۴-۱-۳- مذهب
رقابت گروه های مختلف با مذاهب گوناگون در یک کشور همواره می تواند یکی از کانون های چالش بر انگیز در یک کشور و یا بین کشور با کشور دیگر باشد. مذهب در افغانستان نیز یکی از عوامل ناامنی در این کشور بوده است. تنش های مذهبی به ویژه بین شیعه و سنی یا شیعه با دیگر مذاهب در افغانستان، پیامدهایی را برای ایران در برداشته است. عامل مذهب، همواره در مناسبات ایران و افغانستان ایفای نقش کرده است. هزاره های شیعه مذهب، همواره زیر فشار حکومت های پشتون سنی مذهب، متوجه ایران بوده اند. دست کم در دو مقطع عامل مذهب پر رنگ تر از سایر عوامل بوده است. یکی سیاست مذهبی دوران امیر عبدالرحمان خان که شیعیان افغانستان به شدت تحت فشار قرار گرفته و دیگری دوره طالبان که باز هم عامل مذهب، برای مردم افغانستان مشکل ساز شد. در این دو دوره، ایران درگیر مشکل افغانستان بود. هزاره ها و خاوری های سیستان و خراسان را می توان بقایای مهاجران هزاره ای دانست که هر وقت تحت فشار قرار داشتند راه ایران را در پیش می گرفته اند. ایران به اقلیت شیعه هزاره و در حد گسترده تر به جبهه متحد شمال و جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی و اسماعیل خان در هرات نظر مثبت داشت. بنابراین، ایران خواسته یا ناخواسته درگیر بحران افغانستان شده است(ملازهی،۱۳۸۳: ۱۵). اوج تنش های مذهبی در افغانستان را می توان به دوره حکومت طالبان بر افغانستان نسبت داد. چرا که تفوق طالبان در افغانستان نه تنها آوارگان جدیدی را خلق کرد، بلکه با افزایش بی ثباتی در افغانستان موجب خنثی شدن سیاست ایران در بازگشت مهاجران به کشورشان گردید(حاجی یوسفی،۱۳۸۴: ۲۵۸). یکی از مهمترین نگرانی های ایران از تسلط طالبان بر افغانستان و سیاست های این گروه در کشتار شیعیان بود. قتل و عام شیعیان در مزار شریف (حدود ۲۰۰۰ شیعه در سقوط مزار شریف) و همچنین شهادت نه ایرانی (هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی) توسط نیروهای طالبان، روابط ایران و طالبان را وارد مرحله بحرانی نمود. انتظار شیعیان از ایران برای حمایت مادی و معنوی در مناسبات ایران و افغانستان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
علاوه بر بعد ایدئولوژیک تهدید طالبان نسبت به ایران بعد ژئوپلیتیکی امنیتی ، جنبه دیگر این تهدید بود. وجود طالبان وتهدیدهای آنها علیه ایران باعث تضعیف ایران (بعد از ۸ سال جنگ تحمیلی ) می شد. چیزی که خواست آمریکا و متحدانش بود. تهدیدهای طالبان باعث شد تا ایران نیروهایش را در مزرهای شرقی مستقر سازد و نیروهایش را به حالت آماده باش درآورد، اما طالبان با آزادی رانندگان ایرانی که آنها را در مزار شریف دستگیر کرده بود تا حدودی این حساسیت را کاهش داد.
علاوه بر این مسائل در زمان حکومت طالبان ، وضعیت آبدهی رود هیرمند در بخش ایرانی سیستان حادتر شد و بخش های مهمی از دریاچه هامون به طور کلی خشک شد و به یک فاجعه زیست محیطی انجامید.
طالبان به دلیل مخالفت با ایران نه تنها از برداشت بی رویه آب در بالا دست رودخانه هیرمند جلوگیری نکردند، بلکه خود مشوق آن بودند و به این ترتیب بود که مشکل قطعی و بی آبی ، سیستان را با خطر نابودی جدی روبرو کرد(همان، ۱۱).
بنابراین طالبان و حکومت آنها در افغانستان که تحت حمایت آمریکا، عربستان، پاکستان و امارات متحده عربی بود با اندیشه های خشک مذهبی و متضاد با شیعه و عدم پایبندی آنها با موازین بین المللی، تهدیدی جدی علیه امنیت ملی ایران بود که با سقوط طالبان این خطر در حال حاضر رفع شده است.
با حوادث ۱۱ سپتامبر در آمریکا که شبکه القاعده و طالبان مسئول آن شناخته شدند ، ایالات متحده با حمله نظامی به افغانستان به عنوان پایگاه اصلی القاعده و طالبان، سقوط طالبان را فراهم آورد.
حذف طالبان از قدرت به عنوان یک جریان متضاد با منافع ملی ایران یک فرصت تلقی می شود. این بحث در چند محور اصلی قابل طرح است:
-
- حذف طالبان از قدرت، حذف یک رقیب ایدئولوژیک.
-
- حذف طالبان از قدرت ، کاهش نفوذ عربستان سعودی و پاکستان در افغانستان.
-
- حذف طالبان از قدرت، توازن نسبی قدرت به سود جبهه شمال.
-
- حذف طالبان از قدرت، توسعه ژئوپلیتیک زبان فارسی و اندیشه سیاسی شیعه.
۴-۱-۳-۱- حذف طالبان از قدرت، حذف یک رقیب ایدئولوژیک
طالبان تحت تأثیر اندیشه های دو مکتب وهابیت و دیوبندی قرار داشتند. مکتب دیوبندی تضادهای آشکاری با شیعه دارد. تا جایی که از نظر دیوبندی مؤمن، در اساس مسلمان بودن تشیع تردید شده است. در نتیجه طالبان ضد ایران بودند.اما آنچه از قدرت گرفت طالبان، چالش ایدئولوژیک واقعی تری را با انقلاب اسلامی و تفکر مبتنی بر ولایت فقیه شکل داد، تقابل ایدئولوژیک بر اساس منبع شرعی قدرت بود چنان که میدانیم؛ قدرت اسلامی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر مبنای تئوری ولایت فقیه توضیح داده شد.
این در حالی است که از نظر طالبان، قدرت اسلامی بر مبنای سه منبع توضیح دهنده قدرت در عالم تسنن یعنی غلبه، حل و عقد و انتصاب، توجیه شرعی می یابد. به عبارت روشن تر، آنچه طالبان افغانستان در نظر داشتند که قدرت خود را با آن توجیه شرعی نمایند، با آنچه در ایران مشروعیت قدرت اسلامی را توضیح می دهد، از اساس متفاوت است.
مدل طالبان، خلافت به شیوه خلفای راشدین صدر اسلام بود. اگر به این واقعیت توجه داشته باشیم که مبانی کلامی و فقهی طالبان تحت تأثیر دو مکتب دیوبندی و وهابیت ، در مناطق سنی نشین ایران نیز می توانسته تأثیر گذار باشد، آن گاه درک این مطلب که گروه طالبان به لحاظ ایدئولوژیک به عنوان یک رقیب برای فلسفه وجودی و توجیه شرعی قدرت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه بوده اند ، ساده تر خواهد بود.
رشد این اندیشه در افغانستان در همسایگی ایران نوعی چالش ایدئولوژیک را با توجیه شرعی قدرت در ایران ، به ذهن متبادر می کرده است. به عبارت روشن تر، قدرت گرفتن طالبان و بقای طولانی مدت احتمالی آنها می توانست تئوری غلبه با اصل شورا که شیوه ولایت فقیه در قدرت است ، رویاروی هم قرار دهد و حداقل زیان آن برای ایران آن بود که ندای وحدت شیعه و سنی را کم رنگ تر کند. (علیزاده،۱۳۸۱،۱۲۱).
بنابراین حذف طالبان از قدرت را می توان یک فرصت قابل توجه برای فلسفه سیاسی شیعه ارزیابی کرد. ایران از کاهش نفوذ تفکر طالبانی در افغانستان و پاکستان سود خواهد برد. زیرا کاهش تفکر طالبانی به نوبه خود به کاهش تأثیر اندیشه طالبان بر جامعه اهل تسنن سیستان ایران می انجامد و از طرف دیگر تقابل و تضاد شیعه و سنی تعدیل می شود.
۴-۱-۳-۲- حذف طالبان از قدرت ،کاهش نفوذ پاکستان و عربستان سعودی
اگر به موقعیت افغانستان در دوره کوتاه مدت حکومت طالبان توجه داشته باشیم؛درک این موضوع که حذف طالبان از قدرت باعث کاهش نفوذ پاکستان و عربستان سعودی در افغانستان و عامل افزایش نفوذ ایران شده است، چندان دشوار نخواهد بود.
واقعیت آن است که طالبان به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی به شدت تحت تأثیر عربستان سعودی و پاکستان بودند. پیوندهای مالی و کمک های گسترده پاکستان و عربستان سعودی دست کم در مراحل اولیه، طالبان را سرپا نگه داشت. هر چند که این دو کشور اعتراف به حمایت مالی طالبان نکردند، ولی نشانه های غیر قابل انکاری در این باره مورد تأیید محافل بی طرف قرار گرفته است.
از این گذشته باید به واقعیت های مهم تری در تحولات افغانستان و تأثیر گذاری آن بر کشورهای منطقه از جمله ایران نظر داشت. واقعیت آن است که آنچه از کودتای سردار داوود خان تا به امروز در افغانستان گذشته است، ریشه در رقابت های بین المللی و منطقه ای در دو سطح همسایگان افغانستان و قدرت های بزرگ جهانی داشته است.
در دوران جنگ سرد افغانستان صحنه رقابت دو ابر قدرت آمریکا و شوروی بود و قدرتهای منطقه ای در مرحله دوم اهمیت قرار داشتند. بدون شک بعد از خروج شوروی ، رقابت قدرت های بزرگ به نحو محسوسی کاهش پیدا کرد و کشورهای منطقه وارد رقابت فشرده ای در افغانستان شدند. این رقابت ها دست کم بین سه کشور ایران، عربستان سعودی و پاکستان جدی تر از سایر بازیگران و همسایگان افغانستان بوده است. این گونه رقابت ها را در دو بعد سیاسی – ایدئولوژیک و اقتصادی می توان ارزیابی کرد. (علیزاده،۱۳۸۱،۱۲۱).
۴-۱-۳-۲- ۱- رقابت سیاسی – ایدئولوژیک
ایران به لحاظ تئوریک، حکومتی مبتنی بر فلسفه تشیع در شکل ولایت فقیه است. در مقابل، پاکستان و عربستان سعودی،حکومت های مبتنی بر فلسفه اهل سنت و جماعت دارند وهابیت وجه قالب و تعیین کننده هدایت دینی در عربستان سعودی است.
وهابیت در پاکستان نیز به رغم آن که در سطح حکومتی تعیین کننده هویت حکومت نیست، اما از طریق احزاب مذهبی و مدارس متعدد مورد حمایت مالی عربستان سعودی، از نفوذ قابل توجهی برخوردار است.
وهابیت و تشیع به دلایل تاریخی متفاوتی در نوعی رویارویی ایدئولوژیک قرار دارند. یک علت برجسته در این رویارویی،مسئله زیارت قبور ائمه است. به نظر می رسد که در فلسفه وهابیت هر نوع زیارت به لحاظ شرعی حرام است،به همین دلیل مبارزه ای جدی و دامنه دار با این موضوع در بین وهابی ها وجود دارد.
ایجاد مانع به دور مرقد حضرت رسول اکرم (ص) در مدینه ، به گونه ای که نتوان به حالت طواف در آن قرار گرفت،مؤید شدت این باور در میان اندیشه حکومتی در عربستان سعودی است. در کلیه مناطق سنی نشین که وهابیت به نوعی نفوذ کرده ،مبارزه ای سازمان یافته و جدی با اماکن متعلق به امام زادگان مورد تأیید شیعه ،شکل گرفته است.
گذشته از این ،مراسم عزاداری ماه محرم نیز با برداشت مشابهی روبه بوده و هر سال در پاکستان در قالب حمله به عزاداران شیعه مذهب ، باعث اختلافات مذهبی است. جنگ ها و نزاع های فرقه گرایانه در پاکستان به خوبی نشان می دهد که عمدتاًاین نزاع ها بین سازمان هایی روی می دهد که به نوعی با یکی از فرقه های مذهبی شیعه یا سنی ارتباط دارند.
این برداشت وجود دارد که رقابت های پشت پرده عربستان سعودی و ایران به فرقه گرایی در پاکستان دامن زده است. در مقاطعی که عربستان سعودی و ایران مناسبات تنش زایی داشته اند ،فرقه گرایی در پاکستان تشدید شده و برعکس، هرگاه ایران و عربستان سعودی رو به کاهش تنش ها آورده اند، فرقه گرایی در پاکستان نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته و به شدت کاهش یافته است. اگر به تحولات افغانستان از چنین زاویه ای توجه کنیم ، با وضعیت کم و بیش مشابهی روبه رو خواهیم شد.
افغانستان در دوره حکومت طالبان به لحاظ ایدئولوژیک به شدت تحت تأثیر وهابیت عربستان سعودی قرار داشت. طالبان تحت تأثیر وهابیت و مکتب دیوبندی، افغانستان را محیط مساعدی برای تحقق آرمانهای ایدئولوژیک خود می دانست.
از این رو قابل درک است که در تمامی دوران حکومت طالبان در افغانستان، ایران از دولت ربانی که در مساعد ترین شرایط تنها ده درصد از خاک افغانستان در شمال به ویژه دره استراتژیک پنجشیر را در اختیار داشت، حمایت می کرد و طالبان مورد حمایت سیاسی ، نظامی و مالی عربستان سعودی و پاکستان و در سطح کمتری امارات متحده عربی بودند. (علیزاده،۱۳۸۱،۱۲۱).
به طوری که تنها این سه کشور ، طالبان را به رسمیت شناختند. بنابراین می توان گفت که طالبان به لحاظ ایدئولوژیک به رقابت های ایران با کشورهای پاکستان و عربستان سعودی دامن زدند.اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که در هر حال در جهان اسلام اکثریت با اهل سنت است و اینکه در مقام مقایسه با اندیشه سیاسی اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه و اندیشه تغلب مورد حمایت طالبان، به طور طبیعی گرایش اهل سنت به باور طالبان بیشتر است، آن گاه به راحتی می توان تصور کرد که طالبان یک رقیب جدی ایدئولوژیک برای ایران بوده اند. لذا حذف آنها از قدرت در واقع خنثی شدن یک چالش جدی و مدعی سیاسی – ایدئولوژیک بوده است.
بدون شک حذف طالبان از قدرت، کاهش چالش های ایدئولوژیک بین سه کشور ایران ، عربستان و پاکستان را به همراه داشته و در مقابل فرصتی برای ایران بوده که از آن در جهت منافع ملی و امنیتی خود بهره برداری کند.
۴-۱-۳-۲-۲- رقابت های اقتصادی
با گسترش رقابت های سیاسی – ایدئولوژیک ایران، عربستان سعودی و پاکستان رقابتهایی در سطح اقتصادی بین ایران و پاکستان از فشردگی بیشتری برخوردار می شود. اگر رقابت های بین ایران و عربستان سعودی را در سطح ایدئولوژیک منحصر بدانیم، چنین انحصاری را برای پاکستان نمی توان قائل شد. پاکستان در افغانستان منافع متنوع تری نسبت به عربستان سعودی برای خود قائل است. از همین رو، انگیزه های پاکستان برای حفظ نفوذ در افغانستان قوی تر از سایر کشورها است.
دقیقاً با در نظر گرفتن تنوع منافع پاکستان در افغانستان که این کشور خواهان حکومتی دست نشانده و با حداقل دوست در کابل است، در این محاسبه، پاکستان ، ایران و هند هردو از اهمیت بالایی برخوردارند آنچه رقابت های پشت پرده ایران و پاکستان را می تواند توضیح دهد، در دو جهت به لحاظ اقتصادی قابل بررسی است:
-
- خط لوله گاز و نفت از آسیای مرکزی
-
- ترانزیت کالا.
درباره خطوط لوله های نفت و گاز، پاکستان خواهان انتقال نفت و گاز حوزه دریای خزر و آسیای مرکزی از مسیر افغانستان – پاکستان به بازارهای جهانی است. همچنین این هدف پاکستان با اهداف آمریکا که خواهان حذف مسیر ایران و روسیه است ، همخوانی دارد.
با توافق های بعمل آمده بین پاکستان ، افغانستان و ترکمنستان برای احداث خط لوله ترانس افغان ، شانس عملی شدن انتقال گاز به بازارهای مصرف از طریق پاکستان و ایجاد پایانه در بندر گوتدر در سواحل مکران ایالت بلوچستان پاکستان افزایش یافته است.
فرم در حال بارگذاری ...