سرآمد فضلای زمانه دانی کیست
شهنشه فضلا، پادشاه ملک سخن
ز روی صدق و یقین نی ز راه کذب و گمان
جمال ملت و دین خواجه جهان سلمان
(حافظ، ۱۳۷۹: ۱۴۵)
سلمان کاخ سخنوری خود را بر شیوهی کمال الدین اسماعیل و ظهیرالدین فاریابی بنیان نهاد و اکثر قصاید را در جواب این دو نفر و به سبک و طرز آنها گفته است. مولاا جامی در بهارستان مینویسد: »اکثر مضامین سلمان از اساتید قدیم، خاصه کمال الدین اسماعیل مآخوذ است. لیکن او آنها را به درجهای ترقی داده که جای هیچ خدشه و اعتراضی نیست» (وفایی، ۱۳۸۹: ۲۹).
«غزلیات سلمان بهتر از هر شعر فارسی، شخص را به یاد اشعار حافظ میاندازد. علاوه بر استقبالهایی که از یکدیگر کردهاند، اساساً زبان غنی سلمان نزدیکترین زبان به گفتار خواجه است.
الفاظ و جملات و اصطلاحاتی که حافظ به درجه کمال رسانیده است در اشعار سلمان نیز دیده میشود و چنانکه گاهی شخص تصور میکند به مطالعه اشعار حافظ مشغول است:
در بیایان فنا ما همه سرگردانیم
تا کرا سوی تو توفیق هدایت باشد
گاه در مصطبه دردیکش رندم خوانند
گاه در خانقهم صوفی صافی دانند
(حافظ، ۱۳۷۹: ۶۷)
شیوه سلمان در غزل کاملاً قابل مقایسه با حافظ است، چه رد پرداختن ایهامها و تلمیحات عرفانی و بکار بردن اصطلاحات قلندری و خمریهسرایی و چه در تغزلات و ابیات عاشقانه، مضامین مشترک، شباهتهای لفظی و معنوی، همانندی وزن و قافیه، بین این دو شاعر فراوان است بهگونهای که نمیتوان گفت که هز غزل را نخست کدامیک سروده و آن دیگر استقبال کرده است. به گفته دکتر ذبیح ا.. صفا «شاید که این دو استاد از راه مکاتبه، مشاعره داشتهاند» (ذوالفقاری، ۱۳۸۲: ۲۲۹).
سلمان شاعری مضمونآفرین است تا معنی آفرین، برخلاف حافظ که هر دو را به نحو اکمل در دیوان خود جمع کرده است. به عقیده شبلی نعمانی: «سلمان درآوردن قوامی مشکل و مترادفات نادر و اشعار مردّف، مهارتی داشته، ولی قریحه سوزان و ذوق و ایمانی که لازمه یک شاعر بزرگ است وی را حاصل نیست» (همان: ۲۲۹).
سلمان در مثنوی بیشتر خمسه نظامی مورد نظر او بود و از آنجا که شاعر در تمامی فنون شعر قصد طبعآزمایی داشته به مثنوی نیز پرداخته و دو اثر به ظهور رسانیده است.
اصولاً هر شاعری واژگان و فرهنگ مخصوص به خود را دارد و بعضی از الفاظ و کلمات را بیشتر به کار میبرند. بررسی این فرهنگ واژگان خاص ما را به نتایج قابل ملاحظهای میرساند. مثلاً حافظ علاقه خاصی به واژگان رند، گدا، قلندر، صوفی، زاهد و … از خود نشان میدهد. سلمان هم «شاهر گلها» است، لااقل در بررسی مثنوی جمشید و خورشید، چنین است. وی در شعاع وسیعی با گلها و گیاهان ترکیبات، تشبیهات، استعارات، کنایات، مضامین و ایهامها پرداخته است.
آن چیزی که بیشتر در شعر سلمان جلوه میکند، توصیفات او است. در خلال داستان، از هر مکان، یا شخص یا موضوع وصفی ساخته است. عمده توصیفات او، به عنوان مثال میتوان : وصف جمشید، خورشید در خواب، مهراب بارزگان، دختر قیصر روم و … را نام برد (ذوالفقاری، ۱۳۸۲: ۲۳۱).
همچنین سلمان به اصطلاحات موسیقی کاملاً احاطه داشته، سیطره و دست وی در این علم در سرتاسر داستان پیدا است (همان: ۲۳۸).
و مهمترین موضوعاتی که در دیوان سلمان به چشم میخورند عبارتند از: بحثهای فلسفی، اخلاقی و حکمی، گذرا و فانی بودن دنیا، ناپایدار بودن لدتها، سلوک انسان و حرکت او از نفسانیت خویش تا وصل به معبود واقعی، بی نیازی و استغنای انسان از پیرامون، زهد و ترک دنیا برای آسایش فکر و روح، تأکید بر بیآزاری و قناعت.
البته این موضوعات از مدح امیران و وزراء، بیان حوادث سیاسی و درباری، مرثیهها و شخصیتها جداست (وفایی، ۱۳۸۹: ۳۰).
سبک قصاید سلمان طبق معمول زمان، عراقی و مخصوصاً تغزلاتش لطیف و شیوا و به لحن غزل نزدیک است به طوری که سلمان را بزرگترین قصیده سرای قرن هفتم تا دوازدهم – یعنی فاصله بین حمله مغول و ظهور دولت قاجاریه است.
۳-۴٫ پیشروان و پیروان
سلمان همانند هر شاعر دیگری میراث ادبی پیشینیان را مورد توجه قرار داده و به طرزی زیبا از گنجینهی ادبی گذشتگان بهره جسته است. معانی ظریف، مضامین و تصاویر شعری، تعابیر و آرایشهای لفظی و معنوی را از گذشتگان دریافت داشته و با بهرهگیری از ذوق و استعداد شاعری خویش، آنها را به شکلی زیبا پرورانده است. سلمان شعر گروهی از شاعران گذشته را پیش چشم داشته و از اشعار آنها آشکارا استقبال کرده و مستقیم و صریح در شعر خویش داخل نموده است و در قصاید خویش از آنها نام برده است.
الف) فردوسی و نظامی و سایر استادان مثنوی سرا.
ب) منوچهری دامغانی: سلمان یک قصیده به استقبال او ساخته است.
المنه لله که این ماه خزان است
وقت شدن و آمدن راه رزان است
(سلمان، ۱۳۸۹: ۲۱)
مدیران شرکتها میتوانند با درگیر نمودن مستقیم و غیر مستقیم مصرف کنندگان در اقدامات بشردوستانه یا زیستمحیطی و اخلاقی که شرکت در آن فعالیت دارد، علاوه بر آگاه نمودن مصرف کنندگان از اقدامات شرکت، از داوطلبان و علاقهمندان بخواهد در این اقدامات با شرکت همکاری نماید. بدین وسیله علاوه بر ایجاد حس همکاری، نوعی اعتماد و تصویری مثبت از شرکت برجای خواهد ماند.
ارائه کارتهای ویژه مصرف کنندگان، در فروشگاهها که پس از خرید به آنان تعلق میگیرد، خاصیت این کارتها به گونه ای است که مصرف کننده با عرضه آنها می تواند به صندوقهای خیریه کمک نماید.
مدیران شرکتها با استفاده بیشتر ازنمادهای حمایت از محیطزیست و جامعه در تبلیغات تلویزیونی جهت ترفیع و معرفی محصولات، میتوانند حضور گستردهتری در بازار داشتهباشند.
انتخاب نوع ابزارهای تبلیغاتی توسط شرکتها باید به گونه ای باشد که حس نوعدوستی مصرف کننده را برانگیزاند تا بدین وسیله با خرید از محصولات شرکت، خود را فردی حامی جامعه احساس نماید.
شرکتها میتوانند با پشتیبانی از فعالیتهای عمومی جامعه، مانند برگزاری پیادهرویهای خانوادگی، کوهنوردیهای جمعی و یا سایر فعالیتهای گروهی، پیوند و ارتباط خود را با مصرف کنندگان حفظ و تداوم بخشند.
۵-۴ پیشنهادهای تحقیق برای پژوهشهای آتی
با توجه به اینکه برخی محدودیتها مانع پوشش تمامی ابعاد مورد نظر تحقیق حاضر گردید، پیشنهاد می شود در راستای تکمیل و توسعه دانش کاربردی در زمینه مدیریت ارزش به عنوان پایه و اساس در فلسفه بازاریابی، پژوهشهای ذیل نیز اجرا گردد:
بررسی تاثیر مسئولیتاجتماعی شرکتها بر تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان در صنایع دیگری که رو به اشباع شدن میباشند.
بررسی تاثیر مسئولیتاجتماعی شرکتها بر تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان با میانجیگری آمیخته توزیع.
بررسی تاثیر مسئولیتاجتماعی شرکتها بر تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان با میانجیگری آمیخته قیمت.
بررسی تاثیر مسئولیتاجتماعی شرکتها بر تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان با میانجیگری آمیخته محصول.
۵-۵ محدودیتهای تحقیق
۵-۶ خلاصه فصل پنجم
در این فصل، نتایج حاصل از تحقیق که توسط تکنیکهای مختلف تجزیهوتحلیل آماری بدست آمده بودند، طبقه بندی و به صورت خلاصه معرفی شدند. بحث در یافته ها قسمت مهم دیگری از این فصل بود که با هدف تشریح و تصریح بیشتر یافته ها صورت گرفت. در نهایت بر پایه نتایج اخذ شده از داده های جمعآوری شده، پیشنهاد تحقیق در دو بخش پیشنهادات کاربردی و پژوهشی ارائه گردید و محدودیتهای پژوهش حاضر ارائه شد.
منابع و مآخذ
منابع و مآخذ فارسی:
اسدالهی علی، بررسی تاثیر تبلیغات تجاری بر رفتار مصرف کننده در تصمیم خرید محصولات لوازم خانگی،پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی، (۱۳۸۴).
حافظ نیا محمد رضا، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی،تهران:انتشارات سمت، (۱۳۸۴).
دعایی حبیب اله، فتحی علی، شیخیان علی کاظم، بازاریابی سبز راهی به سوی رقابت پایدار، تدبیر سال هفدهم، شماره ۱۷۳، (۱۳۸۵).
دولت آبادی حسین، نجف آبادی لیلا، خزائی پول جواد، کاظمی رضا، تحلیل تأثیر مسئولیت اجتماعی شرکتی بر تصویر نمادین، تصویر عملکردی و وفاداری برند. نشریه مدیریت بازرگانی، ۵ (۲)، ۶۹-۸۸٫، (۱۳۹۲).
رمضانیان محمدرحیم، اسماعیل پور اسماعیل، تندکار هدیه، تأثیر آمیخته بازاریابی سبز بر فرایند تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان. نشریه مدیریت بازرگانی، ۲ (۵)، ۷۹-۹۸، (۱۳۸۹).
روستا احمد، ونوس داور، ابراهیمی، عبدالحمید، مدیریت بازاریابی، انتشارات سمت، (۱۳۷۵).
رندال ای. شوماخر و ریچارد جی. لومکس، مقدمهای بر مدلسازی معادله ساختاری، ترجمه قاسمی، وحید، تهران، چاپ اول، نشر جامعهشناسان، (۱۳۸۸).
سرمد زهره، بازرگان عباس، حجازی الهه، روش های تحقیق در علوم رفتاری، چاپ دوازدهم، تهران: موسسه انتشارات اگاه، (۱۳۸۵).
صنایعی علی، اصول بازاریابی و مدیریت امور بازار، انتشارات پرسش، (۱۳۷۲).
قاسمی وحید، مدلسازی معادله ساختاری در پژوهشهای اجتماعی با کاربرد Amos Graphics، تهران، نشر جامعهشناسان(۱۳۸۹).
کاتلر فیلیپ، کارتاجایا هرماوان ، ستیاوان ایوان، نسل سوم بازاریابی/ از محصول به مشتری و به روح انسانی، ترجمه ایرانی حمیدرضا ، رحمتی اصغر ، انتشارات آریانا قلم،(۱۳۹۰).
کاتلرفلیپ، ارمسترانگ گری، اصول بازاریابی، ترجمه فروززنده، بهمن، چاپ پنجم، تهران: انتشارات اتروپات، (۱۳۸۳).
کیگان وارن جی، مدیریت بازاریابی جهانی، ترجمه ابراهیمی، عبدالحمید، چاپ دوم،تهران: انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی، (۱۳۸۳).
محمدیان محمود، ختائی امیر، رابطه میان عوامل روانی، اجتماعی و رفتار مصرف کننده سبز(حامی محیط زیست). نشریه مدیریت بازرگانی، ۳ (۷)، ۱۴۳-۱۶۰، (۱۳۹۰).
مومنی منصور، تحلیلهای آماری با بهره گرفتن از SPSS، تهران، کتاب نو(۱۳۸۶).
موون جان سی، مینور میشل اس، رفتار مصرف کننده (عوامل درونی و بیرونی)، ترجمه عباس صالح اردستانی، محمدرضا سعدی، انتشارات اتحاد-آیلار،(۱۳۹۰).
نائبزاده شهناز، ارزش از نگاه مشتری، مجله تدبیر، شماره ۱۷۴، (۱۳۸۵).
هومن حیدر علی، مدلیابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار لیزرل، انتشارات سمت، چاپ اول، (۱۳۸۴).
منابع و مآخذ انگلیسی:
Adeolu B. Ayanwale, Taiwo Alimi and Matthew A. Ayanbimipe, The Influence of Advertising on Consumer Brand Preference, J. Soc. Sci., 10(1): 9-16. 2005
Andrew Park, “Michael Dell: Thinking Out of the Box,” Business- Week, November 24, 2004.
Bovee, Courtland L., Thill, John v., (1992), Marketing, McGraw-Hill.
Berend Wierenga & Han Soethoudt , Sales promotions and channel coordination, J. of the Acad. Mark. Sci. (2010) 38:383–۳۹۷٫
Baron, J. (1999).Consumer attitudes about personal and political action. Journal of Consumer Psychology, ۸(۳), ۲۶۱-۲۷۵٫
Brent Stidsen, ” Directions in the study of marketing,” in conceptual and theoretical developments in marketing, ed. Neil Beckwith et al. (Chicago, IL: American marketing Association, 1979), 383-98.
Brown, T.J; Dacin, P.A. (1997) .The Company and the product: Corporate associations and consumer product responses. Journal of Marketing, 61(1), 68-84.
Boon, Louis E., Kurtz, D.L. (1999), Contemporary Marketing Wired, 9th ed., Dryden Press.
Caroll, A.B. (1979). A three-dimensional conceptual model of corporate performance. Academy of Management Review, 4(4), 497–۵۰۵٫
Carroll, A. B. (1999). Corporate social responsibility. Evolution of a definitional construct. Business & Society, 38(3), 268–۲۹۵
Christopher, J. (2010). Corporate governance –A multi-theoretical approach to recognizing the wider influencing forces impacting on organizations. Critical Perspectives on Accounting, ۲۱, ۶۸۳–۶۹۵٫
Cone Inc. (2010). 2010 Cone Cause Evolution Study. Retrieved May 21, 2. (n.d.). Retrieved from from http://www.habitat.org/partnerships/pdf/2010_Cone_Study.pdf.
Costa, R., & Menichini, T. (2013). A multidimensional approach for CSR assessment: The importance of the stakeholder perception. Expert Systems with Applications 40, 150–۱۶۱٫
(۴‑۱)
سیگنال خروجی هم بصورت معادله(۴‑۲) خواهد بود. همانطور که مشاهده میگردد دامنه و فاز توسط سیستم نسبت به سیگنال اعمالی تغییر کرده ولی فرکانس آن بدون تغییر خواهد بود. البته این سیگنال از فرکانسهای کم در حد چند ده هرتز شروع شده و در حدود یک مگاهرتز هم ختم می شود.
(۴‑۲)
تابع تبدیل یک شبکه مقاومتی، خازنی و اندکتانسی نسبت پاسخ فرکانسی خروجی به ورودی است و این در حالیست که تمام شرایط اولیه آن صفر باشد. تابع تبدیل مشخصات اصلی یک شبکه را تعریف می کند و ابزاری مفید در مدل سازی سیستمها در حوزه فرکانس میباشد. تابع تبدیل را میتوان به صورت تقسیم دو چند جملهای در نظر گرفت که ریشه های صورت همان صفرهای[۹۰] سیستم و ریشه های مخرج همان قطبهای[۹۱] سیستم میباشند که رزونانس[۹۲] ایجاد می کنند. معمولا برای رسم تابع تبدیل از دیاگرام بد[۹۳] استفاده می شود که محور افقی فرکانس بوده و بصورت لگاریتمی مدرج شده و محور عمودی بصورت دامنه سیگنال خواهد بود.
تستهای اصلی پاسخ فرکانسی بر اساس CIGRE به چهار آرایش تقسیم میشوند که عبارتند از[۳]:
در این تست، سیگنالی به یکی از سرهای سیمپیچ (ترمینالها) اعمال شده و پاسخ خروجی از سمت دیگر همان سیمپیچ ثبت می شود. این تست جزو معمولترین و رایجترین آرایش برای تست پاسخ فرکانسی بوده که این تست در شکل شکل ۴‑۱ نشان داده شده است. توجه شود که بقیه ترمینالها بصورت مدار باز میباشند.
شکل ۴‑۱: پیکربندی تست نوع اول[۵۲]
این تست مشابه تست فوق بوده اما با این تفاوت که سیمپیچهای دیگر، بجای مدارباز بودن، باید اتصال کوتاه شوند. این تست موجب حذف اثر اندوکتانس مغناطیس کنندگی می شود که در فرکانسهای پایین بر اندوکتانس نشتی غالب میباشد. در فرکانسهای بالا پاسخ این تست مشابه تست مدار باز خواهد شود.
در تست مزبور، یک سیگنال به یک سر از سیمپیچ بطور دلخواه اعمال شده و خروجی از سر سیمپیچ دیگر همان فاز دریافت می شود. همانطور که از اسم این تست مشخص میباشد، این تست به ویژه به ظرفیت خازنی بین دو سیمپیچ فشارقوی و فشارضعیف فازهای مشابه حساس میباشد. این تست در شکل ۴‑۲ نشان داده شده است.
شکل ۴‑۲: پیکربندی تست نوع سوم[۵۲]
این تست اتصالات مشابه تست نوع سوم بوده اما با این تفاوت که سرهای مخالف هر دو سیمپیچ زمین میشوند. با توجه به مقالات و نشریات متفاوت، دو تست نوع اول و نوع سوم به عنوان تست های رایج که دارای حساسیت بالاتری در مقابل خطاهای مکانیکی و الکتریکی دارند، در این کار مورد بررسی بیشتر قرار خواهد گرفت. با توجه به سه فاز بودن ترانسفورماتور قدرت تحت مطالعه که بصورت بوده، این تست ها را باید بر روی هر سه فاز بطور جداگانه انجام داد.
به منظور تحلیل مداری مدل مزبور از قوانین حاکم بر مدارهای الکتریکی استفاده خواهد شد. با توجه به مرجع [۵۵]از روش درختنرمال[۹۴] و تحلیل کاتستاساسی[۹۵] و حلقهاساسی[۹۶] استفاده خواهد شد. در این روش مدل مداری تبدیل به یک درخت نرمال می شود. در درخت نرمال، به مسیرهای حداقلی که بین دو راس مجزا پیوند برقرار می کند، شاخه های درخت[۹۷] میگویند و مابقی یالهای درخت به عنوان لینک[۹۸] انتخاب میشوند. در هر درخت باید تمام منابع مستقل اعم از ولتاژی یا جریانی، به عنوان یک شاخه از درخت انتخاب گردند. قدم بعدی در ساختن درخت نرمال، تبدیل تمام مقاومتهای سری بصورت کنداکتانس و تبدیل همه کنداکتانسهای موازی به صورت مقاومت میباشد. این دو نکته را میتوان در معادلات (۴‑۳) و (۴‑۴) مشاهده کرد.
(۴‑۳)
(۴‑۴)
(شکل ۳ـ۲).
«تعهد» | ||||
حضور | غیاب | |||
«اکتشاف» | حضور | هویت موّفق | هویت معوق | |
غیاب | هویت بازداشته | هویت پراکنده | ||
شکل ۳ـ۲ مقولههای پایگاه هویت از دیدگاه مارسیا
“موفقیّت” مبیّن تعهدی است که به دنبال دورهای از اکتشاف، برقرار میشود. افراد واجد پایگاه موفق، تفکر متعادل و روابط بین شخصی عمیقی دارند."تعویق"، حاکی از دورهای از اکتشاف فعال بدون تعهد است. این پایگاه اغلب با اضطراب و دیگر اشکال استیصال مرتبط است. “بازداشتگی” مبیّن تعهداتی است که بدون اکتشاف قبلی، برقرار میشود. افراد واجد پایگاه بازداشته به عنوان افرادی مستبد، از خودراضی و متکبر مشخص میشوند. پراکندگی، بیانگر عدم حضور اکتشاف نظامدار هویت و فقدان واقعی تعهد است. این پایگاه با سطوح پایین عاملیت مرتبط است (شوارتز و پانتن، ۲۰۰۶). در درون هر یک از این مقولهها، امکان ترسیم تمایزهای ظریفتر هم وجود دارد؛ مثلاً تمایز میان افراد واجد پایگاه بازداشته که بازداشتگی آنها موقت به نظر میرسد، و افرادی که بازداشتگی آنها تحکیم شده است (کروگر، ۱۹۹۵، نقل از استاینبرگ، ۲۰۰۵).
مارسیا (۱۹۹۳) برای هویت سه ویژگی اصلی پیشنهاد میکند: ساختاری۱[۳۵]، پدیدارشناختی۲و رفتاری۳. از نظر"ساختاری"، هویت مبیّن یک حلقه از زنجیره تحولی بزرگتر است. الگوی تحولی اریکسون را هشت مرحله دو قطبی تشکیل میدهد. این مراحل بر مبنای یکدیگرند؛ بدین معنا که موفقیت در هر مرحله بر مبنای موفقیت مرحله قبلی پیشبینی میشود. تحول هویت مرحله پنجم، طی نوجوانی اتفاق میافتد و پیوند تحولی بین کودکی و بزرگسالی است. جنبه"پدیدارشناختی” هویت به هسته فرد اطلاق میگردد. این هسته از خلال فرایند اکتشاف و تعهد نسبت به عناصر خاص هویت (یعنی، نقشها، باورها، ارزشها و غیره) تحول مییابد. از خلال فرایند اکتشاف، افراد به عناصر هویت متعهد میشوند. تثبیت عناصر انتخابشده، هسته هویت فرد را تشکیل میدهد. اکتشاف و تعهد، نیروهای سوقدهنده تحول هویت هستند. ترکیبات متفاوت این دو مشخصه به چهار پایگاه منجر میشود."رفتار"؛ یعنی، سومین جنبه هویت، نتیجه مستقیم تعهد به عناصر هویت است. با شکلگیری هسته درونی، فرد عمل بر طبق ارزشهای مرتبط با عناصر هویت هسته درونی را انتخاب میکند. رفتار منتج از تعهدات نسبت به عناصر هویت، صرفاً مبیّن جنبه قابل اندازهگیری هویت است. جنبههای ساختاری، پدیدارشناختی و رفتاری با هم چهارچوبی برای هویت فرد ایجاد میکند.
مارسیا (۱۹۸۷، نقل از مک لین[۳۶] و پرت۲، ۲۰۰۶) در بازنگری چندین مطالعه گزارش کرد که اشخاص واجد پایگاههای متفاوت از چندین جهت با یکدیگر متفاوتاند؛ برای مثال، هویت"موفق"با داشتن ظرفیت برای روابط صمیمی، انعطاف پذیری روان شناختی و مقاومت در برابر دستکاری حرمت خود؛ هویت"معوق"با اضطراب، حساسیت به مباحث اخلاقی و روابط خانوادگی دوسوگرا، هویت"بازداشته"با ارزشهای اقتدارگرا و روابط گرم خانوادگی، و در نهایت، هویت"پراکنده"با بی تفاوتی نسبت به مدرسه و روابط سرد خانوادگی مرتبط است.
همچنین واترمن (۱۹۹۹، نقل از نافو۳ و شوارتز، ۲۰۰۴) نشان داد که نوجوانان دارای هویت موفق، در مقایسه با نوجوانان دارای هویت پراکنده، تعریف خود، ثبات و حس سلامت روان شناختی بیشتری دارند.
مارسیا، اوایل نوجوانی را به صورت مرحله بههمریختگی ساختار یا ساختارزدایی۴ شکلگیری هویت توصیف میکند؛ به این معنا که به علت تغییرات سریع جسمانی، شناختی و اجتماعی، نوجوانان کم سنتر علاقهمند به تجدید نظر در ارزشها و هویتیابی دوره کودکی خود هستند (مارسیا، ۱۹۹۱، نقل از شهرآرای، ۱۳۸۴).
پژوهشهای انجامشده در باب هویت طیّ سالهای نخست، حول محور تعیین مقیاسهای اندازهگیری، اعتبار سازه و همبستههای الگوی پایگاه هویت استوار بوده است. این بیست سال پژوهش مفید بودن و چند منظوره بودن الگوی پایگاه هویت را نشان دادهاند (مارسیا، ۱۹۹۳). اما مارسیا (۱۹۶۶،۱۹۹۳) خود پذیرفته است که پایگاههای هویت از سازه هویت اریکسون دور شدهاند و این الگو در وهله اول بر هویت شخصی متمرکز است. کارآیی الگوی هویت به عنوان یک نظریه تحولی نیز مورد سؤال قرار گرفته است (کوت و لوین، ۱۹۸۸). برخی از مؤلفان (برای مثال، ون هوف۱، ۱۹۹۹) مطرح ساختهاند که الگوی پایگاه هویت، مفهوم هویت شخصی را که از سوی اریکسون ارائه شده است، به خوبی نشان نمیدهد؛ بهویژه، از نظر ابعاد زیادی که این مفهوم از دیدگاه اریکسون دارد (برای مثال، جهتگیری ارزشی و تعویق رواناجتماعی) و سطوحی از هویت که مارسیا به آنها نپرداخته است؛ یعنی، هویت من و هویت اجتماعی (نقل از شوارتز، ۲۰۰۱).
پس از طرح الگوی پایگاه هویت از سوی مارسیا، الگوهای دیگری از هویت از سال ۱۹۸۷ میلادی به منصه ظهور رسیدهاند که شوارتز (۲۰۰۱) آنها را به دو دسته تقسیم کرده است: الگوهایی که بهطور گسترده مکمل نظریه پایگاه هویتاند و از آن دور نشدهاند یا مفهومپردازی مجددی در الگوی پایگاه هویت ندادهاند۲[۳۷] (برای مثال، برزونسکی، ۱۹۸۹؛ گروتوانت، ۱۹۸۷)، و الگوهایی که نظریه پایگاه هویت را به عنوان مؤلفهای در نظریهشان با خود دارند ولی از جهت گستره و شمول از فرمولبندی مارسیا فراتر رفتهاند۳(برای مثال، آدامز و مارشال، ۱۹۹۶؛ کوت،۱۹۹۶). برای آشنایی بیشتر با این الگوها میتوانید به موشمان۴(۱۹۹۸)، کرپلمن۵، پیتمن۶و لامک۷(۱۹۹۷)، شوارتز (۲۰۰۱)، برزونسکی (۱۹۸۹)، شوارتز و پانتن (۲۰۰۶) و آدامز و مارشال۸ (۱۹۹۶)، مراجعه کنید.
۲ـ۱ـ۲ـ۲هویت: تفاوتهای جنسی و اقتصادی اجتماعی
معذرتخواهی
دلیل آوردن
صراحت
بدبینی
طفره
بی تفاوتی
ادب تسلیم و احترام
۲-۳- نظریه کنش گفتاری[۱۲]
آنچنان که در دیکشنری لانگمن در زبانشناسی کاربردی آمده است، کنش گفتاری یک پاره گفتار است که به عنوان یک واحد کاربردی در ارتباط به کار گرفته می شود. در تئوری کنش گفتاری، پاره گفتار دو معنی دارد :
الف) معنی لفظی۲ : این معنی اصلی و پایه در پاره گفتار است که از کلمات و دستورهای خاصی که در پاره گفتار است به دست می آید.
ب)معنی ضمنی یا نیروی گفتاری۳ : که همان تاثیری است که پاره گفتار یا متن نوشتاری روی خواننده یا شنونده میگذارد.
به طور مثال در این عبارت که : “ من قبلا نامزدی کردم” ، معنای لفظی آن چیزی است که در خصوص برنامه و تصمیم گوینده، بیان میشود. اما نیروی گفتار تأثیری است که گوینده میخواهد در حین سخن گفتن بر روی شنونده بگذارد؛ که این مورد ممکن است به معنای یک پاسخ منفی ( امتناع ) به یک درخواست ازدواج باشد. عمل گفتار (نیروی گفتار ) یک جمله یا یک نطقی است که هم معنای لفظی و هم توان منظوری را دارد. ( سرل۴: ۱۹۷۶). به عنوان مثال روشنتری از این مفاهیم، فرض کنید یک معلم وارد کلاس می شود و رو به یکی از دانشآموزان که کنار پنجره نشسته است میکند و میگوید: “ چقدر هوا گرم است” . عبارتی که وی تلفظ میکند دارای معنای صریح و روشنی است که دلالت بر گرمی هوادارد. این دلالت همان معنای لفظی است. گوینده از بیان این گزاره، این درخواست را از دانشآموز دارد که پنجره را باز کند.
انواع مختلفی از کنش گفتاری وجود دارد: نظیر تقاضانامه، دستورها، فرمانها، شکایتها، وعدهها، امتناعها. کنش گفتار که بعضی اوقات غیر مستقیم انجام می شود، به عنوان"کنش گفتار غیر مستقیم ” شناخته شده است؛ مانند کنش گفتاری که در بالا گفته شد. کنشهای گفتار غیر مستقیم عملکردهای مؤدبانه تری از انواع معین کنش های گفتار هستند نظیر تقاضاها، ردکردنها.
سرل (۱۹۷۶) یک دسته بندی ۵ قسمتی از کنشهای گفتاری را پایهریزی کرده که به شرح ذیل می باشد:
الف ) تعهدی[۱۳]: یک کنش گفتار که گوینده را متعهد میکند که کاری را در آینده انجام دهد نظیر یک قول یا تهدید. به طور مثال:
اگر دعوا یا منازعه را متوقف نکنید به پلیس تلفن خواهم زد. (تهدید)
من تو را فردا به سینما خواهم برد. (قول)
ب) اخباری (اظهاری)[۱۴]: یک کنش گفتار که حالت امور را درجهان تغییر میدهد. به طور مثال در طی مراسم عروسی عمل ازدواج زمانی انجام می شود که عبارت : من شما را زن و شوهر اعلان می کنم، اظهار میشود.
ج) هدایتی[۱۵] : کنش گفتاری است که کارکرد مجاب کردن شنونده برای انجام دادن کاری را دارد. نظیریک پیشنهاد، یک تقاضا، یا یک دستور. مانند:
لطفاً بنشینید ، چرا پنجره را نبستی؟
د) بیانی[۱۶] : کنش گفتاری که در آن گوینده احساسات و عقایدش را در خصوص چیزی اظهار میکند نظیر عذرخواهی، شکایت، از کسی تشکر کردن، به کسی تبریک گفتن. به طور مثال : غذا خوشمزه بود .
ه) بازنمایی[۱۷] : کنش گفتاری که حالتها و رویدادها را درجهان توضیح میدهد. نظیر یک حکم ( ادعا، بیانیه )، یک ادعا ( مطالبه ) و یک گزارش. به طور مثال این بیانیه: این یک ماشین آلمانی است.
مطابق دسته بندی سرل در خصوص اعمال گفتار (۱۹۷۶)، عمل ردکردن زیر دسته دستوریها قرار میگیرد که به اعمالی اشاره دارد که قصد دارند شنونده را مجاب کنند تا کاری انجام دهد. با این حال باخ و هامیش[۱۸] (۱۹۷۹)، دستوریها را با عنوان اعمالی که نه تنها نگرش گوینده را نسبت به تعدادی از اعمال آتی که به وسیله شنونده اظهار می شود تعریف کردند، بلکه نیت و قصد و آرزو و تمایل گوینده که اظهار او یا نگرش او به عنوان دلیلی برای شنونده محسوب میشود تا دست به کار شود را نیز در زمره هدایتی ها تعریف کردند.
عمل رد کردن، می تواند در دسته بیانی در نظر گرفته شود که به وسیله سرل (۱۹۷۶) به عنوان اعمالی که گوینده احساسات و عقاید ونگرشهایش را در خصوص چیزی بیان میدارد تعریف میشود. در حالیکه در مدل باخ وهامیش (۱۹۷۹)، عمل ردکردن ممکن است یکی از گزارههای واقعی وحقیقی باشد که به عنوان یک عبارت اعتقادی یا یک عبارت قصدی (منظوری) تعریف می شود.
متفاوت با آنچه سرل و باخ و هامیش اظهار کردهاند، براون و لوینسون (۱۹۸۹) فرض کردهاند که انواع مسلمی از تعامل گفتار فی نفسه تهدید آمیز هستند ( با تهدید مواجه می شوند). هدایتیها که در میان گروهی از اعمال فهرست میشوند که خواسته وجهه منفی[۱۹] مخاطب (تمایل به اینکه انتخاب آتی عملش مختل نشود) را تهدید میکنند. در حالی که عبارتهای بیانگر، در میان آنهایی فهرست میشوند که خواسته وجهه مثبت مخاطب[۲۰] (تمایل به اینکه خواسته او برای دیگران پسندیده و خوشایند باشد) را تهدید میکنند.
نگارنده خودش نیز با نظر براون و لوینسون موافق است و بحث میکند که عمل ردکردن عملی است که خواسته شنونده را تهدید می کند. به خصوص در مورد ردکردن یک دعوت و یا تعارف صورت خواسته مثبت دعوت کننده تهدید می شود. چرا که زمانی که یک شخص به شخصی دیگر تعارف میکند که دعوتش را بپذیرد، او در حقیقت امیدوار است که دعوت او مورد پذیرش واقع شود. دعوت کننده تمایل دارد که دعوتش برای مدعو خوشایند باشد، هر چند زمانیکه مدعو، دعوت را رد میکند. مدعو صورت خواسته مثبت دعوت کننده را شکسته است و درنتیجه استراتژی های مشخص لازم است که صورت خواسته دعوت کننده حفظ شود .
۲-۴- جفتهای مجاور[۲۱]
وجود رد کردن در سازمان یک مکالمه به خودی خود وجود ندارد و اول باید پاره گفتاری تولید شود، که بعد از آن یک پاسخ منفی به آن داده می شود، که این ترتیب و آرایش به نام مجاورت ( هم جواری) جفتی ( دوتایی) یا جفتهای مجاور شناخته شده است. جفتهای مجاور نوعی پاره گفتار جفتی از نوع سوال و جواب ، احوالپرسی – احوالپرسی ، تعارف – قبول /رد ، عذرخواهی –کمینه سازی و … هستند : مطابق نظر شگلاف و ساکس[۲۲] (ذکر شده توسط لوینسون ۱۹۸۳)، جفتهای مجاور، توالی دو پاره گفتار است که همجوار هستند و توسط گویندههای متفاوت ایجاد می شوند و به عنوان اولین و دومین قسمت تنظیم شده و طبقه بندی می شوند. بنابراین یک قسمت اول خاص به قسمت های دوم خاص نیاز دارد. به طور مثال، تعارف نیاز به پذیرش یا رد ( نپذیرفتن ) دارد، احوالپرسی نیاز به احوالپرسی متقابل دارد و الی آخر. یک قانون وجود دارد که همجواری جفتی را کنترل میکند: با ایجاد کردن بخش اول تعدادی از جفت ها، گوینده کنونی باید صحبت را قطع کند و سپس گوینده بعدی باید درهمان نقطه ( که صحبت متوقف شد ) بخش دوم جفت همجوار را ایجاد کند.
نظریهای با توجه به پاسخهای قسمت دوم وجود دارد به نام نظریه ارتباط شرطی ( رابطه شرطی). نظریه ارتباط شرطی مشخص میکند که بخشهای همجواری جفتی یک قاعده ساختگی ( تکوینی) از نوعی که حتماً یک سوال باید یک جواب دریافت کند، یا یک تعارف باید یک پاسخ مثبت دریافت کند، نیست. بلکه مطرح کردن انتظارات خاص مخاطب نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
لوینسون (۱۹۸۳: ۳۰۷) بحث زیر را در مورد بررسی قرار داده است :
“عاقلانه این است که همه پتانسیل پاسخهای قسمت دوم جفتهای مجاور ( پاسخهای ثانویه )، اعتبار یکسان و مساوی نداشته باشند. یک عامل رتبه بندی برای پیشنهادهای موجود برای پاسخ قسمت دوم وجود دارد. به گونهای که حداقل یک طبقه از پاسخهای دارای برتری مرجح است و دیگری مقدم و مرجح نیست”
پاسخ های ثانویه مرجح از لحاظ ساختاری جهتهای سادهتری دارند، در حالیکه پاسخهای ثانوی غیرمرجح بوسیله انواع مختلفی از پیچیدگیهای ساختاریعلامت گذاری می شوند.
پاسخ های ثانوی غیر مرجح معمولاً بعد از یک تاخیر قابل توجه با یک مقدمه که وضع غیرمرجحشان را نشان میدهد، اتفاق می افتد. معمولاً لفظ ” خوب…” با تعدادی دلیل برای توجیه اینکه چرا نمی توانیم یک پاسخ ثانوی مرجح اقامه کنیم، بیان می شود .
این سازماندهی رجحان، به طور عمیقی به عمل رد کردن ( نپذیرفتن ) به عنوان بخشی از جفت ثانوی مربوط است. در یک تعارف، دعوت، تقاضا یا پیشنهاد، جفت ثانوی میتواند تعارف، دعوت، تقاضا یا پیشنهاد را بپذیرد یا رد کند. قبول تعارف یا دعوت به عنوان پاسخ ثانوی مرجح علامتگذاری میشود. در حالیکه رد یا امتناع یک پاسخ ثانوی غیر مرجح است.
این مرجحها و غیر مرجحها شامل انواع مشخصی از پاسخهای ثانوی نظیر پاسخهای منفی ( عدم پذیرش) تقاضا، امتناع نسبت به تعارف، اختلاف ها، میباشد. ارتباط میان محتوا وصورت در پاسخهای ثانوی در جفتهای مجاور به صورت زیر است: ( لوینسون : ۱۹۸۳)
ارتباط میان محتوا وصورت در پاسخهای ثانوی در جفتهای مجاور
بخش های ثانوی دومی
بخش های اول