۲-۱-مبانی نظری پژوهش
۲-۱-۱-برنامه ریزی
برنامه ریزی عبارت است از فرایند تدوین اهداف و تصمیم گیری درباره چگونگی آنها (۲۹).
به عقیده جنسن[۳] برنامه ریزی یکی از مؤلفه های حیاتی و اساسی مدیریت است و از ابزارهای لازم برای ایجاد تغییر در سازمان محسوب می شود (۷۰).
برای این واژه، تعاریف گوناگونی ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره می شود.
از نظر بیلو و همکارانش برنامه ریزی فرآیندی است که سازمان در قالب آن، همه فعالیتها و تلاش های خود را در مورد وضعیت مورد انتظار، راه رسیدن به آن و چگونگی طی مسیر را در یکدیگر ترکیب کرده و ادغام می کند (۶۰).
از نظر استونر[۴] برنامه ریزی یعنی انتخاب اهداف درست و سپس انتخاب مسیر، راه، وسیله یا روش درست و مناسب برای تأمین این اهداف (۶۰). در مجموع، در مورد برنامه ریزی تعاریف بسیار دیگری نیز وجود دارد که انتخاب و تدوین اهداف صحیح و همچنین شیوه های مناسب دستیابی به آنها در اکثر این تعاریف مشاهده می شود.
۲-۱-۲-مزایای برنامه ریزی
جنسن[۵] (۱۹۹۵) برنامه ریزی را « نقشه راه » توصیف کرده است که نشان میدهد سازمان قصد حرکت به کجا را دارد و چگونه باید به آنجا برسد. از طریق برنامه ریزی، افراد درباره آن دسته از شرایط اجتماعی، فیزیکی و اقتصادی که باید مورد توجه قرار گیرند مطالب فراوانی را می آموزند و به آنها کمک می شود که آرمانها و اهداف خود را به طور صحیح تعریف نمایند (۷۰).
در این رابطه، از نظر کمیسیون ورزش استرالیا، تصمیم گیری در محیطهای دارای دانش و اطلاعات محدود و جایی که واقعیات و ارزشها قابل تردید هستند، به درستی انجام نمیگیرد و این موضوع باعث ایجاد مشکلاتی برای آنها خواهد شد (۲۹).
بنابراین، بدون برنامه ریزی مناسب، مدیریت سازمان فقط به مسائل آنی می پردازد و از توجه به نیازهای آینده ناتوان می شود. در نتیجه، تمایل به انجام فعالیتهای اتفاقی افزایش مییابد. هرگز به نظر نمیرسد که زمان کافی برای پیش بینی مشکلات آینده وجود دارد، و شرایطی ایجاد نمی شود که به طور مؤثر به آینده پرداخته شود. از این رو، برای غلبه بر محدودیتها، برنامه ریزی ضرورت دارد؛ و ناتوانی در برنامه ریزی به معنی برنامه ریزی برای شکست خواهد بود (۶۰).
۲-۱-۳-موانع و مشکلات برنامه ریزی
در سازمانهای مختلف بنا به شرایط موجود، محدودیتهای گوناگونی در خصوص برنامه ریزی وجود دارد. کمبود هزینه و زمان، کوچک بودن سازمان، تکیه به حدس و گمان و نه اطلاعات قطعی از این جملهاند (۳۱).
خطا در برنامه ریزی، قصور در اجرای برنامه، عدم مقبولیت برنامه و ترس از تغییر نیز از موانع عمده برنامه ریزی میباشند. علاوه بر این، مشکلات پیش بینی نشدهای نیز همواره می تواند در فرایند برنامه ریزی یک سازمان به وجود آید که در مجموع باید تلاش شود از میزان و شدت آنها کاسته شود تا سازمان بتواند به اهداف خود دست یابد (۶۰).
۲-۱-۴-انواع برنامه ریزی
در یک تقسیم بندی، انواع برنامه ریزی به شرح زیر عنوان شده است:
الف- برنامه ریزی جامع (استراتژیک)
با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی، برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی است در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش های آن برای نیل به اهداف و رسالتهای بلند مدت.
ب- برنامه ریزی عملیاتی
برنامه ریزی عملیاتی را میتوان پیش بینی عملیات برای نیل به هدفهای معین با توجه به امکانات و محدودیتها و خطوط کلی ترسیم شده در برنامه ریزی جامع تعریف کرد.
پ-برنامه ریزی نیروی انسانی
برنامه ریزی نیروی انسانی، بخشی از برنامهریزیهای کلی سازمان و هدف آن تشخیص و تأمین کادر مورد نیاز با توجه به تغییر و تحولات سازمان در آینده است (۹).
۲-۱-۵تعاریف استراتژی
استراتژی، واژهای است که از مدیریت نظامی سرچشمه گرفته است و برای تشریح شیوهای که به آن وسیله نیروهای نظامی به هدفهایشان دست مییابند به کار میرود. راهبرد عبارت است از برنامه جامع و کاملی که بر مبنای آن نیل به اهداف اساسی سازمان تضمین می شود (۴۹). همچنین استراتژی الگویی از تصمیمات، پیاده سازی تصمیمات، تعیین سمت گیری سازمان، خط راهنمایی برای انتخاب گزینهها، ابزار رهبری بازار و غیره است (۲۹).
استراتژی بر اساس نوع و اندازه مشکلات و موانع و همچنین شرایط حاکم بر تصمیم گیری به پنج دسته تقسیم میشود که عبارتست از: استراتژی مستقیم، استراتژی غیر مستقیم، استراتژی گام به گام، استراتژی مستمر و استراتژی عملیاتی (۶۰).
از دیدگاه دیوید[۶] (۱۹۹۹) استراتژیها ابزاری هستند که سازمان می تواند بدان وسیله به هدفهای بلند مدت خود دست یابند. مینتزبرگ[۷] تعریف استراتژی را از پنج دیدگاه مطرح ساخت: ۱٫ استراتژی به عنوان طرح؛ ۲٫ استراتژی به عنوان نیرنگ؛ ۳٫ استراتژی به عنوان الگو؛ ۴٫ استراتژی به عنوان موقعیت؛ ۵٫ استراتژی به عنوان نگرش (۴۳).
شایان ذکر است واژه استراتژی در طول سالیان دراز، بر اساس دیدگاه ها و تئوریهای مختلف مدیریت و برنامه ریزی به طرق مختلفی تعریف و تفسیر شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
۲-۱-۶-استراتژی به عنوان طرح
عبارت است از نوعی کار آگاهانه و یا مجموعه ای از رهنمودها که برای مقابله با وضعیت و یا رخدادی خاص در آینده پیش بینی می شود.
۲-۱-۷-استراتژی به عنوان نیرنگ
علاقمندان به این تعریف معتقدند که استراتژی ضمن اینکه مفاهیم مطرح در تعریف قبل را دارا میباشد، دارای ویژگی خاص است که سبب نیرنگ و مانوری زیرکانه در مقابل رقبا می شود.
۲-۱-۸-استراتژی به عنوان الگو
بر اساس این تعریف، به دنبال توسعه استراتژی که می تواند هم به صورت طرح یا نیرنگ باشد، مهمترین گام، محقق سازی استراتژیها است. لذا در این تعریف استراتژی الگویی در جریان تصمیمها است.
۲-۱-۹-استراتژی به عنوان موقعیت
چهارمین تعریف این است که استراتژی یک موقعیت است. خصوصاً وسیلهای برای قرار دادن سازمان در جایی که نظریه پردازان سازمانی مایلند آن را «محیط» بنامند. بر اساس دیدگاه برخی صاحبنظران، استراتژی با این تعریف به یک نیروی میانجی یا هماهنگ کننده بین سازمان و محیطش، یا به عبارتی، بین موقعیت درونی و بیرونی تبدیل می شود.
۲-۱-۱۰-استراتژی به عنوان نگرش
تعریف چهارم استراتژی (موقعیت) سعی دارد محلی را برای سازمان در محیط خارج آن بیابد و موقعیت آن را مستحکم کند، در حالی که تعریف پنجم (نگرش) به درون سازمان مینگرد (۶۰).
۲-۱-۱۱-برنامه ریزی استراتژیک
در سالهای اخیر توجه نسبت به برنامه ریزی جامع یا استراتژیک، به طور روزافزون افزایش یافته و تنها راه اثربخشی و کارامدی مدیران، در بهره گیری از این شیوه برنامه ریزی جست و جو شده است (۹). برنامه ریزی استراتژیک روشمند از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ مطرح شد؛ در این خصوص، محققانی همچون استینر[۸] آن را به سال ۱۹۵۰ (توسط کمپانیها و مجتمعهای تولیدی)، و روزنبرگ و شو آن را به سال ۱۹۷۰ (توسط سازمانها برای پاسخگویی به محیط متلاطم) نسبت می دهند (۲۹). تصمیمهای راهبردی بر جهتگیریهای بلند مدت سازمان اثر میگذارند و موقعیتی خاص در آینده را از هم اکنون برای سازمان تعیین می کنند. به عبارتی، موقعیتی که سازمانها در حال حاضر در آن قرار دارند، کم و بیش نتیجه تصمیمهایی است که مدیریت آنان چندین سال قبل گرفتهاند.
دانشمندان بسیاری اهمیت برنامه ریزی راهبردی را از جنبه های مختلف بررسی کرده اند و همگی روی همبستگی برنامه ریزی راهبرد با عملکرد مطلوب سازمانها توافق نظر دارند و معتقدند که برنامه ریزی راهبردی فرآیندی پویا و منطقی است. به عقیده ماچادو[۹] برنامه ریزی استراتژیک روش بسیار متداولی است که سازمانها از آن برای پاسخ مناسب به شرایط متغیر داخلی و خارجی استفاده می کنند؛ و میزانی که برنامه ریزی استراتژیک مورد استفاده قرار میگیرد یک عامل پیشگویی کننده مهم از اعتبار و موفقیت یک سازمان محسوب می شود. در این خصوص، ادبیات پیشینه قویاً تأکید دارند که برنامه ریزی استراتژیک یک عامل کلیدی و بسیار مهم در عملکرد سیستم و برتری سازمانی است (۴۳).
از نظر اعرابی و حقیقی یکی از معیارهای شناخت سلامتی سازمان در چرخه تطبیق پذیری، توانایی شناخت تغییرات محیطی است. به علت تغییرات شتابان محیط، سازمانها باید برای رویارویی با تغییر، تواناییهای خود را افزایش دهند؛ یعنی باید بیاموزند چگونه سریعتر خود را با شرایط متغیر محیطی تطبیق دهند. این تغییرات، اثر بسیار مؤثر و غیر قابل انکاری بر استراتژی و همچنین موفقیت یا شکست هر سازمان دارد. به طوری که بسیاری از سازمانها که سالها سودآور و موفق بوده اند، با تغییر مختصات محیطی و تنها به دلیل عدم همراهی با این تغییرات و تحولات با ورشکستگی و نابودی مواجه شده اند (۲۹).
امروزه کشورها و جوامع در فرایند تدوین و اجرای راهبرد، خود را محک میزنند و با بهره گرفتن از شاخص ها و معیارهای واقعی، خودساخته و استاندارد، کشور خود را با دیگر کشورها مقایسه می کنند. در نتیجه کم و بیش به جایگاه واقعی خود در جهان پی میبرند و برنامه ریزیهای راهبردی خود را بر مبنای رسیدن از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب که با شاخص ها و معیارها مشخصاند، جهت دهی می کنند. همچنین در تلاشاند ضعفهای خود را به قوتها و تهدیدها را به فرصتها تبدیل سازند. از طرف دیگر، سعی در تقویت بیشتر قوتها و ارتقای سطح فرصتها می کنند (۵۹).
۲-۱-۱۲-تعاریف برنامه ریزی استراتژیک
برای برنامه ریزی استراتژیک تعاریف زیادی ارائه شده است که در این قسمت به برخی از آنها اشاره می شود:
از نظر لرنر[۱۰]، برنامه ریزی استراتژیک عبارت است از فرایند تغییر سازمانی مستمر و پیچیده. فرای و استونر معتقدند که برنامه ریزی استراتژیک، ابزار مدیریتی توانمندی است که برای کمک به شرکتهای کوچک طراحی می شود تا خود را به صورت رقابتی با تغییرات پیش بینی شده محیطی تطبیق دهند (۲۹).
فرم در حال بارگذاری ...