- مأموران مکلفند هنگام تیراندازی به سوی افراد پا را هدف قرار دهند:
اهمیت حفظ جان انسانها، کرامت انسانی و جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناه بر هیچکس پوشیده نیست مخصوصاً اینکه وظیفهی مأمورین مسلح و نیروی پلیس حفظ و دفاع از جان و کرامت انسانهاست بنابراین هنگامی که به عنوان آخرین راه چاره نوبت به استفاده از سلاح و شلیک به سمت افراد رسید باید کمربهپایین و پا را هدف قرار دهند این وظیفه در مادهی 7 ق. ب. س. آمده است که اشعار میدارد: «مأموران موضوع این قانون، هنگام بکارگیری سلاح باید حتیالمقدور پا را هدف قرار بدهند و مراقبت نمایند که اقدام آنان منجر به فوت نشود.» چون هدف اصلی، دستگیری فرد مورد نظر و تحویل به مقامات قضایی برای اجرای قانون است چون ممکن است در دادگاه قانونی بیگناهی فرد مورد تیراندازی قرار گرفته به اثبات برسد و وجود هر چند ضعیف این احتمال باعث می شود که مأمورین براحتی از رعایت این وظیفه سرباز نزنند. باید تمام مراحل و مراتب تیراندازی مأمورین مطابق قانون باشد و مجرم شناختن افراد نیز به موجب قانون باشد و مأمورین که باید محافظ و مجری قانون باشند حق ندارند اجرای قانون را مختل نمایند و وظیفهی خطیر قضاوت را برعهده گیرند چون همانطور که میدانیم هیچ مقام قضایی نمیتواند دستور بکارگیری سلاح را صادر کند و تیراندازی طبق دستور مقامات قضایی غیرقانونی است و بکارگیری سلاح تنها باید طبق قانون باشد، طبق قانون مأمورین هم نمیتوانند امر قضاوت را مختل کنند و یا عهده بگیرند و اجرا کنند.

3- مستند به قسمت اخیر ماده 7 ق. ب. س. مأموران مسلح موظفند هنگام بکارگیری سلاح، مراقبت نمایند به اشخاص ثالث که دخیل در ماجرا نمیباشند آسیب نرسد:
مهمترین وظیفهی مأمورین مسلح و پلیس، محافظت از جان انسانهاست و نباید انجام وظایف باعث به خطر افتادن جان انسانها و وظیفهی والاتر آنها شود. مثلاً مأمورین در مکانهایی مانند ایستگاههای وسایل نقلیهی عمومی همچون ایستگاه مترو و یا اتوبوس و تاکسی و همچنین در خیابان ها و بزرگراههای شلوغ و پرتردد، باید بسیار مراقبت نمایند که در هنگام تیراندازی به اشخاص ثالث آسیبی نرسد و هر وقت که احتمال آسیب به اشخاص ثالث وجود داشت باید از تیراندازی خودداری نمایند زیرا فرار کردن یک متهم و یا مجرم از چنگال عدالت بهتر از این است که بیگناهی صدمه ببیند و یا فوت کند بنابراین حفظ جان انسانها مهمتر از هر انجام وظیفهایست. توجه به این نکاتی که ذکر کردیم و رعایت آن توسط مأمورین می تواند حتی از وقوع جرم پیشگیری کند چون که عدم رعایت این نکات حتی باعث می شود که مأمورین متهم به ارتکاب جرم واقع شوند. به طور مثال اگر فرد مورد نظر مأمورین در یک پیادهروی پرتردد و یا مرکز خرید شلوغ است و با توجه به مکان و شرایط نوعی، اگر مأمورین اقدام به تیراندازی کنند این اقدام نوعاً باعث صدمه و فوت اشخاص ثالث می شود و مأمورین نیز به این موضوع آگاه باشند نباید اقدام به تیراندازی کنند چونکه ممکن است مرتکب جنایت عمدی و قتل عمد گردند زیرا تبصرهی ماده 292 ق. م. ا. اشعار میدارد:
«در مورد بندهای (الف و پ) هرگاه مرتکب آگاه و متوجه باشد که اقدام او نوعاً موجب جنایت بر دیگری میگردد، جنایت عمدی محسوب می شود». بند “پ” در مورد مصادیق جنایتی که خطای محض محسوب می شود این ماده بیان میدارد: «جنایتی که در آن مرتکب نه قصد جنایت بر مجنی علیه را داشته باشد و نه قصد ایراد فعل واقع شده بر او را، مانند آنکه تیری به قصد شکار رها کند و به فردی برخورد نماید». به نظر میرسد کلمهی شکار در اینجا موضوعیت ندارد و از باب مثال ذکر شده و صرفاً منظور از این کلمه در اینجا، هدف خاص مورد نظر تیرانداز است.
در قانون بکارگیری سلاح و قوانین موضوعهی ما وظیفه و تکلیفی بر عهده دولت و سازمانهای نظامی و انتظامی در خصوص استفاده از سلاح تعیین و مشخص نشده است و فقط مسئولیت دولت و سازمانهای نظامی و انتظامی در قانون مذکور تعیین و تصویب شده است.
و این مسئولیت چنین پیش بینی شده که اگر مأموران مسلح مطابق قانون بکارگیری سلاح تیراندازی نمایند هر چند که باعث ایجاد جراحت یا قتل یا ایراد خسارت به اموال دیگران شده باشند طبق ماده 12 همین قانون مسئولیت کیفری و مدنی نخواهند داشت و در این موارد مستند به مواد 12 و 13 ق. ب. س. بر عهده سازمان مربوطه و دولت است. ماده 13 همین قانون اشعار میدارد: در صورتی که مأموران با رعایت مقررات این قانون، سلاح بکار گیرند و در نتیجه طبق آراء محاکم صالحه، شخص یا اشخاص بیگناه، مقتول و یا مجروح شده یا خسارت مالی بر آنان وارد گردیده باشد پرداخت دیه و جبران خسارت بر عهده سازمان مربوطه خواهد بود و دولت مکلف است همه ساله بودجهای را به این منظور اختصاص داده و حسب مورد در اختیار نیروهای مسلح قرار دهد. تبصره مفاد این ماده در مورد کسانی هم که قبل از تصویب این قانون مرتکب اعمال مذکور شده اند جاری است. تبصره ماده 13 اجرای مفاد این ماده را عطف به ماسبق نموده و این شائبه را به وجود آورده که چگونه میتوان فرض کرد مأمور بکارگیری سلاح، سالها قبل از وضع و تصویب قانون بکارگیری سلاح رعایت ضوابط و مقررات قانون مزبور را نموده باشد. این امر میسور و مقدور نخواهد بود مگر اینکه قبول نماییم که قانون بکارگیری سلاح عمدتاً مقتبس از قانون ایالات و ولایات و نظامنامه هیأت وزرای نظام یکصد سال پیش است (رضازاده، 1388: 113).

تبصره یک ماده 41 ق. م. ج. ن. م. عیناً مثل ماده 13 ق. ب. س. نگارش، فقط در این ماده، مرجع پرداخت دیه یا خسارت را بیتالمال به جای دولت معرفی کرده است. در ماده 473 ق.م.ا آمده است که: «هرگاه مأموری در اجرای وظایف قانونی، عملی را مطابق مقررات انجام دهد و همان عمل موجب فوت یا صدمه بدنی کسی شود، دیه بر عهده بیتالمال است».
به نظر میرسد مبنای جبران خسارت توسط دولت و یا بیتالمال، احکام حکومتی است و جنبه حمایتی دارد.
جای بس تأمل و نگرانی است که در اکثریت قوانین موضوعهی ما، سیاستهای پیشگیری از جرم و جرمزدایی که از مؤلفه های پیشرفته در حقوق کیفری و جرم شناسی هستند، پیش بینی نشده است. پس لازم است که وظایفی برای دولت و سازمانهای نظامی و انتظامی پیش بینی و تعیین شود، مثلاً دولت باید امکانات بسیار خوبی را در اختیار پلیس قرار دهد چون با پیشرفت تکنولوژی، امکانات و روشهای جدیدی برای ارتکاب جرم به وجود میآید. فلذا دولت باید خودروها، سلاحها و تجهیزات روز دنیا را برای نیروهای امنیتی و پلیس فراهم کند و همچنین با اتخاذ سیاستهای جنایی و پیشگیرانه، زمینه ارتکاب خیلی از جرایم و حتی تیراندازیهای غیرقانونی مأمورین مسلح را به حداقل برساند و اکثر محیطها و فضاهای جامعه را در برابر جرایم، مقاوم سازد و برای شناخت فضای قابل دفاع در برابر جرم، توجه به نظریه جرم شناسی فضای قابل دفاع در برابر جرم می تواند راهگشا باشد. در سال 1970 و در راستای اندیشه های پیشگیری جرم از طریق طراحی محیط، اسکار نیومن دیدگاه فضای مقاوم در برابر جرم (فضای قابل دفاع) را مطرح نمود.

وی مشخصات کالبدی و اجتماعی فضاهای شهری مؤثر در کاهش جرم و چگونگی استفاده مردم از آنها را بیان کرد. بهنظر وی این ایده به طراحان محیط شهر کمک می کند در ساخت(یا بازساخت) فضاهای کالبدی، به نوعی شهروندان را در کنترل رفتارهای اجتماعی سهیم نمایند. نیومن در این نظریه به خودیاری مردم، بیش از مداخله دولت اهمیت میدهد و همچنین به قابلیت طراحی کالبدی در افزایش سطح نظارت طبیعی مردم توجه بسیار کرده است (رحمت، 111: 1390). از عناصر مهم تشکیلدهندهی فضاهای قابل دفاع در نظریه مذکور، نظارت است و این نظارت طبیعی می تواند با نصب دوربینهای مداربسته در اماکن حساس و امنیتی و خیابانها و بزرگراهها و همچنین با قابل رؤیت ساختن مناطق و فضاهای غیرقابل دفاع و غیرقابل رؤیت همچون زیرگذرها و زیرپلها و فضاهای کمنور و بدون روشنایی، بهبود یابد. وظایف سازمانهای نظامی و انتظامی هم از قرار ذیل میباشد:

تلاش در جهت بالابردن تسلط و مهارت مأموران مسلح و پلیس از طریق:
1- سلاحشناسی
2- تیراندازی با سلاح به اهداف ثابت و متحرک
3- تمرین تیراندازی و بالابردن مهارت و تسلط برای تیراندازی در تعقیب و گریزها
4- کنترل سلامت جسمانی و روانی مأموران مسلح، حین استخدام و در طول خدمت
1- Oscar Newman
از آنجایی که قانون بکارگیری سلاح استثنایی بر اصل ممنوعیت استفاده از سلاح در جامعه است از اینرو حدود این استثناء و موارد جواز استفاده از سلاح باید به طور دقیق احصاء شود به نحوی که به روشنی موارد مجاز به کارگیری سلاح برای مأمورین و شهروندان مشخص گردد.

مأمورین مسلح نمیتوانند به طور مطلق و در هر شرایطی به سوی هر متهم، مجرم و وسیلهی نقلیهای که به فرمان ایست مأموران توجهی نکرده و اقدام به فرار نماید، تیراندازی نمایند. در قانون بکارگیری سلاح، شرایط و موارد مجاز تیراندازی احصاء شده است که به آنها اشاره خواهیم کرد.
قانون بکارگیری سلاح پس از تعیین شرایط و احراز صلاحیت مأمور مسلح در موارد ضروری احصاء شده در مواد قانون مذکور، مأمور مسلح را مجاز به تیراندازی دانسته است. سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا مأموران مسلح در موارد مجاز به تیراندازی تکلیف به تیراندازی دارند و یا اینکه مخیر به استفاده از سلاح هستند؟
با توجه به قانون بکارگیری سلاح، خصوصا عبارت حق به کارگیری سلاح در مواد 3 و 4 و عبارت مجازند از سلاح استفاده نمایند در ماده 5 و عبارت مجاز است در ماده 6 استنباط می شود که بکارگیری سلاح توسط مأموران حق و اجازه است و تکلیف نمی باشد با اینحال باید توجه داشت که گاهی وضعیت شخص آمیزهای از حق و تکلیف است در مواردی مانند حفظ اماکن انتظامی یا اماکن طبقه بندی شده به ویژه اماکن حیاتی و حساس در مقابل هر گونه هجوم و حمله، آتش سوزی، غارت اسناد و اموال و گروگانگیری و غیره که مأمور، وظیفهی قانونی برای حفظ و مراقبت از آنها را بر عهده دارد با رعایت سایر مقررات مربوط به قانون بکارگیری سلاح، تیراندازی یک تکلیف قانونی نیز برای وی محسوب می شود. نتیجه اینکه در مواردی مانند دفاع از خود در برابر هجوم و در مواردی مانند دفاع از سلاح تحویلی یا قلمرو نگهبانی، هم، تکلیف است (حسینی، 35:1387). در قانون بکارگیری سلاح، موارد مجاز تیراندازی در مواد 3 و 4، 5 و 6 مشخص شده است. مأمورین مکلفند در هنگام تیراندازی اولاً، اصول کلی و مشترک حاکم بر تیراندازی و در ثانی، شرایط و مقررات هر تیراندازی را که در مواد فوقالذکر تصریح شده رعایت کنند. به طور مثال مأمورین جهت متوقف کردن وسیله نقلیه، علاوه بر شرایط و اصول کلی باید مقررات و شرایط مذکور در ماده 6 را نیز رعایت نمایند.
اصول کلی و مشترک حاکم بر تیراندازی عبارتند از:
1- اصل ضرورت تیراندازی
2- اصل تحذیر یا دادن هشدار لازم
3- اصل تناسب در تیراندازی
همچنین اصول اساسی قانون بکارگیری سلاح از نظر مربیان آموزشی عبارتند از:
1- اصل بر عدم بکارگیری سلاح است 2- اصل احراز ضرورت برای تیراندازی 3- اصل تقدم قانون بر امر مافوق 4- اصل آموزش کارکنان 5- اصل تحدید مصادیق بکارگیری سلاح 6- اصل حصری بودن (برشمرده بودن) مصادیق بکارگیری سلاح 7- اصل تفسیر مضیق قانون 8- اصل مسئولیت سازمان در آموزش و تجهیز سلاح مناسب 9- اصل مسئولیت رؤسا و فرماندهان در توجیه مأموریتها و مأموران مسلح 10- اصل رعایت مراتب تیراندازی 11- اصل استفاده از سلاح به عنوان تنهاترین و آخرین راه چاره 12- اصل حمایت قضایی از کارکنانی که مطابق قانون سلاح بکارگرفتهاند. 13- اصل رعایت تناسب بین اتهام وارده و بکارگیری سلاح (بارانی،79:1386).
تیراندازی یک اقدام مخاطرهآمیز است، لذا مأموران باید زمانی اقدام به تیراندازی نمایند که به عنوان آخرین اقدام، چارهای جز تیراندازی نداشته باشند و این اصل از عنوان قانون «بکارگیری سلاح توسط مأموران نیروهای مسلح در موارد ضروری» نیز کاملاً مشخص است. مثلاً اگر متهمی فرار کند، اولین اقدام مأمور نباید تیراندازی باشد یا برای کنترل شورش و ناآرامی غیرمسلحانه، مرحله اول باید از گاز اشکآور، آبپاش، آتشنشانی و غیره استفاده نمود و در نهایت در صورت عدم تأثیر این اقدامات نوبت به تیراندازی با توجه به شرایط گفته شده در قانون میرسد و حتی اگر نوبت به تیراندازی رسید، اگر امکان داشته باشد، در وهلهی اول باید از تیرهای پلاستیکی استفاده شود.

اصل ضرورت از تبصره سه ماده 3 قانون بکارگیری سلاح نیز استنباط می شود، براساس تبصره مذکور:
«مأموران مسلح درکلیهی موارد مندرج در قانون فوق، در صورتی مجازند از سلاح استفاده نمایند که اولاً چارهای جز به کارگیری سلاح نداشته باشند….» در بندهای 2 و 5 ماده 3 و نیز صدر ماده 4 قانون بکارگیری سلاح نیز این اصل مورد تأکید قانونگذار قرار گرفته است. شرط ضرورت یکی از شرایط اساسی است که در همهی موارد تیراندازی برای معافیت مأمور از مجازات، دادگاه باید آن را احراز نماید.
مأموران موظفند قبل از تیراندازی، اقدامات هشدارآمیز لازم را انجام دهند. قبل از اقدام به تیراندازی، باید به طرف مقابل در مورد بکارگیری سلاح اتمام حجت شود. این شرط بیان یک قاعده فقهی به نام «قاعده تحذیر» (قَد اُعذَرَ مَن حَذَّرَّ) است، بدین معنی که: کسی که هشدار میدهد معذور است.
در اینجا، بحث «قاعده اقدام» نیز مطرح می شود، براساس قاعده مذکور شخصی که جان و مال خود را در معرض تلف قرار میدهد، به ضرر خود اقدام نموده و مسئولیتی متوجه شخص مقابل (مأمور) نخواهد بود اما این موضوع مانع از آن نیست که مأمور در صورت هشدار لازم جهت تیراندازی به طرف مقابل ندهد. دادن هشدار لازم، از تبصره ماده 3 قانون بکارگیری سلاح نیز قابل استنباط است. براساس تبصره مذکور: «مأموران مسلح در کلیه موارد مندرج در قانون مذکور، در صورتی مجازند از سلاح استفاده نمایند که اولاً چارهای جز بکارگیری سلاح نداشته باشند، ثانیاً، مراتب الف) تیر هوایی ب) تیراندازی کمربهپایین ج) تیراندازی کمربهبالا را رعایت نمایند».
همچنین در بند “ب” ماده 4 قانون بکارگیری سلاح آمده است: «قبل از بکارگیری سلاح، با اخلالگران و شورشیان، نسبت بکارگیری سلاح اتمام حجت شده باشد.» علاوه بر آن در ماده 6 قانون مذکور در مورد تیراندازی به خودروها هشدار بصری (استفاده از علایم هشدار دهنده، تابلو ایست و غیره) و هشدار سمعی (ایست با صدای بلند و رسا) مورد تأکید قرار گرفته است. بنابراین با توجه به قاعدهی تحذیر، تیراندازی مأموران از داخل کمین، قانونی نیست و مخالف صریح تبصرههای ماده 6 قانون بکارگیری سلاح است. بدیهی است چنانچه اجرای کمین برای مقابله با دشمن در شرایط جنگی باشد مشمول قانون بکارگیری سلاح نخواهد بود. طبق یافته های میدانی در میان مأموران پلیس و نظامی، برای اثبات رعایت اصل تحذیر این روش جا افتاده است که اگر یک گلوله، اضافه بر گلولههایی که شلیک شده، از اسلحه شلیک شود و مأمور نیز اعلام کند که تیر اخطار را شلیک کرده، می تواند در نظر کارشناس اسلحه و مهمات که از مستندات رأی دادگاه است بسیار مؤثر باشد زیرا کارشناس اسلحه و مهمات با بررسی جانِ لولهی اسلحه در این موارد به این نتیجه میرسد که تیر هوایی یا همان تیر اخطار از طرف مأمور شلیک شده فلذا اصل تحذیر یا هشدار رعایت شده است و اینها در حالی است که شاید آن تیر بعد از همهی گلولههایی که منجر به قتل یا جرح یا صدمه شده اند شلیک شده باشد.
- کمین، تکی توام با غافلگیری و حجم آتش زیاد از یک موضع پوشیده علیه ستونهای موتوری، پیاده متحرک یا موقتا ثابت دشمن را گویند. کمین یکی از قدیمیترین و مؤثرترین شیوه در عملیات نظامی است.«فرهنگ واژه های نظامی» سرتیپ ستاد محمود رستمی، چاپخانه ارتش، ص 648
ترور: مفهوم لغوی این واژه، دهشت، ترس زیاد و وحشت است. مشکل ارائه تعریف مشترکی از تروریسم همیشه وجود داشته است، این امر ناشی از آن میباشد که «آن کسی که از نظر یک شخص تروریست محسوب می شود از نظر دیگری، یک مبارز راه آزادی است.» با اینحال، و علیرغم فقدان یک تعریف مشترک و قابل قبول در روابط بین المللی (به ویژه تا قبل از سالهای اخیر) به مرور یک اجماع نسبی در مورد معنی تروریسم بروز کرده است. در پاییز سال 1985، اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد به اتفاق آراء، اعمال تروریستی را توسط هر کسی و در هر کجا که اتفاق بیفتد محکوم کردند. این رخداد قابل توجهی بود، از آن رو که اعضای مجمع عمومی قبل از آن، هیچگاه نتوانسته بودند در مورد تروریسم اتفاقنظر پیدا کنند. قطعنامهی مجمع عمومی اعلام میدارد که تروریسم شامل اعمال مذکور در پنج معاهدهی بین المللی، یعنی سه کنوانسیون راجع به هواپیماربایی، معاهدهی راجع به حمایت از دیپلماتها و معاهدهی راجع به گروگانگیری می شود، ولی محدود به اینها نیست. این معاهدات و کنوانسیونها هیچ یک تروریسم را معنی نکرده اند، ولی بیش از نیمی از اعمال تروریستی بین المللی را در بر میگیرند (میرمحمد صادقی،153:1392). قانونگذار در قانون مجازات اسلامی از لفظ ترور استفاده نکرده و فقط در مواد 515 و 516 قانون تعزیرات، سوء قصد به مقامات عالی را جرم و مستوجب مجازات دانسته است. ماده 515 «قانون تعزیرات» در این مورد اشعار میدارد: «هر کس به جان رهبر و هر یک از رؤسای قوای سهگانه و مراجع بزرگ تقلید سوءقصد نماید، چنانچه محارب شناخته نشود، به حبس از سه تا ده سال محکوم خواهد شد.» همچنین به موجب ماده 516 «قانون تعزیرات» مصوب سال 1375: «هر کسی به جان رئیس کشور خارجی یا نمایندهی سیاسی آن در قلمرو ایران سوءقصد نماید به مجازات مذکور در ماده 515 محکوم می شود، مشروط به اینکه در آن کشور نیز نسبت به ایران معامله متقابل بشود و الا اگر مجازات خفیفتر اعمال گردد به همان مجازات محکوم می شود.»

عنصر مادی جرم مذکور در ماده 515 و همچنین ماده 516، عبارت از «سوءقصد» است. نباید از این واژه این طور برداشت کرد که منظور از آن صرف قصد و نیت سوء میباشد، یعنی اینکه به محض احراز قصد سوء کسی نسبت به افراد مذکور در ماده بتوان وی را به مجازات محکوم کرد، به عبارت دیگر، قانونگذار در ماده فوق به نوعی جرم عقیم اشاره کرده است، مثل اینکه مرتکب، بر اثر خطا در تیراندازی یا دخالت محافظین فرد مورد نظر و یا ملبس بودن او به جلیقهی ضد گلوله، یا اساساً نتواند وی را هدف قرار دهد و یا اینکه تنها وی را مجروح سازد باید توجه داشت که سوءقصد، بنا به تصریح ماده، باید علیه «جان» مقامات مذکور در ماده صورت گیرد، و در واقع شروع به قتل رخ دهد. بدینترتیب، هر گاه کسی، صرفاً قصد ایراد ضرب و جرح به آنان را داشته باشد از شمول ماده خارج خواهد بود؛ لیکن استفاده از سلاح خاصی ضرورت ندارد و استفاده از هر سلاحی، اعم از سرد و یا گرم (از جمله سلاحهای انفجاری) و حتی استفاده از دست جهت خفهکردن فرد مورد نظر کفایت می کند (میرمحمد صادقی 1392: 161).
بین حقوقدانان نیز در تعریف ترور اختلافنظر زیادی وجود دارد. در اصطلاح سیاسیون، ترور، کشتن و از بین بردن مخالفان و ایجاد رعب و وحشت میان مردم است و تروریست یعنی آدمکش و آنکه برای رسیدن به هدف خود کسی را به طور غافلگیر بکشد و یا ایجاد رعب و وحشت کند. در ترمینولوژی حقوق، تروریسم این چنین تعریف شده است: کارهای جنایی ضد کشور به منظور ایجاد هراس در اشخاص یا اصناف و طبقات معین و یا همه مردم کشور، نتیجه اینکه ترور، سلب حیات افراد با انگیزههای سیاسی میباشد که به مرتکب این جرم تروریست گفته می شود.
- اینها، شامل«کنوانسیون 1963 توکیو در مورد ارتکاب جرایم و برخی از اعمال دیگر در داخل هواپیما»، «کنوانسیون 1970 لاهه در مورد تصرف غیر قانونی هواپیما» و «کنوانسیون 1971 مونترآل در مورد سرکوب اعمال غیر قانونی علیه ایمنی پرواز هواپیماها» می باشند.
- «کنوانسیون جلوگیری و مجازات جرایم ارتکابی علیه اشخاصی که از لحاظ بین المللی مورد حمایت هستند، از جمله نمایندگان سیاسی »، مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1973
- کنوانسیون بین المللی علیه گروگانگیری(1979)