شخصیت عبارت است از مجموع راههایی که یک نفر بدان وسیله در برابر دیگران از خود واکنش نشان میدهد، یا بدان وسیله روابط متقابل ایجاد میکند. شناخت ها و ارتباطات مربوط به شخصیت، به مدیر امکان میدهد که در ارتباط با دیگران موضعگیریهای مناسب و آگاهانه داشته باشد (قاسمی، 1382). سالهاست که مطالعه رفتار انسان مورد توجه قرار گرفته است. برای اینکه بتوان رفتار انسانی را توصیف و تشریح کرد، باید شرایطی را که رفتار تحت آن شرایط بروز میکند، مورد بررسی قرار داد. ویژگی عمده شخصیتی که بر رفتار انسان در سازمان اثر میگذارد و تعیین کننده رفتار فرد در سازمان است، عبارت است از: کانون کنترل؛ در این حالت بعضی از افراد براین باورند که حاکم بر سرنوشت خویشاند، و عدهای هم خود را بازیچه دست سرنوشت میدانند و از هر چه که پیش میآید استقبال میکنند. گروه اول افراد درونگرا و دسته دوم افراد برونگرا نامیده میشوند (پیمانیزاد، 1381). در بین روانشناسان نهتنها درباره ماهیت شخصیت انسان، بلکه در مورد تعریف شخصیت و ویژگیهای آن توافق نظر کاملی وجود ندارد. به همین دلیل، تعاریف و نظریههای گوناگونی پیرامون شخصیت ارائه شده است (فراهانی،1378). از جمله نظریهپردازان در رابطه با شخصیت، آیزنک، روانشناس مشهور انگلیسی است که سعی میکند رفتارهای متعدد فرد در زمینههای مختلف را، با استفاده از چند مفهوم اساسی پیشبینی کند. از نظر وی با داشتن وضعیت فرد بر روی دو محور درونگرایی برونگرایی و روانرنجوری و ثبات میتوان رفتار آزمودنی را در موارد متعدد پیش بینی کرد (متقیشهری، 1384).
رهبری سازمان در کنار برنامهریزی، سازماندهی و کنترل یکی از وظایف ضروری و مهم مدیر تلقی میشود و نقش اساسی را در اداره سازمان دارد. این اهمیت تا آنجا است که مدیران را بیشتر به چشم رهبران سازمانی نگاه میکنند (رابینز، 1381).رهبری مؤثر باید مسیری را در جهت هدایت تلاشهای همه کارکنان برای به انجام رساندن اهداف سازمان فراهم آورد. بدون وجود رهبری ممکن است حلقه اتصال موجود در میان اهداف فردی و سازمانی، ضعیف یا گسیخته شود. این موضوع میتواند به یک موقعیت نا مطلوبی منجر شود که در آن، کار انفرادی صرفا در جهت دستیابی به اهداف فرد انجام گیرد و در عین حال کل سازمان کارایی و کفایت خود را از دست داده و از دستیابی به اهداف خویش باز ماند. بنابراین برای اینکه یک سازمان موفق باقی بماند، وجود رهبری واجب و ضروری است. حتی بهترین کارکنان نیز نیاز
دارند که بدانند چگونه میتوانند در راه رسیدن به اهداف سازمانی مشارکت داشته باشند. در مقابل کارکنانی که از حرارت و دلبستگی کمتری برخوردارند، به دنبال رهبری هستند تا بر اساس انگیزش برونی، بتوانند محرکی را برای ایجاد هماهنگی وسازگاری بین اهداف آنان و اهداف سازمان پدید آورد (قاسمی، 1382).
بر اساس نظریههای جدید رهبری، مهارتهای توسعهای، ارتباطی و اخلاقی را میتوان از جمله سه مهارت اصلی رهبران دانست و در انطباق با این سه مهارت، آنچه که از رئیس یک دانشگاه، دانشکده یا موسسه آموزش عالی انتظار میرود، این است که در ساخت چشمانداز، ایجاد هماهنگی و انسجامدهی، تواناسازی توانمندسازی همکاران، خلاقیت و نوآوری، مشروعیتبخشی به قوانین و مقررات و رعایت استانداردها و اصول اخلاقی، از این سه مهارت برخوردار باشد و این سه مهارت به نحوی با ابعاد پنجگانه سبک رهبری تحولگرا همحوانی و تناظر دارد (نورشاهی، 1385).
مدیریت و رهبری حوزه تربیتبدنی و ورزش از مباحث اساسی و با اهمیت به شمار میرود و با توجه به تاثیرات موثر و سازنده تربیتبدنی در توسعه همه جانبه و پایدار جوامع، لزوم برنامهریزی اصولی و بازنگری در شیوههای اجرایی برنامه و فعالیتهای تربیت بدنی امری بدیهی است. بدین جهت با توجه به جایگاه و رسالت دانشگاهها در تربیت نسلی توانمند، سالم، آگاه و مسئولیتپذیر، از مهمترین حوزههای مدیریت آنها، تربیت بدنی و ورزش است که با توجه به تفاوتهای شخصی و شخصیتی مدیران دانشکدههای تربیتبدنی ضرورت دارد سبکهای رهبری و ویژگیهای شخصیتی مدیران دانشکدهها در راستای تحقق اهداف، مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد (حسنزاده، 1382).
. Riaz, Adnan & et al
. Eysenck
. Extraversion – Introversion
فرم در حال بارگذاری ...