چرخ رو به باز را از اشک گلنارت چه باک؟ بر سر آن گرگ از این باران فراوان آمده (گزارش دشواریهای خاقانی ، ۱۳۸۶ :۴۸۹ )
خماهن گون: کنایه ایما از آسمان؛ با تشبیه ساده و مجمل || سکاهن: رنگی سیاه که از سرکه و اهن درست میشده است. دود دل: استعاره از آه است. در دود دل و در وا صامت د تکرار شده است و به موسیقی شعر افزوده است. تکیّه او زیپ بریک (osip brik) از فرمالیستهای روسی در تحلیل عناصر زبانی شعر بیشتر روی تکرارهای آوایی (sound –repetition) است.[۷۴]
دروا: معلق، در هواء
بیت اشارهی ظریفی دارد به این نکته که در گذشته گل را با کاه مخلوط میکردند تا محکم شود. کهگل: گلی است که با کاه درست میشده است. میگوید آنقدر اشک از چشمانم بر چهره ام جاری شده است که از چهرهی زرد آلود من بر دیوار زندان گل درست میکند.
مار: استعاره از زنجیر است که بر ساق پای نحیف شاعر پیچیده شده است، بسان ماری که دور گیاه پیچیده باشد.
غار غم: استعاره از زندان
اژدها: استعاره از زنجیر است. حسن تعلیل زیبایی است شاعر میگوید علّت بی تحرکی من این است که اژدهایی (=زنجیری) در دامنم خفته است و برای آنکه این اژدها بیدار نشود از جای خود تکان نمی خورم.
دو طفل هندو: استعاره از دو مردمک چشم|| مهد چشم: تشبیه بلیغ (= رسا) || اژدهای جانفرسا: استعاره از زنجیر هایی است که دست و پای خاقانی به آن گرفتار امده است. بیت دارای حسن تعلیل (=بهانگی نیک) است.
مار ضحّاکی: استعاره از غل و زنجیر است.|| گنج افریدون: کنایه از حکمت و دانش است. در اسطوره ها آمده است فریدون به یاری کاوه آهنگر ضحاک را به بند کشید. و مملکت را از او باز گرفت.[۷۵] در ضمن فریدون پدر منوچهر شروانشاه نیز هست که در ۵۱۴ ه.ق در جنگ بین شروان و در بند به قتل رسیده و خاقانی از او به عنوان شهید یاد میکند و میگوید:
گوهر کان فریدون شهید بر فراز تاج دارا دیده ام [۷۶]»
اتشین آب: به کنایه ایما از عرق گرم و خونین است.|| آسیا سنگ استعاره از زنجیر است که به پای شاعر تشبیه شده است.
آتشین آب: ترکیبی پارادوکسی (=متناقص نما) است.
از بیتهای هنرمندانهی خاقانی است.|| جیب گریبان || صدره: لباس بی آتشین که سینه را میپوشاند؛ سینه پوش || صدرهی خارا: دیبای خط در خط|| عتاّبی: همان صدرهی خارا؛ خطدر خط و موجدار|| کوه خارا استعاره از کندو و زنجیر بین دوخارا به معنی دیبا و سنگ جناس تام وجود دارد. به اعتبار تکرار خارا رد العجز الی الصدر (علی الصدر) خارا در کوه خارا «عتاّبی» در معنای خط در خط که به آن معنی مراد نیست ایهام تناسب دارد و دو خارای دیگر نیز با کوه. معنی بیت: «به سبب اشک خونین گریبان من بر بالای سینه پوش ابریشمینم خط در خط و راه راه شده است. کندهی گران نیز که به سنگی سخت میماند در زیر عطف دامنم پنهان شده است.»
پارافین شمع چون میسوزد همانند اشک ب کناره شمع میریزد و آن را دندانه دار میکند. ساق از این لحاظ که حلقههای زنجیر ان را سوده و دندانه دار کرده است به شمع دندانه مانند شده است. اسناد خاییدن به بخت اسنادی مجازی است که در تور یک فارسی استعارهی مکنیّهی تخییلیّه خوانده میشود. دندان خا: کنایه از خشمناکی است.
«قطب: آهنی است که بر گرد آن سنگ بالا گردد. (اقراب الموارد)[۷۷] نقطهی تقاطع خط فرضی محور عالم باکرهی آسمان» کنایه از هر چیز ثابت.|| چارمیخ داشتن: کنایه ایما از بی جنبشی و ایستا بودن|| دو مّریخ َذنب فعل ُزحَل سیما: استعاره از دو زنجیر است که بر پای خاقانی بسته شده است. چرا که «آهن در انتساب فلز ات به سیارات هفتگانه از مدلولات مریخ است. ناصر خسرو و فرزانه «یمگان دره» در چامه ای، گفتهی سقراط، هفت فلز را پدید آوردهی هفت اختر دانسته است، لیک از آن پس، این گفته را ناروا شمرده است و ناپسندیدهی خرد دانسته است.
خورشید صانع است مر آتش را بشناس از آتش، ای پسر آتشگر
سبز است ماه و گفت کز او روید در خاک، ملح و، سیم به سنگ اندر
مریخ زاید آهن بدخو را وز آفتاب گفت که زاید زر
برجیس گفت، مادر ار زیر است مس را همیشه زهره بود مادر
سیماب دختر است عطارد را کیوان چو مادر است و سرب دختر
این هفت گوهران گدازان را سقراط باز بست به هفت اختر[۷۸]»
(شرح سی قصیده ، ۱۳۷۷: ۶۲ )
فرم در حال بارگذاری ...