۱٫روش و وسیله باید متناسب با هدف باشد.
۲٫هدف باید انعطاف پذیر باشد.
۳٫هدف باید فرد را به فعالیت برانگیزد.
۴٫هدف باید متناسب با اوضاع،احوال و امکانات باشد.
۵٫هدف باید قابل وصول باشد.(همان،۱۶)
۲-۳-۱-۶ - روش تهیه هدف های آموزشی
هدف های دقیق آموزشی که به آن هدف های رفتاری نیز می گویند بیاناتی هستند که یادگیری های مختلف فراگیران را بر حسب تغییرات حاصل در رفتار یا عملکرد آنــــان نشان می دهند. امتیاز مهم اینگونه هدف های آموزشی آن است که به سهولت قابل شناسایی و قابل اندازه گیری هستند. همچنین استاد یا معلم به کمک هدف های رفتاری منظور و مقصود خود را از آموزش موضوع های درسی به طور دقیق مشخص می کند و به آنان به روشنی معلوم می نمایـــــد که در پــایـان درس چه انتظاراتی از آنـان خواهد داشت.(سیف،۱۳۹۰: ۲۴)
تهیه و تدوین هدف آموزشی اولین مرحله از مراحل فعالیتهای آموزشی معلم است. در این مرحله معلم تصمیم می گیرد چه درس بدهد و در نتیجه آموزش ،از دانش آموزان خود چه انتظاراتی داشته باشد.هنگام انتخاب هر هدف آموزشی ، معلم باید پرسش های زیر را مورد توجه قرار دهد:
چرا دانش آموزان ( هنرجویان ) باید به هدف مورد نظر برسند ؟
آیا دانش آموزان آمادگی کافی را برای رسیدن به هدف مورد نظر دارند ؟
آیا امکانات آموزشی ، چنان هستند که دستیابی دانش آموزان را به هدف آموزشی تضمین کنند ؟
در صورتیکه معلم به پرسشهای بالا پاسخ مثبت داده باشد، می تواند با اطمینان هدف مورد نظر را برگزیند. تصمیم گیری درباره پرسش های شماره ۲ و ۳ عمدتاً بر عهده معلم است، یعنی او می تواند تعیین کند که دانش آموزان برای رسیدن به هدف های درس تازه چه نوع دانش و مهارتی را باید از قبل کسب کرده باشد و چه امکاناتی باید فراهم آید تا یادگیری دانش آموزان در درس جدید تضمین شود. اما تصمیم گیری درباره پرسش شماره ۱ ، یعنی اینکه پس از پایان دوره آموزش دانش آموزان باید قادر به انجام چه کاری باشند، تصمیمی است خارج از اختیارات معلم و کسان دیگر باید در این باره نظر بدهند.(همان،۲۹)
۲-۳-۱-۷- منابع هدف های آموزشی
سه منبع اصلی هدف های آموزشی عبارتند از: ۱) نیازهای فراگیرن ۲) نیازهای جامعه ۳) دیدگاه های متخصصان.(شعبانی،۱۳۸۷: ۱۴۳-۱۴۰)
بررسی دقیق ماهیت فراگیران می تواند به مشخص کردن آن دسته از نیازهای فراگیران منجر شود که برنامه آموزشی باید آنها را برآورده کند. دومین منبع هدف های آموزشی یعنی نیازهای جامعه، نیاز قابلیتی است که فرد باید در مقام یکی از شهروندان جامعه برای داشتن کارکردی موثر ورضایت بخش دارا باشد. مشخص کردن این نیازها بی خطر نیست، زیرا جامعه مداوم در حال تغییر است. توجه زیاد به نیازهای ناپایدار جامعه ممکن است به تدوین برنامه های آموزشی بیانجامد که به افراد قابلیت ها و تبحرهای منسوخ شده می بخشد. مشخص کردن نیازهای جامعه باید بر اساس تحلیل دقیق انواع قابلیت هایی صورت پذیرد که احتمال می رود در آینده نزدیک تقاضا برای آن زیاد باشد .
سومین منبع هدف های آموزشی از ماهیت موادی که باید فراگرفته شود، حاصل می شود.متخصصان موضوعات درسی می تواند سهم زیادی در این زمینه داشته باشند. می دانیم که ساخت و روش های تحقیق و اصول و اطلاعات هر رشته تا حدودی، عوامل تعیین کننده مطالبی هستند که در یک موضع درسی باید آموخته شوند، اما برای تعیین جنبه هایی از موضوع که باید در برنامه آموزشی گنجانده شوند، باید با متخصصان آن موضوع مشورت کافی صورت پذیرد. کسانی که مسئول تهیه برنامه آموزشی هستند باید حتماً نظر کارشناسی متخصصان موضوع درسی را بخردانه در برنامه ریزی آموزشی خود به کار بندند.
نیازهای فراگیران، نیازهای جامعه و ماهیت مواد مطالعه اگر چه هر سه منبع اصلی مقاصد آموزشی هستند، ولی به خودی خود تشکیل دهنده هدف های آموزشی نیستند. پس قبل از آنکه نیاز فراگیر ، نیاز جامعه، یا هر بخش از یک موضع بتواند به هدف آموزشی تبدیل شود، باید فرایند ارزشگذاری را از سر بگذراند، یعنی باید گروهی از مربیان آن را مهم و مطلوب تشخیص دهند.( ولف ، ۱۳۸۱: ۳۶)
۲-۳-۱-۸- فرایند آموزش:
پیش از تصمیم گیری درباره برگزاری هردوره آموزشی بایستی مسئله عملکرد را مورد بررسی قرار داد ودقیقاً روشن ساخت که آیا آموزش بهترین راهکار برای کاهش شکاف به وجود آمده در عملکرد مطلوب است یا خیر؟
بنابراین درتحلیلی که پیش اقدام برای آموزش انجام می دهیم باید مشخص کنیم که شکاف عملکردی موجود به چه عواملی برمی گردد؟ و در صورتی تشخیص دادیم که این شکاف بر اثر ضعف توانمندی کارکنان است، باید به طراحی فعالیت های آموزشی بپردازیم.(عیدی و همکاران،۱۳۸۷: ۵ )
از این رو تعیین نیازهای آموزشی، نقطه آغاز هرگونه فعالیت آموزشی است که نقش و تأثیر فراوانی در اثر بخشی و نیز فراهم آوردن مبنایی برای ارزیابی و تصمیم گیری در زمینه های مختلف آموزشی دارد. در فرایند آموزش وبهسازی نیروی انسانی هیچ وظیفه ای مهمتر از انجام نیازسنجی آموزشی دقیق وجود ندارد. نیاز سنجی به یک فرایند یاجریان، اشاره دارد که نتیجه آن عبارت است از مجموعه ای از نیازها که براساس اولویت تنظیم شده اند و باید برای کاهش یا برطرف کردن آنها اقدامات اساسی صورت پذیرد.( فتحی و اجارگاه،۱۳۸۱: ۴۴-۱)
تاکید به اهمیت نقش آموزش در اصلاح وضع موجود ترافیک و رفع مشکلات و معضلات مربوط به آشفتگی و بی انضباطی موجود در امر رانندگی، به هیچ وجه به معنای نفی اهمیت نقش عوامل موثر دیگری مانند اعمال صحیح و کامل قانون، اصلاح و تقویت قانون و مقررات رانندگی به مقتضای شرایط روز، افزایش و آموزش پرسنل نیروی انتظامی، افزایش و بهبود کیفی تجهیزات راهنمایی و ارنندگی، تدوین استاندارد های مورد نیاز برای ساخت و نصب علائم و چراغهای راهنمایی، انجام سیاستگزاری های مناسب در امور راهنمایی و رانندگی، اصلاح شکل هندسی معابر و تقاطع ها و تدوین استاندارد های مورد نیاز برای طراحی و ساخت معابر و … نیست. بلکه مقصود نشان دادن اولویت آموزش در شرایط کنونی در برابر سایر عوامل است. (عظیمی تبریزی،۱۳۸۰: ۳۵۳-۳۴۹)
۲-۳-۱-۹- روش های آموزش:
روش های آموزش را می توان به روش های فعال و غیر فعال تقسیم بندی نمود. در روش های فعال آموزش، ذهن انسان، فعال در نظر گرفته می شود بدین معنا که هر مفهومی که با نظام مفاهیم ذهن تناسب داشته باشد، جذب ذهن می شود و اگر متنایب نباشد جذب نمی گردد. همچنین، کسب مفهوم نیز در یک فرایند فعال حاصل می گردد. در یادگیری فعال معلم شرایط را مساعد می کند و فراگیر با مشارکت خود یاد می گیرد. معلم راهنما و هادی جریان آموزش است. ولی در روش های غیر فعال معلم مخزن و منبع دانش فرض می شود و فراگیران ظروف خالی محسوب می گردند که معلم وظیفه دارد مطالب را به طور یک طرفه با آنان انتقال دهد. به عبارت دیگر روش های فعال آموزش، حالت دو سویه و تعاملی دارند ولی روش های غیر فعال یک سویه و منفعل هستند.(فضلی خانی، ۱۳۷۸: ۳۰ ،صبوری،۱۳۸۹: ۳۶-۳۴)
۲-۳-۱-۱۰- الگوهای آموزش
در طول بیست سال اخیر، در زمینه آموزش نظریه های قابل توجهی طرح و ارائه شده است که تعداد زیادی از آن ها به تازگی توسط گانیه و دیک (۱۹۸۴) مورد بررسی و تجدید نظر قرار گرفته اند. با توجه به تمامی این نظریه ها می توان گفت که تا کنون نظریه پردازان موفق به ارائه یک نظریه آموزش هماهنگ و واحد نشده اند. در رابطه با روش های آموزش از سوی صاحبنظران این حوزه طبقه بندی های مختلفی ارائه شده است، جویس و ویل روش های مختلف آموزش را در چهار گروه الگوهای اجتماعی، اطلاعات پردازی، انفرادی و رفتاری تقسیم بندی نموده اند.(بهرنگی،۱۳۸۲: ۱۹۲-۸۱)
۲-۳-۲- یادگیری
کودکان از راه یاد گیری همه ارزش ها را می شناسند، کودک از نخستین روز تولد می کوشد نیازهای خود را به وسیله مادر و دیگران تامین کند و از این راه ارزشها را نیز فرا می گیرد سپس با پدر و پس از آن با برادران و خواهران خود مربوط شده و تعداد بیشتری از نیازهایش تامین می شود. همین افراد خانواده هستند که به کودک می آموزند که کجا و چه وقت می تواند بازی کند، چه نوع لباسی بپوشد، چه نوع اسباب بازی هایی داشته باشد و چه موقع باید بخوابد. بدین ترتیب کودک فرا می گیرد که چه چیز درست و چه چیز نادرست است، چه هدفی را باید دنبال کند، از چه چیز دوری گزیند، چه چیز را دوست بدارد و از چه چیز متنفر شود، و به طور کلی هریک از اطرافیان کودک ارزش های شخصی خود را به کودک تحمیل می کنند. زمانی که کودک رشد کرد و وارد اجتماع بزرگتری شد، ارزش های دیگریاز طریق مدرسه، مساجد، میدان های بازی، کلوپ ها و سایر سازمان های اجتماعی به او تحمیل می شود.(اسماعیلی،۱۳۸۰: ۷۳)
رفتار و ویژگیهای شخصی بزرگسالان تحت تاثیر رویدادهایی است که در سالهای نخستین زندگی برای آنها اتفاق می افتد. این گفته که “کودک پدر انسان است” منعکس کننده پیوستگی بین دوران کودکی و بزرگسالی است، از این رو برای درک فرایند های روانی بزرگسالان، یعنی ادراک الگوهای تفکر انگیزه ها، هیجان ها، تعارض ها و شیوه های مقابله با آن می بایستی بدانیم که این فرایندها از کجا سرچشمه می گیرند و چگونه با گذشت زمان تغییر می کنند.(همان،۷۴)
۲-۳-۲-۱- مفهوم یادگیری:
یادگیری عبارتست از اثراتی که محیط از طریق حواس (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) برذهن انسان می گذارد. این اثرات که بصورت تغییراتی کم و بیش دائمی در ‹‹رفتار بالقوه›› یادگیری به وجود می آید، نتیجه عوامی موقتی و زودگذر مانند خستگی دارد، عوامل انگیزشی و تغییرات ناشی از رشد‹‹ پختگی››[۱۳] یا بلوغ نیست. یادگیری فقط آن چیزی نیست که بصورت تغییرات رفتار و عملکرد تجلی می کند، بلکه آن چیزی است که جزئی از یادگیرنده می شود.(شهرآرای، ۱۳۷۲: ۱۲)
هدف از آموزش،یادگیری است. یادگیری منحصر به محیط مدرسه نمی باشد بلکه یادگیری از خانواده شروع شده و در کوچه، خیابان، مسجد، تماشای تلویزیون و … ادامه می یابد. یادگیری به مقطع سنی خاصی محدود نمی شود، بلکه تمامی عمر را شامل می گردد.(حاج مقصود، ۱۳۸۵: ۱۹)
به نظر دکتر شعبانی، جامع ترین تعریفی که تاکنون از یادگیری ارائه شده، تعریف هلیگارد[۱۴] و مارکوئیز[۱۵] است. این دو روانشناس، یادگیری را بدین گونه تعریف کرده اند:«یادگیری عبارت است از فرایند تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار بالقوۀ فرد، بر اثر تجربه».( شعبانی، ۱۳۸۷: ۱۱)
ویژگیهای مهم این تعریف عبارتند از :
تغییر نسبتاً پایدار
تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه
تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه بر اثر تجربه
یادگیری از مفاهیم عمده روان شناسی است که از آن تعاریف بسیاری شده است؛ به طوری که برخی آن را «کسب توانمندی ها و مهارت ها» و عده ای «کسب دانش» و گروهی نیز «تغییر در رفتار» می دانند. از میان تعاریف گوناگون تعریف کیمبل معروف تر است که می گوید یادگیری«تغییر نسبتاً پایدار در توان رفتاری(رفتار بالقوه) است که در نتیجه تمرین تقویت شده رخ می دهد».(سیف،۱۳۹۰: ۲۲)
به مجموعه ای از کنش ها و واکنش های انسان که نسبتاً پایدار، قابل مشاهده، قابل ارزیابی و بالطبع قابل پیش بینی باشد “رفتار” گفته می شود. در واقه رگه های اصلی شخصیت انسان را رفتارها تشکیل می دهند. رفتارهای انسان را می توان در ابعاد مختلف و در شرایط و موقعیت های گوناگون مورد توجه و ارزیابی قرار دارد. غالب رفتار های انسان اکتسابی است و قابل تغییر و اصلاح است.(افروز،۱۳۸۰: ۱۷-۱۶)
۲-۳-۲-۲- عوامل مؤثر بر یادگیری
۱- آمادگی یادگیرنده: برای یادگیری لازم است یادگیرنده از لحاظ جسمانی، عاطفی، عقلانی و… آمادگی لازم را داشته باشد؛ به عبارت دیگر فرد باید توان فراگیری مهارت ها ومعلومات را داشته باشد به همین دلیل بر حسب رشد افراد درابعاد مختلف سطح دشواری مطالب تعیین می شود.
۲- انگیزه و علاقه: نیز یکی از شرایط یادگیری است؛ هر چند دربرخی حالات ممکن است فرد مجبور به فراگیری مهارت ها باشد تا بتواند سازگار شود؛ با این حال علاقه مندی به عنوان پیش نیاز یادگیری محسوب می شود.
۳- ساخت شناختی فرد: ساخت شناختی عبارت است از مجموعه ای از اطلاعات، مفاهیم واصول سازمان یافته ای که قبلاً فرد آن را یاد گرفته است؛ به عبارت دیگر توانایی های شناختی کسب شده قبلی فرد است که به طور سازمان یافته ای شکل گرفته اند؛ به تعبیری ساخت شناختی اطلاعات مربوط به رویدادهای مختلف است که در ذهن سازمان یافته اند، این مسئله دریادگیری های بعدی فرد دخالت دارد، به طوری که گاهی اطلاعات جدید با ساخت شناختی فرد هماهنگ بوده ودرونی می شوند یا فرد آنها را می پذیرد. گاهی نیز برای فراگیری مهارت های جدید نیاز به تغییر در ساخت شناختی است درواقع یادگیری تغییر درساخت شناختی است که براثر اطلاعات جدید به وجود می آید. از طرفی برای اینکه یادگیری مؤثر واقع شود باید اطلاعات جدید قابلیت جذب درساخت شناختی فرد را دارا باشند؛ یعنی این اطلاعات قابل فهم ودرک باشند.
۴- محیط یادگیری: شامل فضای فیزیکی وموقعیت یادگیری است که می تواند برمیزان یادگیری اثرگذار باشد.(نصیریان،۱۳۹۱: ۳۶-۳۵)
۲-۳-۲-۳- اصول یادگیری
فرم در حال بارگذاری ...