۵-۴-مقایسه نتایج پژوهش حاضر با پژوهشهای پیشین
اوه [۲۲۰](۲۰۰۷) در پژوهش خود به نام «بررسی خرید گردشگران» در مورد ارتباط میان تعداد همراهان سفر با میزان هزینه کرد برای خرید به این نتیجه رسید که افزایش تعداد همراهان زن موجب افزایش هزینه کرد برای خرید میشود اما افزایش تعداد بچهها و مردان در میان همراهان رابطه منفی با میزان هزینه کرد دارد. او همچنین اظهار کرد که گردشگران تفریحی که بدون تور برنامهریزیشده سفر میکنند در مقایسه با گردشگرانی که با تور سفر میکنند، مبالغ بیشتری را به خرید اختصاص میدهند. در این پژوهش رابطه معناداری بین میزان تحصیلات و میزان هزینه کرد برای خرید یافت نشد. او همچنین اشاره کرد گردشگران تفریحی در فصل زمستان بیشترین میزان خرید را داشتهاند، سپس فصل پاییز و بعدازآن فصل بهار و سرانجام کمترین میزان خرید مربوط به فصل تابستان بود. در مورد رابطه سن و با میزان هزینه کرد مشخص شد در سنین ۴۵-۱۸ سال با افزایش سن میزان هزینه کرد برای خرید افزایش یافت اما از گروه سنی ۵۰ سال به بالا با افزایش سن، هزینه کمتری به خرید اختصاص داده شده است. در این پژوهش بهطور غیرمنتظرهای مشخص شد که طبقه درآمدی پایین تر بیشتر از طبقاتی با درآمدهای بالاتر برای خرید هزینه صرف کردهاند به علاوه نتایج نشان داد گردشگرانی که با هواپیما سفرکرده بودند بیشتر از گردشگرانی که از سایر وسایل حملونقل استفاده کرده بودند خرید کرده بودند(اوه،۱۱۹:۲۰۰۷).
در پژوهش حاضر رابطه معناداری بین تعداد همراهان سفر (زن، مرد، افراد زیر ۱۷ سال) با میزان خرید صنایعدستی یافت نشد. در پژوهش حاضر برعکس پژوهش اوه(۲۰۰۷) بین میزان تحصیلات و میزان هزینه کرد برای صنایعدستی رابطه معناداری وجود دارد به این ترتیب که با افزایش میزان تحصیلات میزان هزینه کرد برای صنایعدستی نیز افزایش مییابد. اما در پژوهش حاضر برعکس پژوهش اوه رابطه معناداری بین نوع سفر با میزان هزینه کرد برای صنایعدستی یافت نشد.
موگیندول و باگول[۲۲۱] (۲۰۱۴) در پژوهش خود به نام « نگرش گردشگران درباره یک صنایعدستی مطلوب» با بررسی گردشگر به این نتیجه رسیدند که سه ویژگی قابلیت نمایش دادن صنایعدستی در منزل یا محل کار (تزئینی بودن)، قابلیت هدیه دادن آن به دیگران و دستساز بودن بااهمیتترین ویژگیهای صنایعدستی از نظر گردشگران بهحساب میآیند و منحصربهفرد بودن، نوآورانه بودن، سهولت حملونقل، مهارت در ساخت، انعکاس فرهنگ محلی،طراحی مناسب صنایعدستی، قیمت، قابلیت نگهداری و نظافت آسان آن، ساختهشدن آن توسط هنرمند مشهور، امکان خرید مستقیم و بدون واسطه از هنرمند سازنده صنایعدستی، رنگ مناسب، امکان مشاهده فرایند ساخت صنایعدستی در درجههای بعدی اهمیت برای گردشگران قرار دارند(موگیندول و باگول،۹:۲۰۱۴).
عطرسایی (۱۳۸۸) در پژوهش خود به نام «رابطه عوامل جمعیت شناختی و رفتار خرید صنایعدستی گردشگران اروپایی در اصفهان» با بررسی تعداد ۶۵ گردشگر اروپایی عنوان کرد پرفروشترین اقلام صنایعدستی اصفهان به ترتیب شامل میناکاری، مینیاتور، فیروزه کاری، گلیم، سفال، خاتم، نقره، زریدوزی، نقاشی سنتی، سوزندوزی، صنایعدستی چوبی، محصولات مسی، کاشی و سرامیک، محصولات چرمی، ملیلهدوزی و جواهر بودند. او همچنین در این بررسی اهمیت ۱۰ ویژگی از صنایعدستی برای گردشگران را بررسی کرد که نتایج نشان داد برای گردشگران به ترتیب ویژگیهای برخورداری صنایعدستی از طرح جذاب، مهارت بالا در ساخت آن، بستهبندی مناسب، حملونقل، رنگ جذاب، امکان نمایش دادن در خانه، منحصربهفرد بودن، برخورداری از موتیف ها (نقش مایهها) منطقه مورد بازدید، هدیه مناسب بودن، قیمت مناسب داشتن، ساخته دست هنرمند بومی بودن دارای اهمیت بودند.
در پژوهش حاضر ۳۲۸ گردشگر خارجی بررسی شدند و علاوه بر بررسی اقلام صنایعدستی ذکرشده در پژوهش عطرسایی، به بررسی پارچههای سنتی (مانند پارچه قلمکار و ترمه)، نمد و قلمزنی نیز پرداخته شد. همچنین در پژوهش حاضر به بررسی اهمیت ۲۷ ویژگی صنایعدستی برای گردشگران پرداخته شد و نتایج نشان داد پرفروشترین صنایعدستی در پژوهش حاضر به ترتیب از زیاد به کم به صورت مقابل است: مینیاتور (نگارگری)، آثار سرامیکی، پارچههای سنتی (مانند پارچه قلمکار و ترمه)، فرش، جواهر، آثار فیروزه، محصولات مسی، محصولات نقره، آثار سفالی، آثار چوبی، میناکاری، خاتم، گلیم، قلمزنی، آثار چرمی و نمد. همچنین در پژوهش حاضر مشخص شد که ویژگیهای موردنظر گردشگران به ترتیب اهمیت به صورت مقابل بودند: برای گردشگران ویژگیهایی مانند برخورداری از طرح جذاب، دستساز بودن، قابلیت هدیه دادن، منحصربهفرد بودن (نداشتن کپی های متعدد)، نوآورانه بودن، سهولت حملونقل، استادانه ساختهشدن (مهارت در ساخت)، انعکاسدهنده فرهنگ بومی بودن، قیمت، زیبایی، برخورداری از رنگهای جذاب، امکان خریداری مستقیم از سازنده، در دسترس نبودن صنایعدستی در کشور گردشگران، به یادآوردن مقصد از طریق صنایعدستی، اصیل بودن، ساختهشدن از مواد اولیه باکیفیت، دوام مناسب، در مقایسه با سایر ویژگیهای موردمطالعه در این پژوهش به میزان بالاتر از میانگین اهمیت میدهند. همچنین مشخص شد که ویژگیهای قابلیت نظافت و نگهداری آسان، بکار رفتن زمان و مهارت بسیار در ساخت، ساختهشدن توسط هنرمند بومی مشهور، امکان صحبت کردن با سازنده، امکان مشاهده مراحل ساخت بهاندازه میانگین برای گردشگران دارای اهمیت بود و در آخر ویژگیهای احساس نیاز به داشتن صنایعدستی، کاربرد آسان، بستهبندی جذاب، برخورداری از نشان تجاری محبوب و در آخر برخورداری از کارکردهای متعدد برای گردشگران موردمطالعه در این پژوهش کمتر از میانگین اهمیت داشتند.
۵-۶-پیشنهادهای کاربردی
۵-۷-پیشنهادهای پژوهشی
هنگامی که در مورد رفتار مصرفکننده مطالعه میشود باید هم مصرفکنندگان و هم خردهفروشان و عوامل مؤثر بر آن ها در نظر گرفته شوند بنابراین پیشنهادهای زیر ارائه میشود:
فهرست منابع:
نمودار ۴-۲۸: درصد افرادی که موافق کار کردن زنان در بیرون از خانه هستند(طولی)
نمودار ۴-۲۹: درصد افرادی که موافق کار کردن زنان در بیرون از خانه هستند(نسلی)
سوالهایی که در ۲ یا ۳ پیمایش تکرار شده است :
- حجاب: نتایج را در پیوست،جداول(۲۵و۲۶) و نمودارهای(۴-۳۰و۳۱) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۰: درصد افرادی که زن باحجاب را ترجیح میدهند(طولی)
نمودار ۴-۳۱: درصد افرادی که زن باحجاب را ترجیح میدهند(نسلی)
- داشتن بیش از یک زن: در مورد تطبیق گزینههای سوالهای پیمایش مختلف در رابطه با این گویه ما با دو نوع گزینه مواجه بودیم که در یکی از آنها مخالفت و موافقت سنجیده شده است و در دیگری تعداد زنی که یک مرد میتواند داشته باشد. ما گزینه مخالف را در مقابل یک زن و گزینه مخالف را برای دو زن و بیشتردر نظر گرفتیم . نتایج را در پیوست،جداول(۲۷و۲۸) و نمودارهای(۴-۳۲و۳۳) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۲: درصد افرادی که با تعدد زوجات مخالفند(طولی)
نمودار ۴-۳۳: درصد افرادی که با تعدد زوجات مخالفند(نسلی)
- تعداد فرزند ایدهآل: نتایج را در پیوست،جداول(۲۹ و ۳۰) و نمودارهای(۴-۳۴و۳۵) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۴: درصد افرادی که تعداد فرزند ۲ و یا کمتر را به عنوان تعداد ایدهال خود بیان داشتهاند(طولی)
نمودار ۴-۳۵: درصئ افرادی که تعداد فرزند ۲ و یا کمتر را به عنوان تعداد ایدهال خود بیان داشتهاند(نسلی)
- اولویت ازدواج با فامیل: نتایج را در پیوست،جداول(۳۱و۳۲) و نمودارهای(۴-۳۶و۳۷) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۶: درصد افرادی که اولویت ازدواج را با فامیل میدانند(طولی)
نمودار ۴-۳۷: درصد افرادی که اولویت ازدواج را با فامیل میدانند(نسلی)
- تربیت فرزندان: نتایج را در پیوست،جدول(۳۳) و نمودار (۴-۳۸) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۸: درصد افرادی که برای تربیت فرزند از رفتار مسالمت آمیز استفاده میکنند(طولی)
-اهمیت مهریه: نتایج را در پیوست،جدول(۳۴) و نمودار (۴-۳۹) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۹: درصد افرادی که با مهریه موافقند(طولی)
- اظهار نظر والدین در امور فرزندان پس از ازدواج: نتایج را در پیوست،جدول(۳۵) و نمودار (۴-۴۰) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۰: درصد افرادی که با اظهار نظر والدین در امور فرزندان پس از ازدواج موافقند(طولی)
- اظهار نظر والدین در انتخاب دوست فرزندان: نتایج را در پیوست،جدول(۳۶) و نمودار (۴-۴۱) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۱: درصد افرادی که با اظهار نظر والدین در انتخاب دوست فرزندان موافقند(طولی)
- معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج: نتایج را در پیوست،جدول(۳۷) و نمودار (۴-۴۲) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۲: درصد افرادی که با معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج موافقند(طولی)
- سن ازدواج برلی دختر: نتایج را در پیوست،جدول(۳۸) و نمودار (۴-۴۳) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۳: درصد افرادی که سن مناسب برای ازدواج دختران را زیر ۲۰ سال عنوان کردهاند(طولی)
نومکانی: نتایج را در پیوست،جدول(۳۹) و نمودار (۴-۴۴) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۴: درصد افرادی که معتقدند بهتر است پدر و مادر پس از ازدواج .با فرزندان زندگی کنند (طولی)
- ارجحیت کار برای مردان: نتایج را در پیوست،جدول(۴۰) و نمودار (۴-۴۵) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۵: افرادی که با این گویه موافقند:در زمانی که مشاغل محدودند مردان حق بیشتری برای اخذ ان کارها دارند(طولی)
- زن سیاسی: نتایج را در پیوست،جدول(۴۱) و نمودار (۴-۴۶) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۶: افرادی که با این گویه موافقند:در کل مردان نسبت به زنان رهبران سیاسی بهتری هستند (طولی)
در جداول جنسیت و خانواده و رضایت میتوان شواهدی برای تأیید فرضیههای خود یافت. اگر از جداول (با اغماض) صرفنظر کنیم، همانگونه که در دیگر جداول مشاهده میکنید گرایش به خانواده سنتی و همچنین گرایشات جنسیتی سنتی در سالهای ۷۴ بیشتر از سالهای ۷۹ و ۸۲ است و این نشاندهنده گرایشات مادی بیشتر در این دوران است. در کل این قسمت تا حدودی میتواند نظریه ما را مبنی بر افزایش مادیگری در دهه ۶۰ به دلیل بروز جنگ، تحریم و پیامدهای انقلاب، تأیید کند.
اما در این قسمت نیز تنها قسمتی از فرضیه (مقایسه دهه ۶۰ و ۷۰) اثبات میشود ولی درمورد دهه ۵۰ و ۴۰ تحلیل ما به تناقضاتی بر میخورد. به این صورت که در برخی گرایشات دهه ۶۰ مادیگرایانهتر از دهه ۴۰ و ۵۰ است و در برخی گرایشات برعکس. همانگونه که در قسمت فرضیهای تحقیق بیان شد رشد GDP طی این سالها میتواند در فرضیه ما (مادیگراتر بودن دهه ۶۰) اخلالهایی ایجاد کند. زیرا از طرفی ما مشکلات جنگ و انقلاب را در دهه ۶۰ شاهدیم و از طرفی شاهد رشد GDP نسبت به دهه ۴۰ و ۵۰ بودهایم.
۱۴
نی ریز
۰۰۱۷۷۹/
۱۵
شکل شماره (۴-۲):رتبه بندی شهرستانها در شاخص اقتصاد کشاورزی با مدل AHP
شکل شماره(۴-۳):رتبه بندی شهرستانها در شاخص مسکن و کالبدی با مدل AHP
جمع بندی و نتیجه گیری از مدل AHP در اقتصاد کشاورزی و مسکن : در شاخص اقتصاد کشاورزی شهرستان شیراز رتبه اول را به خود اختصاص داده است و شهرستان ممسنی نیز از لحاظ شاخص کشاورزی مقام دوم را در بین شهرستانهای استان فارس به خود اختصاص داده است در شاخص مسکن و کالبدی در بین شهرستانهای استان فارس شهرستان شیراز به عنوان مرکز استان رتبه اول و شهرستان فسا نیز رتبه دوم را به خود اختصاص داده است.
۴-۱۲- سنجش و ارزیابی توسعه شهرستانهای استان فارس با بهره گرفتن از تکنیک تاپسیس(شاخص آموزشی)
مدل تاپسیس برای اولین بار توسط Hwag and yoon(1981) ارائه گردید. (نصیری قیداری و همکاران،۲۸۸:۱۳۸۹). سابقه استفاده از مدل تاپسیس در ایران با طیف های کاربردی در زمینههای امکان سنجی، اولویت بندی و ارزیابی عملکرد، از آغاز دهه ی۱۳۷۰به شکل محدود آغاز شده است (افتخاری و همکاران،۳۱:۱۳۹۰). برای رتبه بندی بخشهای مخلف اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، روشهای مختلفی وجود دارد که الزاماً جواب های یکسانی در پی ندارند. یکی از روشهای رتبه بندی که دارای قدرت بالایی در تفکیک گزینه هاست، تکنیک رتبه بندی ترجیحات بر اساس شباهتشان به راه حل ایده آل است که به صورت اختصار با نام تاپسیس شناخته میشود (زیاری،۲۳:۱۳۸۹).
در این بخش سعی برآن شده است تا با بهره گیری از قابلیتهای تکنیک تاپسیس به ارزیابی و سنجش شهرستانهای استان فارس از لحاظ آموزشی بپردازیم مواردی که در شاخص آموزشی در نظر گرفته ایم عبارت است از: نسبت دانش آموزان پسر در دوره آمادگی به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختردر دوره آمادگی به جمعیت شهرستان، نسبت آموزشگاه در دوره آمادگی به جمعیت شهرستان، نسبت کلاس در دوره آمادگی به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در دوره ابتدایی به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختردر دوره ابتدایی به جمعیت شهرستان، نسبت کارکنان آموزشی در دوره ابتدایی به جمعیت شهرستان، نسبت کارکنان دفتری و اداری در دوره ابتدایی به جمعیت شهرستان، نسبت آموزشگاه در دوره ابتدایی به جمعیت شهرستان، نسبت کلاس در دوره ابتدایی به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در دوره راهنمایی به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختر در دوره راهنمایی به جمعیت شهرستان، نسبت کارکنان آموزشی در دوره راهنمایی به جمعیت شهرستان، نسبت کارکنان دفتری و اداری در دوره راهنمایی به جمعیت شهرستان،، نسبت آموزشگاه در دوره راهنمایی به جمعیت شهرستان، نسبت کلاس در دوره راهنمایی به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در دوره دبیرستان به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختردر دوره دبیرستان به جمعیت شهرستان، نسبت کارکنان آموزشی در دوره دبیرستان به جمعیت شهرستان، نسبت کارکنان امور دفتری و اداری در دوره دبیرستان به جمعیت شهرستان، نسبت آموزشگاه در دوره دبیرستان به جمعیت شهرستان، نسبت کلاس در دوره دبیرستان به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در دوره پیش دانشگاهی در شاخه متوسطه نظری به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختر در دوره پیش دانشگاهی در شاخه متوسطه نظری به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در دوره پیش دانشگاهی در شاخه فنی و حرفه ای به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختردر دوره پیش دانشگاهی در شاخه فنی و حرفه ای به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در دوره پیش دانشگاهی در شاخه کارو دانش به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختردر دوره پیش دانشگاهی در شاخه کارو دانش به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در فارغ التحصیلان در رشته ریاضی و فیزیک نسبت به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختر در فارغ التحصیلان در رشته ریاضی و فیزیک نسبت به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در فارغ التحصیلان در رشته علوم تجربی نسبت به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختر در فارغ التحصیلان در رشته علوم تجربی نسبت به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در فارغ التحصیلان در رشته علوم انسانی نسبت به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختر در فارغ التحصیلان در رشته علوم انسانی نسبت به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان پسر در فارغ التحصیلان در رشته فنی و حرفه ای نسبت به جمعیت شهرستان، نسبت دانش آموزان دختردر فارغ التحصیلان در کارو دانش نسبت به جمعیت شهرستان، نسبت سواد آموزان شهری به جمعیت شهرستان، نسبت سواد آموزان روستایی به جمعیت شهرستان، نسبت کلاس شهری در دوره نهضت به جمعیت شهرستان، نسبت کلاس روستایی در دوره نهضت به جمعیت شهرستان.
در مرحله اول باید ماتریسی از داده ها تشکیل شود که آمار و اطلاعات مربوط به این بخش از مرکز آمار ایران استخراج شده است که به علت حجم عظیم اطلاعات از آوردن آن خوداری شده است. در مرحله بعد اعداد را نرمالیزه کرده و با بهره گرفتن از نرم افزار Expert Choice وزن های مربوط به هر داده را به دست آورده و در وزن های نرمالیزه ضرب می کنیم که در جدول زیر بیان شده است.
الف ) ماتریس استاندارد داده ها
جدول شماره (۴-۱۹): ماتریس استاندارد داده ها در مقاطع مختلف تحصیلی
آمادگی
ابتدایی
پسر
دختر
آموزشگاه
کلاس
پسر
دختر
دفتری و اداری
آموزشی
آموزشگاه
کلاس
وزن
اباده
.۰۳۱/
۰۱۲/
۰۰۴/
۰۰۱/
۰۱۵/
۰۱۹/
۰۰۷/
۰۰۷/
۰۰۲/
۰۰۱/
ارسنجان
۰۰۱/
ط: روش تحقیق
این پایان نامه از لحاظ روش تحقیق به صورت توصیفی – تحلیلی و از لحاظ روش گرد آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای انجام می شود و ابزار مورد استفاده در این کار نیز فیش برداری از بانک های اطلاعاتی، کتب، رساله و پایان نامه و … می باشد.
ی: سازماندهی پژوهش
پیش از پرداختن به طرح کار لازم می دانم که به بیان نظم منطقی آن بپردازم.
نگارنده در ابتدا نگارش، تحقیق خود را به دو بخش تقسیم نمود: مباحث نظری و مفاهیم عدالت ترمیمی در یک بخش (بخش نخست)، و رویکردهای پیش دادرسی عدالت ترمیمی در بخش دوم. این طرح به دو دلیل دارای ایراداتی بود.
نخست آنکه برخی مباحث عدالت ترمیمی که در بخش نخست به آن پرداخته شده بود، سبقه پژوهشی در آثار و کتب دیگر داشت و بیان دوباره آنها تکرار مکررات می شد، دوم آنکه عنوان بخش دوم از این تحقیق به صورت تقریبی با عنوان پایان نامه مشابه می شد(رویکردهای پیش دادرسی عدالت ترمیمی )که این نیز خود انتقاداتی در پی داشت. به همین منظور نگارنده طرح مذکور را طبق توصیه استادان محترم تغییر داد و ضمن حذف برخی مباحث نظری و مفاهیم عدالت ترمیمی، به بیان آن دسته از مباحثی که دارای تازگی بوده و یا از حیث گیرایی مطلب، بیان آن برای خوانندگان لازم می آمد بسنده نمود. در نهایت سازماندهی تحقیق به شکل کنونی درآمد.
فصل نخست با عنوان مفاهیم عدالت ترمیمی به بررسی مهمترین مباحث نظری عدالت ترمیمی همچون تعاریف، اهداف و اصول عدالت ترمیمی، به بیان مبانی فلسفی عدالت ترمیمی، ظهور عدالت ترمیمی در یک برهه از تاریخ اندشه های کیفری و تهدیداتی که پس از به وجود آمدن اندیشه های نئوکلاسیک نوین حیات آن را به خطر انداخته است می پردازیم. و مبحث بعد را به بررسی زمینه ها و مبانی عدالت ترمیمی که نسبتاً بحث جدیدی می باشد اختصاص داده ایم، و سپس الگوهای عملی عدالت ترمیمی که عبارت است از میانجیگری، نشست و محافل تعیین مجازات را بررسی می نماییم.
فصل دوم تحت عنوان رویکرد های دادرسی کیفری در بستر عدالت ترمیمی به بررسی شیوه میانجیگری موجود در نظام پیشین آیین دادرسی کیفری و نظام جدید می پردازد و در ضمن بررسی پیشینه میانجیگری در قوانین ایران به بررسی اهداف، اصول و شرایط صدور آن درکنار مباحث دیگر پرداخته است. در فصل سوم، با عنوان ترمیمی شدن نهادهای پیش دادرسی کیفری مباحث خود را به دو گفتار تقسیم می نماید نخست رویکردهای ترمیمی نهادهای قانون آیین دادرسی کیفری و دوم رویکردهای نیمه ترمیمی قانون آیین دادرسی کیفری.
در خصوص دلایل انتخاب طرح اخیر، بیان سه نکته لازم به ذکر است؛
نکته اول؛ در فصل نخست به بیان مفاهیمی می پردازد که در بدو امر به نظر می رسد تکرار مکررات بوده و لزومی به پرداختن دوباره بدان ها نبوده است، لیکن صاحب قلم با در نظر گرفتن دو دلیل این مباحث را بیان نموده است، ۱- هرچند برخی از این مباحث در کتابها و پایان نامه ها و مقالات به کرات کار شده است، اما همچنان برخی از مهمترین این مباحث مغفول مانده است که از جمله آنها می توان به مباحث فلسفی عدالت ترمیمی، ارائه تعریفی جامع از عدالت ترمیمی در قالب یک چارچوب تحلیلی، شکل گیری اندشه های بازگشت دوباره به سزاگرایی (نئوکلاسیک نوین) و غیره اشاره نمود که در حوزه عدالت ترمیمی بررسی نشده است[۳]؛ دوم آنکه با توجه به شکل گیری مباحث نسبتاً جدید در عرصه حقوق کیفری از جمله پیدایش مکتب نئوکلاسک بازاندیشیده شده و مشتقات آن همچون نظریه تسامح صفر و پنجره های شکسته، که از جمله مباحث جدید در حقوق ایران است، و عدم پرداختن به تعامل و تقابل این مکاتب با مباحث عدالت ترمیمی، به عنوان رویکرد مقابل اندیشه های ترمیمی، لزوم بررسی این مباحث بیش از پیش به چشم می خورد. و البته پر واضح است که هدف ما صرفاً پرداختن به مباحث نظری نیست، بلکه هدف پرداختن به هست ها و باید های این مباحث در عرصه عمل و رویکردهای قانون آیین دادرسی کیفری است.
نکته دوم؛ به این دلیل که شیوه های ترمیمی قانون مذکور عمدتاً ناظر به رویکردهای پیش دادرسی می باشد و در حوزه اختیارات دادسرا و اولیاءِ آن از قبیل دادستان، بازپرس و دادیاران است؛ نگارنده از ذکر سایر رویکردها ازجمله تعویق صدور حکم(مواد ۴۰ -۴۵ ق.م.ا.)، عفو و تخفیف محکومان(مواد ۳۷ – ۴۰ ق.م.ا.) در مرحله دادرسی و تعلیق اجرای مجازات (مواد ۴۶ – ۵۶ ق.م.ا.)، جایگزین های حبس(مواد ۶۴ – ۸۷ ق.م.ا.)، نظام آزادی مشروط(مواد ۵۸ – ۶۴ ق.م.ا. ) و نیمه آزادی (مواد ۵۶ – ۵۸ ق.م.ا. )وغیره در مرحله پسا دادرسی بدین جهت که وارد در حوزه قانون مجازات اسلامی شده و پرداختن به آنها، سبب خارج شدن از موضوع پایان نامه می شود، پرهیز نموده است و تنها به رویکردهای پیش دادرسی موجود در قانون آیین دادرسی کیفری می پردازد.
نکته سوم؛ با توجه به اعتقاد نگارنده حاضر مبنی بر اینکه شیوه های ترمیمی شامل دو دسته رویکرد می باشد، نخست رویکردهای ترمیمی که ماهیت ذاتی آنها، ترمیمی است، همچون میانجیگری، نشست و محافل تعیین مجازات- فصل دوم خود را به این دسته،که در عمل مقنن تنها میانجیگری را پذیرفته است، اختصاص داده است. و دوم رویکردهایی برون سازمانی عدالت ترمیمی که در بستر نهادهای آیین دادرسی کیفری دارای جلوه های عدالت ترمیمی است، و برخی رویکردهای ترمیمی تام می باشد همچون تعلیق تعقیب، تعویق صدور حکم و برخی رویکردهای نیمه ترمیمی همچون قرار ترک تعقیب و بایگانی پرونده، فصل سوم خود را به دسته اخیر اختصاص داده است.
بخش نخست: عدالت ترمیمی و رویکردهای مرحله دادرسی
فصل نخست: مفاهیم عدالت ترمیمی ( الگوها و فلسفه )
مبحث نخست: الگوهای نظری عدالت ترمیمی
در این فصل ما در مبحث نخست به بررسی و بازپژوهی الگوهای کلیدی عدالت ترمیمی تعاریف و چالش های تعریف آن، اصول و اهداف عدالت ترمیمی میپردازیم و در مبحث دوم تاریخچه عدالت ترمیمی از ظهور آن تا شکل گیری جنبش مخالف با عدالت ترمیمی میپردازیم.
گفتار اول: مفاهیم عمومی
در این مبحث به مفاهیمی همچون تعریف عدالت ترمیمی می پردازیم و این مقوله را که آیا امکان تعریفی جامع از آن وجود دارد یا خیر بررسی کرده و اهداف کلیدی آن را در قالب دو دسته منفک از یکدیگر نخست اهداف فرایند و دوم اهداف نتایج بر می شماریم. در پایان نیز اصول عدالت ترمیمی و راهبردهای آن که منتج به برآیند ترمیمی میشود می پردازیم.
الف. تعریف عدالت ترمیمی
عدالت ترمیمی، رویکردی است که ریشههای شکل گیری آن به اجتماعات اولیه بشری و تلاشهای مصلحانه ریش سفیدن این اجتماعات برای حل و فصل مصالحه آمیز آن باز میگردد. لیکن با وجود قدمت تاریخی آن تعریف عدالت ترمیمی همچنان دارای پیچیدگیهای فراوانی میباشد. پیچیدگی از این جهت که عدالت ترمیمی همچون منشوری چند وجهی است که دارای عناصری همچون فرایند، نتایج و اصول است و توجه به هر کدام از این عناصر سبب دور شدن از عناصر دیگر شده و در نتیجه ارائه تعریفی جامع و کامل را دشوار میسازد. بنابر نظر برخی محققین این رشته، بهترین تعریف از عدالت ترمیمی میتواند به عنوان چتر مفهومی[۴] در نظر گرفته شود که اصول مختلف در آن جای میگیرد و در پی آن، مفاهیم مختلف و زمینههای مشترک یکدیگر را باز میجویید.[۵] در طیفی وسیعتر عدالت ترمیمی میتواند به عنوان یک استراتژی یا تنظیم استراتژی تلقی گردد که در پی حل و فصل اختلافات بین طرفین میباشد و کاربردهایی در عرصه جامعه، سازمان ها، مدارس و … دارد.
بنابراین عدالت ترمیمی می تواند به عنوان روحی صلح جو در زمینه اختلافات گوناگون- از اختلافات سیاسی و امنیتی تا اختلافات خانوادگی و حتی همسایگی- بدمد. روح عدالت ترمیمی از فرضیههای عملی و دانشگاهی و سیستمهای قضایی سرچشمه میگیرد که هر یک از جنبشهای اجتماعی و نظریههای دانشگاهی به صورت یک مجموعه[۶] در شکل گیری مفهوم عدالت ترمیمی تاثیرگذار بوده است.[۷]
با وجود آن که اصطلاح عدالت ترمیمی، اصطلاحی است که به صورتی معمول و رایج، مفهومی کلاسیک و سنتی است لیکن تا اواخر دهه ۱۹۹۰ که اشخاصی همچون مارتین رایت (۱۹۹۰)، ایگلاش (۱۹۹۷)، زهر (۱۹۸۵، ۱۹۹۰)، وان نس و استرانگ (۱۹۹۷) و غیره در پی تعاریف عملی آن برآمدند، همچنان به عنوان واکنشی در برابر بزهکاری در جهان شناخته میشد.
در سال ۱۹۹۵، تونی مارشال کاملترین تعریف از عدالت ترمیمی را تا آن زمان ارائه داد و بیان نمود که،« عدالت ترمیمی فرآیندی است که به وسیله آن همه طرفین که سهمی در جرم خاص دارند گرد هم میآیند تا با کمک یکدیگر درخصوص عواقب بعدی جرم و مسائل ناشی از آن در آینده اتخاذ تصمیم نمایند».[۸] این تعریف اگرچه تعریفی به نسبت کامل بود لیکن پس از انتشار آن مورد انتقاد حقوقدانان و جرم شناسان قرار گرفت که در ادامه به بخشی از این انتقادات خواهیم پرداخت[۹].
در تعریف دیگری که هوارد زهر در کتاب کوچک عدالت ترمیمی ارائه داده و در واقع برگرفته از تعریف تونی مارشال است، بیان میکند که «عدالت ترمیمی فرآیندی است برای درگیر نمودن- تا آنجا که امکان پذیر است- کسانی که دارای سهمی در یک جرم خاص هستند تا به طریق جمعی نسبت به تعیین و توجه به صدمات و زیانها، نیازها و تعهدات جهت التیام و بهبود بخشیدن و راست گرانیدن امور به اندازهای که امکانپذیر است اقدام نمایند».[۱۰]
به نظر برخی مفسرین تعریف تونی مارشال از عدالت ترمیمی با این انتقاد مواجه است که بیش از اندازه بر روی فرآیندگرایی متمرکز شده و با تاکیدی که بر روی فرآیندهایی همچون «با همدیگر آمدن»[۱۱] و «حل و فصل جمعی»[۱۲] دارد، درباره اهداف این فرایند یا ارزشهایی که ممکن است برای فهم عدالت ترمیمی مفید باشد صحبتی نکرده است.[۱۳]
تعاریف مذکور دارای نقاط ضعف و کاستیهای فراوان است و برای آنکه بتوان به تعریفی کامل و جامع از عدالت ترمیمی دست یابیم، ناچار به نقد این کاستیها و در نتیجه ارائه یک ساختار منسجم از آن میباشیم.
در وصف اهمیت این موضوع دو دلیل قابل ذکر است:
نخست آنکه فرآیندهای عدالت ترمیمی اغلب نتایج گفتگوهایی است که تنها جنبه نمادین یا حتی ترمیمی ندارد اما ممکن است منجر به تحمیل یک تعهد اضافی برای بزهکاران همچون کار در موسسات خدمات عمومی، ارائه خدمات به بزهدیده و غیره شود[۱۶] لیکن همین تعهدات اضافه، خود در مقابل سنگینی برخی از مجازاتها در سیستم عدالت کیفری بسیار ناچیز به حساب میآید[۱۷].
دوم آنکه؛ عدم رجوع به نتایج در تعریف مذکور از نظر منتقدان مسالهای دشوار و غیرقابل قبول است،[۱۸] زیرا پروندههایی وجود دارد که فرآیندهای عدالت ترمیمی نمیتواند برای آنها مناسب و کافی باشد. به همین دلیل برخی در پی سازگاری و انطباق رویکردهای ترمیمی با سیستم عدالت کیفری (تا آنجا که ممکن است)، می باشد و در پی نتایج مطمئنتری میگردند و تلاش میکنند تا این رویکردها با اهداف و ارزشهای عدالت ترمیمی سازگار شود[۱۹]. این رویکرد میتواند منجر به گسترش شبکه رسیدگی کیفری، و در نتیجه شکل گیری دو نظام مختلف رسیدگی را به وجود بیاورد.
دست یافتن به یک چارچوب از تعریف عدالت ترمیمی کاری دشوار است به ویژه زمانی که میبایست تعریف عدالت ترمیمی را از رویکردهای بزهدیده محور و رویکردهای غیررسمی جایگزین دعوا جدا نمود به همین دلیل نگارنده چارچوبی تحلیلی از عدالت ترمیمی را که جیمز دیگنن ترسیم می کند، بیان و سپس تلاش می نماید به یک تعریف نسبتاً جامع از عدالت ترمیمی دست یابد.[۲۳]
” من در این حد به شکل جدی با قضیه روبرو نشدهام. من دو سال و نیم است که شروع کردم و تازه در این مابین چند ماهی هم کار را رها کردم. نقاشی با هیچ هنری قابل قیاس نیست و من به شکل عجیبی درگیرش شدم. البته این به این معنا نیست که اگر تمام شود من هم تمام میشوم. راستی من در آخر این مصاحبه از شما میپرسم که اختلالات ندا رضوی پور چیست.”
وقتی داشتم کارها را بررسی میکردم به این نکته رسیدم که در عین پیچیدگی و درهم تنیدگی آثار، یک جور رهایی هم قابل رویت است که برایم قابل توجه بود. به عبارت دیگر این درهم فشردگی در مقابل سادگی که باعث میشد من با این اختلال به عنوان موضوع مورد بررسی احساس نزدیکی کنم. این پارادوکس از کجا میآید؟
” فکر کنم دلیلش این است که من خیلی راحت و ساده به آنها پرداختهام، قرار نبود که اینها خیلی شبیهسازی بشوند و نقاشی فیگورایتو بشوند که اولا” تخصص من نبود و دوما” اینکه دغدغهی من نیست. من در حالت خطی طرحها را نگه داشتم و درست است نظراتتان که من خیلی آزادانه به آنها پرداختهام. هیچ کدام زیر سازی ندارند و دلیلش هم این است که خودم را به این سمت نبردم که من یه نقاشم و باید یک اثر نقاشانه ارائه بدهم تا با تعاریف مثبت مواجه بشوم، بلکه این درونمایه ذهنی من بود و در تابلوهای آخر حتی به خط رسیدم و خطوط اولیه را در حد ماژیک نگه داشتم. دلیل دیگرش هم شاید این است که من آثار را در پایین و هم تراز با بیننده قرار دادم و بالا نبردم.”
شاید اگر بخواهیم از بعد دیگری به این آثار بپردازیم اینها اختلالات نیستند بلکه اختلافاتی به صورت بزرگنمایی شده هستند و بیشتر از اختلال، اختلاف و عدم تطابق میباشند زیرا بیشتر از نمود درونی، نمود بیرونی دارند و بر روی اختلالات جسمی_فیزیکی متمرکز شده اید. اختلاف اینها با ما و با خودشان در وضعیت سلامت کامل.
” نمیدانم که این درست است یا نه، مسئلهی مهم برای من این فشاری بود که بر اعصاب این افراد تحمیل شده بود، به طوری که انگار یک خط عصبی گره بخورد یا دو سلول از کار بیافتد. اکثرا” این عارضه ارثی هم نیست یا مشکلی که ممکن است در اثر تصادف یا ضربه خاصی باشد. در خیلی از اوقات بیدلیل است و حتی پزشکها هم نمیدانند دلیل این مسئله چیست و از کجا میآید. این اختلال میتواند خیلی آرام شروع شود و من با این نمایشگاه میخواستم بگویم که این افراد فرقی با ما ندارند و در هر لحظه ممکن است ما هم دچار بشویم. این ندانستن و غیر قابل پیشبینی بودن برای من جذابیت داشت. اینکه این سایه ای است که میتواند برما هم باشد و ما به هیچ وجه مجزا از آنها نیستیم. به همین دلیل علاوه بر اختلاف، اختلال هم دارند و اینکه آدمی با چنین عارضهای به شکل خیلی خوب هم با وجود این مشکل به زندگی خود ادامه میدهد.”
آیا این آثار نمود عینی و خارجی داشتند یا از روی همان کتاب است و اینکه کمی در مورد پیشینه و پسزمینه این کارها توضیح دهید.
” نه، من کسی را از نزدیک نمیشناختم. اما همیشه یک گرایش پزشکی داشتم و علاقمند به مباحث علمی بودم. البته شاید دلیل مهمش این باشد که من در ابتدا پزشکی میخواندم و تا دو سال هم تردید داشتم که این رشته را ادامه بدهم یا به دنیال هنر بروم. به همین دلیل در کلاسهای هر دو رشته شرکت میکردم، همین مسئله باعث شد کتابهای با این موضوعات برایم مورد توجه باشد. بله من در ابتدا جذب کتاب شدم و در این دو سال که بر روی این موضوع کار میکردم متمرکز شدم و نمونههایی عینی را دیدم و توجهم را جلب کردند.”
اساس هر کار هنری بر مبنای نوع نگاه و سلیقه ی آفریننده ی آن است اما در این میان شاید می بایست مجالی هم به مخاطب داده شود برای ورود به این فضای ذهنی. به صورت کلی در خیلی از تابلوها بدلیل گنگی و ندادن کدهای مربوطه به مخاطب، بیننده ی آثار ارتباط لازم را با اثر نمی تواند ایجاد کند، نظرتان در این خصوص چیست؟
” مدت زیادی بر روی این نکته فکر کردم که کدهایی را برای بیننده بگذارم یا که نه، ولی در نهایت تصمیم گرفتم هیچ نشانه ای را در کارهایم نگذارم. نمی دانم که کار درستی کرده ام یا که نه اما می دانم چرا به این شکل عمل کردم، چون برایم جذابتر بود به جای اینکه من خطی به بینده بدهم، بیننده سعی کند خودش یک نشانه و خطی پیدا کند و به دلیل وجودی اینها برسد، چرایی انتخاب این موضوع برای کار و چرایی اختلالات. البته تعداد معدودی هم به نتایجی رسیدند که برای من بسیار جالب بود.”
شاید همذاتپنداری کردهاند با خودشان؟
” بله، شاید میخواستند به اختلالات خودشان پی ببرند. اما ممکن هم هست که این کارم صحیح نبوده اما مایل نبودم خطی بگذارم بین آثارم.”
بهتر نبود از موسیقی یا چیزی برای فضاسازی و درک بیشتر کار نزد مخاطب کمک بگیرید؟
” بله، حتی یه موسیقی کوتاه درحد یک صدا را استفاده کردم که احساس وهمانگیزی ایجاد میکرد ولی دوست داشتم کف گالری را از شن پر کنم تا بیننده در هنگام راه رفتن احساس عدم امنیت بکند که میسر نشد.”
فرمها، فرمهای شماتیکی هستند، شاید بشود گفت به نوعی ایرانی نیستند، اینها از کجا میآیند؟
” خیلیها به من گفتند که کارهایت زیاد ایرانی نیستند، البته من واقعا” متوجه نمیشوم، حتی یک بیننده میگفت این تابلو شبیه دخترت هست، نمیدانم شاید باید اعداد را فارسی می نوشتم. اینها همه از یک کتاب آمدهاند.”
یعنی این طرح ها واقعی بودند؟
” بله، بعضیهایشان را از روی کتاب آوردم، که اینها موردهای پزشکی هستند. در حدی که اگر دکتر اعصاب و روان بیاید و ببیند میتواند بگوید که مشکل هر کدام چیست. در مورد سوال قبلی این نکته را هم باید اضافه کنم که همیشه به من میگویند که کارهایت ایرانی نیستند، که من نمی دانم باید باشند یا که نه.”
حرکتی در نقاشیها می بینم، درکنارهم نوعی روند طی شده محسوس است.
” چیز جالبی که عدهای به من گفتند این بود که تو میخواستی حرکت را نشان بدهی، اینکه یک حرکت را در دوبعدی نقاشی نشان بدهی، من چنین مقصودی نداشتم. در خیلی از کتب علمی هم برای نشان دادن از فلش و علایمی استفاده میکنند مثل علایم هواپیما، من از سالها پیش کلکسیونی از این علائم را جمع آوری کردهام چیزی در حدود بیست سال.”
یعنی به طور ناخودآگاه؟
” نه، به این شدت ناخودآگاهانه نیست. برای اینکه نشان داده بشود این فرد در یک لحظه دستش رو به بالا می رود. برخی هم میگفتند مثل این میماند که این آدمها لحظهای از حالت فریز شدن خارج شده و حرکت میکنند.”
درسته، من خودم هم موافقم…
“به نوعی مثل این میماند که در این زمان با تو هستند.”
این تعبیر خیلی سینمایی است.
” دقیقا"، مثل انیمیشن.”
فلسفهی وجودی این اعداد چیست؟
” این اعداد از تصاویری که در کتاب بودند میآید که بخشی را نگه داشتم و این اعداد باعث میشودکه اینها به مانند یک سری پرسشهای آزمایشی باشند و اینکه یک جایی هم برای آزادی عمل من بگذارید.”
چیزی که برای من جالب بود این عمقی است که به جزییات داده اید که باعث میشود من مخاطب با کارها ارتباط برقرار کنم.
” ممنون “
جزییاتی که شاید اول خیلی راحت از کنارشان بگذریم.
” من خیلی خوشحالم که شما این را میگویید چون من دو سال و نیم با اینها سر کردم که البته این جزء اختلالات من است، من با اینها واقعا” ارتباط برقرار کردم و هرکدام به طور مجزا برای من شخصیتی دارند و من بیدلیل از میان آن همه طراحی و عکس انتخابشان نکردم.”
برای اینها پیشینه هم ساختید؟
” کما بیش بله. بعضیهایشان نوشته شده بود ولی در برخی نه. برای من این آدمها با این شکل و رنگ بودند، انگار هرکدام از اینها خودشان به من میگفتند که باید چگونه نقاشی شوند و این بخش دوست داشتنی کار بود. چون تک تک اینها بُعد داشتند. شما اولین نفری هستید که این را به من میگویید، معلوم است خیلی خوب کارتان را بلدید.”
در پایان مصاحبه، در مورد اختلالات ندا رضوی پور نمیخواهید که بیشتر توضیح بدهید؟
” شما باید به من بگویید.”
من به صورت مشخص چیز زیادی ندیدم
” خب من ظاهر سازی کردم. راستی کسی که پوستر نمایشگاه را طراحی کرده از یکی از عکسهای من استفاده کرده است. یعنی ایشان اول از همه تخمین زده است که اختلال از خودم شروع میشود.”
گزارشی از نمایشگاه «سلف سرویس» ندا رضوی پور[۱۹۱]
” خانم رضوی پورکه من هنوز اجراهای موفق او را در نمایشگاه هنرنو موزه هنرهای معاصر تهران، به گمانم درسال ۱۳۷۹ یا ۱۳۸۰ به یاد دارم، این بار ایده ای کهن وبارها به کار رفته را موضوع «اجرا»یش قرارداده بود.
برکف فضای شبه عبادتگاه نگارخانه که بامعماری اش، جایی چون یک عبادتگاه راتداعی میکند، با چهار ستون وسقف بلند و پله های پیچ در پیچی که تو را از سطح خیابان به این معبد روحانی و معنوی هدایت میکند چند قطعه قالی پاخورده و کهنه پهن شده بود و از مخاطبان و بازدیدکنندگان خواسته می شد (یا به آنها این اجازه وامکان داده می شد ) که طی دو یا سه روز «اجرا»، باقیچی هایی که در نمایشگاه بود، به جان فرش ها بیفتند و هر کدام قطعه یی یا برشی، کناره یی یا ترنجی از قالی را ببرند و در پاکت هایی آماده بیندازند و باخود ببرند، یا به آرامش یا به شکلی یغما گونه.
ایده بریدن و قطعه قطعه کردن یک تمامیت مستقر و موجود، تازه نیست و میدانم که خانم رضوی پور هم می دانند که تازه نیست و بارها و بارها، طی ۴۰-۵۰ سالی که از هنر مفهومی می گذرد، بارها توسط هنرمندان مختلف به کاررفته است. به گفته ی کتاب ها، گویا اولین بار ایده «قطعه های بریده » توسط یوکو اونو[۱۹۲] هنرمند مفهومی ژاپنی (که بعدها همسر جان لنون از گروه بیتل ها شد ) در” غوغای گروه فلاکسوس” در سالهای آخر دهه ۵۰ میلادی در یک « هپنینگ[۱۹۳] »به کار رفت، البته در چارچوب شکلی دیگر از اجرا. او بر صحنه یی، بر یک سکو (شبیه تاتامی ژاپنی ) نشست و از حاضران خواست که هر کدام، با قیچی یا چاقو یا هر شیء تیز دیگر، تکه یی از لباس او را ببرند و قطعه قطعه کنند و ببرند.
این ایده البته در چارچوب اولین پایه های هنر فمینیستی[۱۹۴] به کار رفت اما ایده، توسط بسیاری دیگر از هنرمندان، بارها و بارها و در اجراهای مختلف به کار رفت؛ ایده یی که هم شامل مشارکت مخاطبان، قطعه قطعه کردن اثر هنری، ایده تملک، ایده خشونت فردی و جمعی در جوامع امروزی و… بود. اما خانم رضوی پور فرش را به عنوان یک اثر هنری پیش ساخته، به معنای بریدن و قطعه قطعه کردن میراث فرهنگی و کهن یک ملت، مثله کردن یک هنر کهنسال، یک فرهنگ و یک سنت و اساساً خود سنت، خود زیبایی شناسی، میراث و نماینده یک تهران کهنسال، تاراج و نابودی یک فرهنگ و یک تمامیت فرهنگی و همه وجوه و معانی و تفاسیر و تاویل های منتشر و متبادر به ذهن و البته خشونت خاموش و در زرورق بسته ی آدم های متمدن شهری و با همه معانی امروزی و اینجایی و فعلی و همزمانی شده اش به کار برده بودند. ایده انهدام به عنوان یکی از روش های مبارزه با هنر مدرن توسط هنرمندان در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ به کار رفته است. نمونه درخشان و دم دستی اش فیلم «آگراندیسمان[۱۹۵]» آنتونیو نی[۱۹۶]است، در سال ۱۹۶۶ و خرد کردن گیتار الکتریک در یک کنسرت.
تنها امتیاز کاربرد فرش به عنوان شیء منهدم شده در «اجرا»ی خانم رضوی پور برهمه موارد قبلی و ثبت شده، کاربرد این ایده را شاید بتوان در مفاهیم مستتر و عیان خود فرش جستجو کرد که چیزی فراتر از کاربردهای قبلی است. اینجا، شیئی به عنوان یک «تمامیت مدرن» به کار نرفته است بلکه در مفهوم یک ساختار وابسته به سنت و فرهنگ و تمدن مورد نظر بوده است. این امتیاز را می شد به شیء انتخاب شده هنرمند داد و از او به خاطر استفاده از یک ایده کهنه و قدیمی بهانه گرفت.
باقی می ماند حسرت من بر نابودی یکی از آن قالی ها که بسیار زیبا و خوش نقش بود که در این ترکیب دو ایده قطعه های بریده و انهدام، در روز حضورم در نمایشگاه، شاهد نابودی اش بودم و حرص خوردم، نه از سر اصرار و ممارست شکوهمندانه حاضرانی که می کوشیدند با قیچی های کند، قالی نازنین را ببرند و قطعه قطعه کنند، بلکه بر سکوت خودم که باید مانع از این مشارکت و خشونت جمعی بر سر زیراندازی می شدم که میتوانست خانه یی را آذین ببندد و به نظرم تازه می شد از این «اجرا»ی خانم رضوی پور، معنایی جدید از ممانعت از انهدام را استخراج کرده و خانه یی فقیرانه را مزین کرد.”
نگاهی به نمایشگاه ندا رضوی بنام ” تخمک های شانسی “[۱۹۷]
” تهدیدهای مادرم چنان جدی بود که جرات امتحان کردن را هم از من می گرفت، حتی برای یک بار، به آدمی که چشمانش لوچ بود خیره نماندم زیرا نگاه کردن به کسی مانند او قدغن بود ، خندیدن که بماند. اگر کسی وقت راه رفتن می لنگید، مثل یک آدم آهنی خشک و زهوار دررفته که انگار روغن کاری نشده است، سرم را پایین می گرفتم و پاهای سالمم را نگاه می کردم، باید دعای شکر هم می خواندم . فرقی نمی کرد نگاه کردن از سر کنجکاوی باشد یا به قصد تمسخر و ریشخند. پرسشی مطرح نبود تا کسی پاسخی دهد این نابهنجاری ها چیستند، توضیح مختصری هم اگر بود، ترس و دلهره ای دوچندان در پی داشت چرا که همواره، اختلال به مثابه نوعی مجازات تعبیر می شد. کسی که اکنون چشمانش لوچ است، پیش تر به کسی که چشمانش لوچ بوده نگاه کرده و خندیده. اکنون خود به مجازاتی همان گونه گرفتار شده است. به ذهن کودکی من هم نمی رسید که بپرسم پس نخستین لوچ به چه کسی نگاه کرده است؟
آیا هنوز هم این چنین است؟ مادران، کودکانشان را از نگاه کردن به چنین افرادی بر حذر می دارند؟ آیا از ترس و باورشان به عقوبت هایی از این دست است یا که از تبیین رفتاری عرفی یا رویکردی اخلاقی در تربیت کودک خویش برمی آید؟ من که دیگر ترسم ریخته است. بارها و بارها به چنین آدم هایی نگاه کرده ام؛ یکی لرزش دست دارد، دیگری پلک هایش می پرد، یک نفر لنگ و چلاق و کج و معوج است. دختری را می بینم که وقت نشستن روی صندلی تعادل ندارد و پاهایش بالا می پرد. اما هنوز بلایی سرم نیامده است، ناگفته نماند به نقاشی هایشان نگاه می کنم. نقاشی هایی که ندا رضوی پور کشیده است. شاید دلیلش همین باشد اما به رغم آن که زمینه اکثر این آثار ، سطوح رنگ آمیزی شده یکدست و فیگورها به غایت ساده هستند ، چیزی در این نقاشی ها است که خیرگی را بر نمی تابد. شاید طراحی از افراد معلول و بیمار باشد که در بدو امر نوعی خرق عادت به نظر می رسد ، اما اندکی کنکاش در تاریخ هنر ، از نقاشی های هیرونیموس بوش[۱۹۸] تا لوسین فروید[۱۹۹] ، تبارگان کهن این نقاشی ها را آشکار می سازد. چیز دیگری در این نقاشی ها است؛ آن ها تکان می خورند ، پلک می زنند و قدم می زنند هر چند لنگ لنگان اما درست بر مسیر همان بردارها و علائمی که رضوی پور روی بوم هایشان کشیده است ، راه می روند همچون تصاویر متحرکی که در کنار علامت های ساده برداری شان به اسباب بازی های درون تخم مرغ شانسی شباهت دارند، که بایدخوش شانس می بودم تا به جای همان هواپیمای بی خاصیت همیشگی ، چیز دیگری نصیبم می شد. بیش از آن چه اکنون مزه تخم مرغ شانسی را به خاطر داشته باشم ، لذت تصاحب یک عروسک کوچک خیمه شب بازی یا آدمک بامزه ای را به یاد می آورم که کوک می شد و مسافت کوتاهی راه می رفت. کمی بدبیاری، تخم مرغ شانسی را از یک شکلات خوشمزه از یک هیجان بی نظیر به زهرماری باورنکردنی تبدیل می کرد. اگر چه گاه امکانی برای لذت بردن وجود داشت؛ وقتی که بدون نگاه کردن به دستورالعمل های نصب و سرهم بندی اسباب بازی ها، مکانیسم جالبشان را کشف می کردم. اما اکنون در نقاشی های « اختلالات » نمی توان نگاه را از حضور پررنگ بردارها و نمودارها بر بستر بوم های بزرگ رنگارنگ برکشید. به نظر می رسد در مقیاسی بزرگ تر، آدمک ها در قامت آدم ها و مکانیسم ها در قالب اختلالات به هیات تصویر درآمده اند. اختلالاتی که اگر چه نوعی نابهنجاری عصبی تلقی می شوند اما ماهیت آن منبعث از رفتار منظم و پیش بینی پذیر شبکه عصبی فرد مبتلا به نوعی بیماری اعصاب و روان است. فیگورها را نگاه می کنم که شاید رضوی پور هوشمندانه نام سندروم آن را مخفی نگاه داشته و تنها به تصویر سازی آن اکتفا کرده است. احتمالا نمایشی از ابتلای فردی به پلک زدن متوالی، ناشی از نوعی بیماری عصبی است. پلک زدن های متوالی این زن، با نظمی که می توان آن را اندکی پس از نگاه کردن به او دریافت ( هر ۱ یا ۲ ثانیه ۱ بار ) هم او و هم من که مخاطب اویم را می آزارد. ابتدا پلک هایش خسته می شوند، سپس قرنیه اش ملتهب می شود و در آخر اشک از چشمانش سرازیر می شود و من هم بیش از آن که حواسم معطوف به گفت و گویمان باشد، متوجه حرکات نامتعارف چشمان او می شود. در واقع این نظم آزار دهنده، ناشی از رفتار منظم و پیش بینی پذیر لیکن نامتعارف شبکه عصبی فرد بیمار است که آن را تنها از وسیله ای با ساختار مکانیکی یا دارای یک سیستم الکترونیکی، می توان انتظار داشت. مثلا از عروسک کوچکی که اگر یک باطری قلمی در پهلویش گذاشته می شد، هر ثانیه یک بار پلک می زد و آواز می خواند، یا از یک ساعت مچی که هر ۶۰ ثانیه، دقیقه ای جدید را نشان می دهد و اگر جز این باشد، بیهوده و معیوب خواهد بود. بدینسان رفتار پیش بینی پذیر شبکه اعصاب انسانی در حوزه ای که انتظار نمی رود به مثابه نوعی اختلال و در سویه مقابل آن، رفتار پیش بینی ناپذیر اجزای مکانیکی یا شبکه الکترونیکی یک شی، نابهنجاری و نقص قلمداد می شود اما رضوی پور در نقاشی هایش از علل بروز این نابهنجاری ها چیزی نمی گوید. رویکرد جذاب او در مخفی نگهداشتن متن توضیحی و احتمالا علمی این تصاویر و پرهیز هوشمندانه او از نام گذاری نقاشی ها، این شائبه را ایجاد می کند که شاید اساسا این تصاویر به نوشته، تحقیق یا جستاری علمی ملزم نیستند. در واقع استقلال این نقاشی ها از هر گونه ارجاع و خود پسندگی شان، تصاویر را از صرف « بازنمایی » و به تبع آن افق تاویل « اختلالات » را از جهان قاطع احکام علمی می رهاند. هر چند که نمی توان انکار کرد، حضور نشانه های دیگری همچون بردارها و علائم نوشتاری و تکرار موقعیت ها سبب می شود تا پرتره های طراحی گونه او بر زمینه های یکدست رنگی، گاه با تونالیته ای ناچیز، هم ارز پدید آوردن جلوه ای زیباشناختی، در شباهتی انکار ناپذیر با تصاویر ساده ای از سندروم های نورولوژیک که در کتب علمی ترسیم می شود، در سخن پزشکی نیز دلالت یابند. از طرفی تمهید رضوی پور در طراحی فیگورها به شکل و شمایلی که گویا تعمدا و موکدا از پرداخت نقاشانه آن ها پرهیز نموده است، نیز ماهیتی مطالعاتی بدان ها می بخشد. در واقع او آن ها را از صفحات کتاب به بستر بوم آورده است، به جایی که بیش از خوانده شدن، نگریسته شوند. اما در نقاشی های او نه بیماری بلکه کنش شاکله، حصور شخصیت ها را رقم می زند و از این رو رهیافت رضوی پور نه همانند توصیف اختلال در قالب توضیح دانشنامه وار بیماری ها و علل آن، که در نمایش کنش ها و تبعات نابهنجاری های آن ها است. او می گذارد که به تصادف یا مجازات الهی، کمی دقیق تر به یک نابهنجاری در ساختار ژنتیکی - که هر چند بسیار جزئی است اما تبعاتی بزرگ در پی دارد – شاید هم به نطفه ها و تخمک های شانسی بیندیشیم. فرقی نمی کند علت « اختلالات » کدام یک باشد چون هر بار که آدم های نقاشی هایش را نگاه کنید، خواهید دید که دست هایشان می لرزد و لنگ لنگان راه می روند. حتی اگر نگاهشان هم نکنید، بردارهای شبکه عصبی، دست بردارشان نیستند، نگاهتان می کنند گرچه چشمانشان از پلک زدن های متوالی خسته می شود. ندا رضوی پور افرادی را به تصویر کشیده است که گویا نگریستن به آنها بنا به قانونی نانوشته – که اختلالات را نوعی مجازات الهی و عقوبت گناه بر شمرده است – اگر نه ممنوع که همواره امری مکروه به شمار می رود. نقاشی های او روایت هوشمندانه ای از پیوند سخن علمی ( پزشکی ) با تعابیر عرفی و اخلاقی و … در قالب بازخوانی جذابی از نارسایی شبکه های عصبی است. روایتی که از حیث چگونگی نقاشی و رنگ پردازی می توان آن را زیبایی شناسی اختلال نامید.
بیتا فیاضی
بیتا فیاضی، هنرمند پیشرو چندرسانهای، در ۱۳۴۱ در تهران به دنیا آمده است، هنرآموزی را نزد استادانی مانند حاج عبدالله مهری، مهدی انوشفر، رؤیا جاویدنیا و اوژن سیروسی با سفالگری آغاز میکند و نخستین نمایشگاهش به نام” نقاشیهای دیواری و شکلهای انتزاعی” را در ۱۳۷۲ در گالری کلاسیک اصفهان برگزار میکند. سپس به فراگیری مجسمهسازی نزد پیکرسازانی ماند یونس فیاض و رامین سادات قرین، میپردازد و به گفتهی خودش درمییابد که ” کار سهبعدی مفهومی، دستافزار یا مدیوم اوست.” به این ترتیب، از ۲۷ سالگی به مجسمهسازی و چیدمان رو میآورد و نخستین کاری که میکند ساختن ۲۰۰ سگ سفالی له شده و زیر ماشین رفته است. از آنها چیدمانی به نام ” جاده میکشد” برپا میدارد و در نهایت همهشان را در گوری به خاک میسپارد که سپس بر فرازش آسمانخراشی ساخته میشود. فیلمی از کل روند برداشته میشود، و سالها بعد چیدمانی با همین نام در برلن برگزار میکند (۱۳۸۴).
وقتی از بیتا پرسیده میشود که چه چیز الهامبخش او در آفرینش هنری است، گفتهی لوئیز بوژوآ[۲۰۰] را تکرار میکند: ” هنر در بارهی هنر نیست، هنر در بارهی زندگی است."، ” من راز رویدادهایی را که در پیرامونم رخ میدهد، دوست دارم” و با این کنجکاوی شدید نسبت به محیط، از تمام چیزها و موجودات زنده پیرامونش الهام میگیرد.
در سال ۱۳۷۷ همراه با چهار هنرمند دیگر خانهای متروک نزدیک حسینه ارشاد را که قرار بود خراب شود تا آسمانخراشی به جایش ساخته شود، کارگاه خود میکنند و بیتا یک سلسله کلاغ که برایش پرندههای خندهدار و مفتونکنندهای هستند، میسازد و آنها را روی صندوقهای میوه و سقف ایستگاه اتوبوس نزدیک خانه میچیند و مازیار بهاری مستندی با نام آزمایش گروه ۷۷، هنر ناپایدار (هنر ویرانگری) از کل این روند تبدیل خانه به کارگاه میسازد. چیدمان که توجه زیادی را به خود جلب میکند، تأثیر ویرانگری را بر موجودات زنده به نمایش میگذارد. بیتا باز هم ۲۰۰ کلاغ میسازد و در نشست ” آداب فرهنگی در منطقه” که در سال ۱۳۸۱ در بیروت برگزار شد، آنها را درخانهای قدیمی به نام “خانهی زیکو” و باز روی سقف ایستگاه اتوبوس کنار خانه میچیند و شگفتزده میشود وقتی میفهمد که بیروت کلاغ ندارد.
به این ترتیب فیاضی در برانگیختن جنبش هنری نویی نقشآفرینی میکند که مخاطبین تازهای را به خود جلب میکند و به زودی یکی از زنان هنرمندی میشود که در دنیای هنر ایران نقش برجستهای پیدا میکند، آثارش در باخترزمین به نمایش گذاشته میشود و چهرهای بینالمللی مییابد.
در” کودکان شهر تاریک “، چیدمانی چندرسانهای از مجسمه و ویدئو و عکاسی و نقاشی در بارهی تأثیرات زیانبار آلودگی هوا روی کودکان، ۳۴ مجسمه گچی بچه در اندازه طبیعی میسازد و میکوشد تا با آنها دنیایی آرمانی را به نمایش بگذارد که در آن کودکان با شادمانی به بازی مشغولند. این نخستین پروژهای در تاریخ هنر امروز ایران بوده که از سوی سازمانهای متفاوت دولتی و غیردولتی پشتیبانی شد.