۱۶ـ هر ویدی سوار خر بودی لنگوونت بُجُمن Har vayd sovarxar būdi
ویدی:وقتی که// لنگونت:پاهایت// بجمن:تکان بده
هر وقتی سوار خر شدی پاهایت را تکان بده
کاربرد:برای کسی که هنوز به جایی نرسیده می گویند این و آن می کنم.
۱۷ـ یور ترک اَدَهَ کاوار ترک نادَهَ yowr tark adaha kavār tark nādaha
یور: باران// اَدَه:می دهد،می شود// ترک:تمام// نادَهَ:نمی دهد.
کاوار:خانه ای که از درخت خرما و دیگر درختان ساخته می شود.
باران در هوای آزاد تمام می شود اما زیر خانه پوشالی تمام نمی شود.
کاربرد:در زمانی که یک مسئله یا اختلافی پایان می دهد اما یکی ول کن ماجرا نیست.
۱۸ـ اگه نخورمونن نون گندم،دیسمونن دست مردم
Ayanaxowarmononyandomodis monen dasta mardom
«نخورمونن:نخورده ایم// دیسمونن:دیده ام// دهان:دست»
اگر نان گندم نخورده ایم تو دست مردم که دیده ایم.
کاربرد:این مثل را اشخاصی می گویند که از داشتن چیزی محرووم ویا اینکه عملی را انجام نداده اند و هنگامی که درباره ی آن عمل یا سخن می گویند،اظهار می دارند که اگر خودمان نداشته ایم یا کاری نکرده ایم از تجربه و آمووخته و داشته های ددیگران بهره برده ایم.
۱۹ـ اول ساکی دوم باکی avalsākidovombāki
اول ساقی دوم باقی
کاربرد: تعارف مهمان است در مقابل صاحب خانه یا تعارف به کسی که ساقی است ممکن است ساقی چای باشد یا آب یا هر نوشیدنی دیگر.
۲۰ـ پیر بودی و میر نبودی pair būdi mir nabūdi
بودی:شدی// میر:امیر
پیر شدی اما میر نشدی
کاربرد:آدم هایی که بعد از یک عمر زندگی به موفقیت چندانی نرسیده اند و شهرت و تجربه ای کسب نکرده اند و پیشرفتی ننموده اند.
۲۱ـ جنگ شیمیز به ای آشتی خرمن Janye ŝimiz behay āŝti xarman.
شیمیز:زمین شخم زده
جنگ موقع کاشت بهتر از آشتی کردن موقع برداشت است.
کاربرد:وظایف شرکا در اول کار مشخص شود بهتر است.حنگ اول به از صلح آخر
۲۲ـ چشمونی دل سرنتی čeŝoni del sarenti
دل سر:بالای سر
چشم هایش بالای سرش است.
کاربرد:مصداق کسی که جلوی پایش نمی بیند و دقت نمی کند به عبارت دیگر سر به هواست.
۲۳ـ حق به حقدار اَرَسه کله به کفتار اَرَسه Hagba bag dār arase kalla bakaftār arase.
اَرَسه:می رسد
حق به حق دار می رسد کله به کفتار می رسد.
کاربرد:هر چیزی به صاحبش می رسد حق کسی که قبلاً از آن محروم شده است حالا به صاحبش رسیده است.
۲۴ـ خری ای جو جکیده xoriarjūjekide.
ای:از// جکیده:پریده
خرش از جو پریده است.
کاربرد:انسانی که مشکلش حل شده و کسی را نمی شناسد و نسبت به کسانی که به او کمک کرده اند کم لطفی می کند.
۲۵ـ خَو زن چپ ازن. Yowzan čapazan.
خو:خواب// چپ ازن:به واقعیت نپیوستن
خواب زن چپ می زند به واقعیت نمی پیوندد.
کاربرد:برای شادی زنی که خواب دیده است.
۲۶ـ دست ای پا درازته برگشته. Dastay pāderāztebaryaŝte
ای:از// دراز ته:درازتر
دست از پا درازتربرگشته است.
کاربرد:برای کسی به کار می رود که دست خالی برگشته است.
۲۷ـ دورتُم مشتاقتُم،نزدیکتُم بی زارتُم. Dūratom moŝtaqatom, nazdikatom bizāratom.
دورتُم:دور بودن// مشتاقتم:مشتاق بودم// نزدیکتم: نزدیک آمدم
دور بودم مشتاق دیدارت بودم نزدیک آمدم بیزار شدم.
کاربرد:برای چیزهایی که از دور برایمان خوب و خوش هستند و وقتی نزدیک می شویم برایمان بی ارزش می شوند و به مرور از آنها زده می شویم و قدر آنها را نمی دانیم.
شاهد شعری
فرم در حال بارگذاری ...