تجزیه و تحلیل فرآیندها برای ایجاد ارزش
آشنایی با روشهای شناسایی و سودمندی فرآیندها و تجزیه و تحلیل فعالیتها به منظور تحقق اهدافی نظیر: شناسایی فعالیتهای ضایع کننده ارزش، تجزیه و تحلیل استراتژی هزینه، ارزیابی تصمیمات اصلی
۷
بهبود فرایند برای ایجاد ارزش
آشنای با روشهای شناسایی و سودمند فرآیندها و تجزیه و تحلیل فعالیتها به منظور دستیابی به: بهبود کیفیت مستمر، یکپارچگی بین معیارهای عملکرد فرآیندی و مالی، استفاده از قدرت و اختیار
۸
مدیریت مبتنی بر ارزش و رشد تولید
۱٫ارزیابی اینکه چگونه مدیریت از بالا به پایین جهت دستیابی به موفقیت رقابتی بحران برانگیز است.
۲٫ارتقای سطح آشنایی با روشهای طراحی، تولید و فرایند برای دستیابی به عملکرد هدف، هزینه و سوددهی
۹ و ۱۰
ارزش آفرینی سهامداران مبتنی بر برنامه ریزی و کنترل استراتژیک
۱٫با محرکهای کلیدی ارزش سهامداران آشنا شویم
۲٫ارزیابی مدلهای ارزش آفرینی سهامداران نظیر: ارزیابی استراتژیهای تجاری، پیشنهاد برنامه استراتژیک، بهبود عملکرد مدیریتی و برنامه ریزی تجاری
۳٫ارزیابی کاربردی دورنمای ارزش آفرینی سهامداران برای رشد و توسعه نظیر: برنامه ریزی اولیه استراتژیک برای واحد تجاری، برنامه بهبود عملیات
منبع: رهنمای رودپشتی، ۱۳۸۸
۲-۱-۳) مبانی ارزش افزوده
ارزش افزوده در ادبیات اقتصاد توسط روگلز تعریف شده است. سوجانن شرکت را به عنوان یک واحد تجاری یا مرکز تصمیم گیری برای سهامداران تعریف میکند که همان تئوری واحد تجاری را دنبال می کند. نقش حسابداری در این مورد این است که گزارشهایی را تهیه کند تا از این راه قسمتهای مختلف و علاقه مند بتواند از نتایج اتفاق افتاده یک شرکت در طی یک دوره مالی درک بهتری داشته باشند. سوجانن مفهوم ارزش افزوده در اندازه گیری و ارزیابی درآمد را به عنوان یک ابزار مدیریت برای استفاده در حسابداری به علت وجود گروههای مختاق علاقه مند به اطلاعات، پیشنهاد کرد. وی معتقد است که محاسبه ارزش افزوده اطلاعات بیشتری را نسبت به صورت سود و زیان و ترازنامه برای استفاده کنندگان فراهم میکند. همین امر باعث شده است که وی به عنوان نخستین نویسنده استفاده کننده از مفهوم ارزش افزوده در حسابداری شناخته شود (طالب نیا و شجاع، ۱۳۹۰).
اقتصاددانان معتقدند برای اینکه شرکتی ایجاد ارزش نماید و ثروت خود را افزایش دهد باید بازده اش از هزینه بدهی و حقوق صاحبان سهام بیشتر باشد. این موضوع در قرن بیستم تحت عناوینی شامل سود غیر عادی، سود مازاد، درآمد مازاد قابل تحقق و سود محض مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت. به دلیل توجهات و تاکیدات مکرر، سود باقیمانده به عنوان معیار داخلی ارزیابی عملکرد شرکت و همچنین عنوان معیار خارجی ارزیابی عملکرد برای اهداف گزارشگری مالی معرفی شد. شرکت جنرال موتورز این مفهوم را دهه ۱۹۲۰ به کار گرفت و جنرال الکتریک «سود باقیمانده» را دهه ۱۹۵۰ ابداع کرد و در عمل از آن برای عملکرد بخشهای غیرمتمرکز استفاده نمود. در اواخر دهه ۱۹۸۰ شرکت استرن استوارت تبلیغات گستردهای را برای معرفی ارزش ارزش اقتصادی به کار گرفت. تا به حال بیش از ۳۰۰ شرکت از جمله شرکتهای بزرگ بین المللی نظیر کوکاکولا و زیمنس از این سیستم در عمل بهره گرفتند و از این معیار به عنوان معیار ارزیابی داخلی و خارجی، به جای سود یا جریان های نقدی عملیاتی، استفاده به عمل آمده است. موسسه «استرن استوارت» یک شرکت مطالعاتی-مشورتی است که در نیویورک در زمینه «سیستم مدیریت مالی، ارزش اقتصادی» به فعالیت میپردازد. استوارت در سال ۱۹۹۴ طی تحقیقاتی نشان داد که ارزش افزوده اقتصادی از میان سایر معیارها هم عصر خودش بهترین معیار برای ثروت است. همچنین براساس تحقیقات انجام شده در آوریل ۱۹۹۵ پیش بینی شده است که ارزش افزوده اقتصادی در آینده جایگزین EPS، برای گزارشگری عملکرد در بازارهای مالی خواهد شد (Niresh and Alfred, 2014).
۲-۱-۴) ارزش افزوده اقتصادی
در دهه ۱۹۷۰ و قبل از آن سود باقی مانده شهرت و استفاده چندانی نداشت. با وجود این، EVA در عمل، مفهومی مشابه با نامی متفاوت است که استفاده از آن در حال گسترش میباشد و روز به روز بر تعداد شرکتهایی که از آن استفاده میکنند نیز افزوده میشود. قفط میتوان حدس زد که چرا سود باقی مانده هرگز چنین شهرتی کسب نکرد. یکی از دلایل ممکن این است که ارزش افزوده با مفهوم ارزش افزوده بازار عرضه میشود. این مفهوم به لحاظ تئوریک اتصال منطقی با ارزشیابیها بازار دارد و در زمانی که سرمایه گذران میخواهند بر ارزش سهامدار تمرکز کنند، معیار مناسبی محسوب میشود. طرفداران مفهوم EVA ادعا میکنند که این شاخص، برترین معیار عملکرد محسوب میشود، زیرا به عنوان یک معیار ارزیابی، هزینه فرصت صاحبان سهام و ارزش زمانی پول را در نظر گرفته و تحریف ناشی از به کارگیری اصول حسابداری را برطرف میسازد. برخلاف معیارهای متداول سودآوری، EVA در درک هزینه سرمایه صاحبان سهام به مدیریت کمک میکند و شاخص واقعی موفقیت شرکت در ارزش آفرینی یا زایل شدن ارزش به شمار میرود (حجازی و حسینی، ۱۳۸۹).
طرفداران مفهوم EVA ادعا میکنند که این شاخص، برترین معیار عملکرد محسوب میشود، زیرا به عنوان یک معیار ارزیابی، هزینه فرصت صاحبان سهام و ارزش زمانی پول را در نظر گرفته و تحریف ناشی از به کارگیری اصول حسابداری را برظرف میسازد. برخلاف معیارهای متداول سودآوری، EVA در درک هزینه سرمایهی صاحبان سهام به مدیریت کمک میکند و شاخص واقعی موفقیت شرکت را در ارزش آفرینی یا زایل شدن ارزش به شمار میرود (Xin et al., 2012).
در حقیقت، یکی از مفیدترین معیارهای ارزیابی عملکرد و همچنین پیش بینی ارزش سهام شرکتها معیار ارزش افزوده اقتصادی میباشد. مدیریت شرکت قصد دارد براساس ارزش افزوده اقتصادی ثروت سهامداران را حداکثر کند. متاسفانه بسیاری از شرکتها سود نهایی محصولاتشان رت بدون در نظر گرفتن هزینه فرصت سرمایهی خود برآورد میکنند. حداکثر کردن نه تنها راه حلّی برای این مشکل ارائه می کند، بلکه همواره انگیزههایی را نیز برای حداکثر کردن ثروت سهامداران در مدیران ایجاد میکند. ارزش افزودهی اقتصادی با ارزش فعلی خالص نیز رابطه نزدیکی دارد. ارزش افزوده اقتصادی با این تئوری که ارزش شرکت تنها با انتخاب پروژههایی با خالص ارزش فعلی مثبت افزایش مییابد، سازگار است. ارزش افزوده اقتصادی، مدیران ارشد شرکت را نسبت به معیارهایی که بیش تر تحت کنترل آنها است (نظیر نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه) و نه معیارهایی غیر قابل کنترل (نظیر: ارزش بازار سهام) پاسخگو می کند. ارزش افزودهی اقتصادی متاثر از کلیه تصمیمات مربوط به تامین مالی، نرخ هزینه سرمایهگذاری سهامداران را به بهترین نحوه میسر می کند. ارزش افزودهی اقتصادی نشان میدهد که ارزش شرکت مستقیما به عملکرد مدیریت بستگی دارد. ارزش افزوده اقتصادی با ارزش بازار شرکت در ارتباط است چرا که ارزش سهام تابعی از ارزش افزودهی اقتصادیهای آتی پیش بینی شده میباشد. ارزش افزوده اقتصادی معیاری است که نشان میدهد عملکرد واقعی شرکت نسبت به عملکرد پیش بینی شده اش کاهش یا افزوایش داشته است. ارزش افزوده اقتصادی مثبت به این معنا است که ارزش شرکت با در نظر گرفتن هزینه سرمایه به کار گرفته شده افزایش یافته است. ارزش افزوده اقتصادی روش مناسبی برای تعیین اهداف اندازه گیری عملکرد، ارزیابی استراتژیها، تخصیص سرمایهها، طراحی سیستمهای پاداش، افزایش سرمایه و قیمت گذاری است. ارزش افزوده اقتصادی به عنوان معیار ارزیابی عملکرد اقتصادی، پیش بینی با معیارهای دیگر نظیر: ارزش افزوده نقدی، ارزش افزوده سهامداران و بازار جریان نقدی روی سرمایهگذاریها سازگار میباشد. از همه مهم تر اینکه ارزش افزوده اقتصادی به عنوان معیار اندازه گیری عملکرد کمتر در معرض تحریف های حسابداری قرار دارد (طالب نیا و شجاع، ۱۳۹۰).
ارزش افزوده اقتصادی یک معیار عملکرد تلقی میشود که به کنترل کل ارزش ایجاد شدهی شرکت پرداخته و تصویر واقعی از ایجاد ثروت برای سهامداران را ارائه میکند. این شاخص توسط استرن استوارت ایجاد شد تا به بیان چالشهایی که شرکتها در زمینهی اندازه گیری عملکرد مالی مواجه اند بپردازد. ایجاد بهبود در ارزش افزوده اقتصادس به معنای افزایش ثروت سهامداران است. همان ظور که اشاره شد، ارزش افزوده اقتصادی روش اندازه گیری ارزش اقتصادی یک کسب و کار بعد از درنظر گرفتن کل هزینه سرمایه میباشد (هزینه بدهی و هزینه حقوق صاحبان سهام) در صورتی که اغلب روشهای سنتی فقط بدهی را در حساب های هزینه قلمداد میکنند (اولی و همکاران، ۱۳۹۳).
برای محاسبه ارزش افزوده اقتصادی میتوان از رابطه زیر بهره گرفت:
EVA= (r-c)* Capital
EVA= NOPATt-(WACC*Capital t-1)
در جایی که ® نرخ بازده شرکت، © نرخ هزینه سرمایه شرکت، (NOPAT) سود عملیاتی پس از کسر مالیات، (WACC) هزینه متوسط سرمایه و (Capital) سرمایه شرکت میباشد. در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی، مفهوم سرمایه مد نظر است. همچنین ضروری است تا برای محاسبه (NOPAT) یعنی سود عملیاتی پس از کسر مالیات، تعدیلاتی در سود حسابداری لحاظ شود تا با مفهوم اقتصادی سود نزدیک تر شود. البته عدهای از قیبل زیمرمن اثر این تعدیلات را ناچیز میشمارند و عقیده دارند که هزینه انجام این تعدیلات دارای هزینههای قانونی هستند به طوری که باعث میشوند که برخی ادعا کنند که صورتهای مالی درست و منصفانه نیستند. همچنین دارای هزینههای اجرایی بالایی هستند. از این رو اغلب هزینههای ناشی از انجام این تعدیلات از فواید آنها بالاتر است (طالب نیا و شجاع، ۱۳۹۰). تعدادی از تعدیلات مهم حسابداری از دیدگاه استوارت و یانگ را میتوان به شرح زیر برشمرد:
جدول ۲-۲) معادل حقوق صاحبان سهام از دیدگاه استوارت
انتقال به حساب سرمایه شامل:
انتقال به حساب سود عملیاتی پس از کسر مالیات
ذخیره درآمد معوقه
۱٫ افزایش در ذخیره درآمد معوقه
فرم در حال بارگذاری ...