورهای ثروتمند به لحاظ دارا بودن انواع گونه های آبسنگ های مرجانی به عنوان با ارزش ترین زیستگاه های حساس محیط زیست دریایی خلیج فارس است، ادامه روند آلوده کردن خلیج فارس، نابودی سطح گسترده تری از این منابع غنی را به دنبال می آورد و مستلزم توجه و مراقبت ویژه ای هستند.
در اکوسیستم دریایی خلیج فارس جزایر مرجانی دارای جایگاه خاصی هستند زیرا امکان
ویژه ای برای زاد و ولد جانوران به شمار می رود. خلیج فارس با 70 گونه مرجان سخت و چند گونه مرجان نرم، در مقایسه با اقیانوس هند دارای محیطی فقیر از لحاظ تنوع مرجانی می باشد (شپرد، 1992: 237-311) که امروزه به دلایل مختلف بسیاری از این آبسنگها تخریب شده اند. لکن به واسطه تنوع بسیار بالا و ارزش زیستی، اجتماعی و اقتصادی، آبسنگ های مرجانی جزو مناطق حساس ساحلی محسوب شده و باید تحت مدیریت قرار داشته باشند.
مسأله اصلی پژوهش حاضر به صورت زیر بیان میشود : جهت تدوین طرح جامع مدیریت محیط زیست جزیره کیش (مورد مطالعه آبسنگ های مرجانی) بایستی بر چه نکاتی تأکید شود؟ در واقع چگونه می توان با مطالعه اکوسیستم مرجانی منطقه نسبت به ارزیابی و انتخاب بهترین مدل از میان مدلهای برنامه ریزی راهبردی در جهت تهیه و تدوین طرح جامع مدیریت محیط زیست جزیره کیش در جهت رسیدن به اهداف تعیین شده با توجه به میزان حساسیت و شرایط محیط زیست منطقه اقدام نمود به نحوی که بتوان در مراحل اجرای برنامه های جاری و آینده تجدید نظر کرد و حتی پیامدهای نامطلوب و ناخواسته برنامه های قبلی را نیز مدیریت نمود تا روند تخریب و از بین رفتن آبسنگ های مرجانی متوقف گردد یا حداقل از سرعت آن کاسته شود.
توسعه بی رویه فعالیت های اقتصادی انسان از یک سو و اتکای بی واسطه و وابستگی معیشتی قشر کثیری از جمعیت رو به رشد جهان به طبیعت از سوی دیگر، روز به روز از تنوع طبیعی اکوسیستم ها و زیستگاه ها می کاهد و محدودیت های بیشتری را برای زندگی و بقای حیات وحش فراهم می کند. در میان عوامل بیشماری که گونه ها را تهدید می کنند، تخریب زیستگاه ها به عنوان فراگرد اصلی محسوب می شود. به همین دلیل مطالعات متنوعی چون ارزیابی های محیط زیستی، ارزیابی توان اکولوژیکی و در نهایت مطالعات مدیریت جامع و راهبردی ضرورت می یابد.
آبسنگ های مرجانی یکی از زیباترین زیستگاه های دریایی محسوب می شوند. این مناطق دارای تنوع زیستی بسیار غنی و از بارورترین اکوسیستم های دریایی جهان می باشند (بیرکلند، 1997 : 411-435) و بعد از جنگل های انبوه نواحی گرمسیری، دومین بیوم پر تولید جهان
می باشند (رابرت، 2002: 581-592). مساحت این مناطق در حدود 17 درصد کل اقلیم های دریایی است و حدود یک ششم خطوط ساحلی دریایی دنیا را در بر می گیرند. این مناطق حاوی جوامع بزرگ گیاهی و جانوری می باشند که با توجه به تنوع بالا و پیچیدگی ارتباط بین این جوامع بسیار مورد توجه قرار گرفته اند.
از نظر زمین شناسی تپه های مرجانی ساختار کربنات کلسیمی داشته و طی میلیونها سال بر اثر به روی هم انباشته شدن بقایای موجودات زنده و مرجان های مرده به صورت تپه های عظیم و جزایر مرجانی در آمده اند. به غیر از گونه های مرجانی و جوامع زیستی وابسته به صخره های مرجانی، این اکوسیستم ها تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم بر انواع آبزیان آبهای آزاد و سایر اقلیم های دریایی
می گذارند.
بنابراین زیستگاه های مرجانی به دلیل داشتن گونه های متنوع و بی شمار بسیار حساس و آسیب پذیرند. با توجه به اینکه بسیاری از موجودات وابسته به زیستگاه های مرجانی در دوره های مختلفی از حیات خود منبع غذایی اصلی ماهیان، سخت پوستان و دیگر گونه های حائز اهمیت اقتصادی محسوب می شوند، اما مصون ماندن این موجودات مستلزم حفاظت از اکوسیستم حساس و شکننده مرجان ها است (نیباکن، 2000: 833-879).
به علاوه این جوامع به دلایل مختلفی برای انسانها حائز اهمیت می باشند. از جمله این دلایل
می توان به موارد زیر اشاره نمود :
اهمیت مرجانها در حفظ و تداوم بقاء حیات زمین و نیاز بالای آنها به توجه و حفاظت تا جائی است که سال 1997 میلادی را سال جهانی آبسنگ های مرجانی نامگذاری کردند، و در سال 2003 به دنبال نگرانی های ناشی از سرعت بالای تخریب مرجانها صندوق جهانی سازمان ملل به همراه شبکه جهانیICRAN ، صندوقی را برای حمایت و نگهداری 258000 کیلومترمربع آبسنگ مرجانی تخریب شده در سال 2000 ایجاد کردند.
آبسنگ های مرجانی جزیره کیش به عنوان با ارزش ترین زیستگاه های حساس محیط زیست دریایی خلیج فارس مستلزم توجه و مراقبت ویژه ای هستند زیرا با توجه به توسعه روز افزون جزیره کیش از جنبه های مختلف (اقتصادی ـ توریستی ـ اجتماعی ـ عمرانی ـ فرهنگی ـ افزایش جمعیت و …) و تحت فشار قرار گرفتن زیست بوم های گوناگون به خصوص زیست بوم های دریایی به ویژه اکوسیستم های حساس و آسیب پذیر مرجانی از یک سو و تغییرات اقلیمی گرم شدن کره زمین،
ال نینو، طوفان های مکرر، بلوم جلبکی مضر ، سرمای زمستانی، از سوی دیگر و تشدید آلودگی های ناشی از توسعه های کلان منطقه ای مانند اکتشاف نفت، تردد کشتی های بزرگ، جنگ و مانورهای نظامی منطقه ای و ساخت جزایر مصنوعی در خلیج فارس، این اکوسیستم ها را به شدت شکننده کرده است.
همچنین بنا بر گزارش شاخص عملکردی محیط زیست در سال 2006، رتبه ایران از میان 133 کشور جهان با عدد شاخص 70 در مقام 53 قرار گرفته است. در دوره ارزیابی بعدی در سال 2008، رتبه عملکرد محیط زیست ایران با کسب نمره 9/76 به 67 می رسد و در دوره ارزیابی بعدی در سال 2010 نیز محیط زیست ایران با کسب امتیاز اندک 60 به رتبه 78 تنزل یافته است و در آخرین دوره ارزیابی در سال 2012 نیز با کسب امتیاز 73/42 به رتبه 114 جهان تنزل یافته است. انتشار این آمارهای رسمی این نکته را به ذهن متبادر می کند که بازیگران عرصه محیط زیست ایران اعم از توده های مردم، جامعه دانشگاهی، بنگاه های اقتصادی و در رأس همه دولت در زمینه حفاظت از محیط زیست و جلوگیری از گسترش تخریب و آلودگی آن ناموفق بوده اند.
رشد بی رویه جمعیت، توسعه شهرنشینی، ظهور فن آوری های نوین، توسعه انواع فعالیت های صنعتی، زیربنایی و تغییر در عادات و الگوهای مصرف از یک سو و محدودیت های استفاده از منابع طبیعی از سوی دیگر، علاوه بر بوجود آوردن انواع معضلات پیچیده در کیفیت زندگی انسان، موجبات بروز انواع ناسازگاری های زیست محیطی و اجتماعی شده است و به نظر می رسد نگرش صرف فنی و مهندسی نتوانسته است کارآمدی بهینه ای در حل مشکلات محیط زیستی به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر باید گفت که بسیاری از مشکلات محیط زیستی برآیندی از مولفه های اکوسیستمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فنی و قانونی می باشند که دستیابی به هدف غائی توسعه پایدار در گرو توجه و بررسی همه جانبه این پارامترها است. رویکرد سیستمی به محیط زیست نگرش پیشگیرانه را با نگاه درمانی جایگزین می کند که مطمئنا دارای بازده بهتری به لحاظ جمیع ابعاد خواهد داشت.
با توجه به مطالب فوق می توان دریافت که مدیریت محیط زیست با سه چالش مهم روبرو است.
با توجه به خصوصیات فوق الذکر، چنین سازمانی را نمی توان با روش مدیریت اجرائی مدیریت نمود و راهی جز روش مدیریت راهبردی برای مدیریت محیط زیست وجود ندارد. به همین علت نوع برنامه ریزی محیط زیست نیز باید از نوع راهبردی باشد.
برنامه ریزی راهبردی، مدیریت راهبردی را در موارد زیر یاری می دهد :
ضرورت داشتن برنامه ریزی راهبردی برای محیط زیست از آنجا ناشی می شود که بر طبق اصل پنجاه قانون اساسی کشورمان باید محیط زیست را برای حیات اجتماعی رو به رشد نسل آینده حفظ کنیم و لذا نیاز به برنامه ریزی بلندمدت اجتناب ناپذیر است. لذا ضرورى است با استفاده صحیح و موثر از برنامه ریزی و مدیریت راهبردی به عنوان مهمترین ارکان سیستم های مدیریتی و همچنین به لحاظ نقش پیش گیرنده آن، قبل از بروز زیان هاى جبران ناپذیر ناشى از بین رفتن این
اکوسیستم هاى زیبا نسبت به ارائه یک مدل برنامه ریزی راهبردی به منظور مدیریت و حفظ و نگهداری این منابع ارزشمند اقدام نمود.
جهت تدوین برنامه راهبردی مدیریت محیط زیست جزیره کیش (مورد مطالعه آبسنگ های مرجانی) بایستی بر چه نکاتی تأکید شود؟
Boesch
Biggs
Mee
Sheppard
Coral Reefs
Birkeland
Robert
Nybakken
HABs: Harmful Algal Blooms
EPI: Environmental Performance Index
موضوع معنویت دلمشغولی دیرپای بشر است، اما بررسی نقدی و تطبیقی معنویت در زمینههای جهانی، یک پدیده نوظهور است. بسیاری از ادیان واژه دقیقی برای معنویت ندارند؛ باوجوداین امروزه مفهوم معنویت عمومیتیافته است و اکنون در داخل و خارج ادیان و همچنین در زمینههای بین الادیانی و سکولار به کار میرود(اسهرلوس و جعفری،1390).
تغییر سبک زندگی، کاهش روابط صمیمانه اجتماعی، تعلقات و زرقوبرقهای مادی، افول معنویت، غفلت و قساوت قلب از عوامل مخل آرامش درونی است. این پرسش بر ذهن انسان حاضر سایه انداخته که چگونه میتوان در جهان پرتنش و سراسر افسردگی، اضطراب و دلهره، بردهی مدرنیزه نشد و به رویای کسب آرامش تحقق بخشید؟ آیا در عصر بحرانهای روحی و روانی راه دیگری جز پناه بردن به داروهای مسکن برای تسکین موقت و آرامش کاذب وجود دارد (فضلی نژاد و همکاران،1389)؟ نتایج تحقیقات نشان میدهد که معنویت میتواند ازخودبیگانگی حاصل از دوران مدرن را از بین ببرد، باعث احساس معناداری در سازمان، تقویت روحیه افراد و تعادل بیشتر بین کار و زندگی شود(ولیونن،2014) همچنین باعث تقویت رفتار شهروندی سازمانی میشود که خود مسئولیتپذیری افراد را افزایش داده و باعث رعایت قوانین و مقررات میشود، افراد نارضایتیها را بهتر تحمل میکنند و درنتیجه همه اینها بهرهوری از طریق نوآوری و انطباقپذیری افزایش خواهد یافت(احمدی همکاران،2014 : جیانگ لین و همکاران،2014)
ترنر(1999) میگوید که ترویج معنویت در کار منجر به این میشود که کارکنان هنگامیکه به کار نگاه میکنند احساس کمال و تعالی کنند، این امر منجر به میزان بالای ارضاء نیازهای شخصی، افزایش روحیه کارکنان و افزایش یادگیری شغلی میشود. درنهایت نیز عملکرد شغلی از طریق بهبود روحیه افراد، افزایش مشارکت سازمانی و خلاقیت بهبود خواهد یافت(ترنر،1999: البوکوارکو،2014: سوراک رای کیتیکول،2014: وزنیاک،2012: کلود و زامر،2014). باراک (1999) نیز میگوید معنویت با ایجاد یک جو مبتنی بر اعتماد در محیط کار موجب افزایش تعهد، میشود: این تعهد شامل تعهد کارکنان به سازمان همچنین تعهد سازمان به کارکنان و مشتری میباشد (باراک،1999). لذا بنا بر اهمیتی که ترویج معنویت در سازمانهای امروزی دارد تحقیق حاضر به دنبال شناسایی و الویت بندی پیشایندهای ارتقای سطح معنویت سازمانی مبتنی بر دین مقدس اسلام است.
سازمانها در خلاء فعالیت نمیکنند، بلکه دائما تحت تاثیر عوامل و فشارهایی هستند که از داخل و بیرون سازمان بر آنها تحمیل میشود. درگذشته محیط عاری از خطر بود و برای سازمانها امنیت بیشتری وجود داشت، ولی دنیای کنونی، دنیای تحولات و دگرگونیها است. این تغییر و دگرگونیها در عصر حاضر، همواره برای سازمانها، فرصتها و تهدیدهایی را به وجود میآورند. در این میان سازمانهایی موفق هستند که خود را با شرایط به وجود آمده، تطبیق داده و با تغییرات به وجود آمده همراه شوند(آزاد مرزآبادی و همکاران،1392). بسیاری از اقدامات سازمانها برای تغییر و بهبود در دو دهه اخیر از قبیل کوچکسازی، مهندسی مجدد، تعلیق، اخراج از کار و… موجب تضعیف روحیه و نوعی سردرگمی کارکنان شده است. درواقع این اقدام که مبتنی بر پارادایم عقلایی مدرن بوده نتوانسته است خواستههای کارکنان را برآورده سازد. جهانیشدن، حرکت به سمت سازمانهای دانشی، رشد تقاضای کارکنان برای محیطهای کاری غنی و پرورشدهنده و نیز کار با معنادار، این فشارها را بیشتر کرده است. در حقیقت به نظر میرسد کارکنان در مشاغل خود به دنبال چیزی بیش از تنها پاداشهای اقتصادی هستند. خودشکوفایی و بروز خود تمامعیار درزمینهی قابلیتها و توانمندیهای فردی با ورود معنویت به سازمان مفیدتر خواهد بود(کردی و آفتاب آذری،1391). میتروف ودنتون(1999) سازمانهای معنوی را آن دسته از سازمانهایی توصیف میکنند که اعضا در آن پرانرژی، باروحیه، امیدوار و چابک و آماده برای پذیرش تغییرات سازمانی هستند(میترف و دنتون،1999). محققان معتقدند ترویج معنویت در محیط کار منافع و مزایایی دارد از قبیل: افزایش خلاقیت، افزایش صداقت و اعتماد، افزایش حس تعامل شخصی، افزایش تعهد سازمانی، بهبود نگرشهای شغلی همچون افزایش رضایت شغلی، مشارکت شغلی و نیز کاهش نیات ترک محیط کار، افزایش اخلاق، وجدان کاری، انگیزش، یادگیری سازمانی، مسئولیتپذیری اجتماعی و ثبات و امنیت که همه اینها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم سبب بهبود عملکرد، سودآوری و اثربخشی سازمان میگردد(علاج و همکاران،1392: الوانی و همکاران1392: بنه ال،2003: گاتلینگ،2015: مارتینس و بریتو سا،2014: جورکیوز و گیاکالون،2004).
پیش بینی رضایت شغلی زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد
نیروی انسانی بهعنوان بزرگترین و مهمترین سرمایه و دارایی سازمان میتواند مهمترین مزیت رقابتی را برای سازمان باوجود آورد. مدیران و رهبران سازمانها میتوانند با باوجود آوردن محیط معنوی در سازمان و بهرهگیری از ابزارهای غیرمادی، بصیرت و تدبیر معصومانه در این نیروی انسانی این احساس را ایجاد کنند که کارشان بامعنا و هدفدار و چالشبرانگیز است. اینها زمینه رشد و پیشرفت را برای سازمان فراهم میکند و این احساس را در آنها ایجاد میکند که خود را عضوی از سازمان و واحد کاری احساس کنند و خود را با مأموریت و اهداف سازمان عجین کنند(بیک زاد و همکاران،1390: فاو کت و همکاران،2015).
در اسلام منظور از معنویت برخورداری از ارزشهای اعلای انسانی همچون ایمان به خدا، احترام و تکریم دیگران، خدمت، خوشبینی و صداقت است که بهصورت عام و جهانشمول است. در جامعه ایرانی ما معنویت مبتنی بر دین است، بدین معنا که تعالیم و آموزههای دین اسلام شکلدهنده معنویت است(جعفری شورگل،1392). بر اساس مطالعات مربوط از دیدگاه مکتب اسلام، نتایج حاصل از معنویت در راستای ارزشهای فرهنگ اسلامی در سازمان مفهوم مییابد و چون رشد و تعالی انسانها از مهمترین اهداف این فرهنگ است؛ این مهم باید در برنامهها و اقدامات سازمانی، مانند یک باور راهنما، در برنامهها و باورهای روزمره نفوذ داشته باشد(زارعی متین،1378) تا معنویت در سازمان ارتقا پیدا کند. ازآنجاکه تحقیق جامعی در زمینهی عوامل موثر بر ارتقای سطح معنویت اسلامی در سازمان چه در داخل و چه در خارج کشور صورت نگرفته است این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است: پیشایندهای ارتقای سطح معنویت سازمانی مبتنی بر ارزشهای اسلامی در بین کارکنان دانشگاه سیستان و بلوچستان چه میباشند؟
با فرارسیدن قرن بیست و یکم نیروی کار فعلی با ابهام رو به گسترش مواجه خواهد شد. فناوری اطلاعات و جهانیشدن نیز سازمانها را وادار به افزایش انعطافپذیری خود میکنند. ازاینروی نظریهپردازان معاصر مدیریت معتقدند که کسبوکارها رویه تفکر و عمل را تغییر خواهند داد. در این کارزار نیاز برای توسعه مفاهیمی با ابعاد جدید که معنویت در راس آن قرار دارد احساس میشود .دنیای نوین در ایجاد پیشرفتهای علمی و تأمین رفاه نسبی موفق بوده است، اما آنچه نتوانسته انجام دهد، پیشبرد اخلاق بشر میباشد. با توجه به خلأهای باطنی و اخلاقی در جوامع امروزی و نیز دلمشغولی همیشگی بشریت به معنای زندگی، طرح معنویت یکی از مهمترین موضوعاتی است که امروزه برای ایجاد پیوند میان ارزشهای دنیای سنتی و دنیای نوین در حوزههای مختلف قرارگرفته است. نگرش نوین کسبوکار قرن بیست و یکم تمرکز بر معنویت کارکنان در محیط کار دارد. معنویت محیط کار موضوع بسیاری از مجلات مدیریتی همچون فورچون و بیزینس ویک بوده است. همچنین کتابهای متعددی نیز در این زمینه نگاشته شده است. اخیرا مراکز علمی پژوهشی نیز آثار معنویت بر کسبوکار را
دغدغه تحقیقات خود قرار دادهاند. سوال اساسی در خصوص اهمیت رو به رشد معنویت این است که چرا علاقه روزافزونی برای این امر ایجادشده است. یک پاسخ این است که اجتماع در زمینههای اوقات فراغت، فناوری و تضارب آرا پیشرفت کرده است، بنابراین مردم علاقه زیادی دارند که معنویت را نهتنها در زندگی شخصی بلکه در کار و دیگر سطوح زندگیشان تجربه کنند. پاسخ دیگر منفعتی است که تشویق معنویت برای سازمان متبوع در بردارد. دامنه این منافع میتواند از ارتقای سطح خلاقیت فردی تا تعهد به اهداف سازمانی گسترش یابد. (سیدجوادین و ناصر زاده،1384 : ناصحی فر و الماسی فرد،1388: رامش و دنی[17]،2014). رگو و کنها معتقدند با بهبود و تقویت جو معنوی در سازمان مدیران میتوانند تعهد سازمانی و به دنبال آن، عملکرد فردی و سازمانی را ارتقا دهند(رگو و کنها،2008: دهلر و آن ولش،2015). بنابراین برای داشتن منابع انسانی کارآمد و توانا که منافع بسیار زیادی برای سازمانها در بردارد احتیاج به محیطی داریم که آرامش روحی و روانی را برای آنها به همراه داشته باشد دنیاگرایی نمیتواند آرامش لازم را برای کارکنان فراهم کند(عطافر و همکاران،1392). اینجاست که معنویت اهمیت پیدا میکند؛ البته معنویتی که خدایی باشد نه اینکه بر دنیاگرایی مبتنی باشد. بین ادیان الهی، اسلام بهعنوان کاملترین مسلک آسمانی، که برای همیشه بشریت طراحیشده است درخشش و نفوذ فوقالعادهای دارد و معنویت الهی در تمام آن به چشم میخورد. یکی از مواردی که میتواند به موفقیت سازمانهای اسلامی کمک شایانی کند، توجه به آموزههای اسلامی است که در اینبین توجه به معنویت اسلامی ضروری است. سازمانهای کشورمان توجه زیادی به مسائل اسلامی در سازمان نمیکنند. بااینکه بارها مقام معظم رهبری تاکید کردهاند که سازمانهای داخلی به سمت مبانی دینی و اسلامی روی بیاورند و توجه به مقوله معنویت را نیاز اساسی سازمانها در عصر حاضر بدانند. بنابراین اگر در سازمانها بحث معنویت بر اساس آموزههای دین مبین اسلام بهطورجدی در عمل اجرا شود، زمینههای ارتقا و بهبود عملکرد سازمانی توسط کارکنان فراهم میشود.
با توجه به مطالب مذکور و ظرفیت فوقالعاده اسلام برای معنویت ورزی به نظر میرسد استعداد جامعه ایرانی برای معنویت ورزی از میانگین جهانی فزونتر است و این مسئولیت پژوهشگران عرصه مدیریت را برای بهرهگیری از این ابزار کمهزینه جهت تداعی مشکلات سازمانی، مضاعف میکند(مقیمی و همکاران،1386). ازاینرو لازم است این مفهوم در سازمان موردبحث و بررسی واقعشده و زمینههای ارتقاء آن در سطح سازمان بررسی شود.
ا. شناسایی پیشایندهای موثر بر ارتقای سطح معنویت سازمانی مبتنی بر ارزشهای اسلامی
1.پیشایندهای موثر بر ارتقای سطح معنویت سازمانی مبتنی بر ارزشهای اسلامی کدامند؟
تحقیق حاضر به لحاظ هدف یک تحقیق کاربردی است و با توجه به شیوه گردآوری دادهها یک تحقیق توصیفی از نوع همبستگی می باشد.
روش و ابزار گردآوری اطلاعات: بهمنظور گردآوری دادههای دسته دوم از مطالعات کتابخانهای و برای گردآوری دادههای دسته اول از ابزار پرسشنامه استفاده شد.
– Valiūnienė
– Ahmadi
-Jiang-lin
-Turner
–Albuquerque
–Sorakraikitikul
-Woźniak
-Claud& Zamor
-Burack
-Mitroff and Denton
-Beneel
-Gatling
-Martins&Brito Sa
-Jurkiewicz&Giacalone
– Fawcett
– Business week & Fortune
-Ramesh &Dani
– Rego& Cunha
کشور ایران، با توجه به قرارگرفتن آن بر روی کمربند فلززایی و وجود ذخایر غنی مس و بازار مناسب جهت صادرات از جایگاه ویژهای در بازار جهانی برخوردار است. هم اکنون ایران در میزان ذخایر فلز مس، رتبه نهم دنیا را داراست اما هفدهمین تولیدکننده مس در دنیاست و تنها 1.2 درصد از تولید جهانی این محصول به کشور ما اختصاص دارد.(سایت وزارت صنعت، معدن و تجارت)
بنابراین، پیشبینی فروش این محصول در تعیین سیاست بهرهبرداری از منابع مس و بالابردن پتانسیل شرکت ملی صنایع مس ایران در استفاده از روشهای نوین و کسب مزیت رقابتی و سودآوری بیشتر از اهمیت ویژهای برخوردار است. علیرغم افزایش اهمیت محصولات ملی و نیاز به بهبود توانایی مدیران بازاریابی به پیشبینی فروش دقیقتر این محصولات، توجه کافی به روشهای جدید پیشبینی برای این نوع محصولات نشده است.
امروزه روشهای کمی، به یکی از مهمترین ابزارهای پیشبینی برای اخذ تصمیمات و سرمایهگذاریهای کلان در بازارها تبدیل شدهاند. دقت پیشبینی، یکی از مهمترین فاکتورهای انتخاب روش پیشبینی است. شبکههای عصبی مصنوعی، برنامههای کامپیوتری منعطفی هستند که در سطح گستردهای برای انجام پیشبینی، با درجه بالایی از دقت بهکاربرده میشوند.( چانگ و همکاران،2007: 705)
این تحقیق بر آن است تا فروش دو محصول عمده شرکت ملی صنایع ملی مس ایران را پیشبینی کرده و بر مبنای آن استراتژی بازاریابی مناسبی را به این شرکت ارائه دهد. لذا سؤال اصلی تحقیق حاضر این است که «استراتژی بازاریابی مناسب برای شرکت ملی صنایع مس ایران با توجه به پیشبینی فروش آن با روش شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون» کدام است؟
با افزایش رقابت جهانی، شرکتها برای رقابت و باقی ماندن در بازار امروز به طور مداوم باید مزایای رقابتی جدیدی را کسب و ارائه نمایند که بدین منظور، برنامهریزی و تدوین استراتژی بازاریابی صحیح میتواند در تحقق این مهم نقش بسزایی ایفا کند. (توماسی،2010: 470)
پیشبینی فروش اساس و بنیاد برنامهریزی است. پیشبینی باعث میشود که یک سازمان سطح انبار بهینهای داشته باشد، تصمیم به خرید مناسبی بگیرد و عملیات روزانه کارایی داشته باشد. همه اینها بر سود سازمان تأثیرگذار است؛ بنابراین برای افزایش سودآوری، پیشبینی امری ضروری محسوب میشود. علاوه بر این، پیشبینی به عنوان ورودی برای بسیاری از تصمیمات کسبوکار بهکاربرده میشود و بدیهی است که این تصمیمات به خوبی پیشبینی انجامشده برای اتخاذ آنها میباشد. (شهابالدین،2009: 670)
با پیشبینی صحیح فروش میتوان برآورد درستی از تقاضای بازار داشت، موجودی انبار را در سطح بهینه نگاه داشت، تولید را به میزان بهینه انجام داد و بسیاری از فرایندهای کلیدی دیگر را تنظیم و برنامهریزی نمود. بدین ترتیب میتوان مثلاً با بهینه کردن موجودی انبار، هزینههای اضافی را کاهش داده و ضمن افزایش سودآوری سازمان، رضایت مشتریان (به دلیل تحویل درست و به موقع سفارشات) را نیز بیش از پیش تأمین نمود. (ملک،2006: 169) همچنین با برآورد درست تقاضای بازار، استفاده بهینهای از نیروی کار و تجهیزات میشود که خود در پایین آوردن هزینهها نقش به سزایی دارد. در واقع مزایای حاصل از پیشبینی صحیح فروش واضح تر و مهم تر از آن هستند که بتوان از این امر چشمپوشی نمود. (کامرانی فرد،1389: 15)
پیشبینی فروش و برآورد درست تقاضای آینده، معمولاً یکی از مشکلات پیچیده در صنایع مختلف است لذا امروزه، چگونگی ایجاد و توسعه مدلهای جدید تر و دقیق تر پیشبینی فروش، به یک موضوع تحقیقاتی مهم تبدیل شده است. مدلهای پیشبینی آماری بسیاری، در زمینههای مختلف، از جمله برای پیشبینی فروش محصولات مختلف، ارائه شده است. روشهای هوش مصنوعی برای پیشبینی در علوم مختلفی از قبیل مهندسی، پزشکی، آموزش و صنایع مورد استفاده واقع شدند. شبکههای عصبی مصنوعی یکی از این روشها است که از آن در حد وسیعی برای پیشبینی، فروش استفاده شده است.
صنعت مس از مهمترین صنایع کشور محسوب میشود و مسئله پیشبینی فروش محصولات آن به عنوان یک محصول ملی در تعیین سیاست بهرهبرداری از منابع مس و بالا بردن پتانسیل این شرکت در استفاده از روشهای نوین و کسب مزیت رقابتی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در دنیای واقع، آزمون یک استراتژی برای شرکتها، معمولاً هزینههای سنگینی را به همراه دارد. یکی از مزایای روش پیشنهادی تحقیق در این است که این روش، به دلیل دقت زیاد آن، نیازی به آزمون و خطا ندارد و سبب تحمیل هزینههای اضافی به شرکت نمیشود.
این موضوع به این دلیل انتخاب شده تا بتوان در زمینه پیشبینی فروش که یکی از وظایف اصلی مدیران در تمامی صنایع کشور است اقدام کرده و با استفاده از پیشبینی فروش انجام شده استراتژی بازاریابی مناسب را به شرکت مس پیشنهاد داده و با ارائه اطلاعات لازم به تصمیمگیری مدیران شرکت کمک نمود.
1-4 اهداف تحقیق
پیشنهاد استراتژی بازاریابی مناسب برای شرکت ملی صنایع مس ایران مبتنی بر پیشبینی فروش با استفاده از روش شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون.
استراتژی بازاریابی مناسب برای شرکت ملی صنایع مس ایران با توجه به نتایج پیشبینی فروش انجام شده به روش شبکه عصبی و رگرسیون کدام است؟
– Syed shahabuddin
[2] – http://www.mimt.gov.ir
– Chang, Fan, Liu & Chen
– Thomassey
اگر تصمیمگیریها در سازمان مبتنی بر دانش واقعی و بروز باشد و نه بر مبنای حدسیات و یا آنچه که در گذشته انجام شده است، مدیران می توانند از حرکت سازمان در مسیر صحیح دستیابی به اهداف خود اطمینان حاصل کنند. پیاده سازی هوش سازمانی نیازمند تغییرپذیری مدیران، کارکنان، ساختارها، فرآیند ها و تکنولوژی ها در سازمان است. آلبرخت[1] هوش سازمانی را استعداد و ظرفیت سازمان در انتقال قدرت ذهنی اش و تمرکز این قدرت ذهنی در تحقق رسالت سازمان می داند. وی هوشمندی سازمانی را “موفقیت سازمان در محیط متغیر اطرافش” تعریف می کند و معتقد است لازمه موفقیت سازمان های امروزی در محیط های به شدت پویا و در حال رقابت، استفاده از هوش سازمانی و نهادینه کردن معیارهای آن در میان کارکنان و فرآیند های سازمانیمی باشد(آلبرخت،2003).
امروزه با اطمینان کامل میتوان ادعا کرد که استفاده از راهحل هوش سازمانی میتواند قدرت رقابتپذیری یک سازمان را افزایش دهد و آن را از دیگر سازمانها متمایز سازد. این راهحل این امکان را به سازمانها میدهد تا با بکارگیری اطلاعات موجود از مزایای رقابتی و پیشرو بودن بهرهبرداری نمایند. هوش سازمانی امکان درک بهتر تقاضاها و نیازمندیهای مشتریان و مدیریت ارتباط صحیح با آنان را میسر میسازد. رهیافت هوش سازمانی این امکان را برای سازمان ها فراهم می آورد تا بتواند تغییرات مثبت یا منفی سازمانی را حس کنند. امروزه سازمانهای پیشتاز به دنبال بهینهسازی فرآیندها از طریق ارزیابی و بهبود عملکرد خود و زیرمجموعههای وابسته به خود با کمک هوش سازمانی میباشند.
هوش عاطفی بعنوان یکی از عواملی که با منابع انسانی سازمان در ارتباط است، از زیر شاخه های هوش سازمانی محسوب می شود. از آنجا که روابط انسانی در سازمان بیشتر از آنکه تحت تاثیر عوامل منطقی و عقلانی باشند تحت تاثیر عوامل عاطفی و هیجانی هستند لذا اهمیت هوش عاطفی در سازمان ها بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. برخی محققان معتقدند که با در نظر گرفتن فاکتورهای موثر در اثربخشی فردی، بهره ی عاطفی به اندازه ی بهره ی هوشی اهمیت دارد. در واقع هوش هیجانی افرادی که با ایفای وظایف مهم نقش قابل توجهی در رسیدن سازمان به اهدافش دارند، بسیار قابل توجه است. از اینرو می توان گفت که سازمان های موفق سازمان هایی هستند که افراد در آنها می توانند بطور صحیح با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، احساسات خود را کنترل کرده و از این طریق بتوانند تواناییهای فنی خود را به نمایش بگذارند(سوینک، 2001)
هوش فرهنگی که میزان سازگاری کارکنان را با افرادی از فرهنگ های مختلف نشان می دهد، یکی دیگر از زیر شاخه های هوش سازمانی به حساب می آید. در محیط های امروزی که تنوع فرهنگی روز به روز در حال افزایش است هر روز افراد بیشتری با گروه های جدید کار می کنند و با تنوعات فردی، فرهنگی و اجتماعی زیادی مواجه می شوند. لازمه ی موفقیت سازمان ها در چنین محیط هایی بهره مندی از کارکنانی با قابلیت های سازگاری و تطبیق پذیری بالا است. برای اینکه افراد به سادگی بتوانند فرهنگ های جدید را درک کنند و رفتارهای خود را برای موقعیت های متفاوت فرهنگی تنظیم کنند لازم است که مولفه های هوش فرهنگی را در خود تقویت نمایند.
اهمیت معنویت و رشد معنوی در کارکنان، در چند دهه گذشته به صورتی روز افزون توجه متخصصان علوم رفتار سازمانی را به خود جلب کرده است. نتایج تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد هوش معنوی که یکی از جنبه های نرم هوش سازمانی محسوب می شود تاثیر قابل ملاحظه ای بر موفقیت فردی و کاری افراد دارد. هوش معنوی به افراد این امکان را می دهد که با معنا و عمق بیشتری به زندگی خود ادامه دهند و در فعالیت های شغلی خود در جستجوی معنایی فراتر از نیازهای جسمی و سطح پایین زندگی باشند(ویلیامز، 2003).
از اینرو این تحقیق بر آن است تاثیر ابعاد نرم هوش سازمانی یعنی هوش عاطفی، هوش فرهنگی و هوش معنوی کارکنان را بر کیفیت خدمات سازمان ها و نهادهای خدماتی مورد مطالعه قرار دهد. در ادامهی این فصل، تعریف و تبیین مساله تحقیق، ضرورت انجام تحقیق و سوابق تحقیق ارائه خواهد شد.
یکی از مهمترین اهداف هر کسب و کار تولیدی یا خدماتی دستیابی به رضایت مشتریان است. رضایت مشتری بویژه در سازمانها و شرکتهای خدماتی که بقای سازمان در گرو روابط بلندمدت آن با مشتریان است، نقش به سزایی دارد. از اینرو مباحثی چون کیفیت خدمات، ارزش خدمات از دید مشتری و رضایت ادراک شده از سوی مشتریان همواره بعنوان یکی از مهمترین مباحث تحقیقات علمی و آکادمیک در زمینهی بازاریابی خدمات مطرح بوده است. تاکنون تحقیقات زیادی در زمینه تاثیر عوامل سازمانی نظیر استراتژی سازمانی، تکنیک های مختلف بازاریابی، رفتار شهروندی سازمانی و … بر کیفیت خدمات صورت گرفته است اما در زمینه ی تاثیر هوش سازمانی بر کیفیت خدمات تحقیقات اندکی صورت گرفته است.
آلبرخت(2003) موفقیت ملتها را مشروط به داشتن سه عامل 1- انسان های هوشمند 2- تیم های هوشمند و 3- سازمان های هوشمند می داند. وی عبارت” هوش سازمانی” را در مقابل اصطلاح ” کندذهنی گروهی” مطرح کرده و معتقد است جهان حاضر جهان سازمان هایی است که مولفه های فردی و اجتماعی هوش را در هم ادغام کرده اند. متخصصان روانشناسی هوش را توانایی یادگیری و بکار بردن دانسته ها در سازگاری با اوضاع و احوال پویای امروزی تفسیر می کنند. ماتسودا هوش سازمانی را مجموع توانایی های ذهنی یک سازمان می داند که ترکیبی از دو عامل هوش انسانی و هوش ماشینی است. وی معتقد است هوش سازمانی دارای دو جزء 1- هوش سازمانی فرآیندی و2- هوش سازمانی محصولی است. “هوش سازمانی فرآیندی” تجزیه و تحلیل یک سازمان را با مجموعه ای از فرآیندهای اصلی و فرعی فراهم می آورد و “هوش سازمانی محصولی” خط مشی و راهنمایی برای طراحی سیستم اطلاعاتی مورد نیاز سازمان است(ماتسودا، 1993).
برخی محققان هوش سازمانی را دارای دو بعد سخت و نرم میدانند. بعد سخت دربرگیرنده ی سیستم اطلاعاتی یکپارچه ای است که از طریق تکنولوژی های اطلاعاتی نوین، دانش بدست آمده از تمام اجزای تشکیل دهنده سازمان نظیر کارکنان، مشتریان، فرآیندها و … را در اختیار مدیران سازمان قرار می دهد و آنها را در تصمیم گیری های سازمانی یاری می رساند. از سوی دیگر بعد نرم هوش سازمانی در برگیرنده ساز و کارهای ذهنی ای است که کارکنان سازمان را در انجام موثر وظایفشان یاری می رساند(لیانگ، 2002).
در این تحقیق بعد نرم هوش سازمانی شامل سه مولفهی هوش عاطفی، هوش فرهنگی و هوش معنوی مورد ارزیابی قرار گرفته و تاثیر این سه عامل بر کیفیت خدمات سازمانها بررسی شده است. همچنین نقش میانجی دو عامل رفتار شهروندی سازمانی و مبادلات اجتماعی رهبر- پیرو نیز مورد مطالعه قرار گرفته است.
رفتار شهروندی سازمانی بیانگر نوعی رفتارهای خاص از جانب کارکنان است که فراتر از نیازمندی های نقش رسمی آنها در سازمان بوده و با انگیزه هایی غیر از کسب پاداش های شغلی رسمی و قراردادی صورت می پذیرد. شکی نیست که رفتارهای فراتر از وظیفهی کارکنان برای سازمان ها بویژه سازمان های خدماتی بسیار مفید است. اگر کارکنان بیشتر در اجرای رفتارهای شهروندی سازمانی نقش داشته باشند، ارائهی کیفیت خدمات بالاتر و کسب رضایتمندی مشتریان با چالش کمتری مواجه خواهد بود.
بر اساس تئوری مبادله اجتماعی، تبادلات اجتماعی در محیط های کاری نقش بسزایی بر رفتارهای کارکنان دارد و از آنجا که رفتارهای
کارکنان بر میزان کیفیت خدمات درک شده از سوی مشتریان تاثیرگذار است لذا می توان پیش بینی کرد که مبادلات اجتماعی در سازمان ها بویژه مبادلات اجتماعی کارمند- سرپرست که از آن به مبادلات اجتماعی رهبر-پیرو یاد می شود، نقش مهمی در کیفیت خدمات و در نتیجه رضایت مشتریان خواهد داشت.
بنابراین با توجه به مطالب ارائه شده سوالاتی که در این تحقیق پیگیری می شوند به قرار زیر می باشند:
سوال اصلی: آیا بین هوش سازمانی (هوش عاطفی، هوش فرهنگی، هوش معنوی) و کیفیت خدمات رابطه مثبت وجود دارد؟
سوالات فرعی:
هوش سازمانی موضوعی قابل تامل و با اهمیت در موفقیت و بقای سازمانی های امروزی بوده است. مطالعه ی ابعاد هوش سازمانی و میزان تاثیر آن بر قابلیت ها و خروجی های سازمانی در دو دهه اخیر توجه بسیاری از محققان علوم سازمانی و مدیریتی را به خود جلب کرده است.
در دنیای رقابتی کنونی افزایش سطح رضایت مشتریان و جلب وفاداری آنها به سازمان نقش حیاتی در رشد و بقای سازمان های خدماتی دارد. امروزه مهمترین عامل افزایش رضایتمندی مشتریان در مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان های خدماتی، کیفیت خدمات است(یی، 2010). مطالعات بازاریابی گذشته نشان می دهد که کلید موفقیت یک شرکت و کسب مزیت رقابتی برای آن برقراری کیفیت خدمات، ارزش درک شده و رضایت مشتری میباشد. محققان کیفیت خدمات را همخوانی و مشابهت بین انتظار مشتریان و درک آنها از خدمات می دانند( پاراسورامن، 1988).
اگر چه تحقیقات زیادی در زمینهی ارتباط کیفیت خدمات و برخی متغیرهای رفتاری در کارکنان در سازمانهای خدماتی انجام شده است اما تحقیقات اندکی در زمینه ی ارتباط هوش سازمانی با کیفیت خدمات صورت پذیرفته است(یی، 2010). همچنین علی رغم اینکه بهره هوشی از سال های دور مورد توجه روانشناسان قرار داشته و آزمونهای بسیاری برای سنجش و تقویت آن ارائه گردیده است، اما ابعاد جدید هوش مانند هوش عاطفی، هوش فرهنگی و هوش معنوی تنها در دو دهه اخیر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
محققان هوش فرهنگی را توانایی فرد برای انجام وظیفهی اثربخش در موقعیتهای متفاوت فرهنگی معرفی می کنند(انگ، 2007). در واقع هوش فرهنگی ظرفیتی است که به افراد اجازه می دهد تا در برابر طیف گسترده فرهنگ ها درک و فهم درستی داشته باشند و به طور مناسب عمل کنند. افرادی که از سطح هوش فرهنگی بالاتری برخوردارند در ابراز عواطف و حالات فیزیکی تسلط بیشتری دارند. در واقع توان درک و تفسیر و انطباق رفتاری با زمینه های فرهنگی متفاوت، یکی از مهارت هایی است که بویژه برای افراد شاغل در شرکت های خدماتی که میزان ارتباط کارکنان با یکدیگر و با مشتریان بیشتر است، اهمیت دارد.
تحقیقات گذشته عموما تاثیر ابعاد سخت هوش سازمانی را بر عملکرد سازمان سنجیده اند. هوش معنوی و هوش فرهنگی از جدیدترین مفاهیم مرتبط با هوش سازمانی نرم هستند که در این تحقیق در مورد آن ها به بحث خواهیم پرداخت. بعلاوه در این تحقیق در مورد تئوری مبادله اجتماعی و نقش مبادلات اجتماعی در سازمان ها در قالب متغیر مبادلات اجتماعی رهبر-پیرو که مفهوم نسبتا جدیدی در تحقیقات مربوط به رفتار سازمانی است، صحبت خواهیم کرد و تاثیر هوش سازمانی بر کیفیت خدمات را با توجه به این متغیر بررسی خواهیم نمود.
اصلی ترین هدف این تحقیق بررسی تاثیر هوش سازمانی بر کیفیت خدمات سازمان هاست. آنگونه که ذکر شد کیفیت خدمات به یکی از مهم ترین مفاهیم برای توضیح آهنگ رفتاری آینده ی مشتریان بدل گشته است. محققان معتقدند که تحویل دادن خدمات با کیفیت یکی از استراتژی های اساسی برای بقای یک شرکت است. از سوی دیگر بسیاری از محققان با تاکید بر رابطه ی مشتری با شرکت به منظور سودآوری بلند مدت معتقداندکه در روابط خدماتی، ارزیابی مشتریان از خدمات به شدت به مهارتهای تخصصی، تکنیکها و تجربهی کارمندانی که در ارتباط با مشتری هستند وابسته است. در سازمانهای خدماتی رفتارهای کارمندان با مشتریان روابط آیندهی مشتری را تحت تأثیر قرار دهد. از آنجایی که هوش عاطفی، هوش فرهنگی و هوش معنوی کارکنان بر رفتارهای آنها با مشتریان، همکاران، سرپرستان و مدیرانشان اثرگذار است لذا میتوان پیش بینی کرد که هوش سازمانی بر کیفیت خدمات اثر مثبت معنادار داشته باشد. بنابراین با توجه به آنچه که اشاره شد اهداف تحقیق عبارتند از:
هدف اصلی: بررسی تاثیر هوش سازمانی بر کیفیت خدمات
اهداف فرعی:
Albrecht
Sevinc
Williams J.K.
Matsuda T.
Liang, T.
Yee, R.
Parasuraman