انتظارات والدین نیز می تواند نقش مهمی در شکل گیری باورهای کودکان نسبت به توانایی و تلاش داشته باشد. در تحقیقی یی[۱۰۸] و اکلز (۱۹۸۸) از پدران و مادران دانش آموزان دارای توانایی کم، متوسط و بالای ریاضی دوره راهنمایی خواستند که پرسشنامه ای را درباره عملکرد ریاضی فرزندانشان تکمیل کنند. در این نمونه تفاوت جنسیتی کلی در ریاضی میان دانش آموزان وجود نداشت. نتیجه تحقیق نشان می دهد که والدین دختران در مقایسه با والدین پسران بر این باورند که فرزندان آنان استعداد کمتری در درس ریاضی دارند.
بعلاوه این والدین اعتقاد داشتند که برای عملکرد خوب در ریاضی، دخترانشان باید سخت تر از پسرانشان کوشش کنند واضح است که والدین انتظارات بسیار متفاوتی از دختران و پسران خود دارند. هنگامی که کودکان آنها در دروس موفقمی شوند آنها این موفقیت را به دلایل متفاوت مربوط می سازند. در این راستا پسران و دختران ممکن است نکات بسیار متفاوتی درباره توانایی خود، از والدین بیاموزند به نقل از آچاک، ۱۳۸۹).
اسناد ها و انتظارات موفقیت و شکست
اسنادها برای علل موفقیت و شکست ها، در تعیین ادراک و ارزیابی ها از پیامدها مهم هستند. بر مبنای تحقیقات اولیه درباره الگوهای اسنادی، هنگامیکه دختران در فعالیتی موفق می شوند، موفقیت به عوامل بیرونی مانند شانس یا آسانی تکلیف نسبت داده می شود. برعکس موفقیت پسران به توانایی نسبت داده می شود. شکست دختران به عوامل بیرونی ولی شکست پسران به عدم تلاش نسبت داده میشود. چنین استنباط می شود که دختران بر عملکرد خود کنترل کمتری نسبت به پسران دارند.
دوکس و امزویلر[۱۰۹] (۱۹۷۴) استدلال می کنند که این الگوها ممکن است تابعی از نوع تکلیف باشد. آنها از آزمودنیها خواستند که عملکرد پسران و دختران را در دو وضعیت ارزیابی کنند. وقتی که آزمودنی ها عملکرد را در شرایط تکلیف مردانه ارزیابی می کردند، پسران تحت عنوان تواناتر و دختران به عنوان خوش شانس تر طبقه بندی شدند برای تکلیف زنانه، تفاوتی وجود نداشت. کلیه عملکردها را ناشی از توانایی دانستند. در کل موفقیت پسران صرفنظر از نوع فعالیت به توانایی نسبت داده می شود.
بطور کلی دختران بیش از پسران موفقیت در ریاضیات را به تلاش نسبت می دهند و پسران بیش از دختران موفقیت در ریاضی را به توانایی منسوب می کنند. چنین به نظر می رسد که این الگو از کلاس اول دبستان شروع می شود ( ویگفیلد[۱۱۰] و دیگران، ۱۹۸۹، به نقل از مهدیان ،۱۳۸۵).
باورهای متفاوت درباره عملکرد ریاضی در سراسر دوره دبیرستان ادامه پیدا می کند. دختران دبیرستانی هم موفقیت و هم شکست در ریاضی را به تلاش یا فقدان آن نسبت می دهند. پسران موفقیت در ریاضی را به توانایی و شکست در آن را به فقدان تلاش نسبت می دهند. به نظر فنما[۱۱۱](۲۰۰۰) دختران در مقایسه با پسران به توانایی ریاضی اعتقاد کمتری دارند و ریاضی را درسی به اصطلاح مردانه می پندارند. در نهایت با مروری بر بیش از هفتاد پژوهش که الگوهای اسنادی را بررسی کرده اند، هاید[۱۱۲] و همکاران(۱۹۹۰) نتیجه گرفتند که پسران نسبت به دختران نگرش مثبت تری نسبت به ریاضی دارند و اعتماد به نفس آنها درباره توانایی ریاضی بالاتر از دختران است ( به نقل از مهدیان ، ۱۳۸۵).
۲)پیشینه پژوهش
در این قسمت به بررسی و ارائه پیشینه ی پژوهش در داخل و خارج کشور پرداخته ایم.
پژوهش های انجام شده در داخل کشور
شکرکن و همکاران(۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه ساده و چندگانه خلاقیت، انگیزه پیشرفت و عزت نفس با کارآفرینی در دانشجویان نشان دادند روابط ساده و چندگانه بین متغیرهای پیشبین خلاقیت، انگیزه پیشرفت و عزتنفس با متغیر ملاک کارآفرینی در کل نمونه و به تفکیک در نمونههای دختران و پسران مطرح مورد تأیید است.
قلی پور، خنیفر، پیران نژاد، خزاعی و سبک رو(۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان تبیین انگیزش به عنوان جوهره ی کارآفرینی دولتی نشان دادند، نتایج تحقیق حاصل از الگوسازی معادلات ساختاری حکایت از این مطلب دارد که موثرترین عامل مشوق نوآوری در شرکت های با فناوری بالا، انگیزه های درونی بود و این انگیزه ها قابلیت پیش بینی کارآفرینی افراد را در آینده با توجه به شرایط موجود پیش بینی می کنند.
سرمدی، محبوبی و عبداله زاده (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه متغیرهای باورهای هوشی و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی در دانشجویان دانشگاه پیام نور استان های آذربایجان شرقی و غربی نشان داد که همبستگی انگیزه پیشرفت با کارآفرینی معنی دار است. همچنین همبستگی باورهای هوشی با کارآفرینی معنی دار می باشد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهد که متغیرهای پیشبین این پژوهش (باور هوشی و انگیزه پیشرفت) توانایی پیش بینی واریانس متغیر ملاک (کارآفرینی) را دارا هستند.
سیادت، رضازاده و ببری(۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان میزان روحیه کارآفرینی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی نشان دادند میانگین سنی دانشجویان ۶۱/۲۴ سال بود. میانگین و انحراف معیار نمره کل روحیه کارآفرینی دانشجویان نمایان گر وضعیت بالاتر از حد میانگین(۳) روحیه کارآفرینی است. میانگین و انحراف معیار نمرات در مولفه های توفیق طلبی، کنترل درونی، استقلال طلبی و خلاقیت به ترتیب بالاتر از حد میانگین (۳) بود اما میانگین نمره مولفه ریسک پذیری پایین تر از حد میانگین(۳) بود.
انصاری و فکور(۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان بررسی عوامل ضد انگیزشی دانشجویان و دانش آموختگان جوان ایرانی در تاسیس بنگاه کارآفرینانه نشان دادند مؤلفه های ترس از ناتوانی در تهیه منابع مالی کافی برای راه اندازی کسب وکار، ترس از شکست مالی، نگرانی از عدم امکان تامین الزامات قانونی، ترس از بدهی و نداشتن تجربه کاری، به ترتیب از مهم ترین مولفه های عوامل ضد انگیزشی دانشجویان و دانش آموختگان جوان در تاسیس بنگاه کسب و کار است. همچنین بر مبنای ضریب همبستگی اسپیرمن، بین چندین عامل از عوامل ضد انگیزشی با متغیر وابسته (تاسیس بنگاه جدید کسب و کار)، در سطح ۹۵ درصد اطمینان، همبستگی معنی دار معکوس وجود دارد.
دموری، نجاتی و شمیم منفرد(۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان شناسایی و رتبه بندی انگیزههای کارآفرینی دختران دانشجو با رویکرد TOPSIS فازی، با بررسی دانشجویان دختر گروه اقتصاد و حساب داری دانشگاه یزد، نشان دادند اصلی ترین انگیزه ی کارآفرینی دختران دانشجو، فراهم سازی شرایط برای زندگی بهتر، و پس از آن مفیدبودن برای جامعه، دست یابی به استقلال، و شناخت و بروز استعداد ها و توانایی های شخصی است.
اصفهانی اصل و مهدی پور(۱۳۸۹) در پژوهش خود تحت عنوان مقایسه سلامت عمومی، منبع کنترل، انگیزه پیشرف و خوداثربخشی در پزشکان زن و مرد نشان دادند، سلامت روان و منبع کنترل در بین پزشکان زن و مرد تفاوت معناداری ندارد اما انگیزه پیشرفت و خوداثربخشی در بین پزشکان زن و مرد تفاوت معنی داری دارد و سطح انگیزه پیشرفت و خوداثربخشی در مردان پزشک به طور مشخصی از زنان پزشک بالاتر بود.
رستگار خالد (۱۳۸۹) در پژوهش خود تحت عنوان تفاوت های جنسیتی در انگیزش پیشرفت
نشان داد میانگین انگیزه ی پیشرفت در بین دختران بالاتر از پسران است، همچنین در هر دو خرده مقیاس انگیزش درونی و بیرونی، میانگین نمره ی دختران بالاتر از پسران است.
خنیفر، ، احمدی آرزم و زمانی فر(۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان کارآفرینی خانگی: انگیزهها و نقش عوامل جمعیت شناختی بر آن نشان دادند که پنج عامل (به ترتیب اهمیت: انگیزه های کارآفرینانه، خانوادگی، کارجویانه، مالی و اعتقادی) در مجموع بیش از ۶۰ درصد این انگیزه ها را تبیین می کند. هم چنین نتایح آزمون مقایسه ی میانگین ها در میان دو جامعه ی مستقل نشان می دهد که بین متغیرهای جنسیت و تاهل با این انگیزه ها رابطه وجود دارد. درحالی که در مورد انگیزه های کارآفرینانه،کارجویانه و اعتقادی هیچ تفاوتی میان زنان و مردان و هم چنین متاهلان و مجردها به دست نیامد. انگیزه های خانوادگی در زنان و متاهلان درمقایسه با مردان و مجردها قوی تر بوده و برعکس انگیزه های مالی درمردان قوی تر از زنان است.
رضوی، فلاح حقیقی، رضوانفر و کلانتری(۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان تحلیل موانع کارآفرینی در دانشکده های کشاورزی ایران (از دیدگاه دانشجویان) نشان دادند که تنها ۶ درصد از دانشجویان در کار مرتبط با رشته تحصیلی مشغول به کار بودند. بر اساس نتایج تحلیل عاملی، ۵ عامل زیربنایی به عنوان مهم ترین موانع کارآفرینی در دانشکده های کشاورزی ایران شناسایی شدند که عبارت بودند از: «موانع آموزشی»، «موانع فردی ـ شخصیتی»، «موانع حمایتی ـ قانونی»، «موانع تسهیلاتی» و «موانع ارتباطی» که در کل ۸۸/۶۴ درصد از واریانس کل را تبیین نمودند.
زارع احتشامی و کدخدایی(۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه بین انگیزه پیشرفت و کارآفرینی در دانشگاه پیام نور نشان دادند انگیزه پیشرفت با کارآفرینی و توسعه آن رابطه دارد و انگیزه پیشرفت قابلیت پیش بینی کارآفرینی دانشجویان را دار می باشد.
آقاجانی و حسین زاده اطاقسرا(۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان مدل علی تعیین اثرات ویژگیهای شخصی بر کارآفرینی نشان دادند که شش عامل روانشناختی مورد مطالعه در قالب یک مدل رگرسیون تحلیل مسیر (مدل معادله ساختاری)، ضمن تبیین کارآفرینی، به صورت مستقیم و غیرمستقیم و تعاملی، بر متغیر مذکور موثرند و از این لحاظ، بیشترین اثرگذاری کلی مربوط به عامل موضع کنترل درونی بوده و عوامل تحمل ابهام، استقلال در کار، نیاز به پیشرفت، انگیزه و مخاطره پذیری، به ترتیب در درجات بعدی اهمیت قرار دارند. در پایان، چگونگی توجه مدیران به این عوامل شخصی به منظور بهبود فرآی
احمدی، باباشاهی و خداشناس(۱۳۹۰) در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه بین عوامل شخصیتی و کارآفرینی نشان دادند که ابعاد و ویژگی های شخصیتی با کارآفرینی همبستگی دارند. عوامل شخصیتی نظیر وظیفه شناسی، برون گرایی و گشودگی رابطه مثبتی با کارآفرینی سازمانی دارند؛ در حالی که بین ابعاد شخصیتی روان رنجوری و سازگاری با کارآفرینی سازمانی رابطه منفی و معناداری وجود دارد.
محبوبی، بنیسی، شیرزاد و کبریا(۱۳۹۱) در پژوهش خود با عنوان تعیین رابطه عزتنفس و خلاقیت با کارآفرینی دانشجویان دانشگاه پیامنور مرکز بوکان نشان دادند تأثیر عزتنفس بر کارآفرینی دانشجویان معنادار است و در زنان و مردان رابطه خلاقیت با کارآفرینی دانشجویان معنیدار بودهاست.
قاسمی افشار(۱۳۹۱) در پژوهشی تحت عنوان تبیین رابطه خلاقیت و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی از دیدگاه کارکنان اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی نشان دادند، بین خلاقیت و کارآفرینی رابطه معنادری وجود دارد و از مؤلفه های آن تنهادو مؤلفه ابتکار و انعطاف پذیری قادر به پیش بینی کارآفرینی کارکنان بودند. همچنین بین انگیزه پیشرفت و کارآفرینی نیز رابطه معناداری وجود داشت و از بین مؤلفه های آن، مؤلفه های سطح آرزوی بالا، انگیزه قوی و آینده نگری قادر به پیش بینی کارآفرینی بودند.
احمدپور داریانی ، صالحی و خسروی(۱۳۹۲) در پژوهشی تحت عنوان بررسی تطبیقی انگیزه پیشرفت در کارآفرینان با غیرکارآفرینان در صنایع شهر تهران نشان دادند، انگیزه ی پیشرفت کارآفرینان (فردی و سازمانی) به صورت معنی داری بیش از گروه غیرکارآفرین است. بررسی سطح تحصیلات سه گروه و نوع شغل پدر (آزاد و یا دولتی) توسط مجذور خی نشان داد که سطح تحصیلات کارآفرینان بالاتر از غیرکارآفرینان است و پدر اغلب کارآفرینان به صورت آزاد- و نه دولتی- شاغل هستند.
ﮐﻮﺷﮑﯽ، ﺳﭙﺎه ﻣﻨﺼﻮر و ﻧﻮﺷﺎد(۱۳۹۲) در پژوهشی تحت عنوان ارﺗﺒﺎط ﻋﺰت ﻧﻔﺲ ﺑﺎ ﻓﺮﺳﻮدﮔﯽ ﺷﻐﻠﯽ ﻣﻌﻠﻤﺎن نشان دادند بین ﻋﺰت ﻧﻔﺲ و ﻓﺮﺳﻮدﮔﯽ ﺷﻐﻠﯽ ﻣﻌﻠﻤﺎن ﻣﺪارس ﻋﺎدی و اﺳﺘﺜﻨﺎﯾﯽ ﺗﻔﺎوت ﻣﻌﻨﺎدار وﺟﻮد ﻧﺪارد. ﺑﯿﻦ ﻋﺰت ﻧﻔﺲ و ﻓﺮﺳﻮدﮔﯽ ﺷﻐﻠﯽ در اﻓﺮاد ﮔﺮوه ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﮐﻞ راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨـﺎدار وﺟـﻮد دارد. ﺑﯿﻦ ﻋﺰت ﻧﻔـﺲ و ﻓﺮﺳـﻮدﮔﯽ ﺷﻐﻠﯽ در ﮔﺮوه ﻣﻌﻠﻤﺎن ﻣﺪارس اﺳﺘﺜﻨﺎﯾﯽ راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎدار وﺟﻮد ﻧﺪارد.ﺑﯿﻦ ﻋﺰت ﻧﻔﺲ در ﻣﻌﻠﻤﺎن ﻣﺪارس ﻋﺎدی و اﺳﺘﺜﻨﺎﯾﯽ ﺗﻔﺎوت ﻣﻌﻨﺎدار وﺟﻮد ﻧﺪارد. ﺑﯿﻦ ﻋـﺰت ﻧﻔـﺲ ﻣﻌﻠﻤـﺎن زن و ﻣـﺮد ﻣـﺪارس اﺳﺘﺜﻨﺎﯾﯽ ﺗﻔﺎوت ﻣﻌﻨﺎدار وﺟﻮد ﻧﺪارد. همچنین ﺑﯿﻦ ﻋﺰت ﻧﻔﺲ ﻣﻌﻠﻤﺎن زن و ﻣﺮد ﻣﺪارس ﻋﺎدی ﺗﻔﺎوت ﻣﻌﻨﺎدار مشاهده نگردید.
پژوهش های انجام شده در خارج کشور
اسمیت و براکر[۱۱۳](۱۹۹۸)در پژوهش خود نشان دادند که انگیزه پیشرفت مدیران رابطه قابل ملاحظه ای با شاخص های رشد سالانه شرکت ها دارد. همچنین نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین انگیزه پیشرفت کارآفرینان و غیر کارآفرینان بود و افراد کارآفرین انگیزه پیشرفت بالاتری را از خود نشان دادند(به نقل از قاسمی افشار،۱۳۹۱).
فینکلمن[۱۱۴](۲۰۰۰) با انجام پژوهشی به این نتیجه رسید که افراد دارای عزت نفس بالا هنگامی که تواناییشان به چالش کشیده می شود، به احتمال بیشتر کار را با موفقیت به انجام می رسانند، تا افرادی که عزت نفس پایینی دارند.
چای کو[۱۱۵](۲۰۰۱) در پژوهشی با عنوان شاخصه های کارآفرینی نشان داد عوامل روان شناختی نیاز به پیشرفت بالا، مرکز کنترل درونی، خطرپذیری، تحمل ابهام، اعتماد به نفس و نوآوری را باتمایلهای کارآفرینانه مرتبط هستند.
جنینگز[۱۱۶](۲۰۰۷)در پژوهش خود تحت عنوان دیدگاه های چندگانه نسبت به کارآفرینی، ویژگیهای شخصیتی همچون نیاز به پیشرفت، مخاطره پذیری، موضع کنترل درونی، استقلال طلبی، تحمل ابهام، عزم و اراده، پشتکار، اتکاء به نفس را جز عواملی مطرح کرد که بین کارآفرینان و غیرکارآفرینان موجبات تفاوت را فراهم می آورد.
والکر، وانگ و ردموند[۱۱۷](۲۰۰۸) در پژوهش خود با عنوان زنان و تعادل در کار خانگی نشان دادند انگیزه ی زنان از کارآفرینی خانگی بیش تر غیرمادی بوده و اغلب به دنبال ایجاد تعادلی میان وظایف و مسؤولیت های خانوادگی و شغلی شان هستند و این انگیزه های غیرمادی در آن ها حتی باعث می شود که به سمت فعالیت ها ی خاصی که به فعالیت های کارکنان یقه صورتی گرایش داشته و تمایل زیادی به توسعه ی کسب و کار از خود نشان نمی دهند.
توماس[۱۱۸] و همکاران (۲۰۰۹) در پژوهش خود با عنوان زنان و کارآفرینی در خانه نشان دادند تمایل به مخاطره جویی یا خطر نیز انگیزه ی اصلی آنها جهت گرایش به سمت خود اشتغالی و کارآفرینی است .
شپارد و بلیتسکی[۱۱۹](۲۰۰۹) در پژوهش خود دریافتند که افراد با انگیزه ی پیشرفت بالا بیش تر برای جمع آوری اطلاعات مربوط به راه های جدید شغلی فعالیت می کنند (به نقل از آقاجانی و اطاقساز،۱۳۸۹).
جمع بندی
کارآفرینی به عنوان یک عامل مهم و کاربردی در راستای ایجاد اشتغال برای خود و سایرین امری مهم و کارا می باشد که در راستای اعتلای سیاست های اقتصادی دولت ها نیز نقش مهمی دارد. در نتیجه باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد و افرادی که تمایل به اجرای طرح های کار آفرینی دارند باید کاملاً با مفهوم آن آشنا باشند. کارآفرینی به نگرشی روشن و پویا نیاز دارد و باید با برنامه ریزی های دقیق مالی و فکری همراه باشد. همانطور که در بالا به آن اشاره شد کارآفرینی عاملی مهم برای ایجاد اشتغال است و با توجه به نتایج پژوهش های مختلف می توان گفت کسانی در این فرایند دخل و تصرف می کنند که دارای هوش نسبتاً فراوان انگیزه پیشرفت، اعتماد به نفس و عزت نفس مطلوبی باشند. چرا که وارد شدن در این امر بدلیل تنش ها و فراز و فرودهای زیاد در وضعیت اقتصادی جوامع امری خطیر می باشد و چنانچه فرد کارآفرین برنامه ایی مدون و مشخص برای انجام فرایندهای مختلف کارآفرینی خود نداشته باشد، براحتی با شکست مواجع می شود. در این میان دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته های مختلف دانشگاهی با توجه به تخصصی که در طول دوره تحصیل کسب می کنند، می توانند یکی از مهمترین قطب های کارآفرینی در جامعه باشند.
آنچنان که نتایج پژوهش هایی همچون شکرکن و همکاران(۱۳۸۸)، سرمدی و همکاران (۱۳۸۸)، انصاری و فکور(۱۳۸۸)، زارع احتشامی و کدخدایی(۱۳۸۹)، محبوبی و همکاران(۱۳۹۱) قاسمی افشار(۱۳۹۱)، اسمیت و براکر (۱۹۹۸)، فینکلمن (۲۰۰۰)، شپارد و بلیتسکی (۲۰۰۹)، و سایرین نشان می دهد، کارآفرینی فرایندی است که فرد باید حداقل هایی همچون هوش مناسب، انگیزه لازم و اعتماد بنفس لازم را داشته باشد تا در صورت ایجاد موانع و مشکلات در مسیر کارآفرینی، بتواند به راحتی چالش ها را پشت سر گذاشته و نیازهای خود همچون انگیزه پیشرفت و عزت نفس ارضا نماید.
در نتیجه می توان گفت ایجاد روحیه کارآفرینی در دانشجویان از اهمیت خاصی برخوردار است و آگاه کردن آنها از فواید و ارزشهای این فعالیت اقتصادی و کار گروهی می تواند گام بزرگی علاوه بر خود دانشجویان و زیر مجموعه آنها برای اعتلای اقتصاد جامعه باشد.
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
روش تحقیق
این پژوهش با توجه به موضوع، هدف، فرضیات و اطلاعات مربوط به آن، از نوع همبستگی[۱۲۰] است
جامعه آماری و روش نمونه گیری
فرم در حال بارگذاری ...