وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تعیین رابطه بین صفات شخصیت و رویکرد یادگیری با سلامت روانی و شادکامی دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات مازندران- قسمت ۲

 
تاریخ: 20-07-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

صفات توانبخشی، صفات خلق و خوی و صفات پویا
صفات توانبخشی به مهارت شخص درکنار آمدن با پیچدگی وضعیت اشاره دارد.به این ترتیب، هوش یک صفت توانش است، صفات خلق و خوی هم به گرایشات سبکی اطلاق می شود، گرایشات مثل تحریک پذیری، هیجان بودن، دمدمی بودن، سهل گری یا گستاخی دائمی.
صفات پویا، انگیزش وعلاقه شخص را در بر می گیرد. برای مثال، شخصی ممکن است جاه طلب یا ورزش دوست باشد(کتل۱۹۶۵،ص۲۸.)
دانلود پروژه
کتل صفات را به دو دسته عام و منحصر به فرد تقسیم کرد: صفات عام به خصوصیات مشترک شمار زیادی از مردم می گویند.مثل، هوش، اعتماد به نفس یا ناتوانی،صفات منحصر به فرد هم مختص به یک شخص خاص هستند، برای مثال، بیل تنها کسی است که دوست دارد اسناد دو شهر را جمع آوری کند.
صفات رو بنایی در برابر صفات زیر بنایی:
این تقسیم بندی صفات از مهمترین تقسیم بندی کتل می باشد. صفات رو بلایی «مجموعه صفاتی است که کما بیش در بسیاری از آدمها و بسیاری از وضعیتها لازم و ملزم یکدیگر هستند(کتل،۱۹۵۰،ص۲۱). این صفات زیر بنایی یک عامل عمیقی است که تفسیر در خوشه صفات روبلایی را کنترل می کند، این دو صفات با روش تحلیل عاملی اندازه گیری می شوند.
صفات زیر بنایی اصلی یا عوامل اولیه:
به نظر کتل، کشف صفات زیر بنایی اصلی یا عوامل اولیه شخصیت را باید با تهیه پرسشنامه خوبی در رابطه با تمام صفات شخصیتی شروع کنیم.کتل کل صفات شخصیتی را عالم شخصیت می نامید و می گفت تنها منبع برای تهیه فهرست صفات، زبان است. کتل می گفت در طول قرون متمادی ،بشر برای هر جنبه از رفتار خود که بر انسانی دیگر تاثیر می گذرد، نماد فعلی –یا صفت پیدا کرده است(کتل ۱۹۵۷،ص۷۱). کتل به کمک همکاران ۱۶ عامل شخصیتی را به عنوان صفات اولیه ،زیر بنای اصلی شناسایی کرد.(کتل۱۹۶۵،ص۶۴).
عامل A : گرمی، کسانی که در عامل A نمره کمی می آورند، آدمهای تودار و محتاطی هستند آنها آنها انزوا را دوست دارند و معمولا به کارهای مکانیکی ، عقلی و هنری می پردازندو اشخاص با نمره بالا در این عامل به مردم خیلی علاقه دارندو خواهان تعاملات صمیمانه هستند.
عاملB : استدلالی بودن، افراد با نمره پایین در این عامل توانایی عقلی کمتر دارندو کسانی نمرات بالایی می گیرند برعکس.
عاملC: ثبات هیجانی، نمرات بالا،احساس می کنند نمی توانند مشکلات زندگی را مهار و اداره کنند، ولی نمرات پاییندر این عوامل به راحتی زندگی را قبول دارند و با مشکلات به خوبی کنار می آیند.
عاملE: سلطه گرایی: نمره کم به معنای همکاری، و کنار آمدن با خواسته های دیگران و این افراد سلطه پذیر هستند نمره بسیار پایین باعث می شود که اشخاص نتوانند مشارکت قوی داشته باشند اما نمرات بالا به معنای سلطه گری می باشد، اهل دستور دادن و در دست گرفتن سررشته کارها هستند. کتل معتقل است نمره مرد ها و پسر ها در این عامل بیشتر از زنان می باشد.
عاملF: نمره زندگی: دلسوزی آدمایی که در این عامل نمره کمی می گیرند از آنها موجودات قابل اتکا و پخته ای می سازد و هرچند مجلس گرادان و چشم و چراغ مهمانی ها نیستند. نمره بالا ویژگی ها همچون با روحیه بالا و حضور در محافل و مجالس رابطه دارد. نمرات خیلی بالا، تکانشی، غیر قابل اتکا و ناپخته اند.
عاملG: رعایت قواعد: این عامل در بسیاری از جهات شبیه مفهوم سوپرایگو در نظریه فروید است (کتل، ۱۹۶۵، ص ۹۴). کسانی که نمره آنان در این عامل پایین است قواعد و ضوابط را رعایت نمی کنند ولی نمرات بالا برعکس.
عاملH: جرائت: نمرات پایین: این افرا از صحبت کردن در مقابل دیگران می ترسند و در موقعیت های دشواری دچار استرس می شوند اما نمرات بالا آغاز یک تمایل اجتماعی است کسانی هم که نمرات خیلی بالا می گیرند کم طاقت یا خود نما و متظاهر هستند تحقیقات سهم وراثت و محیط را در تشکیل این صفت را بررسی کرده اند و میزان وراثتی بودن این صفت حدود ۴۰ درصد دانسته اند (کتل ۱۹۸۲ ص ۳۴۱).
عاملI: حساسیت نمرات پایین، این افراد واقع بین اند ولی نمرات خیلی پایین در وضعیت هایی که توجه به احساسات خیلی مهم است، شکل پیدا می کنند. در مقابل نمرات بالا با دل نازکی، مهذب بودن و همدلی رابطه دارد. نمرات خیلی بالا آن قدر روی احساسات متمرکز می شوند که جنبه های عملی را نادیده می گیرند، نمرات بالا در این عامل با مراقبت بیش از حد از فرزندان و … رابطه دارد (کتنل،۱۹۶۵ ص ۹۸-۹۶).
عاملL: گوش به زنگی. اشخاص نمرات پایین در این عامل رفتار منصفانه دیگران و روابط توام با اعتماد را بدهی می دانند. نمرات خیلی کم: مورد بهره کشی و سوء استفاده دیگران می شوند. نمرات بالا بر عکس.
عاملM: انتزاع گرایی: کسانی که نمرات پایین می گیرند روی داده های مشخص و قابل مشاهده تمرکز می کنند و در پیدا کردن راه حل های عینی و ملموس تجربه دارند. نمرات بالا: بیشتر با تفکر و تجسم و تخیل سرکار دارند و معمولا خلاق هستند.
عاملN: توداری: نمرات پایین در این عامل: به راحتی درباره خودشان حرف می زنند آنها بی ریا و رو راست اند. نمرات بالا: حساب شده و ساستمدارانه رفتار می کنند و انگیزه های دیگران را در نظر دارند.
عاملO: بیمانکی: نمرات پایین به خودشان شک نمی کنند، آنها اعتماد به نفس دارند و آرام اند نمرات بالا، همواره احساس نا امنی می کنند مضطرب هستند.
به ترتیب عامل های دیگر عبارت اند از: a1،a2 ،a3 ،a4
نظریه کتل درباره رشد نا بهنجار
کتل که قبول داشت روان رنجوری و روان پریشی ناشی از تعارضات حل نشده هستند، دنبال فنون کمی بود تا در تشخیص و درمان به درمانگران کمک کنند، او تعابیر فرویدی از تعارض را پذیرفت_ که همانا در نظر گرفتن تعارض به عنوان کشمکش آید، ایگو، سوپرایگو بود_ و سعی کرد « روانکاوی کمی» را مطرح کند (کتل، ۱۹۶۵، ص۲۳۰).
روان رنجوری:
به نظر کتل، روان رنجوری در الگوی رفتاری کسانی است که به دلیل پاره ای از مشکلات هیجانی جهت اخذ کمک به مراکز مشاوره و درمان مراجعه می کنند (کتل ۱۹۶۵ ص ۲۰۹).
از نظر کتل پیشایند روان رنجوری عبارت اند از: داشتن خانواده ای که اختلاف، تربیت، بی حساب و کتاب و محبت نا کافی، فشار برای رعایت معیار های سفت و سخت اخلاقی و بی ثبات هیجانی از مشخصه آن است (کتل۱۹۵۰ ص۴۹۷).
روان رنجور ها بسیار مضطرب هستند ( میر ۱۹۹۳ ص ۹۶) کتل اضطراب آنها را ناشی از چند عامل دانست. گاهی اوقات تنش ارگی شخص ارضا نشده است. کتل که گرایشات فرویدی داشت متوجه شد در جامعه معمولا سائق های ارگی جنسی و پرخاشگری تنبیه می شوند در نتیجه سطح اضطراب بالا می رود ،اضطراب می تواند معلول ضعف ایگو و سوپرایگوی بسیار سرسخت باشد اما کتل می گوید بالا بودن اضطراب تا حدی معلول آمادگی سرشتی شخصی در برابر تهدید باشد.
روان پریشی:
به نظر کتل، روان پریشی در نوعی اختلال روانی است که در آن تمایل شخصی با واقعیت قطعه می شود و چون نمی تواند از خودش و دیگران مراقبت کند باید بستری شود (کتل،۱۹۶۵، ص ۲۷۳).
اختلال عاطفی دو قطبی و اسکنیروفرنی، دو اختلال ارشی هستند (کتل، ۱۹۸۲،ص ۲۸).
ولی محیط هم در آن نقش دارد. محققان به کمک پرس شنامه ۱۶ عامل شخصیتی متوجه شده اند مبتلایان به اسکنیروفرنی، ایگوی ضعیف دارند و بد بین، کمرو، آرام، خود پسند، درون گرا اند. و تحت تاثیر امیال جنسی و پرخاشگرانه ارضا نشده خود هستند (میر، ۱۹۹۳، ص ۴۷_۴۶).
نظریه آیزنک:
آیزنک شخصیت را سازمان کما بیش با ثبات و پایدار منش، خلق و خو، فیزیک می دانست که نحوه سازگاری شخص با محیط را تعیین می کند. منش را هم نظام کما بیش با ثبات و پایدار کردار می دانست. خلق و خو نیز، نظام کما بیش با ثبات و پایدار عاطفه بود. عقل را نیز نظام کما بیش با ثبات و پایدار شناخت می دانست. فیزیک نیز کما بیش با ثبات و پایدار بدنی و غدد درون ریز اعصاب دانست (آیزینک، ۱۹۷۹، ص۲) بنابراین تعریف آیزینک بر صفات تاکید دارد که وقتی با هم جمع بشوند تیپ های شخصیتی را تشکیل می دهد.
تیپ شناسی آیزنک سلسله مراتبی دارد شامل تیپ ها، صفات و عادات می باشد.
آیزنک بر اساس تحلیل های عامل فراوانی که در مورد جمعیت های بزرگ دنیا انجام داد به دو عامل درونگرایی بیرون گرایی و ثبات/ روان رنجور خویی رسید. بعد بر اساس یک رشته تحلیل های آماری دیگر، بعد سومی تحت عنوان کنترل تکانه/ روان پریش خویی را نیز مطرح کرد (آیزنک، ۱۹۸۲، ص ۹).
به نظر آیزنک این سه بعد مهمترین تیپ های شخصیتی را اندازه گیری می کنند و توضیح می دهند.
بیرون گرها آدم های معاشرتی و تکانشی هستند که هیجان را دوست دارند و به واقعیت بیرونی متمایل می باشند. درون گرها آدمای ساکت و درون گری هستند که به واقعیت درونی تمایل دارند و زندگی منظم و با حساب و کتاب را ترجیح می دهند.
به نظر آیزنک، روان رنجورها ثبات هیجانی ندارند برخی از آنها بی دلیل از برخی چیزها، مکان ها، آدم ها، حیوانات، فضاها یا از ارتفاع می ترسند (آیزنک، ۱۹۶۵،ص ۹۷). برخی دیگر نیز وسواس های فکری یا اعمال اجباری دارند و اضطراب بیش از حد در آنها وجود دارد (آیزنک،۱۹۶۵، ص ۹۸-۹۷).
روان پریش ها: به طور کلی از لحاظ شدت اختلال یا روان رنجور ها فرق دارند روان پریش ها که شدید ترین نوع آسیب روانی را دارند نسبت به دیگران بی تفاوت هستند و خصمانه، ظالمانه و غیر انسانی رفتار می کنند، آنها دوست دارند دیگران را فریب دهند و ناراحت کنند آنها دچار اسکیزوفرنی هم می شوند.
خصوصیات انسان های خود شکوفا از دید مزلو
مزلو برای شناسایی خصوصیات انسان های خود شکوفا بهترین مصادیق انسانیت را در میان دوستان و شخصیت های تاریخی برگزید از جمله: آبراهم لینکن: آدم های خود شکوفا درک بهتری از واقعیت دارند، آنها بیش از آدم های غیر شکوفا به حقایق پی می برند، عدم صداقت و دروغ را در دیگران کشف می کنند و در قضاوت هایشان کمتر به دام افکار قالبی و پیش داوری می افتند (مزلو، ۱۹۷۰ ص ۱۵۴_۱۵۳). این انسان ها بیش از گروه مقابل، خود، دیگران و طبیعت را می پذیرند. آنها متوجه ضعف ها و کاستی های خود شان و دیگران هستند ولی از این بابت خیلی احساس گناه و اضطراب نمی کنند و طبیعت را همان گونه می پذیرند، این ضعف ها و کاستی ها را نیز صادقانه می پذیرند. این افراد پر اشتباه تراند از این بابت خجالت نمی کشند و معذرت نمی خواهند (مزلو ۱۹۷۰ ص ۱۵۶).
آنها خوب می خوابند و از ارتباط جنسی لذت می برند. این انسان از امور زیست شناختی خود مثل ادرار، قاعدگی … خجالت نمی کشند و آنها را به عنوان جزئی از واقعیت قبول دارند (مزلو، ۱۹۷۰، ص ۱۵۶).
به نظر مزلو، انسان های خود شکوفا شخصیت دموکراتی دارند آنها در مقایسه با انسان های غیر خود شکوفا کمتر به نژاد، اعتقادات، دین، تحصیلات توجه می کنند. خلاصه مثل سایر انسان ها رفتار های آزارنده و بدوی انجام می دهند.
نظریه راجرز (شخص تمام و کمال)
اگر آدم ها بتوانند از فرایند ارزش گذاری ارکانیسمی به طور کامل استفاده کنند، کمال و حرکت به سوی تحقیق ظرفیت های بالقوه را تجربه خواهند کرد. طبق اصطلاحات راجرز چنین آرم هایی می روند که اشخاص تمام و کمال شوند. خصوصیات اشخاص تمام و کمال به شرح زیر است:
۱- به استقبال تجربه می روند ۲- زندگی وجودی دارند ۳- به ارگانیسم خود اعتماد می کنند ۴- خلاق هستند ۵- نسبت به دیگران زندگی غنی تری دارند.
راجرز این افراد را اشخاص در حال ظهور نیز نامید. آن دسته از مدیران اجرایی شرکت ها که رقابت های کمر شکن را به نفع یک زندگی ساده تر کنار می گذارند، جوانانی که با بسیاری از ارزش های فرهنگی در می افتند و فرهنگ دیگری را می سازند، روحانیون که جزم اندیشی ها را کنار می گذارند زندگی مثبت تر و جسورانه تری داشته باشند همگی از مصادیق اشخاص در حال ظهور هستند (راجرز، ۱۹۷۷، ص ۲۶۴).
راجرز این خصوصیات را برای آنها برشمرد:
۱- صادق و گشاده خاطر هستند. ۲- در فکر آسایش و پاداش های مادی نیستند. ۳- دلسوز هستند ۴- به علوم شناختی و فن آوری که از علم برای بهره کشی از طبیعت و مردم و آسیب رساندن به آنها استفاده می کنند، بی اعتماد هستند. ۵- به تجربه خود اعتماد دارند و نسبت به اقتدار بیرونی به شدت بی اعتماد هستد.
فنیچ وگرازیانو(۲۰۰۱،ص۵۵-۲۷) در بررسی افسردگی به این نتیجه رسیدند که ویژگیهای خاق و خویی عصبانیت و ترس، مبنای ایجاد خصوصیات شخصیتی روان رنجور (یعنی عصبانیت، بد اخلاقی و دمدمی بودن) می شود و خصوصیات شخصیتی روان رنجورانه متقبالامقدار حمایت اجتماعی دریافتی از دیگران را کم می کند. چه کسی یک آدم عصبانی و ب اخلاق را دوست دارد؟ کم شدن حمایت اجتماعی هم به افسردگی منتهی می شود، آنها همچنین فهمیدند کسانی که ترس و عصبانیت کمتری داشتند صفت شخصیتی دوست داشتنی بودن(یا دلنشینی و جذابیت) را داشته باشندواین صفت با مقدار حمایت اجتماعی دریافتی هنگام فشار روانی همبستگی مثبت دارد.حمایتی که در نهایت به کم شدن افسردگی منتهی می شود.اگرچه این قضیه به قدر کافی پیچیده است ولی معمولاچند ژن، چون هورمون،چند خصوصیت شخصیتی و چند عامل محیطی به طور همزمان در بروز یک رفتار دخالت دارند. پس روشن است که با یک ژن خاص نمی توان رفتار را به طور کامل توضیح بدهیم (بکورث و آلپر،۲۰۰۲ص۳۱۸-۳۱۷) .
وراثت رفتاری علاوه بر وراثت کمی، وراثت مولکولی رانیز در برمی گیرد، دانشمندان این حوزه، تاثیر ژن ها بر رفتار نشان می دهند. ژن هابه طور مستقیم رفتار را کنترل نمی کنند،بلکه تنوع DNA باعث ایجاد تنوع در دستگاه های فیزیولوژیک می شود و تنوع این دستگاه ها متقابلا بر کار شخصیت و رفتار تاثیر می گذارد(پلومین، دی فرایز، مک کلیرن و راتر، ۱۹۹۷، ص۴۴).
نظریه تکاملی:
یکی از پیامد های افزایش علاقه مندی به سهم عوامل ژنتیکی در شخصیت، صورت بندی های مختلف نظریه تکاملی بوده است (بوس، ۱۹۹۹، کاپورائل،۲۰۰۱). نظریه تکاملی می گوید انسان ها جزء پستانداران خصوصا نخستی ها هستند و از لحاظ زیست شناختی به دو گروه اصلی میمون های انسان نمنا (یعنی اورانگوتان ها، گوریل ها و شامپانزده ها) شباهت دارند.


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی نقش سدیم هیدروژن سولفات تثبیت شده روی نان سیلیکا جهت تهیه برخی- قسمت ۴داوری در تجارت الکترونیک در ایران و حقوق بین الملل- قسمت ۵ »
 
مداحی های محرم