ثمَّ أتِمُّوا الصّیامَ إلی الّلیلِ (آنگاه روز را تا هنگام شب تمام نمایید.) (بقره ،۱۸۷)
انتهای زمانی
(معانی حرف با شواهد از قرآن و حدیث دکتر رادمنش، ص ۷۱)
۴۳- سببیّت (در حروف اضافه)
نشان می دهد که میان مضاف و مضاف الیه رابطه و پیوستگی سبیّت برقرار است. مانند:
آب حیوانش ز منقار بلاغت می چکد زاغِ کلکِ من بنام ایزد چه عالی مشربست (حافظ، غزل ۳۱)
أمّا سببیّت در حروف جر عربی مانند :
«لَقیتُ بِزیدٍ أسداً» یعنی :به سبب دیدن زید، گویا شیری را ملاقات کردم.
(ترجمه و شرح معنی الأدیب، حسینی، ج ۲، ص ۲۱)
۴۴-سوی و جانب ( در حروف اضافه)
بر جهت فعل دلالت می کند، مانند :
چون بنشست از امیرالمؤمنین سلام کرد و دعای نیکو پیوست. (تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، ج ۱، ص ۳۹)
«فَرَدُّوا أیدیَهم فی أفواهِهم» (ابراهیم،۹) (جامع الدروس العربیه، غلایینی جزء سوم، ص ۱۷۹)
۴۵-شرط «در حروف ربط»
نشان می دهد که وقوع یا عدم وقوع فعلی یا حکمی بستگی به فعل یا حکم دیگر دارد، مانند:
اگر عیب نکنی و مرا در آن متهم نداری، ترا ز حال او بیاگاهانم. (کلیله و دمنه ،مینوی ،ص۲۴۲)
لأنزُکنَّهُ عاشَ أوْ مات ] = إن عاشَ بعدَ التّرکِ وَ إنْ ماتَ [
او را رها میکنم خواه زنده بماند یا پس از رها شدن بمیرد. (معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۶)
۴۶-صیرورت در ( حروف اضافه) بر جهت فعل دلالت می کند مانند:
درویش بی معرفت نیارامد، تا فقرش به کفر انجامد. (گلستان سعدی، از روی نسخه تصحیح شده فروغی، ص ۱۴۰)
« لِدُوا لِلمَوْتِ و ابنو لِلخراب فَکلُّکمُ یَصیرُ الی الذهابِ »
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، جزء سوم،ص ۱۸۴)
۴۷-ظرفیّت (در حروف اضافه)
بودن چیزی را در چیزی یا وقوع فعلی را در زمانی یا مکانی نشان می دهد و بر دو قسم است.
۱ -حقیقی
«امیرقدحی چند خورده بود از خوان و بتختِ بزرگِ اصل در صفّه بار آمد و مجلسی ساخته بود که …»
(تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، ج دوم ص ۴۲۳)
« وَ قَرْنَ فی بیوتِکُنَّ » ای زنان پیامبر در خانه هاتان آرام گیرید. (أحزاب، آیه ۳۳)
(معانی حروف، دکتر رادمنش، ص ۶۶)
۲-مجازی
چو خسرو دید ماه خرگهی را چمن کرد از دل آن سروسهی را
(خسرو و شیرین نظامی، دستگردی، ص ۳۰۵)
« النجاه فی الصدق » نجات را در راستگویی است.
(معانی حروف،دکتر رادمنش،ص ۶۶)
۴۸- عطف (در حروف ربط )
گرد آوردن دو یا چند چیز یا اشتراک چند چیز را در یک حکم یا جمع چند حکم را در یک چیز یا اشتراک چند چیز را در چند حکم نشان می دهد.
در شعر، سه کس پیمبراند هر چند که لانبیَّ بعدی
« اوصاف » و «قصیده» و «غزل» را فردوسی وانوری و سعدی
(مفلس کیمیا فروش، توضیح دکتر کدکنی، ص ۱۲۹)
«کُلوا واشَربوا مِن رزق اللهِ »
(بقره، آیه ۶۰)
۴۹-عطف بیان (در حروف اضافه )
نشان می دهد که مضاف الیه برای توضیح و بیان و تفسیر مضاف آورده شده است مانند:
نهان گشت کردار فرزانگان ؛ پراکنده شد کامِ دیوانگان
در کتب نحوی عربی، حرف جر به این معنی یافت نشد.
(نامه باستان، دکتر کزازی، ج۱ ، ص ۳۹)
۵۰-عوض و بدل ( در حروف اضافه)
نشان می دهد که چیزی به جای دیگر است و بدل آن می باشد. مانند :
« آن را با کُنجد صاع بصاعٍ بفروخت»
(کلیله و دمنه، تصحیح مینوی، ص ۱۷۳)
«مایَسُرُّنی بها حُمّر النَّعَم» (خوشحال نمی کند به جای آن مرا شترهای سرخ)
(جامع الدروس العربیه، غلایینی ، جزء سوم، ص ۱۶۸)
۵۱-عهده و ذمّه (در حروف اضافه)
فرم در حال بارگذاری ...