۵
ب) قرض غذا، یا تکیه بر کمک از یک دوست و یا نسبی؟
۲
۲
۴
ج) محدود کردن اندازه بخش در وعده های غذا؟
۷
۱
۷
د) محدود کردن مصرف بزرگسالان به ترتیب برای بچه های کوچک به غذا خوردن؟
۲
۳
۶
ه) کاهش تعداد وعده های غذایی خورده شده در یک روز؟
۵
۱
۵
کل امتیاز خانواده –CSI مقایسه ای
۲۸
منبع: یافته های تحقیق
فصل پنجم
شاخص دسترسی به مواد غذایی
۵-۱- مقدمه
این فصل راهنمایی برای پیاده سازی یک گزینه از جمله، مقیاس ناامنی دسترسی غذایی خانوار (HFIAS[41]) بوده ، که اقتباسی از روش استفاده به منظور برآورد شیوع ناامنی غذایی به صورت سالانه است. این روش بر اساس این ایده می باشد که تجربه ناامنی غذایی (دسترسی) باعث واکنش های قابل پیش بینی و پاسخی است که می توان آن را از طریق یک نظرسنجی کمی و در مقیاس خلاصه شده بدست آورد. تحقیقات کیفی تجربه ناامنی غذایی (دسترسی) با خانواده های کم درآمد در یک منطقه با بهره گرفتن از درک و بینش کلی نسبت به روش های زیر ارائه شده است (رادمیر و همکاران، ۱۹۹۰ و ولر و همکاران، ۱۹۹۲ و هامیلتون، ۱۹۹۷):
- احساس عدم اطمینان یا اضطراب بعد از غذا، (وضعیت، منابع و یا عرضه)؛
- درک کردن اینکه غذا به مقدار کافی وجود دارد (برای بزرگسالان و کودکان)؛
- درک کردن کیفیت کافی مواد غذایی (شامل جنبه های تنوع غذایی، کفایت تغذیه ای، اولویت)؛
- کاهش مصرف غذا (برای بزرگسالان و کودکان)؛
- عواقب ناشی از کاهش مصرف مواد غذایی (برای کودکان و بزرگسالان)
- احساس شرم با توسل به ابزار اجتماعی غیر قابل قبول برای به دست آوردن منابع مواد غذایی
هجده سوال دپارتمان کشاورزی آمریکا از مخاطبان ( پاسخ دهندگان ) می خواهد که نظر خود را در مورد اینگونه ناامنی غذایی بیان کنند( همیلتون وهمکاران، ۱۹۹۷). برای مثال نظر آنها در مورد کیفیت کم مواد غذایی به این شکل خواسته شده که آیا هیچ بزرگسالی مجبور شده که از آنچه که خود تصور می کند مواد غذایی کمتری مصرف کند. در سوال های مرتبط با عامل عدم اطمینان و بلاتکلیفی از این عامل پرسیده شده بود که آیا مخاطبان از اتمام مواد غذایی نگران هستند یا خیر. پاسخ ها به سوالات دپارتمان کشاورزی آمریکا در یک مقیاس خلاصه شده تا یک شاخص از درجه ناامنی مواد غذایی را ارائه کند. امتیازهای بدست آمده امکان یک طبقه بندی از اینکه آیا خانوارها در امنیت غذایی هستند یا خیر را فراهم می کند. این داده ها برای نمایش برنامه های کمک رسانی مواد غذایی و همچنین برای گزارش میزان رواج ( درجه شیوع ) ناامنی مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرند. اخیرا با طرح معیارهای دقیق تر و مبنی بر تجربه خانواده ها در مواجه با مشکل در کشورهای متفاوت در حال توسعه مفید بودن این روش تایید شده است. (وب و همکاران، ۲۰۰۲ و کوتس و همکاران، ۲۰۰۳ و فرونگیلو، ۲۰۰۳)
این معیارها با شاخص های معمول ثروت و مصرف غذا و همچنین با شاخص هایی که هم اکنون توسط سازمان های داوطلبانه خصوصی[۴۲] (POVs) برای نمایش فعالیت های مرتبط با امنیت غذایی استفاده می شود ، ارتباطی تنگاتنگ داشتند. این معیارها همچنین به تغییرات در وضعیت خانوارها در طول زمان حساس بوده و آنها را برای ارزیابی تاثیر برنامه مفید می کند. مطالعات دیگری که مطابق با کشورهای در حال توسعه بوده و مرتبط با شاخص های ثروت و مصرف غذا می باشد نیز از سوی دپارتمان کشاورزی آمریکا بصورت پرسش های در آمدند (ملگار، پرز و همکاران، ۲۰۰۴). بعلاوه مقاله ای با مرور شواهد و مدارک حاصل از ۲۲ مقیاس متفاوت ، مشترکاتی در بیان و تجربه ناامنی غذایی یافته وآنها را به ۴ حوزه و چندین زیر حوزه که در تمام کشورها وفرهنگ ها فراگیر می باشد تقسیم بندی کرده است. این فصل توصیه به این دارد که سوالات در زمینه این حوزه ها، مبنای مقیاس اندازه گیری دسترسی برای موضوع ناامنی غذایی در آینده قرار گیرند (کوتس، ۲۰۰۵).
با افزایش ناامنی غذایی سازمان کمک دهنده تخصصی برای غذا و تغذیه مجموعه ای از پرسشها را تدوین کرده و برای تمایز مفهوم امنیت غذایی و ناامنی غذایی در چندین کشور با فرهنگ های تفاوت به پرسش گذاشتند. این پرسشها به وضوح حوزه های فراگیر تجربه ناامنی غذایی در خانواده را نمایش می دهند و می توانند در خانواده ها و جوامعی با هر مقیاسی از ناامنی غذایی اعمال شوند . این اطلاعات بدست آمده توسط شاخص مقیاس ناامنی دسترسی غذایی خانوار برای ارزیابی میزان نفوذ و شیوع ناامنی غذایی و همچنین تشخیص تغییرات در وضعیت ناامنی غذایی خانوار در یک جامعه در طول زمان ( یا به عبارتی نظارت وارزیابی) مورد استفاده قرار می گیرند. این پرسش ها را می توان به یک استاندارد اساسی و یک برآورد ارزیابی نهایی افزود. در موقع استفاده از مقیاس به منظور برآورد آثار، بسیار مهم است که از روش های مرسوم نمونه برداری استفاده شود.
برای ارزیابی تغییر در وضعیت ناامنی غذایی خانوار بین دو یا چند سال می بایستی در هر زمان مشخصی از سال این کار را انجام شود . مناسبترین زمان در سال بسته به مقیاس موردنظر تعیین می شود. در هنگام استفاده از مقیاس برای تعیین میزان نفوذ برنامه امنیت غذایی، تحقیقات بهتر است در ضمن یا پس از بدترین فصل انجام شود . زیرا در این زمان شمار بیشتری از خانوارها تحت تاثیر ناامنی غذایی قرار گرفتند. اگر این مقیاس برای یک منطقه مورد استفاده قرار گیرد ممکن است به کمترین نتیجه برسد، زیرا ممکن است در آن منطقه افرادی چندین ماه در ناامنی غذایی و افرادی تنها در یک فصل در این وضعیت باشند. بهتر است این برنامه در مناطقی که دارای بیشترین خانوار دامنگیر ناامنی غذایی (دسترسی) هستند انجام گیرد.
شکل ۹ـ۲ الگوی بومتحولی
۵۶
شکل ۱۰ـ۲ الگوی فرضی رفتار مشکلآفرین
۹۵
شکل ۱ـ۳ نمودار مسیرها در الگوهای واسطهگر
۱۲۵
شکل ۲ـ۳ الگوی پیشنهادی پژوهش همراه با متغیرهای مشاهدهشده هر یک از متغیرهای نهفته
۱۶۱
شکل ۱ـ۴ الگوی کلی پس از برازش
۱۷۶
شکل ۲ـ۴ الگوی دختران پس از برازش
۱۸۲
شکل ۳ـ۴ الگوی پسران پس از برازش
۱۸۹
ح
معرفی موضوع پژوهش
فصل اول
۱ـ۱مقدّمه
نوجوانی۱[۱]یک دوره تحولی انتقالی۲ بین کودکی و بزرگسالی است که با تغییرات زیستشناختی، شناختی و رواناجتماعی چشمگیری همراه است. دوره نوجوانی برای برخی از نوجوانان، دوره سازش و بهبود سلامت روانی است اما برای برخی دیگر، دوره سازشنایافتگی و افزایش سطح آسیبشناسی روانی است. مطالعات اخیر در گروه نوجوانان، افزایش قابل ملاحظه مشکلات مرتبط با سلامت روان را نشان داده است (لکو۳، ۲۰۰۶). سازمان جهانی بهداشت۴(۲۰۰۴) پیشبینی میکند که تا سال ۲۰۲۰ میلادی این افزایش به ۵۰ درصد برسد.
درایفوس۵(۱۹۹۰، نقل از اندروز۶، ۲۰۰۷) مشکلات نوجوانان را به حوزههای بزهکاری۷، مصرف مواد، شکست تحصیلی و رفتار جنسی مخاطرهآمیز۸ تقسیم میکند. آخنباخ۹، دومنسی۱۰و رسکورلا۱۱(۲۰۰۲) رفتارهای سازشنایافته نوجوان را به نشانههای برونیسازیشده۱۲، نشانههای درونیسازیشده۱۳، مشکلات توجه۱۴، مشکلات اجتماعی و مشکلات تفکر مقولهبندی کردهاند.
بیشتر رفتارهای انسان تعیینکنندههای چندگانه دارند و رفتارهای مشکلآفرین۱۵ نوجوانان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. پژوهشهایی که در این حوزه انجام شدهاند، نقش متغیرهای درونشخصی۱۶و بافتی۱۷ را به عنوان عوامل تأثیرگذار بر این گونه رفتارها گزارش کردهاند.
از عوامل درونشخصی که دستهای از مطالعات را به خود اختصاص داده، مفهوم هویت شخصی۱۸ است که ارتباط آن با رفتار مشکلآفرین از یکسو (برای مثال، شوارتز۱۹، پانتن۲۰، پرادو۲۱، سالیوان۲۲و شاپوچنیک۲۳، ۲۰۰۵) و عوامل بافتی از سوی دیگر (برای مثال، مس۲۴، یدما۲۵، ماسن۲۶و انجلز۲۷، ۲۰۰۵) در پژوهشهای جداگانه نشان داده شده است اما چگونگی تأثیرات همزمان۲۸این عوامل، یعنی، عوامل بافتی (خانواده، مدرسه،گروه همسال۲۹) و درونشخصی (هویت)، بر رفتار مشکلآفرین در اوایل دوره نوجوانی۳۰(۱۰ـ۱۳ سالگی) مشخص نیست.
در سطوری که در پی میآیند، ابعاد مسئله چگونگی روابط عوامل بافتی، هویت و رفتار مشکلآفرین در اوایل دوره نوجوانی مطرح میشوند و ارتباطهای علیّ این عوامل در قالب یک الگوی پیشنهادی ارائه میگردد.
۲ـ ۱ بیان مسئله
در اوایل دوره نوجوانی، یک رشته تغییرات جسمانی، بین شخصی۱[۲]و درونشخصی آغاز میشوند. برای بسیاری از نوجوانان، ورود به مدرسه راهنمایی با تغییرات بدنی چشمگیر مرتبط با بلوغ، مصادف است. در این دوره زمانی، در ماهیّت روابط نوجوان با دیگران نیز تغییری به وقوع میپیوندد؛ بدین ترتیب که اهمّیّت روابط با همسالان افزایش مییابد. در دوره نوجوانی همچنین جستجوی فعّال برای یک” شخصیّت متمایز۲” آغاز میشود. از زمان نظریّهپردازی اریکسون۳ در باب تحوّل رواناجتماعی، تحوّل هویت به منزله تکلیف رواناجتماعی بنیادی در دوره نوجوانی قلمداد شده است (هال۴و براسارد۵، ۲۰۰۸).
پیش از نوجوانی، هویت کودک مانند تکههای پارچهای است که به یکدیگر دوخته نشدهاند اما تا پایان نوجوانی این تکهها به صورت لباس چهل تکهای که منحصر برای فرد است به یکدیگر دوخته خواهند شد. این فرایند توحیدیافتگی در مرکز بحران مرحله پنجم رواناجتماعی اریکسون (۱۹۶۸، نقل از استاینبرگ۶، ۲۰۰۵) قرار دارد. نوجوان از میان همه روابط ممکن و قابل تصوّر در قلمروهای شخصی، حرفهای، جنسی و تعهدات ایدئولوژیکی باید به انتخابهایی دست بزند. نیروهای زیستشناختی و اجتماعیای که در نوجوانی همگرایی دارند، نوجوانان را به تعمّق در باب جایگاه خویش در جامعه، شیوههایی که دیگران آنها را در نظر میگیرند و عقایدشان برای آینده، وادار میکنند. دستیابی به احساس موزون و منسجمی۷ از هویت، فرایندی است که هم به لحاظ عقلی و هم به لحاظ هیجانی، دشوار است. به اعتقاد اریکسون تا پیش از نوجوانی، فرد ظرفیت روانی برآمدن از عهده این تکلیف را ندارد (استاینبرگ، ۲۰۰۵). از نظر اریکسون،احراز هویت یک فرایند بنیادی مثبت طیّ دوره نوجوانی است. احساس منسجم هویت به شخص کمک میکند که به تجربههایش سازمان و معنا دهد و تصمیمات و رفتارهایش را هدایت کند؛ در صورتی که احساس پراکنده و سردرگم۸ هویت، شخص را نسبت به رویدادهای بیرونی آسیبپذیر میکند (اریکسون،۱۹۵۰، ۱۹۶۸؛ نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۵؛ کوت۹و لوین۱۰، ۲۰۰۲).
در دوره نوجوانی، نه تنها شکلگیری روندهای تحولی مثبت همچون یک هویت منسجم آغاز میشود بلکه رفتارهای مشکلآفرین نیز معمولاً ظاهر میگردند و افزایش مییابند (شوارتز و دیگران، ۲۰۰۵). جسور۱[۳]و جسور۲(۱۹۷۷، نقل ازکوستا۳، ۲۰۰۸)، رفتارهای مشکلآفرین را رفتارهایی تعریف میکنند که از نظر اجتماعی به عنوان یک مشکل، منبع نگرانی یا نامطلوب در نظرگرفته میشوند و وقوع آنها نوعی پاسخ اجتماعی به دنبال دارد. بدین ترتیب، رفتارهای مشکلآفرین حوزه وسیعی را در برمیگیرند. این رفتارها ممکن است شامل اعمال غیرقانونی آشکار، همچون دزدی از مغازه، یا رفتارهای به ظاهر کمتر جدّی، مثل عدم اطاعت از قوانین والدین یا مراجع مدرسه، باشد. همچنین رفتار مشکلآفرین با رفتار مخاطرهجو۴ تا حدّی همپوشی دارد اما رفتار مخاطرهجو از رفتار مشکلآفرین گستردهتر است و شامل مخاطرههای عقلانی و بدنی میشود (گالامبوس۵، ۲۰۰۴).
آمار رسمی جرایم و تخلفات که به وسیله نیروی انتظامی ایران گزارش شده است، نشان میدهند که در سال۱۳۸۳ تعداد دستگیرشدگان جرایمی چون قتل عمد و غیرعمد، ضرب و جرح و صدمه، تهدید، تظاهر به چاقوکشی و سرقت، در گروه سنی ۱۷ ساله وکمتر، ۸۱۹۲ نفر بوده است (مرکز آمار ایران، ۱۳۸۹). آمارهای جهانی نیز نشان میدهند که طی دهه ۱۹۸۰ میلادی، در حالی که نوجوانان ۳/۱۴ درصد جمعیت ایالات متحده آمریکا را تشکیل میدادند، ۵/۳۵ درصد از جرایم غیرترافیکی به این گروه اختصاص داشته است. همچنین، تعداد افراد ۱۰ تا ۱۷ ساله که بین سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۹۱ به علت تجاوز به عنف، سرقت و قتل دستگیر شدهاند، ۴۸ درصد افزایش یافته است (اندروز، ۲۰۰۷). به گزارش مرکز کنترل و پیشگیری بیماری۶ (۲۰۰۴، نقل از بارتلت۷، هولدیچ ـ دیویس۸و بلیی۹، ۲۰۰۷)، ۳۳ درصد جوانان ۱۰ تا ۲۴ ساله زدوخورد بدنی داشتهاند، ۱۷ درصد یک اسلحه در ماه گذشته حمل کردهاند، ۲۸ درصد در۳۰ روز گذشته سیگار کشیدهاند، ۲۲ درصد ماری جوآنا و ۴ درصد کوکایین مصرف کردهاند. همچنین به گزارش “بنیاد دفاع از کودکان۱۰”(۲۰۰۲، نقل از سامروف۱۱، پک۱۲و اکلز۱۳، ۲۰۰۴)، تنها در سال ۲۰۰۰، ۷/۱ میلیون نفر نوجوان دستگیر شدهاند. به علاوه، آمارها نشان میدهد که مشکلات برونیسازیشده و مصرف مواد در میان دختران در حال افزایش است؛ مثلاً بین سالهای ۱۹۹۳ و ۲۰۰۲ میلادی، دستگیری زنان کمتر از ۱۸ سال در اکثر جرمها افزایــش یافته یا کمتر از مردان کاهش یافته است (اداره پیشگیری از بزهکاری نوجوانان، ۲۰۰۴، نقل از ها۱[۴]، تریستان۲، وید۳و استیس۴، ۲۰۰۶). باید بگوییم که برخی محققان (مانند هود۵و اسپارکز۶، ۱۹۷۰، نقل از دادستان، ۱۳۸۷) بر این باورند که آمار جرایم آشکار نشده یا پنهان تقریباً چهار برابر آماری است که مقامات رسمی منتشر میکنند.
مشکلاتی که در دوره نوجوانی پیش میآیند، نه تنها برای جامعه خطرناکاند و بار اقتصادی به آن تحمیل میکنند بلکه نوجوانان را از داشتن زندگی مفید و مؤثر محروم میسازند و در نقشهایی که آنها باید در دوره بزرگسالی ایفا کنند، مانند ازدواج، اشتغال سودمند و فرزندپروری، اختلالهایی بهوجود میآورند. در این پژوهش بر اوایل دوره نوجوانی متمرکز شدهایم؛ زیرا در این زمان است که ظهور هویت آغاز میشود و رفتار مشکلآفرین افزایش مییابد (آرچر۷، ۱۹۸۲؛ برویدی۸و دیگران، ۲۰۰۳). از آنجا که رفتار مشکلآفرین دارای پیامدهایی منفی برای فرد و جامعه است و اشتغال زودهنگام به رفتار مشکلآفرین، پیشآگهی اشتغال به رفتار مشکلآفرین در مراحل بعدی نوجوانی و در بزرگسالی است (ویندل۹، مان۱۰و ویندل۱۱، ۲۰۰۵، نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۹)، بررسی تعیینکنندههای رفتارهای مشکلآفرین، توجّه پارهای از پژوهشگران را به خود جلب کرده است. این تعیینکنندهها معمولاً به عوامل درونشخصی و عوامل بافتی تقسیم میشوند.
شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه انسجام کمتر هویت (عامل درونفردی)، نوجوانان را مستعد رفتار مشکلآفرین میکند (آدامز۱۲و دیگران، ۲۰۰۱). فرض شده است که سردرگمی هویت، آمادگی نوجوانان را به پرخاشگری۱۳، بزهکاری و دیگر اشکال رفتار انحرافی افزایش میدهد (جونز۱۴، ۱۹۹۲، ۱۹۹۴، نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۵). شوارتز و دیگران (۲۰۰۵) در نمونهای متشکل از ۱۸۱ نفر نوجوان مهاجر اسپانیاییـ پرتغالی با میانگین سنی ۱۲,۷ سال، به این نتیجه دست یافتند که انسجام هویت بهطور معناداری با رفتار مشکلآفرین رابطه منفی دارد.
شواهد پژوهشی، از ارتباط این دو فرایند تحولی مثبت (هویت منسجم) و منفی (رفتار مشکلآفرین) حکایت میکنند اما مطالعاتی که به این روابط پرداختهاند، عوامل بافتی خانواده، مدرسه و گروه همسال را که ممکن است هم به هویت و هم به رفتارهای مشکلآفرین مربوط باشند، در یک مطالعه واحد مورد توجّه قرار ندادهاند. شوارتز و دیگران (۲۰۰۵) صرفاً عامل بافتی خانواده و در پژوهشی جدیدتر (شوارتز و دیگران، ۲۰۰۹) مدرسه را در این زمینه مدّ نظر قرار دادهاند، اما همانطور که سامروف و دیگران (۲۰۰۴) بیان کردهاند، مطالعاتی که یک یا دو بافت را به عنوان پیشبینیکننده مشکلات برونیسازیشده مطرح میکنند، با حذف دیگر عوامل مؤثر بافتی، تصویر گمراهکنندهای از تأثیرشان فراهم میآورند.
بر مبنای روانشناسی گستره زندگی۱[۵](بالتس۲، ۱۹۷۹، نقل از سامروف و دیگران، ۲۰۰۴)، عوامل بافتی از تعیینکنندههای مهم رفتار محسوب میشوند. نظریههای اجتماعی ـ بومشناختی۳(برونفنبرنر۴، ۱۹۸۶؛ شاپوچنیک و کوتسورت۵، ۱۹۹۹، نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۹) بر روابط متغیرهای بافتی چندگانه بر کنشوری نوجوان تأکید دارند. بر اساس نظریّه بومشناختی برونفنبرنر، تحول انسان به ویژه در وهلههای نخستین زندگی و تا حد زیادی در طول عمر، از خلال فرایندهای تعاملی بین انسان زیستروانشناختی فعال در حال تکامل و اشخاص، اشیا و نمادهای موجود در محیط بلافصل او بهوقوع میپیوندد (برونفنبرنر، ۱۹۹۴).
کل ابزار سبک زندگی در دوران بارداری : ۹۹/۰= Reliability(Re)
از آنجایی که برای نمونه گیری از یک پرسشگر نیز کمک گرفته شده است ، برای تعیین عدم اختلاف در عملکرد پژوهشگر و همکار تحقیق از ضریب کاپا[۶۷] استفاده گردید ، به این ترتیب که پرسشنامه توسط پژوهشگر برای ۱۵ نفر از نمونه ها تکمیل گردید و سپس پرسشنامه برای همان نمونه ها توسط همکار تحقیق پرشد و ضریب توافقی بین دو همکار (۸۵۷/۰kapa= با معنی داری ۰۰۱/۰>p) تعیین گردید.
روش گردآوری اطلاعات:
پژوهشگر پس از تهیه و تدوین ابزار گردآوری داده ها ، با کسب مجوز از ریاست محترم دانشکده پرستاری- مامایی شهید بهشتی و ریاست مرکز بهداشت استان و سپس شهرستان به هر یک از مراکز بهداشت و پایگاه های بهداشتی شهر رشت مراجعه نموده و ضمن جلب همکاری آنان ، روش کار و هدف از انجام پژوهش را برای آنان توضیح داده شد. با مراجعه پژوهشگر به مراکز و پایگاه های بهداشتی ، زمان مراجعه ی مادران نوزادان کم وزن تعیین می شد. پژوهشگر یا همکار تحقیق در مورد موضوع تحقیق به مادر توضیح داده و در صورت تمایل مادر برای شرکت در تحقیق ، فرم رضایت نامه را تکمیل و امضاء می کرد. اطلاعات مادر از روی پرونده ثبت می شد و اطلاعاتی که در پرونده موجود نبود با بهره گرفتن از مصاحبه از مادر پرسیده می شد و در همان زمان هرچه مادر با نوزاد متولد شده با وزن طبیعی نیز به مراکز بهداشتی مراجعه می کردند و دارای مشخصات ورود به پژوهش بودند نیز جزء نمونه گیری قرار گرفتند. نمونه گیری تا رسیدن به حجم مورد نظر ادامه یافت. گردآوری داده ها به مدت هشت ماه (از اول شهریور ماه ۱۳۸۹ تا پایان فروردین ماه ۱۳۹۰) صورت گرفت. واحدهای موردپژوهش بر اساس وزن زمان تولد نوزادان آنان به دو گروه مادران نوزادان کم وزن (۲۵۰۰ گرم و کمتر) و مادران نوزادان با وزن طبیعی (بیشتر از ۲۵۰۰ گرم تا ۴۰۰۰ گرم) دسته بندی شدند.
روش تجزیه و تحلیل داده ها:
یافته های این پژوهش برحسب نوع متغیرها کمی و کیفی می باشد. بدین ترتیب که متغیر اصلی یا مستقل یعنی سبک زندگی مادران به صورت “کیفی- رتبه ای” (ضعیف ، متوسط ، خوب) و متغیر وابستـه یعنی وزن زمان تولد نوزاد به صورت “کیفی-اسمی” (نوزادان کم وزن ، نوزادان با وزن طبیعی) در نظر گرفته شد. متغیرهای زمینه ای شامل مشخصات نوزاد و مشخصات فردی و اجتماعی مادر در دوران بارداری می باشد که از مشخصات نوزاد ، سن حاملگی نوزاد به صورت متغیر “کمی- گسسته” ، جنس نوزاد به صورت “کیفی- اسمی” و رتبه تولد به صورت “کیفی- رتبه ای” در نظر گرفته شد. مشخصات فردی و اجتماعی مادر شامل ، سن ، قد ، وزن مادر در شروع بارداری ، اضافه وزن مادر در دوران بارداری ، فاصله ختم حاملگی قبلی تا شروع حاملگی اخیر ، میزان هموگلوبین مادر در دوران بارداری به صورت “کمی- پیوسته” و در آمد ماهانه خانواده (کمتر از ۳۰۰ هزار تومان ، ۷۰۰-۳۰۰ هزار تومان ، بیشتر از ۷۰۰ هزار تومان) (۴۳) ، شاخص توده بدنی مادر در شروع بارداری به صورت “کیفی- رتبه ای” {افراد دارای شاخص توده بدنی لاغر (کمتر از ۵/۱۸) ، طبیعی (۹/۲۴-۵/۱۸) ، دارای اضافه وزن (۹/۲۹-۲۵) و چاق (بیشتر از ۳۰) دسته بندی شدند (۲۳)} و نوع زایمان ، سابقه فرزندان مرده ، سابقه سقط ، نوع حاملگی ، سابقه تولد نوزاد کم وزن ، وضعیت زندگی خانوادگی ، میزان تحصیلات مادر ، وضعیت اشتغال مادر {که در صورت شاغل بودن ، نوع شغل مادر به صورت ایستا (شغل هایی که مستلزم ایستادن در یک حالت به مدت بیش از ۳ ساعت در روز باشند) ، پویا (شغل هایی که با قدم زدن مداوم یا متناوب همراه باشند) و نشسته (مشاغلی که به کمتر از یک ساعت ایستادن در روز نیاز داشته باشند) در نظر گرفته شده است (۲۳).} ، میزان تحصیلات همسر ، شغل همسر ، مشکلات دوران بارداری ، مصرف داروی خاص در دوران بارداری ، محل مراجعه جهت دریافت مراقبت های دوران بارداری به صورت “کیفی- اسمی” و تعداد حاملگی ، تعداد زایمان ، تعداد فرزندان زنده ، تعداد دفعات مراجعه جهت مراقبت های دوران بارداری به صورت ” کمی- گسسته” در نظر گرفته شد.
جهت تجزیه و تحلیل ، داده های جمع آوری شده وارد نرم افزار spss نسخه ۱۶ گردید. به منظور دسته بندی و خلاصه نمودن داده ها از آمار توصیفی مانند میانگین ، انحراف معیار ، میانه ، حد پایین و حد بالا برای متغیرهای کمی و از جداول توزیع فراوانی برای متغیرهای کیفی استفاده شد. با بهره گرفتن از آزمون کولموگروف اسمیرنوف[۶۸] ، توزیع نرمال بودن داده ها ارزیابی شد که توزیع داده های کمی در دو گروه مادران نوزادان با وزن طبیعی و کم وزن ، نرمال نبود.
جهت تجزیه و تحلیل وضعیت سبک زندگی مادران در دوران بارداری و حیطه های سبک زندگی ، سؤالات پرسشنامه از ۱ تا ۴ امتیازدهی شد و امتیاز مربوط به عبارات منفی معکوس و در مجموع میانگین و انحراف معیار امتیازات به طور کلی و در هر حیطه محاسبه گردید. افرادی که نمره بالاتر از میانگین بعلاوه یک انحراف معیار داشتند در گروه مادران با وضعیت خوب قرار گرفتند و افرادی که نمره کمتر از میانگین منهای یک انحراف معیار داشتند در گروه مادران با وضعیت ضعیف قرار گرفتند و افرادی که نمره حد واسط این دو گروه را داشتند در گروه مادران با وضعیت متوسط قرار گرفتند. بر این اساس وضعیت سبک زندگی مادران در دوران بارداری (میانگین نمره سبک زندگی مادران ۷۳/۱۸۹ و انحراف معیار واحدهای مورد پژوهش ۱۹۵/۱۵ می باشد) در افرادی که نمره سبک زندگی بالاتر از ۱۹۵/۱۵+۷۳/۱۸۹<… داشتند در گروه مادران با سبک زندگی خوب قرار گرفتند و افرادی که نمره سبک زندگی کمتر از …<195/15-73/189 داشتند در گروه مادران با سبک زندگی ضعیف قرار گرفتند و افرادی که نمره سبک زندگی حد واسط این دو گروه داشتند در گروه مادران با سبک زندگی متوسط قرار گرفتند. در مورد وضعیت تغذیه مادران در دوران بارداری (میانگین نمره تغذیه مادران ۵۴/۳۳ با انحراف معیار ۳۵/۴ می باشد) افرادی که نمره تغذیه بالاتر از ۳۵/۴+۵۴/۳۳<… داشتند در گروه مادران با وضعیت تغذیه خوب قرار گرفتند و افرادی که نمره تغذیه کمتر از …<35/4-54/33 داشتند در گروه مادران با وضعیت تغذیه ضعیف قرار گرفتند و افرادی که نمره تغذیه حد واسط این دو گروه را داشتند در گروه مادران با وضعیت تغذیه متوسط قرار گرفتند. در مورد وضعیت فعالیت و استراحت مادران در دوران بارداری (میانگین نمره فعالیت و استراحت مادران ۶۳/۳۰ با انحراف معیار ۳۹/۳ می باشد) افرادی که نمره فعالیت و استراحت بالاتر از ۳۹/۳+۶۳/۳۰<… داشتند در گروه مادران با وضعیت فعالیت و استراحت خوب قرار گرفتند و افرادی که نمره فعالیت و استراحت کمتر از …<39/3-63/30 داشتند در گروه مادران با وضعیت فعالیت و استراحت ضعیف قرار گرفتند و افرادی که نمره فعالیت و استراحت حد واسط این دو گروه را داشتند در گروه مادران با وضعیت فعالیت و استراحت متوسط قرار گرفتند. در مورد وضعیت مراقبت از خود مادران در دوران بارداری (میانگین نمره مراقبت از خود مادران ۰۹/۵۶ با انحراف معیار ۷۸/۵ می باشد) افرادی که نمره مراقبت از خود بالاتر از ۷۸/۵+۰۹/۵۶<… داشتند در گروه مادران با وضعیت مراقبت از خود ، خوب قرار گرفتند و افرادی که نمره مراقبت از خود کمتر از …<78/5-09/56 داشتند در گروه مادران با وضعیت مراقبت از خود ، ضعیف قرار گرفتند و افرادی که نمره مراقبت از خود حد واسط این دو گروه را داشتند در گروه مادران با وضعیت مراقبت از خود متوسط قرار گرفتند. در مورد وضعیت روابط اجتماعی مادران در دوران بارداری (میانگین نمره روابط اجتماعی مادران ۸۹/۲۸ با انحراف معیار ۴۶/۴ می باشد) افرادی که نمره روابط اجتماعی بالاتر از ۴۶/۴+۸۹/۲۸<… داشتند در گروه مادران با وضعیت روابط اجتماعی ، خوب قرار گرفتند و افرادی که نمره روابط اجتماعی کمتر از …<46/4-89/28 داشتند در گروه مادران با وضعیت روابط اجتماعی ، ضعیف قرار گرفتند و افرادی که نمره روابط اجتماعی حد واسط این دو گروه را داشتند در گروه مادران با وضعیت روابط اجتماعی متوسط قرار گرفتند. در مورد وضعیت مقابله با استرس مادران در دوران بارداری (میانگین نمره مقابله با استرس مادران ۵۸/۴۰ با انحراف معیار ۴۴/۵ می باشد) افرادی که نمره مقابله با استرس بالاتر از ۴۴/۵+۵۸/۴۰<… داشتند در گروه مادران با وضعیت مقابله با استرس ، خوب قرار گرفتند و افرادی که نمره مقابله با استرس کمتر از …<44/5-58/40 داشتند در گروه مادران با وضعیت مقابله با استرس ، ضعیف قرار گرفتند و افرادی که نمره مقابله با استرس حد واسط این دو گروه را داشتند در گروه مادران با وضعیت مقابله با استرس ، متوسط قرار گرفتند (۱۰و۳۵) (نتایج نمودار های میله ای ۲-۱).
برای تعیین ارتباط سبک زندگی و هر یک از حیطه های موجود در سبک زندگی با وزن زمان تولد نوزاد ، ارتباطات تک متغیره از طریق آزمون کای دو تعیین شد (نتایج جداول ۲و۳).
همچنین برای تعیین وضعیت تغذیه ، فعالیت و استراحت ، مراقبت از خود در دوران بارداری ، روابط اجتماعی و مقابله با استرس در دوران بارداری در دو گروه مادران دارای نوزادان با وزن طبیعی و مادران دارای نوزادان کم وزن هر یک از سؤالات در هر حیطه به طور جداگانه با وزن زمان تولد نوزاد ، با بهره گرفتن از ارتباطات تک متغیره ، کای دو و تست فیشر ارتباط سنجی شد و سپس برای تعیین مهمترین عوامل در هر حیطه مرتبط با وزن زمان تولد نوزاد ، همه عوامل مرتبط با ۱/۰>P ، در ارتباطات چندگانه از مدل لوجستیک رگرسیون چندگانه به روش wald Backward استفاده شد و با بهره گرفتن از تست لمشو[۶۹] بهترین مدل (هرچه ۰۵/۰<P باشد مدل بهتر خواهد بود) در زمینه ی مهمترین عوامل در هر حیطه مرتبط با کم وزنی نوزاد انتخاب شدند. در بعضی موارد با توجه به طیف نزدیک گزینه های گاهی ، اغلب و همیشه ، این سه گزینه در یک گروه و گزینه هرگز را در یک گروه قرار دادیم تا بیان نتایج قابل گزارش باشد. گروه با وضعیت بهتر (همیشه) را به عنوان گروه رفرنس[۷۰] قرار دادیم ولی در مواردی که ضرایب بتا به یکدیگر نزدیک بود برای بیان بهتر نتایج گروه با وضعیت بدتر (هرگز) به عنوان گروه رفرنس قرار گرفت. (نتایج جداول ۱۳- ۴).
برای بررسی ارتباط هر یک از عوامل فردی و اجتماعی واحدهای مورد پژوهش و مشخصات نوزادان با وزن زمان تولد نوزاد ، با توجه به نرمال نبودن توزیع داده ها ، ارتباطات تک متغیره از طریق آزمون های آماری کای دو ، تست فیشر و من ویتنی[۷۱] تعیین شد. برای بیان اختلاف هر متغیر در دو گروه نوزادان کم وزن و با وزن طبیعی ، برای متغیرهای کیفی از میزان شیوع و برای متغیرهای کمی حداکثر فاصله اعتماد در گروه نوزادان با وزن طبیعی یک بار از حداکثر فاصله اعتماد و یک بار از حداقل فاصله اعتماد در گروه نوزادان کم وزن ، کم شد. برای تعیین مهمترین عوامل فردی و اجتماعی مرتبط با وزن زمان تولد نوزاد ، همه عوامل مرتبط با ۱/۰>P در ارتباطات چندگانه ، از مدل لوجستیک رگرسیون چندگانه به روشBackward wald استفاده شد. این ارتباطات چندگانه به صورت مرحله ای بررسی می شوند ، بدین معنی که همه متغیرهایی که با ۱/۰>P وارد مدل شده بودند ، در هر مرحله از تجزیه و تحلیل ، متغیر دارای بزرگترین Pvalue از مدل خارج شدند و سرانجام پس از چند مرحله تجزیه و تحلیل ، با بهره گرفتن از تست لمشو (۲۰۹/۰<P) بهترین مدل در زمینه مهمترین عوامل مرتبط با کم وزنی نوزاد انتخاب شد. برای محاسبه میزان شانس نسبی[۷۲] در هر یک از عوامل مرتبط در صورت منفی بودن ضریب بتا جهت بیان راحت تر از فرمول استفاده شد (۴۴) (نتایج جداول ۱۶-۱۴).
سپس برای تعیین ارتباط سبک زندگی مادران و ویژگی های فردی و اجتماعی با وزن زمان تولد نوزاد ، برای کنترل هم ارتباط سبک زندگی مادران در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزادان و هم ارتباط عوامل فردی و اجتماعی واحدهای مورد پژوهش با وزن زمان تولد نوزادان به صورت تؤام ، در ارتباطات چندگانه از مدل لوجستیک رگرسیون چندگانه به روش wald Backward استفاده شد و تمام حیطه های سبک زندگی همراه با همه ی عوامل فردی و اجتماعی مرتبط با ۱/۰>P در مدل فوق وارد شدند و با بهره گرفتن از تست لمشو (۲۹۵/۰<P) بهترین مدل این زمینه انتخاب شد (نتایج جدول ۱۷).
ملاحظات اخلاقی:
در پژوهش حاضر پژوهشگر با رعایت نکات اخلاقی زیر مطالعه خود را انجام داد:
کسب اجازه از شورای پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی گیلان
اخذ مجوز از دانشکده ی پرستاری و مامایی شهید بهشتی رشت جهت ارائه به مراکز و پایگاه های بهداشتی
کسب اجازه از ریاست مرکز بهداشت استان ، مرکز بهداشت شهرستان هر یک از مسئولین مراکز و پایگاه های بهداشتی
معرفی خود به واحدهای مورد پژوهش و توضیح در مورد اهداف و اهمیت پژوهش
آزاد گذاشتن واحدهای مورد پژوهش جهت شرکت یا عدم شرکت در پژوهش
کسب رضایت کتبی از واحدهای مورد پژوهش جهت همکاری
اطمینان دادن به واحدهای مورد پژوهش در مورد محرمانه ماندن اطلاعات کسب شده
در اختیار قرار دادن نتایج حاصل از پژوهش به معاونت بهداشتی استان و شهرستان و مسئولین مراکز بهداشتی در صورت تمایل
رعایت صداقت علمی در طول پژوهش
فصل چهارم
یافته های پژوهش
در این فصل اطلاعات جمع آوری شده ، پس از تجزیه و تحلیل آماری در قالب ۱۷ جدول و ۲ نمودار میله ای ، بر اساس اهداف پژوهش تدوین گردیده است.
جدول شماره ۱ در ارتباط با مشخصات واحدهای مورد پژوهش و نوزادان آنان تنظیم شده است.
نمودار شماره ۱ در ارتباط با هدف اول پژوهش یعنی “تعیین وضعیت سبک زندگی مادران مراجعه کننده به مراکز بهداشتی – درمانی شهر رشت” تنظیم شده است.
نمودار شماره ۲ در ارتباط با قسمت های اول تا پنجم از هدف اول پژوهش یعنی “تعیین وضعیت تغذیه ، وضعیت فعالیت و استراحت ، وضعیت مراقبت از خود ، وضعیت روابط اجتماعی و نحوه ی مقابله با استرس در دوران بارداری” تنظیم شده است.
جداول شماره ۱۷-۲ در ارتباط با هدف دوم پژوهش یعنی “تعیین ارتباط بین سبک زندگی مادران در دوران بارداری و ویژگی های فردی و اجتماعی با کم وزنی بدو تولد نوزادان ترم ” تنظیم شده است.
جدول شماره (۱)- توزیع واحدهای مورد پژوهش برحسب مشخصات فردی- اجتماعی واحدهای مورد پژوهش و نوزادان آنان
فراوانی مشخصات مادران و نوزادان |
تعداد | درصد | فراوانی مشخصات مادران و نوزادان |
تعداد | درصد | ||
سن حاملگی | ۳۸ هفته | ۵۴۹ |
رضایتمندی نهادی
پویایی جمعیت
عدالت اجتماعی
جامعه آماری و روش نمونهگیری:
جامعه آماری تحقیق حاضر ۶۵ روستای بخش حُمیل میباشد. این پژوهش بهصورت تمام شماری انجامگرفته است و وضعیت پایداری تمام ۶۵ روستای این بخش از طریق داده های اولیه و ثانویه موردسنجش قرارگرفته است. واحد تحلیل تحقیق نیز روستا میباشد.
معرفی منطقه موردمطالعه:
شهرستان اسلامآباد غرب در استان کرمانشاه با وسعتی در حدود ۲۱۰۰ کیلومترمربع بین ۳۳ درجه و ۳۶ دقیقه تا ۳۵ درجه و ۱۵ دقیقه عرض شمالی و ۴۵ درجه و ۲۴ دقیقه تا ۴۸ درجه و ۳۰ دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ قرارگرفته است. این شهرستان از شمال به شهرستان دالاهو، از شرق به شهر کرمانشاه، از غرب به شهرستان سرپل و گیلان غرب و از جنوب به استان ایلام منتهی می شود. در تقسیمات سیاسی این شهرستان از ۲ شهر،۲ بخش، ۷ دهستان و ۱۹۹روستا تشکیلشده است.
بخشها: مرکزی اسلامآباد غرب- حُمیل
شهرها: اسلامآباد غرب- حُمیل
دهستانها: حُمیل- حسنآباد- حومه جنوبی- حومه شمالی- شیان- منصوری- هرسم
بر اساس سرشماری نفوس و مسکن ۱۳۸۵سال جمعیت شهرستان اسلامآباد غرب ۱۵۲۵۰۰ نفر بوده است که در سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰ این عدد به ۱۵۱۴۷۳ نفر کاهشیافته است. که از این جمعیت ۹۰۴۲۵ نفر در نقاط شهری و ۶۱۰۴۸ نفر در مناطق روستایی ساکن هستند و تعداد خانوار این شهرستان در سال ۱۳۹۰ برابر با ۴۰۱۱۹ خانوار بوده است. نرخ رشد سالیانه اسلامآباد غرب در سال ۹۰ -۹۱ برابر با۰۸/۰- محاسبه گردیده که نشاندهنده رشد منفی این شهرستان میباشد.
بخش حُمیل با مرکزیت شهر حُمیل در جنوب شرقی شهرستان اسلامآباد غرب قرارگرفته است مختصات جغرافیای این بخش برابر است با .. بخش مذکور از جنوب به استان ایلام، از شمال به شهرستان اسلامآباد غرب، از غرب به شهرستان گیلان غرب و از شرق به شهرستان کرمانشاه منتهی می شود(نقشه ۱-۳). بر اساس تقسیمات کشوری این بخش دارای سه دهستان هرسم، دهستان منصوری و دهستان حُمیل میباشد و جمعاً ۶۵ روستا را در خود جایی داده است. بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ این بخش دارای ۷۳ روستا و۱۸۵۸۸ نفر جمعیت بوده است که این ارقام در سرشماری نفوس مسکن ۱۳۹۰ به ۶۵ روستا و جمعیت ۱۷۶۲۹ نفر کاهشیافته، که نشاندهنده کاهش حدوداً هزار نفر از جمعیت این بخش طی ۵ سال گذشته است. مساحت بخش حُمیل ۷۸۱ کیلومترمربع است که در دشت شاهآباد یا همان اسلامآباد واقعشده است. بنابراین اکثر روستاهای این بخش در دشت قرار گرفتهاند(نقشه ۲-۳).
نقشه۳-۱: موقعیت بخش حُمیل
نقشه(۲-۳)، محدوده بخش حمیل، موقعیت هر یک از روستاها و شهر حُمیل را نشان میدهد. در سال ۱۳۷۹ با قرار گرفتن بخشداری در حُمیل این نقطه بهعنوان شهر و مرکز بخش حُمیل معرفی شد که براساس سرشماری نفوس مسکن سال ۱۳۹۰ دارای ۱۳۰۳ نفر جمعیت و ۳۰۶ خانوار است.شهر حُمیل به علت قرار گرفت در جاده اصلی ترانزیت که مسیری برای صادرات به کشور عراق است. همچنین کالاهای وارداتی از بندر امام خمینی در اهواز از طریق این جاده به غرب و شمال غرب کشور منتقل می شود. وجود این جاده اصلی در رونق این شهر بسیار اهمیت داشته است.
رودخانه راوند:
این رودخانه از زیرشاخههای اصلی رودخانه کرخه میباشد. حوضه آبریز راوند از شرق به استان کرمانشاه، از شمال به شهرستان جوانرود، از غرب به شهرستان سرپل ذهاب و از جنوب به استان ایلام محدود می شود. رود دائمی راوند از میان شهر اسلامآباد و بخش حُمیل میگذرد و جهت آن شمال غربی- جنوب شرقی است و این رودخانه بعد از عبور از بخش حُمیل وارد رودخانه سیمره می شود. در چند سال اخیر به علت سدسازی در بالادست رودخانه راوند و همچنین خشکسالی،این رود در بخش حُمیل بهصورت فصلی عمل می کند و فقط در فصلهای پرباران آب در آن جریان دارد.
نقشه۳-۲: موقعیت روستاهای بخش حُمیل و رودخانه راوند
اطلاعات کلی روستاهای حُمیل:
همانطور که در ابتدایی فصل اشاره شد، بخش حُمیل در فاصله دو سرشماری ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ از ۷۳ روستا به ۶۵ روستا کاهشیافته است. این کاهش را میتوان به دو دلیل تخلیه روستا و تجمیع روستاهای که بهصورت سفلی و علیا بوده اند توجیه کرد که برای ۸ روستای این بخش طی ۵ سال اتفاق افتاده است. کندهر با جمعیت ۱۳۸۸ نفر پرجمعیتترین روستا و کندهر با ۲۷ نفر کمجمعیتترین روستای این بخش است. اشتغال روستای مله سرخ با ۴۸ درصد بالاترین درصد اشتغال را در میان روستاهای این بخش و روستای زعفران سفلی با ۱۴.۷ درصد کمترین اشتغال را دارا میباشد در جدول(۱-۳)، تعداد نهایی روستاهای بخش حُمیل و اطلاعات کلی روستاها آورده شده است.
جدول ۳-۳: اطلاعات کلی از روستاهای بخش حُمیل
نام دهستان
نام روستا
جمعیت سال ۱۳۹۰
تعداد خانوار
تعداد مسکن
درصد باسوادی
درصد اشتغال
دهستان منصوری
چشمه کبود
۱۸۴
۴۴
۴۲
۵۷.۴۴۷
۳۵.۴۶
دواردرمیان سفلی
۱۲۴
۳۰
در ۴۵ مطالعه تأثیر و سالم بودن اثر ساکارز در کاهش درد نوزادان ثابت شده است (۱, ۱۳). نتایج مطالعه Cullough و همکاران (۲۰۰۸) در رابطه با تاثیر ساکاروز خوراکی بر درد ناشی از جایگذاری لوله بینی ـ معدی نشان داد میزان گریه نوزاد در گروهی که ساکاروز دریافت کرده بودند در مقایسه با آب استریل کاهش یافته بود (۱۰).
یکی دیگر از روش های غیر دارویی قنداق کردن است که جزء مداخلات رفتاری در نوزادان می باشد. مطالعات محدودی تاثیر قنداق کردن به عنوان یک مداخله رفتاری را بر میزان درد مورد بررسی قرار داده اند. در مطالعهی Campos و همکاران (۱۹۹۸) قنداق کردن درد نوزاد را پس از خونگیری کاهش داده بود (۱۴). مطالعاتO’Sullivan و همکاران (۲۰۱۰)،Huang و همکاران (۲۰۰۴) و Fearon و همکاران (۱۹۹۷) نشان داد که بازگشت ضربان قلب و اشباع اکسیژن خون شریانی به مقادیر اولیه پس از پروسیجر دردناک در نوزادانی که قنداق شده بودند، در مدت زمان کوتاهتری صورت گرفته است (۱۳, ۱۵, ۱۶). همچنین مطالعهی Van Sleuwenو همکاران (۲۰۰۷) نشان داد که قنداق کردن نوزاد حین انجام رویه دردناک باعث می شود نوزاد کمتر درد را احساس کند (۱۷). نتایج مطالعات Huang و همکاران (۲۰۰۴) و Van Sleuwen و همکاران (۲۰۰۷) همچنین نشان دادند که قنداق کردن بر شاخص های رفتاری بعد از محرک دردناک نیز موثر بوده است (۱۵, ۱۷).
با توجه به مباحث ذکر شده و بیان این مهم که هم روش های حسی و هم روش های رفتاری موجب کاهش درد در نوزادان میشود اما مطالعات کمی به مقایسه اثر بخشی روش های رفتاری و حسی پرداخته اند، نتایج مطالعه Liaw و همکاران (۲۰۱۱) در این رابطه نشان داد که محرک رفتاری در مقایسه با محرک حسی علاوه بر تسکین درد موجب ثبات بیشتردر علایم فیزیولوژیک و رفتاری می شود (۱).
با توجه به انجام مطالعات مختلف در ایران تنها ۳۲ درصد از پرستاران شاغل در مورد فیزیولوژی، علایم و نشانه های درد آگاه بوده و فقط ۷/۷ درصد در مورد سنجش درد در کودکان شناخت داشتند (۱۸). بنابراین انجام چنین مطالعاتی نه تنها موجب توجه کادر پرستاری به موضوع درد در نوزادان نارس میشود بلکه باعث شناخت و آزمون روش های تجربی، آسان و در دسترس در کنترل درد رویه های دردناک در نوزادان می شود. هم چنین با توجه به اینکه تعبیه لوله بینی ـ معدی در نوزاد نارس جهت درمان های متفاوت یک امر ضروری است، و بر اساس منابع موجود این رویه در نوزادان یک تجربه دردناک است. و بر اساس تجارب بالینی پژوهشگر در حال حاضر هیچ گونه اقدامی جهت تسکین درد نوزادان به هنگام جایگذاری آن صورت نمیگیرد. هم چنین مطالعات انجام شده در این زمینه هم بسیار محدود بوده و اطلاعات ناکافی در مورد میزان اثر بخشی روش های حسی و رفتاری بر تسکین درد نوزادان وجود دارد؛ لذا انجام این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر دو روش قنداق کردن و ساکاروز خوراکی بر میزان درد ناشی از تعبیه لوله بینی ـ معدی در نوزادان نارس ضروری دانسته شد. امید است با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق از مشکلاتی مانند دردهای مزمن و ایجاد آستانه دردی پایین در نوزادان و مشکلاتی مانند نقص در تعامل با والدین پیشگیری شود و باعث کاهش اثرات بد ناشی از درد های تسکین نیافته بر روی رشد جسمی و تکاملی نوزاد شود.
۳ – ۱ هدف کلی پژوهش
مقایسه تاثیر دو روش روش قنداق کردن و ساکاروز خوراکی بر میزان درد ناشی از تعبیه لوله بینی- معدی درنوزادان نارس: کارآزمایی بالینی طرح متقاطع
۴ – ۱ اهداف اختصاصی پژوهش
۵ – ۱ فرضیات پژوهش
میزان درد ناشی از تعبیه لوله بینی ـ معدی در روش قنداق کردن در نوزادان نارس در زمان های مختلف ارزیابی متفاوت است.
میزان درد ناشی از تعبیه لوله بینی ـ معدی در روش ساکاروز خوراکی در نوزادان نارس در زمان های مختلف ارزیابی متفاوت است.
میزان درد ناشی از تعبیه لوله بینی ـ معدی در نوزادان نارس در روش روتین در زمان های مختلف ارزیابی متفاوت است.
تاثیر دو روش قنداق کردن و ساکاروز خوراکی بر میزان درد ناشی از تعبیه لوله بینی- معدی در نوزادان نارس متفاوت است.
۶ – ۱ پیش فرض های پژوهش
در هفته ۲۶ حاملگی نوزادان قادر به درک درد هستند (۷).
جایگذاری لوله بینی ـ معدی در نوزادان دردناک است (۵).
درد در نوزادان به صورت تغییرات فیزیولوژیک و رفتاری بروز می کند (۱۹).
درک درد در نوزادان نارس بیشتر از شیرخواران، کودکان و بزرگسالان است (۴).
جهت تسکین درد از روش های دارویی و غیر دارویی می توان استفاده کرد (۱۹).
درد در نوزادان به وسیله ابزار PIPP قابل سنجش است (۱۲).
ابزار PIPP یک ابزار استاندارد و دارای روایی و پایایی میباشد (۲۰).
۷ – ۱ اهداف کاربردی پژوهش
در صورت موثر بودن روش های فوق در تسکین درد نوزادان نارس می توان پرستاران را ترویج به استفاده از موثرترین روش برای کاهش درد ناشی از تعبیه لوله بینی معدی نمود.
۸ – ۱ تعریف واژه های اختصاصی
تعریف نظری: موسسه بین المللی مطالعه بر روی درد، درد را به عنوان حس ناخوشایند و تجربه عاطفی در ارتباط با آسیب بافتی بالقوه و یا واقعی بیان میکند و یا آن را در واژه ای به نام آسیب بیان می کند (۱۹).
تعریف عملیاتی: باتوجه معیار و نمایه درد نوزادان نارس یا premature infant pain profile (PIPP) که توسط Stevens و همکاران در سال ۱۹۹۶ تدوین شد، اندازه گرفته میشود، این ابزار به طور ویژه برای سنجش پروسیجر های دردناک ساخته شده است و دارای ۷ ایتم ۴ نمره ای که شامل سن حاملگی (۳-۰)، حالت های رفتاری (۳-۰)، ضربان قلب (۳-۰)، اشباع اکسیژن خون شریانی (۳-۰)، برامدگی ابرو ها (۳-۰)، فشردن چشم (۳-۰) و شیار افتادن در طول خط خنده (۳-۰) می باشد. نمره ۷ تا ۱۲ بر دردهای متوسط دلالت دارد که در این حالت روش های تسکین غیر دارویی برای نوزاد مفید می باشد. نمره های بیشتر از ۱۲ بر درد متوسط تا شدید دلالت دارد که غالباً نیاز به اقدامات دارویی دارند (۲۰).
تعریف نظری: نوزادان با سن کمتر از ۳۷ هفته کامل حاملگی نوزاد نارس نامیده می شود (۱۹).
تعریف عملیاتی: در این مطالعه نوزاد نارس به نوزادی با سن حاملگی بین ۳۴ تا ۲۸ هفته حاملگی که از نظر بالینی دارای ثبات باشد (علایم حیاتی ثابت داشته باشد. تنفس کمتر از ۶۰ باشد. نیاز به تهویه مصنوعی نداشته باشد. مشکل همودینامیک نداشته باشد) گفته می شود.
تعریف عملیاتی: در این مطالعه نوزاد بر روی پارچه سه گوشه بر سطح صاف قرار می گیرد به طوری که سر وتنه و پاها در یک راستا قرار بگیرند، سپس دست ها در حالت فلکسیون بر روی سینه قرار گرفته وابتدا یک طرف و سپس طرف دیگر پارچه به دور نوزاد پیچانده می شود و سپس در حالتی که پاها صاف باشند گوشه پایین پارچه به صورت عمود بالا آورده شده و فیکس می شود. لازم به ذکر است که نوزاد از دو دقیقه قبل از انجام پروسیجر تا پنج دقیقه پس ار آن در این حالت خواهد ماند (۲۱).
تعریف عملیاتی: چهار دهم سی سی از محلول ساکاروز ۲۴ درصد دو دقیقه قبل از تعبیه لوله بینی - معدی ازطریق سرنگ و به آرامی از گوشه داخلی لب در حالی که سر نوزاد ۳۰ درجه بالاتر از بدن قرار دارد ، داده خواهد شد جهت تشویق نوزاد به بلع ساکاروز گونه نوزاد به آرامی مالش داده خواهد شد.
تعریف عملیاتی: مرحله اول شامل جمع آوری ابزار: لوله تغذیه نوزادان ( شماره ۶ فرنچ)، گوشی پزشکی، آب استریل، سرنگ ۵ تا ۱۰ سی سی، چسپ، دستکش و وسایل ساکشن می باشد. مرحله دوم شامل تعیین اندازه لوله جهت وارد کردن است که فاصله نوک بینی تا لاله گوش و از آنجا تا فاصله بین ناف و زاییده گزیفوئید می باشد. بهترین حالت برای جایگذاری لوله بینی - معدی، حالتی است که درآن نوزاد در حالت خوابیده به پشت و سر بالا و گردن در حالت فلکسیون باشد. پس از وارد کردن لوله تا جایی که علامت گذاری شده بود جهت تایید محل لوله از آسپیره کردن ترشحات معده و تزریق کمی هوا به داخل لوله و سمع معده استفاده خواهد شد. تعویض لوله بینی – معدی هر ۷۲ ساعت انجام خواهد شد (۲۱).
پیشینه های پژوهشی
الف: چارچوب پنداشتی:
چارچوب پنداشتی این پژوهش را مفهوم درد تشکیل می دهد، که در قالب آن روش های تسکین درد دارویی و غیردارویی (ساکارز و قنداق کردن) به صورت کامل توضیح داده شده است.