سالشمار زندگی فروغ :
۱۳۱۳ فروغ در دی ماه این سال در تهران به دنیا آمد، او فرزند «سرهنگ محمد فرخزاد» و
«توران وزیری تبار» بود.
۱۳۳۰ با «پرویز شاپور» ازدواج کرد.
۱۳۳۱ انتشار «اسیر» نخستین مجموعۀ شاعرانههای وی.
۱۳۳۲ «کامیار» تنها فرزندش به دنیا آمد.
۱۳۳۳ جدایی از همسر
۱۳۳۵ انتشار «دیوار» دومین مجموعۀ وی
۱۳۳۶ انتشار «عصیان» سومین مجموعۀ وی
۱۳۳۷ آشنایی با «ابراهیم گلستان» و آغاز همکاری وی با «گلستان فیلم»
۱۳۳۹ بازی وهمکاری در فیلم «خواستگاری» برای مؤسسۀ فیلم ملّی کانادا
۱۳۴۱ سال تهیه و نمایش «خانه سیاه است» درخشانترین فیلم فروغ
۱۳۴۲ بازیدرنمایش «شش شخصیتدرجستجوینویسنده» اثر«لوئیجی پیراندللو»
در زمستان این سال جایزه بهترین فیلم مستند فستیوال «اوبرهاوزن« به «خانه سیاه است» تعلق گرفت.
انتشار «تولدی دیگر».
-
- سفر به آلمان و ایتالیا و فرانسه
۱۳۴۴ «سازمان یونسکو»فیلمینیمساعتهاز زندگیاوتهیه کرد.و«برناردو برتولوچی»
نیز فیلمیپانزده دقیقهای از وی ساخت.
۱۳۴۵ بهار، سفر به ایتالیا و شرکت در دومین فستیوال در فیلم مؤلّف و پذیرفتن
پیشنهاد انتشاراشعارش در آلمان و سوئد و انگلستان و فرانسه.
زمستان، ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر دوشنبه ۲۴ بهمن بر اثر تصادف درگذشت.
انتشار آخرین متن شعر «ایمان بیاوریم…» در «مجلد پنجم کتاب سال».
۲-۲- شعر و اندیشه فروغ و تأثیر زندگی در شعرش:
فروغ در فضای سیاه و یأس آور روزگارش، فارغ از این دنیا به درک واقعیات زندگی میپردازد و در خودشناسی و فلسفۀ مرگ و زندگی، سیر درونی خود را آغاز میکند. او فراتر از زمان پیش میرود و در زندگی هنری خود دیوارهای زمان را در هم میکوبد. شعر او شعری صمیمیو ملموس است. نگاهی به آثارش این مطلب را تأیید میکند :
مرگ من روزی فرا خواهد رسید :
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید :
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایهای ز امروزها، دیروزها !
«عصیان_ بعدها»
فروغ قلبی گرم و مهربان داشت که یک بار زخم برداشته بود – ازدواج او – و این زخم سرچشمه و مایۀ گرمیشعرهایش بود.
«اندیشیدن به مرگ و زوال، فکر غالب شعرهای اوست ؛ اما گرمیای که او از آن سخن میگوید، به معنی پایان همه چیز نیست ؛ بلکه شروع زندگی دیگری است. او همیشه میخواست از مرز زمان بگذرد و پا را فراتر از زمان بگذارد. این پیام او در آخرین سطرهای شعر تولدی دیگر به طور آشکاری مشاهده میشود :
من پری کوچک غمگینی را میشناسم
که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
مینوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.
شعر فروغ، شعری ساده و صمیمیو در عین زیبایی و لطافت، به دور از واژه پردازیهای پیچیده است و انسان با خواندن شعرهای او واقعیتهایی را میبیند که هر روز با آنها روبرو است ولی بی تفاوت از کنار آنها میگذرد. فروغ با زیبایی، این واقعیتها را به تصویر میکشد و با بیانی واقعگرایانه آنها را برای مخاطبش ملموس میکند :
من فکر میکنم که تمام ستارهها
به آسمان گم شدهای کوچ کردهاند
و شهر، شهر چه ساکت بود
من در سراسر طول مسیر خود
فرم در حال بارگذاری ...