نمودار شماره(۴-۶۲): توزیع پاسخگویان (۰ تا ۱۰۰ ) بر حسب بعد امیدواری ۲۴۰
نمودار شماره(۴-۶۳): توزیع پاسخگویان (۰ تا ۱۰۰) بر حسب شاخص کل احساس شادمانی ۲۴۲
منبع جدول و نمودار
جدول شماره(۲-۱): برگرفته از (داینر و همکاران، ۱۹۹۹)
جدول شماره(۲-۱۱): برگرفته از (هزار جریبی، صفری شالی، ۱۳۸۸: ۱۶)
جدول شماره(۲-۱۷): برگرفته از (موسوی، ۱۳۹۲: ۱۴۰)
نمودار شماره(۲-۲): بر گرفته از (چلبی، ۱۳۸۹: ۱۶)
۱-۱. مقدمه
اصطلاح زنان سرپرست خانوار به زنانی اطلاق می شود که مسئولیت تأمین معاش زندگی یا اداره امور خود و یا خانواده خود را بطور دائم یا موقت عهدهدار هستند. واقعیات موجود در جامعه نشان از آن دارد که زندگی این قشر از زنان غالباً با ابهامات و مخاطراتی روبروست از جمله طرد شدن از سوی اجتماع، نگرشهای سوء از سمت جامعه، فقدان امنیت اجتماعی، فقدان حامی مادی و معنوی، فقراقتصادی و در این راستا نداشتن مسکن مناسب، عدم دسترسی به فرصتهای شغلی - تحصیلی و تعدد نقشها که آنها را در روابط اجتماعی و حضور در اجتماع با مشکلات عدیدهای روبرو کرده و به سمت انواع بیماریهای روحی و روانی که برجستهترین آن افسردگی است سوق میدهد. در واقع این شرایط و عوامل نه تنها زمینۀ طرد اجتماعی این قشر آسیبپذیر را فراهم کرده، بلکه بر احساس شادمانی آنان نیز تأثیر منفی گذاشته است. شادمانی به عنوان یکی از احساسات ریشهای مثبت و بسیار تأثیرگذار بر رفتار و حالات دیگر فرد، نقش تعیین کننده ای در تأمین سلامت فرد و جامعه دارد. از آن جهت که شادمانی با خرسندی، خوش بینی، امید و اعتماد همراه است، می تواند به عنوان یک کاتالیزور، نقش شتاب دهندهای در فرایند توسعه یک جامعه داشته باشد. همچنین در نقطهی مقابل، نبود شادمانی در یک جامعه منجر به ایجاد فضای سرد و بستهای خواهد شد که قادر به تأمین حداقل انرژی عاطفی لازم برای نوآوری و پیشرفت نخواهد بود (موسوی، ۱۳۹۲: ۱۶-۱۷). شادمانی اشاره به احساسی مثبت دارد که با کلماتی چون رضایتمندی[۱] و بهروزی بیان می شود. در منابع مختلف با واژه هایی چون خوشحالی[۲]، رضایت از زندگی، احساسات مثبت[۳]، زندگی معنادار[۴]، رفاه[۵] و واژه هایی اینچنین بیان شده است (صادق و نصرآبادی، ۱۳۸۸ : ۲). طرد اجتماعی نیز، به عنوان آسیبی که متوجه زنان سرپرست خانوار میباشد، عبارت است از محرومیتی طولانی مدت که به جدایی از جریان اصلی جامعه میانجامد. در واقع طرد محرومیتی چندوجهی است که برای فهمیدن و سنجیدن رابطه افراد در حوزه های متفاوت جامعه به کار میرود. طرد به عنوان یک صورتبندی جامعتر، اشاره دارد، به فرایند پویای ممانعت از ورود کامل و جزئی، به هر گونه نظام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی که انسجام اجتماعی اشخاص در جامعه را تعیین می کند( فلوتین، ۲۰۰۶: ۵۸ ). اما تعریف طرد بدون در نظر گرفتن زمینهها و شرایطی که در آن طرد رخ میدهد از دقت و جامعیت کافی برخوردار نیست زیرا عوامل تأثیرگذار بر طرد اجتماعی بر حسب شرایط افراد مطرود متفاوت است. بنابراین شناسایی زمینههایی که باعث طردشدگی زنان سرپرست می شود از جمله مسائل مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد در این زمینه باید اذعان داشت، مسائلی نظیر تضعیف و گسیختگی پیوندهای اجتماعی، ضعف شبکه های حمایتی، انزوا، مشارکت ناکافی، حاشیهای شدن و عدم تعلق است که بستر طردشدگی این زنان را فراهم کرده است. در حالی که اتصالات شبکه اجتماعی، مشارکت اجتماعی، فعالیت اجتماعی تحت عنوان فعالیتهای گروهی، سطح شادی و دیگر عواطف مثبت را افزایش میدهد (کوپر[۶]،۲۰۱۱، خوش فر،۱۳۹۲: ۲۸۵). از آنجا که این گروه از زنان تقریباً از تمام این موارد محرومند بنابراین به نظر میرسد با کاهش احساس شادمانی مواجه هستند. با توجه به اهمیت ارتباط میان طرد اجتماعی و عوامل ایجاد کنندۀ آن با احساس شادمانی در میان زنان سرپرست خانوار و همچنین با توجه به روند روبه رشد میزان این زنان، در این نوشتار به مسأله شادمانی با توجه به شرایط و زمینه های طردشدگی جمعیت هدف پرداخته شده است.
۱-۲. طرح مسأله:
شادمانی به عنوان، یک هیجان خوشایند و مثبت، همچنین به دلیل قابلیت بسترسازی گستردهای که در فرایند رشد فرد و توسعه جامعه فراهم میآورد، بسیاری از جوامع را به شناخت و ایجاد شرایط مناسب زمینه ساز خود ترغیب مینماید. زیرا شادمانی به عنوان نتیجه شرایط مطلوب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، فعالیتهای مفید انسانی را برمیانگیزد، خلاقیت را تقویت می کند؛ روابط اجتماعی را تسهیل مینماید؛ مشارکت سیاسی - اجتماعی را رونق میبخشد؛ موجبات حفظ سلامتی عاطفی، روانی، جسمی و امیدواری را فراهم می آورد(آل یاسین،۱۳۸۰: ۸)؛ احساس امنیت، رضایت، آرامش و قدرت تصمیم گیری را در افراد تقویت می کند (مایرز[۷]،۲۰۰۲: ۸۰ و پترسون[۸]،۲۰۰۰: ۴۵). از آنجا که شادمانی از یک سو متأثر از ساختارهای جامعه بوده و از دیگر سوی تأثیر گذار بر فرایند توسعه و تعالی جامعه است، در نیمهی قرن ۲۰ به عنوان یک موضوع میانرشتهای مطرح شد و هر رشتهای، دیدگاه خاصی از شادمانی را گسترش داده است. همچنین در این راستا برخی مطالعات فراملیتی نیز به انجام رسیده است. نتایج آمار و ارقام پژوهشهای مربوط به شادمانی در سطح بین المللی نشان میدهد که میزان شادمانی افراد در وضعیت کنونی ایران پایین میباشد. برای مثال نتیجۀ موج چهارم پیمایش ارزشهای جهانیان اینگلهارت نشان داده که میانگین سطح شادمانی نمونۀ ایران از میان ۶۹ کشور در رتبۀ ۶۱ قرارد دارد(اینگلهارت، ۱۳۷۳). همچنین میتوان به پژوهشی که مینکو[۹] در سطح بین المللی به انجام رسانده نیز اشاره کرد که در آن، شاخص شادی کشورها، محاسبه و نشان داده شده در این پژوهش میزان شادی ایرانیان در طول سالهای ۱۹۹۷ ـ ۲۰۰۷، در بین ۹۷ کشور دارای رتبه ۵۶ است که از متوسط پایینتر میباشد(مینکو، ۲۰۰۹: ۱۶۳). بر اساس نتایج گزارش، شادی جهانی در سال ۲۰۱۳ ایران با نمره ۶۰۴/۴ در مقیاس ۰ تا ۱۰۰ در بین ۱۵۶ کشور مقام ۱۱۵ را به دست آورده است. همچنین نتایج همین گزارش نشان داد که شادمانی ایرانیان نسبت به دوره سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷، ۶۷۷/۰ کاهش داشته است(هلیول، ۲۰۱۳). در آخرین گزارش منتشر شده از سوی مؤسسه تحقیقات گالوپ در ژوئن ۲۰۱۴ وضعیت شادمانی ۱۳۸ کشور دنیا بررسی شد. نتایج این گزارش با نرخ پایین شادمانی در ایران نشان داد که وضعیت شادمانی در ایران از میان ۱۳۸ کشور رتبه ماقبل آخر، و بعد از عراق قرار میگیرد و در این زمینه یکی از آسیب پذیرترین کشورهای دنیاست (پایگاه رسمی مؤسسه گالوپ، ۲۰۱۴). همانطور که مشاهده می شود وضعیت شادمانی بین ایرانیان چندان مطلوب نبوده و این نقضان می تواند مانعی جدی در راه شکوفایی استعدادهای فردی و توسعه و پیشرفت کشور قلمداد شود. از آنجا که جامعهشناسان شادمانی را به عنوان یک وضعیت اجتماعی بازمیشناسند بنابراین میتوان این پدیده را یک مسأله اجتماعی بشمار آورد، به طور معمول، شادمانی به عنوان یک پدیدۀ ناب روانشناختی و فردی تعریف می شود؛ در حالی که جامعهشناسان، حالات فردیای همچون شادمانی را دارای مبنایی اجتماعی میدانند(گالاتزر،۲۰۰۰: ۵۲-۵۳). سی رایت میلز مسأله اجتماعی را مشکلی میداند که بسیار شایع باشد و جمعیت کثیری از افراد یک جامعه با آن مواجه باشند. وی میگوید: اگر در یک شهر ۱۰۰ هزار نفری تعداد کمی از افراد بیکار باشند، این یک گرفتاری خصوصی است، اما بدیهی است در جامعهای با ۵۰ میلیون نفر شاغل، اگر ۱۵ میلیون نفر بیکار باشند ما با مسأله اجتماعی مواجه هستیم (میلز، ۱۳۶۰، ۲۴). همانطور که مشاهده شد آمارها و ارقامی مذکور حاکی از کاهش شادمانی و پیامدهای گسترده این مشکل و شایع بودن آن در جامعه امروز ما به عنوان یک مسأله اجتماعی است که فراتر از یک گرفتاری خصوصی میباشد. به اعتقاد برخی از کارشناسان، جامعه ما از کمبود یا حتی در مواردی از نبود این احساس در رنج است و هماکنون نشانه های صریحی از کمبود شادی و طراوت در افراد جامعه به چشم میخورد(طاهریان، ۱۳۸۱: ۴). بنابراین لزوم توجه به این پدیده و مطالعه بافتهای اجتماعی ـ فرهنگی مؤثر بر آن درمیان گروه های مختلف ایران، ضرورت مییابد. از آنجا که مطالعه گروه ها و قشرهای مختلف بیانگر آن است که سهم زنان از این احساس و پیامدهای مثبت آن بسیار اندک است. در نتیجه مطالعه این قشر ضرورتی ویژه مییابد. چرا که شادمانی زنان یکی از اساسیترین بحثهای حوزه توسعه در کشورهای پیشرفته جهان است، زنان علاوه بر این که حدود نیمی از جمعیت کشور و بخش مهمی از جمعیت فعال اقتصادی هستند که میتوانند سهم به سزایی در توسعه اقتصادی - اجتماعی ایفا کنند، خود ستون ایجاد مهر و شادی و محبت در خانواده بوده و از اینرو در صورت ارتقاء سطح شادمانی زنان میتوان این انتظار را داشت که سطح شادمانی خانواده و بویژه نسل جدید نیز با تعدیل مثبت روبرو گردد. اما متأسفانه زنان به دلیل حساسیتهای روحی و عاطفی بیشتر از مردان در معرض آسیبهای روانی قرار دارند. زنان اگر چه نسبت به مردان طول عمر بیشتری دارند اما در مقایسه با مردان بیشتر در معرض خطر اختلالات روانی از جمله افسردگی، اضطراب، نگرانی و اختلالات اشتها … هستند(دیوکی[۱۰]،۲۰۰۷). طبق مطالعات انجام شده، شیوع بیماریهای روانی بخصوص افسردگی و اضطراب در زنان ایرانی ۵/۲ برابر مردان ایرانی است(احمدی و همکاران، ۲۰۰۶). در تحقیقی که توسط سلطانی نسب با هدف« بررسی احساس شادمانی زنان ۲۵ تا ۳۵ ساله تهران» انجام گرفت، شادمانی زنان تهرانی، با میانگین نمره ۵/۳۵ از سطح متوسط نیز کمتر بوده، بدین معنی که در سطح پایینی قرار دارد(سلطانینسب،۱۳۹۳). همچنین صاحبنظران داخلی بر پایین بودن سطح شادمانی در میان زنان ایرانی تأکید میورزند و نسبت به پیامدهای ناگوار این امر هشدار می دهند(شکربیگی، ۱۳۹۳: در گفتگو با ایسنا). کما اینکه، از جمله گروه های به شدت آسیبپذیر زنان که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد، زنان سرپرست خانوار میباشد، که عواملی چون طلاق، فوت، اعتیاد همسر و یا از کارافتادگی وی، رها شدن توسط مردان مهاجر و یا بیمسئولیت، موجب آسیبپذیر شدن این طیف وسیع از جامعه می شود( غفاری[۱۱]،۲۰۰۳ ). این گروه از زنان از همان زمانی که همسر خود را به هر دلیلی از دست می دهند مجبور به ایفای نقشهای چندگانهای میشوند که در تعارض با یکدیگر قرار دارند. گروه عمدهای از این زنان با فقر، ناتوانی، بیقدرتی به ویژه در اداره امور اقتصادی خانوار روبه رو هستند به طوری که عزتنفس و سلامت روانی آنان را مختل و زمینه ابتلا به افسردگی و سایر اختلالات را فراهم میسازد(لانگ لی و فورتین[۱۲] ۱۹۹۴). این در حالی است که داده های آماری در ایران از روند افزایش یابنده تعداد و نسبت زنان سرپرست خانوار در دهه اخیر خبر میدهد بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال۱۳۹۰ تعداد خانوارهای با سرپرستی زن، بیش از دو میلیون و ۵۶۳ هزار خانوار میباشد. در واقع میزان سهم زنان در سرپرستی خانوارها در سال۱۳۹۰ (۱/۱۲) درصد بوده است که از رشد قابل ملاحظهای نسبت به سایر دوره های سرشماری برخوردار بوده است(گزیده سرشماری عمومی نفوس و مسکن۱۳۹۰، مرکز آمار ایران). امروزه با گسترش روز افزون این شکل از خانواده در همه کشورهای جهان، چه صنعتی و چه جهان سوم و نیز مشکلات اساسی آنها، راهکارهای مناسب و علمی در جهت بهبود وضعیت این گروه از زنان، ضرورت بررسی و تحقیق علمی از شرایط زندگی این قشر را ایجاد نموده است به طوری که این زنان به عنوان گروهی آسیبپذیر در میان جامعهشناسان معرفی شده و وضعیت زندگی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنها مورد توجه و بررسی بسیاری از جامعهشناسان قرار گرفته است (آجورلو و همکاران،۱۳۹۱: ۷۱). براساس گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۰۳، فقر زنان به ویژه زنان سرپرست خانوار در کشورها در مقایسه با مردان از شدت بیشتری برخوردار میباشد (پاک دامن و دیگران،۲:۱۳۹۰). ). همچنین بر اساس برخی از مطالعات انجام شده، زنان سرپرست خانوار جزء فقیرترین اقشار اجتماعی هستند و همۀ پژوهشها حکایت از نارضایتی این گروه از زنان نسبت به درآمد اندکشان می باشد(دغاقله وکلهر،۱۳۸۹: ۲۶۵). برای مثال در پژوهش فروغی تنها ۶ درصد، نورمحمدی تنها ۱۳ درصد و همچنین پژوهش شکاری آلایق تنها ۱ درصد از این زنان از درآمدهایشان رضایت داشته اند و بقیه معتقد بودند که درآمدهای شغلیشان جوابگوی نیازهای خود و خانوادهشان نیست(فروغی،۱۳۸۰؛ نورمحمدی،۱۳۸۳؛ شکاریآلایق، ۱۳۸۴). در واقع بیکاری و فشارهای اقتصادی، میزان پایین سلامت جسمانی، نبود حمایت اجتماعی و عملکرد ضعیف نقشی که به دنبال تعارض نقش در این زنان ایجاد می شود و همچنین غرق شدن در فعالیتهای روزانه و روزمره، رضایت از زندگی را در این قشر از زنان کاهش میدهد و سبب مشکلات روانی بخصوص افسردگی در آنان می شود (صدر الساداتی،۱۳۹۱: ۱۳-۱۴). برای مثال پژوهشهای؛ شفیعآبادی و قشقایی،۱۳۹۰؛ اندرسون،۲۰۰۲؛ حسینی، فروزان و امیرفریار، ۱۳۸۸؛ اکینسولا و پاپوچ، ۲۰۰۲ نشان داده است این گروه از زنان نسبت به سایر زنان مشکلات روانشناختی، عاطفی و میزان استرس بیشتری را تجربه کرده و از کیفیت زندگی پایینتری برخوردار بوده و با مشکلاتی از قبیل بیماریهای جسمانی، بیخوابی و افسردگی مواجه هستند (طهماسیان و اناری،۲:۱۳۹۰؛ شعبان و همکاران:۱۳۹۲). علاوه بر مشکلات فوق این زنان در جامعه نیز دچار نوعی محدودیت هستند که آزادی و اراده آنها را تحت شعاع قرار میدهد و این حاکی از فرهنگ و زمینه ذهنی متفاوتی است که در جامعه و عرف ما علیه این زنان شکل گرفته است. در واقع بدبینی و عدم اعتماد جامعه به این زنان، باعث کنارهگیری آنها از جامعه و حوزه فعالیت اجتماعی آنان می شود. در واقع این زنان از یک طرف به دلیل ایفای نقشهای متعددی همچون اشتغال و انجام کارهای خانه و مراقبتهای جسمی و عاطفی از اعضای خانواده، غالباً وقت اضافی برای برقراری روابط اجتماعی ندارند و از طرفی دیگر در جوامع و فرهنگهای مختلف بسته به باورها، نگرشها و هنجارهای جامعه، با زنان بیوه و مطلقه به شیوه های متفاوت و دیده ناشایست برخورد می شود مجموعه این عوامل به مرور موجب طرد آنها از جامعه شده و از بسیاری از خدمات اجتماعی آنها را محروم میسازند(خسروی، ۱۳۷۸). در این زمینه وحیدیگانه در پژوهشی(۱۳۹۲) نشان داده است؛ برخی عوامل زمینهای به واسطه تعدادی عوامل میانجی زمینۀ طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار را فراهم کرده و فشارهای مالی و اجتماعی و تبعات روحی آن امکان هر گونه تغییر در وضع زنان سرپرست خانوار را ناممکن نموده است. در کل طبق نتایج این پژوهش،۴/۵۳ درصد زنان سرپرست خانوار احساس ناخشنودی و افسردگی را همیشه و ۶/۱۳ درصد اغلب مواقع داشته اند و میانگین شاخص های طرد اجتماعی در این زنان نشان داده است که ۵۲/۵۸ درصد طرد عینی و ۶۴/۷۰ درصد طرد ذهنی را تجربه می کنند(وحیدیگانه، ۱۳۹۲: ۱۴۳). باید توجه داشت طرد واژهی پیچیده است که شامل ابعاد و معانی ضمنی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعدد میباشد(سیلور، ۱۹۹۴). در واقع دیدگاه های قابلیتی و طرد اجتماعی، زنان سرپرست خانوار را صرفاً به لحاظ درآمدی فقیر نمیبینند بلکه ابعاد وسیعتری از زندگی زنان من جمله حق انتخاب و کنترل بر زندگی، برابری فرصتها، مشارکت در بازار کار و فعالیتهای اجتماعی و دریافت حمایت از شبکه های اجتماعی را مورد توجه قرار میدهد (فیروزآبادی، صادقی، ۱۳۹۲: ۲۲۸). این در حالیست که داشتن فاکتورهای مطرودساز چندگانه، ممکن است احتمال طرد شدن آنان را قوت ببخشد. در این زمینه میتوان به پژوهشی که توسط فیروزآبادی و صادقی در سال ۱۳۸۹ با هدف بررسی” وضعیت طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار فقیر روستایی” انجام گرفت، اشاره کرد که طبق این تحقیق سواد ناکافی(بیش از نیمی از زنان سرپرست خانوار۶/۵۵ هیچگونه سوادی ندارند)، نداشتن مهارت و توانمندی شغلی، فقر مزمن و گسیختگی پیوندهای خانوادگی از عوامل یا منابع کلیدی تأثیرگذار بر انزوا و طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار میباشد که در نهایت، مجموعه این عوامل باعث شده اند که این گروه از زنان از مشارکت فعال در حوزه های عمومی به ویژه مشارکت های رسمی و انجمنی و نیز اشتغال در بازار کار طرد شوند(همان). گیدنز نابرابری در توزیع فرصتها را از منابع و عوامل اصلی طرد اجتماعی میداند و طرد اجتماعی را حالتی از راه و روشهای میداند که طی آنها افراد از مشارکت کامل در جامعه بزرگتر محروم میشوند (گیدنز،۱۳۸۶: ۴۶۱). از طرفی هم نتایج پژوهشهای دریکوندی(۱۳۸۱)، علیزاده قوی فکر(۱۳۸۸)، دولان و همکاران(۲۰۰۸) و لونگ و همکاران(۲۰۱۰) نشان داد مشارکت و فعالیت اجتماعی می تواند بر شادی و رضایت از زندگی افراد تأثیرگذار باشد(پناهی و دهقانی، ۱۳۹۱: ۲). با توجه به این که طرد در بعد ذهنی مقولاتی مربوط به سلامت روانی - ذهنی یعنی، میزان احساس رضایت از زندگی، شاد بودن و یا منزوی بودن فرد را بیان می کند(پیس، ۲۰۰۰) و افسردگی و اضطراب از شایعترین مشکلات مطرودین اجتماعی است(قاضینژاد، ۱۳۸۹: ۱۵۲) و این گروه از زنان به اذعان بسیاری از تحقیقات با طرد و محرومیت بیشتری نسبت به سایر اقشار، مواجه هستند. به نظر می رسد طرد اجتماعی و هر یک از عوامل تأثیرگذار بر آن به تنهایی و یا به صورت ترکیبی از مجموعه عوامل، که نظریه های طرداجتماعی مدعی آن هستند، می تواند بر احساس شادمانی این قشر از زنان تأثیرگذار باشد. بنابراین مسأله اصلی که در این پژوهش بررسی می شود شناسایی آن دسته از عوامل تأثیرگذار بر طرد اجتماعی است، که بیشترین اثر را بر روی احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار میگذارد و از آنجا که تا به حال تحقیقی هم در زمینۀ و هم پیرامون بررسی احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار شکل نگرفته است و در تحقیقات قبلی فقط اشارهای جزئی به این مسأله شده است لذا پژوهش حاضر قصد دارد ابتدا طی یک مرحله ای اکتشافی از جمعیت هدف معنا، زمینه و دلایل شکل گیری این احساس را دریافت کند و سپس در بین جمعیت آماری مذکور به بررسی کمی این مقولات بپردازد. بنابراین با توجه به وضعیت و شرایط زنان سرپرست خانوار و اهمیت توجه به آنان، پرسشهای اصلی در این تحقیق به صورت زیر قابل طرح میباشد:
۱-۳. سوألات تحقیق
۱-۴. ضرورت و اهمیت
احساس شادمانی یکی از ضروریترین خواسته های فطری و نیازهای روانی انسان به شمار میرود و به دلیل تأثیرات عمده بر سالمسازی و بهسازی جامعه، مدت مدیدی است ذهن محققان اجتماعی را به خود مشغول کرده است. به طوری که امروزه بسیاری جامعهشناسان به نوعی در صدد ایجاد یک جامعه سالم و با نشاط هستند، زیرا به نظر میرسد احساس شادمانی از یکسو انسانها را برای زندگی بهتر و بازدهی بیشتر آماده می کند و از سوی دیگر به دلیل ویژگی مسری بودن آن، بستگیهای فرد را با محیط گسترده می کند. از اینرو تا مادامی که شهروندان احساس شادمانی کنند، همواره در خدمت به شهر و افراد جامعه اهتمام بیشتری میورزند. اهمیت توجه به شادمانی درحدی است که از سال ۲۰۰۰ به بعد در نگاه سازمان ملل برای تعیین سطح توسعهیافتگی کشورها متغیرهای شادکامی و امید به آینده و خشنودی و رضایتمندی افراد جامعه نیز به عنوان یک متغیر کلیدی وارد محاسبات شده است به این صورت که اگر مردم یک جامعه احساس نشاط، خشنودی و رضایتمندی نکنند نمی توان آن جامعه را توسعه یافته (علیالخصوص در حوزه توسعه اجتماعی) قلمداد نمود(صفریشالی،۱۳۹۰: ۱۲۵). همچنین سطح پایین رضایت از زندگی و احساس خوشبختی، منجر به گرایشهای منفی نسبت به کل جامعه و دوره های طولانی برآورده نشدن آرزوها و انتظارات شده و نگرشهای بدبینانهای پدید میآورد که این بدبینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود(اینگلهارت،۱۳۷۲). بنابراین پرداختن به این مسأله مهم به نظر میرسد؛ در نتیجه با توجه به اهمیت و ضرورت احساس شادمانی در زمینه توسعه انسانی و اجتماعی، پژوهش حاضر در صدد بررسی این پدیده است و از آنجا آمارها نشان میدهد که زنان در سطح جهانی و ملّی از محرومیتهای مضاعف رنج میبرند و از طرفی شادکامی زنان تأثیر مهمی بر سلامت کودکان، خانواده، جامعه و محیط زیست دارد. همچنین این قشر فعال و سرنوشت ساز، اولین مراقبین سلامت خانواده و جامعه هستند بر این اساس آموزش و فرهنگ از طریق سلامت زنان توسعه مییابد زنان دریافتکنندگان و هم ارائه دهندگان اصلی مراقبتها در نظام سلامت هستند(احمدی و همکاران، ۱۳۸۶). بنابراین نمود احساس شادی زن در خانواده بر احساسات تمامی اعضای خانواده مؤثر است. بدین منظور این پژوهش قصد دارد که پدیده شادمانی را با توجه به اهمیت ارتباطی که با جمعیت هدف دارد در بین زنان و به صورت اخصتر زنان سرپرست خانوار که بصورت جدیتر با این موضوع درگیر هستند، بررسی کند. ضرورت توجه به زنان سرپرست خانوار از میان گروه زنان از این جهت است که در خانوارهای که زن سرپرست است، تصمیم گیری برای مقابله با مسائل و مشکلات شخصی، روانی، اجتماعی، عاطفی، اقتصادی خانوادگی، تحصیلی و رفتاری فرزندان در آینده بر عهده سرپرست خانوار(مادر) است و برعهدهی اوست که نظام روابط عاطفی موجود در خانواده حفظ شود و ایجاد تنش در خانواده را به حداقل برساند و از لحاظ مادی و معنوی فرزندان را حمایت کند. از اینرو توجه و مشخص نمودن سلامت روان زنان سرپرست خانوار(مادر) برای جلوگیری و حل بسیاری از معضلات و مشکلات خانواده ضروریست(حسینی و همکاران، ۱۳۸۸: ۴). با توجه به اینکه امروزه پدیده خانوارهای زن سرپرست به دلایل مختلف در دنیا رو به افزایش است و اغلب این خانوادهها دارای مشکلات فراوان هستند، در نتیجه فزونی این گروه از زنان به صورت یک مشکل اجتماعی مطرح می شود(خسروی، ۱۳۸۷). در واقع میزان وقوع آسیبهای روانی نظیر افسردگی، اضطراب و استرس در این گروه از زنان به گونه ای بالا است(معیدفر و حمیدی،۱۳۸۶) که نسبت به سایر زنان شادی کمتری را حس می کنند. به طوری که فقدان همسر و حامی موجب می شود که اکثر این زنان به ناراحتیهای روحی و جسمی دچار شوند. همچنین، کمبود معاشرت و تفریح به علت مسائل شهرنشینی در کلانشهر، مشکلات عاطفی آنها را میافزاید. اکثریت این قشر از زنان به علت عدم استقلال اقتصادی فاقد پایگاه اجتماعی مناسبی بوده اند تنهایی آنها نیز، شرایطی را ایجاد می کند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده پدری، کاهش نفوذ اجتماعی و حتی گاه تضعیف موقعیتها و فرصتهای اجتماعی فرد می شود(قنبری و همکاران،۱۳۹۰: ۱۱۶). به طوری که بنا بر نتایج بسیاری از تحقیقات، رفتارهای مشارکتی بسیاری از زنان سرپرست در مقایسه با زنان دیگر بسیار پایین است و این مسأله علاوه بر دلایل فرهنگی، ناشی از مسایل مربوط به تعدد نقشها و مسئولیت مدیریت خانواده میباشد. آنان خود را تأمینکننده نیازهای روحی و عاطفی فرزندان و سالمندان خانواده خود میدانند و براین باورند که برای فرزندان خود به عنوان تکیهگاه و پشتوانه به حساب میآیند(شادیطلب و همکاران، ۱۳۸۴). در نتیجه وضعیت طردشدگی مسأله مهمی است که این زنان بنا بر نتایج بسیاری از تحقیقات با آن مواجه هستند. در واقع عواملی مثل نداشتن منابع مادی، نگرش منفی افراد جامعه و دور شدن از روابط اجتماعی و فعالیتهای مدنی شرایطی را برای آنها ایجاد می کند که در وضعیتی نابرابر نسبت به دیگر اقشار جامعه قرار میگیرند در نتیجه دچار طرد اجتماعی خواهند گردید. ضرورت توجه به طرد اجتماعی و عوامل ایجاد کنندۀ آن در زندگی زنان سرپرست خانوار از آنجا ناشی می شود که در آن متغیرهایی مانند مسکن، بهداشت و سلامت و آموزش را میتوان ملاحظه کرد. مسائل و مفاهیمی همچون مشکلات مالی، نیازهای اساسی، تماسهای اجتماعی و ناخشنودیِ اجتماعی نیز در تعاریف آن به چشم میخورند(ابراهیمی،۱۳۹۱). در کل این پژوهش از دو جنبه نظری و کاربردی حائز اهمیت است: در بعد نظری مؤلفه های پژوهش حاضر همچون سایر مؤلفه های اساسی در حوزه اجتماعی، آزمون پارهای از نظریه های اجتماعی است که به طور صریح و یا تلویحی به تبیین نشاط، خوشبختی و سعادت مردم می پردازد و موجب بسط شناخت منظم رشته جامعه شناسی می شود. و در بعد کاربردی هم مطالعۀ علمی دقیق و مداوم موضوع این پژوهش، به ویژه در سطح ملی می تواند توجه اهل اندیشه را به میزان شادمانی در میان زنان سرپرست خانوار و عوامل مرتبط با آن یعنی عوامل ایجاد کنندۀ طردشدگی، جلب و به مدیران و برنامه ریزان اجتماعی و فرهنگی در انتخاب سیاستهای مناسب در زمینۀ شادمانی زنان سرپرست خانوار کمک کند. در مجموع، از نتایج این پژوهش می شود در عمل(سیاستگذاری و برنامه ریزی) هم سود جست. از اینرو با توجه به اهمیت پژوهشی موضوع مورد مطالعه، تحقیق حاضر در صدد بررسی و تحلیل احساس شادمانی و رابطه آن با عوامل ایجاد کنندۀ طرد اجتماعی در بین زنان سرپرست خانوار تهران است زیرا به نظر میرسد شناسایی آن دسته از عواملی که منجر به طرد اجتماعی این گروه از زنان می شود با احساس شادمانی آنها در ارتباط است. بدین منظور اهداف اصلی در این تحقیق به شرح زیر قابل تعریف می باشد:
۱-۵. اهداف تحقیق
۲-۱. مقدمه
آنچه در این فصل به آن پرداخته شده است: ابتدا ادبیات نظری پژوهش، که شامل نظریات مرتبط با شادمانی و طرد اجتماعی میباشد. در بخش مرور پیشینه تجربی پژوهش حاضر نیز تحقیقات انجام گرفته در رابطه با موضوع تحقیق در سطح داخلی و خارجی مدنظر قرار گرفته است و در نهایت چارچوب نظری، مدل تحلیلی و فرضایت پژوهش مطرح خواهد شد.
۲-۱-۱. بخش اول ادبیات نظری
۲-۱-۱-۱. مفهوم و نظریه های احساس شادمانی
در این قسمت به تاریخچه، مفهوم و تعاریف احساس شادمانی و ارتباط شادمانی با عواملی نظیر کیفیت زندگی، رضایت از زندگی، خوشبختی ذهنی، افسردگی، هیجان و نشاط اشاره خواهد شد تا گامی مؤثر در جهت پرداختن و دستیابی به مفهوم شادمانی صورت گیرد و همچنین ضمن اشارهای به وضعیت شادمانی جمعیت هدف، برای شناخت مهمترین عواملی که با احساس شادمانی این گروه در ارتباط است وارد نظریه های جامعه شناسی و دیدگاه صاحبنظران این حوزه خواهیم داشت. در آخر نتیجه گیری از نظریات شادمانی و ارتباط آن با طرد اجتماعی و عوامل تأثیرگذار بر آن، مطرح خواهد شد.
۲-۱-۱-۱-۱. تاریخچۀ شادمانی
اگر چه یک سنت دیرینه و طولانی اندیشه در مورد شادمانی وجود دارد، ولی باید گفت تنها در دورۀ نزدیک به عصر ماست که روانشناسی و علوم اجتماعی علاقۀ خود را به این موضوع نشان دادهاند. به صورت جدی از دهۀ ۱۹۶۰ به بعد بررسی کیفیت زندگی مردم و سنجش میزان احساس شادمانی و خوشبختی آنها در جوامع توسعهیافته شروع شد، دولتها به گونه ای قوی از انجام مرتب این سنجشها، چه به صورت مقطعی، چه به صورت طولی و سالانه حمایت کرده، در سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای اجتماعی خود، به یافتههای آن روی میآوردند. تا حدی که امروز دامنۀ این پیمایشها به سطح بین المللی هم کشیده شده است(ازکمپ، ۱۳۷۱: ۹۱). همچنین در خلال دهۀ ۱۹۷۰، مطالعات مربوط به شاخص های اجتماعی امریکا[۱۳] با محوریت بررسی شادمانی مردم صورت گرفت(جعفری، ۱۳۸۳: ۱۶). در واقع در دو دهه گذشته پژوهش پیرامون شادی افزایش چشمگیری داشته است. مایرز[۱۴](۱۹۹۳) در کتابی با عنوان«به دنبال شادکامی[۱۵]» نوشته است: تعداد مقالات منتشر شده درباره شادکامی از ۱۵۰ مقاله در سال ۱۹۷۹ به ۷۸۰ مقاله در یک دهه بعد افزایش یافته است(علیپور، ۱۳۷۹).
۲-۱-۱-۱-۲. فضای مفهومی شادمانی
از جمله مؤلفه های درونی و عاطفی کیفیت زندگی، که نمود اجتماعی مییابد، پدیدۀ شادمانی است(اقلیما و نجفآبادی،۱۳۹۰: ۲). به این مفهوم از عهد باستان تا به امروز، به عنوان یکی از احساسات مثبت انسان توجه میشده است. افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره می کند که عبارتند از” قوۀ عقل یا استدلال[۱۶]، احساسات[۱۷] و امیال[۱۸] ". شادمانی از نظر افلاطون حالتی از انسان است که در آن میان این سه عنصر، تعادل و هماهنگی وجود دارد( آیزنک، ۱۳۷۸). جان لاک[۱۹] و جرمی بنتهام[۲۰] معتقدند که شادمانی مبتنی بر تعداد وقایع لذت بخش است(همان). ارسطو شادمانی واقعی را عبارت از زندگی معنوی میداند این فیلسوف بزرگ یونانی میگوید: عالیترین خوبیهای قابل دستیابی که چه مردم عوام و چه خواص بر آنان اذعان می کنند، شادی است. به عقیده وی دست کم سه نوع شادی وجود دارد، در پایینترین سطح، نظریه مردم عادی است که شادی همان لذت است، در سطح بالاتر از آن، شادی همان موفقیت و کامیابی است و نوع سوم شادی به زعم ارسطو، ناشی از معنویت است( همان). تعریف« شادی» در علوم کلاسیک عبارت است از هیجانی که در اثر محرکهای درونی و بیرونی، ارگانیزم را در جهت انبساط عضلانی و روانی سوق میدهد. ماهیت شادی در انسان غریزی است؛ اما نوع و چگونگی آن به یادگیری و متغیرهای محیطی و فرهنگی بستگی دارد (امیدنیا و همکاران،۱۳۸۹: ۱۶). اما شادی به معنای امروز آن، مفهومی است در درون مفاهیم گستردهتر مانند«خوشبختی» و «کیفیت زندگی»، به ویژه در جایی که کیفیت زندگی باید از نگاه بییننده دیده شود، علاقۀ دانشمندان اجتماعی را به سمت موضوع شادمانی سوق داده است(گالاتزر، ۲۰۰۰: ۵۰۲). در تعریف شادی، برخی به احساسات و عواطف توجه خاصی نشان می دهند و شادی را احساسات یا هیجانات مثبت قلمداد می کنند، مانند براد بورن[۲۱] که شادی را چنین تعریف می کند: میزان احساسات مثبت (خوشی و لذت و…) منهای احساسات منفی(ترس، استرس، دلهره و …). بعضی نیز تعریف شناختی از شادی ارائه می دهند. در این دسته از تعاریف، ارزیابی مثبت و رضایت از کل زندگی مطرح است. در تعاریفی نیز از ترکیب این دو تعریف استفاده می شود. آنچه مسلم است، این است که شادی به طورکلی، حداقل از سه جزء تشکیل شده است: وجود هیجانات مثبت، نبود تأثیرات منفی و رضایت. هریک از سه جزء یاد شده، قسمت مهمی از ساختمان شادی را تشکیل می دهد. دو مؤلفه اول، منعکس کننده جنبه های عاطفی است و به خوشی و لذت مربوط می شود؛ درحالی که مؤلفه سوم عمدتاً شناختی است و براساس ارزیابی از اوضاع زندگی فرد در حال و گذشته اوست. اجزای مربوط به خوشی و لذت شادی، به افزایش احساسات مثبت و کاهش احساسات منفی اشاره دارد؛ اما در زمینه مؤلفه شناختی شادی، ناهمگونی نسبی وجود دارد. این مؤلفه به دستیابی به هدف با تأکید بر رضایت از زندگی و معنا در زندگی مربوط می شود(گروبر[۲۲]، ۲۰۱۱).
لی انل کچین[۲۳]، مؤسس باشگاه شادی، شادمانی را این گونه تعریف می کند:
«شادی احساس بهزیستی درونی است که افراد را برای سود بردن از تفکرات، هوش، خودآگاهی، حس مشترک و ارزشهای معنوی توانا میسازد. شادی عبارت است از هیجان مثبتی که از دو بُعد رفتارهای اجتماعی و رضایت درونی تشکیل شده و می تواند احساس نشاط فرد را نشان دهد شادمانی بدین معنی است که شما به خودتان نشان دهید میتوانید کارهای را انجام دهید که فکرش را نمیکردی به شما انرژیای تزریق می کند که قدرت این را داشته باشید تا بر هر موقعیتی مسلط شوید. شادمانی بدین معنی است که شما به خودتان و دیگران احترام بگذارید. شادمانی یعنی اینکه شما میتوانید صبور باشید به منظور دستیابی به چیزی که میخواهید، بدین خاطر که به زودی به آن خواهید رسید»(زارعی و همکاران، ۱۳۸۸: ۶ و رنجبر،۱۳۹۱: ۶۸).
با توجه به تعریف مارتین [۲۴]، شادی فراتر از دریافت لذت های فوری و لحظهای است. شادی حالتی است که فرد در آن حالت، به این احساس و باور میرسد که زندگی او در مسیری صحیح و خوب جریان دارد(علوی، ۱۳۸۸). در کل شادی موهبتی است که ارزش آن برای کسی که دچار گرفتاری و افسردگیها شده است، بیشتر است. شادی موضوعی کاملاً فردی نیست و تا حدودی یکی از خواص جامعه است. شادی جامعه تابعی از عوامل است که بیشتر آنها در جمع تجلی می یابند(آرگایل، ۱۳۸۹: ۱۲۷). شوآرتز و استراک معتقدند که شادکامی علاوه بر جزء عاطفی و شناختی، جزئی اجتماعی نیز دارد که گسترش روابط اجتماعی با دیگران و افزایش حمایت اجتماعی را به دنبال دارد(جوکار و سپهری، ۱۳۸۵). مایرز و دینر(۱۹۹۵) میگویند که وقتی از مردم پرسیده می شود، فرد شادکام چه کسی است، در پاسخ، به شبکه ی حمایتی از روابط زندگی فردی در یک فرهنگ اشاره می کنند که به تعبیری مثبت و خوشبینانه از رویدادهای زندگی میانجامد(گروسی و همکاران، ۱۳۸۵).
در مجموع میتوان اظهار داشت جامعترین و در عین حال عملیاتیترین تعریف شادمانی را وینهون[۲۵](۱۹۸۸) ارائه میدهد. به نظر او، شادمانی به قضاوت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت کل زندگیش اطلاق میگردد به عبارت دیگر شادمانی به این معناست که فرد چقدر زندگی خود را دوست دارد. در تعریف وینهون از شادمانی چند عنصر وجود دارد که به اختصار توضیح داده می شود(میرشاه جعفری و همکاران، ۱۳۸۱: ۵۱).
_ درجه یا میزان[۲۶]
واژه شادمانی بیانگر ارزیابی کمال مطلوب از زندگی نیست، بلکه بیانگر یک درجه یا میزان است؛ همانند مفاهیم طول و وزن، بیشتر یا کمتر بودن چیزی. به عبارت دیگر، واژه شادی، میزان خوشایندی زندگی را می رساند.
_ شخصی بودن[۲۷]
واژه شادمانی صرفاً برای توصیف حالت یک فرد به کار میرود و قابل تعمیم به اجتماعات، اشیا و وقایع نمی باشد. بنابراین اگر بخواهیم شادمانی یک ملت را مورد بحث قرار دهیم، بهتر است بگوییم اکثر شهروندان آن کشور خود را شادمان تصور می کنند.
_ قضاوت[۲۸]
واژه شادمانی وقتی به کار میرود که فرد دربارۀ زندگی خود یک قضاوت کلی می کند. قضاوت به یک فعالیت عقلانی اشاره دارد. قضاوت کلی یعنی ارزیابی تجارب پیشین و پیش بینی تجارت آتی. به عبارت بهتر، شادمانی جمع ساده لذات نیست، بلکه شناختی است که فرد از بررسی تجارب مختلف به دست میآورد. واژه شادمانی برای اشاره به جنبه خاصی از زندگی به کار نمیرود، بلکه کل زندگی فرد را مدنظر دارد. البته به این معنی نیست که تمام وقایع زندگی خود ارزش یا وزن واحدی داده شود، بلکه منظور این است که فرد برای ابراز میزان نشاط خود، برداشت خود از یکی از ابعاد و وقایع زندگیش را ملاک قرار می دهد.
_ مطلوبیت[۲۹]
در تعریف شادمانی منظور از خوشایندی، ارزشمند و دوست داشتنی بودن زندگی از طرف خود فرد می باشد. اسگود(۱۹۷۱) در این مورد چنین می گوید: « در تمام فرهنگ ها مصادیقی از خوبی و بدی وجود دارد که افراد آن جوامع طبق این مصادیق خوشایندی یا ناخوشایندی زندگی خویش را مورد قضاوت قرار می دهند »( همان ).
۴-۳- مقایسه با سایر روش های پنهان نگاری
در این قسمت روش پیشنهاد شده پنهان نگاری مبتنی بر DWT-SVD را با روش نهان نگاری مبتنی بر SVD چندگانه زارعی (۲۰۱۴) مورد مقایسه قرار می دهیم.
نخست به شباهت های این دو روش می پردازیم. ابتدا باید در نظر داشته باشید که روش پیشنهاد شده ما با روش نهان نگاری زارعی (۲۰۱۴) هر دو از طرح های پنهان نگاری مبتنی بر تبدیل موجک گسسته و تجزیه مقدار منفرد هستند. دوم اینکه هر دو روش نهان نگاری برای امنیت طرح نهان نگاری، بجای استفاده از دنباله اعداد تصادفی در علامت نهان نگاری از تصویر با متن معنادار استفاده میکنند که این مسئله بر عملکرد روش نهاننگاری میافزاید و از مشکل تشخیص مثبت – کاذب جلوگیری میکند. همچنین هر دو الگوریتم تصاویر رنگی RGB را پشتیبانی میکندو در ابعاد تصاویر محدودیتی ندارد.
اکنون به تفاوتهای این دو طرح نهان نگاری میپردازیم. در روش زارعی (۲۰۱۴) تصویر پنهان نگاری در ضرایب فرکانس پایین LL از تبدیل موجک گسسته تصویر پوششی ذخیره می شود. در صورتی که روش پنهان نگاری پیشنهاد شده ما ضرایب باند HH از تبدیل موجک گسسته تصویر پوششی ذخیره شده است. یکی دیگر از تفاوت های دو الگوریتم این است که در الگوریتم زارعی (۲۰۱۴) از SVD چندگانه و الگوریتم PSO استفاده شده است در صورتی که در الگوریتم پیشنهادی از الگوریتم SVD استفاده شده است.
با توجه به آزمایش های انجام شده مشاهده کردیم روش نهان نگاری مبتنی بر SVD چندگانه زارعی (۲۰۱۴) در مقابل حملات نمک و فلفل با مقیاس ۰٫۱ از ۱٫۰ و گاوسی به اندازه ۰٫۰۱ توانمند و مقاوم رایج می باشد و تصویر نهان نگاری را بخوبی بازیابی می نماید. در صورتی که الگوریتم پیشنهاد شده ما در برابر این حملات ناتوان و ضعیف است. در مقابل الگوریتم پیشنهادی در برابر حمله دوران و برش دارای عملکرد رضایت بخشی است ولی روش نهان نگاری مبتنی بر SVD چندگانه زارعی (۲۰۱۴) در برابر این دو حمله کمی ناتوان عمل کرده است.
فصل پنجم
نتیجه گیری و پیشنهادات
۵-۱ نتیجه گیری و پیشنهادات
پنهان نگاری یا استگانوگرافی هنر برقراری ارتباط پنهانی است و هدف آن پنهان کردن ارتباط به وسیله قرار دادن پیام در یک رسانه پوششی است به گونه ای که کمترین تغییر قابل کشف را در آن ایجاد نماید و نتوان موجودیت پیام پنهان شده در رسانه را حتی به صورت احتمالی آشکار ساخت. در پنهان نگاری تصویر، سیگنال پنهان نگاری شده در حوزه مکانی یا یکی از حوزه های فرکانسی مثل تبدیل کسینوس گسسته، فوریه، و موجک و … می تواند پنهان شود. تکنیکهای پنهان نگاری درحوزه تبدیل، مقاومت بیشتری در مقابل حملات گوناگون در مقایسه با تکنیکهای حوزه مکان از خود نشان می دهند، چون وقتی از تصویری تبدیل معکوس گرفته می شود، نهان نگاره به طور بیقاعدهای در طول تصویر پخش می شود، بنابراین خواندن و اصلاح آن برای نفوذگرها بسیار مشکل خواهد شد.
با توجه به کارهای گذشته ای که در این زمینه انجام شده است، در این پژوهش قصد داشتیم تا
الگوریتم های پنهان نگاری در تصاویر دیجیتالی با بهره گرفتن از تجزیه مقدار منفرد را توسعه دهیم. برای این منظور از روش های پنهان نگاری ترکیبی که شامل تجزیه مقدار منفرد و تبدیل موجک گسسته می باشد استفاده کرده ایم.
در این طرح یک الگوریتم ترکیبی برای پنهان نگاری غیر قابل تشخیص تصاویر دیجیتال در حوزه تبدیل موجک گسسته و تجزیه مقدار منفرد ارائه شده است. هدف از این الگوریتم مخفی کردن پیام بوده است. در روش پیشنهاد شده با ترکیب تکنیک SVD و DWT باعث بهبود طرح پنهان نگاری مبتنی بر DWT
می شود. این الگوریتم از روش اعداد تصادفی در تصویر پنهان نگاری، از یک تصویر با متن معنی دار استفاده می کند. بنابراین کیفیت تصویر پنهان نگاری استخراج شده عملکرد الگوریتم را تضمین می کند. در روش پیشنهادی در استخراج تصویر پنهان نگاری حمله کننده از نوع الگوریتم به کاررفته در فرایند استگانوگرافی اطلاعی ندارد.
الگوریتم های پنهان نگاری و استخراج آن با بهره گرفتن از نرم افزار MATLAB 2013 پیاده سازی شدند. برای بررسی و ارزیابی روش پیشنهاد شده، کیفیت بصری تصاویر پنهان نگاری استخراج شده را با
اندازه گیری اوج نسبت سیگنال به نویز و میانگین مربع خطاها مورد مطالعه قرار گرفته است.
برای سنجش کارایی، الگوریتم پیشنهادی با الگوریتم زارعی (۲۰۱۴) مقایسه شده است. مقاومت تصویر پنهان نگاری شده توسط این الگوریتم در مقایسه با سایر الگوریتم ها در برابر رایج ترین حملات مانند Salt & Paper، Rotation، Gaussian و Cropping مورد مطالعه قرار گرفته است. برای مقایسه از مقادیر پارامترهایی مثل اوج نسبت سیگنال به نویز و میانگین مربع خطاها استفاده شده است. بررسی های تحلیلی بر روی تصویر پنهان نگاری استخراج شده نشان می دهد که روش نهان نگاری زارعی (۲۰۱۴) با در مقابل حملات نمک و فلفل با مقیاس ۰٫۱ از ۱٫۰ و گاوسی به اندازه ۰٫۰۱ توانمند و مقاوم رایج می باشد و تصویر نهان نگاری را بخوبی بازیابی می نماید. در صورتی که الگوریتم پیشنهاد شده ما در برابر این حملات ناتوان و ضعیف است. در مقابل الگوریتم پیشنهادی در برابر حمله دوران و برش دارای عملکرد رضایت بخشی بوده است ولی روش نهان نگاری مبتنی بر SVD چندگانه زارعی (۲۰۱۴) در برابر این دو حمله کمی ناتوان عمل کرده است.
برای تکمیل کارهای انجام شده در این پایان نامه می توان فعالیت های پژوهشی متعددی انجام داد از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
در این روش ما از ترکیب دو روش تبدیل موجک گسسته و تجزیه مقدار منفرد استفاده کردیم. می توان از سایر تکنیک های پنهان نگاری دامنه تبدیل مانند تبدیل فوریه گسسته و تبدیل کسینوسی گسسته به جای استفاده از تبدیل موجک گسسته بهمراه تجزیه مقدار منفرد استفاده کرد و نتایج آن را با هم مقایسه نمود.
روش ارائه شده در این تحقیق از تکنیک تبدیل موجک گسسته۱- سطحی بهمراه تجزیه مقدار منفرد برای عملیات پنهان نگاری و استخراج آن استفاده می نماید. می توان روش تبدیل موجک n- سطحی بهمراه تجزیه مقدار منفرد استفاده کرد و نتایج کار را با نتایج این تحقیق مورد مقایسه و ارزیابی قرار داد.
منابع و مآخذ
۵-۱ نتیجهگیری ۵۴
۵-۲ پیشنهادها ۵۵
مراجع ۵۶
ده
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۳-۱ اطلاعات خاکشناسی مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی واقع در دانشگاه صنعتی اصفهان (چاه اناری) ۳۱
جدول ۴-۱ دامنه تغییرات و میانگین صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک نوروزک در سه تاریخ کاشت ۳۸
جدول ۴-۲ میانگین مربعات صفات مورفولوژیک در سه تاریخ کاشت ۴۴
جدول ۴-۳ میانگین مربعات صفات مورفولوژیک در سه تاریخ کاشت ۴۵
جدول ۴-۴ نتایج مقایسه میانگین صفات مورفولوژیک در سه تاریخ کشت ۴۶
جدول ۴-۵ نتایج مقایسه میانگین صفات مورفولوژیک در سه تاریخ کشت ۴۷
جدول ۴-۶ نتایج تجزیه روغن تاریخ کاشت اول ۴۹
جدول ۴- ۷نتایج تجزیه روغن تاریخ کاشت دوم ۵۰
جدول ۴-۸ میانگین مربعات صفات فیزیولوژیک در سه تاریخ کاشت ۵۳
جدول ۴-۹ نتایج مقایسه میانگین صفات فیزیولوژیک در سه تاریخ کاشت ۵۴
یازده
چکیده
دانه های روغنی ازمحصولات با ارزش کشاورزی و ماده اولیه صنایع روغنکشی محسوب میشوند. کشور ما جزء کشورهای واردکننده روغن میباشد و برای رفع این کمبود باید کارهای اصلاحی بیشتری صورت گیرد. راه حل دیگر معرفی گیاهان دانه روغنی جدید با خصوصیت سازگاری به شرایط ایران میباشد. نوروزک (Salvia leriifolia Benth.) گیاهی پایا از تیره نعناع و بومی استانهای خراسان، سمنان و قسمتی از افغانستان است. هدف این پژوهش مقایسه سه تاریخ کاشت نیمه اول و دوم فروردین و نیمه اول اردیبهشت در شرایط اقلیمی اصفهان، بررسی تنوع، سازگاری، میزان عملکرد اقتصادی، کیفیت و کمیت روغن گیاه و بررسی صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک گیاه نوروزک بود. این مطالعه بر روی یک توده بذر جمع آوری شده از خراسان جنوبی در سالهای ۱۳۹۱-۱۳۹۳صورت گرفت. صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک از جمله تعداد برگ در بوته، ارتفاع بوته، تعداد شاخه گل دهنده، تعداد و وزن بذر در هر بوته در شرایط خودگشن و دگرگشن، ارتفاع شاخه گلدهنده، درصد اسانس، کمیت و کیفیت روغن و میزان ترکیبات فنولیک بررسی گردید و اطلاعات مربوط به تمام بوتهها برداشت شد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تاریخ کاشت در بین صفات مورفولوژیک تنها بر روی تعداد شاخه گلدهنده، ارتفاع شاخه گلدهنده ، نسبت خودگشنی و قطر تاجپوش تاثیر معنیدار داشته است و از میان صفات فیزیولوژیک بر روی صفات سبزینگی، کاروتنوئید، درصد روغن و درصد اسانس برگ تاثیر معنیداری داشت. روغن دانه گیاه با حدود ۲۸ درصد حاوی بیش از ۷۰ درصد اسیدهای چرب اولئیک و لینولئیک بود که احتمالا قابلیت استفاده خوراکی را خواهد داشت. با توجه به اینکه در این پژوهش میزان بذر تولید شده در شرایط خودگردهافشانی نسبت به شرایط دگرگردهافشانی، به ازای تعداد شاخه گلدهنده برابر، کمتر میباشد، این گیاه احتمالا دگرگردهافشان است که البته دگرگردهافشان اجباری نیست و دارای درصد کمتری خودگردهافشانی نیز هست. با توجه به تمامی صفات، احتمالا تاریخ کاشت دوم (نیمه دوم فروردین) برای کشت این گیاه در اصفهان قابل توصیه است.
کلمات کلیدی: نوروزک، کمیت و کیفیت روغن، تاریخ کاشت، درصد اسانس
فصل اول
فصل اول: مقدمه
کلیات و اهداف
دانه های روغنی ازمحصولات با ارزش کشاورزی به شمار آمده و ماده اولیه صنایع روغنکشی محسوب میشوند،که نقش اساسی در تامین نیازهای چربی، پروتئین و ویتامین در حیات موجودات زنده ایفا میکنند. کشور ما جزء کشورهای واردکننده روغن میباشد و برای رفع این کمبوداجرای فعالیتها و کارهای اصلاحی بیشتری در جهت افزایش کیفیت و کمیت روغن ، این گیاهان ضرورت دارد. راه حل دیگر معرفی گیاهان دانه روغنی جدید با خصوصیت سازگاری به شرایط ایران و دارای توجیه اقتصادی میباشد.
مطالعه تنوع ژنتیکی فرایندی است که تفاوت یا شباهت گونهها، جمعیتها و یا افراد را با بهره گرفتن از روشها و مدلهای آماری خاص بر اساس صفات مورفولوژیک، اطلاعات شجرهای یا خصوصیات مولکولی افراد بیان میکنند. اطلاع از میزان تنوع ژنتیکی ژرمپلاسم و ارتباط ژنتیکی بین ژنوتیپها برای محافظت و استفاده از منابع ژرمپلاسم دارای اهمیت خاصی است. این اطلاعات میتواند محققان را در انتخاب ترکیبات والدینی مناسب برای بهرهبرداری حداکثر از مواد ژنتیکی موجود جهت تولید هیبریدهای پرمحصول و جمعیتهای در حال تفکیک یاری دهد. بررسی تنوع ژنتیکی در گیاهان از طریق صفات مورفولوژیک یا بیوشیمیایی همواره متداول بوده است [۶۲].
تیره نعناع (Lamiaceae) حاوی بیش از۴۰۰۰ گونه میباشدکه اکثر آنها دارویی هستند [۱۹]. سالویا، جنس مهمی است که حدودا ۹۰۰ گونه را در این خانواده به خود اختصاص داده است [۹۲]. در عرصههای طبیعی ایران برای این جنس۵۶ گونه گزارش گردیده است، که از این تعداد۱۳ گونهی آن بومی میباشد. سلوی (سالویا) از کلمه لاتین “سالوئو” به معنی نجات و شفا بخشیدن مشتق میشود و احتمالا از بزرگترین جنسهای خانواده نعناع میباشد که چند ساله و غالبا نیز بسیار معطراست. این جنس در مناطق گرم و معتدل جهان مشاهده میشود و گونه های آن دارای خواص ضدمیکروبی، ضدسرطانی و ضدتب میباشند [۲۳].
نوروزک (Salvia leriifolia Benth. ) گیاهی پایا از تیره نعناع و بومی استانهای خراسان، سمنان [۲۶ و ۹۶] و قسمتی از افغانستان است [۱۹]. پراکنش این گیاه در اقلیم فراخشک بیابانی سرد، در ارتفاعات سنگلاخی، ارتفاعات کنگلومرایی و واریزههای سنگی است. سازگاری این گیاه با انواع خاکها بالاخص خاکهای سبک در شیبهای جنوبی بسیار بالا میباشد. این گونه با گیاهانی از قبیل درمنه، افدرا و پرند همراه است [۴۱]. آبیاری به صورت کرتی، بهترین روش زراعت این گیاه میباشد و عمق کشت مناسب جهت داشتن درصد بالای سبز شدن و استقرار گیاه بین۱ تا۵/۱ سانتیمتر است. بیشترین جوانهزنی بذور در دمای بین ۴ تا ۸ درجه سانتیگراد انجام میگیرد [۲۳].
میزان زادآوری در سالهای با بارندگی مناسب خوب بوده و در صورت حمایت گیاه در سال اول، در سالهای بعد میتواند به خوبی در برابر عوامل اقلیمی و نیز شرایط چرای دام مقاومت کند. با توجه به سازگاری و دامنه پراکنش وسیع آن، میتواند به عنوان یک گیاه چند منظوره مورد حمایت قرار گیرد. برنامه ریزی برای جمع آوری بذر نوروزک، ضمن ایجاد اشتغال در مناطق پراکنش این گونه، با ترویج و معرفی خواص دارویی آن و بازاریابی برای فروش به زراعیکردن این گونه کمک میکند [۴۱].
گونه نوروزک دارای سه ویژگی مهم، مقاومت به خشکی، مقاومت در مقابل باد و مقاومت در برابر سرمای زمستان است و گیاهی کمتوقع و کم هزینه به شمار مىآید [۴۶]. شکل خاص برگها به ویژه پرزهای سفید دو طرف برگها و حالت چرمی آن، باعث مقاومت گیاه به گرمای شدید تابستان میشود و همچنین گسترده بودن بوتهی گیاه روی سطح زمین موجب مقاومت آن در برابر بادهای سوزان زمستان میشود [۳۴].
برگهای گیاه غنی از کلسیم، فسفر و آهن بوده و دانه و برگ آن دارای مقادیر بالایی از پروتئین و اسیدهای چرب است که ارزش غذایی بالایی در تغذیه دام و انسان دارد [۱۵]. این گیاه دارای خواص متعدد دارویی، آنتیاکسیدانی و تغذیهاى است [۴۶]. عصاره چهار گونه مختلف از سالویا و از جمله گیاه نوروزک به واسطه داشتن تاثیر بازدارنده بر آنزیم بوتیریل کولین استراز میتواند در معالجه بیماری آلزایمر مفید باشد [۵۰]. شاخ وبرگ این گیاه دارای اسانس است و پوست خارجی آن حاوی موسیلاژ میباشد [۱۸]. گزارش شده است که مغز دانه آن حاوی ۵۶-۵۰ % چربی و ۳۰ % پروتئین است که برای طباخی و خامخواری مطلوب میباشد. برگ و ریشه گیاه نوروزک دارای خواص آنتیاکسیدانی قوی بوده و از اکسیداسیون روغن آفتابگردان جلوگیری میکنند. این خاصیت قابل رقابت با آنتیاکسیدانهای رایج در صنایع غذایی نظیر، بوتیلیتد هیدروکسی تولوئن (BHT) و آلفاتوکوفرول میباشد. این ویژگی در ارتباط با حضور متابولیت ثانویهای از نوع شالکونها، به نام بوتئین، در این گیاه است [۳۶ و ۷۳].
از دیگر متابولیتهای ثانویه با ارزش موجود دراین گونه، به ترتیب فراوانی، میتوان به ترپنوئیدها، ساپونینها، فلاونوئیدها، تاننها و آلکالوئیدها اشاره کرد. در اسانس این گیاه ۱۷ نوع ترپن با درصدهای متفاوت وجود دارد [۳۵]. پروتئین موجود در بذر به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد نظیر قرابت زیاد اسیدآمینههای آن با شیر و ضریب هضم بالا، میتواند در تهیه شیر خشک و فرآوردههای گوشتی سوسیس و کالباس مورد استفاده قرار گیرد . همچنین بذر این گیاه به واسطه داشتن روغن مرغوب برای تغذیه انسان، برگ آن برای تغذیه دام و الیاف آن برای تولید دستمال کاغذی مناسب است [۱۶].
بخشهایی ازگیاه نوروزک دارای خاصیت آنتیاکسیدانی، ضدباکتریایی، ضدقارچ و ضددرد مىباشد [۶؛ ۱۰؛ ۳۶؛ ۴۰ و ۷۰]. براساس پژوهشهای صورت گرفته مشخص شده است که عصاره آبی و الکلی نوروزک دارای آثار دارویی متعددی بر روی موش است. ازجمله این آثار مىتوان به خاصیت محافظت کنندگی عصبی در برابر کم خونیهای موضعی در مغز موش [۱۰۱]، کاهش وابستگی به مورفین [۸۳]، خصوصیات مشابه با داروی دیکلوفناک از لحاظ مقابله با التهاب مزمن [۸۱] و جلوگیری از ایجاد و توسعه زخمهای معده در موش (مشابه با داروی سوکرالفات[۱]) [۸۲] اشاره نمود. همچنین مشخص شده است بخشهای مختلف این گیاه مىتواند به عنوان داروی مسکن و خواب آور [۸۴] و عامل کاهشدهنده گلوکز خون [۸۰] مورد استفاده قرارگیرد.
یکی از مهمترین عوامل مدیریت در تولید محصولات زراعی، تاریخ کاشت مناسب است. هدف از تعیین تاریخ کاشت مناسب، مشخص کردن بهترین زمان کاشت رقم یا گروهی از ارقام مشابه گیاهان زراعی است، به طوری که مجموعه عوامل محیطی در آن زمان، برای سبز شدن، استقرار و بقاء گیاهچه مناسب باشد، ضمن اینکه هر مرحله از رشد نیز با شرایط مطلوب خود روبرو شود.
اهداف مطالعه
اگر چه پژوهشهای مختلفی بر روی گیاه نوروزک صورت گرفته است اما تا کنون اثر تاریخ کاشت بر اسانس و ترکیبات فنولیک و صفات مختلف مورفولوژیک بررسی نشده است. از طرفی نوروزک می تواند یک گیاه دانه روغنی جدید باشد و هنوز اطلاعات کافی از تنوع موجود بین صفات مورفولوژیک و میزان روغن ژنوتیپهای مختلف آن در دسترس نیست. اگرچه پتانسیل بالای گیاه از نظر کیفیت و کمیت روغن گزارش شده است ولی سازگاری آن با شرایط محیطی مختلف و اثر تاریخ کاشت بر آن روشن نشده است. با توجه به موارد گفته شده فوق، مطالعه پیش رو اهداف زیر را دنبال میکرد:
۱- یافتن تاریخ کاشت بهینه در شرایط اقلیمی اصفهان.
۲- بررسی تنوع، سازگاری، میزان عملکرد اقتصادی، کیفیت و کمیت روغن گیاه.
۳- بررسی برخی صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک گیاه.
فصل دوم
فصل دوم: بررسی منابع
اهمیت گیاهان دارویی
تولید گیاهان دارویی و عطری، به صورت جمع آوری و کشت آنها از دیر باز صورت میگرفته است و احتمالا شروع آن نزدیک به زمانی است که این گیاهان به عنوان تسکیندهنده درد استفاده شدند، به طوری که بو کردن، جویدن و خوردن برخی از مواد گیاهی منجر به آرامش و کاهش درد شده و عطر و طعم مطلوب این گیاهان به عنوان موادی با ارزش برای انسانهای پیشین، شناخته شدند. بنابراین این گیاهان به عنوان منبع درمانی، رنگدهنده و نگهدارنده شناخته شدند [۳].
استفاده از گیاهان به عنوان دارو برای پیشگیری و درمان بیماریها از روزگاران کهن مورد توجه طب سنتی قرار داشته و تا ابتدای قرن شانزدهم معتبرترین روش برای درمان بیماریها به شمار رفته است. ابوعلی سینا از نخستین دانشمندانی است که در کتاب قانون به شرح و بررسی علمی خواص درمانی گیاهان پرداخته است.
در نتیجه ظهور روش های جدید درمان، کمکم روش های درمان بیماریها با گیاهان کنار گذاشته شد و استفاده از داروهای شیمیایی جانشین گیاه درمانی شد. اما عوارض جانبی بسیار زیاد و گرانی آنها موجب گرایش مجدد مردم به طب گیاهی شده است. در قرن اخیر پیشرفت عمدهای در بهرهگیری از گیاهان دارویی حاصل شده است و آزمایشگاههای مجهز در سراسر جهان برای بررسی اثرات این داروها به کار و فعالیت مشغول میباشند.
آمار استفاده از داروهای گیاهی در سالهای اخیر قابل توجه است. بر طبق تخمین سازمان بهداشت جهانی در حال حاضر ۸۰ درصد جمعیت جهان یعنی حدود ۴ میلیارد نفر از طب گیاهی در درمان بیماریها استفاده میکنند. سازمان بهداشت جهانی ((WHO خاطر نشان میسازد که از حدود ۱۱۹ داروی گیاهی حدود ۷۴ مورد آن کاملاً همانند کاربرد آنها در طب سنتی مورد استفاده پزشکان قرار میگیرد. همین موضوع موجب شده است که هماکنون تحقیقات گستردهای از سوی شرکتهای داروسازی روی خواص درمانی گیاهان مناطق مختلف جهان انجام گیرد. هماکنون مواد مشتق شده از گیاهان نقش عمده ای در صنعت داروسازی دارند. چنین داروهایی برای درمان بیماریهای قلبی، فشار خون بالا، انواع دردهای مزمن، آسم و دیگر بیماریها به کار میرود [۳۰].
طبقهبندی گیاهان دارویی
۲-۱۶- وضعیت تقاضای گاز و LNG در بازار اروپا
همانگونه که در نمودار (۳-۱) ملاحظه میشود مصرف گاز در اروپا در بخش های مختلف صنعتی و خانگی از سال ۱۹۹۰ میلادی شاهد رشد سریعی بوده است. بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ میلادی تقاضای گاز در اروپا رشد۲/۴ درصدی و سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ میلادی شاهد رشد ۲ درصدی در سال بوده است. به دلیل رکود اقتصاد جهانی در سال های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ میلادی این تقاضا کاهش ۶/۵ درصدی را تجربه نمود ولی در بین سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ میلادی بار دیگر با افزایش تقاضا روبهرو شد و به رشد قابل توجه ۳/۷ درصدی رسید.
کاهش ذخایر گاز دریای شمال، افزایش هزینه های تولید گاز در اروپا، کمبود منابع فسیلی، لزوم تامین انرژی کارخانجات به ویژه صنعـت برق، مسئله تامین امنیت انتقال گاز از طریق خط لوله بهویژه از روسیه (مناقشه گازی این کشور با اکراین) که خط لوله تامین گاز بخشی از کشورهای اروپایی از آن می گذرد، این کشورها را همواره با چالش جدی روبهرو ساخته، مهمترین عواملی هستند که سبب شد تا LNG در اروپا بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. صادرات گاز از طریق خط لوله، بهترین گزینه بهویژه برای روسیه جهت تامین گاز اروپای شرقی و مرکزی می باشد. انگلستان نیز بخش اعظم گاز مورد نیاز خود را از طریق خط لوله از نروژ تامین می کند. ولی در حال حاضر با توجه به موقعیت جغرافیایی کشورهای اروپای غربی و دور بودن از مراکزعمده عرضه گاز طبیعی، LNG گزینه بهتری برای این کشورها بهشمار می رود که بخش اعظم آن از طریق استرالیا، نیجریه، الجزایر، لیبی و قطر تامین می گردد. هم اکنون در اروپا در مجموع ۲۰ ترمینال تبدیل مجددگاز در ۸ کشور مختلف اروپایی وجود دارد که ۶ ترمینال در اسپانیا ، ۴ ترمینال در انگلستان ، ۳ ترمینال در فرانسه، در ایتالیا و ترکیه هر کدام ۲ ترمینال ، و در یونان ، پرتغال و هلند هر کدام یک ترمینال قرار دارد.
نمودار (۲-۲) تقاضای گاز بخش های مختلف در اروپا(۲۰۱۰-۱۹۶۰)(به میلیون متر مکعب)
Source: Europeanization of Energy Corridors (Oxford Institute For Energy Studies) (20 May 2011),P.5
همانطور که در نمودار (۲-۲) مشاهده میکنید در سال ۲۰۰۹ میلادی اروپا از مجموع ۵۳۹ میلیارد متر مکعب گاز مصرفی، ۲۹۰ میلیارد متر مکعب را خود تولید نموده ،۳۶۱ میلیارد متر مکعب را از طریق خط لوله و ۶۸ میلیارد متر مکعب را از طریق LNG وارد کرده است. میزان مصرف گاز طبیعی در سال ۲۰۱۰ در منطقه توسعه یافته اروپا (اروپای غربی) بالغ بر ۵/۴۱۶ میلیارد متر مکعب بوده است (جدول ۲-۵) که پیش بینی می شود تا سال ۲۰۱۵ این میزان به ۱/۴۵۷ میلیارد متر مکعب افزایش یابد که نشان دهنده رشد ۷/۹ درصدی تقاضای گاز است.
جدول (۲-۵) میزان مصرف گاز طبیعی در اروپای غربی
سال | ۲۰۰۸ | ۲۰۰۹ | ۲۰۱۰ | ۲۰۱۱ | ۲۰۱۲ | ۲۰۱۳ | ۲۰۱۴ | ۲۰۱۵ |
میزان مصرف | ۲/۴۳۱ | ۷/۴۰۹ | ۵/۴۱۶ | ۲/۴۲۵ | ۶/۴۳۲ | ۱/۴۴۰ | ۱/۴۴۹ | ۱/۴۵۷ |
منبع : Business Monitor(April 2011) )ارقام بر حسب میلیارد متر مکعب می باشد(
نمودار (۲-۳) میزان گاز تولیدی و وارداتی از طریق خطوط لوله و LNG اروپا(۲۰۱۰-۲۰۰۰)(میلیون متر مکعب)
Source: Europeanization of Energy Corridors (Oxford Institute For Energy Studies) (20 May 2011),P.24
۲-۱۷-وضعیت اقتصادی اسپانیا
اسپانیا یکی از اعضای اتحادیه اروپا است که در شبه جزیره ایبری در جنوب غربی اروپا قرار دارد. این کشور در شمال با فرانسه و اندورا، در غرب با پرتغال، در جنوب با تنگه جبل الطارق و مراکش همسایه است و همچنین دارای مرزهای دریایی در شرق با دریای مدیترانه و در غرب با اقیانوس اطلس است. اسپانیا دومین کشور بزرگ اروپای غربی بعد از فرانسه است و دارای دوازدهمین اقتصاد بزرگ جهان و رتبه پنجم در اروپا بوده و به عنوان یکی از ۱۵ کشور صنعتی جهان بهشمار میآید. تا پیش از بحران اقتصاد جهانی در سال ۲۰۰۸، اسپانیا از اقتصادی پویا و رو به رشدی برخوردار بود ولی در سال ۲۰۰۹ همانند دیگر کشورهای توسعه یافته تحت تاثیر رکود جهانی قرارگرفت. همانطور که در جدول (۲-۵) ملاحظه میشود این کشور دچار کسری شدید بودجه وکاهش هزینه های خدمات اجتماعی و افزایش بدهی های دولت شده است.
براساس گزارش صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۱۱ میلادی، اگرچه اسپانیا برای مقابله با چالشهای اقتصادی خود اصلاحاتی را انجام داده و کسری بودجه دولت از ۱/۱۱ درصد تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۹ به کمتر از ۲/۹ درصد تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۰ کاهش یافته ولی صندوق بینالمللی پول این میزان بهبود را برای رهایی آن کشور از بحران ناکافی دانسته است. این صندوق رشد اقتصادی اسپانیا را در خوش بینانهترین حالت ۵/۱ تا ۲ درصد در سال ۲۰۱۱ پیش بینی نمود.(نمودار۳-۶)
جدول (۲-۶) وضعیت اقتصادی اسپانیا
۲۰۰۷ | ۲۰۰۸ | ۲۰۰۹ | ۲۰۱۰ |
۲-۵-۲) منشأ فرامین حکومتی
حکومت ها از هر نوعی که باشند، تمایل به کنترل کامل قلمرو حاکمیتی خود (اعم از فضا، مردم، سیستم ها و فرآیندها) دارند و هیج نافرمانی و عدم اطاعت را بر نمی تایند. همه چیز در اختیار حکومت ها قرار ندارد و همیشه نیروهایی چه در درون فضای جغرافیایی (تحت امر) و چه در برون آن (خارج از تحت امر) وجود داشته و دارند که فرمان ها، سیاست ها و نرم افزارهای مدیریت امور عمومی قلمرو حاکمیت را به چالش می کشند و از آنها نافرمانی می کنند و بر خلاف میل حکومت ها عمل می نمایند. حکومت ها نیز این گونه اعمال را جرم تلقی نموده، عاملان آن را مستوجب عقوبت و مجازات دانسته و انواع مجازات ها را از خفیف ترین سطح تا شدیدترین سطح و متناسب با نوع جرم و مجرم با عاملان آنها روا می دارند؛ با این امید که هر نوع مانع را از سر راه اجرای فرامین و دستورات حکومتی بر دارند و فضا، مردم و سیستم ها را کاملاً اطاعت پذیر و کنترل شدنی نمایند. فرمان های حکومتی برای مدیریت وکنترل قلمرو آن بسته به نوع حکومت در فضای جغرافیایی از ماهیت و سرچشمه خاصی تولید، صادر و اجرا می شود. از این حیث نظام های حکومتی را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:
۲-۵-۲-۱) حکومت های فرمانروایی فردی
در این حکومت ها، فرمان ها مستقیم و غیر مستقیم از سوی شخص فرمانروا به عنوان حاکم، پادشاه، سلطان، امیر، امپراطور وغیره صادر می شود و او سرچشمه قدرت و محور اصلی مدیریت امور عمومی قلمرو یا فضای جغرافیایی حاکمیت شناخته می شود. این گونه حکومت ها در گذشته زیاد بودند و امروزه به ندرت مشاهده می شوند.
۲-۵-۲-۲) حکومت های مبتنی بر دموکراسی
این حکومت ها را مردم و ساکنان فضای جغرافیایی مشخص، ایجاد می کنند و فرمان های حکومتی در قالب قوانین و سیاست ها از سوی مجالس قانون گذاری به عنوان نمایندگان مردم تولید و تصویب و به وسیله رئیس کشور و حکومت و سازمان مربوطه به مورد اجرا گذاشته می شود. در این نوع حکومت ها که الگوی رایج در اکثر کشورهای جهان است، نقض فرمان های حکومتی، جرم و قانون شکنی تلقی می شود و تنبیه و مجازات حکومت اعم از جریمه، زندان و اعدام را به همراه دارد.
۲-۵-۲-۳) حکومت های ترکیبی
در این نوع حکومت ها، سرچشمه فرمان های حکومتی دوگانه یا چندگانه است. یعنی مردم (از طریق مجالس قانون گذاری) ایدئولوژی ها، اراده فرمانروای غیر منتخب از سوی مردم، باورهای دینی و غیره در شکل گیری، تأسیس و اجرای فرمان های حکومتی نقش دارند. به هر صورت مهم این است که در همه الگوهای حکومتی مزبور، فرمان های تأسیس شده و تولید شده با هر ماهیت و سرچشمه ای که باشد، اصالت دارد و از سوی حکومت با قدرت اعمال می شود و نیروهای چالش گر فرمان ها را تعقیب و مجازات می کنند. نیروهای چالش گر ممکن است در اشکال گوناگون وجود داشته باشند.
یک سری از این نیروها آن دسته از فرمان ها، سیاست ها و معیارها را به چالش می کشند که به موجودیت، ایدئولوژی، ارکان و کارکردهای حکومت مربوط باشد و با هدف سرنگون کردن حکومت و کنترل قدرت سیاسی و تأسیس حکومت دیگری تلاش می کنند. چالش گرهایی از این دسته به جرایم سیاسی و امنیتی معروفند و معمولاً حکومت ها آنها را بر نمی تابند و در برخورد با آنها شدت عمل از خود نشان می دهند. دسته دوم آن نوع چالش گرهایی هستند که ناظر بر حقوق شهروندان و افراد ملت نسبت به یکدیگر بوده و یا امور را که به موجودیت حکومت مربوط نباشند، هدف قرار می دهند و از آنها معمولأ به جرایم عمومی تعبیر می شود که حکومت مسئول و متکفل حفاظت از آنهاست؛ مثل کلاهبرداری و قتل. (حافظ نیا، ۱۳۹۰: ۱۷۷-۱۷۹)
۲-۵-۳) حاکمیت دولت ها و حقوق بشر
این واقعیت که دولت ها باید به حقوق بشر احترام بگذارند، ایده ای است قدیمی و حداقل در آثار لاک، روسو و یا اعلامیه حقوق بشر آمریکا یا اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه که می توان آن را دید. آنچه اخیراً ذهن دولت ها را به خود مشغول داشته است این ایده است که حقوق بشر باید بخش جدایی ناشدنی از سیاست خارجی دولت و روابط بین الملل باشد. تا حداقل دو دهه قبل اغلب سیاست گذاران معتقد بودند پیشبرد حقوق بشر یک اقدام اخلاقی است و دولت ها باید تنها از جهت هنجاری آن را پیش ببرند، نه به عنوان یک اصل کلی در سیاست خارجی و روابط بین الملل. اما امروزه نه تنها حقوق بشر و هنجارهای آن از اهمیت فزاینده ای برخوردار شده اند بلکه به تدریج ارزش های آن جنبه جهانی به خود گرفته است. به همان نسبت تعرض به ارزش های حقوق بشر با واکنش های جهانی و بعضاً اقدامات مبتنی بر کاربرد زور همراه می شود. دولت ها بر اساس نوع مظام سیاسی و درجه اقتدارگرایی آن، سطح توسعه سیاسی و اقتصادی و تعاملات امنیتی خود با محیط های گوناگون تعریف شد، حقوق بشر را مورد تعریف و پیاده سازی قرار می دهند. امروزه بسیاری از دولت ها بدون قید و شرط اعلامیه حقوق بشر ۱۹۴۸ و دو کنوانسیون حقوق سیاسی، مدنی و کنوانسیون اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را پذیرفته اند. آنچه مشکل ساز است وضعیت درونی سازی این کنوانسیون های والحاقیه های آنان و تعهدات اجرایی دولت ها در پیاده کردن مفاد سندهای مذکور مطابق با روح آنان است..
تردیدی در این واقعیت وجود ندارد که حقوق بشر امروزه یک فرهنگ جهانی و ساخت اجتماعی است اما این ساخت اجتماعی در بسیاری از مناطق جهان هنوز ساختی ذهنی و توسعه نیافته است. اگرچه تسلط این فرهنگ جهانی بر رفتار و اعمال دولت ها کاملاً مشهود است اما همچنان این دولت ها هستند که با رفتار خود به آن جنبه عینی می بخشند. به عبارت بهتر، مرجع تصمیم گیرنده در مورد حقوق بشر همچنان دولت ها هستند.
دولت ها به شدت با هرگونه مقوله فاقد حاکمیت و اقتدار مقابله می کنند. همچنین آنها با هرگونه عاملی که حاکمیت و اقتدار مطلقه آنها را محدود نماید. اگرچه سازه انگاران قصد دارند با ایجاد هنجارها و قواعد از بازیگری انحصاری دولت جلوگیری کرده و رفتار دولت ها را سازماندهی کنند اما باز هم نتوانسته اند جایگزینی برای حاکمیت دولت در محیط پر هرج و مرج بین المللی پیدا کنند. اگر زمانی بتوان مشکل آنارشی را حل کرد، قطعاً می توان اعتبار جدیدی برای هنجارهایی نظیر حقوق بشر یافت. اما حل مشکل آنارشی خود نیازمند بازتعریف مقوله دولت است که اساساً باز تعریف حقوق بشر را نیز در بر خواهد داشت. به هر صورت به همان اندازه که دولت ها تحت تأثیر هنجارهای حقوق بشر در رفتار خود تغییر می دهند، با بهره گرفتن از عنصر اقتدار آن را پیش می برند. به هر اندازه که بازیگران فراملی و غیر دولتی قدرتمند شد و هنجارسازی کنند؛ اما باز دولت است که باعث پیشبرد مقوله ای به نام حقوق بشر، چه در غالب روند درونی سازی و چه در شکل بین المللی آن (فرهنگ جهانی) شود. (دربندی، ۱۳۸۷: ۴۵-۵۱)
۲-۵-۴) مؤلفه های تأثیرگذار شهروندی
۲-۵-۴-۱) دموکراسی
دموکراسی کلیه شهروندان را در برابر قانون یکی دانسته و هر گونه امتیازی را منتفی می داند. از این رو هرگونه صعود به پله ترقی از نربان اجتماعی تنها با لیاقت و شایستگی فردی ممکن می باشد. دموکراسی یعنی برابری ظرفیت ها برای افراد یک جامعه به منظور برخورداری از آزادی ها و ارزش های اجتماعی که در تعریف محدودتر منظور از آن شرکت آزادانه افراد در گرفتن تصمیمات سیاسی مهم جامعه است که این امر به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم انجام می شود. دموکراسی خود به معنی حکومت مستقیم و بدون واسطه از سوی مردم است. در یونان باستان مردم با حضور در میدان عمومی شهر در خصوص تصمیمات اساسی شور کرده و خود سرنوشت خویش و جامعه را تعیین می کردند اما با گسترش جمعیت کشور، محدودیت زمان و مکان و امکانات منجر به این شد که دموکراسی در عمل به صورت غیر مستقیم و از طریق انتخاب نمایندگان از سوی مردم تحقق یابد.
به عبارت دیگر از قرون اخیر تاکنون دموکراسی یعنی حکومت مردم به دست مردم، با اکثریت آراء و از طریق انتخاب نمایندگان مردم و تشکیل مجلس ملی اجرا می شود. در واقع نمایندگان مردم از طرف آنها تصمیم گیری و به اصطلاح در راستای منافعشان اقدام می کنند. با این حال در موارد مهم و حساس نیز مستقیماً به آراء عمومی مراجعه و به نظر اکثریت عمل می کنند که آنرا همه پرسی یا مراجعه به آراء عمومی می نامند. (دشتی، ۱۳۸۰: ۳۸)
دموکراسی به عنوان فلسفه سیاسی، مردم را در اداره امور خود و نظارت بر دولت شایسته، توانا و محق می شناسد و وجود دولت را ناشی از اراده مردم می داند. (طاهری، ۱۳۸۳: ۱۲)
از منظر جغرافیای سیاسی، دموکراسی به اصل جدایی ناپذیری سه پدیده به هم پیوسته به عنوان عناصر تشکیل دهنده کشور یعنی ملت، حکومت و سرزمین مربوط می شود. اصل جدایی ناپذیری این مثلث ناشی از رابطه ای است که اراده ملت را به حکومت منتقل می کند. به عبارت دیگر دموکراسی بهترین وسیله برای عملی کردن اثرگذاری اراده ملت بر شیوه حکومت در اداره سرزمین است. (حافظ نیا، ۱۳۸۳: ۲۱۸)
با تشکیل حکومت برای اداره امور، یک ملت رفتار یا شیوه زندگی سیاسی مورد نظر خود را در محیط جغرافیایی ویژه خود شکل می دهد. این تصمیم گیری ملت برای چگونه اداره شدن امور سیاسی اش معمولاً در نظام «حکومت ملتی» واقعیت می یابد و در مجموع در دو نوع شیوه حکومتی «قدرت متمرکز یا دیکتاتوری» و «قدرت تقسیم شده یا مردم سالاری و دموکراسی» خلاصه می شود. مردم سالاری یا دموکراسی، گونه ویژه ای از روش های حکومت است که بحث فلسفی آن در علوم سیاسی مطرح می باشد و بحث رفتاری آن به جغرافیای سیاسی مربوط می شود. (مجتهدزاده، ۱۳۸۱: ۸۱)
بر همین اساس انسان ها حق دارند صاحب وطن، خانه و کاشانه باشند و در سطح محلی به انتخاب دولت محلی و شوراها بپردازند و در تصمیم گیری ها مشارکت جویند. همچنین آنان حق دارند در فضای جغرافیایی کشور، شهروند ملی تلقی شوند و به عنوان عضوی از ملت به ایفای نقش سیاسی بپردازند. آنان حق دارند رژیم و نظام سیاسی تأسیس کنند و در فرآیندهای دموکراتیک نظیر انتخاب اعضای مجلس و رئیس جمهور مشارکت کنند و دولت و حکومت را مورد مؤاخذه قرار دهند. آنها حق دارند از ارکان حکومت نظیر دستگاه قضایی، نظامی وامنیتی تأمین حقوق خود را خواستار شوند و تقاضای امنیت جانی، مالی، ناموسی و حیثیتی بنمایند. بنابراین بر پایه تحلیل روابط اکولوژیک یک انسان با فضا و مکان و نقش آفرینی سیاسی انسان در یک فرایند دموکراتیک مفهوم فلسفی می یابد (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۱۷۴)
شهروندی به عنوان یک پدیده اجتماعی مدرن از مؤلفه های محوری نظام های سیاسی دموکراتیک شاخصی برای نشان دادن تحقق دموکراسی در یک جامعه مدرن است که برخوردار از حوزه عمومی و جامعه مدنی کارآمد و پویاست. (توسلی و نجاتی حسینی، ۱۳۸۳: ۳۲)
اگر چنین مفهومی از حقوق شهروندی انتشار و پذیرفته گردد، فضای مساعد برای احقاق حقوق بشر فراهم می شود؛ بطوریکه گاهی توصیه می شود که با بهره گرفتن از ابزارها و محیط های آموزشی از آگاه سازی و آموزش کودکان آغاز می شود تا جلوی شکل گیری تصورات کلیشه ای آنها درباره تفاوت جنسیت گرفته شود. تفاوت های نژادی، قومی و زبانی به طور معقول تری توسط آنها ادراک شود و امکان ترویج نگاهی جهان شمول به برابری انسان ها به مثابه شهروندان جهانی فراهم آید. (پورعزت و همگان، ۱۳۸۷: ۱۳۶)
تکوین شهروندی مدرن پیوند تنگاتنگی با سر بر آوردن دموکراسی مدرن و گسترش حق رأی عمومی دارد. بر این اساس می توان گفت که شهروندان اعضای دولت-ملت اند و حق رأی دارند.( رایلی، ۱۳۸۸: ۱۷)
تحقق حقوق شهروندی مستلزم برخورداری از حق احترام برابر، آزادی، امنیت، آسایش، آگاهی و حق پیشرفت است. البته در برابر این حقوق تکلیفی بسیار مهم بر عهده عناصر اجتماعی است که از تکلیف به مساعدت مسئولانه در سیستم اجتماعی یا حق جامعه در برخورداری از مساعدت مسئولانه اعضای خود؛ بنابراین در یک رویکرد منطقی به تحلیل حقوق فوق، می توان نظام منطقی را طراحی کرد که مهمترین اصول آن عبارتند از:
با در نظر گرفتن نکته که مشارکت حق شهروندان فعال تلقی می شود و در برابر آن مسئولتی بر عهده شهروندان خواهد بود، بنابراین در شش اصل اولیه قانون اساسی به حقوق افراد و در اصل هفتم به مسئولیت آنها اشاره شده است. در سیستم حق مدار، تأمین امنیت کامل، رفاه نسبی و آگاهی کافی برای همه آحاد جامعه برای تحقق عدالت اجتماعی ضرورت دارد. (پورعزت، ۱۳۸۵: ۱۹)
۲-۵-۴-۲) ایدئولوژی
ایدئولوژی به معنای مجموعه بایدها و نبایدهایی است که از جانب خداوند عالم برای انسان ها تنظیم کرده تا انسان ها بر اساس این بایدها و نبایدها مسیر زندگی خود را تشخیص داده و در آن مسیر حرکت کنند. منطقه خاورمیانه در مسیر پیدایش و تکامل ایدئولوژی های الهی قرار داشته، در قرن هفتم میلادی با ظهور پیامبر بزرگ آن، حضرت محمد (ص) در شبه جزیره عربستان و در حقیقت در سرزمینی که تا آن روزگار بستر مخاصمه ها و درگیری های بزرگ بود، به وجود آمده و این ایدئولوژی توانست در فاصله کوتاهی قلمرو عظیمی از اقیانوس اطلس تا کرانه های غربی اقیانوس آرام را در بر گیرد. در شرایطی که غرب و شرق، جهان را به دو نقطه بزرگ ژئواستراتژیک تقسیم کرده بودند و این دو منطقه با دو ایدئولوژی مارکسیسم به عنوان ایدئولوژی غالب در اردوگاه شرق و ایدئولوژی کاپیتالیسم به عنوان ایدئولوژی برتر غرب، انقلاب اسلامی ایران با محوریت ایدئولوژی اسلام و مذهب تشیع پا به عرصه وجود گذاشت و با طراح دیدگاه های نو در بحث نظام سیاسی و حکومت توانست تحولات عمیقی را در جهان معاصر به وجود آورد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، تقابل جدید ایدئولوژیک در جهان به وجود آمده که از آن به عنوان نیروی سوم یاد می گردد. با قدرت یافتن اسلام و مذهب تشیع در ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی و قدرت جدید ایدئولوژیکی در منطقه حساس و مهم خاورمیانه، رفته رفته قدرت سیاسی مارکسیسم رو به افول نهاده و در سال ۱۹۹۱ عملاً این اردوگاه به پایان راه خود می رسد. از این زمان است که ایدئولوژی اسلام با محوریت مذهب تشیع در ایران به عنوان یک قدرت به تنهایی در مقابل غرب قرار می گیرد. (متقی زاده، ۱۳۸۴: ۶۴)
زی بیگنیو برژنسکی از نظریه پردازان مسایل سیاسی درباره ایدئولوژی اسلامی می نویسد: « اسلام در مقابل یکی از مهمترین مذاهبی که گرایش به آن شدید است، اگرچه از دیرباز بیش از مسیحیت به تسلیم پذیری در برابر تقدیر متمایل بوده است ولی در عصر حاضر به نیروی محرکی تبدیل شده که نابرابری را از طریق انکار نوگرایی غربی طرد می کند؛ زیرا از نظر اسلام معاصر نوگرایی غربی اساساً فاسد است و از فرهنگ تسلیم سریع هوای نفس نشأت می گیرد. در عصر حاضر متفکران اسلامی از دست آوردهای تکنولوژی تمدن غربی منهای مفاسد فرهنگی آن بهره مند شدند. در این تلاش، اندیشندان اسلامی فصلی از تاریخ گذشته اسلامی را نجوا می کنند که در آن دوران جهان اسلام پیشروی علم و دانش خلاق در جهان بوده است. در این مسیر تلاش متفکران اسلامی در نوگرایی فلسفی، احتمالی، تلاش برای خنثی کردن چیزی که از نظر بسیاری از مسلمانان در مقایسه با برتری غرب شرایط نابرابر سیاسی و فرهنگی تلقی می شود، همراه است. در واقع در جهان اسلام که از گرایش های مذهبی جامع تر و قاطع تری برخوردار است، یک نظریه تدافعی در حال رشد است که نفوذ تباه کننده غرب را نفی می کند در حالیکه تجدید حیات و نوگرایی تمدن به خواب رفته مسلمانان را نیز ترغیب می نماید. بنابراین مذهب وسیاست هر دو برای فراهم ساختن یک راه حل اسلامی که در آن نوگرایی تکنولوژیکی و نه فرهنگی در داخل نظام ارزشی مبتنی بر معیارهای مذهبی، جذب شده، در آمیخته اند برای تحقق این هدف. اسلام شرایطی را که در آن حاکمیت فرهنگ بیگانه ای که از نظر فلسفی فاسد و از نظر اقتصادی مخرب و از نظر سیاسی امپریالیستی است را نفی می کند.» (برژنیسکی، ۱۳۷۲: ۲۵۵)
۲-۵-۴-۳) شهروندی و قومیت ها
مفهوم قومیت یکی از ویژگی های اساسی در ارتباط با زندگی بشر است. به نظر می آید که قومیت و گروه بندی قومی متکی بر تفاوت های فرهنگی میان افراد و بر ایجاد پیوندهای اجتماعی بین آنهایی است که دارای یک فرهنگ مشترک هستند. در یک وضعیت ایده آل احتمال استقرار جامعه ای که شامل چنین گروه هایی باشد و یا فقط متشکل از چنین گروه هایی باشد، وجود دارد. (توکلی، ۱۳۸۰: ۳)
ما در ایران با گروه های قومی مناطق مختلف جغرافیایی-فرهنگی، احساس هویتی خاص بر پایه مشترکات نژادی، زبانی، ادبیات و یا حداقل محل سکونت یا سرزمین که آنها را به مشابه یک گروه فرعی از یک جامعه بزرگتر مشخص می کند، روبه ررو هستیم؛ به نحوی که اعضای هر گروه قومی خود را از لحاظ ویژگی های خاص فرهنگی از سایر اعضای جامعه متمایز تلقی می کنند. بنابراین وجود گروه ها و مناطق فرهنگی مختلف در کشور که بر اساس تمایزات نژادی و زبانی خاصی شکل گرفته، قابل بازشناسی هستند. در این چارچوب باید پذیرفت ساکنان مختلف ایران امروزی مجموعه ناهماهنگی از اقوام هستند که در کمترین دوره ای از تاریخ مشترک خود در این سرزمین انسجام و همگونی اجتماعی لازم را داشته اند.
منشأ نخستین پیدایش اقلیت ها را باید در پویایی و در تحرک خارق العاده گروه های انسانی در گذشته ای دور و در جابجایی و دست به دست شدن عرصه قدرت و در واقعیت جدیدی باز جست که ناشی از وقوف بر پیدایش نوعی وضعیت ویژه و ظهور نوعی احساس فرودستی و انقیاد دوباره است که بر اثر بروز وقایع و یا پیدایش وضعیت های خاص پدید می آید. (ژرژ، ۱۳۷۴: ۷)
سرزمین ایران در مقوله تنوع زبانی و قومی در جهان با ۲۴ درصد همانندی در رتبه شانزدهم از همانندی است، به عبارت دیگر سطح هویت جمعی در جامعه ایران بسیار نازل، کوچک و خاص گرایانه است و هویت جمعی عام در سطح کشور و به طریق اولی در اقوام بسیار ضعیف است. به نحوی که افراد پایبند ارزش ها و هنجارهای خاص گرایانه فامیلی و قومی خود هستند و در زندگی و فعالیت های روزمره مصالح و منافع فامیلی و قومی خود را بر مصالح و منافع عام در سطح جامعه ترجیح می دهد. (حاجیانی، ۱۳۸۰: ۱۱۹)
ویژگی تنوع قومی در ایران در مقایسه با بیشتر کشورهای دیگر که آنها را نیز می توام ممالک کثیرالاقوام خواند، بومی بودن قومیت های متعدد و متنوع ایران و به عبارت دیگر ایرانی الاصل بودن آنهاست. حال آنکه در اغلب کشورهای برخوردار از تنواع قومی، این گوناگونی و تنوع بیشتر ناشی از مهاجرت اقوامی از کشورهای دور و نزدیک می باشد. (مدیر شانه چی، ۱۳۸۰: ۳۹)
۲-۵-۴-۴) ویژگی های فرهنگی و شهروندی