خروج از حالت شترمرغی، یا رومی رومی یا زنگی زنگی
۴-۷-۸-۱-۲-نشانگرهای ظهور آیندهی “پایان بازنشستگی به سبک ایرانی”
نشانه برای ظهور آینده پایان بازنشستگی به سبک ایرانی شده است که عبارتند از
اجتماعی
افزایش میزان سرخوردگی اجتماع از گفتمانهای ناقص مدرنیته، شبه مدرنیته، مدرنیته ایرانی و…
افزایش میزان سرخوردگی مردم از جریانات سیاسی تودهگرا، سطحی، کوتاهمدت، و فرصتطلب.
افزایشمیزان سرخوردگی اجتماع نسبت به بکارگیری بازنشستگی در خارج از قلمروهای عقلانی این پدیده از قبیل استفاده از بازنشستگی برای مردمانگیزی و کسب رای، استفاده از بازنشستگی برای خانهنشینی نخبگان علمی و سیاسی ناهماهنگ با دولت، استفاده از بازنشستگی برای تشویق یا تنبیه، و…
افزایش میزان احساس بیعدالتی، و تبعیض در بین بازنشستگان سالمند با سی سال خدمت نسبت به بازنشستگان زودهنگام.
افزایش تقاضا در بین بازنشستگان، مردم، دولت مردان، نخبگان و..برای پایان دادن به بازنشستگی به سبک ایرانی.
افزایش میزان رواج مفاهیم بین نسلی مثل وجدان بین نسلی، عدالت بین نسلی، منابع بین نسلی، سیاستهای بین نسلی و… در محافل علمی و دانشگاهی، سیاستگذاری، و اجتماع.
سیاستگذاری
افزایش میزان جهتگیری سیاستهادر راستایپایان دادن به سیاستهای متناقض و هفت و هشتی
افزایش میزان جهتگیری سیاستها برای پایان دادن به بازنشستگی به سبک ایرانی، یا خاتمه شبهبازنشستگی.
مدیریت و سازمان
افزایش انگیزه کار و فعالیت در سازمانهای دولتی
کاهش نرخ تقاضا برای بازنشستگی در سازمانهای دولتی
افزایش نرخ بهرهوری سازمانهای دولتی
اقتصادی
کاهش میزان تخصیص بودجه عمومی به بازنشستگی زودهنگام.
کاهش میزان تخصیص بودجه عمومی به بازنشستگیهای به سبک ایرانی
کاهش میزان هزینه های دولتی ناشی از پایان دادن به بازنشستگیهای به سبک ایرانی
افزایش نرخ بهره وری کل نیروی کار در اقتصاد ناشی از کاهش روند فعالین اقتصاد زیر زمینی
افزایش میزان درآمدهای مالیاتی
پیوست شماره ۳۷: آیندهی مراقبت زنجیره مدنی
ویژگیها:
نقش دولت حداقلی است
نقش نهادهای مدنی و صنفی حداکثری و تعیینکننده است
حمایتی و یا اقتصادی بودن بستگی به توافق نهادهای صنفی دارد
الگوهای سنتی متناسب با زیست جهان در سطح حداقل است
در این جهان خلق شده از گفتمان، نهادهای جامعه مدنی از قبیل نهادهای صنفی،سیاستهای مراقبت از سالمندان از جمله بازنشستگی را بطور مشارکتی تعیین میکنند. دولت از نظر سیاستگذاری و مدیریت نظام بازنشستگی نقش حداقلی دارد، نهادهای مدنیبه جای دولتنقش حداکثری ایفاء را میکنند. بنابراین سطح حقوقو مزایای بازنشستگی، سطح حمایتی بودن و یا بیمهای بودن، و حد سخاوتمندی نظام بازنشستگیبر اساس توافق نهادهای مدنی وصنفی تعیین میشوند. در این آینده، اخلاق صنفیگراییو مشارکت مدنی تسلط دارد.با توجه به این که اینالگوی رفاهی نیز برگرفته از مدرنیته است،بنابراین با رواج آن، زیستجهان مدرنتر میشود، در نتیجه الگوهای بومی و سنتی سازگار با زیستجهان حاشیه رانی میگردند. در این آینده، این که چه حدی از منابع عمومی صرفتامین معیشت نسل کنونی(از جمله بازنشستگان) و چه حدی برای نسلهای آینده مراقبت گردد، بستگی به توافق نهادهای مدنی دارد.
سال ۱۳۹۷ است. انقلاب در حال گذار به دهه چهارم خود است. با پیشرفتهای بهداشتی و پزشکی، امید به زندگیروند افزایشی داشته است، بنابراین بخش قابل توجهی از جمعیت کشور سالمند و به تبع آن بازنشسته هستند.در سالهای گذشته، بازنشستگی به مثابه خدمات عمومی، که نه فقط برای کسانی که استحقاق دارند، بلکه برای همگان تلقی شده است. در این دوره، تأکید زیادی بر بازنشستگی به عنوان حقوق اجتماعی با هدف مساوات طلبی گردیده است.برهمین اساس، بازنشستگی به عنوان حق عمومی و تکلیف دولتی قلمداد شده که بر عهده دولت است، وبه همین دلیل،بارتکفل ناشی از بازنشستگی به حالت بحرانی رسیده است، و منابع عمومی نیز به تنهایی تحمل این فشار سنگین را ندارد. تمرکزگرایی دولتی موجب افزایش هزینه ها، تورم،و نارضایتی گردیده است. مجموع شرایط اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی کشور این باور را در بین سیاستگذاران، مردم، و نهادهای مدنی تقویت میکند، که ورود دولت به تنهایی در سیاستگذاری، مدیریت، وتامین منابع بازنشستگی موجب افول اقتصاد کشور میشود، بنابراین لازم است تا نهادهای مدنی از جمله نهادهای صنفی نقش اصلی را بر عهده بگیرند. در واقع دولت باید از سیاستهای جامع و فراگیر و افراطی رفاهی پیشین عقب نشینی کند، و به رویکردهای محدودتر رفاهی چرخش کند. این آینده، ترکیبی از جنبهه ای بخش خصوصی و جنبهه ای محدودتری از بخش عمومی است. در واقع چنین نیست که بازنشستگی به صورت یکسان برای همگان حق عمومی و فراگیر باشد، بلکه جنبههایی از بازنشستگی حق همگانی است، و ابعادی دیگر جنبه بخش خصوصی پیدا میکند، و براساس مشارکت تعلق میگیرد.
۱۵ آذر ماه سال ۱۳۹۶ است. همایش ” عقلانیتهای سیاستی در بازنشستگی برای گذار به آینده"در وزارت کشور برگزار گردید.در این همایش نمایندگانی از مجلس شورای اسلامی، کانونهای دفاع از بارنششستگان، کانونهای دفاع کارگری، استاتید دانشگاه، و پژوهشگران شرکت دارند.اگر چه هر یک از نمایندگان نهادها تلاش میکردند تا از صنف خود حمایت کنند، امااکثریت قاطع شرکتکنندگان ادامه وضع موجود را سناریوی فاجعه نامیدند، که خروج از این مسیر رو به فاجعه، تنها گزینه نجات کشور قلمداد گردید. یکی از نمایندگان کانونهای بازنشستگی یکدست کردن همه بازنشستگان کشور که از نظر سن و سنوات خدمت متفاوت هستند را مصداق بیعدالتی و ظلم دانسته، و معتقد است که باید افراد بر اساس عدالت(میزان پرداخت حق بیمه، میزان خدمت، و..) از خدمات بازنشستگی بهرهمند گردند، و نه برابری. او چنین ادامه میدهد که چرا باید افرادی که صادقانه و سی سال تمام خدمت کردهاند، هزینه بازنشستگان جوانی را با زیر ۲۰ سال تقبل کنند، او این عمل را “موج سواری” بازنشستگان جوان در مقابل زیان بازنشستگان با سی سال خدمت کامل میداند. در این همایش چندجانبه گرایی، و تقویت نهادهای مدنی و صنفی و ایجاد توازن بین نقش دولت و بخش خصوصی، مورد تأکید قرار گرفت.
در جریان انتخابات سال۱۳۹۶ نیز با توجه سالمند شدن بخش قابل توجهی از جمعیت کشور، بار تکفل سنگین سالمندی وبازنشستگی، مقوله مراقبت از سالمندان و هزینه های بازنشستگی به صورت حادترین موضوع روز،مناظره انتخاباتی را تحت الشعاع قرار داد. نامزد جریان طرفدار ” زنجیره مراقبت مدنی"بر دیگر رقباء برتری دارد. این جریان طرفدار نوعی نظام رفاهی مختلط است، که در آن بخش خصوصی، و دولتی، و نهادهای صنفی و مدنی با چند جانبهگرایی و در فرایند مشارکتی، سیاستهای بازنشستگی را تعیین کنند. اوغلبه گفتمانهای بازار آزاد و یا دولتیگرایی افراطی که جریانات رقیب مدافع آنها هستند، را منشاء همه مشکلات کشور میداند. این نامزد، تسلط گفتمان یک جانبهبازار آزاد که بیش از حد بر تحلیل منفعت- هزینه تمرکز دارد،به معنای محرومیت اکثریت بازنشستگان نیازمند از پوشش خدمات بازنشستگی دانست،این جریان سیاسی همچنان تسلط گفتمان دولتیگرای افراطی را به تنهایی،به معنای بحرانهای مالی صندوقهای بازنشستگی، تحمیل بار تکفل فزاینده فراتر از آستانه تحمل منابع عمومی، و به خطر افتادن منابع بین نسلی و عدالت بین نسلی تلقی میکند. بنابراین راه حلهای پیشنهادی این جریان، مبتنی بر حد بین چپ و راست و در چهارچوب مدرنتیه است.
سال ۱۴۰۰ است. گفتمان ” زنجیره مراقبت مدنی ” در مجلس شورای اسلامی، نهادهای حاکمیتی، در جامعه در قالب نهادهای مدنی از قبیل نهادهای صنفی و مشارکتی به گفتمان مسلط تبدیل کشور شده است. یعنی در اجتماع، تغییرات لازم همسو با چندجانبهگرایی مدنی ایجاد شده است. بنابراین قانونگذاریها، برنامههای بلندمدت توسعه، و سیاستهای کشور در هماهنگی با گفتمان مراقبت مدنی و در جهت تقویت چندجانبهگرایی سوق داده شده است.
سال ۱۴۰۵ است. گفتمانهای مدرنیته از جمله گفتمان بانک جهانی در سراسر دنیا و از جمله د ر ایران رواج دارد. بنابراین نهادهای مدنی که شامل صندوقهای بازنشستگی دولتی و خصوصی، کانونهای مدافع کارگری و بازنشستگان، دولت، نمایندگان سازمانهاو دستگاههای دولتی، محافل علمی وپژوهشی و دانشگاهی هستند، تحت تاثیر گفتمان بانک جهانی، و در راستایتامین منافع و علایق صنفی خود، بر سر نظام سه لایهای بازنشستگی به اجماع میرسند. این الگوی مبنای سیاستگذاری در خصوص بازنشستگی است. در این الگو، لایهی اول نظام بازنشستگی مبتنی بر مزایای معین است، یعنی بر اساس دریافتیهای حقوق و مزایای دوره خدمت(میانگین ده ساله) حقوق و مزایای مستمری تعیین میشود. در این سطح، هدفرفع نیازهای حداقلیو کاهشفقر مطلق است. این لایه بر اثر تاثیر نهادهای کارگری، و کانونهای بازنشستگی و عمدتاً جنبه توزیعی داشته، گنجانده شده است.یعنی میزان دریافتی مزایا بازنشسته بر اساس سالهای پایان خدمت، برای همه یکسان است. در لایه اول، نشانه عدالتتحت تاثیر گفتمانهایی مساوات طلبی، به مفهوم کاهش فقر، رفع نیازمندی و امثال آن، معنایابی میگردند.نهادهای بازنشستگی از قبیل صندوقها، که مهمترین دغدغه آنها، پایداری مالی بلندمدت، و ایجاد پشتوانه مطمئن برای پرداختها است، لایه دوم را مطرح میکنند. در لایه دوم، میزان پرداخت حقوق و مزایای بازنشستگی بر اساس میزان و نوع حق بیمههای معین،تعیین میشود، یعنی هرچقدر حق بیمه بیشتر پرداخت شده باشد، به همان مناسبت بهرهمندی بازنشسته از مزایا مستمری بیشتر است.بر این اساس، دریافتی هر فرد بر اساس میزان مشارکت او در پرداخت حق بیمه، تعیین میشود. یعنی افرادی ممکن است با سالهای خدمت یکسان، به دلیل متفاوت بودن میزان مشارکت آنها در پرداخت حق بیمه، میزان مزایای آنها متفاوت است. در اینجا عدالت به معنای برابری نیست، بلکه به معنای استحقاق است. در واقع در لایه دوم، بین میزان بهرهمندی بازنشسته از صندوق، و میزان مشارکت او در پرداختها، ارتباط مستقیم برقرار میشود. در سطح لایه دوم، نشانه عدالت تحت تاثیر گفتمانهای اقتصاد لیبرالی، به مفهوم استحقاق، مشارکت درتامین منابع مالی صندوقهااست.
برخی از نهادهای بازنشستگی که به دنبال بهبود بیشتر رفاهسالمندان هستند، و همچنین بخشهای خصوصی طرفدار بازار نیز، لایه سوم را مطرح کردند. در این لایه، افراد بطور اختیاری شرکت میکنند، و حق بیمه مجزا پرداخت میکنند، بخشهای خصوصی منابع وصولی این لایه را در بازارهای سرمایه بکار میگیرند. آنها از طریق پساندازهای بازنشستگان رشد اقتصادی کشور را تقویت میکنند، به همین دلیل، دولت نیز امتیازاتی از قبیل معافیتهای مالیاتی برای لایه سوم و بخش خصوصی بازنشستگی در نظر میگیرد.در این سطح، حق بیمه پرداختی از طرف فرد، و سود انباشتی اندوختهها، ملاک مزایای مستمری است.دریافتیهای بازنشستگان در این لایه متناسب با میزان مشارکت آنها در سرمایهگذاری و رشد اقتصادی کشور تعیین میشود. در این لایه نیز عدالت به معنای استحقاق است. معنای استحقاق این است، که کسانی در رشد اقتصادی کشوربیشتر مشارکت میکنند، باید بیشتر از سایر پاداش داده شوند، تا با رشد اقتصاد و افزایش تولید، همه مشکلات از جمله فقر سالمندان نیز ریشه کن گردد.
سال ۱۴۱۰ است. نهادهای مدنی و اصناف، نهادهای بازنششستگان از قبیل کانونها، دولت، و نمایندگان بخش خصوصی، در یک فرایندی مشارکتی نهادی فرابخشی و بلندمدت و آیندهنگر در زمینه مراقبت از سالمندان و بازنشتگی ایجاد کردند. این فرا نهاد، ماموریت دارد تا از منابع بین نسلی با در نظر داشتن عدالت، بویژه عدالت بین نسلی مراقبت کند. ایجاد تناسب بین ذینفعان و طرفهای متقابل در بهرهمندی از منابع از وظایف این فرا نهاد است. بیشینهسازی منافع ذی نفعان ازجمله ذی نفع نسل آینده، توزیع ریسک، تشویق به مشارکت در سرمایهگذاری، و میراثگذاری برای آیندگان، از ماموریتهای اصلی این نهاد است.
سال ۱۴۱۵ است.جنبش ” صدای نسل آینده” همه کشور را فراگرفته است. این جنبش مراقبت از منابع بین نسلی از جمله محیط زیست، حفظ منابع عمومی و مشاء، جلوگیری از دستاندازی و دست درازی جریانات سیاسی و اجتماعی کوتاهمدتنگر به منابع بلندمدت کشور و…را به حادترین موضوع کشور تبدیل کرده است.در این سال وجدان بین نسلی جامعه به غلیان در آمده است، صدایی کهدر سالهای تسلط جریانات تودهگرایی کوتاهمدتنگر، خاموش بود، در این آینده کم کم طنینانداز شده، و همه کشور را در بر میگیرد.با توجه به پتانسیل نخبهانگیزی این جنبش،سیاستهای بازنشستگی نیز در انطباق با این جنبشو گفتمانهای جهانی جهتگیری داده میشود. سن عادی بازنشستگی بتدریج افزایش یافته است، و در این سال به ۶۵ سال میرسد. همچنین بر اساس توافق نهادهای مدنی، سنوات مبنای محاسبه حقوق بازنشستگی در سالهای گذشته بندریج افزایش یافته است و در این زمان به ۳۰ سال رسیده است. در این سال چنین توافق گردید که برای بازنشسته کردن افراد سن بیمه شده ملاک باشد، و سنوات خدمت فقط برای از کارافتادگی مبنا قرار گیرد. در این سال نهادهای مدافع کارگری، کانونهای بازنشستگان موجی از اعتصابات در کشور به راه انداختند. بنابراین نهادهای مدافع کارگری و کانونهای بازنشستگی به پشتوانه فشارهای اجتماعی، با افزایش سن بازنشستگی کارگران مخالفت میورزند. چانه زنی نهادهای مدافع کارگری با سایر نهادهای مدنی ازجمله صندوقهای بخش خصوصی، نهادهای مدافع جامعه پایدار، و… منجر توافق در باره کاهش سن برای مشاغل سخت و زیانآور شدند.مطابق این توافق،سن بازنشستگی برای مشاغل سخت و زیانآور متناسب با امتیاز کسب شده از جدول امتیاز مشاغل سخت و زیانآور از ۱ تا ۱۰ سال کمتر از مشاغل عادی تعیین شد.
سال ۱۴۲۰ است.در این سال بر اثر فشار صندوقهای بازنشستگی و توافق نهادهای مدنی چنین توافق گردید، که شرایط بازنشستگی زودهنگام فقط در وضعیتهای ویژهقابل قبول است، که تشخیص آن وضعیت و تعیین ضوابط آن بر عهده فرا نهاد است که این شرایط باید برای مدت محدود و مشخص با توجه به شرایط مطرح شود، و تعهدات مالی آن هم بر عهده مرجع پیشنهاد دهنده خواهد بود.
۴-۷-۸-۲-۱-روابط لایهای در آیندهی “زنجیره مراقبت مدنی”
دراین بخش،مطابق جدول۴-۶۰، در سطح لیتانی، مسایلی که ظهور میکند،شامل افزایش بخش جمعیت سالمندان در کل جمعیت کشور و هزینه های ناشی از آن، افزایش بارتکفل ناشی از بازنشستگی، ناتوانی بخش عمومی از تحمل هزینه های سنگین و فزاینده بازنشستگی، نارضایتی و مشکلات بازنشستگان در خصوص معیشت، سرخوردگی جامعه از یک جانبه گرایی(دولت یا بخش خصوصی) و انتقال هزینههابه نسل آینده، ایجاد تعهدات بدون پشتوانه برای آیندگان و غیره.
اگر در طرح راه حلها، فقط به این لایه اکتفا شود، راه حلهای کارشناسی و فنی مطرح است.راه حلهای این لایه مبتنی بر پذیرش لایههای عمیقتر پدیده است، بنابراین جنبهه ای انتقادی و معناکاوی آنها بسیار ضعیف است. در واقع تلاش میشود که در چهارچوب رویکردهای سیاستی و گفتمانهای حاکم، منافع ذینفعان بیشینه گردد. اما علت بروزمساله در لایه لیتانی، لایههای عمیق تر، یعنی محیط نهادی و گفتمانهاهستند، بنابراین فرا سوی ظواهر مسایل،رویکردهای سیاستی از قبیل جهتگیری به سوی چپ رادیکال یا راست رادیکال موجب تولیدمساله و ظهور آن شده است، بنابراین برای تحول در لایه اول، لازم است تا سیاستهای بازنشستگی به سمت و سوی حد اعتدالی و یا حد وسطی از طیف مدرنیته، سوق داده شوند. با تغییر رویکرد سیاستی است، که لایه اول بطور اساسی متحول میشود. اما وقتی رویکردهای سیاستی تغییر میکند، که گفتمانهای رادیکال مدرنتیه(چپ و راست) که بر سوژه سیاستگذار تسلط دارند، دچار از جاشدگی گردند، و گفتمانهای تلفیقی مدرنیته برجسته شوند.
در سطح لایه سوم، گفتمانهای رادیکال مدرنیته از نوع چپ و راست، دچار تزلزل میشوند، و گفتمانهای تلفیقی و ترکیبی که به نوعی از مصاله نهادهای مدنی منجر میشوند، استیلا پیدا میکند.
فرم در حال بارگذاری ...