انسان و طبیعت دو جوهره مجزّا هستند
مسئولیت نسبت به طبیعت ناشی از مسئولیت نسبت به انسانهاست
تا حدّی که منافع انسان به خطر بیفتد
محدود به انسان
زیستمحور
انسان صرفاً با موجودات زنده اشتراکاتی دارد
انسان صرفاً نسبت به برخی موجودات زنده مسئولیت دارد
تا حدّی که رفاه برخی جانداران به خطر بیفتد
محدود به گونههای جاندار
زیستبوم محور
انسان با زیستبوم مرتبط است
انسان نسبت به کلّ زیستبوم مسئول است
تا حدّی که ثبات و انسجام زیستبوم به خطر بیفتد
محدود به اجزای تشکیل دهنده یک زیستبوم
خدا محور (توحیدی)
انسان با تمامی مخلوقات خداوند مرتبط است
انسان نسبت به خداوند و مخلوقات او مسئولیت دارد
تا حدّی که مخلوقات خداوند به خطر بیفتد
نا متناهی
نظریه گفتمان: این دیدگاه به منظور تبیین پدیدهها بر درک و تفسیر معنای رفتارهای تأکید دارد. گفتمان نوعی پیوستگی بین مفاهیم ایجاد میکند و میتواند مرزهای هویتی را تصریح نماید. این نظریه در حوزههایی از خط مشیگذاری عمومی که با ابهام مسائل عمومی، ابهام تعاریف و مرزبندیهای اساسی میان مسائل و راه حلها مواجه هستیم (نظیر عرصه سیاستگذاری فرهنگی) راهگشاست اما در قلمرو خط مشیگذاری زیستمحیطی به دلیل دقت مسائل و تعاریف مورد نظر کاربرد چندانی ندارد. از آنجا که مباحث فنّی با تکیه بر علوم زیستی و تجربی به کمک خط مشیگذاران زیستمحیطی آمده است، لذا از ابهامات این حوزه کاسته و دقّت مسائل و تعاریف و شاخصها را افزایش داده است؛ تا آنجا که در یک تقسیمبندی کلّی – همانطور که قبلاً اشاره شد- حوزه مسائل زیستمحیطی را در سه دسته کلّی مسائل ناشی از آلودگی هوا، آب و خاک طبقهبندی مینمایند.
۲-۲-۲-۳- مدلهای خط مشیگذاری عمومی
مدل، بازسازی و تلخیصی از واقعیت است که با در بر داشتن ویژگیهای اصلی آن، شناخت از واقعیت را تسهیل میکند. (الوانی، ۱۳۸۷، ص۱۷) در عرصههای علمی، مدلهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد از قبیل مدلهای ریاضی، ترسیمی و مدلهای چند بعدی اما در پژوهشهای کیفی، مدلهای مفهومی کاربرد بیشتری دارند. یک نوع طبقه بندی از مدلهای مذکور، در برگیرنده انواع زیر می باشد: (قرشی، ۱۳۹۱، ص ۳۰۴)
برای خط مشیگذاری تا کنون مدلهای گوناگونی ارائه شده است. هر یک از این مدلها مسائل خط مشی عمومی، علل و پیامدهای آن را از دیدگاه متفاوتی مورد بررسی و تعمّق قرار میدهد. در حالی که هیچ یک از این مدلها «بهترین» مدل تلقی نمیشود، هر یک از آنها دیدگاههای مشخصی را در مورد مسائل مختلف خط مشی ارائه میدهند. در ادامه برخی از این مدلها تبیین شده است:
- مدل فرآیندی[۲۷]: به طور خلاصه میتوان فرایند خط مشی را به مثابه مجموعهای از فعالیتهای سیاسی در قالب مراحل شناسایی مشکل، تدوین راه حلها، قانونی کردن، اجرا و ارزیابی در نظر گرفت. باید یادآور شد که خط مشیگذاری در این مدل، به تنظیم برنامه کار (جلب توجه خط مشیگذاران)؛ تدوین پیشنهادها (انتخاب گزینههای خط مشی)؛ مشروعیت بخشیدن (جلب حمایت و تأیید نهادهای قانونگذاری، اجرایی و قضایی) و اجرا و ارزیابی نتایج حاصل از آن مربوط میشود.
صاحبنظرانِ دیگر هر کدام مراحل متفاوتی برای خط مشیگذاری از منظر فرآیندی بیان کردهاند. شناخت، درک و بیان مسئله یا مشکل، دستور کار گذاری، تجزیه و تحلیل، گزینهسازی و انتخاب گزینه، طراحی سیاست، اجرا و به کارگیری خط مشی، ارزیابی و خاتمه خط مشی مراحل فرایند خط مشیگذاری را تشکیل میدهد. (قلیپور، ۱۳۸۹، صص۱۴۴-۱۲۵) الگوی فرایند خط مشیگذاری اندرسون دارای پنج مرحله است: تشخیص مسئله و تهیه دستور کار، تنظیم راه حلها، پذیرش راه حلها، اجرا و ارزیابی خط مشی. کواد نیز برای فرایند خط مشیگذاری پنج مرحله تنظیم مسئله، پیدا کردن راه حلها، پیشبینی محیط آینده، مدلسازی اثرات راه حلها و ارزیابی راه حلها را ذکر میکند. (هیوز، ۱۳۸۴، ص ۷۷)
الوانی و شریفزاده مراحل فرایند خط مشیگذاری را تعریف شناسایی مسئله یا مشکل، تشکّل یا سازماندهی، انعکاس مشکلات به مراجع خط مشیگذار، دستور کارگذاری خط مشی، تهیه و تنظیم پیشنهادهای خط مشی، اجرا و ارزیابی خط مشی دانستهاند. (الوانی و شریفزاده، ۱۳۸۸، ص۵). هاولت و رامش پنج مرحله «دستور کار گذاری»، «شکلگیری خط مشی»، «تصمیمگیری»، «اجرا» و «ارزیابی» را به عنوان مراحل خط مشیگذاری ذکر میکنند. (Hawlett and Ramesh, 2009, p12) آنچه در تحقیق حاضر مدّ نظر است مراحل مذکور برای فرایند خط مشیگذاری زیستمحیطی «پیش از مرحله اجرای خط مشیها» است.
جدول شماره ۲-۴: مراحل فرایند خط مشیگذاری از منظر صاحبنظران
نام صاحبنظر/ مرجع
گامها یا مراحل فرایند خط مشیگذاری
هاولت و رامش
دستور کارگذاری شکلگیری خط مشی تصمیمگیری اجرا ارزیابی خط مشی
فرم در حال بارگذاری ...