نوع دیگری از تقسیم بندی استعاره بر اساس جامد و مشتق بودن عبارات استعاری است که شامل دو بخش میگردد: استعارۀ اصلیه آن است که لفظ استعاره جامد باشد، مانند استعارههایی که شاعر در آن دشمن خود را حیواناتی درنده میدید همچون گرگ، کلاغ، کفتار و استعارۀ تبعیه که لفظ آن فعل و یا شبه فعل است. همچون ابیات زیر:
و إذا إعتَلَّت السیاسَهُ یوماً مَرضَ الشَعبُ ثُمَّ عَزَّ الشِفاءُ
(الزهاوی، ۱۹۲۴ : ۴۲۷)
(اگر روزی حکومت ضعیف و ناتوان گردد، مردم هم بیمار شده و درمان سخت میگردد)
در این بیت ” اعتلت” استعاره از ضعیف و ناتوان شدن سیاستمداران و در پی آن از بین رفتن حکومت است و چون در قالب فعل بیان شده است، جزء استعاره تبعیه بشمار میآید.
نکته قابل ذکر این است که قرینۀ تمامی استعارههای تبعیه، مکنیه است. بعبارت دیگر اگر لفظی استعارۀ تبعیه باشد قرینه آن حتما استعاره مکنیه است مانند این بیت:
رأیتُ روحَ اللؤمِ یَنمُو وَ ما أدری مَتی قد کانَ مَغرُوسـا
(الزهاوی،۱۹۵۵: ۲۶۲)
( دیدم که روح پَستی رشد میکند، ولی ندانستم چه هنگام کاشته شده بود.)
در این بیت لؤم (شومی) استعاره از گیاهی در حال رشد است، بنابراین شاعر با بهره گرفتن از استعارۀ مکنیه، پستی و شومی را به گیاه تشبیه کرده است. قرینۀ آن فعل “ینمو” است که میتوان استعارۀ تبعیه قرار داد، به معنای گسترش و رواج یافتن. البته هر دو استعاره با هم در یک عبارت نمیتوان اجرا کرد و فقط یکی از استعارهها قابل اجراست.
استعاره تمثیلیه، عبارتی است که در معنای مجازی با علاقه مشابهت بکار میرود؛ به عبارت بهتر تمامی جمله ها و عبارات ضربالمثل همان استعارۀ تمثیلیه است. همانند ابیات زیر:
یَقولونَ إنّ الملحَ یُصلِحُ فاسداً فَما حیـلَه الإنسانِ إن فَسَد الملحُ
(الزهاوی، ۱۹۷۲،ج۱ : ۴۲)
(میگویند نمک مانع فساد و تباهی است، حال اگر نمک بگندد انسان چه چارهای باید بیاندیشد؟!)
این بیت انتقادی است به دولتمردانی ظالم که در واقع، باید اصلیترین دشمنان ظلم و ستم باشند، اما اصلیترین ظالمان و ستمگران گشتهاند؛ وی آنها را چون نمکی میداند که از گندیدگی جلوگیری میکند، حال اگر خود نمک بگندند چه خواهد شد؟!
بهار از اصطلاحات و ضربالمثلهای بسیاری که در بین مردم عادی رواج دارد، در شعر خود استفاده میکند. چه بسا زبان ساده و عامیانه او به این ویژگی میافزاید.همانند ابیات زیر:
گر روی زمین را همگی آب بگیرد | ای ملت هشیار |
دانم که شما را همگی خواب بگیرد | ای ملت بیکار |
ور این کـره را دانش و آداب بگیرد | بر این تن بیمار، هرگز نکند کار |
کی راست شود چوب اگر تاب بگیرد
(بهار، ۱۳۵۸،ج۱ : ۲۸۵)
در این ابیات دو استعارۀ تمثیلیه بیان گردیدهاست، ابتدا مردمی که در برابر ظلم سکوت اختیار کردهاند را همچون غافلانی خوابآلود که حتی با بیداری تمام ملتهای جهان، در غفلت به سر میبرند، اشاره دارد و همچنین در مصراع آخر آنها را همچون تنۀ کج درختی میداند که هیچگاه راست نخواهند شد.
۳٫۱٫۲٫۴٫ کنایه
یکی دیگر از روش های توسعات زبانی بخصوص در شعرهای طنزآمیز، کنایه است که خود بخشی از مجاز به شمار میآید. کنایه به معنای « لفظی است که لازم معنایش اراده شده و همراه با جواز اراده معنای اصلی آن. »(قزوینی، ۲۰۰۰: ۲۷۳) این گونۀ ادبی خود دارای چند نوع میشود: تعریض، تلویح، رمز، ایماء و اشاره.
تعریض گفتن سخنی است که از سیاق آن معنایی دیگر دانسته شود از قبیل اینکه به مردم آزار بگوییم : المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه. تلویح موردی که وسایل انتقال معنی بین معنای اصلی و معنای کنایی بسیار باشد، مانند: کثیر الرماد. رمز آن است که وسایل انتقال معنی بین معنای اصلی و معنای کنایی کم باشد، ولی معنی و مقصود اصلی پوشیده باشد. مثل عریض الوساده. در اشاره هم وسایل انتقال کم است و هم معنا تا حدودی آشکار.
«کنایه بیش از دیگر صنایع بدیعی به شعر طنزآمیز تحرک و زیبایی میبخشد.« ( بهزادی اندوهجردی،۱۳۷۸: ۱۶۰) « ونیز از اسباب بلاغت کنایه این است که معانی را به شکل محسوس قرار میدهد که این از خاصیت هنر است.» (هاشمی بک، ۱۳۶۷: ۳۶۹) زهاوی و بهار در اشعار کنایهآمیزخود بسیار از جمله تعریض استفاده میکنند. همچون ابیات زیر:
أیَـامُرُ ظِـلُّ اللهِ فی أرضِه بِما | نَهـی اللهُ عَنهِ وَ الکِتـابُ المنزَّلُ |
فرم در حال بارگذاری ...