کودکآزاری ناشی از غفلت و مسامحه
غفلت یکی از شایع ترین انواع کودک آزاری است که در اقشار کم در آمد جامعه وجود دارد. کودک آزاری ناشی از غفلت و مسامحه عبارت است از عدم مراقبت و علاقه مندی به کودک که شامل محرومیت از نیازهای اساسی همانند غذا، پوشاک و محرومیت از اقداماتی است که جهت رشد و نمو کودک ضروری است.
« خصوصیات بارز غفلت فیزیکی شامل علائم کمبود تغذیه ای همانند عفونت های پوستی و ادراری بچه، علائم کمبود ویتامین به صورت بیماری پلاگرا و بری بری می باشد. مسامحه و سهل انگاری معمولا همراه با گرسنگی شدید دیده می شود. در این حالت عموماً کودک بیش از 40 درصد وزن خود را از دست میدهد و دچار اختلال تغذیه ای – پروتئینی از نوع مرسموس یا کواشیورکو می شود.»
به طور کلی ناتوانی یا غافل ماندن والدین از توجه و رسیدگی به نیازهای هیجانی و عاطفی کودک، مسامحه عاطفی نامیده می شود. همچنین غفلت یا مسامحه ممکن است در خصوص عوامل جسمی و عدم رسیدگی به وضعیت تغذیه و بهداشت کودک باشد.
پدر و مادر یا سرپرست کودک اقدامات لازم را برای رشد جسمانی ، اجتماعی و روانی و سلامتی وی فراهم نیاورند. مانند این که، به کودک آب یا غذا ندهند یا در بیماری او معالجه و اقدامی نکنند و او را در معرض خطر قرار بدهند مثلا به او اجازه تنها زندگی کردن را بدهند. یا او را پاکیزه نگه ندارند و عدم مراقبت های بهداشتی و پزشکی، رها کردن کودک در محل خالی از سکنه و نفرستادن او به مدرسه و غفلت از کودک به مفهوم نادیده گرفتن و اهمیت ندادن به او می باشد.
در صورتی که نیازهای اولیه کودک در زمینه های جسمانی و عاطفی مانند مراقبت های پزشکی و بهداشتی ، ابراز علاقه به کودک و … اگر به طور دائم برآورده نشود ، این قصور، غفلت و مسامحه نامیده می شود.
گفتار چهارم: کودک آزاری جنسی
به کارگیری، استفاده و واداشتن کودک به برخورد با هر گونه رفتار آشکار جنسی یا نمایش رفتارهای جنسی، تجاوز، تماس جنسی، فحشا و هرگونه بهره برداری جنسی از کودکان جهت کسب ارضا میل جنسی می باشد. سوء استفاده جنسی از کودکان ظالمانه ترین و اهانت آمیزترین تجربه انسانی است.
تجاوز به خلوت کودک نیز سوء استفاده جنسی از اوست که از جمله دزدانه نگاه کردن به کودک هنگام تعویض لباس و یا حمام کردن است. در این شرایط در حالی که هیچ کدام از این رفتارها در تعریف رسمی سوء استفاده جنسی قرار نمی گیرد، قربانیان اغلب احساس تجاوز می کنند و از بسیاری از نشانههای روانشناسی مشابه قربانیان زنای نامحرم رنج می برند.
-الهی، اصغر، « کودک آزاری و غفلت» سمینار سراسری اختلالات رفتاری در کودکان و نوجوانان، دانشگاه علوم پزشکی زنجان، ص 12.
- نقدی نژاد، مجتبی، پیشگیری از بزه دیدگی اطفال، ص 17
- پورناجی، بنفشه، مرگ خاموش، نگاهی به پدیده کودک آزاری، انتشارات همشهری، 1387، ص 120
- اشرافیان بناب، مازیار، کودک آزاری چرا و به چه علت؟ نشریه درد، اردیبهشت 1380، ص228.
کودک آزاری جنسی
به کارگیری، استفاده و واداشتن کودک به برخورد با هر گونه رفتار آشکار جنسی یا نمایش رفتارهای جنسی، تجاوز، تماس جنسی، فحشا و هرگونه بهره برداری جنسی از کودکان جهت کسب ارضا میل جنسی می باشد. سوء استفاده جنسی از کودکان ظالمانه ترین و اهانت آمیزترین تجربه انسانی است.
تجاوز به خلوت کودک نیز سوء استفاده جنسی از اوست که از جمله دزدانه نگاه کردن به کودک هنگام تعویض لباس و یا حمام کردن است. در این شرایط در حالی که هیچ کدام از این رفتارها در تعریف رسمی سوء استفاده جنسی قرار نمی گیرد، قربانیان اغلب احساس تجاوز می کنند و از بسیاری از نشانههای روانشناسی مشابه قربانیان زنای نامحرم رنج می برند.
بزه دیدگی جنسی بیشتر به وسیله افراد بزرگسال انجام می گیرد و به دلایلی پنهان می ماند. مثل نادان، تحمل و احساس ندامت خانواده ها، برطرف نشدن و لاینحل ماندن موضوع و به علاوه ممکن است توسط مهاجمین ، کودکان تهدید به آزردن یا ترک شدن شوند.
این صدمات کودکان را فاقد اعتماد به نفس کرده و تحریک پذیری آنان را زیاد می کند. و از نظر روانشناختی تجاوز به عنف منشأ بسیاری از اختلال های روانی مثل فوبیا و اضطراب و افسردگی میشود. زیگموند فروید اثبات کرد که تجارب جنسی در دوران کودکی منشأ اختلال کودکان هیستریکی است و باعث اختلال شخصیتی می شوند.
مبحث سوم: عوامل کودک آزاری
رفتار ناشایست و آزاری که علیه کودکان اعمال می شود، در بیشتر کشورهای جهان موجب نگرانی های روز افزون شده است. پیمان نامه 1989 سازمان ملل متحد در زمینه حقوق کودک (پیمان نامه حقوق کودک)، همچون سایر سیاست های مربوط به کودکان در شتاب گرفتن اصلاحاتی که کودکان را در برابر همه اشکال آزار و خشونت محافظت می کند، امیدهایی به وجود آمده است زیرا تقریباً همه کودکان جهان در کشورهایی زندگی می کنند که به این پیمان نامه پیوسته اند. رواج آزار جسمی و ذهنی توسط والدین و سایر مراقبین علیه کودکان، تنها در چند دهه اخیر مورد توجه و شناسایی قرار گرفته است. هر چه بیشتر به گذشته ها برمیگردیم میزان مراقبت از کودکان کاهش می یابد و خطر مرگ، رها شدن، کتک خوردن، وحشت و سوء استفاده های جنسی از کودکان افزایش می یابد.
کودک آزاری یک پدیده است و مانند تمامی پدیده های دیگر دارای ریشه ها و مسائل مختلفی است که زمینه ساز بروز و علت وقوع آن می گردد.
به طور کلی عوامل کودک آزاری در جوامع مختلف با توجه به فرهنگ ها و قوانین حاکم بر آن جوامع فرق می کند. بنابراین در مجموع مهمترین عوامل مؤثر در بروز پدیده کودک آزاری به شرح ذیل می باشد:
گفتار اول : عوامل مربوط به محیط
کودک آزاری در تمامی گروه های اجتماعی دیده می شود ولی بیشتر در طبقه متوسط به پایین از نظر اجتماعی- اقتصادی دیده می شود. هر گاه طفلی در محیط خانوادگی خود دارای والدین و یا اطرافیان دلسوز و مهربان نباشد، بنابراین احساس حقارت و بدبختی نموده و سعی می کند خود را از کانون خانواده دور ساخته و کمبود عاطفی خود را در محیط خارجی جبران نماید که مرتکب خلاف خواهد شد.
خانواده هایی که در فقر به سر می برند بیشتر با کودکان خود بدرفتاری می کنند. خانواده های پرجمعیت، محیط های خانوادگی در کشورهای صنعتی و بالطبع خانواده های صنعتی، فشارهای اقتصادی، سیاسی ، بیکاری، تورم و گرانی می تواند از جمله عوامل محیطی بروز کودک آزاری به حساب آید.
بند1: عوامل مربوط به محیط خانواده
خانواده اولین جایی است که طفل در آن چشم باز کرده و رشد می نماید و مهمترین مکان برای کودکان در ایام کودکی به شمار می آید. این واحد اجتماعی که کوچکترین واحد اجتماعی به حساب می آید، در عین حال مهمترین و حساس ترین آنهاست که وجود آن برای تأمین نیازمندی های اساسی انسان و بقای جامعه ضرورت دارد. پرخاشگری والدین نسبت به یکدیگر و یا نسبت به کودک، وی را از محیط خانواده ناراضی و فراری می سازد و این عدم رضایت ممکن است کودک را بیشتر به سمت بدرفتاری بکشاند و مقابله یا بدرفتاری آنها نیز توسط والدین عمدتاً بیسواد، نتیجه ای جز کودک آزاری را در بر نخواهد داشت.
- اشرافیان بناب، مازیار، کودک آزاری چرا و به چه علت؟ نشریه درد، اردیبهشت 1380، ص228.
- نقدی نژاد، مجتبی، پیشگیری از بزه دیدگی اطفال، ص 16.
از جمله دشوارترین مسؤولیتهایی که والدین بر عهده دارند بزرگ کردن فرزندان می باشد و بهتر است بگوئیم اغلب پدر و مادر آمادگی لازم برای بچه دار شدن را ندارند. چرا که بعضی از والدین به خاطر مشکلات عاطفی و یا روانی و اجتماعی و اقتصادی نمی توانند والدین خوبی برای فرزندان خود باشند.
اختلاف و جدایی بین والدین سبب اضطراب و تشویش خاطر فرزندان می گردد و در اثر محرومیت از دیدار پدر یا مادر، اطفال احساس فقدان رنج آوری می کنند که عکس العمل لطمات روانی مذکور بعداً به صورت عصبانیت، بداخلاقی ، تمرد از اوامر پدر و مادر و دیگران و بالاخره ناسازگاری و عدم انطباق اجتماعی بروز خواهد نمود.
عدم حضور والدین به علت جدایی، طلاق یا ترک خانواده توسط یکی از والدین، بیماری های طولانی و غیبت غیرارادی یکی از والدین مانند مرگ زن و شوهر یا زندانی بودن آنها، جنگ و … که مانع از اجرای تکالیف ناشی از نقش پدری یا مادری است ، زمینه هر گونه سوء رفتار را برای فرزند فراهم خواهد ساخت.
والدین معتاد بیشتر در فکر تأمین مواد و استعمال آن می باشند و گاه دختران نوجوان خود را در جهت تأمین پول یا مواد وادار به خودفروشی می نمایند، در چنین خانواده هایی خطر غفلت و بی توجهی به کودکان همیشه وجود دارد و این اثر طبیعی است چرا که تمام هوش و حواس والد به مسئله اعتیادش میباشد.
افکار وسواس و رفتارهای عجیب و غریب در این کودکان بیشتر مشاهده می شود احتمالاً بی قرار یا بی توجه و خیال پرداز به نظر می رسد.
همچنین رفتارهای بزهکارانه و پرخاشگرانه از قبیل دروغ گویی ، فرار از خانه و مدرسه، دزدی، فحاشی و خشونت های فیزیکی از آنها بیشتر سر می زند.
بیشتر جوانان مواد مخدری و والدین کودک آزار، خودشان در دوره کودکی مورد کودک آزاری قرار گرفتهاند.
بررسی های متعدد ثابت کرده است که افراد خشن در دوران کودکی ، خودقربانی و یا شاهد خشونت بودهاند. به این ترتیب خشونت خانگی به یک فرد خاتمه نمی یابد و قربانی در بزرگسالی و پس از تشکیل خانواده، همان رفتار را در خانواده در حل اختلافات و تنش های خانوادگی به کار می گیرد.
ازدواج زودرس، بی سوادی و پایین بودن سطح تحصیلات والدین می تواند از مهمترین علل فقدان مهارتهای لازم برای نگهداری و پرورش کودکان باشد. همچنین کودکانی که در خانواده های دارای نامادری و یا ناپدری زندگی می کنند، بیش از کودکان دارای پدر و مادر مورد آزار و خشونت قرار می گیرند.
به نظر نگارنده بیکاری والدین (خصوصاً پدر خانواده) مشکلات اقتصادی، معیشتی، رفاهی و فشارهای روحی و روانی فراوانی را برای خانواده در پی می آورد و این اثر می تواند زمینه های کودک آزاری را در خانواده ایجاد کند. البته در مقابل بیکاری والدین، اشتغال و مشغله زیاد آنها (خصوصاً مادرانی که فرزند خردسال داشته و در امر مراقبت و نگهداری و پرورش فرزندان خود هیچ گونه کمک و یاری ندارند) نیز میتواند زمینههای آزار کودکان و غفلت و بی توجهی نسبت به آنان را فراهم نماید. علاوه بر موارد فوق، علل دیگری نیز در شکل گرفتن پدیده کودک آزاری توسط والدین مؤثر می باشد که اعتقاد والدین به تنبیه، بزهکاری والدین، برداشت های منفی از کودک ، پایین بودن عزت نفس والدین، حاملگی ناخواسته و مسئولیت پذیر نبودن پدر و مادر را می توان نام برد.
-معظمی، شهلا، بزهکاری کودکان و نوجوانان، ص 219
منظور از قرارداد در قراردادهای تجاری بین المللی و در حوزه حقوق تجارت بینالملل توافقاتی است که بین اشخاص حقیقی یا حقوقی در مبادلات کالا، خدمات یا مالکیت فکری منعقد می شود. و اما سوالی که ممکن است مطرح شود این است که معیار تمییز قراردادهای تجاری بین المللی از معاهدات بین المللی چیست؟ به طور خلاصه میتوان گفت که یکی از معیارهای تشخیص معاهدات بین المللی از قراردادهای تجاری بین المللی در( طرفین رابطه حقوقی) است. طرفین یک معاهده بین المللی تابعان حقوق بینالملل یعنی دولتها و سازمانهای دولتی هستند، درحالی که طرفین یک قرارداد تجاری بین المللی عمدتا اشخاص حقیقی و حقوقی حقوق خصوصی میباشند. معیار دیگری که در این خصوص وجود دارد به موضوع معاهده و قرارداد برمی گردد.موضوع معاهدات بین المللی عمدتا به مباحث حقوق بینالملل عمومی و حق حاکمیت دولتها بر سرنوشت خود مربوط می شود؛ اما موضوع قراردادهای تجاری بین المللی بیشتر مبادله کالا و خدمات بازرگانی و حرفهای است که در حوزه حقوق تجارت بینالملل مطرح می شود.[1]
قراردادها تا حدی به بخشی از زندگی در یک اجتماع تبدیل شده اند که شاید شما از اینکه چند قرارداد را در هر روز منعقد میکنید ناآگاه باشید. در مفهومی وسیع تر، یک قرارداد در شکلی ساده، یک توافق است که رابطهای بین یک یا چند طرف را تعریف می نماید. دو نفر که پیمان ازدواج را رد و بدل می کنند داخل یک عقد ازدواج می شوند؛ فردی که فرزندی دارد قراردادی برای حمایت و تربیت آن فرزند منعقد مینماید؛ خریدارانی که غذایی را در یک فروشگاه انتخاب می کنند قراردادی را برای خرید کالا به قیمت بیان شده منعقد مینمایند. یک قرارداد بازرگانی در سادهترین اصطلاح، صرفا توافقی است که به وسیله دو یا چند طرف به منظور داد و ستد بازرگانی صورت میپذیرد. هر قراردادی ممکن است به صورت شفاهی و یا کتبی باشد. شروط کتبی ممکن است در یک یادداشت ساده، مدرک رسمی و یا رسید ثبت شوند. بدلیل اینکه یک رابطه قراردادی بین دو یا چند فرد که به صورت بالقوه منافع مخالفی دارند شکل میگیرد، شروط قرارداد به طور معمول و به وسیله حقوقی که برای حمایت طرفین به کار گرفته شده اند، ضمیمه و محدود میگردند و برای تعیین روابطی خاص بین آنها در جایی که مقررات غیر معین، مبهم و یا حتی حذف شده باشند، خواهند بود. زمانی که یک طرف وارد یک قرارداد تجاری با طرف ناشناس و دور افتادهای که در آن سوی مرزها است می شود، قرارداد اهمیت مضاعفی پیدا می کند، پیدایش یک قرارداد بین المللی روند پیچیدهتری از تشکیل یک قرارداد بین طرفینی است که از کشور و فرهنگی یکسان میباشند. در یک داد و ستد فرامرزی، طرفین معمولا به صورت رو در رو با یکدیگر ملاقات نمیکنند، آنها رویه ها و ارزشهای اجتماعی متفاوتی دارند، و حقوقی که قراردادها موضوع آن میباشند به وسیله حکومتهای مختلفی و با سیستمهای حقوقی مجزا اعمال میشوند. این فاکتورها به آسانی میتوانند منجر به سوءتفاهمات شوند و بنابراین طرفین قرارداد فهم متقابل خود را از شروط قراردادی ترجیحا کتبی تبیین مینمایند. نقش قراردادها در یک داد و ستد بازرگانی از اهمیت ویژهای برخوردارند.[2]
اما عدهای معتقدند حقوق تعریف رسمیای از آن چه که یک قرارداد است را ارائه نداده است، حقیقتی که ممکن است آن را حیرت آور بدانید. نزدیکترین معادل در زبان متداول بازرگانی کلمه “معامله” میباشد، اما بهترین تعریفی که میتوانیم پیشنهاد دهیم این میباشد: یک قرارداد توافقی است که به موجب آن طرفین قصد مینمایند که از لحاظ حقوقی متعهد شوند.[3]
“یک بار فردی متشخص به من گفت: تنها افراد غیر قابل اعتماد نیاز به قرارداد دارند.” “مردمان قابل اعتماد به یکدیگر اطمینان می کنند و کلام آنها بهتر از یک تکه کاغذ است” طرفین قرارداد علاقهای ندارند که درباره اتفاقات محتمل آتی در شروط پیچیده قراردادی اهمیت دهند. بسیاری از بازرگانان که هماهنگ با این نظر میباشند از انعقاد قراردادهایی که تا حداقل ممکن مختصر و کوتاه شده اند خوشحال میشوند. نتیجه این رفتار خوشبینانه معمولا یک دادرسی ناپسند و پرهزینه را در بر خواهد داشت. در زمانیکه وکلایی بدون تجربه بین المللی کافی درگیر این موضوع میشوند این امر ممکن است در روابط اقتصادی بین المللی ویرانگر باشد، چه برسد به زمانی که هیچ وکیلی هم در میان نباشد.[4] همان طور که میبینیم وجوب وجود قراردادی مستحکم و مکتوب در روابط تجاری بین المللی از مسائل غیر قابل چشم پوشی میباشد.
1- حبیبی، محمود، 1389، تفسیر قراردادهای تجاری بین المللی، چاپ اول، تهران، نشرمیزان،ص54.
[2] - Karla C., Shippey, 2003, A Short Course in International Contracts: Drafting the International Sales Contract: For Attorneys and Non-Attorneys, California, World Trade Press, p.4.
[3]- Chris, Thorpe, John Bailey, 1996, Commercial contracts A practical guide to deals, contracts, agreements and promises, first published, England, Published by Woodhead Publishing Limited.
[4] - Fabrio, Bortolotti, 2013, Drafting and Negotiating International Commercial Contracts: A practical guide, Paris, International Chamber of Commerce (ICC),p.3.
عوامل مربوط به محیط اجتماعی
آداب و رسوم و مسائل مذهبی شخصیت افراد را تحت تأثیر قرار می دهد. تمام رفتارها، باورها و نگرش ها افراد، تحت تأثیر فرهنگی است که در آن رشد و نمو یافته اند. برای حل مسائل محرمانه با پرداختن به ریشههای جرم، تدابیری را دربرمی گیرد که بر زمینه های ارتکاب جرم از رهگذر مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، آموزش و … مؤثرند.
کودکان بیش از دیگران نیاز به محیطی امن برای رشد و شکوفایی دارند و باید در شرایط بحرانی در شمار نخستن کسانی باشند که از حمایت و امداد برخوردار گردند. این در حالی است که به موجب ماده 39 پیمان نامه حقوق کودک، کشورهای امضاء کننده این پیمان نامه متعهد شده اند که نسبت به بهبود جسمانی و روانی و ادغام مجدد اجتماعی کودکانی که قربانی هر گونه بی توجهی، بهره کشی، آزار، شکنجه و یا سایر اشکال رفتار یا تنبیه بی رحمانه، غیرانسانی یا تحقیر آمیز و یا مخاصمات مسلحانه واقع شده اند اهتمام ورزند.
عوامل اجتماعی از عوامل مهمی هستند که با دقت بسیار باید به آن توجه شود، زیرا زمینه ساز پرخاشگری در جامعه امروز ماست و نه فقط قابلآموزش، بلکه قابل پیشگیری و کنترل است.
برخی عوامل خانوادگی که در شکل گیری رفتار فرد در خانواده تاثیرگذارند شامل نحوه برخورد والدین با کودک، وجود الگوهای نامناسب مانند دیکتاتوری در خانواده، رشد مهارت های اجتماعی را محدود کرده و با توجه به هنجار تلقی شدن این رفتار پرخاشگرانه در خانواده، فرد در مقابل دیگران حالت دشمنی و خصومت نشان می دهد.
البته عواملی که به محیط اجتماعی کودک مربوط می شود محیط فرهنگی مثل عوامل آموزشی که همان سواد آموزی و محیط طبیعی مثل مهاجرت و محیط اقتصادی می باشد هر سه عامل در بزهکاری اطفال و نوجوانان مؤثر می باشد.
محیط اقتصادی از عوامل مهم بزهکاری کودکان و نوجوانان می باشد چرا که جرم شناسان توجه خاصی بدان دارند. بنابراین جرم شناسان در اصل موضوع که «عامل اقتصاد در بزهکاری مؤثر است» اتفاق نظر داشته و اگر اختلافی در پاره ای موارد به چشم می خورد ناشی از نحوه تأثیر جنبه های مختلف این عامل قوی است. بدین صورت که گروهی تضاد طبقاتی و عدم توزیع عادلانه ثروت و دسته ای فقر و درماندگی و تهیدستی و برخی تمایل به ثروتمند شدن و تجمل پرستی و همچنین گروهی بیکاری و قرض و نیز عدهای عدم قدرت توانایی لازم را برای برآوردن احتیاجات زندگی و بعضی نیز ترس از کسر شدن اموال و یا آنچه را که دارند و بالاخره عدّه ای حرص و طمع و گروهی بحران های اقتصادی، تورم، رشد و توسعه صنعت و نوسانات قیمت ها و نیز دسته ای گرسنگی و قحطی را مبنای بزهکاری دانسته و معتقدند که این عوامل در بروز جرائم مختلف به ویژه جرائم مالی تأثیر غیرقابل انکاری دارد.
ازدواج دختربچه ها در سنینی که به لحاظ جسمانی ، فکری و روحی هنوز آمادگی لازم را برای تشکیل زندگی ندارند نیز از و مصادیق بارز کودک آزاری است. به سرکار فرستادن کودکان در سنینی که آنان نیاز به تحصیل، بازی، تفریح و … دارند نیز علاوه بر آن که ریشه در فقر خانواده دارد، بیشتر در خانواده هایی اتفاق میافتد که به دلیل نگرش ها و باورهای سنتی از پسران به عنوان نان آور خانواده انتظار دارند تا بار معیشت خانواده را به دوش بکشند.
- شامبیاتی، هوشنگ، بزهکاری اطفال و نوجوانان، تهران، انتشارات مجد، چاپ سوم، 1391، ص238.
update your browser!