وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تعیین رابطه بین ریسک سیستماتیک شرکت، عملکرد، نوسانات سرمایه و کارایی بازار سهام شرکت‌ها در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۲

روش تحقیق از جهت طرح تحقیق: نهایتاً با عنایت به اینکه داده‌های اصلی تحقیق در کار میدانی بر مبنای عملکرد گذشته و داده‌های تاریخی مندرج در صورت‌های مالی به دست خواهد آمد، بنابراین تحقیق فوق از جهت طرح تحقیق، پس رویدادی است.
دانلود پایان نامه
قلمرو پژوهش
هر پژوهش باید دامنه مشخص و تعریف‌شده‌ای داشته باشد تا پژوهشگر در تمامی مراحل احاطه کافی بر کار خود داشته باشد و بتواند پیامدهای حاصل از نمونه را به جامعه آماری تعمیم دهد. قلمرو این پژوهش ازلحاظ موضوعی، زمانی و مکانی به شرح زیر می‌باشد:
قلمرو موضوعی
قلمرو موضوعی پژوهش تعیین رابطه بین ریسک سیستماتیک شرکت، عملکرد، نوسانات سرمایه و کارایی بازار سهام شرکت‌ها در بورس اوراق بهادار تهران می‌باشد.
قلمرو مکانی
حیطه مکانی اجرای تحقیق و به تعبیری افراد جامعه آماری موردمطالعه در این تحقیق عبارت از شرکت‌های منتخب پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران با ویژگی‌هایی چون ختم دوره مالی به ۲۹/۱۲، عدم تعلق به مجموعه شرکت‌های واسطه‌گری مالی یا سرمایه‌گذاری، نداشتن بیش از سه ماه توقف معاملاتی و در اختیار بودن صورت‌های مالی در بازه زمانی موردمطالعه، به عضویت بورس درآمدن پیش از بازه زمانی موردمطالعه و عدم خروج از بورس طی این تازه زمانی است که در فصل سوم این گزارش تحقیقی به‌عنوان جامعه آماری تعریف‌شده است.
قلمرو زمانی
قلمرو زمانی تحقیق حاضر بر مبنای بازه زمانی داده‌های موردمطالعه عبارت از بازه زمانی ۵ ساله مربوط به سال‌های عملکردی مالی ۱۳۸۸ الی ۱۳۹۲ بوده است.
تعریف واژه‌ها و اصطلاحات تحقیق
ریسک شرکت:برابر است با تفاوت نرخ بازده مورد انتظار شرکت و نرخ بازده واقعی با در نظر گرفتن نرخ بی‌خطر بازده به‌اضافه صرف ریسک.
نوسانات سرمایه:نوسان سرمایه عبارت است از تفاوت نرخ رشد دارایی‌ها از نرخ رشد فروش شرکت‌ها.
کارایی بازار سهام:کارایی بازار سهام شرکت از طریق نرخ رشد بازدهی بازار سهام قابل‌محاسبه می‌باشد که بازدهی بازار سهام نیز عبارت است از بازده تخمینی یک سهام که سرمایه‌گذاران انتظار دارند در یک دوره آینده به دست آورند (آقشن و همکاران، ۲۰۰۹).
ساختار تحقیق
گزارش تحقیق حاضر طی ۵ فصل به ترتیب زیر ارائه‌شده است.
فصل اول: در این کلیات تحقیق ارائه مشتمل بر تشریح و بیان موضوع، اهداف و سؤالات تحقیق، روش کلی تحقیق، قلمرو تحقیق، تعاریف عملیاتی واژه‌ها مورداشاره قرار گرفته است.
فصل دوم: در این فصل ادبیات و پیشینه موردبررسی قرارگرفته است. در این فصل پس از ارائه مبانی نظری موضوع تحقیق، تحقیقات مختلفی که در رابطه با ابعاد مختلف موضوع پژوهش انجام‌گرفته، بررسی شده است.
فصل سوم: در این فصل به شرح جزییات اجرایی روش تحقیق اختصاص‌یافته است. در این فصل به ترتیب روش کلی تحقیق، جامعه آماری، نمونه آماری، ابزار و روش‌های گردآوری و تحلیل داده‌ها موردبحث قرارگرفته است.
فصل چهارم: در این فصل نسبت به توصیف نمونه آماری، توصیف یافته‌ها، تحلیل پیش‌فرض‌ها و نهایتاً تجزیه‌وتحلیل روابط بین متغیرها در راستای فراهم آوردن یافته‌های موردنیاز برای استنتاج در فرضیات تحقیق اقدام شده است..
فصل پنجم: در این فصل به ترتیب یافته‌های تحقیق، خلاصه یافته‌ها، نتیجه‌گیری، پیشنهادها و نهایتاً محدودیت‌های تحقیق تشریح گردیده‌اند.
علاوه بر فصول اصلی تحقیق مبتنی بر ساختار فوق‌الذکر، در انتهای این گزارش، پیوست‌ها، منابع و مأخذ مورداستفاده در این تحقیق جهت تدوین ادبیات تحقیق آورده شده است.
فصل دوم:
ادبیات و پیشینه تحقیق

مقدمه
دراین فصل ابتدا در چهار گفتار ، درباره متغیر وابسته و متغیرهای مستقل و مبانی نظری تحقیق بحث شده، سپس در دو بخش پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی بیان گردیده و در نهایت نسبت به جمع بندی ادبیات تحقیق اقدام شده است.
گفتار اول: ریسک سیستماتیک
تعریف ریسک
مفهوم ریسک در بازار مالی نقش کلیدی را بازی می‌کند، بنابراین باید آن را شناخت و اندازه ­گیری کرد و برنامه‌ای در نظر گرفت که بتواند ریسک‌های غیرضروری را از بین برده، ریسک‌های همراه با فرصت را مدیریت کند. ضمناً، یادآوری این نکته نیز ضروری است که ریسک لزوماً پدیده­ای منفی نیست، بلکه به همراه هر فرصتی، ریسک نیز وجود دارد و اصولاً نمی‌توان کلیه ریسک‌ها را از بین برد، چراکه کلیه فرصت‌ها نیز بدین‌صورت از بین می‌روند. به همین علت رشته علمی - حرفه‌ای مهندسی مالی با مدیریت ریسک و خلق فرصت‌ها، راه‌ حل ‌های بدیهی را ارائه می‌دهد و صاحبان صنعت را با شرایطی مطمئن‌تر مواجه می‌سازد تا در کنار آن بتوانند فعالیت‌های سرمایه‌گذاری خود را به‌طور بهینه به انجام رسانند.
تاکنون معیارهای مختلفی برای تعیین ریسک توسط صاحب‌نظران معرفی‌شده‌اند که هر یک به جنبه‌ای از بحث عدم اطمینان اشاره داشته و بعضاً مکمل یکدیگر نیز بوده‌اند. شاخص اندازه‌گیری ریسک، اولین بار از طریق مطالعات شاخص‌های پراکندگی آماری محاسبه گردیدند و از آن به بعد روش‌های جدیدتری ازجمله «ریسک نامطلوب»[۱]، استفاده از «دیدش»[۲] و درنهایت «ارزش در معرض ریسک و خطر»[۳] معرفی گردیدند که همگی از روش‌های آماری استفاده می‌کنند. در سال ۱۹۵۲، هری مارکویتز با ارائه مدلی کمی به اندازه‌گیری ریسک پرداخت و با معرفی مدل مبتنی بر ریسک و بازده و ارائه «خط مجموعه کارا»[۴] برای اولین بار مقوله ریسک را در کنار بازده به‌عنوان متغیری دیگر جهت انتخاب دارایی برای سرمایه‌گذاری قرار داد. وی برای این کار، انحراف معیار را به‌عنوان شاخص پراکندگی، معیار عددی ریسک خواند. شاگرد او ویلیام شارپ، شاخص بتا (ضریب حساسیت) را برای تغییرات نسبی ارزش یک سهم در قبال تغییر ارزش بازار با معرفی «خط مشخصات»[۵] ارائه کرد و با معرفی مدل قیمت‌گذاری دارایی سرمایه‌ای[۶]، مدیریت علمی پرتفوی را پایه‌گذاری کرد. مک کالی، معیار «دیرش» را به‌عنوان ملاک اندازه‌گیری ریسک اوراق بهادار با درآمد ثابت معرفی کرد و بر اساس آن مدیریت دارایی‌ها و بدهی‌ها و طراحی استراتژی‌های مدیریت ریسک ازجمله تطابق دیرش و مصون‌سازی ارائه گردید. ادامه کارهای مک کالی، به رابطه غیرخطی ارزش اوراق بهادار با درآمد ثابت و نرخ سود بازار منتهی شد و معیار تحدب به‌عنوان شاخص دقیق‌تر برای محاسبه ریسک این اوراق معرفی گردید.
بعد از دهه ۱۹۷۰ و افزایش روزافزون ریسک‌ها در جنبه‌های مختلف تصمیمات مالی، توجه مدیران بیش‌ازپیش به عامل ریسک جلب شد و در حقیقت کنترل معیار ریسک به‌عنوان عاملی برای ایجاد ارزش بیشتر موردتوجه قرار گرفت و حتی نرخ‌های بازدهی تعدیل‌شده بر اساس ریسک، ملاک ارزیابی‌ها قرار گرفت. همزمان با پیدایش ابررایانه‌ها که قدرت محاسباتی بالایی داشتند، برخی نظریات قدیمی که به علت زمان‌بر بودن و پیچیدگی‌های محاسباتی کنار گذاشته‌شده بودند، مجدداً مطرح گردیدند، ازجمله ریسک نامطلوب که ابتدا توسط متقدمین مطرح گردیده بود در سال ۱۹۹۶ مجدداً در بین محققین مالی جانی دوباره یافت و تحقیقات متعددی نیز انجام گرفت که چالش‌های آن نیز هنوز ادامه دارد.
همزمان در سال ۱۹۹۶ وترستون[۷]، مدیر مؤسسه جی. پی. مورگان[۸]، مدل ارزش در معرض ریسک را معرفی کرد. این معیار که تمامی انواع ریسک را در یک عدد خلاصه می‌کرد و مقداری از سرمایه یک مؤسسه را که در معرض زیان قرار می‌گرفت تعیین می‌نمود، برای استفاده‌ کنندگان بسیار جذاب به نظر آمد و هرروز به کاربردهای آن و روش‌های محاسباتی و دقیق کردن عدد نهایی از طرق مختلف خصوصاً فرآیندهای تصادفی و شبیه‌سازی افزوده گردید (بنتیس،۱۹۹۸، ۱۲۵)[۹].
با توجه به تاریخچه تاریخ‌ها و تلاش‌ها در جهت اندازه‌گیری ریسک و پیشرفت‌هایی که هر دوره به وقوع پیوسته است، می‌توان طبقه‌بندی زیر را در مورد معیارهای اندازه‌گیری ریسک ارائه داد (همان منبع، ۱۲۶).
الف) حساسیت[۱۰]: تغییر یک متغیر وابسته براثر تغییر یک متغیر مستقل، مثل تغییرات قیمت در قبال تغییر یک واحد نرخ سود، دیرش و ضریب حساسیت (بتا)، هر دو از این طبقه می‌باشند.
ب) نوسان[۱۱]: عبارت است از نوسان یک متغیر در اطراف میانگین و یا یک پارامتر تصادفی دیگر، مثل: واریانس و انحراف معیار.
ج) معیارهای ریسک نامطلوب: این معیارها برعکس معیارهای نوسان، تنها بر بخش مخرب ریسک تمرکز دارند و در حقیقت نوسانات زیر سطح میانگین و یا متغیر هدف را موردمحاسبه قرار می‌دهند. معیار نیم واریانس و نیم انحراف معیار برای محاسبه ریسک نامطلوب `و معیار ارزش در معرض ریسک (خطر) ازاین‌دست می‌باشند.
انواع ریسک: نگرش نظریه نوین پرتفوی[۱۲] (ریسک‌های سیستماتیک و غیر سیستماتیک)
نگرش قبلی پیرامون ریسک را معمولاً «نگرش بنیادی» می‌نامند، زیرا عوامل ذاتی مؤثر بر تغییرپذیری (انحراف معیار) بازدهی اوراق بهادار را در طول زمان نشان می‌دهد.
نگرش دیگر نیز برای ریسک از مفاهیم نظریه پرتفوی، مدل تک عاملی و مدل قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای[۱۳]، توسط مارکویتز، شارپ و سایر محققان استخراج‌شده است. این نظریه‌ها به‌تفصیل در قسمت‌های بعدی همین فصل موردبحث قرار خواهد گرفت. بر اساس نگرش نظریه نوین (مدرن) پرتفوی، کل ریسک به دو نوع: ریسک قابل‌کنترل (ریسک غیر سیستماتیک)[۱۴] و ریسک غیرقابل‌کنترل (ریسک سیستماتیک)[۱۵]، تقسیم‌بندی می‌شود. همچنین در صورت ایجاد پرتفوی متنوع از سهام منتخب بازار ریسک غیر سیستماتیک قابلیت به حداقل رسیدن پیدا می‌کند. ریسک سیستماتیک که زائیده تغییرات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و محیطی بازار سرمایه است، غیرقابل‌کنترل بود. برای سهام مختلف روندی تقریباً یکسان دارد. شواهد تجربی این ادعا، روند مشابه قیمت شاخص‌های مختلف در طول زمان است.
ریسک غیر سیستماتیک + ریسک سیستماتیک = ریسک کل
تورم، بیکاری، تحولات اقتصادی و سیاسی، تغییرات مالیاتی و … از مواردی هستند که در ایجاد ریسک سیستماتیک نقش دارند. ساختار هزینه‌های شرکت، نوع مدیریت شرکت، ساختار هزینه‌های شرکت و … می‌شود که در نمودار زیر نشان داده‌شده است.
نمودار (۲-۲): ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک
(منبع: جهانخانی و پارسائیان،۱۳۷۵، ۱۱۹)
سرمایه‌گذاران می‌توانند با تشکیل یک پرتفوی متنوع، قسمتی از ریسک کل را کاهش دهند. هر چه تعداد اوراق بهادار موجود در پرتفوی بیشتر شود، عناصر خاص شرکتی میل به حذف شدن خواهند داشت و ریسک غیر سیستماتیک کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود و ریسک کل پرتفوی به ریسک سیستماتیک نزدیک‌تر می‌شود؛ بنابراین ایجاد تنوع در اوراق بهادار، نمی‌تواند باعث کاهش ریسک سیستماتیک شود و به‌عبارت‌دیگر کل ریسک پرتفوی، نمی‌تواند بیشتر از کل ریسک پرتفوی بازار کاهش یابد. با تنوع بخشیدن به دارایی‌ها (خرید اوراق بهادار گوناگون) می‌تواند ریسک منحصربه‌فرد و یا غیر سیستماتیک سهام عادی را از بین برد.
گفتار دوم: عملکرد
شاخص‌های عملکرد مالی
بحث ارزیابی عملکرد[۱۶] شرکت از دیرباز به‌عنوان یک‌ساله سهم مطرح بوده است و مباحث متعددی در حسـابداری و مدیریت به بحث عملکرد شرکت‌ها اختصاص‌یافته و بیشترین نوشته‌های تئوریک در این زمینه است که کدام‌یک از معــیارهای ارزیــابی عملــکرد شرکت‌ها از اعتبــار بیشتری برخوردار است. برخی معتقدند یک شاخص ایده آل برای سنجش عملکرد شرکت‌ها وجود ندارد. برای اندازه‌گیری و سنجش عملکرد و تعیین ارزش شرکت روش‌های مختلفی وجود دارد که هرکدام دارای معایب اساسی بوده چنانچه این روش‌ها به‌عنوان معیاری برای اندازه‌گیری عملکرد و تعیین ارزش شرکت در نظر گرفته شود قطعاً منجر به تعیین ارزش واقعی شرکت نخواهد شد. حال‌آنکه ارزیابی عملکرد شرکت یک ضرورت است و برای انجام آن باید از معیــارهای پذیرفته‌شده‌ای استفاده شود که تا حد امکــان، جنبه‌های متفاوت ازلحاظ محدودیت در فعالیت‌ها و امکان بهره‌مندی از امکانات را موردتوجه قرار دهد. در یک تقسیم‌بندی کلی معیارهای سنجش و عملکرد را می‌توان به دو گروه معیارهای مالی و غیرمالی تقسیم کرد. معیار غیرمالی شامل معیارهای تولیدی، بازاریابی، اداری و معیارهای اجتماعی است و نسبت‌های مالی ازجمله تکنیک‌هایی است که به‌عنوان معیار مالی پیشنهادشده است. برخی از پژوهشگران امور مالی پیشنهاد نموده‌اند که باید از شاخص ترکیبی (مالی و غیرمالی) استفاده شود. بااین‌حال این معیارها هم نمودار است زیرا تعیین نوع معیارها، نوع همبستگی بین آن‌ ها و نیز تعیین ارزش و وزن هر یک از آن‌ ها درمجموع معیارها، کار ساده‌ای نیست توجه به این موضوع که ارزیابی عملکرد از چه دیدگاهی و چه منظوری می‌باشد، ضروری است. (نمازی و ابراهیمی،۱۳۸۸).
اشخاص و گروهای مختلفی به ارزیابی عملکرد شرکت‌ها پرداخته و از نتایج آن در تصمیم‌گیری‌های خود استفاده می‌کنند به نظر یوجی ایجیری ، معیارهای موردنظر هرکدام از افراد ذینفع ممکن است منطبق و همسو با سایر ذینفعان نباشد. در این تحقیق تمرکز اصلی بر دیدگاه سرمایه‌گذاران و ارزیابی آن‌ ها از عملکرد شرکت است. برای محاسبه عملکرد مالی شرکت‌ها در این تحقیق از هشت شاخص مالی در پنج گروه به‌عنوان نماینده اندازه‌گیری‌ها برای عملکرد مالی شرکت‌ها انتخاب‌شده است.
جدول (۲-۱): شاخص‌ها و گروهای سنجش عملکرد مالی شرکت‌ها

ردیف

موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران و تأثیر آن بر امنیت ملی- قسمت ۵

و به تعبیر سریع القلم ما ایرانیان در منطقه‌ای زندگی می‌کنیم که به لحاظ اقتصادی و سیاسی تحت الشعاع سیاست خارجی و سیاست اقتصادی آمریکا‌ست. می‌توانیم بگویم بازیگر عمده در این منطقه آمریکا و بازیگر دوم انگلستان است و تا اندازهای فرانسه، دیگران هم تحت الشعاع آمریکا هستند. بنابراین، اگر بگوییم غرب برای ما چه جایگاهای باز کرده و چه تعریفی از ما به عنوان ایران دارد، باید ببینیم آمریکا چگونه به ایران نگاه می‌کند؟ من فکر می‌کنم عمده نگاه آمریکا به ایران، در حوزه انرژی است، نزدیک به هشتاد درصد از منابع نفت و گاز در مناطق شمالی و جنوبی ایران قرار دارد. در نتیجه امنیت انرژی، تحت الشعاع رفتار ایران است. مدار دوم نگاه به ایران‌، نگاهی است که ایران چه نقشی می‌تواند در حفظ امنیت منطقه‌ا‌ی و حفظ ثبات سیاسی در منطقه ایفا کند؟( سریع القلم ، ۱۳۸۰: ۲۷۱).
پایان نامه - مقاله - پروژه
بنابراین در دوره حاکمیت گفتمان ژئواستراتژیک متأثر از نظریات قدرت دریائی ماهان، هارتلند مکیندر و مهمتر از آن ریملند اسپایکمن و کمربندهای شکننده(کوهن )، جایگاه جغرافیائی ایران به دلیل ارتباط و اتصال با دریای آزاد و در اختیار داشتن تنگه استراتژیک هرمز، اتصال با سرزمینی قلب از طریق مرزهای شمالی و قرار گرفتن بین دو قدرت بحری و بری و به بیان دیگر در موقعیت ریملند نظریات ژئوپولیتیکی در استراتژی جهانی از اهمیّت و جایگاه بالائی برخوردار بود.
۲- موقعیت ژئواکونومیک ایران
با تحولات صورت گرفته در رویکرد‌های ژئوپلیتیکی و اهمیت یافتن منابع و گاز در معادلات جهانی، ایران در کانون منطقه‌ای قرار گرفته است که در تولید و انتقال نفت و گاز جهانی نقشی حیاتی ایفا می‌کند. به طوری که از نظر کارکرد بسان قلب جهان عمل می‌کند. ایران علاوه بر اعتبار ژئوپلتیکی دارای ارزش و قابلیت‌های منحصر بفردی در زمینه ژئواکونومیکی که از مفاهیم اصلی قرن بیست ویکم می‌باشد نیز بر خوردار است. از جمله این قابلیت‌ها می‌توان به قرار گرفتن ایران در کنار خلیج فارس، که هارتلند انرژی فسیلی جهان است اشاره نمود. در شمال نیز دریای خزر وجود دارد که اولویّت دوم انرژی جهان به شمار می‌رود. از این رو، پیوند ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران در دریای خزر و آسیای مرکزی با موقعیت آن در خلیج فارس که کنترل بیش از نیمی از این منطقه را در دست دارد، عامل بزرگی است که منابع و نقش آفرینی ایران را در آسیا و اروپا گسترش می‌دهد و هرگونه تلاش کشورهای دیگر برای نادیده گرفتن این مقام ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران و اعمال فشار بر این کشور در خلیج فارس و اخیراً در حوزه خزر موجب واکنش منفی دیگر کشورها روبه رو رشد خواهد شد(مختارهشی و نصرتی، ۱۳۹۸: ۱۰۰). بنابر‌این می‌توان گفت با پایان جنگ سرد دگرگونی چشمگیری در قلمرو ژئوپولیتیک ایجاد شد و ماهیت قدرت در مسیر چیرگی عوامل اقتصادی حرکت می‌کند. متناسب با این مسئله روز به رو بر موقعیت ژئواکونومیکی سرزمینی ایران افزوده می‌شود. چرا که قرار گرفتن در قلب منطقه خاورمیانه، برخورداری از تمام ساحل شمالی خلیج فارس و بخش قابل ملاحظه‌ای از دریای عمان در جنوب و تمام ساحل جنوبی دریای مازندران در شمال، قرار گرفتن در مجاورت روسیه، آسیای مرکزی قفقاز، شبه قاره هند، دنیای عرب ….و اروپای و همسایگی با ۱۵کشور(یک سوم آنها محسور در خشکی هستند) واقعیت ارزشمند امّا بلقوه‌ای است که می‌تواند ظرفیت متنوع و گسترده جدید را برای تجارت، صنعت، اقتصاد، خدمات و …افزایش درآمد ملی و در نتیجه تأمین منافع ملّی گردد. بر همیّن اساس توجه به هر دو منطقه حوزه خزر و خلیج فارس از اهمیت استراتژیک برخوردار است. و ایران به اعتبار موقعیت عالی از اهمیّت ژئواستراتژیک بر خوردار است، و به اعتیار همین موقعیت تنها کشوری است که می‌تواند به مکمل بودن این دو حوزه بی‌اندیشد و بیش از هر کشوری دیگری برای شناخت و شکار فرصت‌ها طلایی و رفع تهدیدات محتمل برنامه ریزی و تلاش کند. بنابر‌این« موقعیت گذرگاهی ایران به سبب نقش پر اهمیت که در مبادلات منطقه‌ای ایفا می‌کند و هم ‌چنین اثرات عمیقی که بر تحولات سیاسی ـ اقتصادی حوزه‌های و سیعی هم‌چون آسیای مرکزی، شبه قاره و اقیانوس هند، بین‌النهرین و آناتولی وارد می‌کند، تبدیل به یک موقعیت حساس ژئوپلیتیکی گردیده است» از این رو، ایران در ژئوپلیتیک انرژی جهانی از دو جهت در کانون توجه و مرکز تعاملات بین‌المللی قرار دارد. که در زیر به آنها خواهیم پرداخت.
۲-۱ قرار گرفتن در کانون بیضی انرژی
جفری کمپ، متأثر از نظریه هارتلند مکیندر، از بیضی انرژی جهانی یا ژئوپلیتیک یاد می‌کند. همچنان که در نقشه ملاحضه می‌شود،
ایران در مرکز بیضی انرژی استراتژیک انرژی( نفت و گاز) قرار دارد. مضافاً اینکه این سرزمین قلب، محل اتصال قاره‌ها آسیا، اروپا و آفریقا نیز می‌باشد. به عبارتی از نظر جغرافیایی نیز می‌توان آن را منطقه‌ی مرکزی و کانونی برای خشکی‌ها به حساب آورد. طبق بر‌آورد‌ها، اقتصاد جهانی تا آینده قابل پیش‌بینی همچنان به انرژی نفت وابسته خواهد ماند. این در حالی است که میزان تقاضای جهانی برای نفت از سال ۲۰۱۰ تا سال ۲۰۲۵ سالانه ۹/۱ درصد افزایش خواهد یافت که بیشترین رشد طی این دوره به ترتیب مربوط به کشور چین، هند، روسیه، آمریکای شمالی و کشورهای اروپایی و پاسیفیک خواهد بود. اما همچنان کشورهای آمریکای شمالی، بیشترین میزان تقاضای جهانی انرژی را به خود اختصاص خواهند داد به طوری که در سال ۲۰۳۰، تقاضای این کشورها حدود ۶/۳۰ میلیون بشکه در روز خواهد بود که رقمی حدود ۲۷ درصد تقاضای جهانی نفت می‌باشد. این در حالی است که ایران به عنوان یکی از مهمترین تولید کنندگان انرژی در جهان و در سطوح امنیت جهانی نقش تعیین کننده‌ای بر عهده دارد و با داشتن ۶/۱۳۷ میلیارد بشکه نفت، ۹/۱۰ درصد از ذخایر جهانی نفت را به خود اختصاص داده است(کمپ، و هاروی ۱۳۸۴: ۳)
در واقع ایران با داشتن ۲۷ تریلیون متر مکعب ذخایر قابل ‏استحصال گاز طبیعی که حدود ۳/۱۵ درصد کل ذخایر گاز طبیعی جهان را تشکیل می‏دهد، پس از روسیه دومین‏ کشور دارنده ذخایر این حامل انرژی است. با اینکه موقعیت جغرافیایی مهم‏ترین‏ منابع گاز کشور و میزان ذخایر آنها، امکانات مناسبی را برای صدور گاز به بازارهای‏ منطقه، بخصوص بازارهای آسیا مانند هند، چین، پاکستان و ترکیه فراهم ساخته، اما سهم ایران در صادرات گاز طبیعی بسیار ناچیز است. که وجود یکسری موانع سیاسی‏ را در ذهن خاطرنشان می‏سازد. ازاین‏رو ایران باید ضمن برطرف‏سازی این موانع با انتخاب راهبردهای مناسب و بررسی همه‏جانبه وضعیت بازار و عملکرد رقبا، وارد صحنه شده و به گونه‏ای عمل کند که هم بتواند سهمی از بازار به دست آورد و هم‏ منافع ملی خود را به حداکثر برساند. سرمایه‏گذاری کم در تأسیسات پارس جنوبی ‏ و برداشت کمتر از میدان مشترک گازی ایران و قطر شاید یکی از اصلی‏ترین دلایل‏ عدم ورود ایران به عرصه جهانی گاز باشد که البته از جمله دلایل دیگر می‏توان به‏ تحریم ایران در سال ۹۶-۱۹۹۵ و ریسک بالای سیاسی ایران، محدودیت‏های برداشت‏ و انتقال و عدم یکپارچگی بین شرکت‏ها، همچنین بازاریابی ضعیف اشاره کرد که‏ مهمترین موانع ورود ایران به بازارهای جهانی گاز محسوب می‏شوند.(منصوره،۱۳۸۶: ۸۳- ۸۴). بیشتر منابع گازی این کشور در نواحی جنوب یا به عبارت دیگر در کرانه خلیج فارس قرار دارند. از نظر بازار داخلی، میان کانون‌های عمده مصرف و مراکز تولید این کشور موانع جغرافیایی عمده‌ای نظیر فاصله و کوهستانی بودن گستره عمده‌ای از کشور، هزینه حمل و نقل را با توجه به فرسودگی فن‌آوری انتقال انرژی افزایش داده است. ایران به دلیل نیاز به در آمدهای گازی، مصرف بالا و تأمین تقاضای فزآینده گاز، به شدت به دنبال توسعه بازارهای صادراتی است. که در این میان بازارهای نوظهور آسیای جنوبی و شرق آسیا اهداف مناسبی برای ایران به شمار می‌روند. همچنانکه اشاره شد، عمده منابع گازی ایران در کرانه خلیج فارس قرار دارند. که بزرگترین آنها منطقه گازی پارس جنوبی است. ایران در این منطقه سرمایه گذاری سنگینی به میزان ۲۰ میلیارد دلار داشته است (کرباسیان و مهدی، ۱۳۸۴: ۲۸). در زمینه گاز طبیعی نیز، ایران با ۶۱/۲۹ تریلیون مترمکعب، ۱۶ درصد ذخایر گاز جهان و رتبه اول خاورمیانه و دوم جهان قرار دارد که عمر آن نیز بر اساس تولید فعلی حدود ۲۰۰ سال می‌باشد. جدول زیر میزان ذخایر، تولید و مصرف گاز کشورهای حاشیه خلیج فارس در پایان سال ۲۰۰۸ میلادی را نشان می دهد (مختاری هشی و نصرتی: ۱۳۸۹: ۱۱۳-۱۱۱ ).
به طور کلی در بین هشت کشور ساحلی خلیج فارس، ایران از موقعیت ویژهاستراتژیک و ژئواکونومیک برخوردار است. ایران تنها کشور خلیج فارس است که منابع معدنی غیر نفتی آن از نظر اهمیت قابل مقایسه با ذخایر عظیم هیدروکربن آن می باشد.
به طور کلی سرزمین ایران در جنوب غربی آسیا، از گذشته‏های دور، همیشه به‏ عنوان پل ارتباطی تمدن‏های شرق و غرب اهمیت خود را حفظ کرده‏ است. بی جهت نیست آمریکائی‌ها می‌گویند، ما مواظب روس‌ها بودیم که به آمریکا حمله نکنند، تا به خود آمدیم، دیدیم ژاپن از در و دیوار آشپزخانه ما بالا رفته و ما را اشغال اقتصادی کرده است.
بدیهی است در دوره حاکمیت گفتمان ژئواکونومیک منابع ارزشمند نفت و گاز از اهمیت و جایگاه والاتری برخوردار شده‌است. این در حالی است که از طرفی ایران با ۴/۱۳۸ میلیارد بشکه نفت به عنوان دومین کشور نفت خیز بعد از عربستان سعودی با ۲ / ۲۶۴ میلیارد بشکه نفت وقبل از عراق با ۱۱۵ میلیارد بشکه نفت شناخته شده است. ایران دومین تولید کننده بزرگ نفت در اوپک و چهارمین صادرکننده نفت در جهان نیز می‌باشد. از طرف دیگر ایران دو کانون مهم نفت خیز جهان یعنی خلیج فارس با ۴/۷۴۴ میلیارد بشکه نفت( ۶۱ درصد نفت جهانی) و حوزه خزر با ۸/۱۲۶ میلیارد بشکه نفت(۳۹/۱۰ درصد جهانی ) را به هم ارتباط می‌دهد. علاوه بر آن ایران با ۷/۱۵ سهم جهانی گاز در جایگاه دوم جهان بعد از روسیه قرارگرفته و دو حوزه عمده ذخائر گازی جهان یعنی خلیج‌ فارس با ۳/۴۰ درصد و حوزه خزر، با ۷/۲۶ درصد را بهم ارتباط
می‌دهد. بر همین مبنا جفری کمپ، متاثر از نظریه هارتلند مکیندر، از بیضی انرژی جهانی یا هارتلند ژئوپولیتیک یاد میکند(کمپ و هارکاوی،۱۳۸۴ :۱۹۱). بیضی که حوزه نفت وگاز خلیج فارس یعنی ذخائر نفت و گاز عربستان سعودی، کویت، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و حوزه نفت وگاز منطقه خزر یعنی ذخائر نفت وگاز روسیه، آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان را در بر می‌گیرد. کانون و مرکز و یا به عبارتی قلب این بیضی نیز سرزمین ایران است که با تپش آن صنعت و اقتصاد جهانی به حرکت افتاده و حیات خویش را تداوم می‌بخشد. مضافاً اینکه این سرزمین قلب، محل اتصال قاره‌های آسیا، اروپا و افریقا نیز می‌باشد. به عبارتی از نظر جغرافیایی نیز می‌توان آن را منطقه‌ای مرکزی و کانونی برای خشکی‌های جهان به حساب آورد. درمقابل جاذبه‌های ژئواکونومیک هارتلند انرژی جهان، علائق ژئواکونومیک قدرتهای بزرگ بویژه ایالات متحده آمریکا وجود دارد. در حال حاضر میزان مصرف نفت خام در جهان ۲۲۰/۸۵ میلیون بشکه در روز می‌باشد که با روند رو به رشد مصرف، در سال ۲۰۱۰ به ۵/۹۲ میلیون بشکه در سال ۲۰۲۰، به ۹/۱۰۴ میلیون بشکه خواهد رسید. این در حالی است که میزان مصرف آمریکایی شمالیOECD )) در حال حاضر ۰۲۴/۲۵ میلیون بشکه می‌باشد و چشم انداز تقاضای نفت این منطقه در سال ۲۰۱۰ به ۹/۲۶ میلیون بشکه، در سال ۲۰۲۰ به۱/۲۹ میلیون بشکه و در سال ۲۰۳۰ به ۶/۳۰ میلیون بشکه نفت خواهد رسید
) ۸۳ . (International Energy Agency,
۲-۲ مسیر‌های انتقال انرژی
الف)پل ارتباطی شمال – جنوب
ایران برای ارتباط دارن ژرفای ژئوپلیتیک شمالی به جنوبی، می‌تواند هر یک از بنادر کوچک خود در خلیج فارس را به هر یک از کشورهای شمالی محصور در خشکی اختصاص دهد، تا در چهارچوب حاکمیت ملی و تحت قوانین ایران آنها را مورد استفاده قرار دهند. این کار نه تنها شمار زیادی از کشورهای تازه استقلال یافته را در خلیج فارس درگیر می‌سازد، بلکه به کشورهای عرب در حوزه خلیج فارس نیز امکان دسترسی به منطقه اکو را فراهم می‌سازد. مسئله دیگر اینکه ایران تنها عضو اوپک است که در ساحل دریای خزر قرار دارد و از توانایی بلقوه‌ای برای عبور لوله جنوبی از منطقه اکو به خلیج فارس بر خوردار است. انتقال نفت از ایران به روش معاوضه انجام می‌شود. در روش« سوآپ» تولیدکنندگان نفت دریای خزر، نفت صادراتی خود را با تانکر به بندر« نکا» در ایران تحویل می‌دهند. سپس ایران این نفت را به پالایشگاه « تهران» و« تبریز» انتقال می‌دهد. نفت پالایش شده برای مصارف داخلی توزیع می‌شود. در ازاری نفت دریافت شده در نکا، معادل آن را در خلیج فارس در اختیار خریداران طرف قرارداد با کشورهای ساحلی در یای خزر قرار می‌دهد.(کولایی و مودب،۱۳۸۸: ۴۴). بنابراین ایران با موقعیت جغرافیای و ژئوپلیتیکی ویژه‌ای که برای منطقه محصور در خشکی آسیای مرکزی دارد، یک کشور ترانزیتی مطلوب است و می‌تواند تولیدات نفت وگاز قزاقستان و ترکمنستان را به بهترین شکل به دریای از طریق ترکیه به اروپا برساند. با وجود تلاش دولت آمریکا برای نادیده گرفتن این ویژگی و سیاسی کردن راه انتقال نفت و گاز، هنوز به عنوان امن‌ترین، اقتصادی‌ترین و کوتاه ترین مسیر برای انتقال منابع انرژی به آب‌های آزاد مطرح است. بنابراین در جهانی که امنیت ملی کشورها با تأمین انرژی گره خورده است، حفظ و پاسداری از این موقعیت ویژه برای ایران اهمیتی استراتژیک دارد.(مختاری هشی و نصرتی، ۱۳۸۹: ۱۱۷).
بنابراین موقعیت ویژه جغرافیایی ایران، و تحولات مهم سیاسی و اقتصادی دهه‌ های اخیر بویژه رشد اقتصادی کشورهای جنوب شرقی آسیا و ظهور کشورهای تازه استقلال یافته از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری سابق، باز شدن مرزهای افغانستان و عراق، درگیری آذربایجان و ارمنستان در منطقه قره‌باغ، تشدید درگیری‌های قومی در پاکستان، توجه جهانیان را به عبور کالاهای خود از مسیرهای ترانزیتی ایران معطوف ساخته است. با توجه به شرایط مذکور و نظر به قابلیت دسترسی ایران به آبهای آزاد بین‌المللی، اهمیت ترانزیت کالا از قلمرو ایران در سالهای اخیر دو چندان شده است و مسیرهای ترانزیتی آسیا و اروپا از طریق ایران مورد توجه خاص قرار گرفته است. بطوری که تشکل‌های منطقه‌ای وابسته به سازمان ملل متحد مانند اسکاپ(کشورهای عضو کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد برای آسیا و حوزه اقیانوس آرام) توسعه و تکمیل شبکه بزرگراه‌های آسیایی از طریق خاک ایران را در دستور کار خود قرار دادند. اخیراً نیز، کشورهای آسیای مرکزی و ماوراء قفقاز، ترکیه، قبرس و یونان و … نسبت به احیای جاده ابریشم اهتمام ورزیده‌اند.( http://www.iran4rah.com).
به طور کلی برای انتقال نفت از ایران دو شیوه وجود دارد: یکی روش معاوضه یا سواپ و دیگری روش انتقال مستقیم.
الف) روش انتقال مستقیم
در این روش خط لوله ایجاد می‌شود و نفت کشورهای حاشیۀ خزر را به منطقۀ خلیج فارس منتقل می‌کند. این خط لوله یک‌ونیم‌میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و حق ترانزیت آن سه دلار در هر بشکه، و ظرفیت روزانۀ آن یک‌میلیون بشکه در روز است. با توجه به اینکه در بیشتر قسمت‌های این مسیر شبکۀ خط لولۀ نفت وجود دارد با تکمیل و توسعۀ آن با هزینۀ کمتر می‌توان این خط لوله را راه‌اندازی کرد. هزینۀ این خط لوله کمتر از خط لولۀ باکو ــ جیهان و از نظر اقتصادی به صرفه است، ولی از نظر سیاسی، با مخالفت امریکا روبه‌روست. به همین دلیل هم مشاهده می‌کنیم منطق سیاسی بر منطق اقتصادی غلبه نمود و خط لوله باکو ــ جیهان به بهره‌برداری رسید و مسیر ایران به حاشیه رانده شد.
ب) سواپ(معاوضه) نفت خزر
پیشنهاد ایران برای سواپ نفت خزر ابتدا با علاقه‌مندی و استقبال قزاق‌ها مواجه شد؛ زیرا قزاقستان از یک طرف به دنبال تنوع بخشیدن به مسیرهای انتقال نفت بود و از طرف دیگر بازار رو به رشدی در جنوب شرق آسیا وجود داشت و هزینۀ این طرح کمتر و کاملاً به صرفه بود. بنابراین برای اولین‌بار در سال ۲۰۰۲، سواپ نفت قزاق‌ها از طریق نکا انجام شد. ابتدا به خاطر ترس از تحریم‌های امریکا فقط ۱۶۰۰ بشکه نفت در روز سواپ می‌شد، ولی بعدها با افتتاح خط لولۀ نکا ــ تهران، ظرفیت سواپ به ۱۵۰ هزار بشکه در روز افزایش یافت. به این ترتیب در سال ۲۰۰۶ میزان سواپ نفت قزاقستان به ۱۲۰ هزار بشکه در روز رسید که از این میزان چهل هزار بشکه در روز به پالایشگاه تهران و بقیه به پالایشگاه تبریز انتقال می‌یافت. قزاقستان و ترکمنستان مهم‌ترین استفاده‌کننده‌های طرح سواپ شناخته می‌شوند، با این‌‌حال خط لولۀ نکا در سطح ظرفیت دویست هزار بشکه باقی ماند. با وجود تأکید ایران بر افزایش ظرفیت خط لوله تا سطح ۳۷۰ هزار بشکه و بعداً پانصدهزار بشکه، هنوز اقدام عملی برای نصب سیستم‌های پمپاژ و ایستگاه‌ها انجام نشده است. به نظر می‌رسد این افزایش ظرفیت فقط پس از توافق با تولیدکنندگان نفت خزر برای دریافت نفت بیشتر ممکن خواهد بود. «از طرف دیگر شبکۀ لوله‌های گاز ایران به جمهوری آذربایجان متصل است و در فاصلۀ نسبتاً کوتاهی از جمهوری ترکمنستان واقع شده است. خط لوله‌ای که قزاقستان و ترکمنستان را به این شبکه وصل می‌کند چهاربار کوتاه‌تر و ارزان‌تر از هر خط لوله‌ای است که تا دریای سیاه و مدیترانه پیشنهاد شده است».( مجتهدزاده، ۱۳۷۴: ۱۵ -۸). بافشرده شدن زمان و مکان در عصر جهانی شدن و شاخصه‌های ارتباطی در تعیین قلمروهای استراتژیک انرژی که منابع اصلی آن در حوزه خلیج فارس قراردارد اهمیت روز افزونی پیدا کرده است و این موضوع به یک پدیده مهم استراتژیک بدل شده و در حال حاضر انرژی مهمترین مولفه مدخل استراتژی قدرت‌های بزرگ است. در اهمیت استراتژیکی این منطقه باید اشاره کرد که به عنوان نمونه در دکترین‌های مداخله گرایانه دولت آمریکا دفاع از شبه جزیره عربستان به عنوان دفاع از خاک ایالات متحده آمریکا محسوب می‌گردد.
بنابراین جمهوری اسلامی ایران در حالی که بیشترین مرز مشترک را با خلیج فارس دارد. و صادرات خود به‌ویژه نفت و نیز وارداتش را از طریق این آبراه به انجام می‌رساند. و در شرایطی که از منابع دریایی بهره می‌برد، و با در اختیار داشتن جزایری که کنترل ایران بر تنگه هرمز و تردد کلیه شناورهای جنگی و تجاری برقرار می‌سازد، برخورد لازم می‌داند که حضور خود را در خلیج فارس تقویت نماید و تحرکات سیاسی- نظامی منطقه را با دقت و تیزبینی مورد توجه قرار دهد تا بتواند در تحکیم امنیت ملی خود گام‌های موثری را بردارد(persiangulfut.blogfa. www.). وجود منابع سرشار نفت و گاز در این منطقه از جهان، مطرح بودن خلیج فارس به عنوان مهم‌ترین آبراه بازرگانی جهانی، مجاور بودن با مرکز ثقل انقلاب اسلامی و کانون‌های الهام‌ بخش نهضت‌های اسلامی و ضد استکباری و نزدیکی آسیای میانه و قفقاز از جمله عواملی هستند که به این نقطه از جهان ویژگی خاصی بخشیده و آن را به عنوان دهلیز هارتلند جهان معرفی کرده‌است. از بعد دیگر حضور بیگانگان از جنبه نظامی که خود متأثر از عوامل فوق است توجه جهانیان بخصوص ایران اسلامی را به تحولات این منطقه حساس معطوف نموده است.
۳-ژئواکونومیک انرژی و گفتمان‌های امنیت ملی
۱-امنیت ملی چیست؟
از امنیت ملی[۶۸] تعاریف متعددی ارائه شده است. عده‌ای با ایده ‌رئالیستی[۶۹]، عده‌ای با تفکر ایده آلیستی[۷۰] آن را تعریف کرده و بعضی در سطح خرد فقط به امنیت اقتصادی پرداخته‌اند و برخی دیگر فقط بعد نظامی امنیت ملی را مورد بررسی قرار داده‌اند. و عده‌ای هم در سطح کلان و با در نظر گرفتن تمام ابعاد امنیت ملی را تعریف نموده‌اند. اما نکته حائز اهمیت این است که « امنیت ملی» در عصر حاضر حداقل متأثر از سه گونه از تحولات‏ می‏باشد: نخست، تحولات جهانی که فضای حاکم بر حیات سیاسی انسان‏ معاصر را تغییر داده و بدین ترتیب معنا و مفهومی تازه از امنیت را می‏آفریند که کلیه معادلات امنیتی ناگزیر باید در درون آن طراحی و اجرا شوند. جهانی‏ شدن[۷۱] مصداق بارز این دسته از تحولات می‏باشد. دوم، تحولات منطقه‏ای که ناظر بر تغییر معادلات و مناسبات‏ امنیتی در حوزه جغرافیایی بوده و از حیث تأثیرگذاری، سهم بسزایی را در حال حاضر ایفا می‏نماید. مناطق مختلف دارای و مسایل امنیتی متفاوتی‏ می‏باشند که لازم می‏آید به صورت جداگانه‏ای بررسی شوند .سوم، فرآیندهای داخلی که تحولات سیاسی در بیرون جوامع سیاسی و پیامدهای امنیتی آنها را شامل می‏شود[۷۲] .
۲- معنی لغوی و اصطلاحی امنیت ملی
جیاکومو لوچیانی[۷۳] می‏گوید امنیت عبارت است از توانایی رویارویی در مقابل تجاوز خارجی. امنیت در لغت به معنای«آرامش، آسودگی و در امان بودن» است. و آن حالتی است که به موجب آن، هرکس فارغ از بیم تهدید به جان، مال و شرف و آبروی خود و یا از دست دادن آنها زندگی کند. مفهوم امنیت تا دهه ‌ها در بعد نظامی معنا داشت و تعریفی که هرولد براون[۷۴]، وزیر دفاع سابق آمریکا(۱۹۸۱-۱۹۷۷)، از« امنیت ملی » ارائه می‌داد و آن را« توانایی حفظ یکپارچگی فیزیکی کشور و سرزمین آن؛ حفظ پیوند‌های اقتصادی با بقیه جهان بر اساسی منطقی؛ حفاظت از فضای طبیعی، نهادها و حاکمیت در برابر مداخله خارجی؛ و کنترل مرزهای آن» می‌دانست، با این دیدگاه سازگار بودWatson,2008 ,5 ) (.
به عبارت دیگر امنیت ملی[۷۵]:« توانایی یک ملت برای حفاظت از ارزش‌های داخلی در مقابل تهدیدات خارجی‌ است، و یا اینکه، کشورها چگونه سیاست‌ها و تصمیمات لازم برای حمایت از ارزش‌های داخلی در مقابل تهدیدات خارجی را اتخاذ می‌کنند(کامکار و زنجانی،۱۳۸۶: ۱). در تعریف دیگر می‌توان گفت امنیت به حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله و با آمادگی برای رویاروی با هر تهدید و حمله گفته می‌شود و یا در تعبیری دیگر مشعر به فقدان تهدید نسبت به ارزش‌های نادر و یا خلق آزادی از همه تهدیدات است(وحیدی،۱۳۸۸: ۱۸).
امنیت ‌ملی اساساً تعبیری مدرن است که با تکوین دولت‌های ملی معنا یافته است. در حالی که امنیت مقوله‌ای کهن و دیرینه است که با جوهر هستی انسان پیوندی ناگسستنی دارد. پس ‌می‌توان گفت امنیت ملی یک مفهوم غربی است که در سال‌های پس از ۱۹۴۵ رواج یافت. با توجه به تعاریف مختلف ارائه برای امنیت ملی آرنولد ولفرز می‌گوید: ” امنیّت ملی نماد ابهام آمیزی است که اصلاً ممکن نیست دارای معنای دقیق باشد"(ترابی، ۱۳۷۹، ۱۷۹). اما در ادامه به مهمترین نحله‌های نظری در باب امنیت ملی خواهیم پرداخت و بعد از آن به بررسی و ارزیابی رویکردهای مختلف نسبت به امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران خواهیم پرداخت.
۱- رویکرد واقع‌گرایان به امنیت ملی: در اندیشه واقع‌گرایان ناامنی همواره تهدید کننده واحدهای سیاسی است و امنیت چیزی یا هدفی است که دولت‌ها در پی‌آنند. قدرت از جمله عوامل بروز ناامنی می‌باشد. به همین دلیل کشمکش و رقابت بر سر قدرت و ناامنی فراگیر در سیاست بین‌الملل در نتیجه کنش‌های بازیگران برای بدست آوردن قدرت است( بیلیس:۱۳۸۳) در واقع امنیت در نزد واقع‌گرایان به معنی نبود تهدید امنیتی فیزیکی و آن هم از نوع نظامی آن می‌باشد. این پارادایم در دوران جنگ سرد غالب بود. و در دوره نوین نیز کم و بیش در همراهی با دیگر رویکرد‌ها مطرح و قابل عملیاتی شدن را دارد.
متفکران مکتب واقع گرایی نظیر (ئی. اچ. کار و هانس مورگانتا) عمدتا بر خصلت تعارضی روابط بین‌الملل تأکید نموده (( و سیاست منازعه)) را به عنوان وجه غالب سیاست خارجی کشورها عنوان می‌کنند.(Lynne & Mohammad, 1998, 5) در این تلقی، امنیت، بر دو فرض بنیادی استوار می‌باشد؛ اول این که، اغلب تهدیدها بر ضد امنیت، ناشی از خارج مرزها است و دوم این که، تهدیدها اغلب دارای ماهیت نظامی بوده و معمولا نیز مستلزم یک پاسخ نظامی می‌باشد. تئوری واقع‌گرایی برای سال‌های متمادی، پارادایم اصلی و مهم‌ترین منبع تئوریک فرایند شکل‌گیری سیاست بین‌الملل، از طریق تصمیم گیری دولت‌ها بوده و منبع نظری دو مفروض اصلی تعریف سنتی از امنیت می‌باشد(رنجبر، ۱۳۷۸: ۲۴ ـ ۲۵) بنابر‌این، در رویکرد واقع‌گرایی، امنیت با دو عنصر اساسی تعریف می‌گردد، نخست این که، امنیت دارای ماهیت نظامی است و دوم این که، امنیت عمدتاً جهت گیری خارجی دارد و منبع تهدید کننده آن در ورای مرزهای جغرافیایی جست وجو می‌شود. این نظریه هنوز در بین کشورهای جنوب که از درگیری‌های نظامی منطقه‏ای و دخالت‌های قدرت‌های برتر منطقه‏ای و فرامنطقه‏ای در امور حاکمیتی خود متأثر هستند، معتبر است و محور تدوین سیاست‌ها و استراتژی‌های امنیتی آنها است؛ مانند: هند و پاکستان، آذربایجان و ارمنستان، کره شمالی و جنوبی و… در حوزه منطقه‏ای و کشورهای سوریه، سودان، کره شمالی، ونزوئلا و …
نگرش هستی شناسانه واقع‌گرایی به نظام بین‌الملل، مبتنی بر وجود هرج و مرج گونگی در مناسبات و ساختار بین‌الملی است. و در بازی دولت‌ها با هم این « اقویا » هستند. که قواعده بازی را تعیین می‌کنند و قاعده بازی مبتنی بر« جمع جبری صفر » است( عسگری، ۱۳۸۹: ۳۱). بعدها در دهه ۱۹۷۰ مکتب نئوواقع‌گرایی جایگزین رویکرد واقع‌گرایی شد. نئوواقعگرایان ضمن تاکید، بر فقدان اقتدار مرکزی در نظام بین‌الملل، سطح تحلیل را نظام بین‌الملل می‌دانستند. پژوهشگران مطالعات امنیتی دو بر داشت از نئورئالیسم را به صورت رئالیسم تهاجمی و رئالیسم تدافعی ارائه می‌کنند. رئالیست‌های تهاجمی معتقد‌اند، که قدرت نسبی برای دولت‌ها از اهمیت بیشتری بر خورداد است، رئالیست‌های تدافعی جنگ را ناشی از نیروهای غیر عقلایی یک جامعه می‌دانند. به طورکلی از دیدگاه نئورئالیست‌ها امنیت ملی یا ناامنی تا حد زیادی حاصل ساختار سیستم بین‌الملل است.
۲- رئالیست‌های جهانگرا: دسته دوم رئالیست‌های جهانگرا[۷۶] هستند که به جای امنیت ملی، به امنیت بین‏المللی معتقدند و امنیت هرکشوری را در قالب ارتباطات و جایگاه آن کشور در نظم جدید بین‏المللی تعریف می‏کنند. نظریه‎پردازان این گروه، بیشتر در حوزه کشورهای شمال و به‏طور عمده حوزه قدرت امریکا به نظریه‏پردازی پرداخته‏اند و نظم نوین جهانی را پارادایم غالب روابط بین‏الملل می‏دانند. آنها معتقدند هر کشور در صورتی امنیت خواهد داشت که در این نظام، نقش مشخص شده خود را به خوبی اجرا کند و به سهم تعریف شده خود تن دهد و در قالب قواعد بازی موجود در سازمان‌های بین‏المللی، ارتباطات خود را با دیگران تعریف کند؛ در این صورت این کشور امن خواهد بود و امنیت او در بین امنیت ملل دیگر تعریف و جایگاه دارد. و به این ترتیب، امنیت ملی مستقل از امنیت بین‏المللی نیست. و در اصل در همان حوزه تعریف می‏شود.
۳- رویکرد لیبرا‌ل‌ها به امنیت ملی: اما لیبرال‌ها بر خلاف رئالیست‌ها مطالعات امنیتی خود را بر پایه صلح استوار می‌کنند و برخلاف رئالیست‌ها اعتقاد دارند، پیروزی نمی‌تواند تضمین کننده امنیت باشد؛ زیرا شکست خوردگان در صدد چالش مجدد با فاتحان می‌باشند. لیبرال‌ها همچنین با بهره گرفتن از مفهوم عقاید، بر این باورند که با تغییر در عقاید هر بازیگر، مفهوم امنیت نیز همواره در معرض تغییر خواهد بود(تریف،۱۳۸۳). از سوی دیگر مکتب لیبرالیسم برخلاف واقع گرایان، جنگ را واقعیت انکارناپذیرتحولات نظام بین‌الملل نمی‌داند. هرچند لیبرال‌ها نیز بر هرج و مرج گونه بودن نظام جهانی اذعان دارند و نظام بین‌الملل را فاقد اقتدار مرکزی همچون نظام داخلی می‌دانند، اما کانون توجه خود را روی آزادی متمرکز کرده‌اند. آنها اعتقاد دارند که روزی جهانیان آزادی خود را فدای کسب امنیت کرده‌اند، لذا هم اکنون باید جهت کسب آزادی، ناامنی را پذیرفت.
۴- سازه انگاری نیزبه عنوان یک رویکرد مطالعه سیاست بین‌الملل خود ترکیبی از رویکردها است. می‌توان سازه انگاری را حد فاصل نئورئالیسم و نئو‌لیبرالیسم دانست سازه‌انگارها بر این باوردند که ساختار‌های سیاست بین‌الملل برگرفته از ساختارهای اجتماعی است. همچنین آنها بر این باورند که نگرش‌های جهان وطنی و اجتماع‌گرایی موجبات بروز امنیت بین‌المللی گردیده است. سازه‌انگاران به دنبال پلی میان نظام های داخلی و بین‌المللی هستند و این دغدغه سازه انگاران امنت داخلی و خارجی را به هم مرتبط می‌کنند.(وحیدی،۱۳۸۸: ۲۰-۲۵) در مکتب سازه‌انگاری، دولت به ‌عنوان مهم‌ترین بازیگر شناخته می‌شود. البته این به معنای نفی بازیگران غیر‌دولتی نیست. دیدگاهی که سازه‌انگاران نسبت به دولت و نظام بین‌الملل دارند و توجهی که به سیاست خارجی و سیاست بین‌الملل می‌کنند در مطالعات امنیتی سازه‌انگاران، امنیت و ناامنی از نحوه تفکر نسبت به منافع و تهدیدات سرچشمه می‌گیرد. اینکه امنیت بیش از عوامل مادی قدرت، بر میزان فهم و درک مشترک بازیگران از یکدیگر متکی است، از مهم‌ترین گزاره‌های رهیافت امنیتی سازه‌انگاران محسوب می‌شود.( سجادپور و اجتهادی، ۱۳۸۹: ۳۴-۳۵) در واقع سازه انگاران معتقدند که هر اندازه ادراکات و منطق بازیگران نسبت به پدیده‌ها و موضوعات نامتجانس و متناقض‌تر باشد، میزان بی‌اعتمادی میان آنها نیز افزایش می‌یابد و دولت‌ها بیشتر به سوی خودیاری می روند؛ اما اگر دانش مشترک ایجاد شود، می‌توان به سمت جامعه امنیتی صلح آمیزتری رفت. از منظر سازه انگاری امنیت بیش از قدرت بر میزان درک و فهم مشترک بازیگران از یکدیگر استوار است. به نحوی که برخی اوقات ساختارهای اجتماعی، عملکردها را چنان تحت تاثیر قرار می‌دهند، که اتخاذ هرگونه استراتژی برای تغییر آن غیرممکن می شود.
۵- رویکرد بیناپارادایمیک به امنیت ملی: اما با فروپاشی نظام دو قطبی سطح تحلیل امنیت از ملی و بین‌المللی به امنیت جهانی تبدیل گشت. پارادایم غالبی در این دوره خود نمایی نمی‌کند و جهت تفسیر امنیت باید به مطالعات بیناپارادایمیک در اندیشه‌های رئالیسم، لیبرالیسم و سازه‌انگاری مراجعه کرد. با توجه به سند« استراتژی امنیت ملی آمریکا [۷۷]» می‌توان دریافت که بهرمندی مستقیم ایالات متحده از نیروی نظامی(پارادایم واقعگرایی) در جنگ پیش‌دستانه هزاره سوم(پارادایم واقع‌گرایی) جهت توسعه دموکراسی، بازار و تجارت آزاد(پارادایم لیبرالی) وگسترش ارزش‌های امریکایی و ایجاد نظم آمریکایی(پارادایم سازه‌انگاری) دال بر رویکرد بیناپارادایمیک امنیّت است(وحیدی، ۱۳۸۸: ۷۸-۷۹).
بنابراین در دوران بعد از حادثه ۱۱سپتامبر رویکرد بیناپارادایمیک بر استراتژی امنیت ملی‌ ایالات متحده حاکم بود. بعد از حوادث یازده سپتامبر۲۰۰۱ ارزش‌های لیبرال در قالب اشاعه نظم لیبرال‌دموکراسی که از منابع نرم قدرت آمریکاست، به نفع منافع حیاتی این کشور تبدیل شد. در این میان جمهوری اسلامی به مثابه اصلی ترین قدرت منطقه‌ای مخالف هژمونی غرب و آمریکا، در محور برنامه‌های براندازی خاموش و جنگ نرم قرار گرفت.
تقریبا تا پایان دوره جنگ سرد دیدگاه سنتی و تقلیل‌گرایی رئالیستی[۷۸]، دیدگاه غالب تعریف کننده امنیّت بین‌الملل بود، اما با پایان جنگ سرد و تشدید فرایند جهانی شدن، ارزش‌های امنیتی نیز پیچیده‌ و متکثر گشته‌اند. اکنون دیگر امنیت کشورها تنها در دست نیروهای نظامی نیست؛ بلکه به موازات نیروهای نظامی، الگوهای اقتصادی و رشد سیاسی در یک کشور و سایر کشورها نقشی برابر دارند. تأمین امنیت در سایه سلاح نیست؛ بلکه درگرو فکر انسان و در سایه امنیت به معنای توسعه است. Stephen phillipcohen, 1987, 26) ). در دیدگاه جدید بازیگران فروملی و فراملی[۷۹] نیز منشأ تهدیدات می‌باشند؛ در مقصد تهدیدات نه صرفآً دولت‌ها بلکه بازیگران غیر دولتی نیز مورد توجه قرار می‌گیرند؛ ماهیت تهدیدات نه تنها نظامی بلکه، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی.. پاسخ‌ها فقط نظامی نیستند می‌شود. با این وجود هنوز در کشورهای موسوم به جهان سوم از جمله ایران هنوز دیدگاهای سنتی رئالیستی در مورد امنیت ملی حاکم است.
سیاست خارجی مناسب هر کشوری با توجه به مکتب کپنهاگ، سیاستی است که به امنیت چند بعدی توجهی ویژه نماید و برای کسب امنیت ملی خویش، نگاه ویژه‌ای به امنیت منطقه‌ای خود داشته باشد. بر این اساس سیاست خارجی به این دلیل باید به امنیت نگاه چندبعدی داشته باشد که به عنوان مثال، تهدیدات اقتصادی متفاوت از تهدیدات نظامی است. تهدیدات اقتصادی خارجی ممکن است از جانب اقتصاد جهانی صورت بگیرد؛ چرا که هیچ کشوری به تنهایی توان مقابله با اقتصاد جهانی را ندارد و تصمیمات آنها، هر چند هم غیرمنصفانه باشد، امنیت اجتماعی را متأثر می سازد. بنابراین بازیگران اقتصاد بین‌المللی ممکن است تصمیم بگیرند که توان یک دولت را در زمینه تامین مایحتاج نیروهای نظامی و تهیه نیازهای اولیه مردمش تحت تاثیر قرار دهند و بدین وسیله به امنیت اجتماعی و ثبات رژیم حاکم صدمه وارد کنند.
۶- رویکرد نهادگرایی به امنیت امنیت ملی: واقع گرایی و آرمان گرایی(که امروزه در قالب نهادگرایی تجلی می‌یابد) از رویکردهای مهم نظری در تحلیل مسایل بین‌المللی محسوب می‌گردد. این رهیافت با لحاظ کردن تغییر و تحولات ایجاد شده در محیط داخلی و بین‏المللی و چالش‏های ناشی از جهانی شدن، محلی شدن و بین‏المللی شدن مسائلی نظیر ایدز، مواد مخدر، محیط زیست، رکود اقتصادی، ظهور بمب اتم، و… مفهوم امنیت ملی را جرح و تعدیل کرده و آن را اساساً از جنبه نرم‏افزاری بررسی می‏نماید. در نتیجه آن امنیت‌ملی علاوه بر بررسی تهدید، استفاده و کنترل نیروی نظامی شامل اولویت بخشی به تهدیدات محیطی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است که برخی از این تهدیدات، نه تنها برخلاف گذشته، شکل و ماهیت ابهام‏آمیزی پیدا می‏کنند، بلکه در شرایط ظهور وابستگی متقابل، ارتباط و نزدیکی روزافزون کشورها با یکدیگر، تهدیدات امنیتی شکل و ماهیت جهانی پیدا می‏کنند. درنتیجه مطابق این رهیافت، اولاً تهدیدات نظامی اولویت و اهمیت خود را از دست می‏دهند، ثانیاً تأثیر محیط داخلی نسبت به محیط بین‏المللی اگر نگوییم بیشتر می‏گردد حداقل هم تراز می‏گردد. ثالثاً این رهیافت از منظری کلی‏نگر و جامع‏نگر، عرصه و قلمرو را مدنظر قرار داده به نحوی که تهدیدات هم در قالب داخلی و هم در قالب بین‏المللی مطرح می‏گردند.( استوکز و حسین زاده ، ۰ ۱۳۹ : ۲۹).
رویکرد نهادگرایی با تأکید ((بر سیاست همکاری و یکپارچگی)) در روابط بین‌الملل تلاش می‌کند تا از طریق ایجاد نهادها و سازمان های بین‌المللی، صلح جهانی و امنیت بین‌المللی را تأمین نماید. در این تلقی، وابستگی متقابل کشورها، امنیّت واحدها را در گرو همیاری قرار داده و موجبات ضرورت همکاری واحدهای ملی را فراهم می‌آورد.
به طور کلی می‌توان گفت امروزه هر دو واژه موجود در امنیت ملی، یعنی کلمه امنیت و کلمه ملی از نظر مفهومی و محتوایی متحول شده است. این تحول ناشی از دو رویداد بزرگ در عرصه جهانی است.
۱- فروپاشی نظام دو قطبی، شکل گیری نظم نوین جهانی، و در نتیجه تغییر نظام قدرت در جهان که سبب شد نگاه نظامی به امنیت، در بعد بین‏الملل متحول شود و ابعاد دیگر قدرت؛ یعنی ابعاد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جایگاه قوی‏تری پیدا کنند.
۲ـ جهانی شدن و ورود به عرصه انقلاب ارتباطات و اطلاعات که بسیاری از مرزبندی‌های جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی را از شکل گذشته خارج کرده است. این امر مفاهیمی مانند استقلال و حاکمیت ملی را متحول کرده[۸۰].
برداشت متفکران سیاسی از امنیت جهانی و امنیت بین‌المللی، همانند مفهوم امنیت، همواره با تحولات نظام جهانی، متحول و سیال بوده‌است. صرف نظر از این که در مورد مفهوم امنیت یک تعریف قابل قبول برای همگان وجود ندارد. تا جایی که به نظر برخی از پژوهش گران می‌توان گفت؛ هیچ تعریفی درباره امنیت وجود ندارد که در آن اتفاق نظر باشد و در واقع ماهیت امنیت با پذیرش یک تعریف جامع و مانع در تعارض است با این همه، صاحبنظران امنیت اجتماعات بشری را به پنج مقوله تقسیم می‏کنند: نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی. بطور کلی امنیت نظامی به اثرات متقابل توانایی‏های تهاجمی و دفاعی مسلحانه دولت‏ها و نیز برداشت آنها از مقاصد یکدیگر مرتبط است. امنیت سیاسی ناظر بر ثبات سازمانی دولت‏ها، سیستم‏های حکومتی و ایدئولوژی‏هایی است که به آنها مشروعیت می‏بخشد. امنیت اقتصادی یعنی دسترسی به منابع، مالیه و بازارهای لازم برای حفظ سطح قابل قبولی از رفاه و قدرت و دولت، امنیت اجتماعی به قابلیت حفظ الگوهای سنتی، زبان، فرهنگ، مذهب و هویت و عرف ملی با شرایط قابل قبولی از تحول مربوط است. امنیت زیست محیطی ناظر است بر حفظ محیط محلی جهانی به عنوان سیستم پشتیبانی ضروری که تمامی حیات بشری بدان متکی است. این پنچ بخش جدا از یکدیگر عمل نمی‏کنند. هریک از آنها دارای قانون مهمی در درون مسأله امنیت و روشی برای تنظیم اولویت‏ها بوده و از طریق ارتباطات قوی به یکدیگر متصل هستند.( دارابی،۱۳۸۲ :۱۵۳).
۳- وضعیت انرژی در ایران
ایران یکی از بزرگترین کشورهای صادر کننده نفت و گاز در جهان است و با حدود ۱۱۰۰۰۰ میلیون بشکه نفت، معادل ۱۰ درصد از سهم جهانی را داراست. ایران با داشتن بیش از ۲۳ تریلیون متر مکعب گاز طبیعی، معادل ۷/۱۴ درصد از گاز جهانی را در اختیار دارد. علی رغم اینکه، تاکنون تلاش‌های زیادی برای متنوع کردن درآمدها انجام شده است، اما نفت و گاز همچنان از بخش‌های پر‌اهمیت، در اقتصاد ایران به شمار می‏رود.( اکبریان، ۱۳۸۲: ۱۰۹).در واقع ایران‌ در مرکز ۷۵% منابع‌ انرژی‌ جهان‌ در خلیج‌فارس‌ و دریای‌ خزر نشسته‌ است‌ و این‌ موقعیت‌ خاص‌ موجب‌ گشته‌ که‌ امنیت‌ کشور از نظرگاه‌ داخلی‌ و تهدیدات‌ خارجی ‌همواره‌ از جمله‌ مسائل‌ اساسی‌ تلقی‌ گردد. چنین‌ وضعیت‌ حساسی‌ به‌ آسانی‌ توجه‌ و علاقه‌ شرق‌ و غرب‌ و نیز کشورهای‌ همسایه‌ را به‌ سوی‌ ایران‌ بر می‌انگیخت‌. اگرچه‌ درمورد تنش‌های‌ امنیتی‌، تقویت‌ قوای‌ تدافعی‌ کشور‌ لازم‌ و ضروری‌ می‌نمود اما باید درنظرداشت‌ که‌ این‌ امر فقط‌ تأمین‌کننده‌ امنیت‌ ملی‌ ایران‌ در باب‌ کشورهای‌ همسایه‌ و همجواراست‌، لیکن‌ تضمین‌ امنیت‌ ملی‌ ـ با الهام‌ از تحول‌ در مفهوم‌ امنیت‌ پس‌ از فروپاشی‌ بلوک‌ شرق‌ ـ جز از طریق‌ اقدامات‌ بنیادینی‌ چون‌ توسعه‌ اقتصادی‌ ـ سیاسی‌ و صنعتی‌ کردن‌کشور امکان‌پذیر نیست‌. باید پذیرفت‌ درآمدسرانه‌ نازلی‌ معادل‌ ۲۶۰ دلار برای‌ کشوری‌جوان‌ و با جمعیت‌ روبه‌رشدی‌ مانند ایران‌ کافی‌ نیست‌.(امیراحمدی‌، ‌‌۱۳۷۵: ۱۱). در شرایط کنونی جهان، امنیت و منافع ملی کشورهای نفت خیز، به میزان ایفای نقش آنها در تأمین امنیت جهانی انرژی ربط داده می‌شود، جمهوری اسلامی ایران باید با در نظر گرفتن منافع ملی خود، نقش مناسب را در این زمینه در صحنه بین‌المللی برعهده گیرد. در این زمینه روش یکجانبه گرایانه آمریکا در منطقه مورد مخالفت شدید ایران است. در مورد روش اروپایی‌ها، اگرچه علی الاصول مورد قبول جمهوری اسلامی ایران می‌تواند باشد، ولی مشکلات سیاست اروپایی‌ها با ایران، مانع از عقد قراردادهای درازمدت و سرمایه گذاری‌های خیلی حجیم بین طرفین شده است. بنابراین سیاست مطمئن و معقول برای جمهوری اسلامی ایران همکاری درازمدت با اقتصادهای بزرگ آسیایی مانند ژاپن، چین و هند است که خوشبختانه طی دو سال اخیر توسعه چشمگیری یافته است. البته باید توجه داشت که همه تخم مرغ ها هم در یک سبد قرار نگیرند. در زیر به حامل‌های انرژی در ایران خواهیم پرداخت.
نفت و گاز: بر پایه تحلیل‌های آماری، کل ذخایر نفت جهان ۱۱۵۰ میلیارد بشکه و ذخایر گاز جهان ۱۸۰ تریلیون متر مکعب است. سهم ایران از ذخایر نفت در حال حاضر با ۴ /۱۳۸ میلیارد بشکه یعنی معادل ۴/۱۱ درصد نفت جهان است، که جایگاه ایران را به عنوان دومین کشور نفت خیز اوپک پس از عربستان با ۲/۲۶۴ میلیارد بشکه و قبل از عراق با ۱۱۵ میلیارد بشکه، نشان می‌دهد.

شاخصه‌هاي ياران مطلوب اميرمؤمنان علي دركلام حضرت باتأكيد بر نهج‌البلاغه92- قسمت 22

« آماده رفتن به سوي مردمي باشيد كه در شناخت حقّ حيرانند، و آن را نمي‏بينند و بر آغاليده ستمند، و از پاي نمي‏نشينند. از كتاب خدا گريزان، از راه راست رويگردان. »[530]
و )تقوامحوري وپرهيزگاري[531]
اميرالمؤمنين(عليه‌السلام)، عامل شناختن حق وپيروي ازآن و طي مسيرحقيقت را داشتن روحي، پاك وعملي پاكيزه مي‌دانند. تقوا وپرهيزگاري، عاملي است كه حق را نمايان ساخته ونيروي لازم براي پايداري در مسير حق را به انسان مي‌دهد:
« پس بترسيد از خدايي كه بر كارهاي شما بيناست، و بر شما چيره و تواناست، و در آنچه كنيد قدرت او پيداست. اگر چيزي را پوشانديد، آن را مي‏داند، و اگر آشكار كرديد ثبت مي‏گرداند، و بدين كار فرشتگاني گمارده است، نگاهبان و ارجمند كه نه حقّی را وامي‏نهند و نه باطلي را ثبت مي‏كنند »[532]
موانعی در مسیر حق وجود دارد که باید آن ها را شناخت تا بتوان با آمادگی کامل از آن ها گذشت . از ديدگاه اميرالمؤمنين(ع)، موانع شناخت وپيروي از حق عبارتند از:
1ـ پیروی از هوای نفس و آرزوهای طولانی[533]
هواپرستی همچون پرده ای به روی عقل انسان کشیده می شود و حقیقت را در نظر او دگرگون می نماید و جز مقصود خود را نمی بیند و به غیر آن نمی اندیشد و به اين سبب، از حق باز می ماند. وقتی عقل اسیر هوا شود، دیگر قادر به انجام وظیفه اصلی خود، كه شناخت حقایق وتشخيص خوب و بد از یكدیگر است، نخواهد بود. آرزوهای دور و دراز، آن‌چنان انسان را مشغول به خود می کند که هرچه غیر از آن است فراموش می گردد:
«پيروي خواهش نفس، آدمي را از راه حقّ باز مي‏دارد، و آرزوي دراز، آخرت را به فراموشي مي‏سپارد »[534]
2 ـ اهمیت ندادن به جهاد[535]
هر چند عمل نکردن به هر یک از دستورات الهی به همان نسبت، انسان را از حق دور می کند و مشکلات و گرفتاری هایی ایجاد می کند، اما در این میان، ترک جهاد با دشمنان خدا، که حریم اسلام و مسلمانان را مورد تجاوز قرار داده اند، بارزترین مانع وصول به حق - و به عبارتی نشانه باطل - است:
« (هر كه جهاد را واگذارد) حقّ از او روي‌گردان. به خواري محكوم و از عدالت محروم. »[536]
3 ـ فراموش کردن قیامت
منشأ بسیاری از گناهان، فراموشی روز جزاست. اگر انسان همیشه به یاد قیامت باشد و پیوسته متذکّر شود که باید جواب‌گوی همۀ اعمال خود باشد، مسلّماً به وادی باطل نمی افتد. اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) درمقايسۀ رفتار خود با عمروعاص مي‌فرمايند:
« به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از شوخي بازمي‏دارد، و فراموشي آخرت او را نگذارد كه سخن حقّ بر زبان آرد.»[537]
4 ـ آمیخته شدن حق و باطل[538]
بروز شبهه(آميختگي حق وباطل)، تشخیص حق از باطل را بري انسان، بسیار سخت ودشوار مي‌كند وسبب بروز فتنه‌هاي اجتماعي مي‌شود كه دراين شرايط، ماندن بر راه حق، كار هركسي نيست:
« همانا آغاز پديد آمدن فتنه‏ها، پيروي خواهشهاي نفساني است و نوآوري در حكمهاي آسماني. نوآوري‌هايي كه كتاب خدا آن را نمي‏پذيرد و گروهي از گروه ديگر ياري خواهد تا بر خلاف دين خدا، اجراي آن را به عهده گيرد. پس اگر باطل با حقّ در نياميزد، حقيقت جو آن را شناسد و داند، و اگر حق به باطل پوشيده نگردد، دشمنان را طعنه زدن نماند. ليكن اندكي از اين و آن گيرند، تا به هم در آميزد و شيطان فرصت يابد و حيلت برانگيزد تا بر دوستان خود چيره شود و از- راهشان به در برد- . امّا آن را كه لطف حقّ دريافته باشد، نجات يابد و راه حقّ را به سر برد.»[539]
آميختگي حق و باطل، باعث می شود مردم حق را ياري نكنند و باطل بستر مناسبی برای گسترش پیدا ­کند، وهرگاه باطل آشکار شود وحق مخفی گردد، خشم وغضب خداوند در پیش خواهد بود، واین نشانۀ عقب ماندن امّت از خواست خداوند و بازماندن امّت از مسیر تکامل است و سير به سوی نابودي و شقاوت است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
5 ـ معيار قرار دادن افراد براي شناخت حق
درجنگ جمل، حضور طلحه و زبير وعايشه، به عنوان صحابيان ونزديكان پيامبر(صلّی‌الله‌عليه‌وآله)، سبب شد تا كساني كه براي شناخت حق، نگاهشان به دنبال افراد وعناوين آنهاست، دچار سرگشتگي وحيراني شوند. در بحبوحۀ جنگ و در آن موقعيت حسّاس، يكي از ياران حضرت امير(عليه‌السلام) به نام حارث، به آن حـضـرت مـراجـعه كرد و گفت: «من در امر حيرت آوري گرفتار آمده‌ام؟ حيرانم از ايـنـكه مي‌بينم شما با كساني از قبيل طلحه، زبير و عايشه مي‌جنگيد كه از صحابه بـزرگ پـيامبر (صلّی‌الله‌عليه‌وآله) بوده‌اند و از طرفي خود شما هم از نزديكان پيامبر (صلّی‌الله‌عليه‌وآله) هستيد، هر دو طرف سابقۀ درخشاني در حمايت از اسلام داريد؛ در اين امر متحيّر مانده ام كه كدام يك از شما را بر حق بدانم؟ حضرت امير(عليه‌السلام)، توصيۀ روشن گرِ مهمّی به او فرمودند:
« حارث تو كوتاه‏بينانه نگريستي نه عميق و زيركانه ، و سرگردان ماندي. تو حق را نشناخته‏اي تا بداني اهل حق چه كسانند و نه باطل را تا بداني پيروان آن چه مردمانند .»[540]
حضرت با این سخن گرانقدر تأکید می فرمایند که حق را نباید با افراد و آدم ها سنجید بلکه افراد را باید با حق مورد سنجش قرار داد. اگر ملاک تشخیص حق از باطل اشخاص و سابقه آنها باشد چه بسا مشکلات عدیده‌ای در مسیر تشخیص واقع شود.
6 ـ انحراف خواصّ در تشخیص و پیروی از حق
نقش خواصّ در جهت دهی به افکار عمومی و هدایت تودۀ­ مردم درخلال جریان­های سیاسی و اجتماعی، نقشی غیرقابل‌انکاری است. بسیاری از مردم که از سطح درک و فهم و قدرت تحلیل کافی برخوردار نیستند در هنگام بروز حوادث سرنوشت­ساز، پیرو بزرگان و خواصّ جامعه می­شوند و در تصمیم ­گیری از آنها تبعیّت می­ کنند.
اگرچه اوّلین آميختگي حق و باطل بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)آشكار شد، امّا بعد از خلافت اميرمؤمنان علی(علیه‌السلام) ، این مشکل عمیق‌تر شد، وحتی کسانی مانند طلحه، زبیر و ابوموسی اشعری که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بر حق استوار بودند ودر جنگ‌ها شرکت می کردند، از مسير حق دور شدند، زیرا اعتقاد به افضلیّت اميرالمؤمنين(علیه‌السلام) بر دیگران در روحیۀ مردم کمرنگ شده بود، این امر به آن جهت بود که در ظاهر، حضرت امير(عليه‌السلام) را برای سالیانی چند، در زیر حکومت دیگران می‌دیدند، واین احساس روحی در این دوران بیست وپنج ساله، باعث شده بود که مردم ایشان را حداکثر، جزو صحابۀ مجاهد بداند وبس؛ نه امام مفترض الطّاعه و امامی که بر همه برتری دارد.
ابو موسی اشعری که در جریان جنگ جمل، بی طرفی در پیش گرفته بود، به جای آگاه كردن افکار و آشکار نمودن حق برای مردم، بر تحیّر مردم می­افزود و به ایشان می­گفت:« علی ابن ابیطالب به جنگ با مادرتان عایشه که همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است، و به سوی طلحه و زبیر كه حواري پیامبر هستند، دعوت می­ کند و لذا بر شما مردم لازم است که در این فتنه در خانه­های خود بشینید.».[541]
جدا از ابوموسی، افراد دیگر از خواص مانند عبد الله بن عمر، محمد بن مسلمه، ابو هریره، وغیره نیز کم و بیش چنین موضعی داشتند و به بهانۀ اختلاط حقّ و باطل گوشه نشینی و عدم دخالت در جنگ را اختیار کرده بودند.[542] این اقدام خواص، فضا را برای عوامی که دنباله­روی آنها بودند تیره و تار می­ساخت و جامعه را در یک سردگمی رفتاری فرو‌می‌برد.

3.7.1. معرفت ياران مطلوب به حق و پیروی ازآن درنگاه تاريخ

ياران مطلوب اميرمؤمنان علي(عليه‌السلام)، با شناختن حق واهل آن وپيروي كامل از حقيقت وامام برحق خود، چنانكه خواهد آمد، جلوه‌هاي زيبايي را درتاريخ از خود به‌جا گذارده‌اند. بيان نمونه‌هاي كوچكي از زندگي اين بزرگواران، در واقع بيان امكان دستيابي به اين شاخصه براي طالبان حقيقت مي‌باشد.
عمّار ياسر مَذحِجي
عمّار ياسر، صحابۀ بزرگ پيامبر(صلّی‌الله‌عليه‌وآله) ودوستدار اهل‌بيت عصمت وطهارت بود. اودر بيان موضع خود در حمايت از اميرالمؤمنين(عليه‌السلام)، خطاب به عدّه‌اي گفت:«سوگند به خدا! اگر همه مردم با علي بن‌ابي‌طالب مخالفت كنند، هرگز با او مخالفت نخواهم كرد و همواره دستم در دست اوست؛ چون علي، از زماني كه خداوند پيامبرش را مبعوث كرده است، همواره با حق بوده است و من گواهي مي‏دهم كه بر هيچ كس روا نيست كه كسي را بر او مقدّم بدارد.»[543]
عمّار بن ياسر در صِفّين، پيشاپيش مردم (سپاه علي(‏عليه السلام) ) قرار گرفت و گفت:«بار خدايا! تو مي‏داني كه من اگر مي‏دانستم رضايت تو در اين است كه خود را به اين دريا بيفكنم، مي‏افكندم.
بار خدايا! تو مي‏داني كه اگر مي‏دانستم رضايت تو در اين است كه نوك شمشيرم را بر شكمم بگذارم و سپس چنان بر آن خم شوم كه از پشتم خارج شود، چنان مي‏كردم و امروز، هيچ كاري را نمي‏شناسم كه چون جهاد با اين فاسقان، تو را خشنود سازد، و اگر كاري را مي‏شناختم كه تو را خشنودتر مي‏كند، بي‏گمان، آن را انجام مي‏دادم.
به خدا سوگند، قومي را مي‏بينم كه چنان بر شما ضربه مي‏زنند كه باطلگرايان از آن به ترديد مي‏افتند و به خدا سوگند، اگر بر ما ضربه مي‏زدند و ما را تا زير نخل‏هاي هَجَر[544] مي‏راندند، باز ترديد نمي‌كردم كه ما بر حقيم و آنان بر باطل‏اند.»
سپس گفت:«چه كسي رضايت خدا، صاحب حقيقي‏اش، را مي‌جويد و قصد بازگشت به دارايي و فرزندانش را ندارد؟» گروهي نزد وي آمدند.
گفت:«به سوي اين قومِ مدّعي خونخواهي عثمان برويد، كه به خدا سوگند، خونخواه او نيستند، بلكه دنيا را مَضمَضه كرده و شيفته آن گشته‏اند و فهميده‏اند كه اگر به حق، گردن نهند، ميان آنان و آنچه كه در آن غوطه‏ورند، جدايي مي‏اندازد و پيشينه‏اي هم ندارند كه بدان وسيله، حقّ اطاعت و ولايت بر مردم بيابند. پس به پيروان خود نيرنگ زدند و گفتند:"امام ما به ستمْ كشته شد” تا بدين گونه، پادشاه و سلطان شوند. پس به اين جا رسيدند كه مي‏بينيد، و اگر اين ادّعا نبود، دو نفر هم پيرو آنان نمي‏شدند.
بار خدايا! اگر ما را ياري دهي، دير زماني است كه ياري مي‏دهي، و اگر كار را به سود آنان كني، پس عذابي دردناك را به خاطر آنچه با بندگانت مي‏كنند، براي آنها ذخيره كن.»[545]
ابوالهیثم مالک بن تیهان
مالك بن تَیِّهان بن مالك كه به كُنيه‏اش (ابوهَيثم) مشهور است، جزو نخستين گروه انصار بود كه پيش از هجرت پيامبر(صلي الله عليه وآله) در مكّه ايمان آوردند.[546] او از پيش‏گامان شناخت حق پس از پيامبر خداست و در زمري دوازده نفري بود كه در مسجد النّبي، به دفاع از اميرالمؤمنين(عليه السلام) در برابر دگرگوني مسير خلافت، فرياد اعتراض برآوردند.
پس از به خلافت رسیدن ابوبکر، ابوالهیثم مالک بن تیهان یکی از دوازده نفری بود که به او اعتراض کردند. درآن روز او پس از ذوالشهادتین برخاست و گفت:« ای ابوبکر به خاطر داری که وقتی در غدیرخم پیغمبر دست علی بن‌ابی‌طالب را گرفت وگفت: “مَن کُنتُ مَولاهُ فَهَذا عَلیٌ مَولاهُ". مردم دودسته شدند، دسته ای گفتند: رسول‌خدا با این کارش می‌خواهد علی را به عنوان جانشین خود معرفی کند، ودسته ای گفتند: می خواهد مقام والای علی را بالاببرد، وبه دنبال آن برای روشن شدن موضوع کسی را نزد پیغمبر فرستادند وآن حضرت فرمود:«پس از من علی رهبر شما است، گذشته از من، او خیرخواه ترین شما است.»[547]
اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اوج تنهايي و در تنگناي سستي همراهانش، آنگاه كه درآخرين خطبۀ خود با سوز و گداز، ياران استوار گامِ از دست رفته‏اش را ياد كرده است، از مالك بن تَیّهان نيز نام برده و بر نبودش تأسف خورده است. چنانكه فرمودند:
«كجايند برادران من كه بر راه صحيح رفتند و با حق گذشتند؟ كجاست عمّار؟ و كجاست ابن تيّهان؟ و كجاست ذو الشهادتين؟ و كجايند برادران همانند ايشان كه پيمان مرگ بستند و سرهايشان را براي فاجران فرستادند؟»[548]
عمروبن حَمِق خزاعي
عمروبن حمِق از کسانی است که بعداز پیغمبر(صلي الله عليه وآله) به امیرالمؤمنین(عليه‌السلام) پیوست و حق الهی آن حضرت را در امر خلافت پاس داشت وغاصبان حق او را به رسمیت نشناخت. به دلیل اعتقاد راسخ عمروبن حمق به حقانیت امیرالمؤمنین(عليه‌السلام) ودشمنی او با عثمان بود که بعداز واقعۀ صلح معاویه وامام حسن(عليه‌السلام) سخت تحت تعقیب قرار گرفت. عمروبن حمق درکوفه از سران شیعیان بود وبا حجربن عدی در مبارزه با مغیرة بن شعبه وزیاد بن ابیه ـ والیان معاویه درکوفه ـ همکاری صمیمانه داشت.[549] او در نبردهاي اميرمؤمنان علي(عليه‌السلام) سختكوش و استوار، شركت كرد.[550]
عمرو بن حَمِق ، دربارۀ بيان علّت بيعت وحمايت از حضرت، به ايشان عرض كرد: «سوگند به خدا، اي امير مؤمنان! اين كه به تو پاسخ مثبت دادم و با تو بيعت كردم، نه به خاطر خويشي بين من و تو بود، و نه به اميد مالي كه به من بدهي، و نه به خاطر قدرتي كه موجب بلند آوازگي من شود؛ بلكه تو را به خاطر پنج ويژگي دوست دارم:تو پسر عموي پيامبر خدايي؛ و نخستين مؤمن به اويي؛ و شوهر بانوي زنان امّت، فاطمه، دختر محمد(صلي الله عليه وآله) هستي؛ و پدر نسلي هستي كه در بين ما از پيامبر خدا به جا مانده است؛ و در بين مهاجران، پُرسهم‏ترينِ آنان در جهادي.
اگر من به جا به جايي كوه‏هاي استوار و كشيدن آب درياهاي پُر آب، مجبور شوم تا روزي بر من فرارسد كه در كاري به دوستداران تو كمك كنم و دشمنان تو را سست كنم، خواهي ديد كه در آن روز، هر آنچه از حقّ تو بر گردنم است، ادا خواهم كرد».
امير مؤمنان علي(‏عليه السلام) فرمود:«پروردگارا! دلش را به تقوا نوراني كن و به راه راست، هدايتش فرما. اي كاش در سپاه من، صد نفر چون تو بود!».[551]

تاثیر حضور ایالات متحده آمریکا در افغانستان بر ژئوپلتیک ایران- قسمت ۱۴

۴-۱-۳- مذهب
رقابت گروه های مختلف با مذاهب گوناگون در یک کشور همواره می تواند یکی از کانون های چالش بر انگیز در یک کشور و یا بین کشور با کشور دیگر باشد. مذهب در افغانستان نیز یکی از عوامل ناامنی در این کشور بوده است. تنش های مذهبی به ویژه بین شیعه و سنی یا شیعه با دیگر مذاهب در افغانستان، پیامدهایی را برای ایران در برداشته است. عامل مذهب، همواره در مناسبات ایران و افغانستان ایفای نقش کرده است. هزاره های شیعه مذهب، همواره زیر فشار حکومت های پشتون سنی مذهب، متوجه ایران بوده اند. دست کم در دو مقطع عامل مذهب پر رنگ تر از سایر عوامل بوده است. یکی سیاست مذهبی دوران امیر عبدالرحمان خان که شیعیان افغانستان به شدت تحت فشار قرار گرفته و دیگری دوره طالبان که باز هم عامل مذهب، برای مردم افغانستان مشکل ساز شد. در این دو دوره، ایران درگیر مشکل افغانستان بود. هزاره ها و خاوری های سیستان و خراسان را می توان بقایای مهاجران هزاره ای دانست که هر وقت تحت فشار قرار داشتند راه ایران را در پیش می گرفته اند. ایران به اقلیت شیعه هزاره و در حد گسترده تر به جبهه متحد شمال و جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی و اسماعیل خان در هرات نظر مثبت داشت. بنابراین، ایران خواسته یا ناخواسته درگیر بحران افغانستان شده است(ملازهی،۱۳۸۳: ۱۵). اوج تنش های مذهبی در افغانستان را می توان به دوره حکومت طالبان بر افغانستان نسبت داد. چرا که تفوق طالبان در افغانستان نه تنها آوارگان جدیدی را خلق کرد، بلکه با افزایش بی ثباتی در افغانستان موجب خنثی شدن سیاست ایران در بازگشت مهاجران به کشورشان گردید(حاجی یوسفی،۱۳۸۴: ۲۵۸). یکی از مهمترین نگرانی های ایران از تسلط طالبان بر افغانستان و سیاست های این گروه در کشتار شیعیان بود. قتل و عام شیعیان در مزار شریف (حدود ۲۰۰۰ شیعه در سقوط مزار شریف) و همچنین شهادت نه ایرانی (هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی) توسط نیروهای طالبان، روابط ایران و طالبان را وارد مرحله بحرانی نمود. انتظار شیعیان از ایران برای حمایت مادی و معنوی در مناسبات ایران و افغانستان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
دانلود پروژه
علاوه بر بعد ایدئولوژیک تهدید طالبان نسبت به ایران بعد ژئوپلیتیکی امنیتی ، جنبه دیگر این تهدید بود. وجود طالبان وتهدیدهای آنها علیه ایران باعث تضعیف ایران (بعد از ۸ سال جنگ تحمیلی ) می شد. چیزی که خواست آمریکا و متحدانش بود. تهدیدهای طالبان باعث شد تا ایران نیروهایش را در مزرهای شرقی مستقر سازد و نیروهایش را به حالت آماده باش درآورد، اما طالبان با آزادی رانندگان ایرانی که آنها را در مزار شریف دستگیر کرده بود تا حدودی این حساسیت را کاهش داد.
علاوه بر این مسائل در زمان حکومت طالبان ، وضعیت آبدهی رود هیرمند در بخش ایرانی سیستان حادتر شد و بخش های مهمی از دریاچه هامون به طور کلی خشک شد و به یک فاجعه زیست محیطی انجامید.
طالبان به دلیل مخالفت با ایران نه تنها از برداشت بی رویه آب در بالا دست رودخانه هیرمند جلوگیری نکردند، بلکه خود مشوق آن بودند و به این ترتیب بود که مشکل قطعی و بی آبی ، سیستان را با خطر نابودی جدی روبرو کرد(همان، ۱۱).
بنابراین طالبان و حکومت آنها در افغانستان که تحت حمایت آمریکا، عربستان، پاکستان و امارات متحده عربی بود با اندیشه های خشک مذهبی و متضاد با شیعه و عدم پایبندی آنها با موازین بین المللی، تهدیدی جدی علیه امنیت ملی ایران بود که با سقوط طالبان این خطر در حال حاضر رفع شده است.
با حوادث ۱۱ سپتامبر در آمریکا که شبکه القاعده و طالبان مسئول آن شناخته شدند ، ایالات متحده با حمله نظامی به افغانستان به عنوان پایگاه اصلی القاعده و طالبان، سقوط طالبان را فراهم آورد.
حذف طالبان از قدرت به عنوان یک جریان متضاد با منافع ملی ایران یک فرصت تلقی می شود. این بحث در چند محور اصلی قابل طرح است:

 

    1. حذف طالبان از قدرت، حذف یک رقیب ایدئولوژیک.

 

    1. حذف طالبان از قدرت ، کاهش نفوذ عربستان سعودی و پاکستان در افغانستان.

 

    1. حذف طالبان از قدرت، توازن نسبی قدرت به سود جبهه شمال.

 

    1. حذف طالبان از قدرت، توسعه ژئوپلیتیک زبان فارسی و اندیشه سیاسی شیعه.

 

۴-۱-۳-۱- حذف طالبان از قدرت، حذف یک رقیب ایدئولوژیک
طالبان تحت تأثیر اندیشه های دو مکتب وهابیت و دیوبندی قرار داشتند. مکتب دیوبندی تضادهای آشکاری با شیعه دارد. تا جایی که از نظر دیوبندی مؤمن، در اساس مسلمان بودن تشیع تردید شده است. در نتیجه طالبان ضد ایران بودند.اما آنچه از قدرت گرفت طالبان، چالش ایدئولوژیک واقعی تری را با انقلاب اسلامی و تفکر مبتنی بر ولایت فقیه شکل داد، تقابل ایدئولوژیک بر اساس منبع شرعی قدرت بود چنان که می­دانیم؛ قدرت اسلامی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر مبنای تئوری ولایت فقیه توضیح داده شد.
این در حالی است که از نظر طالبان، ‌قدرت اسلامی بر مبنای سه منبع توضیح دهنده قدرت در عالم تسنن یعنی غلبه، ‌حل و عقد و انتصاب، توجیه شرعی می یابد. به عبارت روشن تر، آنچه طالبان افغانستان در نظر داشتند که قدرت خود را با آن توجیه شرعی نمایند،‌ با آنچه در ایران مشروعیت قدرت اسلامی را توضیح می دهد، از اساس متفاوت است.
مدل طالبان، خلافت به شیوه خلفای راشدین صدر اسلام بود. اگر به این واقعیت توجه داشته باشیم که مبانی کلامی و فقهی طالبان تحت تأثیر دو مکتب دیوبندی و وهابیت ، در مناطق سنی نشین ایران نیز می توانسته تأثیر گذار باشد، آن گاه درک این مطلب که گروه طالبان به لحاظ ایدئولوژیک به عنوان یک رقیب برای فلسفه وجودی و توجیه شرعی قدرت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه بوده اند ، ساده تر خواهد بود.
رشد این اندیشه در افغانستان در همسایگی ایران نوعی چالش ایدئولوژیک را با توجیه شرعی قدرت در ایران ، به ذهن متبادر می کرده است. به عبارت روشن تر، ‌قدرت گرفتن طالبان و بقای طولانی مدت احتمالی آنها می توانست تئوری غلبه با اصل شورا که شیوه ولایت فقیه در قدرت است ، رویاروی هم قرار دهد و حداقل زیان آن برای ایران آن بود که ندای وحدت شیعه و سنی را کم رنگ تر کند. (علیزاده،‌۱۳۸۱،۱۲۱).
بنابراین حذف طالبان از قدرت را می توان یک فرصت قابل توجه برای فلسفه سیاسی شیعه ارزیابی کرد. ایران از کاهش نفوذ تفکر طالبانی در افغانستان و پاکستان سود خواهد برد. زیرا کاهش تفکر طالبانی به نوبه خود به کاهش تأثیر اندیشه طالبان بر جامعه اهل تسنن سیستان ایران می انجامد و از طرف دیگر تقابل و تضاد شیعه و سنی تعدیل می شود.
۴-۱-۳-۲- حذف طالبان از قدرت ،‌کاهش نفوذ پاکستان و عربستان سعودی
اگر به موقعیت افغانستان در دوره کوتاه مدت حکومت طالبان توجه داشته باشیم؛‌درک این موضوع که حذف طالبان از قدرت باعث کاهش نفوذ پاکستان و عربستان سعودی در افغانستان و عامل افزایش نفوذ ایران شده است،‌ چندان دشوار نخواهد بود.
واقعیت آن است که طالبان به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی به شدت تحت تأثیر عربستان سعودی و پاکستان بودند. پیوندهای مالی و کمک های گسترده پاکستان و عربستان سعودی دست کم در مراحل اولیه، طالبان را سرپا نگه داشت. هر چند که این دو کشور اعتراف به حمایت مالی طالبان نکردند، ولی نشانه های غیر قابل انکاری در این باره مورد تأیید محافل بی طرف قرار گرفته است.
از این گذشته باید به واقعیت های مهم تری در تحولات افغانستان و تأثیر گذاری آن بر کشورهای منطقه از جمله ایران نظر داشت. واقعیت آن است که آنچه از کودتای سردار داوود خان تا به امروز در افغانستان گذشته است،‌ ریشه در رقابت های بین المللی و منطقه ای در دو سطح همسایگان افغانستان و قدرت های بزرگ جهانی داشته است.
در دوران جنگ سرد افغانستان صحنه رقابت دو ابر قدرت آمریکا و شوروی بود و قدرتهای منطقه ای در مرحله دوم اهمیت قرار داشتند. بدون شک بعد از خروج شوروی ،‌ رقابت قدرت های بزرگ به نحو محسوسی کاهش پیدا کرد و کشورهای منطقه وارد رقابت فشرده ای در افغانستان شدند. این رقابت ها دست کم بین سه کشور ایران، عربستان سعودی و پاکستان جدی تر از سایر بازیگران و همسایگان افغانستان بوده است. این گونه رقابت ها را در دو بعد سیاسی – ایدئولوژیک و اقتصادی می توان ارزیابی کرد. (علیزاده،‌۱۳۸۱،۱۲۱).
۴-۱-۳-۲- ۱- رقابت سیاسی – ایدئولوژیک
ایران به لحاظ تئوریک، حکومتی مبتنی بر فلسفه تشیع در شکل ولایت فقیه است. در مقابل، پاکستان و عربستان سعودی،‌حکومت های مبتنی بر فلسفه اهل سنت و جماعت دارند وهابیت وجه قالب و تعیین کننده هدایت دینی در عربستان سعودی است.
وهابیت در پاکستان نیز به رغم آن که در سطح حکومتی تعیین کننده هویت حکومت نیست، اما از طریق احزاب مذهبی و مدارس متعدد مورد حمایت مالی عربستان سعودی، از نفوذ قابل توجهی برخوردار است.
وهابیت و تشیع به دلایل تاریخی متفاوتی در نوعی رویارویی ایدئولوژیک قرار دارند. یک علت برجسته در این رویارویی،‌مسئله زیارت قبور ائمه است. به نظر می رسد که در فلسفه وهابیت هر نوع زیارت به لحاظ شرعی حرام است،‌به همین دلیل مبارزه ای جدی و دامنه دار با این موضوع در بین وهابی ها وجود دارد.
ایجاد مانع به دور مرقد حضرت رسول اکرم (ص) در مدینه ، به گونه ای که نتوان به حالت طواف در آن قرار گرفت،‌مؤید شدت این باور در میان اندیشه حکومتی در عربستان سعودی است. در کلیه مناطق سنی نشین که وهابیت به نوعی نفوذ کرده ،‌مبارزه ای سازمان یافته و جدی با اماکن متعلق به امام زادگان مورد تأیید شیعه ،‌شکل گرفته است.
گذشته از این ،‌مراسم عزاداری ماه محرم نیز با برداشت مشابهی روبه بوده و هر سال در پاکستان در قالب حمله به عزاداران شیعه مذهب ، باعث اختلافات مذهبی است. جنگ ها و نزاع های فرقه گرایانه در پاکستان به خوبی نشان می دهد که عمدتاً‌این نزاع ها بین سازمان هایی روی می دهد که به نوعی با یکی از فرقه های مذهبی شیعه یا سنی ارتباط دارند.
این برداشت وجود دارد که رقابت های پشت پرده عربستان سعودی و ایران به فرقه گرایی در پاکستان دامن زده است. در مقاطعی که عربستان سعودی و ایران مناسبات تنش زایی داشته اند ،‌فرقه گرایی در پاکستان تشدید شده و برعکس، هرگاه ایران و عربستان سعودی رو به کاهش تنش ها آورده اند،‌ فرقه گرایی در پاکستان نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته و به شدت کاهش یافته است. اگر به تحولات افغانستان از چنین زاویه ای توجه کنیم ، با وضعیت کم و بیش مشابهی روبه رو خواهیم شد.
افغانستان در دوره حکومت طالبان به لحاظ ایدئولوژیک به شدت تحت تأثیر وهابیت عربستان سعودی قرار داشت. طالبان تحت تأثیر وهابیت و مکتب دیوبندی، افغانستان را محیط مساعدی برای تحقق آرمانهای ایدئولوژیک خود می دانست.
از این رو قابل درک است که در تمامی دوران حکومت طالبان در افغانستان، ایران از دولت ربانی که در مساعد ترین شرایط تنها ده درصد از خاک افغانستان در شمال به ویژه دره استراتژیک پنجشیر را در اختیار داشت، حمایت می کرد و طالبان مورد حمایت سیاسی ، نظامی و مالی عربستان سعودی و پاکستان و در سطح کمتری امارات متحده عربی بودند. (علیزاده،‌۱۳۸۱،۱۲۱).
به طوری که تنها این سه کشور ، طالبان را به رسمیت شناختند. بنابراین می توان گفت که طالبان به لحاظ ایدئولوژیک به رقابت های ایران با کشورهای پاکستان و عربستان سعودی دامن زدند.اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که در هر حال در جهان اسلام اکثریت با اهل سنت است و اینکه در مقام مقایسه با اندیشه سیاسی اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه و اندیشه تغلب مورد حمایت طالبان، به طور طبیعی گرایش اهل سنت به باور طالبان بیشتر است، آن گاه به راحتی می توان تصور کرد که طالبان یک رقیب جدی ایدئولوژیک برای ایران بوده اند. لذا حذف آنها از قدرت در واقع خنثی شدن یک چالش جدی و مدعی سیاسی – ایدئولوژیک بوده است.
بدون شک حذف طالبان از قدرت، کاهش چالش های ایدئولوژیک بین سه کشور ایران ، عربستان و پاکستان را به همراه داشته و در مقابل فرصتی برای ایران بوده که از آن در جهت منافع ملی و امنیتی خود بهره برداری کند.
۴-۱-۳-۲-۲- رقابت های اقتصادی
با گسترش رقابت های سیاسی – ایدئولوژیک ایران، عربستان سعودی و پاکستان رقابت­هایی در سطح اقتصادی بین ایران و پاکستان از فشردگی بیشتری برخوردار می­ شود. اگر رقابت های بین ایران و عربستان سعودی را در سطح ایدئولوژیک منحصر بدانیم، چنین انحصاری را برای پاکستان نمی توان قائل شد. پاکستان در افغانستان منافع متنوع تری نسبت به عربستان سعودی برای خود قائل است. از همین رو، ‌انگیزه­ های پاکستان برای حفظ نفوذ در افغانستان قوی تر از سایر کشورها است.
دقیقاً با در نظر گرفتن تنوع منافع پاکستان در افغانستان که این کشور خواهان حکومتی دست نشانده و با حداقل دوست در کابل است، در این محاسبه، پاکستان ، ایران و هند هردو از اهمیت بالایی برخوردارند آنچه رقابت های پشت پرده ایران و پاکستان را می ­تواند توضیح دهد، در دو جهت به لحاظ اقتصادی قابل بررسی است:

 

    1. خط لوله گاز و نفت از آسیای مرکزی

 

    1. ترانزیت کالا.

 

درباره خطوط لوله های نفت و گاز، پاکستان خواهان انتقال نفت و گاز حوزه دریای خزر و آسیای مرکزی از مسیر افغانستان – پاکستان به بازارهای جهانی است. همچنین این هدف پاکستان با اهداف آمریکا که خواهان حذف مسیر ایران و روسیه است ، همخوانی دارد.
با توافق های بعمل آمده بین پاکستان ، افغانستان و ترکمنستان برای احداث خط لوله ترانس افغان ، شانس عملی شدن انتقال گاز به بازارهای مصرف از طریق پاکستان و ایجاد پایانه در بندر گوتدر در سواحل مکران ایالت بلوچستان پاکستان افزایش یافته است.

مقایسه عملکرد عصب روانشناختی قطعه پیشانی در بیماران اسکیزوافکتیو با مبتلایان به اسکیزوفرنیا با علائم منفی، دو قطبی نوع یک و گروه بهنجار- قسمت ۶

- در پژوهشی که توسط فولادی و گودرزی (۱۳۹۰ ) انجام شد، آنها به مطالعه ی اثرات شناختی درمان تشنج برقی در بین بیماران مبتلا به اختلالات افسردگی، دوقطبی و اسکیزوفرنی پرداختند. در این مطالعه کارآزمایی بالینی ۹۰ بیمار مبتلا به اختلالات افسردگی، اسکیزوفرنی و مانیا (هر گروه شامل ۳۰ بیمار) یک روز قبل از شروع درمان تشنج برقی و یک روز بعد از پایان آن، به وسیله مجموعه آزمون های شناختی کامپیوتری شده شامل؛ زمان واکنش شنیداری، زمان واکنش دیداری، حافظه کلامی، حافظه دیداری بنتون، عملکرد حرکتی و دسته بندی کارت های ویسکانسین مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نقص در حافظه کلامی، کاهش توانایی حرکتی و بهبود کارکرد اجرایی بیماران افسرده پس از درمان تشنج برقی را نشان داد(.در بیماران مبتلا به اختلالات دوقطبی و اسکیزوفرنی، بعد از درمان تشنج برقی حافظه کلامی، حافظه دیداری و کارکرد اجرایی به طور معنی داری بهبود پیدا کرد، اما توانایی حرکتی آنها همانند بیماران مبتلا به اختلال افسردگی به طور معنی داری کاهش یافت.
- در مطالعه ای که توسط قمری و همکاران (۱۳۸۸) انجام شد، شناسایی علایم شاخص در اختلال های روان پریشی: اختلال های اسکیزوفرنی، افسردگی اساسی و خلقی دوقطبی مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش از نوع پس رویدادی بود که به شیوه در دسترس ۲۰۴ بیمار دچار اختلال های روان پریشی بستری در بیمارستان های فاطمی و ایثار شهرستان اردبیل انتخاب و با مصاحبه‌ نیمه ساختار یافته مقیاس درجه بندی روان پریشی چواینارد و میلر بررسی شدند. تحلیل اطلاعات با دو آزمون تحلیل عامل و تحلیل تشخیصی انجام شد. یافته ها نشان دادند در کل در سه گروه بیمار بستری، چهار عامل توهم جسمی، هذیان قدرت مافوق حسی، اختلال عمل در نتیجه افکار و توهم شنوایی وجود دارد. در گروه اختلال اسکیزوفرنی پنج عامل اختلال در ادراک محیط، توهم جسمی، هذیان مذهبی فراحسی، اختلال عمل در نتیجه افکار، توهم شنوایی است. در گروه اختلال خلقی دو قطبی پنج عامل هذیان همه کار توانی، توهم شنوایی، خطای ادراکی، توهم دهلیزی ـ حرکتی و حواسپرتی به ترتیب است و در گروه افسردگی اساسی هفت عامل هذیان نامتجانس با خلق شامل هذیان حسادت و فراحسی، انواع توهم شنودی غیرکلامی، تحریف ادراکی، توهم جسمی، حواس پرتی، تفکر جادویی، هذیان جنسی وجود دارد.
- جوانمرد و همکاران(۱۳۸۷) طی پژوهشی به مطالعه ی عملکرد گروه بیماران اسکیزوفرنیک دارای علایم مثبت و منفی در آزمون نوروسایکولوژیک بندر گشتالت و همبستگی آن با عملکرد در آزمون دسته بندی کارت ویسکانسین (WCST) پرداختند. برای این منظور ۳۲ نفر از بیماران بستری انتخاب شدند. مقیاس های اندازه گیری علایم منفی (SANS) و علایم مثبت (SAPS) اجرا شدند و از کل این نمونه پژوهشی ۱۴ نفر دارای علایم منفی و ۱۸ نفر دارای علایم مثبت بودند. آزمون های بندر و ویسکانسین بر روی آزمودنی ها اجرا و به ترتیب نتایج آزمون بندر بر اساس ۱۵ ملاک هین و آزمون ویسکانسین بر اساس ۵ ملاک نمره گذاری شدند. بر اساس نمرات به دست آمده، میانگین هر یک از ملاک ها برای هر یک از گروه ها محاسبه شد. این نتایج نشان دادند که چهار خطای رایج برای بیماران اسکیزوفرنیک دارای علایم مثبت به ترتیب درجاماندگی، تحریف، چرخش و همپوشی و برای بیماران اسکیزوفرنیک دارای علایم منفی درجاماندگی، چرخش، تحریف و جداسازی بودند. نتایج حاصل نشان دادند که تنها در دو ملاک چرخش و کوتاه سازی بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر، گروه بیماران اسکیزوفرنیک دارای علایم منفی خطاهای بیشتری در این دو ملاک داشتند. هم چنین نتایج آزمون معنی داری همبستگی بین نمرات بندر و ویسکانسین نشان دادند که فقط همبستگی مقیاس های درجاماندگی در بندر و مجموع درجاماندگی در ویسکانسین و همبستگی مقیاس های عینی کردن در بندر و مدت زمان لازم برای رسیدن به اولین قاعده در ویسکانسین معنی دار بودند.
پایان نامه
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
در این فصل به روش شناسی پژوهش پرداخته می شود که در آن جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری، ابزار جمع آوری داده ها، روش اجرای پژوهش و در نهایت روش تجزیه و تحلیل آماری مورد بررسی قرار می گیرد.
۳-٢- روش تحقیق
طرح پژوهش حاضراز نوع پس رویدادی( علی – مقایسه ای) می باشد.
۳-٣- جامعه آماری
جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه بیمارانی که از سال١٣٨٧تا پایان سال ١٣٩٠ به مرکز درمان وتوانبخشی بیماران مزمن روانی صدرا در شهراهواز مراجعه کرده وتشخیص اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی نوع یک دریافت کرده اند، تشکیل می دهند. در این مرکز در محدوده زمانی فوق ۴١٨بیمار سایکوتیک عضویت داشته اند که از این میان ١۶٢نفر آنها زن بوده اند که از جامعه آماری حذف شده اند و٢۵۶نفر دیگر مرد بوده اند هفتاد نفر از بیماران مرد بدلیل داشتن فاکتور های حذف مانند اعتیاد به مواد مخدر ،اختلالات شخصیت و عقب ماندگی ذهنی واختلالات نورولوژی مانند صرع از روند تحقیق کنار گذاشته شدند و از این میان ١٨۶بیمار دیگر جزءجامعه باقی مانده اند.
۳-۴- نمونه و روش نمونه گیری
در این پژوهش برای انتخاب آزمودنی ها از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شده است. نمونه کلی ۶٠ نفر می باشد، که در چهار گروه ١۵ نفری قرار می گیرند.
۳-۵- روش اجرا
برای اجرای این پژوهش در ابتدا از بین بیمارانی که از سال ١٣٨٧تا پایان ١٣٩٠ به مرکز درمان وتوانبخشی بیماران مزمن روانی صدرا در شهراهواز مراجعه کرده بودند ۴۵ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در ٣ گروه بیماران اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی با علائم منفی و بیماران دوقطبی نوع یک قرار داده شدند و ١۵ نفر هم به عنوان نمونه بهنجاراز بین افراد خانواده بیماران انتخاب شدند. سپس آزمونهای عملکرد پیوسته (CPT)[92]، دسته بندی کارتهای ویسکاستین[۹۳] و آزمون استروپ(٣) بر روی آزمودنیها اجرا شد.
۳-۶- ابزار گردآوری اطلاعات
در این پژوهش از سه آزمون استروپ، دسته بندی کارتهای ویسکاستین و عملکرد پیوسته (CPT) استفاده گردید که در ادامه به شرح این آزمونها پرداخته خواهد شد.
۳-۶-۱- آزمون رنگ و لغت استروپ
اگر کلمه ای را که به یک رنگ اطلاق می شود، با رنگی متفاوت با معنی خود ( مثلاً کلمه قرمز را با رنگ آبی )نوشته شود و از آزمودنی خواسته شود که به جای خواندن کلمه، رنگ آن را نام ببرد، آزمودنی در مقایسه با نامیدن رنگ یک شکل هندسی، زمان طولانی تری برای نامیدن رنگ کلمه صرف خواهد کرد. این پدیده را اثر استروپ نامیده اند (مک لئود[۹۴]، ١٩٩١). در پژوهش حاضر، نوع کامپیوتری آزمون استروپ به کاربرده شده است. به این معنی که آزمودنی ها به جای خواندن کلمه، کلید همرنگ با کلمه را بر روی صفحه کلید کامپیوتر فشار می دهند. شاخص های مورد سنجش این آزمون عبارتند از: الف(خطای اعلام کاذب: فشار کلید در برابر محرک نامرتبط (مثلاً فشار کلید قرمز در برابر کلمه زرد که به رنگ آبی نوشته شده است ). ب) میانگین زمان واکنش آزمودنی در برابر پاسخ های درست. آزمون استروپ یک مدل آزمایشگاهی برای سنجش توجه انتخابی است(مک لئود، ١٩٩١). سنجش جریان ناحیه ای خون از طریق PET در هنگام انجام این آزمون، با افزایش فعالیت ناحیه ی کمربندی قدامی (بخش میانی قشرپره فرونتال) همراه می باشد (پاردو[۹۵] ، جانر[۹۶] و رایکل[۹۷]، ١٩٩٠)
۳-۶-۲- دسته بندی کارتهای ویسکانسین
این آزمون به کوشش گرانت و برگ در سال ١٩۴٨(به نقل از فالگاتر و استریک[۹۸]، ١٩٩٨) تدوین و برای رفتار انتزاعی، تغییر مجموعه و عملکردهای اجرایی تهیه گردید. این آزمون دارای ۶۴ کارت می باشد که در روی آنها یک الی چهار نماد(شکل) به صورت مثلث قرمز، ستاره سبز، صلیب زرد و دایره آبی نقش بسته است و هیچ دو کارتی شبیه به هم یا تکراری نیست. وظیفه آزمودنی این است که براساس استنباط از الگوی مورد استفاده آزماینده نسبت به جای گذاری کارتها اقدام نماید. این الگو عبارت است از یک مثلث قرمز، دو ستاره سبز، سه صلیب زرد و چهار دایره آبی و اساس دسته بندی و جای گذاری کارتها به ترتیب رنگ، شکل و تعداد نمادها می باشد که آزمونگر بدون اطلاع آزمودنی در نظر می گیرد. وقتی آزمودنی بتواند ده کارت را بطور متوالی براساس رنگ دسته بندی کند، آزمونگر ملاک را بر مبنای شکل در نظر می گیرد و آزمودنی باید این تغییر را با توجه به گفته«درست است» و «درست نیست» آزماینده متوجه شود و ملاک جدید را پیدا کند(داوودی و همکاران، ١٣٨٨).
آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، ابزار سودمندی برای مطالعه نقایص شناختی متعاقب صدمات مغزی است و به عنوان یک آزمون استاندارد نوروپسیکولوژیک برای اندازه گیری مهارت انعطاف پذیری شناختی (که به عملکرد قطعه پیشانی به ویژه پیش پیشانی نسبت داده می شود)، به کار می رود. در این آزمون، آزمودنی باید مفهوم یا قانونی را که در مرحله ای از آزمایش دریافته است، در دوره های متوالی حفظ کند و وقتی قوانین دسته بندی تغییر کند، او نیز مفاهیم قبلی را تغییر دهد. این آزمون از ۶۴ کارت با شکلهای هندسی در رنگ ها و تعداد متفاوت تشکیل شده است. آزمون به چند طریق نمره گذاری می شود که رایج ترین آن، ثبت تعداد طبقات به دست آمده، خطای تکرار و مجموع خطاهای کلی است (لزاک[۹۹]، ١٩٩۵؛ به نقل از قاسم زاده و همکاران، ١٣٨۴).
طبقات به دست آمده به تعداد دوره های صحیح یا به عبارت دیگر ده جای گذاری صحیح متوالی اطلاق می شود که این تعداد در دامنه ای از صفر(برای بیمارانی که ابداً اصل یکی را دریافت نمی کنند) تا شش که در این حالت آزمون طبیعتاً متوقف می شود، قرار می گیرد. مواقعی که آزمودنی بر طبق اصل موفقیت آمیز قبلی دسته بندی را ادامه می دهد و همچنین زمانی که در اولین سری، در دسته بندی بر اساس یک حدس غلط اولیه پافشاری می کند، خطای درجاماندگی وجود دارد. خطای درجاماندگی برای مستند کردن مشکلات در زمینه شکل گیری مفاهیم، سود بردن از تصحیح و انعطاف پذیری ادراکی مفید و قابل استفاده است(داوودی و همکاران، ١٣٨٨).
در بررسی ”رفتار انتزاعی “ و ”انعطاف پذیری شناختی “ این آزمون کاربرد گسترده ای داشته است. ضریب پایایی بین ارزیاب این آزمون ۸۳/۰ گزارش شده است (اسپرین[۱۰۰] و استراوس[۱۰۱]، ١٩٩٨).
اعتبار این آزمون برای نقایص شناختی به دنبال آسیب های مغزی بالای ۸۶/۰ گزارش شده است(لزاک، ١٩٩۵به نقل از علیلو و همکاران، ١٣٩٠). نادری و همکاران(١٣٨٣)، پایایی این آزمون را در نمونه ایرانی با روش باز آزمایی ۸۵/۰ گزارش کرده اند.
۳-۶-۳-عملکرد پیوسته (CPT)
تکلیف های عملکرد مداوم برای اندازه گیری توجه متمرکز به کار برده می شود(کلی[۱۰۲] و گارفینکل[۱۰۳]، ١٩٨٣). در پژوهش حاضر، محرک های آزمون تعدادی ٩شکل بودند. شکلها به مدت نیم ثانیه و با ترتیب تصادفی در صفحه کامپیوتر ظاهر می شد ند و فاصله ظهور شکل بعدی یک ثانیه بود. در کل، شکلها در۵بلوک ۴٠تایی به آزمودنی ها ارائه می شد. در هر بلوک دو شکل به عنوان محرک هدف انتخاب می شد. وظیفه آزمودنی این بود که با دیدن شکل محرک هر چه سریعتر کلید را فشار دهد و در برابر سایر اعداد واکنشی Enter نشان ندهد. متغیرهای مورد بررسی در این آزمون عبارت بودند از : الف) خطای حذف: اگر آزمودنی در برابر محرک هدف، کلید را فشار ندهد. ب) خطای اعلام کاذب : اگر آزمودنی در برابر محرک غیرهدف کلید را فشار دهد. پ) زمان واکنش پاسخهای صحیح: میانگین زمان واکنش پاسخهای صحیح در برابر محرک هدف، بر حسب هزارم ثانیه. خطای حذف و زمان واکنش کند با نقص توجه و خطای اعلام کاذب با تکانشگری مرتبط می باشد(هادیان فردوهمکاران،١٣٧٩).
این آزمون یک تکلیف دیداری حرکتی است و برای اندازه گیری فرایند توجه پایدار استفاده می شود(بک[۱۰۴] و همکاران، ١٩۵۶). علیلو وهمکاران(١٣٩٠) در مطالعه مقدماتی برای تعیین پایایی بازآزمایی در جمعیت دانشجویی با دو هفته فاصله زمانی ضریب پایایی۸۱/۰ را به دست آورد.
۳-٧- روش تجزیه تحلیل آماری
جهت تجزیه تحلیل آماری داده ها از نرم افزارspss18استفاده شده است .
از آنجایی که این پژوهش قصد مقایسه بیش از یک متغیر وابسته را دارد از تحلیل واریانس چند متغیره (Manova)استفاده می شودکه در اصل این روش جهت مقایسه دو گروه درچند متغیره وابسته ،مناسب است.
همچنین متغیر کنترل این تحقیق مصرف داروهای روانپزشکی می باشدکه اثر آن نیز از طریق روش تحلیل کوواریانس بصورت آماری حذف گردید.
فصل چهارم
یافته های پژوهش
۴-۱- مقدمه
در این فصل نتایج ویافته های تحقیق به تفصیل ارائه می شود.ابتدا به یافته‌های توصیفی متغیرهای پژوهش، پرداخته و سپس با بهره گرفتن از روش‌های آماری به تجزیه و تحلیل فرضیه‌ها پرداخته شده است.
۴-۲- یافته های جمعیت شناختی
در این تحقیق ۶٠آزمودنی شرکت داشتند که از این تعداد ۴۵نفر سایکوتیک که به تفکیک ١۵نفر اسکیزوافکتیو،١۵نفر اسکیزوفرنیا،١۵نفردو قطبی نوع یک و١۵نفرگروه نرمال بوده اند .
میانگین سنی آزمودنی ها بطور کلی برابر ۶٣⁄٣۶سال و می باشدکه به تفکیک در جدول ۴-١ آمده است وهمچنین آزمودنی ها در دامنه سنی ٢١ تا ۵۵ سال قرار داشتند که به تفکیک دارای سطح تحصیلات ابتدایی ، راهنمایی ، متوسطه ، دیپلم که به تفکیک در جدول ۴-٢ درج شده است .
جدول ۴-١ :تفکیک گروه های تحقیق بر اساس سن

 

سن گروه های تحقیق کل درصد فراوانی
اسکیزوافکتیو اسکیزوفرنیا دو قطبی بهنجار
دهه ٢٠ ١ ۴
 
مداحی های محرم