مفهوم و مصادیق شرط ناعادلانه در فقه
بندالف: مفهوم شرط ناعادلانه درفقه
اصطلاح خاصی با عنوان حسن نیت و رفتار عادلانه و اصل یا سرفصل خاصی که به طور اختصاصی و همه جانبه به چنین موضوعی پرداخته باشد، در نظام حقوقی شیعه و ایران متداول نبوده است. اما با توجه به منابع فقه و بررسی عنوان های مترادف و متضاد با اصطلاح های مزبور در قراردادها و همچنین برخی سر فصل های منابع مزبور، به ویژه منابع مرتبط با عقد بیع چنین نتیجه میگیریم که نظام حقوقی شیعه و اسلام به حسن نیت و رفتار عادلانه با عنوان های مشابه دیگری توجه کرده اند. اصلی که شاید با حسن نیت و رفتار عادلانه در فقه امامیه بسیار نزدیک باشد، اصل عدالت است.( علیزاده، 1384، 125 ) عدالت اصلی فرا دینی است و حقانیت ادیان با آن سنجیده میشود. عدالت معیار کلی حاکم بر کلیۀ مبادلات است که حجیت آن را قرآن، احادیث، اجماع و عقل اثبات کرده اند. ( نوری، 1381، 26 )
بند ب : مصادیق شرط ناعادلانه در فقه
در قرآن در آیات بسیاری بر رعایت عدالت تأکید شده است. « قل امر ربی بالقسط..» ( اعراف، آیه 29 ) بگو پروردگارم به قسط فرمان داده است.«یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط » ( نساء، آیه 135) : ای ایمان آورندگان به قسط و عدالت قیام کنید. در روایات بسیاری نیز معصومین به عدل و انصاف، امت را سفارش کرده اند. پیامبر مکرم اسلام (ص) میفرمایند: : «عدل ساعه خیر من عباده سبعین سنه قیام لیلها و صیام نهارها» یک ساعت به عدالت رفتار کردن بهتر است از هفتاد سال عبادت با شب زندهداری در تمام شب های آن و روزهداری در تمام روزهای آن.( عابدینی، نهج الفصاحه، 249)در جای دیگر ایشان میفرمایند: «ان المقسطین عندالله یوم القیامه علی منابر من نور عن یمین الرحمن و کلتا یدیه الیمین، الذین یعدلون فی حکمهم و اهلیهم و ماولوا» عدالت پیشگان روز قیامت بر منبرهای نورند که در طرف راست وی جا دارند،که البته هر دو سمت خدا، راست است، عدالت پیشگان کسانی هستند که در حکم خود و زیردستان خود به عدالت رفتار میکنند. در جای دیگری نیز میفرمایند: « اضمنوالی ست خصال اضمن لکم الجنه : ….. و انصفوا الناس من انفسکم …. ». شما شش صفت را برای من متعهد شوید تا بهشت را برای شما تعهد کنم : … با مردم به انصاف رفتار کنید ( عابدینی، 38 ). دلیل عقلی بر وجوب عدالت به منزلۀ قاعده ای عمومی در فقه و حقوق اسلامی است، که بدیهی ترین موضوعی که حسن عقلی دارد، عدل و انصاف است،
همانگونه که بدیهی ترین موضوعی که بنا بر حکم عقل، تقبیح و مذمت میشود، ظلم و جور است. ( محامد، 1385، 241) مقصود از عدالت آن است که شارع مقدس در تمام احکام دین اسلام، چه در عبادات و چه درمعاملات، جنبۀ عدالت فردی و اجتماعی را رعایت کرده و هیچ جکمی را ظالمانه تشریع نکرده است، زیرا ظلم، مقتضی عدل و حکمت الهی نیست. از این رو معلوم میشود که عدالت در تکوین و تشریع، اصلی است که هیچ مورد تخلفی ندارد. به دیگر سخن، عدالت روح احکام الهی است. تمام مبادلات و معاملات باید بر مبنای عدالت صورت گیرد. در فقه اسلام موارد عدیدهای دیده میشود که نسبت به تعهدات ناشی از عقود رعایت عدل و انصاف شده است. ( جعفری لنگرودی، 1354، 199) در آثار فقها چون مرحوم شیخ انصاری، انصاف بسیار به چشم میخورد، گویی انصاف منبع پنجم استنباط احکام اسلام است. (اسکینی، 1365، 10) به این ترتیب اصل عدالت و انصاف از اصول اساسی حقوق اسلام است و در بحث معاملات و قراردادها، طرفین قرارداد ملزمند در ایجاد و اجرای قرارداد خود بر اساس عدل و انصاف رفتار کنند و قراردادی عادلانه را به وجود آورند تا وسیلۀ اتلاف و تضییع حقوق طرف دیگر را فراهم نکنند ( لاضرر و لا ضرار فی الاسلام ). پس نقض اصل عدالت و درج شروط غیرعادلانه در قرارداد را میتوان مصداقی از ضرر رساندن به افراد دانست. اصل40 قانون اساسی نیز به این قاعده مهم فقهی اشاره دارد و ضرر را نهی میکند.
فرم در حال بارگذاری ...