وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر سلامت روان وعزت نفس دانش آموزان- قسمت ۵

توانمندی سازی فراگیران در شناخت انواع هیجانات ، تشخیص هیجانات منفی و مثبت و این که در چه زمان و مکانی نوع هیجان متناسب با آن موقعیت را از خود بروز دهند .

 

 

 

۲-۴مبانی نظری برنامه آموزش مهارت های زندگی
پایه مطالبی که در آموزش مهارت های زندگی به کار برده می شود ، اطلاعاتی است که از نحوه یادگیری کودکان و نوجوانان از طریق مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای آن بدست می آید و در واقع مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی بندورا ( ۱۹۷۷) ، می باشد . در نظریه یادگیری اجتماعی بندورا ، یادگیری فرایندی فعال و مبتنی بر تجربه است و به همین جهت کودکان در جریان یادگیری و آموزش ، فعالان به امر یادگیری مهارت های زندگی ، می پردازند . بنابراین در این آموزش از روش هایی که شرکت فعالانه کودکان و نوجوانان را در امر تسهیل می بخشد ، استفاده می شود . این شیوه شامل تشکیل گروه های کوچک یا گروه های دو تایی ، با روش بارش فکری ، ایفای نقش و بحث و مناظره می باشد ( سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری ، قاسم آبادی و محمدخانی ، ۱۳۷۷) .
پایان نامه - مقاله
در تئوری یادگیری شناختی نوین که مبتنی بر مدل عملکرد سالم روانی انسان است سه اصل مطرح می شود : فرض یا اصل اول بر این است که کودک زندگی خود را با یک توانایی ذاتی جهت عملکرد روانی سالم آغاز می کند . این توانایی ذاتی شامل تمایل به یادگیری و انگیزش جهت رشد و شکوفایی توانایی های بالقوه در جهت سبک زندگی اجتماعی سالم می باشد . بنابراین در این دیدگاه عزت نفس فطری است و نیازی به یادگیری و رشد و افزایش ندارد . فرضیه یا اصل دوم این تئوری آن است که بزهکاری و دیگر رفتارهای انحرافی از طریق یادگیری حاصل می شوند . کودک و نوجوان در شرایطی است که اگر هر عاملی را که متفاوت و یا در تعارض با الگوی او باشد ، دریافت نماید ، دچار احساس نا امنی مانند خشم ، اضطراب و افسردگی خواهد شد . بنابراین هر زمان که الگوی کودک و نوجوان دچار دگرگونی شود یا مورد تهدید قرار گیرد ، او به طور ناخودآگاه احساس نا امنی خواهد نمود ، و این احساسات بعدها به صورت رفتارهای انحرافی مانند بزهکاری ، سوء مصرف مواد مخدر و شکست تحصیلی نمایان خواهد شد . بنابراین اگر کودکان و نوجوانان یک سیستم شناختی نا آشنا را به طرح شناختی اولیه خویش ضمیمه نکنند ، در آن صورت توانایی ذاتی و فطری آنان جهت عملکرد سالم طبیعی و رفتار تکامل یافته ، عزت نفس و سلامت عاطفی تکامل خواهد یافت . اصل سوم آن است که هر توانایی ذاتی کودک برای سلامتی و عملکرد روانی تکامل یافته می تواند در جهت رفتارهای بزهکارانه و خود تخریبی بر انگیخته شود . بنابراین اگر شرایط اصلی موجود باشد ، کودکان و نوجوانان می توانند توانایی تفکر خویش را به کار اندازند و از این طریق عملکرد روانی سالم و طبیعی خویش را به دست آورند . بنابراین طبق مدل تئوری یادگیری شناختی نوین ، نوجوانان خطر آفرین سطوح بالاتری از احساس ناامنی آموخته شده دارند و از طرفی آن ها می توانند به چهار چوب های شناختی که نا امنی کمتری را تحریک می کنند ، دست یابند . به نظر میلز( ۱۹۸۷) ، تحقیقات اخیر در مورد جوانان خطر آفرین بر پایه تئوری یادگیری شناختی نوین می باشد .طبق نظر محققان ، جوانان خطر آفرین شرایط موجود را بیشتر از طریق استفاده از یک سیستم تفکر شناختی موجود که به طور خودکار برنامه ریزی می شود و بر اساس یادگیری شناختی نوین بر اساس مطالعات و تحقیقات برنامه های پیشگیرانه می باشد .
لانگ و شرر[۲۹]،‌در تحقیقی دریافتند که منبع کنترل مجرمانی که تحت آموزش مهارت های زندگی و بحث گروهی بودند به طور معناداری از منبع کنترل بیرونی به درونی تغییر یافت.
رویکرد مداخله ای مهارت های اجتماعی در مورد کودکان و نوجوانان کاربرد دارد. این رویکرد مربوط به کارهای لازاروس[۳۰](۱۹۷۱) و گلداشتاین [۳۱](۱۹۷۳) می شود(ناصری،۱۳۸۴). زمینه تحقیقات در آموزش مهارت های اجتماعی بر اساس رویکرد رفتارگرایی می باشد . تحقیقات مختلف ارتباط بین رفتار پرخاشگرانه و مهارت های اجتماعی ضعیف را گزارش کرده اند. در ضمن تحقیقات نشان می دهد که بین مهارت های اجتماعی ضعیف و پیشرفت تحصیلی ضعیف و زیر متوسط ارتباط وجود دارد. به علاوه نقص های مهارت های اجتماعی در کودکان پیش بینی کننده قوی در مورد مشکلات سلامت روانی در آینده از قبیل بزهکاری، رفتارهای ضد اجتماعی و خشونت آمیز، سوء مصرف مواد مخدر و الکل و افت تحصیلی هستند . آموزش مهارت های اجتماعی موجب پیشرفت تحصیلی، تعامل مناسب با همسالان و بهبود عزت نفس می شوند و همچنین توانایی آنها را در روابط مسالمت آمیز با افراد معنادار در زندگی (والدین ، معلمین و اعضای دیگر خانواده ) بهبود می بخشد.
عزت بدنی به بخش عاطفی تصور یا احساسات شخص در مورد بدن خودش برمی گردد(فرانزو و شیلدز[۳۲]، ۱۹۸۴ ، به نقل از هنری کوییز و کالهون [۳۳]،۱۹۹۹). عزت بدنی پایین با آسیب پذیری نسبت به افسردگی ، اضطراب ، عزت نفس پایین و اختلالات خوردن ارتباط دارد (هنری کوییز و کالهون، ۱۹۹۹،به نقل از شریفی،۱۳۷۲).
میلز ( ۱۹۸۷) ، معتقد است که جوانان خطر آفرینی که در برنامه های پیشگیرانه شرکت نموده اند سطوح بالاتری از عملکرد روانی سالم نشان دادند و در انواع روابط مثبت ، سالم و سازنده با بزرگسالان ، معلمان و همسالان درگیر شدند . همچنین در نگرش های مثبت ، توانایی حل مسئله
منطقی – عقلانی ، رفتار اجتماعی ، انگیزش در دستیابی به اهداف تحصیلی و سبک زندگی بهنجار و سالم بهبودی نشان دادند . بنابراین طبق این تئوری هدف پیشگیری اولیه ، ایجاد شرایطی است که عامل ایجاد کننده اسناد نا ایمنی را به حداقل رساند و در ضمن بر محیط امن مثبت و سازنده و بدون تهدید اتکاء نماید تا بهداشت روانی طبیعی کودکان و نوجوانان به طور مناسب تامین گردد . در تایید این مطلب از یکی از برنامه های مداخله ای طبق مدل یادگیری شناختی نوین در سال ۱۹۸۷ نتایج مثبتی حاصل شد ، به طوری که میزان فرار از مدرسه به صفر رسید . میزان شکست تحصیلی در دبیرستان به حداقل رسید و بهبود کلی در دانش آموزان خطر آفرین دبیرستانی بدست آمد . همچنین بهبود معناداری در عزت نفس و سلامتی روانی آن ها ایجاد شد . حتی والدین آنها نیز در عزت نفس و سلامت روانی خود بهبود معنا داری نشان دادند و در نهایت میزان سوء مصرف مواد مخدر و کودک آزاری و غفلت از کودکان کاهش یافت .پیشگیری از مشکلات آینده آنها راآماده می سازد و به این ترتیب موجب می شود که آن ها بتوانند سلامت جسمانی و روانی خودشان را بهبود بخشند (یاد آوری ،۱۳۸۳).
به عقیده مورای ( ۱۹۹۸) ، هدف برنامه های ترویجی بهداشت روانی کمک به رشد و حفط توانایی های روانی افراد در مقابله با مشکلات زندگی است . از همین رو برنامه های آموزش مهارت زندگی می تواند هدف بهداشت روانی را به مرحله اجرا بگذارد . این گونه برنامه های جامع و چند جانبه می تواند برای گروه های سنی ۱۲ تا ۱۷ سال ارائه شود که شامل دو زیر مجموعه است :
زیر مجموعه اول می تواند در جمعیت وسیعی به کار برده شود و هدفش بهبود مهارت های زندگی (افزایش بهداشت روانی ) است . زیر مجموعه دوم در موقعیت های ویژه در مورد نوجوانان در معرض خطر کاربرد دارد و هدفش کاهش عوامل احتمالی خطر زا (پیشگیری از اختلالات روانی ) می باشد (گنجی،۱۳۷۹).
طرح تحقیقاتی چارلی[۳۴] نمونه ای از برنامه آموزش مهارت های زندگی پیرامون مصرف مواد برای دانش آموزان مقطع ابتدایی می باشد که در ایالات متحده آمریکا اجرا شده است. یک ارزیابی که اخیراً از طرح این مرکز به دست آمده است که برنامه های آموزشی پیشگیرانه از مصرف مواد در مدارس ابتدایی می تواند اثر پیشگرانه اساسی سوء مصرف مواد در آینده داشته باشد و مصونیت ایجاد کند (بارلو،‌اینانک،‌البورن و وایتنل[۳۵]، ۱۹۹۸به نقل ازسرخوش،۱۳۸۴).
برخی از ارزیابی ها ثابت کرده اند که شرکت در کلاس های آموزش مهارت زندگی موجب ایجاد عزت نفس می شود.بر طبق یک تئور ی ، عزت نفس انگیزش را تقویت می کند، انعطاف پذیری در مقابل تغییرات را افزایش می دهد و نگرش های مثبت در جهت پیشرفت احساس خود کفایتی را تقویت می کند. در یک تحقیق نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی به زنان منجر به افزایش عزت نفس و حمایت اجتماعی و احساس کفایت می شود که این امر نشان دهنده اهمیت این برنامه است. (ویچروسکی [۳۶] ،۲۰۰۰)
برنامه های مرتبط با افزایش برنامه ها که هدفش کفایت و شایستگی تحصیلی ( از جمله بهبود مهارت ها برای کاهش اضطراب امتحان و کاهش اضطراب اجتماعی ) ، رشد استدلال شناختی
( مانند مهارت های تصمیم گیری ) و راهبردهای خود نظم دهی ( مانند کاهش افکار اضطرابی رنج آور ) است ، می تواند کفایت اجتماعی را افزایش دهد (شی یر و بوتوین ، ۱۹۹۸) .
به نظر کلینگمن ( ۱۹۹۸) ، برنامه آموزش مهارت های زندگی از رویکردهای پیشگیرانه نشات
می گیرد و این رویکردهای پیشگیرانه مبتنی بر روانشناسی پیشگیری اجتماعی می باشد که هدف آن آموزش و ترویج شایستگی هاست . بنابراین یکی از این مداخلات در جهت افزایش رشد روانی و سازگاری در مدرسه ، آموزش روانی می باشد . آموزش روانی منجر به این می شود که دانش آموزان به آگاهی ها و مهارت های لازم در برخورد با مشکلات زندگی واقعی مجهز شوند . با توجه به این مطالب می توان گفت که آموزش روانی و مهارت های زندگی ، پیشگیری اولیه محسوب می شوند . امروزه با توجه به رشد روز افزون بیماری ایدز، لزوم اجرای برنامه های آموزش مهارت های زندگی جهت پیشگیری از ایدز بین نوجوانان آشکار شده است. به این معنا که اگر نوجوانان بتوانند به خوبی مهارت های زندگی را یادبگیرند، در آن صورت می توانند خودشان را در مقابل ویروس HIV محافظت نمایند. بنابر این زمانی که یاد بگیرند چگونه تصمیمات خود را در مورد روابط با دیگران بیان کنند و در مورد تصمیماتشان جدی و سخت باشند و همچنین در مقابل فشار های اطرافیان جهت مصرف مواد و روابط جنسی مقاومت نمایند، از بسیاری از مشکلات پیشگیری خواهد شد
به طور کلی علاوه بر شیوع مشکلاتی نظیر بزهکاری ، خشونت، رفتارهای ضد اجتماعی ، سوء مصرف مواد مخدر، شکست تحصیلی، اضطراب، افسردگی و دیگر مشکلات آسیب زننده به سلامتی نوجوانان ، حتی نوجوانانی که بهنجار نامیده می شوند نیز نوعاً دوره هایی از افسردگی ، اضطر اب ، درگیری و اختلاف با بزرگسالان و تسلیم فشار همسالان شدن را تجریه می کنند.(کلی [۳۷]۲۰۰۰).
یک مجموعه وسیعی از ادبیات تخصصی مربوط به رویکرد مهارت های زندگی پیرامون بزهکاری نوجوانان و جود دارد. یک جنبه از مهارت های زندگی که در واقع جنبه درمانی وسیعی دارد شامل آموزش مهارت های اجتماعی می باشد. استفاده از آموزش مهارت های اجتماعی در مورد نوجوانان بزهکار بر این فرض مبتنی است که آنان در مهارت های اجتماعی خود دارای نقص هستند. کسب این مهارتها مستقیما در کاهش تعاملات مشکل زا با دیگران موثر است (کادیش و همکاران ، ۲۰۰۱).
طبق نظر ریکساچ [۳۸]( ۱۹۹۶) ، برنامه های آموزش مهارت های زندگی شامل بحث های گروهی می باشد که یک موقعیت مناسبی را جهت کسب مهارت های ارتباطی و تعامل با دیگران فراهم می نماید . در واقع لزوم همکاری شرکت کنندگان با یکدیگر موجب افزایش توانایی و اثر بخشی افراد در رفتارهای بین فردی می شود . آموزش مهارت های زندگی یا آموزش بهداشت مبتنی بر مهارت های مربوط به رشد توانایی های است که نسل جوان را برای برخورد موثر با نیازها و چالش های زندگی روزمره به ویژه در زمینه بهداشت جسمانی ، عاطفی و اجتماعی توانمند می سازد .
پروژه آموزش مهارت های زندگی یکی از برنامه های بهداشت روانی « سازمان بهداشت جهانی » برای کودکان و نوجوانان در مدارس می باشد . این برنامه ها که در سطوح محلی و ملی و بین المللی در جهان انجام می پذیرد ، شامل رشد و گسترش آموزش مهارت هایی در زمینه زندگی شامل مهارت های ارتباطی ، تصمیم گیری ، تفکر انتقادی ، همدلی و مقابله با استرس می باشد .آموزش مهارت های زندگی جهت پیشبرد و افزایش بهداشت روانی در مدارس طرح ریزی می شود . این برنامه آموزشی به کودکان و نوجوانان کمک می کند تا مهارتهای مورد نیاز در برخورد با نیازها و چالش های زندگی جدید را کسب کنند . این مهارت ها ، آن ها را در مقابل استرس ها و فشارهای زندگی که ممکن است سلامتی آن ها را در معرض خطر قرار دهد ، محافظت کند . سازمان بهداشت جهانی اولین گزارش خود را از خدمات بهداشتی مربوط به مدرسه در سال ۱۹۵۰ گزارش نمود . چندین دهه بعد اولین داده های معنادار از برنامه آموزش مهارت های زندگی مطرح گردید که به اهمیت نقش مدارس در کمک به کودکان و نوجوانان در کسب مهارت های زندگی جهت تامین و افزایش سطح روانی اشاره شد ( سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمدخانی ، ۱۳۷۷) .
انیسکیویچ و وایسونگ [۳۹](۱۹۹۰) پژوهش کنترل شده وسیعی درباره تاثیر آموزش مهارت های زندگی در پیشگیری از سوء مصرف مواد بر روی جمعیت ۶۷۸ نفری از دانش آموزان کلاس پنجم انجام دادند. مقایسه پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که مهارتهای مقابله ای گروه آزمایشی در مقابل گروه کنترل، افزایش چشمگیری یافت (سازمان بهداشت جهانی، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمد خانی ، ۱۳۷۷).
الیاس (۱۹۹۱)، در یک مطالعه طولی ۶ ساله در مورد پیامد های برنامه پیشگری اولیه و آموزش مهارت های زندگی نشان داد که بدنبال آموزش ، رفتارهای مناسب اجتماعی افزایش یافته و رفتارهای منفی و خود تخریبی کاهش می یابد (سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمد خانی، ۱۳۷۷).
پروژه رشد اجتماعی (ستیل)[۴۰] که توسط هاوکینز[۴۱] اجرا شد، و با هدف کمک به نوجوانان جهت رشد مهارت های زندگی لازم برای عملکرد موفقیت آمیز در محیط های اجتماعی از طریق درگیری فعال خانواده ، مدرسه و گروه همسالان به وجود آمد،‌به نتایج مثبتی دست یافت . نتایج مثبت این تحقیق شامل کاهش رفتار بزهکارانه ، سوء مصرف مواد مخدر ، افزایش احساس مسئولیت نوجوانان نسبت به خانواده ، مدرسه و جامعه بود. (آقاجانی، ۱۳۸۱).
۲-۵- اهداف آموزش مهارت های زندگی :
مجموعه مهارت های زندگی نه تنها به توانمند ساختن افراد در زندگی حال نمی اندیشد بلکه به توانمندی آنان جهت زندگی آینده نیز تاکید می ورزد . در ضمن متمرکز بر شکوفایی توانایی های بالقوه افراد است به طور کلی هدف از مجموعه مهارت های زندگی ، کمک به فرد جهت حرکت از توانایی ها و ضعف های مهارتی به سوی مهارت های توانمند و قوی و سازنده می باشد . چنین مهارت های زندگی ، تصمیمات متعهدانه فرد را در بر می گیرد .
مسئولیت پذیری یا تعهد فردی یک مفهوم مثبتی است که طبق آن افراد نسبت به سلامتشان و اتخاذ تصمیمشان در مسائل زندگی خویش متعهد هستند . در واقع هدف نهایی مهارت های زندگی این است که افراد مسئولیت برتری و شایستگی فردی خویش را بپذیرد . این شایستگی فردی شامل احساس کفایت و شایستگی سطح بالا ، سلامت روانی ، خودشکوفایی و پذیرش مسئولیت فردی می باشد . در نتیجه می توان گفت مجموعه مهارت های زندگی هم اهداف پیشگیرانه دارد و هم کنترل و مدیریت مشکلات و همانند سبک رویکرد آموزش هم برای مداخلات گروهی و هم فردی مناسب است .
به گزارش سازمان بهداشت جهانی ، هدف از آموزش مهارت های زندگی ، افزایش توانایی های روانی – اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده با بهداشت سلامت و ارتقای سطح روانی افراد است .
یکی از اهداف اصلی برنامه مهارت های زندگی ، ارتقای بهداشت روانی کودکان و نوجوانان است ، مطالعات بسیاری در مورد تاثیر برنامه آموزش مهارت های زندگی در ابعاد مختلف سلامت روان انجام گرفته و نتایج نشان داده است که آموزش این مهارت ها سبب افزایش عزت نفس ، بهبود رفتارهای اجتماعی و سازگاری اجتماعی ، افزایش رضایت سیستم خانوادگی و سازگاری با خانواده ، افزایش مهارت حل مسائل شخصی و بین فردی و افزایش مهارت های مقابله ای شده است .
یافته ها ، به اثرات مثبت این آموزش ها بر مهارت دانش آموزان در حل مشکلات بین فردی و مقابله با اضطراب دلالت دارند . به دنبال چنین آموزش هایی ، شرکت کنندگان قادر می شوند تا تعارض های خود را با همسالان به نحو سازنده ای حل نمایند و محبوبیت بین فردی بیشتری یابند . یافته ها همچنین تاثیر آموزش مهارت های زندگی را در پیشگیری از خودکشی و خشم و خشونت نشان داده است ( باقری ، ۱۳۸۰) .
هازل[۴۲](۱۹۸۳) مطرح کرد که نوجوانان دارای اعمال غیر قانونی، مهارت های لازم را جهت پیشبرد اهدافشان از طریق قانونی و مجاز ندارند. به علاوه نوروزها و سایکوزها نیز ناشی از نقص در رشد مهارت های زندگی است . (داردن وگینتر،۱۹۹۶)
شینکه وکیلچرست (۱۹۸۳)، بوتوین(۱۹۹۷) با مروری بر مطالعات پژوهشی که تاثیر آموزش مهارت های زندگی را مورد ارزیابی قرار می دهند ، اظهار می دارند که این گونه رویکردها می توانند میزان سیگار کشیدن را از ۵۰ تا ۷۵ درصد کاهش دهند. در یکی از مطالعات ، بوتوین و همکارانش (۱۹۹۰) با آموزش هشت نوع مهارت زندگی از دیدگاه شناختی ـ رفتاری به ۴۴۶۶ دانش آموز دوره راهنمایی در ۵۶مدرسه ایالت نیویورک ،‌اثر بخشی این روش را در پیشگیری از مصرف مواد بخصوص سیگار مورد بررسی قرار دادند. مهارت های مورد نظر ایشان عبارت بودند از :
اطلاعاتی در مورد مصرف مواد
تصمیم گیری
تاثیر رسانه ها
رفتار خود هدایتی
مدیریت اضطراب
مهارت های ارتباطی
مهارت های اجتماعی
مهارت های جرات ورزی
مدت آموزش و ارزیابی اثرات این مهارت ها سه سال به طول انجامید و در طول این سه سال ، میزان گرایش ،‌میزان مصرف و تغییر مهارت های مورد نظر با کمک معلمین تعلیم دیده ، مورد مشاهده قرار گرفت . یافته های پژوهش فوق تایید محکمی است بر اثر بخشی رویکرد شناختی ـ رفتاری در پیشگیری از مصرف مواد در بین دانش آموزان مقطع راهنمایی . در این پژوهش نشان داده شده ، مصرف سیگار ، الکل و ماری جوانا کاهش یافته است. نکته قابل توجه در نکته مذکور این است که اثر بخشی روش های فوق در کاهش مصرف سیگار نسبت به سایر مواد بیشتر بوده است(رضایی، ۱۳۷۷).
آموزش مهارت های زندگی در پیشگری از خشونت و بزهکاری نیز کارایی داشته است . در یک برنامه ی پیشگیری از خشونت به ۱۳۵ دانش آموز مهارت حل مساله آموزش داده شد. نتایج نشان داد که افراد شرکت کننده در برنامه ، در مقایسه با گروه کنترل، با مشکلات اجتماعی کمتری روبروبوده و کمتر به راه حل های خشونت آمیز متوسل شده اند و عواقب منفی بیشتری برای خشونت مطرح کرده اند(سازمان بهداشت جهانی ،‌ترجمه نوری قاسم آبادی و محمدخانی،‌۱۳۷۷).
در پژوهشی که اثر آموزش مهارت های زندگی را در زمینه ی خود آگاهی بررسی نمود، نتایج نشان داد که به دنبال این آموزش دانش آموزان صداقت بیشتر، نوع دوستی بیشتر و پرخاشگری کمتری از خود نشان دادند (سازمان بهداشت جهانی ،‌ترجمه نوری قاسم آبادی و محمدخانی،‌۱۳۷۷).
۲-۶-جایگاه مهارت های زندگی در اسلام
با تبدیل خانه به خوابگاه و کاهش ارتباط صمیمانه میان اعضای خانواده ، اقتدار و مسئولیت پذیری والدین در ایفای وظایف خانوادگی شان رو به کاهش نهاده است . در این میان نقش ساختارهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی را نباید نادیده گرفت . برخی از صاحب نظران نظیر ویلیام گاردنر [۴۳]در کتاب خود به نام « جنگ علیه خانواده » معتقدند نظام سرمایه داری و جریان ضد خانواده ، نقش اساسی در چنین پدیده ای دارد . بر این اساس ، لزوم توجه به انواع مهارت های زندگی و آموزش آن به ویژه در زمینه های مرتبط با خانواده ، بیش از پیش روشن می شود .

بررسی نقش خانواده در سالم‌ سازی محیط جامعه و راهکارهای تحقق آن از منظر قرآن کریم و احادیث- قسمت ۴

یکی دیگر از شاخص‌های خانواده‌ی سالم منطق‌گرایی و حاکمیت منطق بر زندگی است زیرا زندگی خانوادگی زمانی تحقق می‌پذیرد که با مبادله اندیشه‌ها، احساسات، بحث و گفت‌وشنودهای منطقی همراه شود؛ و تعادل در زندگی مشترک هنگامی به وجود می‌آید که روابط متقابل بر پایه‌های عقلانی استوار باشد آدمی به دلیل حبّ نفس (خوددوستی) پیوسته به منافع شخصی گرایش دارد و سیاست کسب منفعت و دفع ضرر را برای روش‌های دیگر ترجیح می‌دهد چنین نگرشی در دوران تجرد تا حدودی عملی و امکان‌پذیر است ولی در زندگی مشترک، به دلیل پیدایش روابط و مناسبات جدید سلیقه‌های شخصی زن و شوهر در تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرد چون هر یک از دریچه منفعت شخصی به زندگی می‌نگرد و ترجیحات او از نوع نفسانی است تا عقلانی در چنین شرایطی اگر زوجین دارای اخلاق صحیحی باشند می‌توانند به‌جای اعمال سلیقه‌ی شخصی و حاکمیت زور پایه‌های استواری برای حل اختلافات خود بیابند و منطق درصحنه‌ی زندگی‌شان حاکم شود (شرفی، ۱۳۸۳، ص ۹۶). در اسلام نیز بر این مسئله تأکید شده است، «اسلام اجازه نمی‌دهد که حتی در موارد اختلافات فردی که قدرتمندتر است مسائل را تنها به نفع خود حل کند و یا به اعمال قدرت بپردازد رفتارها باید بر اساس ضوابطی باشد که خداوند آن را معین کرده است طرز برخوردها نباید موجب آن شود که قداست خانواده زیر سؤال قرار گیرد» (قائمی، ۱۳۷۲، ص ۲۹). پس روابط در یک خانواده‌ی سالم بر پایه‌ی صحبت منطقی و معقول است و اعضای آن اهل منطق هستند. حرف‌های خود را مستدل و در فضایی دور از تعصب و لجاجت و پرخاش برای همدیگر بیان می‌کند و موضوعاتی را که سبب بروز ناسازگاری شده و بحران آفریده است ریز می‌کنند و برای حل آن همفکری جدی دارند با تصمیم‌گیری درست و منطقی بر پایه اصول عقلانی نه تابع احساسات زندگی می‌کنند تا در بعضی از چالش‌های زندگی دچار شکست نشوند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
زیرا ازجمله عواملی که روابط خانواده را خشک بی‌روح و ظالمانه می‌سازند حکمرانی و فرمان روایی مرد بر زن و تحقیر کردن او و واداشتن بدون چون‌وچرا به اطاعت و زور گفتن بدون منطق است. به همین دلیل در قرآن کریم نیز فرهنگ روابط زوجین به‌گونه‌ای است که قرآن کریم علاوه بر آنکه با هرگونه ظلم و ستم مخالف است هرگز به دنبال آن نیست که همسران همچون دو مدعی در مقابل یکدیگر قرار بگیرند بلکه خواهان معاشرت همراه با منطق و سازش است.
می‌فرماید: “الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء (نساء/۲۴). مردان برزنان قیمومیت و سرپرستى دارند". برخلاف تصوراتی که در مورد این آیه وجود دارد مقصود از قوامیت مرد بر زن سلطه‌جویی وامرو نهی مطلق نیست زیرا اسلام دینی است که همواره به اصول اخلاقی همانند منطق‌گرایی، فداکاری و روابط دوستانه دستور می‌دهد و با ظلم و زور بی‌عدالتی مبارزه می‌کند پس مقصود از این آیه نوعی ریاست و حمایت برای پیشبرد روابط صمیمی میان همسران است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: در روابط همسران هیچ‌گاه مقصود از قوامون حق سلب آزادی اراده و حقوق فردی و اجتماعی زن نیست بلکه زن هم چنان استقلال و آزادى خود را دارد، هم مى‏تواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ کند و هم مى‏تواند از آن دفاع نماید و هم مى‏تواند براى رسیدن به این هدف‌هایش به مقدماتى که او را به هدف‌هایش مى‏رساند متوسل شود (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۴، ص ۵۴۴). درواقع در این آیه قرآن به مرد می‌گوید تو سرپرست زن هستی درواقع نقش سرپرستی و مدیریتی مرد و پدر متناسب با ویژگی‌های عاطفی و جسمانی است و این ریاست و سرپرستی در جهت پیشرفت و استحکام خانواده است نه به‌منظور برتری بودن و ظلم کردن و زور گفتن. آیت‌الله جوادی آملی می‌گوید: «این‌چنین نیست که قرآن به زن بگوید تو تحت فرمان مرد هستی بلکه به مرد می‌گوید تو سرپرستی زن و منزل را بر عهده بگیر… بنابراین مرد نباید کاری کند که زن در داخل منزل برنجد» (جوادی آملی، ۱۳۶۹، ص ۳۶۶-۳۶۷). پیامبر اکرم (ص) دراین‌باره می‌فرماید: «بهترین مردان امت من افرادی هستند که نسبت به خانواده‌ی خود خشن و متکبر نمی‌باشند و به آن‌ ها محبت داشته و به آن‌ ها ظلم نمی‌کند» (طبرسی، ۱۳۹۲، ص ۲۱۶-۲۱۷).
بنابراین ازنظر قرآن کریم و روایات خانواده مکانی برای زور گفتن و ظلم کردن نیست و نقش­های که به هرکدام از زن و مرد داده‌شده است برای راحتی نقش دیگری و استحکام و تداوم خانواده است. «زوجین در یک خانواده‌ی سالم به‌جای اعمال سلیقه شخصی و حاکمیت زور و قدرت در عرصه زندگی، روش‌های استوار و مطلوبی برای حل اختلاف‌سلیقه‌های خوددارند و منطق را در زندگی‌شان حاکم می‌کنند و این واقعیت را می‌پذیرند که هرگز اعمال قدرت، قدرت نمی‌آفریند، بلکه از زور و قدرت زمانی استفاده می‌شود که فرد از راه‌های دیگر مأیوس شود» (حسینی،۱۳۹۰، ص ۴۴).
۱-۹- مشارکت عمیق و همه‌جانبه:
مشارکت سبب تخفیف بار سنگین مسئولیت‌ها از دوش یک نفر شده و فشارهای روانی ناشی از آن را کاهش می‌دهد؛ و قران کریم نیز به‌منظور بهتر شدن کارها دستور به مشورت و همکاری با یکدیگر می‌دهد و می­فرماید: “إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه (حجرات/۱۰) هرآینه مؤمنان برادران‌اند".یادرجای دیگری می‌فرماید: “وَتَعاوَنُواعَلَی البِّرِوَالتَقوی (مائده/۲) و در نیکوکارى و پرهیز همکارى کنید". در تفسیر این آیه آمده است تَعاوَنُوا و یارى کنید همدیگر را عَلَى الْبِرِّ بر نیکویى که آن عفو و متابعت امر الهى است وَ التَّقْوى‏ و بر پرهیزکارى که آن مخالفت هواى نفس است (شریف لاهیجی، ۱۳۷۳، ج۱، ص۶۰۵).
آنچه در آیه فوق درزمینه تعاون آمده یک اصل کلی اسلامی است که سراسر مسائل اجتماعی و اخلاقی و حقوقی و سیاسی را در برمی‌گیرد طبق این اصل مسلمانان موظف‌اند در کارهای نیک تعاون و همکاری کنند (مکارم شیرازی، ج ۴،۱۳۶۲ ص ۲۵۲). پس در میان یک خانواده نیز به‌عنوان یک واحد اجتماعی باید مشارکت و همکاری وجود داشته باشد چراکه مشارکت به درک متقابل و همدلی بیشتر اعضای خانواده کمک می‌کند. درواقع زن و شوهر معاون و همراه یکدیگرند به کمک هم این کشتی حیات را باید به ساحل برسانند وضعشان نباید به‌گونه‌ای باشد که در خلاف مسیر و جهت خود حرکت نمایند زیرا در آن صورت مرکب زندگی‌شان لنگ خواهد ماند (قائمی، ۱۳۷۲، ص ۲۸). خانواده‌ای که اعضای آن با همدیگر مشارکت ندارند به همدیگر اعتماد نداشته و نمی‌توانند همدیگر را تکمیل کنند. مشارکت و همکاری به اعضای خانواده کمک می‌کند تا اعضای آن بتوانند به‌راحتی به اهداف خود دست یابند پس یکی از شاخص‌های خانواده‌ی سالم مشارکت و همکاری اعضای خانواده است که در تمام مسائل همدیگر احساس مشارکت و سهیم بودن می‌کنند. «در این خانواده همکاری شیوه‌ی اساسی زندگی است در چنین خانواده‌ای تقسیم‌کار به عمل می‌آید هر فرد به‌تناسب وضع خود بخشی از انجام کار را به عهده می‌گیرد پدر و مادر یا فرزندان ارشد در هماهنگ کردن فعالیت‌ها نقش اساسی دارند و همه از کارکرد اعضای خانواده بهره‌مند می‌شوند» (شریعتمداری، ۱۳۷۴، ص ۱۰۰). دلیل اصلی برای مشارکت در خانواده این است که هیچ عاملی نمی‌تواند مرز منافع مرد را از منافع زن یا بالعکس جدا کند همچنان که مرز آسیب‌های وارده به مرد با آسیب‌های زندگی زن جداشدنی نیست. بر این اساس است که از دیدگاه تفکر اسلامی خانواده با رشته‌های محکمی به هم پیوند خورده است پس باید بین اعضای آن مشارکت، همکاری و تعاون به نحو کامل وجود داشته باشد.
قرآن کریم مشارکت زن و مرد را به ستر و پوشش هم بودن تعبیر کرده است و می‌فرماید: “هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن (بقره/۱۸۷) آن‌ ها پوشش شمایند و شما پوشش آن‌هایید". لباس از یک‌سو انسان را از سرما و گرما و خطر برخورد اشیاء به بدن حفظ مى‏کند و از سوى دیگر عیوب او را مى‏پوشاند و از سوى سوم زینتى است براى تن آدمى، دو همسر یکدیگر را از انحرافات حفظ مى‏کنند، عیوب هم را مى‏پوشانند وسیله راحت و آرامش یکدیگرند (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۶۵۰). درواقع از این آیه به دست میاید که زن و مرد در خانواده همراه و همیار یکدیگرند به‌گونه‌ای که در تمام مسائل یکدیگر خود را سهیم می‌دانند و مشارکت می‌کنند و به این وسیله به آرامش و آسایش می­رسند. مشارکت و همکاری در خانواده آن‌قدر اهمیت داردکه در زندگی بزرگان دین به‌صورت یک سنت جاری وجود داشته است برای نمونه روزی ابن زبیر از عایشه پرسید که رسول خدا (ص) در خانه چه می کندو ایشان پاسخ دادند در خانه چون خادم کار می‌کند که این کار کردن رسول خدا (ص) به‌عنوان اول فرد جامعه عظیم مسلمین در محیط خانه یک حرکت انسانی الگویی است (سویزی، ۱۳۸۷، ص ۹). همچنین ایشان خود در مورد مشارکت در امور منزل می‌فرمایند: «هر زنی در خانه‌ی شوهر برای اصلاح چیزی را جابه‌جا کند خدای عزوجل به او نظر کند و هر که خدا به او نظر کند عذابش نکند» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰۱، ص ۱۰۶)؛ بنابراین در یک خانواده‌ی سالم اعضای آن با همکاری و مشارکت با همدیگر همواره یار و همراه یکدیگر هستند و خود را در بد و خوب هم سهیم می‌دانند و با همکاری و مشارکت با همدیگر با مشکلات می‌جنگند و روح فردی هریک از زوجین به روح جمعی گسترش می‌یابد و از حالت من به ما تبدیل می‌شوند.
۱-۱۰- داشتن روحیه­ی شاد:
رفتار را اگر عبارت بدانیم از حالات، حرکات انسان، باید بگوییم که در زندگی مشترک و تداوم حیات خانوادگی رفتارها نقشی مهم و اساسی دارند. حالات غم یا شادی، نشاط یا خمودگی فرد، تندی و کندی در حالات قهر و یا مهر زن و شوهر و همچنین در جذب یا دفع همسران مؤثر است. خوش‌روی و شادمانی ازجمله‌ی این رفتارهاست که بیشترین تأثیر را در جذب همسران به یکدیگر و استحکام کانون خانواده دارد. یک خانواده باروحیه‌ی شاد به‌راحتی می‌تواند با مشکلات مبارزه کند چراکه زوجین دارای روحیه شاد همیشه به جنبه‌های مثبت همدیگر توجه می‌کنند و نسبت به همدیگر خوش‌بین هستند که این خود باعث رضایت از زندگی خانوادگی و دوری از هرگونه افسردگی می‌شود. پس داشتن روحیه‌ی شاد یکی دیگر از شاخص‌های خانواده‌ی سالم است. دین اسلام نیز حزن و اندوه را ناپسند می‌داند مگر در مورد ارتکاب گناه، اما به نقش حساس شادمانی و داشتن روحیه شاد در زندگی توجه ویژه‌ای داشته و آن را ستوده است به‌گونه‌ای که قرآن کریم داشتن روحیه شاد را از صفات انسان‌های دین‌دار دانسته است.
و می‌فرماید: “قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون (یونس/۵۸) بگو: به فضل خدا و رحمت او شادمان شوند، زیرا این دو از هر چه مى‏اندوزند بهتر است". در تفسیر این آیه آمده است اگر خواستید به چیزی دل‌خوش شوید و شادمان گردید به فضل و رحمت خدا دل‌خوش شوید که قرآن را بر شما نازل فرموده و محمد را به‌سوی شما فرستاده است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج ۱۱، ۳۱۶). پس شادمانی و داشتن روحیه شاد از ویژگی‌های بسیار خوب انسان است که به دنبال یک عمل بسیار والا برای او ایجاد می‌شود و تأثیر بسیار زیادی در روحیه‌ی انسان دارد. همچنین قرآن کریم خوشحالی و شادمانی را از ویژگی‌های سعادتمندان می‌داند و می‌فرماید: “وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَه (۳۸-۳۹/عبس) چهره‏هایى در آن روز درخشانند خندانند و شادان‌اند". این آیه بیان مى‏کند که در آن روز مردم به دو قسم منقسم مى‏شوند، قسمى اهل سعادت و قسمى دیگر اهل شقاوت و اشاره مى‏کند به اینکه هر یک از این دو طایفه با سیما و قیافه‏اش شناخته مى‏شود، اهل سعادت چهره‏هایى نورانى و درخشنده دارند، که فرح و سرور و انتظار آینده‏اى خوش از آن چهره‏ها هویداست (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۲۰، ص ۳۴۴). همچنین آمده است که خندان و فرحناک و شادمان به سبب نجات از نیران و وصول به روضه رضوان و نعم بى‏پایان و این‌ها اهل ایمان و طاعت باشند (حسینی شاه‌عبدالعظیمی، ۱۳۶۳، ج۱۴، ص۶۱).
پس گشاده‌رویی و خوش‌رویی از نشانه‌های افراد مؤمن و باتقواست که نشانه‌ی سلامت روانی و اجتماعی نیز است. امام علی (ع) فرمودند: «انسان باایمان اندوهش را در دل و خوش‌رویی را بر چهره دارد» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۳، ص ۳۲۱). گشاده‌رویی و خوش‌رویی آسان‌ترین هدیه‌ای است که زوجین در یک خانواده می‌توانند به همدیگر هدیه کنند که خود مهم‌ترین عامل برای جذب محبت است. امام علی (ع) دراین‌باره فرمودند: «اولین عطیه و راحت‌ترین سخاوت خوش‌روی است» (آمدی، ۱۳۶۶، ص ۲۴۵). همچنین پیامبر اکرم (ص) در اهمیت خوش‌رویی و نشاط در بین زوجین فرمودند: «حق زن بر شوهرش این است که او را گرسنه نگذارد بدنش را بپوشاند و با او ترش‌رویی نکند» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰۰، ص ۲۵۴). «لبخند زدن باعث خوش‌رویی در برابر همسر و خانواده می‌شود، زیرا در برخورد آنچه ابتدا تأثیر می‌گذارد ظاهر شاد و بانشاط است که از چشمان ساطع می‌شود به‌ویژه زمانی که زوج آرزومند از دریچه‌ی روابط امروز، فردایی روشن و پرامید را در ذهن خود به تصویر می­کشند» (شرفی، ۱۳۸۳، ص ۱۰۸)؛ بنابراین در یک خانواده‌ی سالم زوجین در زندگی مشترک با گشاده‌رویی و خوش‌رویی می‌توانند باعث ایجاد روحیه‌ی مثبت در همدیگر شوند و باعث ایجاد شادی و نشاط در محیط خانواده شوند چراکه خوش‌رویی بدگمانی‌ها را دور می‌کند و ایجاد نشاط و انرژی می‌کند.
۱-۱۱- معاشرت نیکو:
ازدواج عاملی برای ورود در مرحله‌ی جدید است و آن معاشرت است در سایه آن زن و شوهر از حالت عزلت و تنهایی به درآمده و از طریق معاشرت باهم انس و الفت پیدا می‌کنند براثر معاشرت افکار و ایده‌ها به هم نزدیک می‌شود و ذوق‌ها و سلیقه‌ها و نیز نقشه‌های زندگی آن‌ ها مشخص‌شده و در آن باهم تفاهم پیدا می‌کنند. در یک خانواده‌ی سالم زوجین با یکدیگر بدرفتاری و خشونت نمی‌کند و موجب آزار و اذیت یکدیگر نمی‌شوند و با یکدیگر حسن معاشرت دارند بنابراین معاشرت نیکو یکی دیگر از شاخص‌های خانواده‌ی سالم است. حسن معاشرت، مصاحبت نیکو و رفتار پسندیده در میان خانواده از دستوارت مورد تأکید دین اسلام است. زوجین باید با یکدیگر معاشرتی نیکو و پسندیده داشته باشند که قرآن کریم از آن ‌به معروف یاد می‌کند و صریحاً به آن اشاره‌کرده است.
می‌فرماید: وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف (نساء/۱۹) و با آنان به نیکویى رفتار کنید. در مورد این آیه تفاسیر متعددی آمده است که به آن‌ ها اشاره می‌کنیم. در تفسیر المیزان ذیل این آیه آمده است: معروف به کاری می­گویند که در جامعه مجهول نباشد و وقتی با امر معاشرت ضمیمه شود به این معناست که با زنان به‌طوری معاشرت کنید که مرسوم و عرف است (طباطبایی،۱۳۷۴، ج ۴، ص ۴۰۴). در تفسیر مجمع‌البیان آمده است: ازجمله حقوق زن این است که مرد با آن درآمیزد و حقوق ایشان اعم از انصاف در قسمت، نفقه و خوبى سخن و رفتار داشته باشد (طبرسی،۱۳۶۰، ج ۵، ص ۷۹). در تفسیر المنار آمده است: در مفهوم معاشرت مشارکت و برابری نهفته است یعنی ای مردان با زنان بر اساس متعارف رفتار کنید وزنان نیز می‌باید با مردان بر پایه معروف معاشرت داشته باشند (رشید رضا،۱۹۹۵، ج ۴، ص ۴۵۶). ابن کثیر در تفسیر خود آورده است که معاشرت به معروف یعنی با همسرانتان خوش‌زبان و خوش‌رفتار باشید خود را بیاراید به‌اندازه توانایی همان‌سان که دوست دارید همسرانتان خود را برای شما بیارایند شما نیز همان کنید که همسرانتان می‌پسندند (ابن کثیر،۱۴۱۷، ج ۱، ص ۴۶۶). قرطبی در تفسیر این آیه آورده است حسن معاشرت با زنان به این است که مرد حقوق زن از مهر و نفقه را به‌طور کامل بپردازد و در برابر زن بدون سبب و تقصیر و گناه رو ترش نکند و در سخن گفتن گشاده‌رو باشد نه سخت‌دل و بدزبان و به کس دیگری اظهار تمایل نکند خداوند حسن معاشرت با زن عقد کرده را سفارش کرده است تا ادامه‌ی زندگی و مصاحبت و هم‌زیستی ایشان کامل باشد چه آنکه حسن معاشرت روان را آرام‌تر وزندگی را گواراتر می‌سازند (قرطبی، ۱۴۰۵، ج ۵، ص ۹۷).
همنطوری که تفاسیر بالا از این آیه نشان می‌دهد حسن معاشرت به‌عنوان یک وظیفه برای شوهر و به‌عنوان یک حق برای زن مطرح می‌شود و عامل تحکیم زندگی خانوادگی است که اگر به‌خوبی باز شود نشان‌دهنده‌ی تمام آن اموری است که مرد در برابر زن باید انجام دهد (بهشتی،۱۳۸۵، ص ۱۷۴). در صحیفه‌ی هشام بن عبدربه از امام آمده است به ابوعبدالله امام صادق گفتم: حق زن بر شوهرش چیست؟ فرمود: «سد جوع، پوشاندن عورت زن و اینکه در برابر زن چهره در هم نکند پس هرگاه این کارها انجام دهد سوگند به خدا حق زن را ادا کرده است» (نجفی اصفهانی، ۱۹۸۱، ج ۳۱، ص ۳۳۱). همچنین امام علی (ع) فرمودند: «در تمام حالات با همسرت سازگاری کن و با او به نیکی معاشرت نما تا زندگی‌ات باصفا شود» (حر عاملی، ۱۴۰۹، ج ۲۰، ص ۱۷۱). پس درست است که مرد با حسن معاشرت نیازهای روحی همسر خود را تأمین می‌کند لیکن در حقیقت نیازهای روحی خودش نیز به‌طور غیرمستقیم تأمین می‌شود و برای تأمین صفا و آرامش و آسایش در محیط خانواده باید همسر خود را از این نظر اشباع کند (بهشتی،۱۳۸۵، ص ۱۷۵). در ماده‌ی ۱۱۰۳ قانون مدنی در بخش مربوط به حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر آمده است که مطابق این ماده زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگر هستند. «به عقیده‌ی حقوقدانان منظور از ماده‌ی فوق از حسن معاشرت زوجین با یکدیگر در حدود عرف و عادت زمان و مکان است بنابراین زن و شوهر خوش‌رویی و مسالمت با یکدیگر زیسته و بدون دادوفریاد و ناسزا و مجادله روزگار بگذرانند» (امامی، ۱۳۷۲، ج ۴، ص ۴۳۰)؛ بنابراین اگر زوجین با یکدیگر بدرفتاری و خشونت نکنند و موجب آزار و اذیت یکدیگر نشوند درواقع با یکدیگر حسن معاشرت دارند که این خود یکی از شاخص­ های خانواده‌ی سالم است.
جمع­بندی:
از مجموعه این فصل این‌گونه برداشت می‌شود که نظام خانواده به‌عنوان اولین کانونی است که فرد در آن قرار می‌گیرد چراکه اولین تأثیرات را فرد از محیط خانواده می‌گیرد، پس اگر خانواده دارای ویژگی‌های مثبت و سازنده‌ای که در بالا اشاره شد باشد می‌تواند تربیت‌کننده و سازنده‌ی افرادی باشخصیت‌های مثبت و سازنده باشد. بنابراین حضور افرادی باشخصیت‌های سالم و رشد یافته که تربیت‌شده‌ی خانواده‌ای با شاخصه‌ای مثبت بوده‌اند در جامعه می‌تواند باعث ساختن جامعه‌ی سالم باشد چراکه این افراد ابتدا شخصیتشان با ویژگی‌های مثبت پایه‌گذاری شده است.
فصل سوم
کارکردهای خانواده در ساختن جامعه­ سالم
پیشگفتار:
کارکرد یعنی مجموعه آثار، نتایج و پیامدهای یک‌چیز، یعنی وقتی راجع به کارکرد چیزی صحبت می‌کنیم مقصود ما آثار و نتایجی است که از آن چیز باقی می­ماند. به‌عبارت‌دیگر وجود هر چیز پیامدهای دارد که گاه به این پیامدها کارکرد گفته می‌شود.
مراد از کارکردهای خانواده نتایج و آثاری است که از خانواده بر جای می­ماند. نتایجی که در صورت حذف خانواده جبران آن به‌راحتی امکان­ پذیر نیست و یا نتایجی که از طریق نهاد خانواده بتوان ساده­تر، مؤثرتر و ماندگارتر به آن دست‌یافت و این نقش­ها و کارکردهای خانواده موجب ارتقای سطح افراد و جامعه درزمینه­های گوناگون می­ شود و اعضایش را از آسیب‌دیدگی محافظت می‌کند.
خانواده به‌عنوان یک‌خرده سیستم در کل سیستم اجتماعی نقش و کارکردهای دارد. این کارکردها در حفظ و ثبات خانواده و درنهایت سلامت جامعه نقش اساسی دارند، کارکرد نهاد خانواده در درون خانواده با اثرگذاری بر اعضایش نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. جامعه شناسان در مورد کارکردهای اجتماعی نهاد خانواده به نکاتی اشاره داشته‌اند، آن‌ ها نقش و کارکرد نهاد خانواده را در ساخت اجتماعی مکمل سایر نهادهای اجتماعی دانسته‌اند.«کوئن خانواده را به‌عنوان یک‌نهاد اجتماعی دارای کارکردهای می‌داند که ماهیت آن‌ ها از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است»(کوئن،۱۳۷۶، ص ۱۳۱). «قائمی نهاد خانواده را ضامن تکامل اجتماعی دانسته و بر این نکته تأکید می‌کند که حرکت سالم اجتماعی بر محور خانواده دوام و بقای بشریت را به دنبال دارد»(قائمی،۱۳۸۶، ص ۵۵). همچنین وی اعتقاد دارد که حیات اجتماعی برنهاد خانواده استوار بوده و بنیان سعادت و بهروزی مردم ناشی از انسجام آن است.
بنابراین کارکردهای خانواده برخلاف نهادهای دیگر به یک یا دو کارکرد خاص محدود نمی­ شود و باوجوداینکه در شرایط کنونی بخش قابل‌توجهی از این کارکردها به نهادهای دیگر واگذارشده اما هنوز هم‌خانواده کارکردهای متنوعی دارد (اعزازی،۱۳۸۶، ص ۱۶۹-۱۷۰)؛ که در زیر به مهم­ترین آن­ها می­پردازیم.
۳-۱-کارکردهای زیستی
۳-۱-۱- تنظیم روابط جنسی:
غریزه جنسی نیروی است که به‌صورت فطری در نهاد همه‌ی انسان‌ها قرارگرفته است، در اسلام ارضایی این نیاز تنها در سایه‌ی عقد و پیمان ازدواج مشروع امکان‌پذیر است. پس یکی از کارکردهای مهم زیستی خانواده کارکرد تنظیم روابط جنسی است و از سوی روانشناسان و جامعه­شناسان نیز به‌عنوان یکی از کارکردهای اصلی خانواده مورد تأکید قرارگرفته است.
اساساً یکی از مهم‌ترین عواملی که زن و مرد را کنار هم قرار می‌دهد و باعث پیوند مشترک آن دو می‌شود تأمین نیازهای جنسی زن و مرد است، به‌گونه‌ای که داشتن روابط جنسی مطلوب از بایسته‌های زندگی زناشویی است. ازآنجایی‌که اسلام دینی واقع‌نگر است و تعالیم آن بر اساس مصلحت و مفسده است بنابراین به واقعیت‌های زندگی انسان توجه داشته است یکی از این واقعیت‌ها مسائل جنسی است که اسلام نگاه مثبتی به آن داشته است.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:" یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَه وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً (نساء/۱) اى مردم، بترسید از پروردگارتان، آن‌که شمارا از یک‌تن بیافرید و از آن‌یک تن همسر او را و از آن دو، مردان وزنان بسیار پدید آورد.” در تفسیر این آیه آمده است که خداوند از آدم و همسرش دو نوع انسان، که همان مردان و زنان باشند، آفرید. خداوند انسان‌های آفریده‌شده از نسل آدم (ع) را با صفتى [کثیرا] توصیف کرده است که بیانگر چگونگى به وجود آوردن آن‌ ها از آدم (ع) است (طبرسی، ۱۳۷۷، ج۱، ص۵۴۸). از این آیه به‌خوبی استفاده می‌رود که انتشار افراد و تداوم نسل انسان براثر رفتارهای جنسی و ارتباط دو همسر است و رابطه­ زناشویی به‌منظور تکثیر نسل در متن خلقت قرار داده‌شده است (مصباح یزدی، ۱۳۷۷، ص ۲۴۱).
اسلام برخلاف برخی ادیان و مکاتب رفتارهای جنسی را امری طبیعی و فطری می‌داند که مانند هر نیاز فطری دیگری باید برآورده شود. شهید مطهری دراین‌باره می‌نویسد: ظاهراً علت اینکه فکر پلیدی علاقه و آمیزش جنسی در میان مسیحیان تا این حد اوج گرفت تفسیری بود که از بدو تشکیل کلیسا از طرف کلیسا برای مجرد زیستن حضرت مسیح صورت گرفت…به عقیده‌ی ارباب کلیسا تقوا ایجاب می‌کند که انسان از ازدواج خودداری کند، کلیسا ازدواج را به نیت تولید نسل جایز می‌شمارد اما این ضرورت پلیدی ذاتی این کار را ازنظر کلیسا از میان نمی‌برد، دلیل دیگر جواز ازدواج دفع افسد به فساد است یعنی به این وسیله از آمیزش‌های بی‌قیدوبند زنان و مردان جلوگیری می­ شود. وی سپس در مقایسه­ این دیدگاه با اسلام می­نویسد: در اسلام کوچک­ترین اشاره­ای به پلیدی علاقه­ جنسی و آثار ناشی از آن نشده است…ازنظر اسلام علاقه­ جنسی نه‌تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد بلکه جزء خلق‌وخوی انبیاست (مطهری، ۱۳۸۵، ج ۱۹، ص ۶۲۸). ازنظر اسلام انسان آزاد
آفریده‌شده است اما آزادی بی‌قیدوشرط نه‌تنها به سود انسان نیست بلکه به زیان اوست و آسیب­های فردی و اجتماعی فراوانی به دنبال دارد، از دیدگاه اسلام رفتارهای جنسی انسان باید قانون­مند باشد به همین دلیل است که برای رفتارهای جنسی حوزه­ خاصی قائل شده حوزه­ ازدواج تشکیل خانواده بر این اساس است که خانواده از چنان قداستی برخوردار است که هیچ‌کس حق ندارد با دست کشیدن از لذت­های مشروع زناشویی و در پیش گرفتن رهبانیت جنسی این کانون گرم را متزلزل سازد.
امام صادق (ع) دراین‌باره می‌فرماید: «زن عثمان بن مظعون نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا عثمان روزها را روزه می­گیرد و شب را به شب‌زنده‌داری می­گذراند، پیامبر با عصبانیت و درحالی‌که کفش­هایش را به دست گرفته بود بیرون آمد و پیش عثمان رفت و او را در حال نماز یافت، عثمان هنگامی‌که پیامبر را دید نماز را ترک کرد، پیامبر به او فرمود: خداوند من را به رهبانیت نفرستاده است بلکه مرا به دین حنیف و با بخشش مبعوث کرده است من روزه می­گیرم و نماز می­خوانم و با همسرم نیز هم‌بستر می­شوم، هر کس فطرت مرا دوست دارد به سنتم عمل کند و ازدواج از سنت من است»(حر عاملی، ۱۴۰۹، ج ۲۰، ص ۱۰۷).
ازآنجای که خانواده سنگ اول بنای جامعه است اسلام برای اینکه رفتارهای جنسی محدود در غالب خانواده بماند و جامعه را از آلودگی حفظ نماید توصیه می‌کند که افراد محیط خانوادگی خود را به‌گونه‌ای سازند که نهایت کامیابی را از یکدیگر ببرند و هر چه را که باعث دل‌زدگی جنسی می‌شود را کنار بگذارند. شهید مطهری می‌گوید: «شاید برای یک نفر فرنگی شگفت‌انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاج و ملاعبه زن و شوهر، آرایش کردن زن برای شوهر، پاکیزه کردن زن برای شوهر، پاکیزه کردن شوهر برای زن مستحب دانسته است…در اسلام زنی که در آرایش و زینت خود برای شوهر کوتاهی کند نکوهش شده است کما اینکه مردانی که در ارضای زن خود کوتاهی کنند نیز نکوهش شده‌اند»(مطهری، ۱۳۸۵، ج ۱۹، ص ۴۰۲-۴۰۳).
پیامبر (ص) فرمود: «سه چیز است که جفا و ظلم‌اند…سوم آن آمیزش قبل از شوخی و ملاعبه است»(حر عاملی، بی‌تا ص ۸۳).
پس اگر مسائل جنسی در غالب خانواده نباشد هرچند مشکلات فردی را به وجود میاورد ولی اکثر آن‌ ها به آن جهت که در ارتباط فرد با دیگری معنی پیدا می‌کند عوارض دردناک اجتماعی را در پی خواهد داشت. انحرافات جنسی کیفرهای دردناکی را متوجه فرد و جامعه می‌کند و فرد و جامعه را از مسیر حقیقی و واقعی بازمی‌دارد. بر این اساس دین اسلام با تکیه‌بر وحی الهی غریزه جنسی را برای حفظ و بقای نسل بشر مورد تأکید قرار داده است و ارضای جنسی را فقط در چارچوب نهاد مقدس خانواده مشروع می‌داند و هرگونه ارضای میل جنسی را خارج از چارچوب خانواده تحریم کرده است و غیرازآن را مایع گناه و آلودگی جامعه می­داند.
چنانچه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (مؤمنون/۵) “إِلَّا عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِین (مؤمنون/۶) فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُون (مؤمنون/۷) و آنان که شرمگاه خود را نگه مى‏دارند، (۵) جز بر همسران یا کنیزان خویش، که در نزدیکى با آنان مورد ملامت قرار نمى‏گیرند (۶) و کسانى که غیرازاین دو بجویند از حد خویش تجاوز کرده‏اند. (۷).” حفظ فروج کنایه از اجتناب از مواقعه نامشروع است، از قبیل زنا و لواط و یا جمع شدن با حیوانات و امثال آن، ازواج” به معناى زنان حلال و” ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ” به معناى کنیزان مملوک است و معنایش این است که مواقعه با زنان خود و یا با کنیزان مملوک، ملامت ندارد. وقتى مقتضاى ایمان این شد که به‌کلی فروج خود را حفظ کنند مگر تنها از دو طایفه از زنان، پس هر کس با غیر این دو طایفه مساس و ارتباط پیدا کند، متجاوز از حدود خدا شناخته مى‏شود، حدودى که خداى تعالى براى مؤمنین قرار داده است (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۵، ص ۱۱).
بنابراین از دیدگاه قرآن انحرافات جنسی انسان را به انواع گناهان و نابهنجاری‌های اجتماعی می‌کشاند و یکی از عوامل فساد در جامعه هست، خانواده به‌عنوان محوری‌ترین و پایدارترین نهاد در هر نظام اجتماعی است که باید مسائل جنسی در غالب آن صورت گیرد و مختص زن و شوهر باشد که در این صورت نقش بسیار مهمی در جلوگیری از انحرافات دارد و اگر غیرازاین شود حیات خانواده متزلزل شود و نقش مطلوب خود را در ارضای نیازهای جنسی از دست بدهد جامعه ویران و دچار فساد می‌شود. شهید دستغیب می‌نویسد: «جامعه‌ای که شهوت خود را از طریق زنا اشباع می‌کند در یک جاده‌ی ناهموار و خطرناکی افتاده که عاقبت آن دوری از مقصد و افتادن در پرتگاه­های هولناک است، نیروی خدادادی شهوت برای ابقای نسل انسانی و ایجاد یک سلسله هیجانات روحی و عاطفی در مرد و زن است که این هیجانات ضمن تشکیل خانواده، اطفای شهوت از یک طریق محدود و قانونی است، اما ارتکاب زنا نه‌تنها اجتماع را به مقصد ابقای نسل نزدیک نمی­کند، بلکه اجتماع را در هزاران دره مخوف پرت می‌کند که ده­ها میلیون بیماران مقاربتی، میلیاردها دلار بودجه معالجه آن­ها و میلیون­ها کودک بی­سرپرست تنها گوشه ­ای از این پرتگاه را نشان می­دهد»(دستغیب، ۱۳۸۹، ص ۱۸۳).
پس از پیامدهای انحرافات جنسی در جامعه ۱- فساد اخلاقی: مراد از فساد اخلاقی تمامی گناهان و ناهنجاری‌های اجتماعی است ۲-افزایش کودکان بی‌سرپرست خیابانی که خود انواع انحرافات و بزهکاری را به دنبال دارد ۳-کثرت بیماری‌های مقاربتی ازجمله ایدز ۴-اختلالات جسمی و روانی که سلامت روانی جامعه را مخدوش می‌کند و کارکرد مطلوب آن را متوقف می‌سازد و جوانان را به‌عنوان اختلالات مانند افسردگی، یاس و ناامیدی و بی‌هویتی دچار می‌کند ۵-فقر: انحرافات جنسی روحیه کار و تلاش افراد جامعه را می‌گیرد ۶-سلب امنیت: افراد جامعه برای انجام کارهای خود امنیت ندارند.
پس بر طبق آنچه در قرآن کریم و روایات آمده است غریزه برای مرد قانون دارد و برای زنان نیز همین‌طور که باید در قالب ازدواج و تشکیل خانواده انجام شود که این باعث استحکام حریم مقدس خانواده می‌شود و تولید عشق و محبت می‌کند و از افراط‌وتفریط در روابط جنسی جلوگیری می‌کند بنابراین اگر این کارکرد خانواده در درون خانواده و به‌صورت درست انجام گیرد رستگاری و سلامت جامعه را به دنبال دارد.
۳-۱-۲- تولیدمثل:
«کارکرد تولیدمثل که گاهی از آن به‌عنوان جایگزینی یاد می‌شود یکی دیگر از کارکردهای اساساً زیست‌شناختی خانواده است که همواره بقای جوامع و به‌طورکلی بقای نسل بشر را تضمین کرده است»(بستانی، ۱۳۸۸، ص ۶۷).
پس علت اینکه انسان از دو جنس آفریده‌شده است و همچنین وجود غریزه جنسی در زن و مرد را باید در تولید نسل یافت، بنابراین فرزند زایی و تداوم نسل انسانی از مجرای ازدواج و تشکیل خانواده و به هم پیوستن زن و مرد ازجمله مهم‌ترین اهداف و حکمت‌های خداوند است.
همچنان که می‌فرماید: “فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجا وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجایَذْرَؤُکُمْ فِیه (الشوری/۱۱) آفریدگار آسمان‌ها و زمین است. براى شما، هم از شما، همسرانى بیافرید؛ و نیز براى چارپایان جفت­هایى پدید آورد. با آفرینش همسران برشمارتان مى‏افزاید. «مطابق این آیه نیز ازدواج یکی از نشانه‌های بزرگ تدبیر پروردگار و ربوبیت و ولایت اوست که برای انسان‌ها همسرانی از جنس خودشان آفریده که از یک‌سو مایه آرامش روح و جان هستند و از سوی دیگر مایه بقاء نسل و تکثیر و تولید می‌شوند»(مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج ۲۰، ص ۳۶۶). همچنین در تفسیر این آیه آمده است ازجمله صفات و قدرت پروردگار این است که همسران شمارا از جنس و سنخ خود شما قرار داده، تا بتوانید با یکدیگر مأنوس باشید. اگر این جنسیت و سنخیت در بین شما نمى‏بود این انس و علاقه هم در کار نبود. و ازجمله صفات خداى من این است که چهارپایان را هم، نر و هم ماده آفریده است؛ و نیز نسل شمارا به‌وسیله یک چنین ازدواج و آفرینشى ایجاد و در جهان پراکنده نمود (نجفی خمینی، ۱۳۹۸، ج۱۷، ص۳۹۴).
پس بی‌شک جریان تجدید نسل و تداوم آن به دنبال ازدواج و تشکیل خانواده صورت می‌گیرد. پیامبر (ص) فرمودند: «با زن زشت‌صورتی که بچه‌زا باشد ازدواج کن و با زن زیبا و خوش‌رو درصورتی‌که نازا باشد ازدواج مکن، زیرا که من در روز قیامت به شما امت بر دیگر امت‌ها افتخار می‌کند، مگر نمی‌دانید که فرزندان در زیر عرش خدا برای پدرانشان از خداوند طلب غفران می‌نمایند»(کلینی، ۱۴۰۷، ج ۵، ص ۳۳۳).
پس آن‌گونه که پیداست مورد تأکید دین است که تولید نسل و تداوم آن در قالب ازدواج و تشکیل خانواده صورت گیرد چراکه اگر این امر خارج از چارچوب خانواده صورت گیرد مشکلات و معضلات فراوانی را دامن‌گیر جامعه می‌کند. همچنان که امام رضا (ع) می‌فرماید: «علت تحریم ازدواج مرد با مرد و زن با زن یکی ویژگی‌های است که طبیعت زنان و مردان دارند و دیگر اینکه این کار منقطع شدن نسل و نابودی و خرابی دنیا را در پی دارد»(ابن‌بابویه، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۵۴۷). پس یکی از دست آورده‌ای مهم این کارکرد حفظ و نگهبانی دقیق از نسل و اصل و نسب خانواده‌ها و جلوگیری از درآمیختن نسب‌ها است، برای حمایت از این کارکرد مهم خانواده است که اسلام از روابط آزادمرد و زن در جامعه بیزار است.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: “وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى‏ بَعْضُکُمْ إِلى‏ بَعْض وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظا (نساء/۲۱) و چگونه آن مال را باز پس مى‏گیرید و حال‌آنکه هر یک از شما از دیگرى بهره‏مند شده است وزنان از شما پیمانى استوار گرفته‏اند". علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد: هریک از زن و مرد به دستگاه خاصی مجهز شده است به‌گونه‌ای که در عمل هریک کار دیگری را تکمیل می‌کند و تولید نسل برای آینده از مجموع آن دو است، پس هریک از زن و مرد فی‌نفسه ناقص و نیازمند دیگری است و از مجموع آن دو یک واحد تام به وجود می‌آید که می‌تواند نسل را موجب شود و به دلیل همین نقص و نیازمندی است که هریک از آن دو به‌سوی دیگری کشیده می‌شود تا با پیوند با او آرامش یابد، زیرا هر ناقصی مشتاق کمال خویش است و هر نیازمندی به کس یا چیزی مایل است که نیاز او را برطرف سازد (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۴، ص ۴۰۸).
چنان چه این کارکرد مهم خانواده در خارج از خانواده در قالب وصلت‌های غیررسمی، بی­بندوباری به بهانه آزادی جنسی، خانواده‌های موقت بی ازدواج صورت گیرد معضلاتی مانند تولد کودکان نامشروع بی خانواده و بی‌هویت که هیچ‌کس مسئول تربیت آن‌ ها نیست در جامعه شیوع پیدا می‌کند، به‌گونه‌ای که در جوامعی که خانواده این کارکرد خود را ازدست‌داده این امر به وجود آمده است.
«بیورنبوری به الگوی نوظهور در سراسر اروپا اشاره می‌کند که شامل کاهش نرخ موالید، تأخیر در ازدواج، بالاتر رفتن سن والدین به هنگام تولد اولین فرزند، وجود فرزند کمتر در هر واحد خانوادگی، رشد میزان طلاق، تک والدی و همباشی، به‌علاوه تعداد موالید خارج از چارچوب ازدواج در حال افزایش است» (برناردز،۱۳۹۲، ص ۴۰). به این خاطر یکی از ویژگی‌های دهه ۱۹۸۰ در ارتباط با همباشی جدا شدن مقوله ازدواج از بچه‌دار شدن است، میزان کودکانی که خارج از چارچوب ازدواج به دنیا می‌آیند در بریتانیا به‌شدت رو به افزایش‌یافته و از ۱۲ درصد در سال ۱۹۸۰ به بیش از ۳۰ درصد در سال ۱۹۹۲ رسیده است (همان، ص ۴۳). پس همان‌گونه که پیداست اگر تولیدمثل در قالب خانواده صورت گیرد سلامت جامعه حفظ می‌شود و جامعه بستری برای رشد و شکوفایی افراد می‌شود ولی اگر چنانچه خانواده این کارکرد خود را از دست بدهد جامعه را دچار معضلات بسیاری می‌کند که در بالا به آن اشاره شد.

بررسی تطبیقی رابطه استراتژی های حفظ و نگهداری نیروی انسانی با عملکرد کارکنان بیمارستانهای دولتی و خصوصی استان سمنان- قسمت ۳۳

.بنابراین فرض H1 رد و H0 تائید می شود . بنابراین بین استراتژی های بیمه و بازنشستگی و عملکرد رابطه معنی داری وجود ندارد.
پایان نامه
فرضیه سوم: بین استراتژی های نظام تندرستی کارکنان با عملکرد کارکنان بیمارستان های دولتی و خصوصی رابطه معنی داری وجود دارد
جدول شماره (۱۹-۴) ( جدول آزمون همبستگی)

 

      تندرستی
ضریب همبستگی اسپیرمن عملکرد .۰۷۲
سطح معنی داری .۲۳۱
تعداد ۵۰۰

برای بررسی فرضیه فوق فرض زیر را در نظر می گیریم:
بین استراتژی های تندرستی کارکنان و عملکردآنان رابطه معنی داری وجود ندارد:H0
بین استراتژی های تندرستی کارکنان و عملکردآنان رابطه معنی داری وجود دارد:H1
برای بررسی این فرض ، با توجه به جدول شماره (۱۹-۴) از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شده است که مقدار عددی ارائه شده برای میزان ارتباط عملکرد کارکنان با تندرستی R=0.0 72می باشد و با توجه به سطح معنی داری Sig=0.231 مشخص می گردد که از سطح خطای  بیشتر بوده ، یعنی فرض وابستگی در سطح خطای  رد می گردد.
نتیجه: بنابراین فرض H1 رد و H0 تائید می شود . بنابراین بین استراتژی های تندرستی کارکنان و عملکرد رابطه معنی داری وجود ندارد.
۴-۶مقایسه کلی رابطه متغییر های خدمات رفاهی ، بیمه و بازنشستگی ، تندرستی کارکنان با عملکرد آنان در بیمارستانهای دولتی و خصوصی با بهره گرفتن از جدول همبستگی اسپیرمن :.

 

فرضیه کارکنان بیمارستانهای دولتی و خصوصی استان سمنان
فرضیه اول: میان استراتژی های خدمات رفاهی نیروی انسانی باعملکرد کارکنان بیمارستانهای دولتی و خصوصی استان سمنان رابطه معنی داری وجود دارد بین استراتژی های خدمات رفاهی و عملکرد رابطه معنی داری وجود دارد.از طرف دیگر به دلیل مثبت بودن مقدار عددی ضریب همبستگی نتیجه می گیریم که در کل افزایش خدمات رفاهی کارکنان باعث افزایش عملکرد آنان می شود .
فرضیه دوم: میان استراتژی های بیمه و بازنشستگی کارکنان باعملکرد کارکنان کارکنان بیمارستانهای دولتی و خصوصی استان سمنان رابطه معنی داری وجود دارد. بین استراتژی های بیمه و بازنشستگی و عملکرد رابطه معنی داری وجود ندارد.
فرضیه سوم: میان استراتژی های نظام تندرستی کارکنان با عملکرد کارکنان کارکنان بیمارستانهای دولتی و خصوصی رابطه معنی داری وجود دارد. بین استراتژی های تندرستی کارکنان و عملکرد رابطه معنی داری وجود ندارد.

بررسی اشتراک آموزه های شرایع الهی از منظر قرآن- قسمت ۳

علاوه بر این در روایات آمده است که امام صادق× فرمودند:
«نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد| پنج پیامبر اوالعزم و صاحب شریعتند. خداوند نوح را با کتاب و شریعتی مبعوث نمود و همه پیامبرانی که پس از نوح آمدند، مامور به پیروی از کتاب وشریعت نوح شدند تا این که ابراهیم× با صحف و شریعتی مبعوث گردید او کتاب نوح را ترک کرد و ترک کتاب نوح به جهت انکار آن از سوی ابراهیم نبود. پس همه پیامبرانی که پس از ابراهیم آمدند به شریعت ابراهیم و روش و صحفی که آورده بود، عمل می‌کردند تا این که موسی× با تورات و شریعت خود آمد و وی نیز صحف ابراهیم را رها نمود و همه پیامبرانی که پس از موسی آمدند، به شریعت موسی تمسک کردند. تا این که حضرت مسیح× با انجیل و شریعت خود آمد و با آمدن عیسی شریعت موسی و روش او رها گردید. همه پیامبرانی که پس از مسیح آمدند به شریعت و روش او عمل کردند تا این که حضرت محمد | با قرآن و شریعت خود مبعوث گردید. پس حلال و حرام محمد تا روز قیامت حلال و حرام است.»[۳۴][۳۵]
با توجه به معنای واژه اولوالعزم و این که عزم به معنای حکم و شریعت است و اولوالعزم یعنی پیامبرانی که دارای شریعت مستقل و جدیدی بوده‌اند می‌توان دریافت که اولوالعزم بودن پیامبر، نشانه صاحب شریعت بودن آن است. پس با دقت و جستجو پیرامون آیات و روایاتی که درباره پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت است، می‌توان فهمید که پیامبران صاحب شریعت و نیز شرایع الهی متعدد بوده‌اند. اما این که این شرایع متعدد چه تعداد و چند تا بوده‌اند، نظرات متعددی در میان عالمان اسلامی وجود دارد. رأی مشهور میان عالمان اسلامی این است که شرایع الهی پنج شریعت بوده‌ است که این شرایع عبارت‌اند از :شریعت نوح، شریعت ابراهیم، شریعت موسی، شریعت عیسی و شریعت حضرت محمد|. چنان که این امر از آیه‌ی ۱۳ سوره‌ی شوری نیز قابل استفاده است:
{شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیه}
«از [احکامِ‏] دین، آنچه را که به نوح در باره آن سفارش کرد، براى شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحى کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم که: «دین را برپا دارید و در آن تفرقه‏اندازى مکنید.»
این آیه بیان می‌کند که شرایع الهی و ادیانی که مستند به وحی هستند تنها همین شرایع نام برده‌ در این آیه‌اند، یعنی شریعت نوح، شریعت ابراهیم، شریعت موسی، شریعت عیسی و شریعت محمد|. چون اگر شریعت دیگری می‌بود باید در این آیه که از شرایع الهی سخن به میان آورده است نام برده می‌شد. و از این که در این آیه شرایع الهی را منحصر در شریعت این پنج پیامبر کرده به دست می‌آید که مجموع شرایع الهی همین پنج شریعت است. و لازمه‌ی انحصار شرایع الهی در این پنج شریعت آن است که اولا قبل از نوح شریعتی یعنی قوانین حاکمه‌ای در جوامع بشری آن روز وجود نداشته تا در رفع اختلافات اجتماعی که پیش می‌آمده بکار رود و ثانیا انبیائی که بعد از نوح و تا زمان ابراهیم مبعوث شدند، همه پیرو شریعت نوح بوده‌اند و انبیائی که بعد از ابراهیم و قبل از موسی مبعوث شده بودند، تابع شریعت ابراهیم بودند و انبیاء بعد از موسی و قبل از عیسی پیرو شریعت موسی و انبیاء بعد از عیسی تابع شریعت آن حضرت بوده‌اند.
علاوه بر این، صاحبان شریعت که قرآن کریم ایشان را اولوالعزم خوانده تنها همین پنج نفرند. چون اگر پیغمبر اولوالعزم دیگری می‌بود، باید در این مقام که مقام مقایسه شریعت اسلام با سایر شرایع است نامش برده می‌شد. پس این پنج تن تنها پیامبران صاحب شریعتند[۳۶] که آیه‌ی ۷ سوره‌ی احزاب هم این مطلب را تأیید می‌کند.
{وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً}
«و [یاد کن‏] هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى‏ و عیسى‏ پسر مریم، و از [همه‏] آنان پیمانى استوار گرفتیم.»
در این آیه لفظ (نبیین) را به صورت عام آورده تا شامل همه شود. آن‌گاه از بین همه آنان پنج نفر را با اسم ذکر کرده و به عموم انبیاء عطف کرده و، فرموده است:از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پیمان گرفتیم. و معنای عطف این پنج نفر به عموم انبیاء این است که ایشان را به خاطر خصوصیاتی که دارند، از بین انبیاء خارج کرده و به خصوص ذکر نموده است. و اگر به این اسلوب این پنج نفر را اختصاص به ذکر داد تنها به منظور تعظیم و احترام ایشان است. چون شأنی عظیم و مقامی رفیع داشتند و برای این که اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب بودند.[۳۷]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در روایات اسلامی نیز روایاتی وجود دارد که این نظریه‌ی‌ مشهور در مورد شرایع الهی را تأیید می‌کند از جمله این که در روایتی از امام رضا × نقل شده، که فرمودند:
«پیامبران اولوالعزم را به این جهت اولوالعزم نامیده‌اند که صاحبان عزائم و شرایع هستند و شرح و توضیح آن این است که :تمام پیامبرانی که بعد از نوح × مبعوث شدند به شریعت آن حضرت عمل کرده و تابع کتاب او بودند و این روال ادامه داشت تا زمان ابراهیم خلیل و آن‌چه از پیامبران در عصر ابراهیم و بعد از آن حضرت بودند جملگی به شریعت او عمل کرده و تابع کتاب حضرتش بودند تا زمان حضرت موسی و پیامبرانی که معاصر و بعد از آن حضرت بودند به شریعت وی عمل کردند و تابع کتابش بودند تا زمان حضرت عیسی و انبیاء زمان عیسی و بعد از آن حضرت به شریعت او عمل کرده و تابع کتاب حضرتش بودند تا زمان ظهور پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد|. پس این پنج تن پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت بوده که افضل انبیاء و اشرف رسولان هستند و شریعت پیامبر ما تا روز قیامت نسخ نشده و بعد از آن حضرت دیگر پیامبری نخواهد بود لذا هر کس بعد از آن حضرت ادعای پیامبری کرده یا پس از قرآن کتاب آسمانی ارائه دهد، خونش مباح بوده و هر کس این ادعا را از او بشنود می‌تواند او را به قتل رساند.»[۳۸]
اما نظرات و دیدگاه‌های دیگری درباره تعداد شرایع الهی وجود دارد، از آن جمله این‌که: بعضی از مفسرین ـ عموما غیر شیعه ـ پیامبران الوالعزم و صاحب شریعت را کسانی دانسته‌اند که فرمان جهاد و نبرد داشتند و شرع خود را آشکار کردند و در مسیر دین کوشیدند. ابوالعالیه گوید: آن‌ ها چهار نفرند: یعنی حضرت ابراهیم، حضرت نوح، حضرت هود و حضرت محمد| هستند.[۳۹]
اما قول دیگری وجود دارد که پیامبران الوالعزم و صاحب شریعت را شش نفر می‌داند: حضرت نوح× که بر آزار قومش صبر کرد و ابراهیم× که آتش را تحمل فرمود و اسحاق× که رنج سر بریدن را تحمل کرد و یعقوب× که بر فقدان پسر و رفتن بینایی‌اش صبر نمود و یوسف× که بر رنج چاه و زندان و ایوب× که بر سختی و زیان صبر نمود.[۴۰]
علاوه بر این نظرات و دیدگاه‌ها، دیدگاه دیگری هم وجود دارد که شرایع الهی را شش شریعت می‌داند و پیامبران صاحب شریعت و اولوالعزم را حضرت آدم×، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد معرفی می‌کند[۴۱]. در واقع برای حضرت آدم هم شریعتی خاص قائل می‌شود اما با این وجود این نظرات و اقوال پذیرفته نیست. زیرا در روایات ائمه^ به صراحت اسامی پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت بیان شده است، از آن جمله از امام علی بن الحسین× نقل شده که فرمودند: پیامبران اولوالعزم پنج نفرند: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد|.[۴۲]
می‌توان گفت: حضرت آدم× جزء پیامبران صاحب شریعت نبوده‌اند و تعداد شرایع الهی و پیامبران صاحب شریعت طبق قول مشهور همان پنج نفر است که در ابتدا ذکر شدکه در ادامه بحث درباره‌ی این شرایع پنج‌گانه و برخی آموزه‌های آن از دیدگاه قرآن کریم اشاره می‌کنیم.
۲ـ۱ـ۱ـ شریعت حضرت نوح×
حضرت نوح× اولین پیغمبر اولوالعزم و از انبیاء بزرگ الهی است که خدای عزوجل او و سایر انبیاء اولوالعزم را بر تمامی بشر مبعوث کرده و با کتاب و شریعت فرستاده است. و طبق نظر مشهور عالمان اسلامی کتاب او اولین کتاب آسمانی است که مشتمل بر شرایع الهی است و شریعت او نیز اولین شریعت خدایی می‌باشد.
حضرت نوح× اولین پیغمبری بوده که باب تشریع احکام و کتاب و شریعت را گشوده و فتح نمود و علاوه بر طریق وحی، با منطق عقل و طریق احتجاج با مردم صحبت کرد. بنابراین آن حضرت ریشه و منشا دین توحید در عالم پس از خود است و بر تمامی افراد موحد عالم که تا کنون آمده و تا قیامت خواهند آمد منت داشته و همه مرهون اویند.
اما در مورد بعثت و رسالت نوح× می‌توان گفت: بشر بعد از حضرت آدم× به صورت یک امت ساده و بسیط زندگی می‌کرد، تا آن که رفته رفته روح استکبار در او پیدا شد و گسترده گشت و در نهایت، کارش به استعباد یکدیگر انجامید. بعضی بعض دیگر را تحت فرمان خود گرفتند و زیر دستان مافوق خود را رب خود پنداشتند و همین پندار بذری بوده که کاشته شد، بذری که هر زمان و در هرجا که کاشته شود و سپس جوانه بزند و سبز شود و رشد کند چیزی بجز دین وثنیت و اختلاف شدید طبقاتی یعنی استخدام ضعفا به وسیله اقویا و برده گرفتن و استثمار افراد ذلیل به ‌وسیله قدرتمندان را به بار نمی‌آورد. آری همه اختلاف‌ها و کشمکش‌ها و خونریزی‌های بشر از آنجا آغاز گردید. در زمان نوح× فساد در زمین شایع گشت و مردم از دین توحید و از سنت عدالت اجتماعی رویگردان شده و به پرستش بت‌ها روی آوردند، بت‌هایی که «ود»، «سواع»، «یغوث»،«یعوق»، «نسر» نام نهاده بودند، فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر شد و آن‌هایی که از نظر مال و اولاد قوی‌تر بودند حقوق ضعفا را پایمال کردند و جباران، زیردستان را به ضعف بیشتر کشانیده و طبق دلخواه خود بر آن‌ ها حکومت کردند.
در این زمان بود که خدای تعالی نوح× را مبعوث کرده و او را با کتاب و شریعتی به سوی آنان گسیل داشت تا از راه بشارت و انذار به دین توحید و ترک خدایان دروغین دعوت‌شان نموده، مساوات را در بینشان برقرار سازد.[۴۳]
قرآن کریم در تعدادی از آیات خود به بیان اجمالی درباره شریعت حضرت نوح می‌پردازد. از آن جمله سوره مبارکه نوح آیه ۳ است، که می‌فرماید:
{أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطیعُونِ}
«که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید.»
این آیه شریفه رسالت نوح× را به طور اجمال بیان می‌کند. در این آیه شریفه از عبارت {أَنِ اعْبُدُوا اللَّه‏} این گونه برداشت می‌شود که حضرت نوح قوم خود را به توحید در عبادت فرا می‌خواند. چون مردم زمان حضرت نوح بت پرست بودند و مذهب وثنیت داشتند که اجازه نمی‌دهد مردم خدای تعالی را بپرستند نه به تنهایی نه با غیر. بلکه تنها مجازند با پرستش بت‌ها ارباب بت‌ها را بپرستند تا آن ارباب که مستقیما خدا را می‌پرستند نزد خدا شفاعت ایشان کنند. در حقیقت عبادت پرستندگان خود را روی عبادت خود نهاده تحویل خدا دهند و اگر این مذهب اجازه پرستش خدای تعالی را می‌داد، حتما خدا را به تنهایی می‌پرستیدند. پس دعوت چنین مردمی به عبادت خدا در حقیقت دعوت به توحید در عبادت است.
از عبارت دوم آیه یعنی {واتقوه} برمی‌آید که قوم خود را، به اجتناب از گناهان کبیره و صغیره دعوت می‌کرده است. یعنی اجتناب از شرک و دیگر گناهان و انجام اعمال صالحه‌ای که انجام ندادنش گناه است. عبارت سوم یعنی {و اطیعون} هم نشان می‌دهد که آن حضرت مردم را به اطاعت از خودش دعوت می‌کرده است. در واقع اطاعتشان از او مستلزم این است که رسالتش را تصدیق نموده، معالم دین خود را و دستور یکتا پرستی را از او بگیرند و این دستورات را سنت حیاتی خود قرار دهند.
پس به طور کلی می‌توان گفت: این آیه مردم را به اصول سه‌گانه دین دعوت می‌کند. عبارت اول، توحید عبارت دوم، تصدیق معاد که اساس تقوا است. چون اگر معاد و حساب و جزای آن نبود تقوای دینی معنای درستی نداشت و عبارت سوم به تصدیق اصل نبوت که همان اطاعت بی‌چون و چراست، فرا می‌خواند.[۴۴]
علاوه بر این آیه، از آیات دیگری که مربوط به داستان حضرت نوح× است، می‌توان فهمید که آن حضرت همواره قوم خود را به توحید خدای سبحان و ترک شرک دعوت می کردند و آنان را به اسلام فرا می‌خواندند، از آنان می‌خواستند تا امر به معروف و نهی از منکر کنند، به خداوند ایمان بیاورند و دنبال اجبار و الزام در دین نباشند، زیرا که در دین خدا اجبار نیست. همچنان که این مساله از آیه ۲۸ سوره هود فهمیده می‌شود:
{قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانی‏ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُون}
«گفت: اى قوم من، به من بگویید، اگر از طرف پروردگارم حجّتى روشن داشته باشم، و مرا از نزد خود رحمتى بخشیده باشد که بر شما پوشیده است، آیا ما [باید] شما را در حالى که بدان اکراه دارید، به آن وادار کنیم؟»
این آیه از جمله آیاتی است که اکراه را در دین خدا نفی کرده و دلالت می‌کند بر این که مساله اجبار نکردن، خود یکی از احکام دینی است که در همه شرایع و حتی در قدیمی‌ترین آن‌ ها که شریعت نوح است تشریع شده و تا به امروز نیز به قوت خود باقی بوده و نسخ نگردیده است.
همچنین آیات ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره انعام محرماتی را بیان میکند که اختصاص به شریعت معینی از شرایع الهی ندارد.آن محرمات عبارت است از : شرک به خدا، ترک احسان پدر و مادر، ارتکاب فواحش و کشتن نفس محترمه بدون حق، کم فروشی، ظلم در گفتار، وفا نکردن به عهد خدا و پیروی کردن از غیر راه خدا. به عبارت دیگر می‌توان گفت : این محرمات عمومی است و اختصاص به یک شریعت ندارد. به همین جهت است که قرآن همان‌ها را از انبیاء^ نقل می کند که در خطاب هایی که به امت‌های خود کرده‌اند از آن نهی می‌نمودند. مانند خطاب‌هایی که از نوح، هود، صالح، ابراهیم، موسی و عیسی نقل کرده است.
علاوه بر این در آیه ۱۳ شوری می‌فرماید:
{شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى}
«از [احکامِ‏] دین، آنچه را که به نوح در باره آن سفارش کرد، براى شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحى کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم.»
در این آیه صریحا سفارش‌هایی که به این امت شده را همان سفارش‌هایی دانسته است که به انبیای گذشته شده است. لطیف‌ترین تعبیری که اشاره به این معنا می‌کند، این است که هم در آیه فوق شرایع انبیا را توصیه و سفارش خوانده و هم در آیات مورد بحث که اصول محرمات این شریعت را می‌شمارد به مراتب تکرار می‌کند که آن‌چه گفته شد، سفارش‌هایی است که خداوند متعال به شما کرده است و این خود شاهد روشنی است بر این که محرمات مذکور اختصاص به شریعت اسلام نداشته بلکه در همه شرایع از جمله شریعت حضرت نوح× بوده است.[۴۵]
در روایات اسلامی هم درباره کیفیت شریعت حضرت نوح× مطالبی مطرح شده است. از جمله در روایتی جابر جعفی از امام باقر× روایت می‌کند که آن حضرت فرمودند:
«کانت شریعه نوح علیه السلام ان یعبدوا الله بالتوحید و الإخلاص و خلع الأنداد، و هو الفطره التی فطر الناس علیها و أخذ الله میثاقه على نوح و على النبیین صلوات الله علیهم أجمعین ان یعبدوا الله تعالى، و لا یشرکوا به شیئا، و امره بالصلوه و الأمر بالمعروف و النهى عن المنکر و الحلال و الحرام، …
شریعت و دین نوح چنین بود که باید خدا را از سر توحید و اخلاص پرستید و از پرستش مانندها و امثالی که برای او ساخته اند دست شست و این همان سرشتی است که مردم بر آن سرشته شده‌اند و خداوند از نوح و دیگر پیامبران پیمان گرفته است که او را بپرستند و انبازی برایش نگیرند و به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و در نظر داشتن حلال و حرام امر کرده است ولی بر او احکام حدود و مواریث واجب نساخت و این چنین بود آیین نوح.»[۴۶]
۲ـ۱ـ۲ـ شریعت ابراهیم×
ابراهیم× به زبان سریانی و عربی یعنی پدر مهربان زیرا آن حضرت و همسرش ساره تا قیامت در بهشت سرپرست کودکان مؤمنین‌اند. کنیه‌اش ابومحمد و ابوالانبیاء و لقبش از آن زمان که به تاج خلّت سرافراز گردید خلیل الله و خلیل الرحمان شده است. دین حضرت ابراهیم× دین حنیف بود. تاریخ عقائد اعراب از دیرباز نشان می‌دهد که افراد آگاه و روشن‌‌‌‌‌بین جامعه حنیف و موحد بوده‌اند و از خرافات و شرک و بت پرستی اعراب سخت آزرده خاطر می‌‌‌‌گشتند. به طور کلی آیین حنیف یک اندیشه خالص و ناب توحیدی بوده و دارای مناسک و مراسم خاصی نبوده است. در جامعه جاهلی به هر کس که شعائر منسوب به ابراهیم× را از قبیل حج، طهارت و تطهیر و ختان و. ..را انجام می‌داد، حنیف می‌گفتند.[۴۷]
اما در مورد این که به چه علت ملت ابراهیم حنیف نامیده شده می‌توان گفت : مفسران در ذیل آیه۱۳۵ سوره مبارکه بقره
{وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین‏}
«و [اهل کتاب‏] گفتند: یهودى یا مسیحى باشید، تا هدایت یابید بگو: نه، بلکه [بر] آیین ابراهیم حق‏گرا [هستم‏] و وى از مشرکان نبود.»
اقوالی را بیان می‌کنند، که از آن جمله ابن عباس و مجاهد می‌گویند: این نام‌گذاری به جهت اشتمال شریعت آن حضرت بر اعمال حج است. بعضی می‌گویند: این نام‌گذاری به این مناسبت است که پیروی از آیین حنیف در واقع پیروی از شریعتی است که ابراهیم به وسیله‌ی آوردن احکام آن – از قبیل لزوم حج و ختنه و غیر آن از احکام اسلام ـ امام مردم گردیده است.[۴۸]
قرآن کریم در تعدادی از آیات خود به شریعت حضرت ابراهیم× اشاره می‌کند از آن جمله آیات ۲۶ تا ۲۹ سوره مبارکه حج است. در این آیات خداوند داستان معبد شدن کعبه را برای مردم بیان می‌کند تا همه بفهمند که چطور جلوگیری مردم از عبادت در آن، الحاد به ظلم است. و به ترتیب آن‌چه را که در شریعت حضرت ابراهیم× تشریع نموده است، بیان می‌کند. ابتدا خداوند در آیه ۲۶ می‌فرماید:
{وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ}
«و چون براى ابراهیم جاى خانه را معین کردیم [بدو گفتیم:] چیزى را با من شریک مگردان و خانه‏ام را براى طواف‏کنندگان و قیام‏کنندگان و رکوع‏کنندگان [و] سجده کنندگان پاکیزه دار.»
در این آیه خداوند از ابراهیم× می‌خواهد تا خانه کعبه را مکان و مرجع برای عبادت خدا کنند و خدا را در این مکان عبادت کنند. با این بیان روشن می‌گردد که مقصود از جمله {ان لاتشرک بی شیئا} در خصوص این سیاق نهی از شرک به طور مطلق نیست. هر چند شرک به طور مطلق مورد نهی است ولی مقصود نهی از خصوص شرک در عبادت است. چون کسی که به زیارت کعبه می‌رود مقصودش عبادت است و به عبارتی روشن‌‌‌‌‌تر نهی از شرک در اعمال حج از قبیل تلبیه برای بتها اهلال برای آن‌ ها و امثال آن است. همچنین معنای جمله {طهر بیتی} این است که وحی کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان و نمازگزاران و راکعان و ساجدان تطهیر کن و تطهیر معبد به همان جهت که معبد است این است که آن را از اعمال زشت و پلیدی‌ها که مایه فساد عبادت است، پاک کند و چنین پلیدی همان شرک و مظاهر شرک یعنی بت‌ها است. پس تطهیر خانه خدا منزه داشتن آن از خصوص پلیدی‌های معنوی است و ابراهیم× مامور شده که طریقه عبادت را به نحوی که خالی از شرک باشد به مردم تعلیم دهد. همان طور که خودش مامور به چنین عبادتی شده بود و حاصل تطهیر معبد از رجس و پلیدی‌های معنوی برای پرستندگان این است که عبادتی برای آنان وضع کند که خالص برای خدا باشد و آمیخته به شائبه شرک نباشد.

بررسی مقایسه ای پروفایل پروتئینی مایکوباکتریوم توبرکلوزیس- قسمت ۳۵

S

 

S

 

S

 

S

 

S

 

 

 

۵۱۷

 

S

 

S

 

S

 

S

 

S

 

S

 

 

 

۳۰۷

 

S

 

S

 

S

 

S

 

S

 

S

 

 

 

R: Resistance
S: Sensitive
۴-۷. نتایج تعیین غلظت پروتئین­ها
پس از اینکه مرحله استخراج پروتئین­ها به پایان رسید، پروتئین­ها تعیین غلظت گردید. برای این کار از روش برادفورد، به وسیله دستگاه اسپکتوفوتومتر با طول موج ۵۹۵ نانومتر استفاده شد. قبل از آن باید منحنی استاندارد را رسم نمود. از پروتئین آلبومین سرم گاوی به عنوان پروتئین استاندارد جهت سنجش غلطت استفاده شد، به نحوی که ۱ این پروتئین آماده گردید و برای صحت این مقدار، توسط دستگاه اسپکتوفوتومتر در طول موج ۲۸۰ نانومتر جذب مشاهده شد، سپس رقت­های مختلف از آن آماده گردید و با روش برادفورد آنها تعیین غلظت شد. بدین ترتیب منحنی استاندارد ترسیم و جذب نوری ترکیب مجهول قرائت شد و در منحنی استاندارد قرار گرفت و بدین ترتیب غلظت مجهول تعیین شد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
از دستگاه اسپکتروفتومتر مدلspectrophotometer JENWAY 6305 استفاده شد. استاندارد سازی با پروتئین آلبومین انجام شد، غلظت پروتئین استاندارد با کمک فاکتور XF در دستگاه ثبت شد و سپس غلظت نمونه­های مجهول در طول موج­های ۲۸۰ و ۵۹۵ نانومتر سنجیده شد.
غلظت پروتئین­های غشایی بین ۷۰-۴۰ میلی­گرم بر میلی­لیتر و غلظت پروتئین­های ترشحی بین ۵-۱ میلی گرم بر میلی­لیتر گزارش شد.
نمودار۴-۲: منحنی استاندارد
۴-۸. نتایج مربوط به تفکیک پروتئین­ها بر اساس وزن مولکولی
جهت جداسازی پروتئین­ها از ژل پلی اکریل امید با غلظت­های مختلف ۱۰% و ۵/۱۲% و ضخامت ۱ میلی متر استفاده شده، طی محاسبات حدود ۲۵ میکروگرم از هر نمونه استفاده شد و از هر دو نوع رنگ­آمیزی کوماسی بلو R-250 و Blue Silver Staining استفاده شد.
شکل شماره ۴-۵ متعلق به پروتئین­های غشایی سویه­های بیماران مایکوباکتریوم توبرکلوزیس حساس و مایکوباکتریوم بوویس می­باشد بنحوی که lineهای ۱ تا ۵ مربوط به سویه مایکوباکتریوم بوویس و lineهای ۶ تا ۱۰ مربوط به سویه مایکوباکتریوم توبرکلوزیس حساس می­باشد.
درصد ژل ۱۰% و رنگ آمیزی آمیزی کوماسی بلو R-250 استفاده شده است.

 

 

  • TB M. bovis مارکر

 

 

شکل۴-۵: باندهای پروتئین­های غشایی سویه­های M.bovis و M.TB، استخراج پروتئین به روش آمونیوم سولفات، ژل ۱۰% و رنگ آمیزی آمیزی کوماسی بلو R-250
شکل شماره ۴-۶ نیز متعلق به پروتئین­های غشایی می­باشد که درصد ژل ۱۰% اما از رنگ­آمیزیBlue Silver Staining استفاده شده است، بنحوی که lineهای ۲ تا ۶ مربوط به سویه مایکوباکتریوم بوویس و lineهای ۷ تا ۱۱ مربوط به مایکوباکتریوم توبرکلوزیس حساس می­باشد.

 

 

  • TB B. bovis

 

 

 

 
مداحی های محرم