با وجود این دامنهی گسترده از توافقات، زمینه های اختلاف نظر زیادی، از جمله در مورد مفهوم عدالت و نقش مناسب دولت وجود دارد که در بخش بعد به آن خواهیم پرداخت. اصولی که صفحات گذشته بررسی شد، ویژگیهای اساسی تعالیم به کتاب مقدس در ارتباط با زندگی اقتصادی است. این اصول همچون پلی تعالیم کتاب مقدس را به موضوعات مختلف در زندگی اقتصادی ارتباط میدهند.[۴۰۵]
فصل دوم : مبانی و ماهیت اقتصادی مسیحی[۴۰۶]
در این فصل به برسی مبانی و ماهیت اقتصاد مسیحی می پردازیم ، در ابتدا با دیدگاه کتاب مقدس درباره فقر و مالکیت شروع کرده و در ادامه بهبررسی نظرات اندیشمندان اقتصادی مسیحی در باره ثروت و
مالکیت،کار،فقر و عدالت پرداخته ودر انتها به بررسی ماهیت اقتصاد مسیحی می پردازیم.
۱-۲)مبانی اقتصاد مسیحی
۱-۱-۲) دیدگاه کتاب مقدس درباره ثروت و مالکیت
در اناجیل همنوا[۴۰۷]، داستان مرد ثروتمندی را میبینیم که میخواست پیرو عیسی شود. او همهی دستورها را مراعات کرد و متحیر ماند که چه کار دیگری باید انجام دهد. عیسی به او گفت همهی دارایی خود را بفروشد و به فقرا دهد و به دنبال او رود. در اینجا او نپذیرفت و دور شد. ناتوانی یا نخواستن او در اجرای خواستهی عیسی، الهام بخش این سخن عیسی شد[۴۰۸] که «گذشتن شتر از سوراخ سوزن، آسانتر از ورود شخص ثروتمند به سلطنت خداست»[۴۰۹]. معانی مختلفی درباره این جمله ارائه شده است. اگر وفاداری به شریعت خدا مقید به عدالت، مشارکت و تعلق خاطر به فقرا باشد که عهد قدیم شاهد این مدعاست پس به نظر میآید که منظور عیسی این است که داشتن ثروت زیاد و مؤمن بودن به خدا اساساً ناممکن است. معنای لغوی و ظاهری این سخنان چنین است که ثروتمند بودن خطرناک است و انسان را از سلطنت خدا دور میکند. اما به معنای استعاری میتوان گفت که عیسی از این مرد جوان خواست که خود را از دلبستگی به ثروت رها کند؛ یعنی میتوان ثروتمند بود، اما دلبستگی به ثروت نداشت. [۴۱۰]
مسیح آشکارا نگران بود و بر خطر معنوی ثروتهای مادی تأکید میکرد در انجیل لوقا، پیام مسیح مبنی بر خلاف مصلحت بودن ترجیح مالکیتهای مادی بر سایر مالکیتها، کاملاً روشن است: [۴۱۱] «زنهار ازطمع بپرهیزید؛ زیرا اگر چه اموال کسی زیاد باشد، حیات او از اموالش نیست.» [۴۱۲]
مردم نباید نگران مالکیتهای مادی برای ایمنی شان باشند، زیرا خدایی که نیاز انسان را میداند آنها را ارائه کرده است: [۴۱۳] «جان از خوراک و بدن از پوشاک بهتر است» .
«زیرا که امتهای جهان همه این چیزها را میطلبند لیکن پدر شما میداند که به این چیزها احتیاج دارید.» [۴۱۴] آموزه مشیت الهی مهمترین بخش این پیام مسیح است. ایمان به خدا باید در درجهی اول قرار گیرد. انباشت کالا به خاطر کالا یا در حقیقت مادیگری به وضوح محکوم شده است: [۴۱۵] «هیچ خادم نمیتواند دو آقا را خدمت کند؛ زیرا یا از یکی نفرت میکند و با دیگری محبت یا با یکی می پیوندد و دیگری را حقیر میشمارد. خدا و مامونا[۴۱۶] را نمیتوانید خدمت نمایید.» [۴۱۷] باید توجه کنیم که نه کالاهای مادی و نه ثروتمند برای مالکیت و استفاده از ثروتش رد شده است، بلکه تمرکز حواس بر ثروت مادی است که نادُرست تلقی شده است؛ بهویژه اگر توجه انسان را از پرستش خدا منحرف کند. [۴۱۸]
۱-۱-۱-۲) فقر و ثروت در کتاب مقدس
فصل ششم از انجیل لوقا، گزارشی از تعالیم مسیح دربارهی مقام فقرا و ثروتمندان در نظر خداوند ارائه میدهد:« خوشا به حال شما فقیران به خاطر این که در ملکوت[۴۱۹] خدا هستید، خوشا به حال شما که گرسنهاید، برای این که خوشنود خواهید بود اما اندوه بر شما که ثروتمند هستید، برای این که شما راحتیتان را بهدست آوردهاید»[۴۲۰].
یک موضوع در لوقا، تعهد ثروتمندان به فقرا است. همچنان که در داستان جزامی بیان شده است. فقیری جزامی بود که بعد از مرگش به بهشت میرود. همسایهی ثروتمند که جزامی را فراموش کرده بود، به دلیل اینکه در مدت زندگیاش دربارهی فرد فقیر کوتاهی کرده بود به جهنم میرود. الهیدانان مسیحی از اولین روزهای کلیسا در مورد جایگاه ثروتمند و فقیر به بحث پرداختهاند. در فصلهای اولیه لوقا، فقر وضعیتی توصیف شده است که توجه و حمایت ویژهای را از جانب خدا بهدنبال دارد. سنت مسیحی پارسایی (زهد) مستقیماً از انجیلها و رسالهی یعقوب سرچشمه گرفته است. در مقابل یهودیان هیچ ارزشی در فقر نمیبینند و بلکه آن را بدبختی میدانند که باید از آن پرهیز شود.[۴۲۱] در رسالهی یعقوب میان فقر و گرفتاری انسان در زمین و پاداش در بهشت تناظری وجود دارد. [۴۲۲]
بیانیهی آکسفورد با اشاره به این که فقر غیرارادی در همهی مظاهر و صورتهایش، نتیجهی هبوط آدم و پیامدهای آن است[۴۲۳]، توجه و نگرانی خدا دربارهی فقرا را چنین بیان میکند:
«مسلم میدانیم که خدای کتاب مقدس کسی است که از روی رحمت محبت را برای همه گسترانیده است. در عین حال معتقدیم هنگامی که فقرا تحت ستم قرار میگیرند خداوند مستمندان را محافظت میکند. [۴۲۴] به کرّات هر بخشی از کتاب مقدس، نگرانی خدا را نسبت به عدالت در مورد فقرا بیان میکند. اطاعت خالصانه مستلزم سهیم شدن ما در نگرانی خداوند و عمل در جهت آن است. هرکه بر فقیر ظلم کند، آفریننده خود را حقیر میشمرد و هرکه بر مسکین ترحم کند او را تمجید مینماید. [۴۲۵] در حقیقت فقط در هنگامی که ما چنین بیعدالتیهایی را اصلاح میکنیم، خداوند پیمان بسته است[۴۲۶] که دعاها و عبادتهایمان را اجابت خواهد فرمود.» [۴۲۷] بیانیهی آکسفورد کوتاهی دربارهی فقرا را غالباً ناشی از حرص میداند. جستجوی و بیمبالاتی همراه با وسواس کالاهای مادی یکی از ویرانگرترین بتپرستیها در تاریخ بشریت است (افسسیان ۵: ۵). طمع توجه افراد را وظایفشان در برابر خدا منحرف میکند و روابط فردی و اجتماعی را از بین میبرد. [۴۲۸]
۲-۱-۱-۲) برخی نکات پیرامون فقر و ثروت در کتاب مقدس
رودنی ویلسون نکاتی در رابطه با توزیع درآمد وفقر از منظر کتاب مقدس بیان کرده است که ذکر آنها مفید است:
-
- اقتصاددانان خاطر نشان میکنند که مسائل مرتبط با توزیع ثروت درآموزههای مسیح بیان نشده است و در عهد جدید درباره این موضوعات، تجویزی نیست. هیچ طرحی برای توزیع بهینه کالاهای مادی در جامعهی دنیوی وجود ندارد، عمدتاً به این دلیل که رفاه مادی نسبت به عمل مذهبی، اهمیت ثانوی دارد. مفهوم اقتصادی تخصیص منابع محدود در عهد جدید دراولویت قرار ندارند. لکن این تعهد وجود دارد که باید نیازهای اولیه انسانی هر شخص تأمین شود و وظیفهی همه مسیحیان بهویژه ثروتمندان است تا تضمین کنند که این اتفاق بیفتد. [۴۲۹]
-
- تعالیم اناجیل، به جای حکومتها افراد را مورد خطاب قرار میدهد. تعهدات اجتماعی و اقتصادی افراد بیان شده است، اما راهکارهایی مانند برآورده شدن نیازهای انسانی پایه، توسط آنها،تصریح نشده است از آنجایی که فرض شدهاست تعالیم اعتبار مطلق داشته باشندف این امر شگفتآور نیست؛ زیرا به طور قطع شرایط اقتصادی بین کشورها و درطی زمان متفاوت است. سوسیالیستهای مسیحی ممکن است استدلال کنند که حداقل دستمزد ضروری است تا تأمین نیازهای پایه را تضمین کند. ممکن است مسیحیان در جناح سیاسی راست نیز نگران تأمین نیازهای اساسی همه باشند، اما ممکن است اظهار کنند که دستمزدهای حداقل جلوی ایجاد اشتغال را میگیرد. [۴۳۰]
-
- اختلافات مشابهی ممکن است بر روش های توزیع مجدد درآمد مانند مالیات تصاعدی اتفاق افتد. عهد جدید در برابری مادی تأکید نمیکند، در حالی که دغدغهی بسیار زیادی دربارهی برابری همهی مؤمنان در نظر خدا دارد[۴۳۱].
۴- اناجیل در مخاطب ساختن جهانی که در آن فقر و نابرابری وجود دارد، واقع بین هستند؛ همچنانکه این مسائل در سراسر تاریخ بشر وجود داشتهاند. [۴۳۲]
۵- مالیات تصاعدی ممکن است ابزار مناسبی برای تضمین تأمین نیازهای اساسی فقرا باشد و سوسیالیستهای مسیحی یقیناً از حکومتهای سکولاری حمایت میکنند که چنین سیاستهایی را انتخاب کنند. در مقابل، مسیحیانی که مدافع راه حلهای مبتنی بر بازار هستند مانند دموکرات مسیحی، ممکن است استدلال کنند که نیازهای اساسی فقرا از طریق اقداماتی که ایجاد ثروت را تشویق میکند، بهتر تأمین میشود. بخشش اختیاری ممکن است از طریق خلق ثروت تسهیل شود در حالی که دولت سکولار ممکن است با توزیع مجدد اجباری به سرمایهگذاری خصوصی و انباشت سرمایه آسیب برساند و اعمال خیر خواهانهی فردی را تحلیل ببرد. [۴۳۳]
-
- بخشش نباید به فقر اهدا کننده منجر شود؛ همچنان که هیچ امتیازی در فقر فینفسه وجود ندارد، کمکهای خیریه باید با نظر پولس قدیس مطابق باشد[۴۳۴]: « زیرا هر گاه دلگرمی باشد، مقبول میافتد. بهحسب آنچه کسی دارد نه بهحسب آنچه ندارد و نه این که دیگران را راحت و شما را زحمت باشد، بلکه به طریق مساوات تا در حال زیادتی شما برای کمی ایشان بهکار آید و تا زیادتی ایشان به جهت کمی شما باشد و مساوات بشود»[۴۳۵].
-
- پیام مسیحیت این است که آنها که بر منابع مادی مسلط هستند نسبت به آنها که کمتر برخوردارند مسئولیتهایی دارند، اما به این معنا نیست که آنها باید آن منابع را به نفع برابری مادی واگذار کنند. تأکید بر تعهدات جامعه و استفاده مشارکتی از منابع است، اما نه ضرورتاً بر مالکیت عمومی یا جمعی. [۴۳۶]
۳-۱-۱-۲) دو موضع دربارهی فقر
مسیحیت آمریکا در سدههای نوزدهم و بیستم، دو موضع اساساً متفاوت دربارهی فقر پیش گرفت: انجیل اجتماعی و انجیل ثروت؛یکی مسئولیت جمعی را میستود و دیگری طرفدار خودیاری بود و هر دو، خود را مبتنی بر تفسیر کتاب مقدس میدانستند. [۴۳۷]
اول. انجیل اجتماعی
انجیل اجتماعی که نظریهای مربوط به تعالیم والتر رایشنباخ [۴۳۸] (۱۸۶۱-۱۹۱۸) بود، توجیهی الهیاتی برای مسئولیت جمعی نسبت به فقرا مطرح میکرد. رایشنباخ در مجموعهای از کتب و مقالات اظهار میدارد که سرمایهداری و اصالت فرد وجدان مسیحی را افسرده کرده است. فقر آن طور که بعضیها اظهار میدارند نوعی بلای الهی نیست، بلکه نتیجه استثمار انسانی است. به قول رایشنباخ ، فقیران قربانیانی هستند که مسیحیان متعهد به مراقبت و حمایت از آنانند. او معتقد بود که کلیسا وسیله گسترش سلطنت خدا بر زمین است. او سلطنت خدا را اساساً مرتبط با عدالت اجتماعی تصور میکرد. او صرف پیشرفتهای ظاهری را کافی نمیدانست، بلکه معتقد بود که تعلق خاطر جمعی و اجتماعی نیز به تجدید حیات شخصی وابسته است . مسیحی واقعی کسی است که به نجات شخص و نیز به تغییر ساختارهای اجتماعی مردم ستمدیده تعلق خاطر داشته باشد. فهم انجیل اجتماعی از مسیحیت اساساً فهم جمعی بود؛ یعنی امید داشت که از کلیساها و نظام سیاسی برای تحقق این دیدگاه (با اندیشه های اقتصادی آن) در کل جامعه استفاده کند و سلطنت خدا را بر زمین به وجود آورد[۴۳۹]
دوم. انجیل ثروت
بسیاری از مسیحیان رأی کاملاً متفاوتی درباره واکنش به فقر داشتند. آنان با اعتقاد به نجات فردی یان میکردند که انسان نمیتواند نظامهای اجتماعی را تغییر دهد، اما در عوض میتواند برای تحول قلوب انسانها تلاش کند. انجیل ثروت همچنین منعکس کننده بعضی از نظریههای رایج دیگر در قرن نوزدهم بود، هر چند که ضرورت نجات فردی از اعتقادات اساسی آن بود، نظریهی تقدیر آن طور که بعضی از کلیساها آن را پذیرفته بودند، آنان را به این اعتقاد کشاند که خدا فقط به برگزیدگان علاقهمند است و فقر نشانهای است بر این که یک شخص با یک خانواده جزء اقلیت منتخب خدا نیست.
اثر چارلز داروین دربارهی نظریه تکامل ، بسیاری از مردم را به اینجا کشاند که به فقیران به مثابهی افرادی که اخلاقاً نالایقاند بنگرند؛ موضعی که به داروین اندیشی اجتماعی معروف شد. جامعه شناسان فقر را با جرم مرتبط میکنند؛ با همان اهمیتی که بعضی از اعضای کلیسا آن را با گناه پیوند میدهند. بعضی از مسیحیان فقر را بلایی الهی یا مجازات گناه میدانستند. اگر فقر بلایی الهی باشد. به اراده خدا است و تلاش برای رفع آن در حکم مخالفت با اراده خداست. این مسیحیان سخن عیسی را که« فقر را همیشه نزد خود دارید.» (متی. ۲۶: ۱۱) دستوری برای حفظ نظامهای فقر تلقی میکردند، در حالی که فقیران را ترغیب میکردند که به خود تحرک ببخشند. بعضی از واعظان مسیحی، غنا و دارایی را نشانه توجه خدا میدانستند و سلطنت خدا را سلطنت ثروت تلقی میکردند؛ یعنی جایی که مصلحت اخلاقی، جمعآوری ثروت را مجاز میشمارد. مسیحیان ثروتمند، ثروت زیاد خود را تشابه تأیید با مشیت الهی میدانستند. [۴۴۰]
ملاحظه میکنیم که دیدگاه های مالی چپ گرا (جمعی) و راست گرا (فردی) شرایط اقتصادی را به ارادهی خدا پیوند میدهند. هر دو گروه عقاید خود را مبتنی بر قرائتی از کتاب مقدس میکنند و معتقدند که ارادهی الهی را به درستی تفسیر میکنند. هر دو میخواهند کل جامعه با موضعی اقتصادی که به نظر آنان بیشتر مسیحی است انطباق یابد. [۴۴۱]
۴-۱-۱-۲) الهیات رهایی بخش[۴۴۲] یا الهیات سیاسی درباب فقر و علم
در اوایل دهه ۱۹۷۰ الهیات جدیدی با عنوان «الهیات رهایی بخش» در آمریکای لاتین متولد شد. الهیات رهایی بخش بر قرائتی از کتاب مقدس تکیه داشت که در آن عنایت ویژهی خدا متوجه فقرا و مردم ستمدیده جهان است. در الهیات رهایی بخش اعتقاد بر این است که مهمترین اعمال خدا در کتاب مقدس، اعمالی است که با نجات از ظلم، بردگی، تبعیدو گناه سروکار دارند. طبق این رأی، خدا ارتباط ویژهای با فقرا و مستضعفان هر جامعه دارد. بنابراین، الهیات رهایی بخش با تعهد در برابر فقرا و مبارزه آنان آغاز میکند و الگوی اصلی خود را حیات عیسی میداند که او همه مسیحیان را به ریشه کن کردن هر نوع ظلمی فرا میخواند.[۴۴۳] از نظر عالمان الهیات رهایی بخش، رسالت عیسی متوجهی فقرا بود. زندگی او صرف مبارزه با خودخواهیهای انسان شد. از منظر الهیات رهایی بخش، خدا عمیقاً درگیر تاریخ انسان میشود: «عیسی مذکِر شگفتانگیز خداست، به این که مؤمنان باید برای عدالت تلاش کنند و زندگی خود را وقف همسایههای نیازمند خود کنند».[۴۴۴]
الهیات رهایی بخش در جاهایی که ساکنان آنها غالباً کاتولیک بودند رشد کرد و تا حدی ملهم از بعضی از تعالیم جدید اجتماعی در کلیسای کاتولیک رومی بود.
۲-۱-۲) نظریات صاحب نظران مسیحی درباره ثروت و مالکیت
عقیدهی سرپرستی، مفهومی کلیدی برای اصول اقتصادی کتاب مقدس به شمار میرود و نقش اساسی در استخراج دیدگاه های اقتصادی مسیحیت در مورد مسایل مختلف ثروت، کار ، فقر و ترویج درآمد برعهده دارد؛ از این رو، در این بخش ابتدا به تشریح مفهوم سرپرستی میپردازیم و در پایان، دیدگاه صاحب نظران اقتصادی مسیحی را پیرامون مفهوم مالکیت مطالعه میکنیم.
۱-۲-۱-۲) خلقت و سرپرستی
در مورد خلقت و ربوبیت خداوند در بیانیهی آکسفورد آمده است که:« در سایهی عشق جاودانهی خداوند، بهوسیلهی کلمهی قادریت مطلق خداوند و از طریق روح خالقیت خدایی که سه شخصیت دارد، به جهان و موجوداتی که در آن زندگی میکند، هستی بخشید پروردگار، تمام خلقت را خوب خواند وجود مستمر خلقت وابسته به خدا است؛ همان خدایی که خلق کرد در آن حضور دارد، نگهدارندهی آن است و به آن زندگی با برکت اعطا میکند».[۴۴۵] سپس بر مالکیت حقیقی خداوند و نمایندگی انسان از طرف خداوند تأکید میکند:« خداوند خالق و منجی، مالک اصلی است….، اما خداوند، زمین را به انسانها واگذار کرده است تا به نمایندگی از طرف خدا مسئول آن باشند.» [۴۴۶]
ایدهی « سرپرستی»[۴۴۷]مفهومی سازنده برای اصول کتاب مقدس است. این مفهوم به ما یادآوری می کند که استعدادها و تواناییهای شخصی ما و منابع طبیعی که با بهره گرفتن از آن کار می کنیم ، تدارک خداوند برای ما هستند . آنها دارایی شخصی ما نیستند، بلکه به ما واگذار شده اند. ما باید به خدا در مورد استفادهای که از آنها کردهایم، حساب پس دهیم. ما از سرپرستی خود بهویژه در خصوص کار ، که شامل بهرهگیری از نیروی اراده است، استفاده می کنیم تا انرژی ها و استعدادهایمان را جهت دهد. ثمرهی کار ما کالاها و خدمات هستند. هدف از آن قادر کردن انسان برای زندگی است به نحوی که شأن انسانیاش به عنوان شخصی که به صورت خدا خلق[۴۴۸] شده است و در خلقت خوب قرار گرفته است، محترم شمرده شود. اما کار مستلزم حق مصرف همه ثمرات کارهای ما نیست؛ زیرا ما کارگزارانی هستیم که به جای خدا و به وسیلهی استعدادهایی که او به ما اعطا کرده است، کار می کنیم؛ بنابراین تعهدی بر همهی کسانی که بیشتر دارند برای تأمین زندگی کسانی که کمتر دارند، وجود دارد. همچنین یک هشدار ضمنی وجود دارد و آن اینکه تمایل به نگهداشتن آنچه یک نفر تولید کرده، انکار مالکیت نهایی خداوند است.
سپس در ادامهی بیانهی آکسفورد به بیان وظایف انسان در قبال این سرپرستی میپردازد: «خداوند به انسانها نسبت به خلقت سلطه داد، ولی به آنها اجازه نداد تا خلقت را تخریب کنند. اولاً، آنها نزد خداوند مسئول هستند؛ به لحاظ این که آنها به صورت خدا خلق شدهاند؛ نه برای غارت کردن خلقت، بلکه برای نگهداری آن؛ همان طور که خداوند آن را با سرپرستی الهی نگهداری میکند؛ ثانیاً از آنجا که انسانها به صورت خداوند برای زندگی در جامعه و نه صرفاً به عنوان افراد مجزا خلق شدهاند، باید به گونهای اعمال سلطه کنند که پاسخگوی نیازهای خانوادهی بشری که نسلهای آینده را هم دربرمیگیرد، باشند».[۴۴۹]
«سلطهی انسان بر خلقت مبتنی بر دو وظیفه کارکردن و محافظت از بهشت است، بنابراین همهی کارها باید نه تنها ویژگی سازندگی، بلکه ویژگی حفاظتی هم داشته باشند»؛[۴۵۰] بنابراین اموال و کالاهای زمین موهبتهایی از جانب خدا هستند و خدا برای استفاده همه آنها را در نظر گرفته شدهاند؛ و ما مسئولیت داریم تا از این کالاها نه تنها به عنوان مصرف کنندگان و استفاده کنندگان، بلکه به عنوان کارگزاران و امانتداران خداوند مراقبت کنیم. [۴۵۱]
به طور خلاصه، اولاً انسان باید از منابع خلقت برای تأمین زندگیاش استفاده کند، اما او نباید نظم خلقت را ضایع یا ویران کند؛ ثانیاً هر شخصی وظیفه دارد تا از سرپرستی منابع و استعدادها استفاده کند؛ ثالثاً هر شخصی در مقابل خدا نسبت به سرپرستیاش مسئول است. [۴۵۲]
۲-۲-۱-۲) مالکیت از منظر صاحب نظران مسیحی
در تعالیم اجتماعی کاتولیک، منشأ و مبدأ مالکیت انسان، سرپرستی او نسبت به خلقت دانسته شده است؛ دین مسیحیت میآموزد که زمین از آن خداست و این ثروت و مالکیت خصوصی به واسطهی این سرپرستی بهدست آمده است. ما امانتداران خلقت خداوندیم و به عنوان کارگزاران خوب خداوند لازم است ما این امانت را برای نفع عمومی به کار ببریم؛[۴۵۳] بنابراین مالکیت خصوصی پذیرفته شده است، اما نه به عنوان حق مطلق:«مالکیت خصوصی به هیچ شخصی یک حق بدون قید و شرط و تمام عیار عطا نمیکند [۴۵۴]». سنت مسیحی هرگز این حق را به عنوان حق مطلق تأیید نمیکند؛ برعکس، همیشه این حق در زمینهی گستردهتری از حق عمومی برای همه فهمیده میشود تا از کالاهای کل خلقت استفاده کنند»؛[۴۵۵] در نتیجه انسان هنگام استفاده از مایملک شخصی نباید به اموال قانونی خود به عنوان آنچه که صرفاً به وی تعلق دارد بنگرد، بلکه باید این اموال را عمومی تلقی کند؛ بدین معنی که این گونه اموال نه تنها برای وی فراهم آمده، بلکه برای دیگران نیز در نظر گرفته شده است. [۴۵۶]
مالکیت، نمایی دوگانه دارد: فردی و اجتماعی ؛ یعنی مالک به ازاء حقوقی که دارد تکالیف اخلاقی هم در برابر جامعه برعهده دارد اموالی وجود دارند که باید به جمع تعلق داشته باشند؛ چرا که به مالک آنها یک قدرت اقتصادی میدهند که خطرناک است و بنابر مصلحت عمومی نباید در اختیار افراد خصوصی قرار گیرند. [۴۵۷]
فرم در حال بارگذاری ...