الف) شایستگیهای مورد نیاز که مهارتهای ضرور را برای حداقل عملکرد در یک کار و یا انجام یک وظیفه مشخص میسازد.
ب) شایستگیهای برتر که بر اساس آن ها نتایج به دست آمده بالاتر از میانگین و نشان دهنده عملکرد بالاتر است. (زاهدی و شیخ،۱۳۸۹)
طبق تحقیقات و مطالعات انجام شده توسط هافمن (Hood, Lodge ,2002) رویکردهای مطرح در تعیین شایستگیها به سه دسته اصلی زیر تقسیم میشود:
الف) رویکرد رفتاری شامل عملکرد قابل مشاهده افراد تمرکز این رویکرد بر وظایف شغل، خروج یها و نتایج مورد نظر از آن شغل است که چارچوب رفتاری برای برنامه های آموزشی بوجود می آورد و برای سیستم های ارزیابی بسیار قابل استفاده است. این رویکرد برای شغلهایی که بتوان به راحتی خروجیهای آنها را تعریف نمود، کاربرد دارد.
ب) رویکرد استاندارد:
تمرکز این رویکرد در تعیین شایستگیها، بر نتایج استاندارد و کیفی شغل است و در مقوله های بهره وری و اثر بخشی استفاده دارد.
ج) رویکرد خصوصیات و ویژگیها اصلی و زیر بنایی فرد:
تمرکز این رویکرد در تعیین شایستگیها،بر ویژگیهای اساسی فرد از جمله دانش، مهارت و تواناییهای مورد نیاز شغل او است و بر روی ورودی ها جهت عملکرد مؤثر تکیه دارد و برای شغلهایی که تعیین خروج یها و نتایج آن مبهم است، کاربرد بسیار دارد.
یوکل در سال ۲۰۰۶ با توجه به تحقیقات گسترده در این زمینه، راهبردهای تعیین شایستگی را به ۵ طبقه دسته بندی کرد که عبارتند از:
-
- راهبرد ویژگیهای بنیادی فردی
-
- راهبرد رفتاری
-
- راهبرد اقتضایی
-
- راهبرد تاثیرات قدرت
-
- راهبرد ترکیبی
الف) راهبرد ویژگیهای بنیادی فردی: طبق مطالعات انجام شده بین سا لهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۴۰ در خصوص رهبری به این نکته تاکید میشد که چه ویژگیهای فردی، رهبران را از دیگر اعضا سازمان متمایز م یکند و در مجموع وجود چه ویژگیهای شخصیتی، انگیزه ها، مفاهیم ذهنی، مهارتها و ارزشهایی در افراد موجب بروز رفتارها و عملکردهای برتر، رهبران موفق جهانی میشود.
ب) راهبرد رفتاری: تحقیقات پژوهش گران در سالهای بعد از ۱۹۴۰ نشان داد که ویژگیهای بنیادی شخصی برای رسیدن به عملکرد برتر در مدیریت، لازم است ولی کافی نیست. در سال ۱۹۰۰ باس تمرکز خود را روی رفتارهای مدیران قرار داد و رفتار های اثر بخش و غیراثر بخش ملاک بررسی تحقیقات او قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که رفتارهای مدیریتی به دو دسته کلی (رفتار های وظیفه محور- رفتار های فردمحور) تقسیم میشود. در این رویکرد شایستگی بر حسب رفتار افراد در موقعیت واقعی در محل کار ارزیابی میشود. این شایستگیها بر حسب ویژگیهای اساسی افراد مانند صفات، دانش، مهارت و انگیزش که به طور کلی با عملکرد سطح بالا مرتبط اند، تعریف میشود. این رویکرد دارای نقاط ضعفی است که از جمله آنهابه چند مورد زیر اشاره میشود. این رویکرد دارای انعطاف ناپذیری شدید است. ناظر به گذشته است و هیچ ضمانتی وجود ندارد که شایستگیهایی که دیروز به عملکرد عالی منجر میشدند، امروز و در آینده نیز به نتایج مشابه منجر شوند. از سوی دیگر این مدل پویایی،تحرک محیط کاری وجستجوی مداوم سازمانها را به دلیل نیاز آنهابه شایستگیهای جدید نادیده میگیرد.
ج) راهبرد اقتضایی: راهبرد اقتضایی که رویکرد فرایندمحور نیز خوانده میشود بر اهمیت عوامل موثر بر موقعیت تاکید دارد. این راهبرد در تلاش است تا ارتباط بین عوامل موقعیتی معین و شایستگیهای مورد نیاز در عملکرد عالی مدیریتی را شناسایی کند. این راهبرد به بررسی عملکرد مدیریت با تمرکز بر زمینه اجتماعی میپردازد که در آن زمینه عملکرد صورت گرفته است. تعدادی از تحقیقات در این راهبرد از تعریف شایستگی بر پایه رفتار استفاده کردهاند و بنابراین راهبرد اقتضایی میتواند در برگیرنده راهبرد رفتاری نیز باشد. اما تفاوت آنهادر این است که تحقیقات انجام شده بر پایه این راهبرد ، بیشتر دربرگیرنده توصیف عوامل موقعیتی مؤثر بر شایستگیهای مورد نیاز برای عملکرد بالا است. در این رویکرد نقش فرد و شکل کار نادیده گرفته شده و بیشتر بر فرهنگ، ارزشها و چگونگی تاثیر آن ها بر عملکرد سازمانی تأکید میشود. در این زمینه دو نظریه کاملاً متفاوت اقتضایی وجود دارد. در نظریه اول بارتلت و گوشال بر این باورند که تنوع عوامل موقعیتی از کاری به کار دیگر آن چنان گسترده و زیاد است که تهیه یک لیست عمومی از شایستگیهای مدیریتی مرتبط با موقعیتهای مدیریتی، غیرممکن به نظر میرسد.
طبق نتایج به دست آمده اندازه سازمان و ملیت میتوانند بر شایستگیهای مدیریتی که به عملکرد موفق مدیران منجر میشود تاثیرگذار باشند. نظریه دوم، دیدگاه اسپنسر است مبنی بر این که مدیران عالی از هر نوع و سطحی در یک نیمرخ کلی از مهارتهای مشترکی برخوردارند و میتوان مدل شایستگی مشترکی برای همه مدیران تدوین نمود. (زاهدی و شیخ،۱۳۸۹)
د) راهبرد تاثیرات قدرت: در این راهبرد تاثیر قدرت و اختیار در مدیریت مؤثر مورد بررسی قرار میگیرد و برای اندازه گیری آن روی رهبری اثر بخش، مفاهیمی چون ( تفاوت بین قدرت و اختیار[۶۱] نتایج اثرگذاری از جمله اطمینان بخشی، مقبولیت، متقاعد سازی و مشورتدهی، فرایند اثرگذاری و انواع قدرت و مراجع قدرت مورد بررسی قرار میگیرد.
ه) راهبرد ترکیبی: در سالهای اخیر محققان به این نتیجه رسیدهاند که ترکیب چهار راهبرد فوق برای تعیین شایستگیهای مدیریتی و رهبری می تواند مفید باشد. در راهبرد ترکیبی به مدیریت به عنوان یک پدیده کلی که در برگیرنده تمام عوامل است، پرداخته میشود، یعنی مجموعه ویژگیهای بنیادی فرد، رفتارها، شرایط محیطی و تاثیرات قدرت در این راهبرد مورد بررسی قرار میگیرد( Farnham and Horton ,2000)
۲-۲-۶) مدل مفهومی پژوهش
(Stroud, 2009)
جدول ۲-۱) ابعاد تفصیلی شایستگی مدیران (Stroud, 2009)
شاخص | تعریف |
الگوی اخلاقی (درستی) | داشتن اعتقاد و پایبندی به ضرورت تعریف و ترویج ارزشها و اصول اخلاقی ناظر بر حرفه مدیریت و حفظ صداقت، راستی و سلامت اداری و شایستگی اجرای این اصول در مراودات درون سازمانی و برون سازمانی به صورت یک الگوی اخلاقی. |
تفکر استراتژیک | دیدن چشم اندازها و افق های دور تمایل دارد. تفکر راهبردی و بلندمدت جهت ایجاد و تبیین اهداف استراتژیک و راهبردهای سازمانی به صورت مرتبط و هم افزا و در جهت تحقق نیازهای دستگاه و سازمان متعهد است |
توسعه سازمان | اطمینان بخشی به پیشرفت مستمر و افزایش دانش، مهارتها، رویکردها و درگیر شدن در تجربیات و چالشهای جدید است. |
همکاری | توانایی برقراری رابطه مبتنی بر احترام و درک متقابل با افراد مختلف همکاری های سازمانی و هماهنگی با حوزه های گوناگون داخل سازمان و خارج سازمان را میگویند. و برقراری ارتباط متقابل بین اجزای مختلف کار |
خودآگاهی | آگاهی ازارزشهای شخصی، سبک روابط بین فردی، نقاط قوت وضعف وعواطف شخصی و درک تاثیرآن بر روابط با دیگران است. |
۲-۳) بخش سوم پیشینه پژوهش
۱.تحقیقی با عنوان"رابطه بین شایستگی رهبری و اشتیاق کارمند” صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان داده که بین شایستگی رهبر و اشتیاق کارمند رابطه وجود دارد. همچنین رابطه بین کمال و همکاری که شایستگیهای مخصوصی هستند با اشتیاق کارمند رابطه مثبتی وجود دارد اما بین شایستگیهای خودآگاهیو سازگاری رهبران با اشتیاق کارمند رابطه معناداری وجود ندارد.(Stroud, 2009)
فرم در حال بارگذاری ...