۷-۳٫ حفظ وضع موجود، عدم تغییر در میزان فعالیتها و سرمایهگذاری شرکت هدف اصلی این مدلیافتن زمینه فعالیتهایی است که از جذابیت بیشتری برخوردار باشد و شرکت نیز توانایی آن را داشته باشد.
هدف اصلی این مدل یافتن زمینه فعالیتهایی است که از جذابیت بیشتری برخوردار باشد و شرکت نیز توانایی آن را داشته باشد.
در حقیقت نتیجه مدل این خواهد بود که مشخص میشود اگر برای فعالیتی جذابیت وجود دارد و درعینحال توانمندی در شرکت موجود است باید استراتژی توسعه و گسترش را مدنظر قرار داد. اگر برای فعالیتی نه جذابیت وجود دارد و نه توانمندی، باید استراتژی حذف یا ادغام را اتخاذ نمود. اگر برای فعالیتی جذابیت و فرصت محیطی فراهم است ولی توانمندی داخلی وجود ندارد باید استراتژی بهبود توانمندی را اتخاذ نمود. اگر برای فعالیتی جذابیت و فرصت محیطی فراهم نیست اما توانمندی در شرکت وجود دارد باید استراتژی ایجاد جذابیت و فرصت محیطی را دنبال نمود. ( دهکردی و لطف الله، ۱۳۷۸) نمایشگر ۲-۲ این مطلب را بیان می کند.
نمایشگر ۲-۲
بالا
متوسط
میزان جذابیت بازار
کوشش همه جانبه برای سزمایه گذاری و حفظ فعالیتها | رشد در زمینه های انتخاب شده | ورود جدی به بازار |
حفظ برتری شرکت از طریق رشد در زمینه های انتخاب شده | توسعه در زمینه های انتخاب شده | توسعه محدود فعالیتها/ عقب نشینی |
بهره برداری محدود از امکانات | بهره برداری همه جانبه از امکانات/ عقب نشینی | کاهش زیانها |
توانمندی شرکت
پایین
متوسط
بالا
نمایشگر ۲-۲ مدل GE
منبع: علی احمدی، ۱۳۸۲، ۲۹۴
۳-۵-۳-۲ مدل SWOT
این مدل دربرارنده فهرستی از نقاط قوت و ضعف سازمان است که از راه تجزیه و تحلیل منابع و تواناییهای سازمان تعیین می شود، همچنین فهرستی از فرصتها و عملیاتی که بر اساس یک تجزیه و تحلیل محیطی مشخص می شود. (استیسی، ۱۳۸۱) تجزیه و تحلیل SWOTیکی از ابزارهای مهم مدیریت استراتژیک جهت تطابق نقاط ضعف و قوت درونی با فرصتها و تهدیدات بیرونی است. تجزیه و تحلیل SWOT روش تحلیلی نظامیافتهای را برای شناسایی این عوامل و انتخاب استراتژیای که بهترین تطابق را بین آنها ایجاد کند، ارائه مینماید.(فیشر، ۱۹۸۹) از دیدگاه این مدلیک استراتژی مناسب، قوتها و فرصتها را به حداکثر و ضعفها و تهدیدها را به حداقل ممکن میرساند. برای این منظور نقاط قوت و ضعف درونی و فرصتها و تهدیدهای بیرونی در چهار حالت کلی SO، WO، ST، WT به هم پیوند داده شده، گزینههای استراتژی خلق و انتخاب میشوند.(هریسون و همکاران، ۱۳۸۲) این مدل درنمایشگر ۳-۲ نشان داده شده است.
نقاط ضعف- W | نقاط قوت-S | |
استراتژی های WO | استراتژی های SO | فرصتها- O |
لایحه ی قانون مجازات اسلامیی قانون مجازات اسلامیبیان می دارد :
ماده ۱-۱۴۲: جنون وضعیتی است که شخص مبتلای به آن به علل مادرزادی یا عارضی دچار اختلال روانی میباشد، به نحوی که قوه تمییز یا اراده وی زایل گردد.
ماده ۲-۱۴۲: جنون در حال ارتکاب جرم رافع مسئوولیت کیفری است.
ماده ۵۲ ق.م.ا. نیز مقرر می دارد : هرگاه مرتکب جرم در حین ارتکاب مجنون بوده و یا پس از حدوث جرم مبتلا به جنون شود چنانچه جنون و حالت خطرناک مجنون با جلب نظر متخصص ثابت باشد به دستور دادستان تا رفع حالت مذکور در محل مناسبی نگهداری خواهد شد و آزادی او به دستور دادستان امکان پذیر است. شخص نگهداری شده و یا کسانش می توانند به دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به اصل جرم را دارد مراجعه و به این دستور اعتراض کنند. در این صورت دادگاه در جلسه اداری با حضور معترض و دادستان و یا نماینده او موضوع را با جلب نظر متخصص خارج از نوبت رسیدگی کرده و حکم مقتضی در مورد آزادی شخص نگهداری شده و یا تایید دستور دادستان صادر می کند.
این رای قطعی است ولی شخص نگهداری شده یا کسانش هرگاه علائم بهبودی را مشاهده کردند حق اعتراض به دستور دادستان را دارند.
به طور کلی مفهوم جنون در ماده ی۵۱ ق.م.ا. آن دسته از بیماری های روانی را شامل می گردد که موجب سقوط قوه ی تمییز( تشخیص حسن و قبح اعمال) و زوال اراده ی فرد است. در واقع جنون سبب لطمه دیدن سلول هایی از مغز می شود که مخصوص ادراک یا هوش می باشند مانند تحول تدریجی فلج عمومی که منتهی به جنون می گردد. از انواع این بیماری ها شیزوفرنی و جنون اخلاقی است .
برخی اساتید[۵۳] در باب جنون چنین نظری داشته اند که : جنون از نظر حقوق جزای اسلام، و همچنین سایر مکتبهای حقوقی، موجب فقدان مسئوولیت جنایی است . و هرگاه دیوانه به کار مجرمانه ای مبادرت ورزد چون مسئوولیت ندارد مرتکب جرم نشده و مجازات نخواهد شد بر فرض که دیوانه در حین ارتکاب جرم، قصد هم داشته باشد ولی چون قصد صحیح از وی صادر نمی شود از مسئوولیت جنایی معاف است.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که جنون به عنوان علت رافع مسئوولیت جرم را از بین نمی برد و لذا معاونان و شرکای جرم در صورت برائت مجنون، مجازات خواهند شد. البته این مساله در صورتی است که به وجود جرم توسط مجنون معتقد باشیم و اگر چون برخی از حقوقدانان زوال عنصر روانی را در مجنون مورد توجه قرار دهیم اصل جرم بودن عمل زیر سئوال قرار می گیرد.
همچنین موضوع عدم مسئوولیت جزایی بزهکاران دیوانه در فقه اسلامی، دوازده قرن قبل از قوانین موضوعه ی کشورهای اروپایی به صراحت پذیرفته شده بود زیرا یکی از شرایط عامه ی تکلیف برای مسئوول شناختن افراد عقل است و در فقه اسلامی جنون به معنای زوال عقل است و این معنی با مفهوم عرفی دیوانگی مترادف است و مجنون از نظر جزایی مسئوول شناخته نمی شود . زیرا او کسی است که از نظر روانی ناتوانی شدیدی در تطبیق دادن رفتار و افکار خود با معیارهای متعارف جامعه دارد که در صدور اسلام مجانین بزهکار از تعقیب و مجازات مصون بودند .
بنابراین جنون یکی از موانع تحقیقات در دادرسی ها به شمار می آید یعنی اگر پس از شروع تحقیقات با دادگاه به مجنون بودن متهم پی ببرد قرار منع موقوفی تعقیب را صادر می کند . چنانچه لایحه ی قانون مجازات اسلامی مقرر نموده که “هرگاه مرتکب بعد از ارتکاب جرم و قبل از صدور حکم قطعی مبتلا به جنون شود تا زمان افاقه تعقیب نخواهد شد، و چنانچه پس از صدور حکم قطعی مبتلا به جنون شود مجازات قصاص و حدود در مورد وی اجرا و سایر مجازاتها تا حالت افاقه اجرا نمیشود.
تبصره : نسبت به قصاص و حد قذف و دیه که حق الناس است وهمچنین ضرر وزیانها وآثار مدنی دیگر جنون مانع از تعقیب ورسیدگی و اجرا نمیباشد “[۵۴].
۲-۴- مفاهیم و بنیان های اساسی جهل و اشتباه
اشتباه به معنی اعتقاد به امری است که مطابق با حقیقت نباشد. آثار اشتباه در مسائل مدنی و جزایی یکسان نیست. در امور مدنی اشتباه ممکن است موجب فقدان رضا و بالنتیجه سبب بطلان عقد و قرارداد شود[۵۵] . ولی در مسائل جزایی، اشتباه ممکن است باعث زوال مسئوولیت جزایی شود. گرچه در قانون مجازات عمومی سابق کشور ما اشتباه در عداد عوامل رافع مسئوولیت جزایی عنوان نشده بود اما با وجود این، حقوقدانان کیفری در بیان انواع عوامل رافع مسئوولیت جزایی بحث اشتباه یعنی عدم آشنایی مرتکب، به جرم بودن عملی را که انجام داده است مطرح کرده اند [۵۶]. یعنی در مواردی که شخصی در اثر اشتباه مرتکب عملی می شود که از نظر قانون جرم است، امکان قبول اشتباه به عنوان عاملی که قابلیت انتساب جرم را به مرتکب آن از بین می برد پذیرفته اند .
برای اینکه مفهوم اشتباه و انواع آن و میزان تاثیر اشتباه در زوال مسئوولیت جزایی روشن شود مطالب این بخش را به ترتیب زیر مورد مطالعه و برررسی قرار می دهیم.
۲-۴-۱- تعریف اشتباه
اشتباه از ریشه شبه و در لغت به معنی مانند شدن و یا چیزی یا کسی را به جای چیزی یا کسی گرفتن آمده است [۵۷] و آن عبارت است از تصور خلاف انسان از واقع، چندانکه امر موهومی را موجود و یا موجودی را موهوم بپندارد. معمولا اشتباه انسان از ناآگاهی و جهل او به امور واقع مایه می گیرد و خود ممکن است از بی دقتی و بی مبالاتی و نداشتن توجه کامل به امور ناشی شود.
مفهوم آیه ی ۱۵۷، سوره ی نساء نیز به همین مضمون دلالت می کند[۵۸] . قرآن کریم می فرماید که حضرت عیسی علیه السلام، نه کشته شده و نه صلیب کشیده شده است و پیروان آن حضرت چنین تصوری را که مطابق با حقیقت نبوده داشته اند.
مفهوم حقوقی اشتباه نیز از معنی لغوی و عرفی آن مایه گرفته و آن عبارت از تصور امری است که مطابق با حقیقت نیست و حد اعلی اشتباه در مسائل حقوقی جهل است و از نظر حقوق جزا نیز با توجه به معنی لغوی و عرفی اشتباه و متون پراکنده جزایی در مورد عناصر اختصاصی متشکله برخی از جرایم در تعریف اشتباه در مسائل جزایی می توان گفت :
اشتباه عبارت از تصور خلاف واقع مرتکب، نسبت به تشخیص حکم یا موضوع قانون یا ماهیت یا عناصر متشکله جرم است که بر حسب مورد قابلیت انتساب جرم را به مرتکب از بین می برد .
کلماتی مانند جهل، اشتباه، غلط، نسیان، خطا و سهو در اذهان عامه ی مردم معنای واحد یا حداقل نزدیک به یکدیگر را تداعی می کنند که مدار و محور اتحاد و اشتراک همه ی آنها را “جهل به واقع” تشکیل می دهد و آن واقع یا مربوط به حکمی از احکام و یا مفهومی از مفاهیم و یا موضوعی از موضوع هاست که اولی “جهل به قانون یا حکم” و دومی “جهل به موضوع” نامیده می شود.
حال اگر این جهل همراه شک و تردید بود، یعنی شخص از جهل خود آگاهی داشت، آن را “جهل بسیط” و اگر شخص جاهل خود را عالم پنداشت، یعنی هم از واقع بی اطلاع است و هم از جهالت خود، آن را جهل مرکب می گویند. در کاربردهای فقه و اصول فقه به جهل مرکب، غفلت هم اطلاق می شود[۵۹].
به همین اصطلاح در زبان عربی “غلط” و در زبان فارسی “اشتباه” می گویند. بنابراین واژه های جهل مرکب، غفلت، غلط، اشتباه در بحث اعمال حقوقی معانی مشترکی دارند. واژه های خطا، سهو و نسیان هم در بعضی از مصادیق، وجه اشتراک و ماده ی اجتماعی با مفاهیم جهل و غفلت و اشتباه دارند و به دلیل نداشتن نسبت تساوی، گاهی به لحاظ اشتراک آثار و احکام به ویژه جهل و نسیان مورد تردیدند که نمونه هایی از آنها را به لحاظ معذر بودن یا نبودن مورد اشاره قرار خواهیم داد.
دو واژه ی سهو و نسیان هم در بیشتر کابردهای فقهی و لغت معانی مشترکی دارند و آن به یاد نداشتن حکم یا موضوعی در وقت نیاز است، ولی ظاهرا حکما میان آن دو فرق قایلند که در سهو، صورت علمی از قوه ی مدرکه زایل می شود ولی در حافظه می ماند، اما نسیان از هر دو زایل می شود و حصول آن نیاز به سبب جدید دارد[۶۰] .
۲-۴-۲- مقایسه مفهوم جهل و اشتباه و موارد مشابه آن
کلماتی مانند جهل، اشتباه، خطا، غلط، سهو، نسیان و غفلت در اذهان مردم معنای واحد یا حداقل قریب به هم را متبادر می کند، بر همین اساس در بعضی از کتاب حقوقی و یا به هنگام استعمال و محاوره، آنها را به جای یکدیگر به کار می برند، در حالی که از منظر واژه شناسی میان آنها تفاوت وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره می کنیم :
۲-۴-۲-۱- جهل
در کتب لغت، جهل و جهالت به معنای نادانی، حماقت و ستمکار آمده است. در کتاب مفردات راغب سه معنی بر جهل ذکر شده است :
الاول و هو خلوالنفس من العلم، هذا هوالاصل، جهل آن است که ذهن انسان از هرگونه علم و آگاهی خالی باشد ؛
الثانی اعتقاد الشی بخلاف ما هو علیه یعنی شخص اعتقاد به چیزی دارد، ولی برخلاف حقیقت آن شیء است ؛
الثالث فعل الشی بخلاف ما حق ان یفعل سواء اعتقادا فیحه صحیحا او فاسدا. یعنی انجام دادن کاری که خلاف حقیقت آن شیء است، چه براساس اعتقاد صحیح انجام داده باشد و چه فاسد.
معنای اول اشاره به جهل بسیط دارد، معنای دوم ناظر به جهل مرکب است و معنای سوم ظاهرا اعم از آن دوست.
در لغت نامه دهخدا آمده است :
“جهل به معنای نادان بودن، نادان شدن، ضد علم است و به دو قسمت بسیط و مرکب تقسیم می شود، جهل بسیط یعنی عدم آگاهی از حقیقت شیء و جهل مرکب یعنی اعتقاد غلط به حقیقت شیء داشتن".
یکی از حقوقدانان معاصر عرب در توضیح کلمه ی جهل و تفاوت آن با اشتباه می نویسد :
” گاهی اتفاق می افتد که حقیقت چیزی برای ما نامعلوم است، در این صورت ناآگاهی در برخی موارد ناشی از تصور غیر صحیحی است که ما از آن شیء داریم و در موارد دیگر اینکه اصلا از آن چیز تصوری در ذهن به وجود نیامده است.
صورت اول نمایانگر"اشتباه” است و صورت دوم “جهل” جهل مساوی با فقدان است، به نحوی که به مرحله ی تصور اشتباه آلود نمی رسد، اما اشتباه تصوری نادرست است که در ذهن عاقد به وجود می آید و همین اساس ایجاد یک اثر حقوقی می شود” . مطابق بیان ایشان در اشتباه، تصور و فکر هست ولی تصور غلط است. به خلاف جهل که در اصل وجود فکر و تصور تردید است.
۲-۴-۲-۲- اشتباه
این کلمه در متون فقهی و حقوقی دو کاربرد کاملا متفاوت دارد: یکی در زبان عربی است که معادل شک، شبهه، بدگمانی و التباس است. در لسان العرب آمده است: الشبه و الشبهه و الشبیه: المثل و الجمع اشباه، و أشبه الشیء الشیء ماثله در مثلهای عربی آمده ” من أشبه أباه فما ظلم و المشتبهات من الامور: المشکلات و المتشابهات المتماثلات… و اشتبه الامر اذا اختلط و اشتبه علی الشیء ” .[۶۱]
کلمه اشتباه در این معانی به مفهوم “شک” به کار می رود و در ابواب مختلف در متون فقهی و حقوقی کاربرد دارد. یک نمونه را در اینجا یاد آوری می کنیم:
“الاشتباه فی النکاح، در مذهب حنفیه آمده است: انه لو تزوج الرجل اختین فی عقدین و لم یدروالاول منهما فرق بنیه و بینهما، لان نکاح احدا هما باطل بیقین. ولا وجه الی التعیین، لعدم الاولویه. و لا الی التنفیذ مع التجهیل لعدم الفائده و اللضر فتعین التفریق ” .
کلمۀ “لم یدر” نمی دانسته به معنای جهل بسیط است. شبیه این مورد در عناوینی مانند حکم الاشتباه فی الطلاق، الاشتباه فی الدعوی، الاشتباه فی البیوع و .. مشاهده می شود که کلمه ی اشتباه به مفهوم جهل بسیط و شک و شبهه به کار رفته است و مقابل آن علم، ظن و وهم است.[۶۲]
کاربرد دیگر اشتباه در زبان فارسی در کتب حقیقی و قانون مدنی است که معادل آن در زبان عربی به ویژه در کتاب حقوقی معاصرین، کلمه ی “غلط” به کار رفته است، مانند “الغلط فی الشیء یا الغلط فی الشخص، الغلط فی الحکم الشرعی و …” که در تمام این موارد معنای اصطلاحی از معانی لغوی چندان دور نیفتاده است.
حقوقدانان در تعریف اصطلاحی اشتباه می گویند :
” اشتباه تصور نادرستی است که آدمی از چیزی دارد و در مبحث معاملات عبارت است از تصور نادرست معامله کننده درباره ی یکی از ارکان و عناصر عقد” یا گفته اند ” اشتباه عبارت است از تصور خلاف واقع از اشیا” و یا ” اشتباه عبارت است از تصور خلاف حقیقت و واقعیت انسان از یک شیء” و این اصطلاح بیشتر در حقوق مدنی به کار می رود . چنین اشتباهی ممکن است مربوط به تشکیل عقد یا اجرای مفاد آن باشد. چهره های گوناگون اشتباه در اعمال حقوقی را بررسی خواهیم کرد .
۲-۴-۲-۳- غلط
آوردیم که معنای این واژه همان کلمه ی “اشتباه” در زبان فارسی است و در تعریف اصطلاحی آن گفته اند :
“حاله تقوم بالنفس تحمل علی توهم غیر الواقع” یا ” تو هم یتصور فیه العاقد غیر الواقع واقعا فی حمله ذالک علی ابرام عقد لولا هذا التوهم لما اقدم علیه “ و یا ” قصور الغرض المباشر من التعهد عن اجابه الحافز، الی الباعث الدافع للتعاقد" و عده ی دیگر با تأمل در همه ی این تعاریف گفته اند که بهتر است اصطلاح “غلط” را به این صورت تعریف کنیم :
” العلم علی غیر وجه الصواب کما یعرف الغلط فی الواقعه هو : العلم بها علی نحو یخالف الحقیقه" در تمام این تعاریف، عنصر اساسی “توهم” بوده و مفاد آن همان جهل مرکب است. البته عنصر “توهم امر غیر واقعی به صورت واقعی” در “تدلیس"، ” تغریر” ، “خلابه” و “غلط” به صورت مشترک موجود است ، ولی در منشأ پیدایش این نوع جهل و توهم در این موارد تفاوت است که در آینده بررسی خواهد شد .
در این زمینه دکتر محمصانی می نویسد :
” ان اجهل اذا کان مرتبطاً بظن معاکس، فهو یسمونه الغلط وتعریف الغلط و الجهل المرکب هوالشعور بالشیء علی خلاف ما هو او هو الظن المخطی او التصور المنافی للصواب ” .
۲-۴-۲-۴- خطا
این واژه معمولا در فقه و حقوق جزا کاربرد دارد و در برابر عمد به کار می رود و در توصیف آن گفته اند: ” خطا عبارت است از وصف عملی که فاعل آن دارای قوۀ تمیز نبوده و به علت غلط یا اشتباه یا بی مبالاتی و عدم احتیاط، عملی را که مخالف موازین اخلاقی یا قانونی است، مرتکب شده است"، بنابراین یکی از علل خطا، جهل و اشتباه است و ممکن است علل دیگری مانند سهل انگاری، غفلت و … نیز داشته باشد .
۱۴- چه حدی از قوانین ، مقررات و دستور العمل های موجود در سازمان مکتوب هستند؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
بررسی میزان تمرکز ساختار سازمانی
۱۵- در گرد آوردی اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات ، مدیریت عالی تا چه حد و حدودی مشارکت مستقیم دارد؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۶- مدیران سازمان شما تا چه حد در تعبیر و تفسیر و تجزیه و تحلیل اطلاعات مشارکت دارند؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۷- تا چه حدی مدیریت عالی ، مستقیما اجرای تصمیمات را کنترل می کند؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۸- میزان اختیارات مسئولین واحدها در تنظیم بودجه واحد مربوطه چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۹- میزان اختیارات مسئولین واحدها در ارزیابی واحد خود چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۲۰- میزان اختیارات مسئولین واحدها در استخدام و اخراج کارکنان چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۲۱- میزان اختیارات مسئولین واحدها در خرید تجهیزات و منابع لازم چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۲۲- میزان اختیارات مسئولین واحدها در تدوین برنامه ها و پروژه های جدید چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۲۳- میزان اختیارات مسئولین واحدها در اعطای پاداشهای مالی و غیر مالی چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۲۴- میزان اختیارات مسئولین واحدها در تعیین نحوه انجام امور استثنائی و غیر پیش بینی شده چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
سوالات مربوط به سیستمهای اطلاعات مدیریت
۱- بطور کلی میزان دسترسی و استفاده از کامپیوتر در سازمان شما چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۲- میزان استفاده از سیستمهای عملیاتی مکانیزه(نظیر سیستم های مکانیزه پردازش حقوق و دستمزد ، حسابداری ، خرید و فروش …)در سازمان شما چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۳- تا چه اندازه از سیستمهای پردازش تعاملات (ثبت داده ، مرتب کردن ، محاسبه ، ذخیره کردن و..) در خصوص فعالیتهای روزمره و تکراری در حیطه های عملیاتی خود (حسابداری ، انبار ، فروش ، منابع انسانی و…) استفاده می کنید؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۴- سیستمهای پردازش تعاملات تا چه اندازه اطلاعات مورد نیاز برای گروه های داخلی و خارجی سازمان و انجام پردازش های عملیات سازمان با کارائی بالا را تامین می کند؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۵- میزان دقت در ارائه گزارشات دوره ای چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۶- میزان مفید بودن گزارشات دوره ای چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۷- میزان قابل اعتماد بودن گزارشات دوره ای چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۸- سیستم های پشتیبانی از تصمیمات(DSS)(سیستم هایی جهت تحلیل مشکلات و ارائه نتایج محتلف ) تا چه حدی توسط مدیران میانی و عالی مورد استفاده قرار می گیرد؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۹- سیستم های پشتیبانی از تصمیمات(DSS) تا چه اندازه کمبود اطلاعات را جبران کرده و فرایند تصمیم گیری را تسهیل می کنند؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۰- میزان اقدامات و منابع مناسب جهت حل مسائل غیر ساختاری (غیر تکراری و غیر روزمره) در سازمان شما چگونه است؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۱- تا چه حدی از سیستم های خبره(نرم افزارهای هوشمند جهت تصمیم گیری و ارائه راه حل بجای انسان) مورد استفاده قرار می گیرد؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۲- به طور کلی تا چه اندازه در سازمان شما از اتوماسیون اداری استفاده می شود؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۳- تا چه حدی استفاده از اتو ماسیون اداری سبب سهولت ارتباط بین مدیران و کارکنان می شود؟
الف) خیلی کم ب) کم ج) متوسط د) زیاد ه) خیلی زیاد
۱۴- تا چه حدی از استفاده از اتو ماسیون اداری ، سرعت پاسخگویی کارمندان به مدیران را افزایش می دهد؟
۴٫مؤمن در طول زندگی با سختی، گرفتاری، تنهایی و غربت روبرو میشود زیرا مردم ارتباط خود را با او قطع میکنند و او را مسخره و تکذیب میکنند و در دنیایی غیر از دنیای او به سر میبرند. ایجاست که مؤمن به تنگ میآید و تاب از کف میدهد، به گونه ای که عقل او از پویایی و نفس او از پیشروی و اراده او از پایداری و ایستادگی باز میماند و در نهایت به ناامیدی ، بد بینی و احساس ضعف و شکست می انجامد. آنچه این حالت را درمان میکند و به انسان گشادگی سینه میبخشد و امید، سر زندگی، پویایی و انگیزه برای تلاش در راه بندگی و جهاد در راه خدا را به او باز میگرداند، یاد خدا و احساس حضور او در زندگی است.
آیات متعددی از قرآن کریم برای دل گرمی و آماده سازی پیامبر در برخورد با سختیها، تکذیبها و مسخره گریها نازل شده است:
فَاصبِر عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ قَبلَ طُلُوعِ الشَّمسِ و قَبلَ غُروبِهَا وَ مِن ءانَاءِ الَّیلِ فَسَبِّح وَ أَطرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرضَی
پس بر آن چه میگویند شکیبا باش و پیش از برآمدن آفتاب و قبل از فرو شدنِ آن، با ستایش پروردگارت [او را] تسبیحگوی و برخی از ساعات شب و حوالی روز را به نیایش پرداز، باشد که خشنود گردی.
فَاصبِر إنَّ وَعدَاللهِ حَقٌ و استَغفِر لِذَنبِکَ وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ بِالعَشِیِّ وَالإبکارِ
پس صبر کن که وعده خدا حق است و برای گناهانت آمرزش بخواه و در شامگاهان و بامدادان به حمد پروردگارت بپرداز.
فَاصبِر عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ قَبلَ طُلُوعِ الشَّمسِ و قَبلَ غُروبِ وَ مِن الَّیلِ فَسَبِّحهُ وَ أَدبارَ السُّجُودِ
و برآنچه میگویند صبر کن و پیش از بر آمدن آفتاب و پیش از غروب به ستایش پروردگارت تسبیح گوی و بخشی از شب و در پس سجده ها او را تسبیح گوی.
نگرش مؤمن به زندگی
مؤمن درک جامع و فراگیری از موجودات و پدیدههای زندگی دارد، به گونهای که همه ابعاد هستی را از نظر مبدأ و غایت و سنتهای حاکم بر زندگی در بر میگیرد. در این نگرش همه جانبه و فراگیر، هر چیزی ارزش واقعی خود را دارد، نه خوار و بی ارزش خوانده میشود، نه پرستش میگردد.
در تمدنهای مادی و حتی تمدن مادی معاصر، دو رویکرد متفاوت در برخورد با پدیدههای زندگی شکل گرفته است، که هر دو نتیجه طبیعی نگاه مادی به هستی است:
رویکرد نخست مبتنی بر پرستش جلوههای زندگی به ویژه لذتها و هوسهاست؛ از این رو دنیا پرستی جای گزین طبیعی خداپرستی و دل بستگی به دنیا جای گزین دل بستگی به خدا و حقایق هستی میگردد.
رویکرد دوم زندگی را خوار، بی ارزش ، پوچ وبدون مبدأ و غایت وجودی میشمارد که در نتیجه آن، انسان در این دنیا احساس غربت، پوجی، سرگردانی و نگرانی میکند.
اما انسان مؤمن در پرتو ارتباط با خدا و تعامل با هستی در چارچوب جهان بینی اسلامی هر یک از پدیدههای هستی و زندگی را در جایگاه طبیعی خود قرار میدهد و برای هر چیزی در حد قابلیت آن ارزش قایل است.
مؤمن از یک سو همه جلوه های این دنیا را أعراض وجود اگر چنین تعبیری درست باشد میداند، چرا که تنها حقیقت کامل و تامّ وجود خداوند متعال است و دیگر موجودات همه فنا پذیرند و هیچ یک از جلوه های زندگی از جمله ثروت ،همسر و فرزند هیچ ارزشی ندارند، مگر از این جهت که نعمت های الهی و اسباب خیر هستند؛ از این رو امکان ندارد مؤمن این امور را بپرستد و اجازه دهد قلب و فکر او را تسخیر کرده، جای گزین یاد خدا شومد ،ازسوی دیگر مؤمن جهان هستی را آفریده خداوند و همه پدیدههای زندگی را نعمت الهی میداند که میتواند راه و ابزاری برای رسیدن به سعادت ابدی و خشنودی خداوند باشد و از این رو هیچ گاه زندگی را خوار و بی ارزش نمیشمارد و با آن به عنوان امری پوچ و بی معنا برخورد نمیکند.
همچنین بر این باور است که این دنیا مرحلهای از زندگی است که انسان در آن امتحان میشود تا نقش معینی را ایفا کند و باورها و رفتارهای خاصی را دنبال نماید. زندگی از نگاه مؤمن به معنای دست کشیدن از ارزشها، فرو رفتن در لذت ها و پیروی از شهوات نیست. رویکرد انسان مؤمن به زندگی را میتوان در سه امر زیر خلاصه کرد:
۱٫این دنیا نعمت و خیر الهی است که خداوند به این موجود فقیر و ضعیف (انسان) ارزانی داشته است. چنین نگرشی نه تنها انسان را به شکر وامی دارد، بلکه خوش بینی و سازگاری عاطفی با آن را نیز در او به وجود آسمانها. برخی از مردم به نعمت های الهی (از جمله ثروت، همسر و فرزند) بدبین و بدگمان هستند، زیرا آنها را دام شیطان و ابزار فریب و نیرنگ او میپندارند، اما این پنداری نادرست است، چرا که همه اینها از نعمت های خداوند و مایه خیر و برکت هستند و به خودی خود دام شیطان نمیباشند، بلکه دلبستگی به آنهاست که انسان را در دام شیطان گرفتار میسازد.
۲٫این دنیا مرحله کوتاهی از حیات انسان و زمینه ساز زندگی جاوید است. کوتاهی و ناپایداری از ویژگی های این دنیاست و به همین جهت آن را دنیا نامیدهاند، زیرا پست تر از آن است که قلب مؤمن را تصرف کند و محبوب و معشوق او قرار گیرد.
قرآن کریم و پیشوایان معصوم (علیه السلام) اهمّیّت فراوانی به پرورش این نوع نگرش در انسان دادهاند، چرا که این نگرش اوجِ عواطف ایمانی و از ویژگی های مؤمن است:
أَرَضیتُم بِالحَیَاهِ الدُّنیا مِنَ الأَخِرَهِ فَما مَتَاعُ الحَیَاهِ الدُّنیا فِی الأَخِرَهِ إلَّا قَلیلٌ
آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کرده اید؟ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست.
إِنَّما مَثَلُ الْحَیاهِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
در حقیقت مثل زندگی دنیا بسان آبی است که آن را از آسمان فرو ریختیم، پس گیاه زمین از آنچه مردم و دام ها می خورند با آن در آمیخت تا آنگاه که زمین پیرایه خود را بر گرفت و آراسته گردید و اهل آن پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند ، شبی یا روزی فرمان [ویرانی] ما آمد و آن را چنان درو کردیم که گویی دیروز وجود نداشته است. این گونه نشانهها [ی خود] را برای مردمی که اندیشه میکنند به روشنی بیان میکنیم.
… وَ فَرِحُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ مَتاع
…وآنان به زندگی دنیا شاد شدند، در حالی که زندگی دنیا در [برابر] آخرت جز بهره ای [ناچیز] نیست.
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاهِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً
و برای آنان زندگی دنیا را مَثَل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم و به آن گیاه زمین [سرسبز میشود و] در هم فرو میرود، امّا بعد از مدّتی [چنان] خشک میشود که بادها پراکندهاش میسازند و خداست که بر همه چیز تواناست مال و فرزندان زیور زندگی دنیایند و ارزش های ماندگار نزد پروردگارت، بهتر و امیدبخش ترند.
وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ
این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی همانا [در] سرای آخرت است، ای کاش می دانستند.
علاوه بر این آیات دیگر و روایات بسیار زیادی نیز در این دنیا را فناپذیر و محل عبور و مقدمه رسیدن به آخرت معرفی کرده اند. البته هدف از این همه تأکید و سفارش این نیست که این مسئله واضح به مسلمانان فهمانده شود، بلکه این است که مسلمانان به این امرِ مهم توجه و آگاهی یابند و آن را با همه وجود خود احساس نمایند تا بینش فکری روشنی در آنان پدید آید و آنان را به راه راست هدایت کند و انگیزه ای برای کار و فعالیّت آنان شود.
پی بردن به حقیقت زندگی این دنیا و توجه به فناپذیری و گذرا بودن آن تنها راه رسیدن به سعادت است، زیرا وابستگی به جلوه های این دنیا و تلاش برای به دست آوردن آن، گاه انسان مؤمن را به تباهی می کشاند، به گونهای که آرزوهای دور و دازی در سر میپروراند و به دنبال موقعیت اجتماعی، خوش نامی و برانگیختن ستایش مردم میرود و غرق در زندگی دنیا میشود و حتی با برادران دینی خود بر سر اموری بی ارزش به نزاع برمیخیزد. چرا؟ چون در این حالت به توجه و عواطف دیگران نیازمند است و از یک جهان بینی کلی و فرا گیر که هدایتگر او در جهت تشخیص ارزش های والای ایمانی از ارزش های ناچیز باشد بی بهره است. برای انسان مسلمان و هر انسان دیگری مشکل است که بتواند درکی فراتر از دایره احساسات و واقعیتهای بیرونی داشته باشد.
اعتقاد به گذرا و فانی بودن این دنیا تنها در کارهای روزمره نمود نمییابد، بلکه در تحمل ستمها، نادانیها و تمسخرهای مردم نیز تأثیر بسزایی دارد؛ از این رو قرآن کریم در راستای آماده سازی پیامبر(ص) در موارد متعدد بر این نکته تأکید کرده است:
وَ اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً وَ ذَرْنی وَ الْمُکَذِّبینَ أُولِی النَّعْمَهِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلیلاً إِنَّ لَدَیْنا أَنْکالاً وَ جَحیماً وَ طَعاماً ذا غُصَّهٍ وَ عَذاباً أَلیماً
و بر آن چه میگویند شکیبا باش و از آنان به طرزی شایسته دوری کن و مرا با تکذیب کنندگان صاحب نعمت واگذار و اندکی مهلتشان ده همانا پیش ما زنجیرها و دوزخ است و غذایی گلوگیر و عذابی دردناک.
لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ*مَتاعٌ قَلیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهاد
مبادا رفت وآمد [پرجنب وجوش] کافران در شهرتو را دست خوش فریب کند [این] کالایی ناچیز[وبرخورداری] اندکی] است، سپس جایگاهشان دوزخ است و چه بد قرارگاهی است.
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً*إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً*وَ نَراهُ قَریباً*یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ*وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ*وَ لا یَسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً
پس صبر کن صبری نیکو* زیرا آنان [عذاب] را دور می بینند* و [ما] نزدیکش می بینیم* روزی که آسمانها چون فلز گداخته شود* و کوه ها چون پشم زده گردد* و هیچ دوست صمیمی از [حال] دوست صمیمی نپرسد.
قرآن کریم به تقویت جهان بینی و گسترش افق فکری مؤمن توجه بسیاری نموده است، زیرا شخصیت انسان به همان اندازهای رشد میکند که افق فکری او گسترش یافته و از بینش کلی و جامعی به هستی برخوردار شده باشد. اگر انسان مفهوم حقیقی حیات را درک کند و گذرا بودن این دنیا را نیز باور نماید و آن را در زندگی به کار گیرد، در مییابد که طغیان و نافرمانی از خداوند چقدر زشت و ناپسند است و گناهکاران و ستم گران چقدر در نگاه تاریخ ،نظام هستی و آفریدگار جهان، پست و ناچیزند.
۳٫این دنیا محل آزمایش کارها و رفتارهای انسان در مقام بندگی و ارتباط با خداوند است:
الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُور
همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و او ارجمند و آمرزنده است.
إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ، وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل
و به درستی که امروز زمان عمل است نه محاسبه و فردا زمان محاسبه است نه عمل.
فصل سوم
تربیت در لغت
از کتابهاى لغت اصیل و معتبر، استفاده مىشود که واژه «تربیت» با دو ماده لغوى «ربو» و «ربب» مرتبط است.
۲-۱-مبانی نظری پژوهش
۲-۱-۱-برنامه ریزی
برنامه ریزی عبارت است از فرایند تدوین اهداف و تصمیم گیری درباره چگونگی آنها (۲۹).
به عقیده جنسن[۳] برنامه ریزی یکی از مؤلفه های حیاتی و اساسی مدیریت است و از ابزارهای لازم برای ایجاد تغییر در سازمان محسوب می شود (۷۰).
برای این واژه، تعاریف گوناگونی ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره می شود.
از نظر بیلو و همکارانش برنامه ریزی فرآیندی است که سازمان در قالب آن، همه فعالیتها و تلاش های خود را در مورد وضعیت مورد انتظار، راه رسیدن به آن و چگونگی طی مسیر را در یکدیگر ترکیب کرده و ادغام می کند (۶۰).
از نظر استونر[۴] برنامه ریزی یعنی انتخاب اهداف درست و سپس انتخاب مسیر، راه، وسیله یا روش درست و مناسب برای تأمین این اهداف (۶۰). در مجموع، در مورد برنامه ریزی تعاریف بسیار دیگری نیز وجود دارد که انتخاب و تدوین اهداف صحیح و همچنین شیوه های مناسب دستیابی به آنها در اکثر این تعاریف مشاهده می شود.
۲-۱-۲-مزایای برنامه ریزی
جنسن[۵] (۱۹۹۵) برنامه ریزی را « نقشه راه » توصیف کرده است که نشان میدهد سازمان قصد حرکت به کجا را دارد و چگونه باید به آنجا برسد. از طریق برنامه ریزی، افراد درباره آن دسته از شرایط اجتماعی، فیزیکی و اقتصادی که باید مورد توجه قرار گیرند مطالب فراوانی را می آموزند و به آنها کمک می شود که آرمانها و اهداف خود را به طور صحیح تعریف نمایند (۷۰).
در این رابطه، از نظر کمیسیون ورزش استرالیا، تصمیم گیری در محیطهای دارای دانش و اطلاعات محدود و جایی که واقعیات و ارزشها قابل تردید هستند، به درستی انجام نمیگیرد و این موضوع باعث ایجاد مشکلاتی برای آنها خواهد شد (۲۹).
بنابراین، بدون برنامه ریزی مناسب، مدیریت سازمان فقط به مسائل آنی می پردازد و از توجه به نیازهای آینده ناتوان می شود. در نتیجه، تمایل به انجام فعالیتهای اتفاقی افزایش مییابد. هرگز به نظر نمیرسد که زمان کافی برای پیش بینی مشکلات آینده وجود دارد، و شرایطی ایجاد نمی شود که به طور مؤثر به آینده پرداخته شود. از این رو، برای غلبه بر محدودیتها، برنامه ریزی ضرورت دارد؛ و ناتوانی در برنامه ریزی به معنی برنامه ریزی برای شکست خواهد بود (۶۰).
۲-۱-۳-موانع و مشکلات برنامه ریزی
در سازمانهای مختلف بنا به شرایط موجود، محدودیتهای گوناگونی در خصوص برنامه ریزی وجود دارد. کمبود هزینه و زمان، کوچک بودن سازمان، تکیه به حدس و گمان و نه اطلاعات قطعی از این جملهاند (۳۱).
خطا در برنامه ریزی، قصور در اجرای برنامه، عدم مقبولیت برنامه و ترس از تغییر نیز از موانع عمده برنامه ریزی میباشند. علاوه بر این، مشکلات پیش بینی نشدهای نیز همواره می تواند در فرایند برنامه ریزی یک سازمان به وجود آید که در مجموع باید تلاش شود از میزان و شدت آنها کاسته شود تا سازمان بتواند به اهداف خود دست یابد (۶۰).
۲-۱-۴-انواع برنامه ریزی
در یک تقسیم بندی، انواع برنامه ریزی به شرح زیر عنوان شده است:
الف- برنامه ریزی جامع (استراتژیک)
با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی، برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی است در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش های آن برای نیل به اهداف و رسالتهای بلند مدت.
ب- برنامه ریزی عملیاتی
برنامه ریزی عملیاتی را میتوان پیش بینی عملیات برای نیل به هدفهای معین با توجه به امکانات و محدودیتها و خطوط کلی ترسیم شده در برنامه ریزی جامع تعریف کرد.
پ-برنامه ریزی نیروی انسانی
برنامه ریزی نیروی انسانی، بخشی از برنامهریزیهای کلی سازمان و هدف آن تشخیص و تأمین کادر مورد نیاز با توجه به تغییر و تحولات سازمان در آینده است (۹).
۲-۱-۵تعاریف استراتژی
استراتژی، واژهای است که از مدیریت نظامی سرچشمه گرفته است و برای تشریح شیوهای که به آن وسیله نیروهای نظامی به هدفهایشان دست مییابند به کار میرود. راهبرد عبارت است از برنامه جامع و کاملی که بر مبنای آن نیل به اهداف اساسی سازمان تضمین می شود (۴۹). همچنین استراتژی الگویی از تصمیمات، پیاده سازی تصمیمات، تعیین سمت گیری سازمان، خط راهنمایی برای انتخاب گزینهها، ابزار رهبری بازار و غیره است (۲۹).
استراتژی بر اساس نوع و اندازه مشکلات و موانع و همچنین شرایط حاکم بر تصمیم گیری به پنج دسته تقسیم میشود که عبارتست از: استراتژی مستقیم، استراتژی غیر مستقیم، استراتژی گام به گام، استراتژی مستمر و استراتژی عملیاتی (۶۰).
از دیدگاه دیوید[۶] (۱۹۹۹) استراتژیها ابزاری هستند که سازمان می تواند بدان وسیله به هدفهای بلند مدت خود دست یابند. مینتزبرگ[۷] تعریف استراتژی را از پنج دیدگاه مطرح ساخت: ۱٫ استراتژی به عنوان طرح؛ ۲٫ استراتژی به عنوان نیرنگ؛ ۳٫ استراتژی به عنوان الگو؛ ۴٫ استراتژی به عنوان موقعیت؛ ۵٫ استراتژی به عنوان نگرش (۴۳).
شایان ذکر است واژه استراتژی در طول سالیان دراز، بر اساس دیدگاه ها و تئوریهای مختلف مدیریت و برنامه ریزی به طرق مختلفی تعریف و تفسیر شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
۲-۱-۶-استراتژی به عنوان طرح
عبارت است از نوعی کار آگاهانه و یا مجموعه ای از رهنمودها که برای مقابله با وضعیت و یا رخدادی خاص در آینده پیش بینی می شود.
۲-۱-۷-استراتژی به عنوان نیرنگ
علاقمندان به این تعریف معتقدند که استراتژی ضمن اینکه مفاهیم مطرح در تعریف قبل را دارا میباشد، دارای ویژگی خاص است که سبب نیرنگ و مانوری زیرکانه در مقابل رقبا می شود.
۲-۱-۸-استراتژی به عنوان الگو
بر اساس این تعریف، به دنبال توسعه استراتژی که می تواند هم به صورت طرح یا نیرنگ باشد، مهمترین گام، محقق سازی استراتژیها است. لذا در این تعریف استراتژی الگویی در جریان تصمیمها است.
۲-۱-۹-استراتژی به عنوان موقعیت
چهارمین تعریف این است که استراتژی یک موقعیت است. خصوصاً وسیلهای برای قرار دادن سازمان در جایی که نظریه پردازان سازمانی مایلند آن را «محیط» بنامند. بر اساس دیدگاه برخی صاحبنظران، استراتژی با این تعریف به یک نیروی میانجی یا هماهنگ کننده بین سازمان و محیطش، یا به عبارتی، بین موقعیت درونی و بیرونی تبدیل می شود.
۲-۱-۱۰-استراتژی به عنوان نگرش
تعریف چهارم استراتژی (موقعیت) سعی دارد محلی را برای سازمان در محیط خارج آن بیابد و موقعیت آن را مستحکم کند، در حالی که تعریف پنجم (نگرش) به درون سازمان مینگرد (۶۰).
۲-۱-۱۱-برنامه ریزی استراتژیک
در سالهای اخیر توجه نسبت به برنامه ریزی جامع یا استراتژیک، به طور روزافزون افزایش یافته و تنها راه اثربخشی و کارامدی مدیران، در بهره گیری از این شیوه برنامه ریزی جست و جو شده است (۹). برنامه ریزی استراتژیک روشمند از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ مطرح شد؛ در این خصوص، محققانی همچون استینر[۸] آن را به سال ۱۹۵۰ (توسط کمپانیها و مجتمعهای تولیدی)، و روزنبرگ و شو آن را به سال ۱۹۷۰ (توسط سازمانها برای پاسخگویی به محیط متلاطم) نسبت می دهند (۲۹). تصمیمهای راهبردی بر جهتگیریهای بلند مدت سازمان اثر میگذارند و موقعیتی خاص در آینده را از هم اکنون برای سازمان تعیین می کنند. به عبارتی، موقعیتی که سازمانها در حال حاضر در آن قرار دارند، کم و بیش نتیجه تصمیمهایی است که مدیریت آنان چندین سال قبل گرفتهاند.
دانشمندان بسیاری اهمیت برنامه ریزی راهبردی را از جنبه های مختلف بررسی کرده اند و همگی روی همبستگی برنامه ریزی راهبرد با عملکرد مطلوب سازمانها توافق نظر دارند و معتقدند که برنامه ریزی راهبردی فرآیندی پویا و منطقی است. به عقیده ماچادو[۹] برنامه ریزی استراتژیک روش بسیار متداولی است که سازمانها از آن برای پاسخ مناسب به شرایط متغیر داخلی و خارجی استفاده می کنند؛ و میزانی که برنامه ریزی استراتژیک مورد استفاده قرار میگیرد یک عامل پیشگویی کننده مهم از اعتبار و موفقیت یک سازمان محسوب می شود. در این خصوص، ادبیات پیشینه قویاً تأکید دارند که برنامه ریزی استراتژیک یک عامل کلیدی و بسیار مهم در عملکرد سیستم و برتری سازمانی است (۴۳).
از نظر اعرابی و حقیقی یکی از معیارهای شناخت سلامتی سازمان در چرخه تطبیق پذیری، توانایی شناخت تغییرات محیطی است. به علت تغییرات شتابان محیط، سازمانها باید برای رویارویی با تغییر، تواناییهای خود را افزایش دهند؛ یعنی باید بیاموزند چگونه سریعتر خود را با شرایط متغیر محیطی تطبیق دهند. این تغییرات، اثر بسیار مؤثر و غیر قابل انکاری بر استراتژی و همچنین موفقیت یا شکست هر سازمان دارد. به طوری که بسیاری از سازمانها که سالها سودآور و موفق بوده اند، با تغییر مختصات محیطی و تنها به دلیل عدم همراهی با این تغییرات و تحولات با ورشکستگی و نابودی مواجه شده اند (۲۹).
امروزه کشورها و جوامع در فرایند تدوین و اجرای راهبرد، خود را محک میزنند و با بهره گرفتن از شاخص ها و معیارهای واقعی، خودساخته و استاندارد، کشور خود را با دیگر کشورها مقایسه می کنند. در نتیجه کم و بیش به جایگاه واقعی خود در جهان پی میبرند و برنامه ریزیهای راهبردی خود را بر مبنای رسیدن از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب که با شاخص ها و معیارها مشخصاند، جهت دهی می کنند. همچنین در تلاشاند ضعفهای خود را به قوتها و تهدیدها را به فرصتها تبدیل سازند. از طرف دیگر، سعی در تقویت بیشتر قوتها و ارتقای سطح فرصتها می کنند (۵۹).
۲-۱-۱۲-تعاریف برنامه ریزی استراتژیک
برای برنامه ریزی استراتژیک تعاریف زیادی ارائه شده است که در این قسمت به برخی از آنها اشاره می شود:
از نظر لرنر[۱۰]، برنامه ریزی استراتژیک عبارت است از فرایند تغییر سازمانی مستمر و پیچیده. فرای و استونر معتقدند که برنامه ریزی استراتژیک، ابزار مدیریتی توانمندی است که برای کمک به شرکتهای کوچک طراحی می شود تا خود را به صورت رقابتی با تغییرات پیش بینی شده محیطی تطبیق دهند (۲۹).