در نگاهی به هنر از دید جامعه شناسی باید از سه مرحله کشف، بیان و دریافت، بیشتر به مرحله دریافت توجه کرد. منظور ما از هنر همان چیزی است که به طور عمومی در جامعه می شناسند. بنابراین هنرها را از نظر موضوعی به سه دسته تقسیم می کنیم: هنرهای زیبا، هنرهای مردم پسند و هنرهای عامه. پس اگر بخواهیم با دیدی کلی به جامعه شناسی هنر نگاه کنیم، می توانیم دو رویکرد عمده را با عنوان بازتاب و شکل دهی در نظر بگیریم در بحث بازتاب، اعتقاد بر این است که آثار هنری آینه جامعه و آنچه در آن اتفاق می افتد و افتاده هستند اما در بعد شکل دهی اساس کار بر این است که هنر موثر بر جامعه و شکل دهنده آن است. یکی از محورهای مطالعاتی جامعه شناسی در هر هنری مخاطبان هنرند که حوزه گسترده ای را برای مطالعه و تحقیق تشکیل می دهند. (راوراد، ۱۳۸۷)
در دوره جدید همه می توانند وارد دنیای هنر شوند، هرچند مانع پنهان همچنان وجود دارد و آن قابلیت ها و سرمایه های فرهنگی است و فردی که از کودکی از سرمایه های فرهنگی چون مراکز فرهنگی- هنری، سالن های آمفی تئاتر، موزه ها و گالری ها و … بهره برده است احساس صمیمیت و آشنایی می کند.
از سال های ۱۹۴۰ به بعد، جامعه شناسان و مورخان هنر با شیوه ای آشکارتر، چارچوب های اجتماعی و نهادی تولید و دریافت هنر را بررسی کردند. هنر تجسمی به شکلی روشن و مستقل از سبک ها و مجامع آن به مثابه محصولی از تکامل روابط میان فرماندهان و هدایتگران، پدید آورندگان و مخاطبان و نه صرفاً بازتابی از تضادهای جامعه در معنای کلی کلمه ظاهر شد. جامعه شناسان و مورخان به بررسی نقش حامیان هنر دانشگاهیان و خرید و فروش نقاشی پرداختند. مورخانی چون ریموند ویلیامز، پیتر برک، تیموتی کلارک و میر شاپیرو، تکامل رفتار بین هنرمند و مخاطب او و افکار فرهنگی و سیاسی زمان را بررسی کردند. ارنست گامبریچ با ارائه تاریخچه مفصلی از هنر، آغازگر تحلیل های فرد- جامعه شناسانه «نظام های هنری»: حامیان هنر، نقش نقد، روابط میان هنرمندان و خریداران می باشد. (هاینیش، ۲۰۰۰)
می توان گفت که به طور کلی دو رویکرد متفاوت به بیانگری هنری و زیبایی شناسانه وجود دارد. نخستین رویکرد، گوهر اثر هنری را فقط از راه ارجاع و ادراک حسی، یا از راه ارجاع به قراردادهای نشانه شناسانه، قابل فهم معرفی می کند. در این دیدگاه، شناخت اثر یا مطلقاً ارتباطی به موقعیت های تاریخی آن ندارد، یا این موقعیت ها بسیار بی ارزش انگاشته می شوند. پس اثر هنری امکان ارتباط فرا تاریخی را فراهم می آورد. این رویکرد فقط به منش مادی و تجربی نیروی ادراک انسانی در رویارویی با اثر توجه دارد.
نویسندگان فلسفه تحلیلی مانند ریچارد ولهایم، آرتور.سی.دانتوف و نلسون گودمن معتقدند که نمیتوان در شیوه دریافت یک اثر هنری مربوط به رنسانس بین ما و تماشاگران رنسانس تفاوتی یافت. نویسنده های فرمالیست مانند رومن یاکوبسن معتقدند که در تحلیل نشانه شناسانه هیچ گونه تفاوتی میان رویکردهای تاریخی به اثروجود ندارد. بنابر رویکردی دیگر، بیانگری هنری نتیجهی قرارداد است و اثر همواره بر اساس شرایط تاریخی پیدایی و دریافت خود از سوی مخاطب، تعریف، درک و تفسیر می شود. این رویکرد به تفسیر متکی است. فاصله بین افق تاریخی پیدایی اثر و افق تاریخی زمان دریافت آن را مهم می داند و به تمایزهای اجتماعی و تفاوت در تأویل ها تکیه دارد. در این رویکرد نیز گرایش های گوناگونی وجود دارند به طور مثال فمنیست ها مانند لوسه ایریگاری یا هلن سیسو پافشاری به ارتباط رویکرداثر هنری با جنسیت مخاطب دارند. مارکسیست ها مانند گئورک لوکاچ از اهمیت موقعیت طبقاتی و اجتماعی هنرمند و مخاطب صحبت می کند. یا برتولت برشت در کتاب «درباره تئاتر» خود می نویسد: «برخورد تماشاگران با نمایشنامه باید چنین باشد: هر کس شخصاً یک کریستف کلمب.» (برشت، ۱۳۵۷،۲۸)
یا هرمونوتیک ها مانند گادامر نقش تأویل مخاطب را برجسته می دانند و به طور مثال معتقد هستند که کتاب مقدس نیز در هر دوران تاریخی چنان خوانده می شود که از آن کتاب تازه ای ساخته میشود.
اثر هنری از لحظه ای که ارائه می شود، منش ارتباطی می یابد و این مستقل است از خواست یا اکراه پدید آورنده اش. در هر اثر هنری گوهری نایافتنی وجود دارد، که به گونه ای کامل برخود هنرمند یا مخاطبش آشکار نمی شود، اما این نهان گرایی مانع از تصدیق وجود آن به عنوان ابژه ای ارتباطی نمی شود. انکار کردنی نیست که بسیاری از مجازهای بیانی و قاعده های نوشتاری وابسته به نظریه ی بیان، فقط به دلیل اعتبار مخاطب پدید آمده اند. (احمدی، ۱۳۷۴)
سارتر در کتاب ادبیات چیست؟ می نویسد: «حقیقت ندارد که کسی برای خود بنویسد: بدترین شکست زندگی اش همین خواهد بود.» (سارتر، ۱۳۴۸، ۶۸)
و در همان کتاب در جایی دیگر می گوید: «نوشتن دعوتی است از خواننده تا چیزی را که من از طریق زبان به آشکار کردنش همت گماشته ام هستی عینی ببخشد.» (سارتر، ۱۳۴۸،۷۲) این نشان میدهد که به نظر او اثر هنری وجود ندارد مگر آنکه نگریسته شود و هدف غایی هنر برای هنرمند جز این نیست. این دید به اهمیت مخاطب را در اندیشه های باستانی نیز می توان مشاهده کرد به طور مثال افلاطون در کتاب جمهوری به تأثیر منفی هنر بر مخاطب صحبت می کند و شعر را چون برانگیزاننده احساسات حقیر در مخاطب است مطرود می داند به علت تأثیر شدید هنر بر مخاطب ترجیح می دهد که هنر را ممنوع اعلام کند و در پوئتیک ارسطو می گوید: «در تراژدی شعرا بیشتر نام اشخاصی را انتخاب می کنند که وجود واقعی داشته اند و سبب این نکته هم این است که آنچه بدان می توان اعتقاد بست امری است که وقوعش ممکن باشد.» (ارسطو، ۱۳۵۸،۴۹)
می بینیم که در این جا نکته مرکزی باور تماشاگر است و در بحث کاتارسیس نیز به دریافت مخاطب اثر بر می خوریم. به معناهای کاتارسیس شامل اول پالایش یا تصفیه، دومی تطهیر و تزکیه و سومی شرح و توضیح است که دو معنای اول به دریافت مخاطب اثر و تأثیرپذیری روحی و اخلاقی او مرتبط می شوند. می توان در نظریات فلاسفه باستان مانند افلاطون، ارسطو، هوراس این نکته را یافت که اثر بر ذهن مخاطب تأثیر دارد و از این راه ارتباط اثر با نیت مولف و معنای متن آشکار می شود در حالیکه امروز این موضوع که ذهن مخاطب صرفاً از اثر هنری متأثر می شود و خود هیچ نقش سازنده ای به عهده ندارد پذیرفته نیست و نکته مهم در فلسفه هنر امروز سازندگی مخاطب است و این آفرینندگی نتیجه رویارویی مخاطب با متن است.
یکی از واپسین بیان های تأثیر مخاطب از اثر هنری بیان آبرامز در کتاب آینه و چراغ بود که عنصر پراگماتیک که روشنگر نسبت اثر ادبی است با مخاطب در جنبه ی آموزش اثر خود را نشان می دهد، یعنی تلاش برای دگرگون کردن مخاطب.(Abrams,1971)
یکی از مهمترین ریشه های زیبایی شناسی دریافت را می توان آثار فرمالیست های روسی دانست، مفهوم مهمی که فرمالیست ها پیش کشیدند یعنی بیگانه سازی یا «آشنایی زدایی» شگردی است در اساس استوار به برداشت و تفسیر مخاطب. فرمالیست ها خاصه هرگاه که از «تکامل هنری» بحث میکردند، به زیبایی شناسی دریافت نزدیک می شدند. آنان نشان می دادند که تکامل هنری به شگردها وابسته است و برداشت مخاطبان اثر کارکرد شگردها را تعیین می کند. درست به همین دلیل شگردی که در روزگاری معمولی و حتی پیش پا افتاده بود، در دورانی دیگر تازه و نوظهور جلوه میکند، یا شگردی که زمانی دلالت هایی محدود داشت، موقعیت تاریخی دیگری، و بر اساس اصول تازه دریافت متن، دارای معناهای تازه ای می شود.
یکی دیگر از ناقدانی که بحث در مورد اهمیت ادراک و دریافت مخاطب دارند ناقدانی هستند که در کشورهای انگلوساکسون در زمینه ادبیات نوشتند و به ناقدان نو مشهور شدند. یکی از آنها ای.ا.ریچارد است که در کتاب اصول نقادی ادبی خودش در سال ۱۹۳۴ نوشت که تحلیل ادبی نمیتواند به تجربه رویارویی با متن ادبی بی تفاوت بماند، زیرا این تجربه قدرت دگرگون کردن معناها را دارد. او می نویسد که احساسات مخاطب نیز می تواند تا حد عواطف، هیجان ها و شور و احساس مولف مطرح باشد.(Richards,1967,101)
کسانی مانند لئو اسپیتزر نیز به سوی بحث دریافت مخاطب می روند. اسپیتزر در کتاب زبان شناسی و تاریخ ادبی خود می نویسد که چگونه زبان، چنان توانی می یابد که دایره ادراک معنایی را محدود میکند. تأکید می کند که از این پیش تر نمی توان رفت، چون هرگز نمی توان جهان بینی مخاطب را به دقت بیان کرد. او یادآور می شود که واژه ی weltanschauung که شلایر ماخر به کار برده به معنای “Die wrelt anschauen” است، یعنی دیدن و شناختن جهان در جزئیات حسی آن. و از آن جا که دریافت مخاطب از متن به این جزئیات باز می گردد، هرگز قابل تبیین نیست.(Spitzer,1998)
یکی دیگر از اندیشمندان در این زمینه رومن اینگاردن است که پدیدارشناس بود و می توان او را از شاگردان ادموند هوسرل دانست. او میان دو گونه خواندن تفاوت قائل شد، خواندن پذیرا که خواننده در آن خود را مقید به ادراک جمله به جمله متن می کند، و کارش محدود به ادراک هر جمله میشود و چون هر یک را در انفراد و انزوا خود میشناسد تصوری درستی از تمامیت متن به دست نمیآورد. و دیگری خواندن سازنده که در آن خواننده بر اساس پیش بینی کلیت معنایی پیش می رود، در نتیجه فراشد خواندن به حدس ها و ابطال ها و به طرح ریزی استراتژی و آزمون ها تبدیل می شود. الگوی اینگاردن در خواندن متن بر اساس باور او به کارکرد نیت مولف شکل گرفت.(Ingarden,1973)
می توان از کارهای متفکران آیین پراگ و به ویژه نوشته های یان موکاروفسکی و فلیکی و دیچکا نام برد. موکاروفسکی به تدریج اصرار فرمالیست ها را به دوری تحلیل عنصری از تاریخ و موقعیت های اجتماعی کنار گذاشت، و به گونه تازه ای به تاریخ روی آورد. موکاروفسکی مفهوم «هنر همچون نظام دلالت پویا» را آفرید. به نظر او هر اثر هنری خود یک نظام است، اما نه نظامی بسته، بل دستگاهی که همواره به نظام گسترده تری دلالت می کند. بنابراین ساختار از تاریخ جدا و مستقل نیست. ساختار با رشته های در زمانی پدید می آید، و اثر هنری فقط نمونه ای یا بیانی است از ساختاری کلی تر مناسبات میان نشانه ها که «بازشناخته شدنی هستند، یعنی بر رویکرد مخاطب وابسته اند» نمی توانند در خود قانون نهایی اثر را تعیین کنند، بلکه «اثر با رویکردهای گوناگون، شکل ها و قاعده های متفاوت می یابد.»
نمایش اریپید تنها در گام نخست مجموعه ای است از مناسبات میان نشانه ها، در گام های بعدی واقعیتی است تاویل پذیر. ادراک یونانیان باستان و مخاطبان امروزی اثر از این مناسبات میان نشانه ها متفاوت است، یعنی این مناسبات بیرون تاریخ جا نمی گیرند. از این رو در روزگاران مختلف اثر هنری واحدی «موقعیت نشانه شناسانه تازه و متفاوتی» به دست می آورد. چون هر اثر هر بار به گونه تازه ای شناختنی است، ساحت جامعه شناسانه می یابد. هنجارهای زیبایی شناسانه با قاعده های زندگی اجتماعی که در واقع قاعده های تاریخی هستند، تعیین می شوند. پس می توان گفت که هنجارها جاودانه و ایستا نیستند، چون مخاطبان تفاوت می کنند. فلیکس نیز می نویسد که مخاطب متن را به حقیقت تاریخی تبدیل می کند، یعنی هر لحظه متن، و هر عنصر آن را تبدیل به «ارزش های ادبی» می کند، و این ارزش ها را از «موقعیت های اجتماعی-تاریخی» به دست می آورد. (احمدی، ۱۳۷۴)
مهمترین کارها در زمینه زیبایی شناسی دریافت را می توان کارهای نویسندگان آیین هرمنوتیک مدرن دانست. نکته ی مرکزی در هرمنوتیک، تاویل است. پیشینه تاویل از یکسو بر سنت حقوقی و از سوی دیگر به سنت تفسیر و تاویل متون مقدس می رسد. ولی می توان آغاز هرمنوتیک را از شلایر ماخر دانست. با شلایر ماخر نگرش یکسر تازه ای به «فن تاویل» آغاز شد، که گاه آن را «هرمنوتیک رمانتیک» می نامند. شلایر ماخر نشان داد که «شناخت» از تاویل گریزی ندارد. به نظر شلایر ماخر شناخت یک متن از دو راه ممکن است: شناخت موقعیت های دستوری که شناخت نشانه شناسانه متن است و دیگری به موقعیت خاص فکری مولف، زندگی او وابسته است که به نظر شلایر ماخر گاه روانی است و گاه فنی است که باید در این حالت به تاویل متوسل شد. البته به نظر شلایر ماخر در مورد حالت اول نیز نیاز به تأویل داریم. شلایر ماخر به تدریج نیت مولف را کنار گذاشت ولی تا پایان زندگیش به جزم اصلی هرمنوتیک رمانتیک یعنی این نکته که متن دارای معنای نهایی و قطعی است وفادار باقی ماند. پس از شلایر ماخر، دیلتای کار او را ادامه داد. دیلتای بین تأویل که به نظر او روش بررسی علوم انسانی و اجتماعی است، و توصیف که آن را ویژه علوم طبیعی می دانست تفاوت گذاشت. شناخت به این اعتبار همراه است با تأویل و از توصیف جداست. زندگی روح یا ذهن ما بین قابل درک کامل و ابژکتیو خود را در زبان می یابد از این رو، تأویل اسناد زبانی، یعنی در گام نخست متون نوشتاری بهترین راهگشای شناخت است. پس به نظر دیلتای رسالت هرمنوتیک کشف معناهای متون است که خود راه را بر ادراک یا شناخت تجربه های انسانی می گشاید. این سان تأویل متن از ادراک و مقصود مولف جداناشدنی است، و ضابطه ی درستی و نادرستی تأویل هر متن و اثر نزدیکی و دوری آن از نیت مولف است.(Dilthey,1989)
اریک. دی. هرش که پیروی دلتای بود، اعلام کرد که معنا مساله آگاهی است. به نظر او معنی وابسته به آگاهی است و از آگاهی نتیجه می شود. هرش بر این باور بود که معنای یک متن با گزاره از نیت و مقصود آگاهانه به کار برنده یا مولف آن ها نتیجه می شود. به نظر هرش معنای یک اثر هنری را از راه شناخت رخدادهای تاریخی و زندگینامه ای مولف می توان دانست و یک شخص در صورتی که به داده های تاریخی و اجتماعی بسنده دسترسی یابد و اطلاعات مربوط به نیت و مقصود مولف را گرداورد، می تواند معنا را بشناساند. از نظر او تاویل روش کشف معناست.(Hirsch,1967)
هرمنوتیک مدرن از یک نقطه تعیین کننده راه خود را از مسیر هرمنوتیک جدا کرد و ان رهایی از چیزی بودکه شلایر ماخر تاویل فنی اش می خواند و دیلتای آن را نیت مولف می نامید. به تدریج اندیشگران هرمنوتیک مدرن به این نتیجه رسیدند گه نه فقط نیت مولف بلکه اساساً معنای نهایی متن در جریان پیشرفت مباحث موجب آشفتگی ها و اشتباهات می شوند و نقش مخاطب در نوشته آن ها برجسته شد. اگر هر متن دارای معنای جاودانه نباشد که مولف به ان داده است بلکه در روزگاران متفاوت معنای تازه ای پیدا کند، نقش بزرگی بر عهده مخاطب قرار می گیرد و بحث از جنبه های مهمی به توانایی های فرهنگی و فکری او باز می گردد.
به نظر گادامر و پل ریکور که از اندیشمندان هرمنوتیک مدرن هستند هر معنی به افق فکری مخاطب آن وابسته است، و این افق فکری تاریخی است. هر تاویل به عناصری از پیش موجود و از پیش تعیین شده وابسته است. تاویل به این اعتبار به سنت، به تاویل های گذشته، به داوری ها و به پیش داوری ها گذشته، گره می خورد. گادامر و ریکور فهم این نکته را مدیون مارتین هیدگر هستند. هایدگر معنا را رسیدن به جایی دانسته بود که از پیش وجود دارد، جایی که نمی تواند یکسر دستاورد ساختن معنا باشد و گادامر از اینجا مفهوم «پیش داوری» را ساخت که یکی از مهمترین مفاهیم است در کار او در هرمنوتیک. بسیاری از فیلسوفان و متفکران از یاد بردند که شناخت، از پیش داوری گریزی ندارد. هر لحظه شناخت، یعنی هر موقعیت خاصی که ذهن بدان می رسد، فقط بر اساس طرحی از پیش مفروض ممکن است. پیش داوری یعنی مفهومی را از پیش فرض کردن و در عمل آن را آزمودن و برای نتیجه اعتباری مطلق قائل نشدند.با مفهوم پیش داوری دیگر موقعیت های تاریخی سد و مانعی در راه ادراک و شناخت محسوب نمی شوند. موقعیت ها در حکم جلوه پیش داوری های گذشته اند. متن در تاریخ خاص خود جای می گیرد، چیزی که گادامر آن را «تاریخ تاثیرها» مینامد.(Gadamer,1988)
مفهوم دیگر در هرمنوتیک مدرن «سنت» است. گادامر نشان داده که شناخت ناگزیر ترکیبی است از کاربرد سنت و دیدگاهی نقادانه به آن. او زبان را نیز در افق سنت قرار می دهد.در رویارویی اثر با مخاطب نیاز به عنصر مشترکی است که ارتباط را ممکن کند که این عنصر زبان است. به نظر گادامر زبان صرفاً بیانگر است و سازنده و نمایشگر نیست. برعکس زبان هنری یا شاعرانه خلاق است، و واقعیت را در جا می سازد و یک راستای تازه و یک منطق نو می سازد.
هر تأویل در افقی از دلالت ها جای می گیرد. در هرمنوتیک مدرن، افق به معنای امکان وجودی دانسته ها و میزان کنونی دلالت هاست. در واقع همواره امکان گسترش دارد، اما این پیشروی دگرگونی در چشم اندازهاو گشایش افقی تازه را موجب می شود. میان صورت بندی دانایی و شیوه دریافت یک یونانی در جهان باستانی و یک ایرانی امروزی تفاوت های شناخت شناسانه ای وجود دارد، از این رو اثری فرهنگی و هنری چون ادیپ شاه برای یونانی معناهایی داشت که امروز از ذهن ما ایرانیان نیز نمی گذرد. همانطور که میان شیوه دریافت یک روستایی ایرانی و یک روشنفکر نیویورکی تفاوت است، تفاوتی که زاده دو افق دلالت های معنایی و شناختی متفاوت است. بی آنکه بخواهیم این تفاوت را بنا به خرد باوری مدرنیته ارزش گذاری کنیم و برای شیوه دانایی آن روشنفکر امتیازی قائل شویم، به هر رو نمی توان انکار کرد که تفاوت وجود دارد. به نظر نویسندگان هرمنوتیک مدرن این تفاوت نمی تواند و نباید مانع از ایجاد مکالمه و تلاش برای تفاهم شود. کاملاً برعکس ذات تفاوت نمایشگر ضرورت و فعلیت مکالمه فرهنگی است، هرچه هم که گفتگو دشوار باشد باز ناممکن نیست. این سان تاریخ فرهنگ انسانی، در بسیاری از موارد بی آنکه افراد خود بدانند، مکالمه ای طولانی و در مجموع مثبت بوده است. (احمدی، ۱۳۷۴)
هر تأویل، مثلاً تأویل اثر هنری، در حکم یک انطباق است. شناخت یعنی منطبق کردن موضوع شناخت با موقعیت و افق زندگی تأویل کننده. (Gadamer, 1988)
ما بر اساس پیش داوری های خود، که وابسته به افق دلالت های معنایی و شناختی روزگاری است که در آن زندگی می کنیم، و در عین حال حدود کارآیی سنت فکری و فرهنگی ای را که در آن به سر می بریم نشان می دهد، اثر هنری را از روزگارش جدا می کنیم و بدان زندگی امروزی میبخشیم. یک اثر یونانی به این معنا با من ایرانی، در زمان حال، وقتی در شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی خاص زندگی می کنم مکالمه ای را آغاز می کند. یعنی با من از زندگی امروزم حرف می زند.منطق مکالمه به ما این امکان را می دهد که شکل های گوناگون انطباق را با هم مقایسه کنیم، یعنی آنها را به گفتگویی با هم وا داریم که استوار بر تلاش برای دانایی بیشتر است. ولی گفتگو زمانی پیش میرود که دو یا چند طرف درگیر در آن زبانی مشترک داشته باشند. تأویل هر مخاطب راهگشای افقی است که معناهای ممکن اثر هنری در آن جای می گیرد. از راه مکالمه میان مخاطب و اثر این افق ساخته میشود و از راه مکالمه آزادانه میان مخاطبان گوناگون، حدود این افق بازشناخته میشود. افقی که در واقع محصول «انطباق» است، و راه را برای درک تازه گشوده است. گادامر در گفتگوی خود در روزنامه لوموند می گوید که تا امروز در سخن مدرنیته غرب تا آنجا که به تکامل علوم مربوط می شود، امتیاز با «تک گویی» بوده و وسوسه سالاری بر طبیعت امکان زیادی برای اصل مکالمه باقی نمی گذاشت. اما، هرمنوتیک درست بر خلاف این ایده مسلط پیش می رود. نشان میدهد که ما قادر به ارائه تعریف دقیق نیستیم چون هرگز نمی توانیم واژه ای را بیابیم که چیزی را به دقت و به طور کامل تعریف کند. از سوی دیگر هرمنوتیک انکار این باور مدرنیته است که نکته نهایی وجود دارد، که می تواند به بیان در آید. گادامر می گوید «حرف هرمنوتیک بسیار ساده است، این است که من کلام آخر را لازم ندارم، به کارم نمی آید.» و از این روست که مکالمه می تواند ادامه یابد، و مهمتر، هرگز به پایان نرسد. هر ایده نو، هر دخالت تازه، هر چه هم که بی اهمیت بنماید، بحث را ادامه می دهد، و افق تازه ای را به روی مکالمه کنندگان می گشاید. میان برداشت ابزاری از زبان و مفهوم هرمنوتیکی مکالمه فاصله زیادی است. هنر «که در واقع زبان دومی است که ما میآموزیم» الگوی درست هرمنوتیک را ارائه می کند، چون در خود نه ابزاری است، و نه حرف آخر، و کلام نهایی در آن جای ندارد.(Gadamer,1995)
اثر هنری کوششی است برای از میان بردن فاصله، و شاید بتوان گفت که به همین دلیل در حکم آگاهی در حال تکوینی است از آن. از زمان هگل این نکته دانسته شده است که اثر هنری توانایی آن را دارد که افق های تاریخی را در هم بشکند. یعنی تمامی افق های تاریخی دریافت خود را به زمان حاضر منتقل کند. از این رو گادامر می نویسد که اثر هنری همواره زمان حاضر خود را داراست و فقط به معنایی محدود از سرچشمه تاریخی خود خبر می دهد. گادامر می پذیرد که هرمنوتیک دستکم به طور تاریخی به معنا یا به ترجمه معنا پیوند یافته است. او می گوید اثر هنری حرف می زند. اثر هنری در خود آگاهی هر فرد حل می شود. این به معنای «زبانی شدن» آن است.(Gadamer,1976)
در نسبت زبان و سخن پیش بینی معنا شرط ضروری ادراک است. اثر هنری از این نیز فراتر می رود، و به مکاشفه معنا، یا بهتر بگوییم به ساختن معنا وابسته می شود. ما در تأویل بازی ای میان مورد آشنا و مورد ناآشنا، میان دانستن و ندانستن آغاز می کنیم. تأویل امکان می دهد که اثر هنری تجربه شود. تأویل رابطه میان مخاطب و اثر را می سازد.
یاس و آیزر استدلال می کنند که هم مخاطب، و هم متن، در افق دلالت های تاریخی جای گرفته اند، و به همین دلیل بدون دقت به این ساحت تاریخی نمی توان معنای تأویل مخاطب از یک متن را درک کرد.ولفگانگ آیزر در کتاب «کنش خواندن» در سال ۱۹۷۶ می نویسد که درست در متون بررسی در دوره های گوناگون تاریخی باقی می مانند، اما معنای آنها تفاوت می کند. تورات برای یهودیان در روزگار پیش از تولد مسیح یک معنا می داد، و برای عارفان کابالا معنایی دیگر داشت. هرچه هم تلاش بنیادگرایانه ای صورت گیرد تا ادراک متن را یکنواخت و بی تفاوت نگه دارد، باز چنین امری ناممکن است. متن حتی متنی مقدس در طول تاریخ دگرگون می شود. از یکسو نسبت آن با متون دیگر و حدود تازه تر دانایی آدمی تفاوت می کند، و از سوی دیگر ظهور خوانندگان و دریافت کنندگان جدید دگرگونی آن را موجب می شود. مخاطبان تازه متن را بر پایه ادراک کلی (علمی، فلسفی، هنری، حقوقی …) تأویل می کنند، یعنی آن را بنا به جهان بینی دگرگون شده ای میخوانند. خواندن در هر نوبت تازه زاینده معنایی تازه است. هربار رویارویی با اثری هنری، شکل دهنده ادراک حسی جدیدی است. مخاطب مورد الزامی متن است. اوست که حدود کارکرد متن را تعیین می کند. آیزر نشان داد که متن مرده است، و مخاطب زنده اش می کند. متن هنری، البته که جهان را انسان که هست بازتولید نمی کند اما آنچه می سازد، به شکل های گوناگون و البته مستقیم به وسیله جهان موجود تعیین می شود. آیزر در کتابش بارها تأکید می کند که تأویل راهگشای معنای نهایی متن نیست بلکه شرایط شکل گیری معناهای محتمل متن را نشان می دهد. (احمدی، ۱۳۷۴)
پل ریکور در کتاب «سویه نمادین شر» که در مورد برداشت های دینی و اسطوره ای گوناگون درباره مسئله بدی و خشونت است تعریفی از نماد به دست داده که هنوز هم بدان تکیه می کند: «نماد عبارت است از هرگونه ساختار دلالت کننده ای که در آن معنای آغازین و صریح، همراه خود معناهای دیگری را پیش می آورد و این معناها نامستقیم و صوری هستند و اهمیتی درجه دوم دارند، و صرفاً از راه معنای نخست شناخته می شوند.» این تا حدودی نقش و جایگاه تأویل را نیز در دیدگاه ریکور روشن می کند به این صورت که تأویل کارکردی است که معنا یا معناهای ناپیدا را به یاری معنای آشکار روشن کند. از این روست که خواندن نیز یافتن معناهای تازه است به یاری معنایی موجود یا مفروض. گذر از زیبایی شناسی به معنای ادراک حسی زیبایی، و رسیدن به زیبایی شناسی همچون بیان موارد اندیشگون و خردورزانه، جز از راه برداشتی از نماد همانند آنچه ریکور مطرح کرده است ممکن نیست.ریکور می گوید هنرمند در اثر هنری چیزی را بیان می کند که در واقع از آنچه رخ داده فراتر می رود. کنش های زندگی هر روزه که سرچشمه بیان محسوب می شوند مواردی هستند که پیش از شکل گیری اثر وجود دارند. از این رو می توان مرحله شکل گیری را بنا به اصطلاح ریکور «پیکربندی» خواند، و از کنش ها و ذهنیت زندگی هر روزه با عنوان «پیشا پیکربندی» یاد کرد. خوانندگان در زمان خواندن اثر هنری نسبتی میان رخداد و بیان رخداد می سازند. ریکور به این عمل می گوید «بازپیکربندی» یا «فرا پیکربندی» و در همین ساختن است که تأویل شخصی ما شکل می گیرد، تأویلی که از یکسو به آگاهی، دانایی، مسائل مورد علاقه و البته ناآگاهی مان وابسته است و از سوی دیگر به موقعیت ابژکتیو متن. (احمدی، ۱۳۷۴)
کانت در تعریف والایی و در جهت ایجاد تمایز بین والایی و زیبایی می گوید :امروالا (آن است که بطور ناب و ساده ،عظیم باشد ) و در سنجش قوه حکم ،کانت با الهام از پیشینیان – و خصوصأ برک – به (والایی ) یا امر متعالی می پردازد . در نظر گاه کانتی ،انچه ( والا )ست ، بر خلاف آنچه صرفأزیباست ، حدو حصر ندارد و فراتر از مقیاس و قیاس و اندازه است . مثلأ(بینهایت شب ) در آسمان کویر ، در این تعریف والا محسوب می شود : چنین صحنه ای بشکلی ساده و ناب ، عظیم و بی حد و مرز و اندازه است . به عبارت دیگر ،در سنخ شناسی امر متعالی کانت ، دسته ای از امور متعالی – با اینکه محدودند – اما در شرایطی و لحظاتی به دید مخاطب نامحدود و ناکرانمند به نظر می آید ؛ این ها امر و الا هستند. به این ترتیت و با این توصیفات ، امروالا، «بیش از آن که بر انگیزنده ارج شناسی محض از زیبایی باشد، برانگیزنده رعب است و با گستردگی و قدرت و رمز پیوستگی دارد .» (هارلند ، ۱۳۸۲،۴۱۱ ) در واقع والایی ،هنگام مشاهده ، بخاطر عظمتش ایجاد هراس می نماید ، شاید مثل احساسی که وقتی به کوهی بزرگ نگاه می کنیم پدید می آید . اگر زیبایی را با آسودگی خاطر در تملک دریافت مخاطب همراه می دانیم ،امروالا ،«مخاطب را با احساس آنچه که ظرفیت ها و قابلیت های او فراتر می رود ، دارای قدرت می کند » (هارلند ، ۱۳۸۲)
والتر بنیامین متفکر مشهور و اما حاشیه نشین مکتب فرانکفورت صفاتی را مشابه آنچه کانت دربارهوالایی می گوید، در آثار هنری می بیند. بنیامین در مقاله (اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی) ،معتقد است (( کهن ترین آثار هنری در خدمت آیین بوجود آمده اند ، نخست آیین جادویی و سپس آیین دینی)) ( بنیامین ، ۱۳۸۲ ،۲۵ )
با این دیدگاه ، بنیامین به این نتیجه می رسد که ریشه داشتن هنر در آداب مذهبی ، باعث شده حالتی خاص حاکی از قدرت انحصاری و یگانگی زمانی و مکانی در اثر هنری پدید بیاید و بقا پیدا کند . بنیامین ، قدرت و یگانگی زمانی و مکانی اثر هنری را (هاله) نامید ( بنیامین ، ۱۳۸۲) هاله یا تجلی ، منش اصلی اثر هنری ست که آن را یکه می نمایاند و از طریق ایجاد فاصله بین خود و مخاطب ، جاودانه اش می کند تا اثر هنری بدل به اثرها ی مقدس شود. ( احمدی ، ۱۳۷۹ ،۶۱)
به این ترتیب می توان قدرت انحصاری اثر هنری بنیامین را با ویژگی امروالای کانتی مقایسه کرد : وقتی به دیدن فلان تابلوی بی نظیر یکه در فلان مکان مقدس کلیسا یا موزه – می رویم ، حسی از تقدس و همزمان ، ترس – حاکی از وجود فاصله بین ما و اثر و بزرگی آن – پدید میآید. ( هاله ) ی بنیامینی ، اثر هنری را واجد صفات امروالای کانتی می کند .از سوی دیگر ،هاله – اقتدار شی – آن چیزی ست که در عصر باز تولید مکانیکی اثر هنری به خطر می افتد . بنیامین می نویسد : می توان آنچه را در اینجا از دست می رود ، ذیل مفهوم هاله خلاصه کرد و گفت ، آنچه در عصر بازتولید پذیری تکنیکی اثر هنری می میرد ، هاله اثر هنری است. صورتبندی کلی این امر می تواند چنین باشد، تکنیک بازتولید ، امر باز تولید شده را از پیوستار سنت می گسلاند . با افزودن بر شمار باز تولیدها ، کثرتی انبوه را جانشین وقوع یکه اثر اصل می کندو بدین شیوه که به باز تولید ، اجازه روبرویی با مخاطبان ، در وضعیت خاص خودشان را می دهد ، امر باز تولید شده را اکنونی میسازد (بنیامین ،۱۳۸۲،۲۱)
اکنون دیگر اثر هنری که پیش از آن تنها نسخه ای یکه از آن در دست بود یگانه و منحصر نیست ، ارزش آیینی چنین اثری از بین رفته است . نسخه های ( مونالیزا ) با کیفیتی عالی اکنون در دسترس همه است . در روزگاری که ما به سر می بریم رسانه ها ، تقدس و رعب اثر هنری را زایل کرده اند بنیامین ، خود عکاسی را مثال می آورد . با پیدایی عکاسی دیگر این روزها به هر تعداد که بخواهیم می توانیم از عکس چاپ بگیریم و هیچ چاپی ، چاپ ( اصیل ) نیست . به این ترتیب ، «ارزش آیینی آثار هنری با ارزش نمایشی آن جایگزین شده است.» (استریناتی ، ۱۳۷۹ ،۱۲۰ ) نکته مهم در این میان آن است که چنین فرایندی در دیدگاه بنیامین ، منفی محسوب نمی شود ، بلکه بر عکس موجب ترفیع مقام هنر می گردد اینک ، مردم – مخاطبان معمولی آثار هنری – این امکان را می یابند تا درباره آن ها به صورتی آزادانه و دموکراتیک نظر بدهند .در دیدگاه بنیامین باز تولید مکانیکی اثر هنری، ( جزئی از فرایند دموکراتیزه شدن فرهنگ است.) ( بشیریه ، ۱۳۷۹،۲۸) به این شکل با از میان رفتن ( مرجعیت و جایگاه آیینی هنر ) تلقی تازه ای از هنر پدید میآید . بنیامین در چنین فرایندی، معانی سیاسی را جستجو میکند و به سیاسی کردن زیباییشناسی توجه نشان می دهد. اما آنچه در این نوشته ، مورد نظر است ، ارتباط و بستگی تلقی بنیامین است با اندیشهپست مدرنیسم. وجه تشابه و نزدیکی نظریه انتقادی بنیامین و فرهنگ پست مدرنیستی، نیز فاقد این هاله است. هرمتن فرهنگی از نظر شی ء مورد توصیف ، ابزار ترسیم و توصیف ، باز تولید مکانیکی آن مصرف و پذیرشش و خود فرایند تولیدش میتواند هاله ای یا غیر هاله ای باشد . ضمن اینکه نهادهای هنر(مثلأ موزه ها)، میتوانند اثر هنری هاله ای یا غیر هالهای را تقویت نمایند. نیز، هنر غیرهالهای میتواند بر نسبت بین فرهنگ عامهپسند و فرهنگ سطح بالا اثر بگذارد(لش، ۱۳۸۳ )
لش با بهره گرفتن از مفهوم ( افول هاله ) به بررسی صورت های فرهنگی پسامدرن در شرایطی که ذکرش رفت ، می پردازد و در ضمن بررسی هایش – با توجه به کار بنیامین – به آوانگارد دهه۱۹۲۰ و جنبش سورئالیستی توجه نشان می دهدو آن را آغاز زود هنگام پست مدرنیسم می شمارد ، چرا که حمله ای رادیکال به خود مختاری و هاله امر زیبا شناختی به حساب می آید . به این ترتیب در تأیید نظر سونتاگ – که معتقد بود بنیامین تحت تأثیسر سورئالیست ها بوده – اظهار می کند که « زیبا شناسی خود بنیامین تا اندازه زیادی زیبا شناسی پست مدرنیستی ست .» (لش، ۱۳۸۳،۲۲۹)
یکی از وجوه پست مدرنیسم و خصوصأ پسا ساختگرایی ، بر طرف نمودن تقابل های دوگانه موجود در سنت فلسفی ست . « متافیزیک حضور غرب ، پیوسته مبنای برهانهای خود را بر پایه سلسله مراتبی از مفاهیم متقابل خود آگاه / ناخودگاه ، ذهن / عین ، صورت / محتوا ، طبیعت / فرهنگ ، گفتار / نوشتار، روح / ماده و نظایر آن استوار کرده است . » چنین تقابل هایی بر پایه نفی یا کم ارزش بودن یکی در برابر دیگری بنیاد نهاده شده پسا ساختگرایی در صدد شکستن چنین ساختارهای اقتدار است . با گسترش چنین مفهومی می توان دریافت که تمایز بین فرهنگ سطح بالا و فرهنگ عامیانه ، تمایز و تقابلی دوگانه بر پایه گونه ای اقتدار است ؛ اقتداری که از ( هاله ) اثر هنری نتیجه می شود . باز تولید اثر هنری از طریق تکثیر مکانیکی ، یا از میان برداشتن ( هاله ) باعث می شود چنین تقابلی کم رنگ تر شود . اپرا در میان پرده های جاز ، از سوی دیگر ( پاپ آرت ) خود نمونه جالبی از باز تولید مکانیکی اثر هنری است . هنر پیش از پاپ آرت ، متعالی بود و خود را با عوام و زندگی روزمره قاطی نمی کرد . اما اندک اندک پاپ آرت به مرحله ای رسید که اعلام کرد هنرمند مجبور نیست با دستش کارکند . بنابر این کارهای چاپی را امضاءمی کرد و کار چاپی جایگزین اصل اثر شد . ( اغداشلو ، ۱۳۸۳ )
می توان دریافت که افول هاله و تأثیر آن در کار آوانگارد دهه۱۹۲۰ – که به شکلی تئوریک در مقاله بنیامین نمود پیدا کرده – شرط مهمی در پیدایی پست مدرنیسم در علوم انسانی است . یا اگر نمی خواهیم بطور مستقیم ریشه های پست مدرنیسم را در آوانگارد دهه۱۹۲۰ مشاهده کنیم . می توانیم دست کم مانند لیوتار مدعی باشیم که مدرنیته ، همواره در لحظاتی پست مدرن بوده است . ( لیوتار ، ۱۳۸۲)
فصل سوم: نظریات هنری جاندیویی
جان دیویی یکی از معروفترین فیلسوفان آمریکایی قرن بیستم و از پیشتازان پراگماتیسم است که آرای انقلابی اش در باب سرشت فلسفه، آموزش، جامعه و سیاست حرف و حدیث های فراوانی را به وجود آورده اند. نگاه دیویی به فلسفه از تلقی متعارف فاصله داشت و به نظر وی فلسفه باید به عنوان روشی برای آموزش مردم سالاری و مسائل زندگی قلمداد شود.
جان دیویی فیلسوف آمریکایی را بیشتر با گرایش های عمل گرایانه اش باید به یاد آورد. جان دیویی در روز بیستم اکتبر سال ۱۸۵۹ میلادی در شهر بریلنگتون امریکا به دنیا آمد. او پس از طی مراحل تحصیل مقدماتی وارد دانشگاه جان هاپکینز شد و در کنار تحصیل در رشته فلسفه به شغل آموزگاری در مدرسه نیز مشغول بود. دانشگاه جان هاپکینز تا زمان فارغ التحصیلی او تحت سرپرستی جرج اس موریس بود که گرایش های آرمانگرایی داشت و توانسته بود ذهن دیویی را با اندوخته های خود در این خصوص پر کند. دیویی جان هاپکینز را به قصد تصاحب یک منصب پیشنهادی به سوی دانشگاه میشیگان ترک گفت.
اولین فضیلت جدی جان دیویی در زمینه فلسفه را باید با تلاشی شناخت که او در خصوص ترکیب شیوه در حال پیدایش روانشناسی تجربی با پایه های اصلی آرمانگرایی موریس صورت داد. دیویی طی دهه ۱۸۹۰ به ویژه بعد از حضورش در دانشگاه تازه تأسیس شیکاگو در سال ۱۸۹۴، در آغاز راهی قرار گرفت که شروعش منجر به فاصله گرفتن او از مابعدالطبیعه آرمانگرایی شد؛ روندی که دیویی به آن در زندگینامه خود با نام «استبدادگرایی تا تجربه گرایی»اشاره داشته است. دیویی با تأثیر بسیار از «اصول روانشناشی» ویلیام جیمز، به رد ادعای آرمانگرایان پرداخت که در آن با مطالعه پدیده های تجربی، دنیا را ذهن انسان می دانستند.
مشاجره با رئیس دانشگاه شیکاگو، دیویی را در سال ۱۹۰۴ مجبور به ترک این دانشگاه کرد و به تدریس در دانشگاه کلمبیا پرداخت و تا آخر زمان بازنشستگی در این دانشگاه باقی ماند. کارها و نوشته های بسیار با ارزش دیویی در طول یک زندگی پر کار و طولانی صورت گرفته است که این کارها حوزه های بسیاری از فلسفه در کنار مسائل آموزش، اجتماعی و سیاسی را در بر می گیرد. این نوشته ها و مقالات، با جهد زیاد توسط جوان بویدستون و همکاران او در قالب ۳۷ جلد کتاب برای انتشارات دانشگاه ابلینویز جمع آوری شده است.در سال های جنگ یک دسته از کتاب های او به چاپ می رسند که اعتقادات فلسفی او را بیان می کنند که از جمله آنها می توان به بازسازی فلسفه(۱۹۲۰)، تجربه وطبیعت(۱۹۲۵)، تلاش برای یقین(۱۹۲۹)، هنر به عنوان تجربه(۱۹۳۴)، اعتقاد عمومی، منطق، تئوری پرسش، و تئوری ارزیابی اشاره کرد.
ازدیگر آثار او می توان: اعتقادنامه آموزشی من (۱۸۹۷)، مدرسه و جامعه (۱۹۰۰)، مطالعاتی در نظریه منطقی (۱۹۰۳)، شرایط منطقی بررسی علمی اخلاق (۱۹۰۳)، اخلاق (۱۹۰۸)، چگونه می اندیشم (۱۹۱۰)، مدارس فردا (۱۹۱۵)، دموکراسی و تعلیم و تربیت (۱۹۱۶)، سرشت و سلوک انسانی (۱۹۲۲) و آثار دیگرش نام برد.
۲- اثرات خارجی که به دلیل بستگی اندازه به عنوان فاکتورهای خارجی است و به اثرات داخلی وابسته نیست.
در محدوده خاصی از قطر ذرات، اندازه ذرات بر روی خواص آنها موثر است که این تأثیر برای ذرات کوچکتر بیشتر است، در جایی که وابستگیها نامنظم خواص- اندازه ذره حکمفرماست، از نظر نانوشیمی مطلوبتر است.
نانوشیمی ساخت و خواص شیمیایی ذرات با اندازه زیر ۱۰ نانومتر را در طی یک مسیر مطالعه می کند. اگرچه بیشتر انتقالات جالب بیشتر در ناحیه زیر ۱ نانومتر ایجاد می شود. توضیح مکانیسمهایی که بر روی فعالیت ذرات و اندازه های ۱ نانومتر و زیر آن وجود دارد. در شیمی مدرن اغلب مسائل اصلیاند که به این دلیل است که تعداد ذرات به صورت تابع کوانتومی در برابر اندازه آنهاست. وابستگی فعالیت شیمیایی بر روی اندازه ذرات واکنش دهنده با این حقیقت که خواص اتمهای مجزای عناصر به خوبی خوشه ها و نانوذراتاند، توضیح داده می شود که خواص آنها با خواص ماکروذرات متفاوت است. برای فهمیدن و آنالیز نسبی وابستگی خواص شیمیایی به اندازه ذرات میتوان مقایسهایی را بین عکس العمل انواع مواد، نانوذرات و خوشه با تغییر اندازه آنها انجام داد. تعیین رابطه بین اندازه و خواص آنها از عنصر تا عنصر دیگری متفاوت است و باید برای عنصری به طور ویژه بررسی شود.
۲-۳-روشهای ساخت نانو
به طور کلی ذرات نانوساختار و پوششهایی با اندازه کمتر از ۱۰ نانومتر توسط روشهای بسیاری قابل تولیداست.
میتوان روشهای تهیه نانومواد را به سه دسته تقسیم کرد هر چند دسته بندی روشهای ساخت نانومواد مانند انواع آنها بسیار متنوع است.
روشهای فیزیکی
روشهای شیمیایی
روشهای مکانیکی
البته هر کدام از این روشها به خودی خود دارای راه کارهای جزئیتر میباشند. در روش فیزیکی بیشتر واکنشها در فاز گاز انجام می شود. بنابراین در دو روش اول، روند تهیه مواد از چینش اتمها (یا مولکولها) آغاز و با ساخت نانومواد پایدار شده پایان میپذیرد (در واقع این همان تکنیک از «پایین به بالا» است). اما روشهای مکانیکی برعکس این موارد است. یعنی این روش، روشی بالا به پایین محسوب می شود و نانومواد ساخته شده، نتیجه خرد شدن و تغییر شکل مواد تودهایی مربوطه است. از روش فاز بخار و محلول میتوان در تهیه پودرها و پوششها استفاده کرد. اما از روش خردایش مکانیکی فقط در تهیه پودرها میتوان بهره برد. در روش فیزیکی عمدتاً ابزارهای بسیار دقیق و در عین حال گران قیمتی مورد نیاز میباشد که به راحتی هم در دسترس قرار نمیگیرد یکی از عیوب این روشها محسوب می شود. تولید نانومواد با بهره گرفتن از واکنشهای شیمیایی در مقایسه با روش فیزیکی، بسیار ارزانتر و در دسترستر است. مزیت این روشها ارزان بودن، در دسترس بودن و ساده بودن آزمایشها برای تولید نانوذرات میباشد. شاید به این دلیل بخش عظیمی از تحقیقات نانوذرات در دنیا با بهره گرفتن از روشهای شیمیایی انجام میپذیرد .
شکل(۲-۱). طرح شماتیکی از روش بالا به پایین و روش پایین به بالا
روشهای سل- ژل، CVD و روشهای شیمیایی از متداولترین روشهای ساخت نانوذرات است. البته کاربردهایی مانند بیوحسگرها، MRI، انتقال دارو، درمان و غیره نیازمند، کنترل دقیق اندازه و شکل نانوذرات است. با بهره گرفتن از سورفکتانت، عوامل پوشاننده، قالبها و مواد خودآرا میتوان نانوذرات را با اندازه و شکل کنترل شده، تهیه کرد. با انتخاب عوامل پوشاننده مناسب، میتوان خواص سطح نانوذرات را از حالت آبگریز به حالت آبدوست و یا برعکس تغییر داد. همچنین میتوان با بهره گرفتن از حلال مناسب نانوذرات کاملاً تک پاش تهیه کرد. [۱۱،۱۲،۱۳].
۲-۳-۱- روشهای مکانیکی
مهمترین روشهای تولید بالا به پایین روشهای آلیاژسازی مکانیکی و تغییر شکل پلاستیکی شدید هستند. در روشهای آلیاژسازی مکانیکی نقطه شروع یک پودر و یا مخلوطی از چند پودر مختلف میباشد و محصول نهایی نیز یک پودر میباشد. پودر نهایی اگرچه از نظر ابعاد خارجی در حد نانومتر نیست، ولیکن اندازه دانهها و یا فازهای موجود در ساختار داخلی آن در ابعاد نانومتری خواهد بود.
آسیا کاری از روشهای قدیمی و متداول تهیه پودرها است. این روش قابلیت استفاده در عملیات آلیاژسازی مکانیکی را نیز داشته و برای بیشتر مواد قابل استفاده است. ابزار مورد استفاده در این روش معمولاً آسیاهای گلولهای هستند. به طور کلی انواع مختلفی از آسیاها وجود دارند، که از لحاظ ظرفیت بازدهی و تجهیزات اضافی جهت گرم و سرد کردن با یکدیگر متفاوت هستند. اما علیرغم وجود این تفاوتها، اصول عملیات در همه آن ها یکسان است. [۲۷،۲۸]
۲-۳-۲- روش فیزیکی:
انواع متداول روشهای فیزیکی ساخت نانومواد عبارتاند از:
نشست بخار شیمیایی
نشست فیزیکی بخار
آئروسل
کندوپاش
سایش لیزری[۲۸,۲۹].
۲-۳-۳- روش هیدروترمال و سولوترمال
تکنیک هیدروترمال به عنوان یکی از مهمترین ابزار در تولید مواد پیشرفته شناخته می شود. یکی از عمومیترین مزیتهای آن تولید مواد نانوساختار است که کاربردهای گستردهای در صنایع الکترونیک، اپتیک الکترونیک، کاتالیزورها، سرامیکها، ذخیره کننده داده ها به صورت مغناطیسی، بیوداروها، بیوفوتونیک و غیره وجود دارد. تکنیک هیدروترمال نه فقط بر پخش ذرات و تولید نانوذرات بسیار همگن کمک می کند، بلکه یکی از تکنیکهای مهم در تولید نانوهیبریدها و نانوکامپوزیتهاست.هیدرو به معنای آب و ترمال به معنای گرماست. فرایند هیدروترمال در واقع هر واکنش ناهمگنی که در حضور آب و یا دیگر حلالهای معدنی تحت فشار و دمای بالا حل شده و سپس نوبلوری، ترکیبات جدید است. فرایند هیدروترمال جزیی از فرایندهای محلول است و به عنوان یکی از فرایندهای دوستدار محیط زیست شناخته می شود.تهیه مواد تحت شرایط هیدروترمال به ظرفی با تحمل فشار بالا که درون آن حلالی بسیار خورنده در دما و فشار بالا نیاز دارد. در آزمایشات هیدروترمال باید آزمایشات به طور روزانه تحت شرایط فشار و دمایی بالا انجام شود، که اغلب با مشکلاتی روبرو است. این مشکلات به دو دستهی متفرقه و عمومی تقسیم می شود که مشکلات عمومی مثل طراحی، ساخت و آنالیز مواد است. طراحی یک وسیله هیدروترمال ایده آل یا مناسب مثل اتوکلاو، راکتور، سرنگ فشار و یا بمب فشار بالا مشکل و یا شاید غیرممکن باشد زیرا هر پروژه و کار تحقیقاتی شرایط متفاوتی دارد..
عموماً در فرایندهای هیدروترمال برای ساخت نانومواد از راکتورهای زیر استفاده می شود:
۱- اتوکلاوهای معمولی
۲- نوع Morey (پهن و بشقاب مانند و مهر و موم شده)
۳- راکتورهای چرخان
۴- مخروط سربسته نوع Tutlle- Roy
۵- اتوکلاوهای TZM
۶- راکتورهای حمامی شکل
۷- راکتورهای جریانی
۸- راکتورهای هیدروترمال با امواج میکرو
۹- هیدروترمال- مکانوشیمیایی
۱۰- اتوکلاوهای پیستونی استوانهایی شکل
۱۱- ابزار قرص مانند
۱۲- سندان معمولی
۱۳- سندان از جنس الماس[۲۱].
۲-۳-۴-روش رسوبگذاری
این روش جزو یکی از قدیمیترین روشهای ساخت، نانومواد است. در این روش ابتدا مواد اولیه در یک حلال معمولی حل می شود، سپس عامل رسوب دهنده اضافه می شود.میتوان در این روش از حلالهای غیرآبی نیز استفاده کرد، که در آن صورت مزایایی بسیاری نیز خواهد داشت. از جمله آنکه تعداد پارامترهای بیشتری برای بهینه کردن شرایط واکنش وجود خواهد داشت (عامل رسوب دهنده پایدار در محیط غیرآبی، پتانسیلهای احیا و ماده اولیه و غیره). عامل رسوب دهنده می تواند یک کمپلکس، عامل کاهنده و یا اکسنده باشد. در ادامه واکنش پس از تشکیل نانوذرات میتوان توسط روشهای مختلف آنها را پایدار کرد. به عنوان مثال؛ روشهای فضایی، الکتروستاتیکی و یا ترکیبی از هر دو روش. یکی از مهمترین مزایای این روش این است که نیازی به تجهیزات پیشرفته ندارد و به راحتی می تواند با بهره گرفتن از تجهیزات و وسایل موجود در یک آزمایشگاه شیمی و یا فیزیک به راحتی مورد استفاده قرار گیرد.
۲-۳-۵- روش سل- ژل
روش سل- ژل برای تولید ذرات سرامیکی و اکسید فلزی همگن با خلوص بالا به کار میرود. در واقع سل- ژل عبارت است از سوسپانسیون ذرات معلق جامد در مایع که شکل خود را حفظ می کند.فرایند سل- ژل از هفت مرحله تشکیل شده است که بنابر نوع محصول میتوان برخی از مراحل را حذف کرد. این روش، برای ساخت اکسید فلزات یک روش ایده آل محسوب می شود. چرا که در این روش محصولات همگن و با درجه خلوص بسیار بالا بدست می آید. البته باید عنوان کرد که این روش به دلیل پیش مادههای گران قیمت (آلکوکسید فلزات) ممکن است در برخی موارد، مقرون به صرفه نباشد .
روش تهیه نانو مواد با تکنیک سل- ژل
روش سل- ژل برای تولید ذرات سرامیکی و اکسید فلزی همگن با خلوص بالا به کار میرود. اگرچه تاریخچه فرایندهای سرامیکی بر پایه علم شیمی به چهار هزار سال قبل از میلاد مربوط می شود. اما مفهوم کنترل شکل و ساختار مولکولی سرامیکها و شیشهها با بهره گرفتن از شیمی سل- ژل، احتمالاً توسط مطالعات ابلمن و گراهام بر روی ژل سیلیکا در اواسط دهه ۱۸۰۰ مربوط می شود. همچنین کاسا توانست در سال ۱۸۷۰ ژلهای آلومینا را تولید کند. [۲۶٫۲۷].
سل کلوئیدهای معلق در مایع است.
ژل سوسپانسیونی است که شکل ظاهری خود را حفظ کرده باشد.
-۰٫۰۰۵۲
۸
پاسخگویی
برخورد مناسب کارکنان بانک در برخورد مناسب کارکنان بانک در رفع مشکلات تراکنش
۰٫۰۳۵
۴۳/.-
-۰٫۰۱۵۰
۳
پاسخ گویی مطلوب کارکنان در حل مشکل نبودن پول در دستگاه.
۰٫۰۱۲
۶۶/.-
-۰٫۰۰۷۹
۴
وجودگزینههای مناسب برای درخوست ها درخودپرداز(مثل درخواست لغو، بازگشت).
۰٫۰۲۱
۰۶/.+
۰٫۰۰۱۲۶
۱۵
از اینرو و با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود که اقدامات زیر، در مورد هریک از ابعاد به تفکیک انجام گیرد:
بعد دسترس پذیری:
ارائه الگوی پراکندگی مناسب جغرافیایی شعب دارای خودپردازها با بهره گرفتن از سیستم اطلاعات جغرافیایی.
افزایش تعداد شعباتی که دستگاههای خودپرداز علاوه بر بیرون این شعب، در داخل آنها نیز وجود دارد تا هم میزان سهولت دسترسی کاربران به این دستگاهها افزایش یابد و هم این دسته از مشتریان، استفاده از این دستگاهها را تحت لوای ایمنی شعب, تجربه نمایند که این امر خود باعث ترغیب غیر کاربران به استفاده از این دستگاهها نیز خواهد گردید. نصب خودپردازها درون شعب باعث خواهد گردید که در دوره های اوج کاری، مشتریان برخی از امور بانکی خود را توسط خودپردازبانکی انجام دهند و بدین ترتیب کارمندان وقت آزادتری را برای خدمت رسانی بهتر و موثرتر و انجام فعالیتهای بازاریابی خواهند داشت.
نصب کیوسکهای خودپردازها در مناطق پرکاربرد مانند فروشگاها، ترمینالها یا مناطق پرتردد، چراکه استفاده از پروژه کیوسک خودپردازها به قدری کار ساز هستند که بسیاری از رفت و آمد های غیر ضروری را که موجب ترافیک ،شلوغی معابر و پیاده رو ها ، آلودگی محیط زیست می شوند را کاهش داده و در نتیجه عصبیت ناشی از عوامل یاد شده را در شهروندان کاهش میدهند.
محل نصب خودپرداز باید به گونه ای باشد که در دید مشتریان باشد تا موجب جلب نظر آنها گردد و در عین حال در محلی باشد که رفت و آمد بیشتر باشد تا از نظر امنیتی نیز ایمن باشد. با تعبیه درست مکان خودپرداز به هیچ عنوان سد معبری رخ نخواهد داد و در عین حال استفاده از خودپردازها اثرات مثبتی در کاهش ترافیک وبه طبع آن آلودگی هوا خواهد داشت ،رفاه وآسایش خیال شهروندان را در پی خواهد داشت و در زمان مشتریان صرفه جویی قابل ملاحظه ای صورت خواهد گرفت .خصوصا آمارها نشان می دهند که بیشتر اقشار جوان جامعه تمایل بیشتر به استفاده از خودپردازها را دارند و با توجه به جوانی جامعه نصب و راه اندازی خودپردازها موجب رفاه حال اکثریت جوان جامعه شده و با کاهش مراجعات مستقیم به بانکها مشتریان با سن بالاتر که عمدتا مایل به مراجعه مستقیم به بانکها هستند خدمات بهتری دریافت خواهند کرد.
بعد کارایی:
برقراری یک سیستم بهینه مدیریت توزیع وجه نقد در شعب بانک دارای خودپرداز به گونه ای که با پشتیبانی مطلوب این دستگاه همواره دارای وجه نقد باشند.
تعیین یکی از کارمندان بانک به عنوان متصدی سیستمهای خودپردازها جهت تزریق مداوم پول تا زمانی که شعبه باز است.
تخمین متوسط تعداد افراد استفاده کننده از خودپردازها در طول ساعاتی که شعبه تعطیل است و تععین سقف برداشت وجه نقد با توجه به تخمین مذکور به گونه ای که نفرات مراجعهکننده به دستگاه خودپرداز بانک در ساعات انتهایی شبانهروز با فقدان وجه نقد مواجه نشوند.
گسترش بازار هدف مشتریان بالقوه دستگاههای خودپرداز از طریق برنامه ریزی دستگاههای خودپرداز، که قادر به ارائه خدمات متنوع و مورد نیاز مشتریان باشد.
تقویت ورفع نقص فنی موجود در شبکه خودپردازها که باعث جلوگیری از خارج از سرویس شدن این دستگاهها به هنگام مراجعه مشتری می شود.
ساده نمودن فرایند دریافت خدمت از خودپردازها با قابل فهمتر کردن اطلاعات و پیغامهای ظاهر شده روی صفحه نمایش دستگاه و طراحی نمادهای شکلهای مناسب بر روی هر کدام از کلیدهای دستگاه به منظور تسهیل برقراری ارتباط کاربران به ویژه کاربران کم سواد و احیانا بی سواد.
ایجاد سیستم پشتیبانی کننده ی مرکزی خودپرداز در تمامی ساعات شبانه روز و روزهای تعطیل تا مشتریان در روزهای تعطیل و ساعات غیر اداری به ویژه شب ها کمتر دچار مشکل خرابی و کمبود پول نقد گردند.
بعد اجرا:
کاهش زمان انتظار مشتریان از طریق افزایش تعداد دستگاههای خودپرداز در یک گسترهی مناسب جغرافیایی از یک سو و ارائه آگاهی و اطلاعات به مشتریان از طرق مختلف جهت پرهیز از سردرگمی آنان.
شناسایی نیازهای پنهان و انتظارات مشتریان و گسترش دامنه خدمات عابربانک، به عنوان بعد توسعه ی خدمات، که این عامل در برگیرنده ی خدمات بیشتری است که مورد انتظار مشتری است و ممکن است در برنامه ریزی مدیریت بانک ها در نظر گرفته نشده باشد و یا حتی امکانات فنی نیز برای آن وجود نداشته باشد، اما از نظر مشتریان، مطرح است.
ارتقای سیستم عابربانک در جهت افزایش سرعت کار دستگاه و صرفه جویی در زمان و هزینه ی مشتریان.
ویژگی گسترش سطوح آگاهی معلمان باعث می شود آنان اهداف فردی خود را در یک هدف بزرگتر در راستای منافع و مصالح سازمان ادغام کنند. آنان به دقت بخشنامهها، مسایل، اخبار و اتفاقات مدارس خود را دنبال میکنند و نسبت به آن بیتوجه نیستند، این معلمان در جلسات غیرالزامی و فعالیتهای اجتماعی محیط آموزشی همیشه مشارکت فعال دارند. در نظر آنان اجزای یک سازمان( مدرسه) در یک کل و تمامیت سرنوشتشان به هم وابسته است.
۵-۳- پیشنهادهای کاربردی
۵-۳-۱- پیشنهاد بر اساس آزمون فرضیه اصلی
- در فرایند استخدام معلمان، با توجه به اینکه هوش معنوی( تفکر انتقادی وجودی، آگاهی متعالی، معناسازی شخصی و گسترش خودآگاهی) با رفتار شهروندی سازمانی معلمان رابطه مستقیم و معنیداری دارند، بنابراین پیشنهاد میشود میزان هوش معنوی افراد در فرایند انتخاب و ارتقای مدیریتی لحاظ گردد.
- کلاسها، کارگاهها و جلسات ویژه برای پرورش و رشد هوش معنوی از طریق آموزش مهارتهای تفکر انتقادی وجودی، خودآگاهی، معناسازی شخصی و گسترش خودآگاهی، در زندگی کاری و تقویت معنویت کارکنان در محیط کار برگزار شود.
- با توجه به وضعیت مناسب مؤلفه های هوش معنوی در معلمان، مدیران آموزش و پرورش بهتر است راه های عملی برای به کارگیری هر چه بیشتر هوش معنوی را شناسایی نموده و تجربیات خود را در اختیار دیگر سازمانها قرار دهند.
۵-۳-۲- پیشنهاد بر اساس آزمون فرضیه فرعی ۱
- بهتر است درباره هستی، مرگ، اهداف و رویدادهای زندگی سؤال کرده و تفکر نمایند.
- درباره وجود نیروهایی بزرگتر مانند خداوند و هدفمند بودن جهان تفکر کنند.
- برای چیزهایی مانند مرگ و هستی تئوریهایی ارائه دهند.
۵-۳-۳- پیشنهاد بر اساس آزمون فرضیه فرعی ۲
- با رشد و پرورش آگاهی متعالی معلمان می توانند جنبه های فراتر از جسم مادی خود را بشناسند.
- خود را به وسیله چیزهایی عمیق تر از جسم مادی تعریف کنند و از رابطه عمیق خود با دیگران آگاهی یابند.
- می توانند مشکل بودن احساس چیزهایی به غیر از اجسام و مواد را با رشد آگاهی متعالی حل نمایند.
۵-۳-۴- پیشنهاد بر اساس آزمون فرضیه فرعی ۳
- مدیران و سازمانها، معنادار کردن کار و زندگی برای کارکنان را در برنامههای بلند مدت قرار دهند.
- بتوانند معنا و هدف زندگی را به منظور سازگاری با موقعیتهای استرسزا دریابند.
- بهتر است مطابق اهداف زندگی تصمیم گرفته، و برای تجربه شکستهای خود معناسازی کنند.
۵-۳-۵- پیشنهاد بر اساس آزمون فرضیه فرعی ۴
- معلمان با گسترش خودآگاهی میتوانند اهداف فرعی خود را در یک هدف بزرگتر در راستای منافع و مصالح سازمان ادغام کنند.
- به وسیله یادگیری تکنیکهای مذهبی به حالتهای بالاتر از هوشیاری وارد شده، و خود را کنترل کنند.
- بهتر است اجزای یک سازمان( مدرسه) را در یک کل، و تمامیت سرنوشتشان را به هم وابسته بدانند.
۵- ۴- محدودیتهای تحقیق
هر تحقیق علمی متأثر از برخی محدودیتها میباشد و این مطالعه نیز از این امر مستثنی نیست. این محدودیتها شامل:
جهت گردآوری داده ها و اطلاعات فقط از ابزار پرسشنامه استفاده شده که ممکن است اطلاعات جمعآوری شده ناقص باشد.
ابزار هنجاریابی شده جهت سنجش هوش معنوی در دسترس نبوده و از ابزار خودگزارشی استفاده شده است.
بعضی از تکمیل کنندگان پرسشنامه، سوالات پرسشنامه را به دقت مطالعه نمیکنند و احساس اجبار در پاسخگویی به پرسشنامه را دارند.
مقطعی بودن تحقیق و استفاده از طرح همبستگی برای نشان دادن رابطه بین متغیرها محدودیت دیگر این مطالعه میباشد.
علیرغم ذکر محرمانه بودن پاسخهای پرسشنامه، بعضی از پاسخگویان با صداقت و اطمینان به سوالات پاسخ نمیدهند.
۵-۵- پیشنهادات برای تحقیقات آینده
قبل از توزیع پرسشنامه به پاسخگویان اطمینان کامل داده شود که تحقیق یک تحقیق علمی بوده و جوابها محرمانه خواهد ماند.
جهت گردآوری داده ها و اطلاعات برای دستیابی به نتایج دقیقتر بهتر است غیر از پرسشنامه ، از روش های دیگر مانند مصاحبه نیز استفاده گردد.
از پاسخگویان درخواست شود، زمانی که فرصت و حوصله پاسخگویی را دارند اقدام به تکمیل پرسشنامه نمایند.
پیشنهاد میشود پژوهشهای آتی با عنوان این تحقیق برای تمام معلمان مقاطع تحصیلی مختلف و اساتید موسسات آموزش عالی صورت گیرد.
پیشنهاد میگردد رابطه هوش معنوی با سایر مفاهیم از قبیل عدالت سازمانی، عملکرد سازمانی، رهبری تحول آفرین و… بررسی شود.
منابع
منابع فارسی
اسماعیلی، ناصر، ۱۳۸۶، بررسی مفهوم و مؤلفه های هوش معنوی وساخت ابزاری برای سنجش آن در بین دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی، پایان نامه کارشناسی ارشد.
افروز، غلامعلی، هومن، حیدر علی و محمودی، نسرین، ۱۳۸۸، بررسی عملی بودن، اعتبار، روایی و نرم یابی پرسشنامه هوش معنوی در دانشجویان، مقاله علمی- پژوهشی، تهران.
۳امین، سید حسن، ۱۳۷۶، وحدت وجود درفلسفه و عرفان اسلامی، چاپ اول، تهران، نشر بعثت.
بهشتی، نورالدین، ۱۳۹۱، بررسی رابطه بین رهبری تحول آفرین با تعهد سازمانی معلمان مقطع متوسطه شهرستان گرمی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمی.
پاتو، مژگان، ۱۳۸۶، بررسی رابطه بین عمل به باورهای دینیو بهزیستی ذهنی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه، مقاله ارائه شده در چهارمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، دانشگاه شیراز.
جعفری، علی اکبر، ۱۳۸۶، رابطه میزان دینداری و به کارگیری مقابله مذهبی با میزان اضطراب و افسردگی قبل و بعد از عمل جراحی در بیماران بستری، چکیده مقالات دومین همایش سراسری نقش دین در بهداشت روان، تهران، نشر آفتاب گرافیک.
چاری، مسعود، ملک، وحید رضا، ذبیحی دان، سحر و کشتکاران،کتایون، ۱۳۸۹، پیش بینی شادی بر اساس مؤلفه های هوش معنوی، خلاصه مقالات اولین همایش کشوری عوامل مؤثر بر سلامت اجتماعی، تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران.
حیدری تفرشی، غلامحسین، دریابگیان، آرزو، ۱۳۹۰، بررسی رابطه بین رضایت شغلی، تعهد سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در کارکنان یک شرکت نیمه خصوصی، فصلنامه علمی- پژوهشی تحقیقات مدیریت آموزشی،سال سوم، شماره ۱٫
هویت وظیفه، درجه نیازمندی شغل به انجام یک کار مشخص یا به عبارت دیگر، داشتن شغلی است که دارای آغاز و پایان و یک نتیجه ملموس باشد. اگر کارمندی یک محصول را به طور کامل تولید یا مونتاژ کند و یا یک واحد کامل خدمت ارائه دهد، وی کار را معنی دار تر از آن می یابد که فقط بخش کوچکی از تمامی کار را انجام دهد (باکسر و الکساندر، ۲۰۰۸).
پیشینه تحقیق فرضیه دوم:
رمضانی نژاد و همکاران (۱۳۹۳) در بررسی ویژگی ها شغلی داوران به این نتیجه دست یافتند که ویژگی های اهمیت وظیفه، تنوع مهارت و هویت وظیفه مهمتر از سایر ویژگی ها بوده و داوران ایران این شغل را مهم، تخصصی، با ارزش و پر مسئولیت می دانند. آنها یافته های این پژوهش را سرآغاز خوبی برای بررسی ویژگی های شغلی در سایر مشاغل دانسته و بررسی جدیتر آن را پیشنهاد کردند. همچنین حریری و محمدپور (۱۳۹۱) تحقیقی با هدف آگاهی از وضعیت ویژگی های شغلی شامل آزادی عمل، هویت کاری و بازخورد اجتماعی کتابداران کتابخانه های دانشگاه های تابعه وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی مستقر در تهران و تحلیل ویژگی های جمعیت شناختی آن ها انجام دادند. بر اساس یافته های پژوهش، وضعیت آزادی عمل، هویت کاری و بازخورد اجتماعی کتابداران در سطح متوسط ارزیابی شده است و از بین ویژگی های جمعیت شناختی تنها بین بخش محل خدمت با هویت کاری از ابعاد ویژگی های شغلی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین هویت کاری کتابداران و بازخورد اجتماعی آن ها بر حسب میانگین تفاوت معناداری وجود داشت. بر اساس نتایج: استقلال زیاد کتابداران در شغلشان به واسطه دادن حس موفقیت به آن ها در غیاب نظارت مداوم مدیران باعث افزایش عملکرد و بهره وری آن ها می شود و آن ها را برمی انگیزاند تا برای انجام کارهایشان به تلاش بیشتری دست بزنند. همچنین با به کار گیری درست و تخصصی کتابداران در بخش های مختلف کتابخانه، هویت کاری آن ها نیز افزایش می یابد و سطح معناداری شغل آن ها را بالا می رود و در نتیجه قادر خواهند بود تا با انگیزه درونی، تمایل و علاقه برای انجام فعالیت هایی را داشته باشند که معنای بیشتری به خود و بخش کاری آن ها می بخشد و نیز هویت کاری کتابداران با بیشترین میانگین بالاترین رتبه و بازخورد اجتماعی با کمترین میانگین کمترین رتبه را به خود اختصاص دادند.
شکر کن. نجاریان(۱۳۸۳) درپژوهشی با عنوا ن بررسی رابطه خصوصیات شخصی و ویژگیهای شغلی با تعهد سازمانی در کارکنان مناطق پنجگانه شهرداری شهر اهواز انجام گرفت براساس فرضیههای تحقیق بین خصوصیات شخصی با تعهد حسابگرانه، مستمر و هنجاری همبستگی مثبت، بین خصوصیات شخصی با تعهد نگرشی و عاطفی همبستگی منفی و بین ویژگیهای شغلی با انواع تعهد سازمانی همبستگی مثبت وجود دارد و همچنین ضرایب همبستگی چند متغیری بین خصوصیات شخصی و ویژگیهای شغلی با انواع تعهد سازمانی از ضریب همبستگی ساده بین هر یک از متغیرهای خصوصیات شخصی و ویژگیهای شغلی با انواع تعهد سازمانی بالاتر است.
نتایج به دست آمده نشان داد که بین تعداد فرزندان، سابقه استخدام، هویت وظیفه و پسخوراند حاصل از شغل با تعهد حسابگرانه، بین هویت وظیفه، پسخوراند حاصل از عوامل و نمره توان انگیزشی با تعهد نگرشی، بین هویت وظیفه، اهمیت وظیفه، پسخوراند حاصل از عوامل و نمره توان انگیزشی با تعهد عاطفی و بین حقوق ماهیانه، هویت وظیفه، پسخوراند حاصل از شغل، پسخوراند حاصل از عوامل و نمره توان انگیزشی با تعهد هنجاری رابطه معنیدار وجود دارد. بین سایر متغیرهای خصوصیات شخصی و ویژگیهای شغلی با انواع تعهد سازمانی رابطه معنیدار مشاهده نشد. همچنین یافتهها نشان داد که تفاوت معنیداری بین ضرایب همبستگی چند متغیری و ساده خصوصیات شخصی و ویژگیهای شغلی با انواع تعهد سازمانی وجود ندارد.
فرضیه صفر سوم :
بین میانگین جامعه و میانگین نمونه در عامل اهمیت وظیفه تفاوت معناداری وجود ندارد.
زیربنای نظری فرضیه سوم:
مهم بودن شغل، میزان اثربخشی شغل بر زندگی افراد یا کار دیگران در همان سازمان و یا در محیط خارج از سازمان است. کارکنان شعب بانک با دریافت و پرداخت پول و چک سروکار دارند با آن که در شغل آنان تنوع و هویت چندانی نیست ولی به سبب آن که مقدار زیادی پول را جابجا می کنند، شغل خود را مهم می یابند زیرا از نظر افرادی که نیاز به نقل و انتقال پول دارند، این موضوع دارای اهمیت است. در این حال فرد معنی دار بودن کار را بیشتر درک می کند (هوچنز، ۲۰۱۰).
پیشینه تحقیق فرضیه سوم:
پاشا و همکاران (۱۳۸۷) در تحقیقی با عنوان رابطه بین ویژگی های شخصیتی و ویژگی های شغلی کارکنان با تعهد سازمانی آنها در سازمان آب و برق اهواز انجام دادند ، نمونه شامل ۲۰۰ نفر کارکنان سازمان آب و برق اهواز بود که به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده عبارتند از: پرسشنامه شخصیتی NEO-PI-R، پرسشنامه تشخیص شغل(JDS) و پرسشنامه تعهد سازمانی. نتایج نشان داد که بین اکثر ویژگی های شخصیتی از جمله اهمیت وظیفه با تعهد عاطفی و هنجاری رابطه معنی دار وجود دارد، اما با تعهد مستمر رابطه معنی داری مشاهده نشدبه عبارت دیگر، بین انواع ویژگی های شغلی با تعهد عاطفی و هنجاری رابطه مثبت معنی دار و با تعهد مستمر رابطه منفی معنی دار مشاهده گردید. سطح معنی داری در این تحقیق P<0.05 در نظر گرفته شده است. رحیمی.ع(۱۳۸۶) در پژوهشی با عنوان بررسی ارتباط بین ویژگی های شغل (بر مبنای مدل هاکمن – اولدهام) با رضایت شغلی کارکنان در شرکت توزیع نیروی برق جنوبغرب تهران انجام گرفته است. نتایج این پژوهش نشان داد که بین هویت شغل با رضایت شغلی رابطه مستقیم و معنا داری وجود دارد و همچنین بین اهمیت شغل با رضایت شغلی رابطه مستقیم و معنا داری وجود دارد.ضریب همبستگی محاسبه شده (r=0/32) نشان دهنده آن است که از دیدگاه کارکنان بین استقلال شغل با رضایت شغلی رابطه معنا داری وجود دارد،ضریب همبستگی محاسبه شده (r=0/23) نشان دهنده آن است که از دیدگاه کارکنان بین بازخورد در شغل با رضایت شغلی رابطه مستقیم و معنا داری وجود دارد. جانز۳و همکاران (۲۰۰۴) در نخستین بررسی رابطه بین عملکرد شغلی مدیران درجه اول و تعهد عاطفی آنها و دوام تعهد و رضایت شغلی در یک شرکت بزرگ خدمات غذایی گزارش کردند که بین تعهد سازمانی و تعهد عاطفی با عملکردهای شغلی کارمندان رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه صفر چهارم :
بین میانگین جامعه و میانگین نمونه در عامل استقلال تفاوت معناداری وجود ندارد
زیربنای نظری فرضیه چهارم:
استقلال و یا آزادی عمل یعنی درجه آزادی و اختیار عمل و دخالت داشتن فرد در تنظیم برنامه کاری مربوطه و انتخاب روش های انجام کار است. به عبارت دیگر حدود استقلال و استفاده از بصیرت شخصی مد نظر است که فرد در برنامه ریزی و اجرای کار دارد. خود-مدیریتی ویژگی اساسی کارهای خودکنترل و خودگردان است. در چنین وضعی افراد احساس مسئولیت فردی نیرومندی درباره نتایج کار خود دارند(هوچنز، ۲۰۱۰).
پیشینه تحقیق فرضیه چهارم:
جونگ و همکاران(۱۹۹۸) در پژوهشی با عنوان ویژگی های شغلی با تندرستی کارکنان بخش بهداشت و سلامت بیمارستان های هلند پرداختند،یافته های این پژوهش نشان داد که بین تندرستی کارکنان و ویژگی های شغلی آنها (آزادی عمل ،تقاضاهای کار )رابطه معناداری درد.همچنین نشان داد که بین جنسیت و آزادی عمل رابطه معناداری وجود دارد. ایزدی و همکاران (۱۳۸۹) در تحقیقی به منظور شناخت ویژگی های شغلی دبیران و رابطه آن با توانمندسازی دبیران دبیرستان های دخترانه شهر تهران پایه ریزی و اجرا شده است. یافته های تحقیق وی نشان داد که: ۱- بر اساس تحلیل عاملی، ویژگی های شغلی مطرح شده در مدل هاکمن و اولدهام، به دو عامل قابل کاهش هستند. ۲- پاسخ گویان، ویژگی های شغلی مطرح شده در مدل یادشده را برای شغل معلمی در سطح نسبتا بالایی ارزیابی نموده اند. ۳- بین نظرات مدیران و معلمان در مورد ویژگی های شغل معلمی تفاوت معناداری وجود دارد. ۴- معلمان مورد مطالعه، توانمندی روان شناختی خود را در سطح بالایی ارزیابی نموده اند و بالاخره، بین ویژگی های شغل معلمی و توانمندی روان شناختی دبیران، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
همچنین صنوبری و علی محمد(۱۳۸۹) پژوهشی با هدف بررسی رابطه ویژگی های شغلی و رفتار شهروندی سازمانی با میانجی گری رضایت شغلی انجام دادند. نتایج الگوی نهایی بازنگری شده نشان داد که ۳۹ درصد از متغیر رضایت شغلی توسط متغیرهای اهمیت کار و یکنواختی کار تبیین می شود. علاوه بر آن ۹۰ درصد از وردایی رفتار شهروندی سازمانی به وسیله اثر مستقیم متغیرهای خودکارآمدی شغلی، حالات روحی مثبت و رضایت شغلی و اثر غیرمستقیم متغیرهای اهمیت کار و یکنواختی کار با میانجی گری رضایت شغلی تبیین می شود. لذا پیشنهاد می شود پژوهش حاضر در سازمان پلیس و به خصوص دانشگاه علوم انتظامی انجام و در صورت تکرار نتایج به منظور ارتقای رفتار شهروندی سازمانی کارکنان پلیس از متغیرهای اهمیت کار، یکنواختی کار، خودکارآمدی شغلی، حالات روحی مثبت و رضایت شغلی استفاده شود. همچنین حریری و محمدپور (۱۳۹۱) تحقیقی با هدف آگاهی از وضعیت ویژگی های شغلی شامل آزادی عمل، هویت کاری و بازخورد اجتماعی کتابداران کتابخانه های دانشگاه های تابعه وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی مستقر در تهران و تحلیل ویژگی های جمعیت شناختی آن ها انجام دادند. بر اساس یافته های پژوهش، وضعیت آزادی عمل، هویت کاری و بازخورد اجتماعی کتابداران در سطح متوسط ارزیابی شده است و از بین ویژگی های جمعیت شناختی تنها بین بخش محل خدمت با هویت کاری از ابعاد ویژگی های شغلی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین هویت کاری کتابداران و بازخورد اجتماعی آن ها بر حسب میانگین تفاوت معناداری وجود داشت. بر اساس نتایج: استقلال زیاد کتابداران در شغلشان به واسطه دادن حس موفقیت به آن ها در غیاب نظارت مداوم مدیران باعث افزایش عملکرد و بهره وری آن ها می شود و آن ها را برمی انگیزاند تا برای انجام کارهایشان به تلاش بیشتری دست بزنند. همچنین با به کار گیری درست و تخصصی کتابداران در بخش های مختلف کتابخانه، هویت کاری آن ها نیز افزایش می یابد و سطح معناداری شغل آن ها را بالا می رود و در نتیجه قادر خواهند بود تا با انگیزه درونی، تمایل و علاقه برای انجام فعالیت هایی را داشته باشند که معنای بیشتری به خود و بخش کاری آن ها می بخشد و نیز هویت کاری کتابداران با بیشترین میانگین بالاترین رتبه و بازخورد اجتماعی با کمترین میانگین کمترین رتبه را به خود اختصاص دادند.
در فرا تحلیلی توسط بریک و مونت (۱۹۹۱) صورت گرفت. به این نتیجه رسیدند که با وجدان بودن بهترین ویژگی شخصیتی پیش بین عملکرد شغلی است و برون گرایی و روان رنجوری نیز پیش بین کننده های خوبی برای خشنودی شغلی هستند. کارک ،شمیر و چن۱ (۲۰۰۳) در تحلیلی ارتباط بین هر کدام از پنج حیطه شخصیت و عملکرد شغلی را مورد بررسی قرار دادند وجدانی بودن را به عنوان قویترین همبستگی با عملکرد شغلی یافتند.
فرضیه صفر پنجم :
بین میانگین جامعه و میانگین نمونه در عامل بازخورد تفاوت معناداری وجود ندارد.
زیربنای نظری فرضیه پنجم:
بازخورد در واقع میزان اطلاعاتی است که افراد مسئول انجام کار دریافت می دارند و آگاه می شوند که تا چه اندازه کوشش های آنان در پدید آوردن نتایج مؤثر بوده است. مسأله بازخورد یا آگاهی از نتایج، کیفیت ملموس تری به بار می آورد. مدیری که کارکنان خود را از نتایج کار آگاه نمی کند، آنان را در کشتی مواجی قرار می دهد که هیچ گونه اراده ای در حرکت، پیشرفت و تعیین جهت آن ندارند (چنگ و فن چیا، ۲۰۱۰).
پیشینه تحقیق فرضیه پنجم:
کرامتی و همکاران (۱۳۸۷) پژوهشی با عنوان رابطه ویژگی های شغلی و نگرشی کارکنان دانشگاه با رضایت شغلی آنان انجام دادند ،تعداد ۱۲۰ نفر از بین ۱۳۰ کارمند رسمی مرد و ۴۶ کارمند رسمی زن به صورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه محقق ساخته ویژگی های نگرشی و پرسشنامه استاندارد شده رضایت شغلی بریفیلد و روث را تکمیل نمودند. داده های مربوط به ویژگی های شغلی از پرونده پرسنلی کارکنان استخراج شد. یافته ها نشان داد بین ویژگی های شغلی کارکنان دانشگاه نظیر نوع دانشکده، تجربه کاری، مدرک تحصیلی، مسئولیت اجرایی با رضایت شغلی آنان رابطه معنی داری وجود دارد. این رابطه در خصوص ویژگی مربوط به نوع دانشکده به مراتب معنی دارتر از سه ویژگی دیگر بود. نتایج همچنین حاکی از آن بود که بین ویژگی های نگرشی کارکنان با رضایت شغلی آنان رابطه معنی داری وجود دارد. این رابطه در بعد ویژگی رفتاری به مراتب معنی دارتر از دو بعد عاطفی و شناختی بود. بین ویژگی های نگرشی کارکنان بر حسب جنسیت و تجربه کاری تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در حالی که بین ویژگی های نگرشی کارکنان بر حسب مدرک تحصیلی تفاوت معنی دار بود. اسنایدر (۲۰۰۳) در تحقیقی به بررسی تعهد سازمانی ،رضایت شغلی و ویژگی های شغلی پرداختند ،این پژوهش را بین ۲۰۰ نفر از کارکنان سازمانهای طبقه بندی شده صنعتی آمریکا انجام داد.در این پژوهش ویژگی های شغلی و ویژگی های جمعیت شناختی به عنوان متغیر های مستقل در نظر گرفته شده اند.
نتایج این پژوهش نشان داد که ابعاد تعهد سازمانی و رضایت شغلی هر کدام جداگانه با ابعاد ویژگی های شغلی (آزادی عمل،هویت کاری و بازخورد اجتماعی) رابطه معنی داری دارد،نیز تعامل با دیگران از ابعاد ویژگی های شغلی با میانگین (۳۴/۶) از دیدگاه کارکنان در سطح خیلی خوبی ارزیابی شده اند.
اسمیت۴ (۲۰۰۴) اثرات ویژگی های شخصیتی سرپرستان را بر نگرش های زیردستان در۱۳۱ مدیر و ۴۶۷ زیردست بررسی کردند وبه این نتیجه رسیدند که شخصیت مدیران بانگرش های زیردستان در ارتباط است . سطوح بالای توافق پذیری ،ثبات عاطفی و برون گرایی مدیران و سطوح پایین وجدان کاری آنها با میزان رضایت زیردستان نسبت به مدیران ،رضایت کلی ،تعهد عاطفی ،ترک شغل زیردستان در ارتباط هستند. بیرنه و همکاران (۲۰۰۵) به بررسی رابطه بین عملکرد شغلی و ویژگی شخصیتی پرداختند و نتایج نشان داد که وجدانی بودن عملکرد شغلی را به صورت معناداری پیش بینی می کند (به نقل از نعامی ،۱۳۸۴). توماس۲ (۲۰۰۴) در بررسی رابطه بین تعهد سازمانی و عملکرد شغلی ۳۶۳۰ کارمند بدست آورد که با کنترل سن و دیگر متغیرهای جانبی رابطه قوی بین تعهد سازمانی و عملکرد شغلی وجود دارد.
نتیجه گیری از تحقیقات انجام شده:
در عصر حاضر همه چیز از جزئیترین تا پیشرفتهترین واحدها مانند جوامع و سازمانها در حال تحول میباشند. از اینرو در مقابل تحولات پدید آمده، نیاز به افراد با دانش و خلاق بیشتر ضرورت پیدا میکند تا بتوانند جریان این تغییرات را به طور مناسب هدایت کنند چرا که تفاوت یک سازمان موفق با یک سازمان ناموفق، نه در کمبود سرمایه و نه در کمبود نیروی انسانی است بلکه به علت عدم بکارگیری افراد با دانش و مهارت، خلاق و مبتکر در سازمان میباشد که این امر به نوبه خود موجب عدم پیشرفت و شکوفایی خلاقیت در بین افراد شده و مانع از تغییر و تحول اصولی و مفید میشود.
بررسی مطالعات انجام شده در زمینه ویژگی های شغلی نشان میدهد که سازمانی اگر در این زمینه ها فعال باشد میتواند گامی بلند در عرصه رقابت جهانی بردارد و از سازمانهای دیگر به راحتی پیشی بگیرد چرا که توجه به ویژگی های شغلی نقش بسزایی در ایجاد روحیه مشارکت شغلی دارد. همچنین موانعی مانند عدم تفکر سیستمی در سازمان، عدم آموزش درون سازمانی، تغییر مکرر مدیران و بیثباتی مدیریتی، پایین بودن سطح دانش مدیریت در ارتباط با سازمان یادگیرنده، عدم تخصص مدیریت، پذیرش تدریجی مشکلات و تهدیدات، عدم توسعه آرمانهای مشترک بین اعضاء و ارج ننهادن به افراد خلاق و نوآور، دلیل پایین بودن سطح توجه سازمانها به ویژگی های شغلی در سازمانها بوده است.
۳-۱ روش پژوهش
پژوهش حاضر از لحاظ نحوه جمع آوری داده ها توصیفی است که به صورت پیمایشی انجام شده و از لحاظ هدف جمع آوری داده ها، کاربردی و از لحاظ زمان جمع آوری داده ها حال نگر است.
۲٫۳ جامعه و نمونهآماری و روش نمونهگیری
جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارشناسان ادارات کل ورزش و جوانان استان گهکیلویه و بویراحمد که جمعاً ۱۱۲N=n = نفر بودکه به علت محدود بودن جامعه تمامی آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. نمونه پژوهش برابر با جامعه آماری هستند).
با توجه به اینکه نمونه پژوهش برابر با جامعه در دسترس آماری انتخاب گردید پرسشنامه در بین کارشناسان مسئول ادارات کل ورزش و جوانان پخش شد و در پایان تعداد ۱۰۱ پرسشنامه جمعآوری شد
تعاریف عملیاتی متغیرهای پژوهش
۱) متغیر قابلیت ویژگی های شغلی: قابلیت ویژگی های شغلی ؛ نظر آزمودنیها راجع به وضعیت مؤلفه های پنجگانه قابلیت ویژگی های شغلی (تنوع وظیفه، هویت وظیفه ، اهمیت وظیفه، اختیار یا استقلال و بازخورد) میباشد که به وسیله ۲۵ گویه تحت عنوان «سنجش قابلیتهای ویژگی های شغلی » با یک مقیاس پنج ارزشی لیکرت اندازه گیری میشود. مؤلفه های این متغیر از «الف» تا «د» به شرح زیر میباشد.
الف) تنوع وظیفه: نظر آزمودنیها راجع به تنوع وظیفه که بین کارکنان وجود دارد که در این پژوهش به وسیله گویه های ۲۱-۱۶-۱۱-۶-۱ پرسشنامه قابلیت ویژگی های شغلی سنجیده میشود.
ب) هویت وظیفه: نظر آزمودنیها راجع به هویت و ماهیت وظیفه ای که بین کارکنان وجود دارد وجود دارد، میباشد که در این پژوهش به وسیله گویه های ۲-۱۵-۱۰-۱۹-۲۳ پرسشنامه قابلیت ویژگی های شغلی سنجیده میشود.
ج) اهمیت وظیفه: نظر آزمودنیها راجع به وجود و اهمیت وظیفه ای که در بین کارکنان وجود دارد میباشد که در این پژوهش به وسیله گویه های ۱۷-۱۲-۷-۳-۲۲ پرسشنامه قابلیت ویژگی های شغلی سنجیده میشود.
د) اختیار یا استقلال: نظر آزمودنیها راجع به اختیار یا استقلال کاری در سازمان میباشد که در این پژوهش به وسیله گویه های ۹-۲۴-۱۸-۱۳-۴ پرسشنامه قابلیت ویژگی های شغلی سنجیده میشود.
ه) بازخورد: نظر آزمودنیها راجع به بازخورد کاری در محیط سازمان میباشد که در این پژوهش به وسیله گویه های ۱۴-۸-۲۰-۵-۲۵ پرسشنامه قابلیت ویژگی های شغلی سنجیده میشود.
۲) ویژگیهای دموگرافیک آزمودنیها
۱) جنسیت : عبارت است از جنسیت آزمودنیها که بر حسب نوع جنسیت مرد یا زن، با مقیاس اسمی در پرسشنامه متغیرهای جمعیت شناختی، به وسیله گویه بسته آمده است.
۲) سن : عبارت است از سن تقویمی آزمودنیها بر حسب سال که با مقیاس فاصلهای به وسیله پرسشنامه متغیرهای جمعیت شناختی ، به صورت گویه باز بدست میآید.
۳) سابقه خدمت : سابقه خدمت آزمودنیها بر حسب سال و مطابق با اعلام آنها که با مقیاس فاصلهای به وسیله پرسشنامه متغیرهای جمعیت شناختی، به صورت گویه باز بدست میآید.
۴) میزان تحصیلات : میزان تحصیلات آزمودنیها بر حسب دیپلم، کاردانی (فوق دیپلم)، کارشناسی (لیسانس)، کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) و دکتری که با مقیاس ترتیبی به وسیله پرسشنامه متغیرهای جمعیت شناختی، به صورت گویه بسته بدست میآید.
۵) وضعیت استخدامی : وضعیت استخدامی آزمودنیها بر حسب قراردادی، پیمانی، رسمی آزمایش و رسمی قطعی است که با مقیاس ترتیبی به وسیله پرسشنامه متغیرهای جمعیت شناختی، به صورت گویه بسته بدست میآید.
جمعآوری داده ها
با توجه به اهداف پژوهش بهترین ابزار جهت جمعآوری اطلاعات مورد نیاز، پرسشنامه میباشد. بنابراین در این پژوهش از پرسشنامه زیر استفاده شد.
۱- پرسشنامه قابلیت ویژگی های شغلی : پرسشنامه سنجش قابلیتهای ویژگی های شغلی که توسط هاکمن و اولدهام در سال (۱۹۷۹) تهیه و تدوین شده است، استفاده خواهد شد. لازم به ذکر است پرسشنامه مذکور در پایان نامه کارشناسیارشد دهقان (۱۳۹۱) در دانشگاه فردوسی مشهد با بهره گرفتن از روش تحلیل عاملی تاییدی و اکتشافی اعتباریابی شده بود. این پرسشنامه شامل ۲۵ گویه برای ۵ قابلیت ویژگی های شغلی (تنوع وظیفه ۵ گویه، هویت وظیفه۵ گویه ، اهمیت وظیفه۵ گویه ، اختیار یا استقلال۵ گویه و بازخورد۵ گویه) میباشد.
۲- پرسشنامه اطلاعات فردی (دموگرافیک)