مرحله G
راهبری پیادهسازی
نظارت مرتبط به معماری برای پیادهسازی فراهم میشود. تهیه و صدور قراردادهای معماری (انجمن راهبری پیادهسازی). از پیادهسازی پروژه مطابق با معماری اطمینان حاصل میشود.
مرحله H
مدیریت تغییر معماری
یک فرایند نظارت مستمر و مدیریت تغییر برای کسب اطمینان از اینکه معماری در پاسخ به نیازهای سازمان و به حداکثر رساندن ارزش معماری برای کسبوکار است.
در ادامه هر یک از مراحل چرخهی توسعهی معماری را با جزئیات بیشتر و در قالب مجموعهای از اهداف، مراحل، ورودیها و خروجیها مورد بررسی قرار میدهیم.
۳-۵-۱- مرحلهی مقدماتی[۳۳]
این مرحله برای آمادهسازی و فعالیتهای ابتدایی مورد نیاز برای پاسخگویی به جهتگیری کسبوکار برای یک معماری سازمانی جدید میباشد که از جمله میتوان به تعریف چارچوب معماری سازمان خاص و تعریف اصول اشاره کرد. مرحلهی مقدماتی، سازمان را برای انجام موفق یک پروژهی معماری سازمانی آماده میکند.
اهداف:
ورودیها:
ورودیهای مرحلهی مقدماتی در سه گروه قابل بررسی هستند. مراجع خارج از سازمان نظیر توگف و سایر چارچوبهای معماری، ورودیهای غیر مرتبط با معماری و ورودیهای مرتبط با معماری. از جملهی ورودیهای غیر مرتبط با معماری میتوان به اصول کسبوکار، اهداف کسبوکار، راهبرد فناوری اطلاعات، راهبرد کسبوکار و پیشرانهای کسبوکار اشاره کرد. موارد زیر به عنوان ورودیهای مرتبط با معماری شناخته میشوند[۶۲]:
مراحل:
خروجیها:
۱۹۷۹
۱۹۸۰
۱۹۸۱
۱۹۸۲
۱۹۸۳
۱۹۸۴
۱۹۸۵
۱۹۸۶
۱۹۸۷
۱۹۸۸
۱۹۸۹
۱۹۹۰
۱۹۹۱
۱۹۹۲
۱۹۹۳
۱۹۹۴
۱۹۹۵
۱۹۹۶
۱۹۹۷
۱۹۹۸
۱۹۹۹
۲۰۰۰
۲۰۰۱
۲۰۰۲
۲۰۰۳
۲۰۰۴
۲۰۰۵
۲۰۰۶
۲۰۰۷
۴۷ به ۱
۱۴ به ۱
۹۰ به ۱
۲۲ به ۱
۱۸۷ به ۱
۳۷ به ۱
۲۲۰ به ۱
۴۲ به ۱
یک دهم درصد بالایی تا ۹۰ درصد پایینی
یک درصد بالایی تا ۹۰ درصد پایینی
نمودار ۱.۸ - شکاف درآمد در آمریکا:
نسبت های بالاترین درآمدهای خانوارها به درآمدهای ۹۰ درصد پایینی در سال ۱۹۷۹- ۲۰۰۷
همانطور که گفته شد، سهم ۱ درصد بالایی خانوارهای امریکایی از کل درآمد کشور به شدت افزایش یافته و از ۱۶.۹ درصد در سال ۲۰۰۲، به ۲۳.۵ درصد در سال ۲۰۰۷ تغییر یافت. در سال ۲۰۰۰، در اوج رونق اقتصادی دهه ی ۱۹۹۰ میلادی، ۱ درصد بالایی حدود ۲۱.۵ درصد از کل درآمد امریکا را به خود اختصاص داده بود.
افزایش درآمدها در بین افرادی که در بالاترین ردهی درآمدی قرار دارند، برجسته تر بوده است. درآمد ۰.۱ درصد از خانوارهای ایالات متحده با سرعت بیشتری نسبت به درآمد ۱ درصد بالایی خانوارها رشد کرده بود، و افزایشی معادل ۹۴ درصد (یا ۳.۵ میلیون دلار به ازای هر خانوار) از سال ۲۰۰۲ به بعد را نشان می داد. سهم این پر درآمدترین خانوارهای امریکایی از کل درآمد کشور از ۷.۳ درصد در سال ۲۰۰۲ به ۱۲.۳ درصد در سال ۲۰۰۷ افزایش یافته است.
در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۴۶-۱۹۷۶) دستاوردهای بزرگ اقتصادی به طور گسترده ای تقسیم می شد؛ به نحوی که درآمد ۹۰ درصد پایینی جامعهی امریکایی به طور متوسط، با سرعت بیشتری از لحاظ درصدی در مقایسه با درآمد ۱ درصد بالایی افزایش پیدا کرد. در سه دهه پس از سال ۱۹۷۶، درآمد ۹۰ درصد پایینی از خانوارها به طور متوسط بسیار کم افزایش یافته است، در
حالیکه درآمد ۱ درصد بالایی به سرعت رشد کرد. (http://www.irs.gov) (به نمودار ۱.۹ توجه شود):
نمودار۱.۹ - توزیع نامتوازن افزایش درآمد در مقایسه با دوران پیشین که منافع رشد به طور گسترده توزیع می شد
بنا به آمار رسمی اداره ی بودجه ی کنگره امریکا، درآمدهای پس از کسر مالیات، بر درآمد خانوارهای دارای بالاترین درآمدها در امریکا، بیش از درآمدهای گروه های دیگر در جامعه امریکایی افزایش داشت.
درآمد پس از مالیات بر درآمد، برابر با درآمد پس از کسر مالیات فدرال و افزودن پرداخت های نقدی به مردم از طریق برنامه هایی مانند تامین اجتماعی و بیمه بیکاری است. یک پنجم بالایی جمعیت شاهد افزایش ۱۰ درصدی در سهم درآمد پس از مالیاتشان بودند و بیشتر این افزایش درآمد نصیب ۱ درصد بالایی شد. سهم درآمد پس از مالیات بقیه گروههای مردم امریکا ۲ تا ۳ درصد کاهش یافت.www.cbo.gov/publication/42729) ) (نمودار۱.۱۰):
۳- تعهد هنجاری[۸]: در این صورت کارمند احساس میکند که باید در سازمان بماند و ماندن او در سازمان عمل درستی است (لوتانز،۲۰۰۸).
فصل دوم
ادبیات تحقیق
مقدمه
مبانی نظری و پیشینه تحقیق اساس توجیه پذیری علمی تحقیق اند. مبانی نظری در واقع تئوریها، نظریات و مدلهای مختلف مربوط به موضوع را مطرح و زمینه را جهت انتخاب یکی از نظریات رایج، ترکیبی از آن ها و یا ابداع و الهام مدلی بر اساس آن ها فراهم می آورند. در همین راستا پس از ارائه کلیات تحقیق در فصل اول، در این فصل به مطالعه و بررسی ادبیات نظری این پژوهش می پردازیم.
رﻫﺒﺮی، ﻓﺮاﯾﻨﺪی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ آن، ﯾﮏ ﻓﺮد ﺑﺮ ﮔﺮوﻫﯽ از اﻓﺮاد ﺗﺎﺛﯿﺮﻣﯽ ﮔﺬارد ﺗﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻫﺪف ﻣﺸﺘﺮک ﺑﺮﺳﻨﺪ. هر چند به تعداد افرادی که درصدد ارائه تعریفی از رهبری برآمدهاند، به همان تعداد تعریف برای رهبری وجود دارد ولی از نظر مدیریت، رهبری فرایند هدایت و اعمال نفوذ بر فعالیتهای گروه یا اعضای سازمان میباشد، چنین تعریفی چهارکاربرد مهم دارد:
نخست، رهبری، در مورد کسان یا افراد دیگری مثل زیردستان یا پیروان مطرح میشود. چون این افراد یا پیروان باید دستورات رهبری را بپذیرند، درصدد تعیین مقام و منزلت ولی یا رهبر بر میآیند و در نتیجه فرایند رهبری را امکان پذیر میسازند. همه ویژگیها و خصوصیت های رهبری، بدون وجود پیرو و زیردست، به هیچ تبدیل خواهد شد.
دوم، رهبری مستلزم توزیع نابرابر قدرت بین رهبر و اعضای گروه میشود. اگرچه اعضای گروه بدون قدرت نیستند و میتوانند فعالیتهای گروه را از راه های متعدد و گوناگون شکل دهند، ولی تردیدی نیست که معمولاً قدرت رهبر بسیار بیشتر است.
سومین، جنبه رهبری توانایی وی در به کارگیری شکل های مختلف قدرت برای اعمال نفوذ بر رفتار پیروان از راه های گوناگون است. در واقع این رهبران هستند که میتوانند بر کارکنان و اعضای سازمان اعمال نفوذ نمایند به گونهای که آن ها برای خیر و صلاح شرکت فداکاری یا ایثار نمایند.
چهارمین جنبه رهبری آمیزهای است از سه جنبه نخست و آگاهی از اینکه رهبری با «ارزشها» سروکار دارد. رهبری معنوی با ارزشها سروکار دارد و ایجاب میکند که درباره راه ها وگزینههایی که در پیش رو قرار دارد به پیروان آگاهی لازم داده شود تا آن ها بتوانند هنگام واکنش نشان دادن در برابر پیشنهاد یک رهبر جهت رهبری، انتخابی آگاهانه بنمایند. ( استونر[۹]، فری من[۱۰] وگیلبرت[۱۱]، ۱۹۳۵، ص ۸۰۴).
۲-۱) تعریف رهبری
کیمبل وایلز[۱۲]، رهبری عبارت از هر نوع کنشی است که برای تعیین هدفها و مقاصد جمعی و وصول به آن ها صورت میگیرد ( طوسی، ۱۳۷۷، ص ۲۶ ).
فن بهتر بسیج کردن و بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر کنترل کردن نیروهای انسانی و بکاربردن آن ها (مطهری، ۱۳۶۴، ص ۲۳۵).
جرج تری[۱۳]، رهبری عبارت است از عمل تأثیرگذاری بر افراد بطوری که از روی میل و علاقه برای هدفهای گروهی تلاش کنند (پال هرسی[۱۴] و کنت بلانچارد[۱۵]، ۱۹۷۲، ص ۷۱).
رابرت تاننبوم[۱۶]، ایرونیک و چلر[۱۷] و فرد مازاریک[۱۸]، رهبری را بعنوان تأثیرگذاری بین افراد تعریف میکنند که در وضعیتی اعمال میشود و بوسیله فراگرد ارتباط بسوی تحقق هدف یا هدفهای خاصی معطوف میگردد (پال هرسی و کنت بلانچارد، ۱۹۷۲، ص ۷۱).
هارولد کونتز[۱۹] و سیرل اودانل[۲۰] مینویسند که رهبری تأثیرگذاری بر افراد است تا تحقق هدف مشترکی را دنبال کنند ( پال هرسی و کنت بلانچارد، ۱۹۷۲، ص ۷۱ ).
هنر یا علم نفوذ در اشخاص به طوری که با میل و خواسته خود در جهت حصول به هدفهای تعیین شده گام بردارند ( میرسپاسی، ۱۳۶۹، ص ۳۹ ).
امام محمد غزالی، همه فضائل رهبری باید جزء سرشت رهبر شود و آن محال است تحقق یابد جز آنکه عنان خود را به دست عقل دهد تا فرمانبرداری از وی آسان آید و تکلف برخیزد پس اگر عقل وی تقاضایی هم نماید ولیکن او به آن تکلف نکند هنوز بیمار است و از مرز اعتدال دور (عباسزادگان، ۱۳۷۶، ص ۲۸۳ ).
آشفته تهرانی، هرنوع اقدام یا اقدام هایی است که مدیر برای رسیدن به هدفهای گروهی به عمل میآورد و نیز کیفیتی است که انگیزههای بالقوه موجود در سازمان را برای رسیدن به پیروزی ،جامه عمل میبخشد.
قدرت جذب افراد، تأثیر و نفوذ در آن ها و توانایی پذیراندن شخصیت خود ، به طوری که افراد (پیروان) به طور داوطلبانه در یک شرایط معین، رهبری او را بپذیرند ( میرکمالی، ۱۳۷۵، ص ۷۲ ).
تعدد تعاریف رهبری تقریباً به تعداد کسانی است که سعی کرده اند این مفهوم را تعریف کنند اما مشابهت ملموس در تعاریف ارائه شده عامل تأثیر و نفوذ است که بیشتر تعاریف رهبری این فرض را مشخص میسازد که رهبری شامل یک فراگرد تأثیرگذاری است که از طریق آن رهبر بر پیروان نفوذ دلخواه خود را اعمال میکند.
رﻫﺒﺮی(Leadership) ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻞ، ﺗﻮان ﯾﺎ ﻧﯿﺮوی ﺑﺎﻟﻔﻌﻞ و ﯾﺎ ﺑﺎﻟﻘﻮهای اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺪﯾﺮان و رﻫﺒﺮان از ﻃﺮﯾﻖ اﻋﻤﺎل ﻧﻔﻮذ و ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ اﯾﺠﺎد اﻃﻤﯿﻨﺎن در ﭘﯿﺮوان ﺧﻮد ﺑﺮای ﺗﺤﻘﻖ اﻫﺪاف و آرﻣﺎن ﻫﺎی ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ، اﻋﻢ از ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ و ﮔﺮوﻫﯽ از آن اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﺮﺧﯽ ﺗﻌﺎرﯾﻒ رﻫﺒﺮی را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺗﺎﮐﯿﺪی ﺑﺮ روشهای ﮔﺮوﻫﯽ و ﯾﺎ از ﻃﺮﯾﻖ ﮔﺮوه ﻣﯽ داﻧﻨﺪ. از اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه رﻫﺒﺮ در ﻣﺮﮐﺰ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎ و ﺗﻐﯿﯿﺮات ﮔﺮوﻫﯽ ﻗﺮار دارد و رﻫﺒﺮ ﺗﺠﻠﯽ اراده ﮔﺮوه اﺳﺖ. ﮔﺮوه دﯾﮕﺮ ﺗﻌﺎرﯾﻒ رﻫﺒﺮی را از دﯾﺪﮔﺎه ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ رﻫﺒﺮی ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از ﺗﺮﮐﯿﺐ ﺻﻔﺎت و وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎی ﺧﺎص ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ اﻓﺮاد از آن ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ و آن ها را ﻗﺎدر ﻣﯽ ﺳﺎزد ﮐﻪ دﯾﮕﺮان را ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﮐﺎر ﮐﻨﻨﺪ و ﯾﺎ ﮐﺎر را از ﻃﺮﯾﻖ دﯾﮕﺮان اﻧﺠﺎم دﻫﻨﺪ.
ﺑﺮﺧﯽ ﻫﻢ رﻫﺒﺮی را ﯾﮏ « ﻋﻤﻞ ﯾﺎ رﻓﺘﺎری ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻐﯿﯿﺮ در ﮔﺮوه ﻣﯽ ﺷﻮد » ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮده اﻧﺪ. ﺑﻪ ﻋﻼوه رﻫﺒﺮی از جنبه راﺑﻄﻪ ﻗﺪرت ﺑﯿﻦ رﻫﺒﺮان و ﭘﯿﺮوان ﻧﯿﺰ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﺪه اﺳﺖ. از اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه: «رﻫﺒﺮان از ﻗﺪرت ﺧﻮد اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ در دﯾﮕﺮان ﺗﻌﯿﯿﺮ اﯾﺠﺎد ﮐﻨﻨﺪ ». ﻫﻨﻮز ﺑﺮﺧﯽ دﯾﺪﮔﺎهها ﺑﻪ رﻫﺒﺮی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ اﺑﺰار دﺳﺖﯾﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻫﺪف و ﺑﺮای ﮐﻤﮏ ﺑﻪ اﻋﻀﺎء ﮔﺮوه ﺟﻬﺖ ﺗﺤﻘﻖ ﻫﺪف ﻫﺎی ﺧﻮد ﻧﮕﺎه ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﺷﺎﻣﻞ رﻫﺒﺮی ﮐﻪ ﭘﯿﺮوان را از ﻃﺮﯾﻖ دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺎ و اﻟﮕﻮﻫﺎ و ﺗﻮﺟﻪ ﻓﺮدی ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽدﻫﺪ، ﻣﯽﺷﻮد ( راﺑﻨﯿﺰ، ۱۳۸۱ ).
ﻋﻠﯽ رﻏﻢ ﺗﻌﺎرﯾﻒ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن و ﮐﺜﯿﺮی ﮐﻪ از رﻫﺒﺮی اراﺋﻪ ﺷﺪه وﺟﻮد دارد ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل در ﺗﻌﺮﯾﻒ رﻫﺒﺮی ﻣﯽ ﺗﻮان روی ﭼﻨﺪ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﺸﺘﺮک ﺑﯿﻦ همه ﺗﻌﺎرﯾﻒ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﺮد:
اﻟﻒ) رﻫﺒﺮی ﯾﮏ ﻓﺮآﯾﻨﺪ اﺳﺖ.
ب) رﻫﺒﺮی ﺑﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮ آﻣﯿﺨﺘﻪ اﺳﺖ.
پ) رﻫﺒﺮی در داﺧﻞ ﯾﮏ ﮔﺮوه اﺗﻔﺎق ﻣﯽ اﻓﺘﺪ.
ت) رﻫﺒﺮی ﻫﺪفﻣﻨﺪ اﺳﺖ.
ﺑﺮاﺳﺎس اﯾﻦ اﺟﺰا رﻫﺒﺮی ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از: اﺛﺮی ﮐﻪ ﯾﮏ ﻓﺮد ﺑﺮ ﯾﮏ ﮔﺮوه از اﻓﺮاد ﺑﺮای دﺳﺖ ﯾﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻫﺪف ﻣﺸﺘﺮک ﻋﻤﻮﻣﯽ اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﺪ (راﺑﻨﯿﺰ، ۱۳۸۱). ﺗﻌﺮﯾﻒ رﻫﺒﺮی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮﺿﻮع، وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎی ﺷﺨﺼﯽ وﯾﺎ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ در رﻫﺒﺮان وﺟﻮد دارد و ﺑﺮ ﭘﯿﺮوان اﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬارد ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺬاﮐﺮات و ﻣﺮاودات اﺗﻔﺎﻗﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ رﻫﺒﺮ و ﭘﯿﺮو میگذرد ﺑﺎﻋﺚ اﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ و ﺗﺎﺛﯿﺮ در ﭘﯿﺮوان اﺳﺖ. ﻓﺮاﯾﻨﺪ رﻫﺒﺮی اﻗﺘﻀﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ رﻫﺒﺮ ﻫﻢ ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬار ﺑﺮ ﭘﯿﺮوان و ﻫﻢ ﺗﺎﺛﯿﺮﭘﺬﯾﺮ از ﭘﯿﺮوان ﺑﺎﺷﺪ. ﻓﺮاﯾﻨﺪ رﻫﺒﺮی ﺗﺎﮐﯿﺪ میکند ﮐﻪ رﻫﺒﺮی ﯾﮏ ﺧﻂ ﻃﻮﻟﯽ و اﺗﻔﺎﻗﯽ ﯾﮏ ﺟﺎﻧﺒﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﯾﮏ ﺣﺎدﺛﻪ ی دو ﺟﺎﻧﺒﻪ اﺳﺖ. زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ رﻫﺒﺮی ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﻮد ﺑﺮای همه ﻗﺎﺑﻞ دﺳﺘﺮﺳﯽ اﺳﺖ و ﻓﻘﻂ ﻣﺤﺪود ﺑﻪ رﻫﺒﺮ رﺳﻤﯽ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪه در ﮔﺮوه ﻧﻤﯽ ﺷﻮد. رﻫﺒﺮی ﺷﺎﻣﻞ ﺗﺎﺛﯿﺮ و ﺗﻐﯿﯿﺮ اﺳﺖ و اﯾﻦ ﺑﺪان ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ رﻫﺒﺮان ﺑﺮ ﭘﯿﺮوان اﺛﺮ ﺑﮕﺬارﻧﺪ. ﺗﺎﺛﯿﺮ، ﺷﺮط ﺣﺘﻤﯽ رﻫﺒﺮی اﺳﺖ. ﺑﺪون ﺗﺎﺛﯿﺮ، رﻫﺒﺮی وﺟﻮد ﻧﺪارد. رﻫﺒﺮی در ﮔﺮوه اﺗﻔﺎق ﻣﯽ اﻓﺘﺪ. ﮔﺮوه ﻫﺎ ﻇﺮﻓﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ رﻫﺒﺮی در آن، ﺟﺎ میگیرد. رﻫﺒﺮی ﺷﺎﻣﻞ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺬاردن و ﺗﻐﯿﯿﺮ دادن ﮔﺮوﻫﯽ از اﻓﺮاد ﮐﻪ داری ﻫﺪف ﻣﺸﺘﺮک ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮد. اﯾﻦ ﮔﺮوه ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﯾﮏ ﮔﺮوه ﮐﻮﭼﮏ ﮐﺎری ﺑﺎﺷﺪ ، ﯾﺎ ﯾﮏ ﮔﺮوه اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﯾﮏ ﮔﺮوه ﺑﺰرگ ﺷﺎﻣﻞ ﻫﻤﻪی اﻋﻀﺎی ﺳﺎزﻣﺎن. رﻫﺒﺮی ﻫﻨﺮ اداره ﮐﺮدن ﺧﻮد و دﯾﮕﺮان اﺳﺖ. رﻫﺒﺮی ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻫﺪف ﻫﺎﺳﺖ. اﯾﻦ ﺑﺪان ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﮐﻪ رﻫﺒﺮی ﻣﻠﺰم ﺑﻪ ﻫﺪاﯾﺖ ﮔﺮوه و ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﺪف و ﻧﻘﻄﻪ ی ﭘﺎﯾﺎن وﻇﯿﻔﻪ و ﮐﺎری اﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ. رﻫﺒﺮان اﻧﺮژی ﺧﻮد را ﺑﻪ اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺎﻣﻮر ﭘﯿﻤﻮدن راه و رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﻫﺪف ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ رﻫﺒﺮی زﻣﺎﻧﯽ ﻣﻮﺿﻮع و ﻣﺤﺘﻮا ﭘﯿﺪا میکند ﮐﻪ اﻓﺮاد در ﺻﺪد و در ﺗﻼش ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮدن ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﻫﺪﻓﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﻢ رﻫﺒﺮان و ﻫﻢ ﭘﯿﺮوان ﺑﺎ ﻫﻢ در ﻣﺮاﺣﻞ رﻫﺒﺮی ﺷﺮﯾﮏ ﻫﺴﺘﻨﺪ. رﻫﺒﺮان ﺑﻪ ﭘﯿﺮوان ﻧﯿﺎز دارﻧﺪ و ﭘﯿﺮوان ﺑﻪ رﻫﺒﺮان. اﮔﺮﭼﻪ رﻫﺒﺮان ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻧﺰدﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺘﺼﻞ ﺷﺪهاﻧﺪ اﻣﺎ اﯾﻦ رﻫﺒﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻏﻠﺐ اوﻗﺎت راﺑﻄﻪ را آﻏﺎز ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺑﺎ وﺳﺎﯾﻞ ارﺗﺒﺎﻃﯽ ﺟﺪﯾﺪی ﮐﻪ ﺧﻠﻖ میکند ﺑﺎز ﺗﻨﻈﯿﻢ رواﺑﻂ را ﺑﻪ دوش ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ( راﺑﻨﯿﺰ، ۱۳۸۱ ).
ﻫﻤﺎن ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﻧﺰ[۲۱] ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺸﺎن ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ ﮔﺎﻫﯽ اوﻗﺎت ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ ﺑﺎ ﺑﺤﺚ رﻫﺒﺮی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﺨﺒﻪ ﭘﺮوری ﺑﺮﺧﻮرد ﻣﯽ ﺷﻮد ﭼﺮا ﮐﻪ ﻗﺪرت ﺗﻠﻮﯾﺤﯽ و اﻫﻤﯿﺘﯽ ﮐﻪ اﻏﻠﺐ ﻣﻮاﻗﻊ ﺑﺮای رﻫﺒﺮان در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭘﯿﺮوان ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﯽ آورﻧﺪ ﻣﻮﺟﺐ اﯾﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آن ها ﻣﯽ ﺷﻮد. وﻟﯽ رﻫﺒﺮان ﺑﺎﻻﺗﺮ و ﺑﻬﺘﺮ از ﭘﯿﺮوان ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ. رﻫﺒﺮان و ﭘﯿﺮوان ﻧﯿﺎز دارﻧﺪ در ﮐﻨﺎر ﻫﻢ و در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ و ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺟﻤﻌﯽ درک ﺷﻮﻧﺪ و ﻧﻪ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ (ﺧﻮرﺷﯿﺪی، ۱۳۸۲ ).
کتز وکان[۲۲] عقیده دارند که رهبران سازمان از عوامل مهم تعیین کننده موفقیت یا شکست سازمان میباشند. به عبارت دیگر سازمانهای موفق حداقل در یک وجه با سازمانهای ناموفق اختلاف دارند و آن وجود رهبری پویا و مطلع در سازمانهای موفق و فقدان آن در سازمانهای ناموفق میباشد (فخیمی،۱۳۷۹،۲۹۹).
سازمانها در طی چند دهه گذشته تغییرات زیادی را پشت سر گذاشته اند . با حرکت از طراحی سلسله مراتبی سنتی، بسیاری از سازمانها به طرف ساختار های تخت تر حرکت می کنند که از محیط کاری مبتنی بر تیم حمایت می کنند. هم زمان با این تحولات ماهیت رهبری نیز در طی زمان بسیار تغییرکرده است (Horner,1997,270). رهبری یک مفهوم کلیدی در علوم سازمانی است و تعداد بسیار زیادی از مطالعات را در طی پنجاه سال اخیر موجب شده است ( Kuchinke.1999,1360). رهبری به دلیل نقشی که در اثر بخشی فردی و گروهی ایفا می کند، عنوان بسیار مشهوری در رفتار سازمانی است. و از آنجا که موضوع رهبری انسان را در طی اعصار گوناگون مفتون خود ساخته، تعاریف فراوانی از آن شده است (رضائیان،۱۳۸۰،۳۷).
باس[۲۳](۱۹۹۰) بیان کرده است که به تعداد اشخاصی که تلاش کرده اند مفهوم رهبری را تعریف کنند، برای آن تعریف وجود دارد. ولی اکثر تعاریف در دو موضوع توافق دارند :
اینک به تعدادی از تعاریف رهبری اشاره میشود :
۲ – ۲) ﻣﺎﻫﯿﺖ رﻫﺒﺮی
از ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، رﻫﺒﺮی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻓﺮاﯾﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ اﺳﺘﻔﺎده از ﻧﻔﻮذ ﺑﺪون زور ﺑﺮای ﻫﺪاﯾﺖ و ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی اﻋﻀﺎی ﯾﮏ ﮔﺮوه و ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﺻﻔﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ای از وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﺳﺖ.
رﻫﺒﺮی ﻧﻔﻮذ ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪی ﺑﺮ رﻓﺘﺎر ﻓﺮد و ﮔﺮوه در ﺳﺎزﻣﺎن دارد. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ از ﻧﻈﺮ رﻫﺒﺮی ﻧﯿﺮوﻣﻨﺪﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ آن ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﺑﺤﺚ رﻫﺒﺮی ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻋﻠﻤﯽ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ دﯾﮕﺮ ﻣﺒﺎﺣﺚ از ﺗﯿﻠﻮر و ﺗﻼش ﻫﺎی وی ﺷﺮوع ﺷﺪ. از ﺳﺎل ﻫﺎی دﻫﻪی ۱۹۲۰ و اواﯾﻞ دﻫﻪ ۱۹۳۰ ﻧﻬﻀﺖ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺘﺪرﯾﺞ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ روش ﻋﻠﻤﯽ ﺗﯿﻠﻮر ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﻼوه ﺑﺮ ﻣﺴﺌﻠﻪی ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی ﺑﺮای ﺑﻬﺒﻮد ﺑﺎزده، ﺑﻪ ﻧﯿﺮوی اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺟﻪ وﯾﮋهای داﺷﺖ. ﻃﺒﻖ ﻧﻈﺮﯾﻪی رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﯽ، وﻇﯿﻔﻪ ی رﻫﺒﺮ آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﻘﻖ ﻫﺪف ﻫﺎ را از ﻃﺮﯾﻖ اﯾﺠﺎد ﺗﻌﺎون و ﻫﻤﯿﺎری ﺑﯿﻦ زﯾﺮ دﺳﺘﺎن ﺧﻮد ﺗﺴﻬﯿﻞ ﮐﻨﺪ و ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮای رﺷﺪ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ وﺟﻮد آورد. از دﯾﺪ ﻧﻬﻀﺖ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ارﺗﺒﺎﻃﺎت اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺣﺎﺋز اﻫﻤﯿﺖ اﺳﺖ وﻟﯽ ﻧﻬﻀﺖ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﺗﯿﻠﻮر ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ وﻇﯿﻔﻪ دارد. رﻫﺒﺮی ﯾﮏ روﯾﻪ ی ﻣﺸﺘﺮک ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ اﺳﺖ. ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ رﻫﺒﺮی ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ای اﺛﺮ ﺑﺨﺶ، ﯾﮑﯽ از ﮐﻠﯿﺪﻫﺎی ﮐﺎرآﻣﺪ ﺑﻮدن ﻣﺪﯾﺮ اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ رﻫﺒﺮی ﻣﺴﺘﻠﺰم ﻧﻔﻮذ ﮐﺮدن و ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺬاردن ﺑﺮ اﻓﺮاد اﺳﺖ و ﻣﺪﯾﺮ در ﻧﻘﺶ رﻫﺒﺮی ﮐﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺮ اﻓﺮاد ﺗﺤﺖ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﺧﻮد ﻧﺎﻓﺬ و ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﯾﮕﺮ، ﻣﺮﺋﻮﺳﺎن ﻧﻔﻮذ و ﻗﺪرت او را ﺑﭙﺬﯾﺮﻧﺪ(ﮔﯿﺮﯾﻔﯿﻦ، ۱۳۸۴).
رﻫﺒﺮی ﻋﻤﺪه وﻇﯿﻔﻪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ اﺳﺖ اﻣﺎ ﺗﻤﺎم ﮐﺎر او ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﺪﯾﺮان ﻣﻠﺰم ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰی و ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ لیکن ﻧﻘﺶ اﺳﺎﺳﯽ ﯾﮏ رﻫﺒﺮ اﺛﺮ ﮔﺬاری ﺑﺮ دﯾﮕﺮان اﺳﺖ، ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﮐﻪ ﻫﺪف ﻫﺎی از ﭘﯿﺶ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪه را ﻣﺸﺘﺎﻗﺎﻧﻪ دﻧﺒﺎل ﮐﻨﻨﺪ. اﯾﻦ اﻣﺮ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدهد ﮐﻪ رﻫﺒﺮان ﻗﻮی ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻣﺪﯾﺮان ﻧﺎﺗﻮاﻧﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰی ﺿﻌﯿﻒ آن ها ﻣﻮﺟﺐ ﺷﻮد ﮐﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﮔﺮوه در ﺟﻬﺖ ﻏﻠﻂ دﻧﺒﺎل ﺷﻮد. ﺑﺎ وﺟﻮد اﯾﻨﮑﻪ آن ها ﻗﺎدرﻧﺪ ﮐﻪ ﻓﻌﺎلیتهای ﮔﺮوه را ﺗﺪاوم ﺑﺨﺸﻨﺪ، اﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ آن ها را در ﺟﻬﺘﯽ ﻫﺪاﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺼﻮل ﻫﺪفﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ را ﺑﻪ دﻧﺒﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
نمودارهیستوگرام وضعیت مالی خانواده……………………………………………………………………………………..۸۱
جدول فراوانی فوت پدر در کودکان مرکز بازپروری…………………………………………………………………….۸۲
نمودارهیستوگرام وضعیت فوت پدر………………………………………………………………………………………….۸۲
جدول فراوانی والدین معتاد در کودکان مرکز بازپروری……………………………………………………………….۸۳
نمودارهیستوگرام وضعیت اعتیاد والدین……………………………………………………………………………………..۸۴
آزمون فرض نرمال بودن متغیرها (کولوموگروف – اسمیرنف) ………………………………………………………۸۴
رابطه میان شیوه تربیت والدین و بزهکاری اطفال در کانون اصلاح تربیت گرگان …………………………..۸۵
تفسیر نتایج ضریب همبستگی در SPSS…………………………………………………………………………………….86
بررسی همبستگی ابعاد الگوهای نا سازگار اولیه و بزهکاری اطفال…………………………………………………۸۷
چکیده:
خانواده یکی از اساسی ترین نهاد های هر جامعه ای است. رفتار های والدین و اعضاء خانواده در نوع بروز واکنش های کودکان نیز موثر است. این واکنش ها در زمینه ساختار شخصیتی فرد در دوران بلوغ و قبل آن سهم بسزایی دارد . نوجوانان در این سنین نیاز به خود شناسی و شناخت استعداد هایشان دارند و این حضور والدینی را می خواهد که در این راه به آنان کمک کند در غیر اینصورت آنان به صورت غیر فعال در جامعه حضور می یابند .در اینجاست که مسأله چگونگی تربیت افراد مطرح می شود . در این تحقیق به بررسی رابطه بین شیوه تربیت والدین و بزهکاری اطفال پرداختیم . جامعه آماری تحقیق برابر با ۴۰ نفر از کودکان کانون اصلاح تربیت شهرستان گرگان بوده است . پرسشنامه تحقیق برگرفته از الگوی ناسازگار اولیه مدل یانگ می باشد که شامل ۷۵ سوال بوده که از ۱۵ مقیاس تشکیل شده است . همچنین از آزمون همبستگی پیرسون برای آزمون فرضیات تحقیق استفاد کردیم. نتایج حاکی از این بود که بین شیوه تربیت والدین و بزهکاری افراد ارتباط زیادی وجود دارد که این ارتباط از نوع معکوس می باشد .یعنی هر چه شیوه تربیت والدین بهتر باشد، احتمال بزهکار شدن کودک کمتر می شود . در ادامه تمام ۱۵ مقیاس الگوهای ناسازگار اولیه نیز با بزهکاری افراد مورد بررسی قرار گرفتند که نتایج در فصل ۴ و ۵ آمده است.
کلمات کلیدی : شیوه تربیت والدین، بزهکاری اطفال، الگوی ناسازگار اولیه، مدل یانگ
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
محیط خانواده اولین محیطی است که فرد در آنجا رشد می کند و هنجارها را می آموزد . به رغم اینکه بسیاری از عوامل در وقوع بزهکاری اطفال و نوجوانان دخیل اند اما در گام نخست این خانواده ها هستند که نقش تعیین کننده ای در سرنوشت اطفال دارند . چنانکه با تربیت درست می توانند کودک را به راه صحیح هدایت کنند ویا شرایط و محیط را برای تحقق بزهکاری توسط اطفال مهیا سازند . معمولا والدین اطفال یا نوجوانان بزهکار از نظر رفتاری یا بسیار خشن وسخت گیر هستند و یا نسبت به فرزند خود بسیار بی توجه و سهل انگار هستند. غالبا والدین این دسته از اطفال و نوجوانان در ارتباط برقرار کردن با فرزند خود دچار اشکال هستند و نمی توانند به درستی به تکالیف خود نسبت به فرزندشان عمل کنند. دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، معتقد است که جرم تا حدی یک پدیده طبیعی برای تمام جوامع است، در تمام زمان ها وجود داشته است و از فرهنگ و تمدن هرجامعه ناشی می شود. وی در تعریف جرم می نویسد: «جرم از نظر ما، عملی است که حالت نیرومند و روشن وجدان جمعی را جریحه دار می کند» و در بیان خصلت مشترک همه جرم ها می نویسد: «جرم ها اعمالی است که همه اعضای یک جامعه آن ها را به صورت عام محکوم می کنند.» (ریمون[۱]،۱۳۶۹). در این فصل به تعریف مساله تحقیق پرداخته و در ادامه اهمیت و ضرورت این پژوهش را بیان می کنیم. سپس سوالات و فرضیات تحقیق، جامعه و نمونه آماری تحقیق را بیان کرده و در آخر نیز مدل مفهومی مورد نظر را پیاده می کنیم.
الف) بیان مسئله تحقیق
همه دانشمندان علوم اجتماعی، خواه جامعه شناسان یا روانشناسان، بیش از هر عاملی بر آگاهی بخشی خانواده و تاثیر بی بدیل آن تاکید دارند. اگر چه از تاثیر مدرسه، گروه های همسال، رسانه های جمعی و … غافل نیستند، ولی نقش خانواده را موثر می دانند؛ زیرا فرد در خانواده فرایند فرهنگ پذیری را می آموزد و شخصیت افراد بیش از همه در آغوش خانواده رشد و شکل می گیرد؛ در حالی که دیگر عوامل، بیش تر در جامعه پذیری افراد، نقش دارند. فروید بر این باور است که شخصیت متشکل از سه نظام نهاد، خود و فراخود است و فراخود معرف بازنمایی های درونی شده آن دسته از ارزش ها و اخلاقیات جامعه است که والدین به کودک آموخته اند. فراخود در واقع همان وجدان فرد است و درباره درست یا غلط بودن اعمال فرد داوری می کند(احمدی،۱۳۹۲،ص۵).
رفتار های والدین و اعضاء خانواده در نوع بروز واکنشهای افراد نیز موثر است . این واکنش ها در زمینه پی ریزی شخصیتی فرد در دوران بلوغ سهم بسزایی دارد. نوجوانان در این سن نیاز به خود شناسی و شناخت استعداد هایشان دارند و این حضور والدینی را می خواهد که در این راه به آنان کمک کند در غیر اینصورت آنان به صورت غیر فعال در جامعه حضور می یابند .در اینجاست که مسأله چگونگی تربیت افراد مطرح می شود . پارسونز می گوید که خانواده زن و شوهری معاصر ارزشهای جامعه کل را به جوان منتقل می کند . بویژه ارزشهای رشد و شکفتگی را که ویژه جامعه صنعتی و پیشرفته است . از نظر او این ارزشها به وسیله نقشهایی که والدین در خانواده و در جامعه ایفا می کنند به کودک القا می شود . بنابراین چون خانواده محیطی است که پیوند های حاکم بر آن تفاوت زیادی با روابط حاکم بر خارج از محیط خانواده دارد و فرد از آغاز تولد تحت تاثیر آن است و بسیاری از نیاز های روانی و مادی او در این محیط تامین می شود و پشتوانه ورود انسان به جامعه بزرگتر است نقش آن نیز با اهمیت تر از همه عوامل محیطی است. بطبع هر چه میزان اختلافات میان والدین با نوجوانان بیشتر باشد رفتارهای ناسازگارانه ضد اجتماعی را برای آنان به ارمغان می آورد صفاتی چون : مسئولیت ، عشق ،پایداری ،استقلال تنها از فردی تراوش می کند که دارای خود باوری مثبت و روابط خوب اعضاء یک خانواده باشد و به دنبال روابط خوب ،احساس امنیت است که فضای خانه را برای افراد سرشار از محبت می کند و افراد از طریق آن عامل است که هویت خودرا توسعه می دهند(احمدی،۱۳۹۲،ص۷).
از این رو با توجه به فرد در خانواده فرایند فرهنگ پذیری را می آموزد و شخصیت افراد بیش از همه در آغوش خانواده رشد و شکل می گیرد؛ مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که آیا بین نقش خانواده در رشد و پرورش کودکان و بزهکاری آنان رابطه معناداری وجود دارد؟
ب) اهمیت وضرورت تحقیق
خانواده به عنوان قدرتمندترین و در عین حال مهم ترین نهاد اجتماعی می تواند نقش بسیار مهم و موثری را در پیشگیری از بزهکاری کودکان و نوجوانان ایفا کند. اما گاهی خود محیط خانواده بنا به دلایلی می تواند به عنوان یک عامل جرم زا عمل کرده و کودکان و نوجوانان را به سمت و سوی بزهکاری سوق دهد؛ به همین منظور در پیشگیری زودرس از بزهکاری، برنامه های حمایتی ناظر به خانواده پیش بینی شده است. برنامه های خانواده مدار زیادی به منظور پیشگیری زودهنگام از بزهکاری کودکان و نوجوانان طراحی شده و به عناوین و نام های گوناگونی تقسیم بندی شده است؛ «از نظر فارینگتون و ولز[۲] برنامه های خانواده مدار موثر در پیشگیری، به پنج دسته تقسیم می شود؛
۱) ملاقات های خانگی
۲)مراقبت های روزانه
۳)آموزش والدین(والدینی که دارای فرزندان خردسال می باشند)
۴)آموزش خانگی و گروهی والدین( والدینی که فرزندانشان به نسبت بزرگ شده اند)
۵) برنامه های درمانی جامع و کامل»(ولش،۲۰۰۷).
کاری یو[۳] نیز معتقد است که موثرترین این برنامه ها عبارتند از؛
۱) ملاقاتهای خانگی وقتی طفل در سن پایین است،
۲)برنامههای تربیتی در مرحله ی آمادگی(پیش از مدرسه)،
۳)آموزش والدین(کاری یو،۱۳۸۱).
پدر و مادر از نقش بسیار مهم و والایی در زندگی کودک برخوردار می باشند.« چرا که تا یک سن خاص ایشان متولی تربیت اطفال هستند، و بدیهی است که تربیت صحیح خود نوعی مصون سازی است. والدین و فرزند کنش متقابلی بر یکدیگر دارند»(نجفی ابرندآبادی،۱۳۸۱).
اما گاه مواردی دیده می شود که والدین فاقد مهارت های تربیتی می باشند و نمی توانند شیوه های صحیح تربیتی را به کار گیرند؛ به نحوی که در اثر سهل انگاری کودک را به سمت و سوی بزهکاری سوق می دهند. در چنین شرایطی توصیه ی جرمشناسان و متخصصین در زمینه پیشگیری، به منظور ممانعت از بزهکاری کودک، توسل جستن به برنامه های مبتنی بر آموزش والدین است. «این طیف از برنامه ها در حقیقت به منظور آموزش والدین در مورد چگونگی استفاده ی مناسب از تکنیک های تادیب و تربیت، نظارت و کنترل و این که چگونه می توان محدودیت های مفید و استواری را در مورد کودکان و نوجوانانی که تمایل به قانون شکنی دارند به کاربرد؛ می باشد. این برنامه ها معمولاً از رویکرد سازمان یافته ای بهره برده و عمدتاً به منظور بهبود روابط خانوادگی و کمک به پدر و مادر در استفاده از تکنیک های مناسب تربیت و پرورش کودکان است.»( برنامه هایی برای پیشگیری ، ۱۳۸۲).
پ) سوالات تحقیق
- سوال اصلی اول: آیا بین شیوه تربیت والدین و بزهکاری اطفال رابطه معنا داری وجود دارد؟
-سوال فرعی
آیا بین ابعاد الگوهای ناسازگار اولیه و بزهکاری اطفال رابطه معنا داری وجود دارد؟
ت) اهداف تحقیق
- هدف اصلی :
بررسی نقش خانواده در بزهکاری اطفال.
اهداف فرعی:
بررسی رابطه بین پانزده بعد الگوهای ناسازگار اولیه و نقش آن در بزهکاری اطفال.
ث) تعریف نظری واژه های کلیدی تحقیق
-طفل
طفل به بیان قانون مدنی فردی است که به سن بلوغ نرسیده باشد. بلوغ شرعی درپسر ١۵ سال تمام قمری و در دختر ٩ سال تمام قمری می باشد . با این وصف منظور از طفل در این مقاله پسر زیر ١۵ سال و در دختر زیر ٩ سال مد نظر می باشد.
- بزهکاری
بزهکاری در معنا و مفهوم لفظی خود عمل خطائی قلمداد می شود که ناشی از ترک انجام وظیفه قانونی با انجام یک عمل خطائی است که جرم قلمداد نمی شود که این لفظ بیشتر برای کودکان واطفال به کاربرده می شود بزهکاری در هر حال از لحاظ اصطلاحی معنای بسیار نزدیکی با جرم و تبهکاری دارد ولی به این لحاظ در برابر اطفال استعمال می شود که اطفال با توجه به روح لطیف و ساده ای که دارند نامناسب است که آن ها را به مجرم و تبهکاری عنوان کرد و ازاین حیث اطفال، بزهکار نامیده می شوند و در برخی از موارد نیز بزهکار به فردی اطلاق می شود که صرفا مرتکب جرم نشده ولی به طور کلی فردی سرکش و ضد اجتماعی باشد(احمدی،۱۳۹۲).
- الگو(طرحواره)های ناسازگار اولیه
از دیدگاه یانگ “طرحواره ها باورهای عمیق و مستحکم فرد در مورد خود و جهان هستند و حاصل آموزه های سال های نخستین زندگی اند. طرحواره ها دانش ما در مورد خودمان و جهان هستند و به ما می گویند چگونه ایم و جهان چگونه است” (یانگ و کلاسکو ویشار ، ۲۰۰۳).
یانگ آن دسته از طرحواره ها را که منجر به شکل گیری مشکلات روانشناختی می شوند طرحواره های ناسازگار اولیه می نامد و معتقد است طرحواره ها، به الگوی خود تداوم بخش از خاطرات، هیجانات، شناخت ها، حواس و ادراکات اطلاق می شود که رفتارها را هدایت می کنند (همان منبع). آنها موضوعات ثابت و درازمدتی هستند که در دوران کودکی بوجود می آیند و به زندگی بزرگسالی راه می یابند و تا حد زیادی ناکارآمدند (یانگ، ۱۹۹۹، یانگ ، کلاسکو، ویشار، ۲۰۰۳ ).
یانگ مفهوم طرحواره های ناسازگار اولیه را مطرح می کند و معتقد است به دلیل ارضانشدن نیازهای هیجانی اساسی دوره کودکی، تجارب ناگوار دوره کودکی و خلق و خوی هیجانی کودک طرحواره های ناسازگار اولیه به وجود می آیند. این طرحواره ها الگوها یا درون مایه های عمیق و فراگیری هستند، که از خاطرات، هیجان ها، شناخت واره ها واحساسات بدنی تشکیل شده اند، در دوره کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند، در مسیر زندگی تداوم دارند، درباره خود و روابط با دیگران هستند و به شدت ناکارآمدند.
نیازی به تعبیر تابع هدف نباشد. زیرا به سختی میتوان اوزان یادگرفته شده توسط شبکه را تعبیر نمود. ]۱۳[
پرسپترون [۵۹]
نوعی از شبکه عصبی برمبنای یک واحد محاسباتی به نام پرسپترون ساخته میشود. یک پرسپترون برداری از ورودیهای با مقادیر حقیقی را گرفته و یک ترکیب خطی از این ورودیها را محاسبه میکند. اگر حاصل از یک مقدار آستانه بیشتر بود خروجی پرسپترون برابر با ۱ و در غیر اینصورت معادل -۱ خواهد بود.
شکل ۲-۱- پرسپترون یک لایه
خروجی پرسپترون توسط رابطه زیر مشخص میشود :
(۱)
که برای سادگی آنرا میتوان بصورت زیر نشان داد:
(۲)
(۳)
یادگیری پرسپترون عبارت است از:
پیدا کردن مقادیردرستی برای W ، بنابراین فضای فرضیه H در یادگیری پرسپترون عبارت است ازمجموعه تمام مقادیر حقیقی ممکن برای بردارهای وزن.
توانائی پرسپترون
پریسپترون را میتوان بصورت یک سطح تصمیم hyperplane در فضای n بعدی نمونه ها در نظر گرفت. پرسپترون برای نمونه های یک طرف صفحه مقدار ۱ و برای مقادیر طرف دیگر مقدار -۱ بوجود میاورد.
شکل ۲-۲- پرسپترون
توابعی که پرسپترون قادر به یادگیری آنها میباشد
یک پرسپترون فقط قادر است مثالهائی را یاد بگیرد که بصورت خطی جداپذیر باشند. اینگونه مثالها مواردی هستند که بطور کامل توسط یک hyperplaneقابل جدا سازی میباشند.
شکل ۲-۳- توابعی که پرسپترون قادر به یادگیری آنها میباشد
توابع بولی و پرسپترون
یک پرسپترون میتواند بسیاری از توابع بولی را نمایش دهد نظیر AND, OR, NAND, NOR ، اما نمیتواند XORرا نمایش دهد. در واقع هر تابع بولی را میتوان با شبکه ای دوسطحی از پرسپترونها نشان داد.
اضافه کردن بایاس
افزودن بایاس موجب میشود تا استفاده از شبکه پرسپترون با سهولت بیشتری انجام شود.
برای اینکه برای یادگیری بایاس نیازی به استفاده از قانون دیگری نداشته باشیم بایاس را بصورت یک ورودی با مقدار ثابت ۱ در نظر گرفته و وزن W0 را به آن اختصاص میدهیم. ]۲۵[
چگونه وزنهای یک پرسپترون واحد را یاد بگیریم به نحوی که پرسپترون برای مثالهای آموزشی مقادیر صحیح را ایجاد نماید؟
دو راه مختلف :
قانون پرسپترون
قانون دلتا
مقادیری تصادفی به وزنها نسبت میدهیم
پریسپترون را به تک تک مثالهای آموزشی اعمال میکنیم. اگر مثال غلط ارزیابی شود مقادیر وزنهای پرسپترون را تصحیح میکنیم.
آیا تمامی مثالهای آموزشی درست ارزیابی میشوند:
بله پایان الگوریتم
خیربه مرحله ۲ برمیگردیم
محاسبه گرادیان[۶۳]
با مشتق گیری جزئی از رابطه خطا میتوان بسادگی گرادیان را محاسبه نمود:
(۱)
E’(W)/ wi = Σi (ti – Oi) (-xi)
لذا وزنها طبق رابطه زیر تغییر خواهند نمود.
(۲)
Δwi = η Σi (ti – oi) xi