در قانون مدنی فرانسه، طرح دعوای متقابل در داوری هر چند به صراحت بیان نشده ولی در ماده ۶۴ که دعوای متقابل را نوعی ، دفاع تلقی نموده است می توان قایل به جواز طرح این دعوا در داوری شد.
۳-۱-۳- بند سوم : دعوای ورود ثالث
دعوای مطروحه از جانب شخص ثالث به طرفیت اصحاب دعوی در جریان رسیدگی را دعوای ورود ثالث گویند در ماده ۱۳۰ ق. ا. د .م در این باره آمده، هرگاه شخص ثالثی در موضوع دادرسی اصحاب دعوای اصلی برای خود مستقلاً حقی قایل باشد و یا خود را در محق شدن یکی از طرفین ذی نفع بداند می تواند تا وقتی که ختم دادرسی اعلام نشده است وارد دعوا گردد.
دعوای ورود ثالث تابع شرایط عمومی دعاوی طاری است از سوی دیگر این دعواوفق ماده ۱۷ ق. ا. د .م از جمله دعاوی طاری محسوب می شود بااین حال هرگاه دادگاه احراز کند دعوای ثالث به منظور تبانی است و یا رسیدگی به دعوای اصلی منوط به رسیدگی به دعوای ثالث نمی باشد دعوای ثالث را از دعوای اصلی تفکیک نموده و به هر یک جداگانه رسیدگی می کند (ماده ۱۳۳).
لذا این دعوا در صورتی قابل پذیرش است که با دعوای اصلی مرتبط و یا از یک منشاء ناشی شده باشد. به طور کلی باید گفت رسیدگی به دعوا و صدور حکم نسبت به آن علی الأصول نمی تواند به حقوق شخص ثالثی که در آن دادرسی از اصحاب دعوی نبوده خلل وارد آورد طرق گوناگونی برای حمایت از حقوق اشخاص ثالث پیشبینی شده تا از تعرض احتمالی در امان باشد از جمله نسبی بودن اثر رأی ،اعتراض شخص ثالث به رأیی که علیه او صادر شده است. با وجود این شخص ثالث ممکن است به راه کارهای فوق اکتفا نکند و بخواهد سریع تر و مطمئن تر برای حفظ حقوق خود اقدام نماید. به همین دلیل قانون گذار نهاد ورود ثالث را پیشبینی نموده است.
در دعوای ورود ثالث، وارد ثالث به عنوان خواهان وارد دعوا می شود او خود را مدعی می داند و موقعیت او در دعوا همان موقعیت خواهان است. در مورد این دعوا ، به صورت ورود اصلی و تبعی قابل فرض است. این دعوا زمانی اصلی است که شخص ثالث مستقلاً برای خود حقی قاتل شود، اما دعوای ورود ثالث در صورتی تبعی است که شخص ثالث خود را در محق شدن یکی از اصحاب دعوا ذی نفع بداند.(حیاتی،۱۳۹۰،ج۳،۱۱۳)
در هر صورت اصول اولیه در این دعوا این است که باید بین این دعوا و دعوای اصلی ارتباط اساسی وجودداشته باشد و این دعاوی خارج از صلاحیت دادگاه مورد مراجعه نباشد.( غمامی،۱۳۹۰ ،۱۱۲)
در مقررات دادرسی مدنی جهت پذیرش در دادرسی های دولتی ، شروطی را قائل شده است .
الف: اقامه ی دعوا قبل از ختم رسیدگی
ب: اقامه به موجب دادخواست
ج: داشتن وحدت منشأ یا استنباط کامل با دعوای اصلی
د: خارج از صداقت ذاتی دادگاه مورد نظر نبودن
همان طور که ملاحظه می گردد در دادرسی های دولتی در موارد ۱۳۰ الی ۱۳۴ قانون آیین دادرسی مدنی، این دعوا همراه با شرایط به تفصیل آمده است. اما موضوع بحث ما بررسی دعوای ورود ثالث دررابطه با داوری می باشد.
اصل خصوصی بودن داوری مانع از آن است که شخص دیگری غیر از طرفین دعوا بتواند در جریان داوری حضور داشته باشد مقصود از شخص دیگر کسی است که حضور وی برای رسیدگی داور ضرورت نداشته باشد. از همین روی ورود ثالث بدون رضایت طرفین ممنوع می باشد. همچنین باید توجه داشت که طرفین علی الأصول برای اجتناب از پیچیدگی های رسیدگی قضایی است که به داوری روی می آورند، البته مقصود از ثالث ، شخص ثالث مصلح در آیین دادرسی می باشد وگرنه ورود اشخاص چون کارشناس، شاهد و کسانی که حضور آن ها برای رسیدگی و صدوررأی ضروری است در تقابل با اصل نمی باشد.(کریمی،۱۳۹۲،۱۹۳)
به عبارتی اصحاب دعوا بر مبنای توافق مندرج در موافقت نامۀ داوری به داوران رجوع می نمایند لذا در داوری ، ورود ثالث بی مورد است. زیرا اشخاص ثالث تکلیفی نخواهند داشت که برای دفاع از حقوق خویش به تصمیم داوران ، تن می دهند. بنابراین رسیدگی داوران محدود به نکات مورد اختلاف و خواسته ی طرفین موافقت نامه داوری است و در نتیجه نمی توانند به ورود ثالث اعتنا کنند. مگر آن که ثالث با طرفین در ارجاع امر به داوری و تعیین داور تراضی نماید.
ماده ۴۷۵ قانون آیین دادرسی مدنی بیان می دارد، ((شخص ثالثی که برابر قانون به دادرسی جلب شده یا قبل یا بعد از ارجاع اختلاف به داوری وارد دعوا شده باشد می تواند با طرفین دعوای اصلی در ارجاع امر به داوری و تعیین داور یا داوران تعیین شده تراضی کند و اگر توافق حاصل نشد به دعوی او برابر مقررات به طور مستقل رسیدگی خواهد شد.))به عبارتی ورود ثالث در داوری ها پذیرفته شده است و آن تنها از طریق تراضی با طرفین اصلی در ارجاع امر به داوری و یا تعیین داور یا داوران پیش بینی شده است. و براساس منطوق ماده ۴۷۵ مفهومی که ورود ثالث بتواند در جریان داوری چه به صورت اصلی و چه به صورت تبعی وارد شود استنباط نمی شود چرا که بر اساس قسمت آخر ماده اگر موافقت حاصل نگردید به دعوای او به طور مستقل رسیدگی می شود و برداشت کلی از این ماده این است که وارد ثالث دربحث داوری فقط در صورتی مطرح میشود که بتواند در ارجاع دعوی و تعیین داور با طرفین تراضی کند.
بنابراین تفاوت فاحشی که بین ورود ثالث در ق. ا. د .م با داوری وجود دارد آن است که در ورود ثالث موضوع دادگاهها رضایت خواهان، خوانده و یا هر دو ضرورتی ندارد ولی در داوری منوط به رضایت طرفین داوری است لذا این استدلال که ارجاع اختلاف به داوری، در بر دارنده ی ورود ثالث هم است مردود است چرا که مطابق ماده فوق الذکر رضایت طرفین شرط لحاظ دعوا ورود ثالث خوهد بود واین که ورود شخص ثالث به روند رسیدگی داور به معنای قبول داور می باشدو تنها چیزی که باقی می ماند ضرورت، رضایت طرفین اصلی داوری و داور می باشد و اگر این رضایت حاصل نشود به دعوا به نحو مستقل رسیدگی خواهد شد.
پس اگر بین وارد ثالث وطرفین پرونده توافقی حاصل نشود دادگاه به طور مستقل رسیدگی خواهد نمود. امّا منظور از رسیدگی مستقل چست؟ در واقع منظور از رسیدگی مستقل تفکیک دعوای اصلی وطاری نیست چرا که اصل بر رسیدگی به دعوای اصلی و طاری به نحو توأم است. و هر جا که قانون گذار صریحاً تفکیک دو دعوا را پیشبینی نکرده است دادگاه نمی تواند دعوای اصلی را از دعوای طاری تفکیک کند و منظور از رسیدگی مستقل رسیدگی به دعوای طاری مطابق ضوابط قانونی است بدین صورت که اگر دادگاه نتیجه ی داوری را در دعوی طاری مؤثر بداند تا وصول نظر داور رسیدگی به دعوای طاری را با تأخیر خواهد انداخت و اگر مؤثر نداند به آن دعوی رسیدگی و مبادرت به اتخاذ تصمیم خواهد نمود(مهاجری،۱۳۹۲ ،۲۶۰)
در این جا ذکر این نکته هم لازم است که اگر تراضی بین طرفین و وارد ثالث حاصل نشود چنانچه رسیدگی و صدوررأی داور منوط به روشن شدن نتیجه ی دعوای ورود باشد با توجه به ملاک ماده ۴۷۸ ق. ا. د .م رسیدگی داور و مدت داوری تا صدور رأی نهایی در این خصوص متوقف می شود.
همان طور که اشاره شد در صورتی که نتیجه ی رسیدگی داوران از لحاظ دادگاه مؤثر در دعوای طاری باشد دادگاه رسیدگی را متوقف می کند، امّا آیا دادگاه مجاز به توقف است؟ هر چند ملاک ماده ۱۹ ق. ا. د .م مجوز توقف دادگاه به رسیدگی به دعوا تا حصول نتیجه دعوای مرتبط در دادگاه دیگر است ولی از آن جا که مبنای وضع ماده ۱۹ جلوگیری از صدور آراء متعارض است. بنابراین رعایت اصل جلوگیری از صدور آراء متعارض نه تنها تعامل و هماهنگی لازم بین دو دادگاه را ایجاب می کند بلکه ضرورت اتخاذ تدابیر مناسب بین رسیدگی دادگاه و نهاد داوری را نیز ایجاب می کند. و به طور کلی، در صورتی که نتیجه ی رسیدگی هر یک از مراجع داوری و دادگاه،در نتیجه رسیدگی دیگری مؤثر افتد باید رسیدگی خود را تا حصول نتیجه دررسیدگی دیگری متوقف کند. لذا با این استدلال مشکل صدور آراء متعارض در این دونهاد کاهش می یابد.
در داوری های مرکز داوری اتاق بازرگانی در ماده ۴۷ به دعوای ورود ثالث پرداخته است((هرگاه شخص ثالثی در موضوع داوری برای خود مستقلاً حقی قایل باشد و یا خود را در محقق شدن یکی از طرفین ذی نفع بداند می تواند مادام که ختم رسیدگی اعلام نشده است وارد داوری شود، مشروط بر این که موافق نامه داوری تعیین شده و آیین داوری را بپذیرد و ورود وی مورد ایراد هیچکدام از طرفین واقع نشود. در صورتی که یکی از طرفین به ورود شخص ثالث ایراد نماید داور نخست در آن مورد اظهار نظر خواهد نمود و تصمیم وی قطعی است. در این ماده ورود ثالث تفاوت هایی با نهاد داوری قانون آیین دادرسی مدنی دارد.
۱-در داوری های قانون آیین دادرسی مدنی، ورود ثالث منوط به توافق طرفین است در حالی که در داوری های این سازمان صرف سکوت طرفین و عدم ایراد آن ها کافی است .
۲-درداوری های قانون آیین دادرسی مدنی وارد ثالث فقط بایدبا طرفین دعوای اصلی و داور یا داوران تراضی کند در حالی که در این سازمان علاوه بر توافق طرفین و داور، فرد آیین داوری را نیز باید بپذیرد.
در رابطه با داوری های بین المللی برخلاف مقررات آنستیرال قانون داوری تجاری بین المللی به تبع قانون دادرسی مدنی نهاد ورود ثالث را در ماده ۲۶ پذیرفته است((هرگاه شخص ثالثی در موضوع داوری برای خود مستقلاً حقی قایل باشد و یا خود را در محق شدن یکی از طرفین ذی نفع بداند می تواند مادام که ختم رسیدگی اعلام نشده است وارد داوری شود مشروط بر این که موافقت نامه داوری و آیین داوری و داور را بپذیرد و ورود وی مورد ایراد هیچ کدام از طرفین واقع نشود.))
اثر ورود ثالث در داوری ها این است که هنگامی که وارد ثالث با ادعای مستقل وارد داوری می شود ما عملاً با داوری سر و کار داریم که بیش از دو طرف دارد، که ماهیتش تنها ورود ثالث نیست بلکه داوری های جمعی است پس اجازه می دهیم طرفین وارد داوری شده و اختلاف به صورت جمعی حل شود. کَأََنّه از ابتدا وارد داوری شده اند و به عبارتی بحث، داوری های جمعی مطرح می شود، پس مشخص شد که دعوای ورود ثالث ، به عنوان یک دعوای طاری در انواع داوری ها مورد پذیرش است. در این جا به بررسی ارکان این دعوا به طور خلاصه و تیتروار می پردازیم:
۱-همان طور که از ماده ۴۷۵ ق. ا. د .م و ماده ۴۷ آیین نامه اتاق داوری مشخص است، اصل اولیه در این دعوا پذیرش و رضایت طرفین اصلی داوری و داور جهت ورود ثالث است ، وارد ثالث با ورود به دعوای اصلی به نحو ضمنی رضایت خود جهت ورود به داوری و پذیرش داور و توافق را اعلام داشته ولی در رابطه با لزوم رضایت طرفین اصلی دعوا در داوری های آیین دادرسی مدنی منوط به توافق است در رابطه با داوری های آیین نامه اتاق داوری صرف عدم ایراد و سکوت ، دلالت بر توافق دارد.
۲-در صورتی که طرفین دعوای اصلی و داور با وارد ثالث تراضی نکرد به دعوای وارد ثالث در دادگاه صالح به نحو مستقل رسیدگی می شود.
۳-وارد ثالث علاوه بر کسب رضایت طرفین اصلی باید رضایت داور یا داوران را نیز به دست آورند. سؤالی که به ذهن خطور می کند این است که آیا طرفین دعوای اصلی و طاری می تواند ضمن تراضی، به داوری داور یا داوران دیگری غیر از داور یا داوران دعوای اصلی تعیین کنند؟
هرچند در ظاهر قضیه چنین امری مجاز است چرا که اصل اولیه در داوری حاکمیت اراده است و از انجا که نهاد داوری نهادی خصوصی جهت حل و فصل اختلافات است طرفین می توانند هرگونه توافقی که خلاف نظم عمومی و اخلاق حسنه نباشد انجام دهند امّا باید گفت، در ماده ۴۷۵ واژه ی ( داوران تعیین شده) آمده که دلالت دارد بر این که تراضی نسبت به داور یا داوران غیر از داور یا داوران تعیین شده صحیح نیست و این که اصل رسیدگی توامان به دعوای اصلی و طاری ایجاب می کند که همان داوران تعیین شده جهت داوری دعوای اصلی، نسبت به موضوع دعوای طاری هم رسیدگی کنند تا از صدور آراء متعارض جلوگیری شود.
۴-دعوای ورود ثالث باید در صلاحیت ذاتی داور و نهاد داوری باشد به عبارتی حتی اگر طرفین و داور وارد ثالث را بپذیرند ولی موضوع دعوای ورود ثالث از موضوعاتی باشد که در صلاحیت داوری نباشد، قابلیت ارجاع به داوری را نخواهد داشت.
۵-در داوری های موضوع قانون آیین دادرسی مدنی، جهت مجوز ورود ثالث توافق طرفین اصلی دعوا و داور کافی است این در حالی است که در داوری های آیین نامه مرکز اتاق داوری ، علاوه بر موارد فوق، وارد ثالث باید موافق نامه داوری و داور تعیین شده و آیین داوری را هم بپذیرد، هرچند در داوری های موضوع دادرسی مدنی این موارد ذکر نشده ولی رضایت وارد ثالث جهت ورود به دعوا، به نحوی ضمنی دال بر موارد مذکور خواهد بود.
۶-وارد ثالث اگر اصلی محسوب شود خوهان شمرده شده و تمامی آثار و احکام خواهان به آن مترتب است و در نتیجه ممکن است حاکم یا محکوم شود در حالی که در ورود ثالث تبعی تابع وضعیت طرفی است که برای تقویت موضع او وارد شده است.( شمس،۱۳۸۸ج۳،۶۹)
۷-در رابطه با موعد ورود ثالث دردعوای اصلی، در مقررات دادرسی مدنی تصریحی وجود ندارد ولی در داوری های آیین نامه مرکزی داوری تا قبل از ختم رسیدگی ، فرد باید وارد شود و داوری های تجاری بین المللی هم تا زمانی که ختم دادرسی اعلام نشده فرد می تواند وارد دعوا شود، هرچند در مقررات دادرسی مدنی این موعد به صراحت نیامده ولی می توان برداشت کرد که از آن جا که طبیعت دعوای ورود ثالث قبل از صدور رأی و ختم رسیدگی توسط داور است و این که هدف از طرح دعوای ورود ثالث این است که فرد هر چه سریع تر و مطمئن تر به حق خود دست یابد باید گفت موعد دعوای ورود ثالث قبل از ختم رسیدگی می باشد. و اگر فرد (ثالث) بعد از صدور رأی و ختم رسیدگی ، دعوای اعتراض مطرح کند دیگر بحث ورود ثالث موضوعیت پیدانمی کند و بحث اعتراض ثالث به رأی داوری خواهد بود. در این جا لازم است جهت روشن شدن ورفع ابهام دررابطه بااعتراض ثالث به رأی داور توضیحاتی را عرض نماییم.
اعتراض ثالث به رأی داور:
براساس اصل نسبی بودن آراء ، رأی داور فقط نسبت به طرفین دعوا و اشخاصی که دخالت و شرکت در تعیین داور داشته اند و قائم مقام آن ها معتبر است(ماده ۴۹۵) (البته در رابطه با بحث نسبی بودن رأی داور در فصل اول در اثار موافقت نامه داوری بحث شد) بدین علت برای طرفین لازم الإِتباع است از همین روی رأی داور نسبت به اشخاص ثالث فاقد اعتبار بوده و برای آن ها منشأ حق و تکلیف نمی گردد.
حال اگر شخص ثالثی رأی داوری را به ضرر خود ببیند می تواند دعوای اعتراض ثالث را اقامه کند براساس صراحت ماده ۴۱۸ ق. ا. د .م شخص ثالث حق دارد به هرگونه رأی صادره از دادگاههای عمومی، انقلاب و تجدید نظر اعتراض کند و نسبت به حکم داور نیز کسانی که خود یا نماینده آن ها در تعیین داور شرکت نداشته اند می توانند به عنوان ثالث اعتراض کنند.
البته هر چند رأی داور به دلیل طبیعتش نمی تواند برای ثالث منشأ حق و تکلیف شود ولی رأی داور در برابر ثالث قابل استفاده است و پیشبینی اعتراض ثالث هم با توجه به این موضوع است. برای مثال اگر ثالث حافظ اموال محکوم علیه باشد نمی تواند بعد از صدور رأی به این علت که رأی داور بر علیه او قابلیت استناد را ندارد از تسلیم اموال خودداری کند.(کریمی،۱۳۹۲،۲۵۷)
در رابطه با عدم قابلیت و منشاء حق و تکلیف شدن رأی نسبت به ثالث رویه قضایی نیز وجود دارد، که بیان داشته((وقتی که مرحوم در تنظیم قرارداد و تعیین داور مرضی الطرفین دخالتی نداشته نمی تواندنسبت به مشارالیه مؤثر باشد) (کلاسه پرونده ۶۷/۲۶۵ و ۶۷/۲۹۸ تاریخ رسیدگی ۲۷/۱۲/۶۹- مرجع رسیدگی شعبه ۱۷ دادگاه حقوقی یک تهران)
شرط تحقق این امرتابع همان شرط کلی اقامه دعوا یعنی نفع قانونی است و دیگری عدم دخالت ثالث در تعیین داور یا داورانی که رأی مورد اعتراض را صادر نموده اند نفع معترضین بدین صورت حاصل می آید که رأی صادره از ناحیه ی داور به حقوق وی خلل وارد نموده و برخلاف اصل نسبی بودن آثار رأی صادره از ناحیۀ داور، قلمرو خود را نسبت به وضعیت ثالث گسترش می دهد، (خدابخشی،۱۳۸۲)
جهت روش تر شدن موضوع به بررسی این بحث به نحو تیتر وار می کنیم:
مفهوم شخص ثالث:
دو ملاک برای مشخص نمودن شخص ثالثی که حق اعتراض به رأی داور دارد می توان لحاظ کرد.
الف: بر طبق ماده ۴۱۸ کسانی که خود یا نماینده ی آن ها در تعیین داور دخالت نداشته اند. به عبارت دیگر کسانی که خود یا نماینده شان در قرارداد داوری موضوع ماده ۴۵۸ ق. ا. د .م دخالت نداشته و در تعیین داوران اظهار نظر نکرده اند.
ملاک اعتراض شخص ثالث به رأی داور آن است که شخص معترض طرف قرارداد داوری و انتخاب داور نبوده باشد و حتی اگر به نمایندگی از یکی از طرفین، داور را انتخاب کرده باشد در صورتی که رأی داور به ضرر او باشد در قالب ماده ۴۱۸ حق اعتراض خواهد داشت.( مهاجری،۳۳۱،۱۳۹۲)
البته در جایی که طرفین دعوا می بایست داور معرفی می کردند اما یک طرف از انتخاب داور امتناع نموده و به جای اودادگاه صلاحیت دار اقدام به تعیین داور کرده شخص اخیر نمی تواند به عنوان این که در این انتخاب شرکت نداشته به نام شخص ثالث اعتراض کند(مدنی،۱۳۷۶، ج۱،۲۵۹).
دکتر مدنی در رابطه با این که اگر داور رأی خود را براساس سازش و صلح صادر نموده باشد، بیان داشته اگر بر علیه ثالث باشد مشروط بر این که با حقوق عینی ثالث تعرض پیدا کرده باشد حق اعتراض خوهد داشت (ماده ۴۸۳ ق. ا. د .م ).
ب: ملاک بعد در تشخیص ثالث بودن، در واقع ضرر دیدن از رأی داور است. در واقع داور با خروج از حدود اختیارات خود معترض حقوق شخص ثالث می شود البته این از قواعد عام طرح دعواست که در ماده ۲ ق. ا. د .م آمده است.
پس به طور کلی ملاک ثالث تلقی شدن آن است که فرد نه در تعیین داور یا داوران دخالت کرده باشد و جزو اعضای اصلی دعوای مطروحه نزد داور نباشد و از رأی داور متضرر شده باشد.
انواع اعتراض شخص ثالث:
قواعد مربوط به رسیدگی اعتراض به رأی دادگاه اصولاً در مورد داور هم مجری است بنابراین می توان اعتراض را به اعتراض اصلی و اعتراض طاری فرض نمود.
اعتراض ثالث طاری:
اعتراض یکی از طرفین دعوا به رأی که سابقاًٌ در داوری صادر شده و طرف دیگر برای اثبات مدعای خود در اثنای رسیدگی آن رأی را ابراز نموده است این اعتراض باید در دادگاهی مطرح شود که رأی داوری به عنوان دلیل علیه ثالث مورد استناد قرار گرفته و رسیدگی به آن در هر حال در صلاحیت همین دادگاه می باشد(ملاک ماده ۴۲۱ ق. ا. د .م ) درصورتیکه دادگاه تشخیص دهد حکمی که درباره ی اعتراض طاری به رأی داور صادر می شود مؤثر در دعوای اصلی است رسیدگی به دعوا تا حصول نتیجه ی اعتراض به تأخیر می افتد.(ماده ۴۲۳ قا د م )این اعتراض بدون تقدیم دادخواست به عمل می آید .
واریانس افزایشی
۱۴/۶۹
۴۵/۳۸
۵۶/۰
۱۵/۷۹
میانگین والدین
۰۶/۳۸
۱۰/۶۸
۴۳/۴
۷۸/۳۵
میانگین نتاج
۹۴/۳۸
۹۷/۶۷
۶۲/۴
۶۸/۴۱
تجزیه خوشه ای صفات مورفولوژیکو صفات مولکولی
گروه بندی ژنوتیپ های والدینی مورد مطالعه بر اساس صفات مورفولوژیک با بهره گرفتن از روش UPGMA انجام شد که بر این اساس والدین P1و P3و P4 در گروه اول و والدین P9 و P5 هر کدام به صورت جداگانه قرار گرفته اند.والدین P7 و P8 دریک گروه همچنین والدین P2،P6 و P10با یکدیگر در گروه آخر قرار گرفته اند.(شکل ۴-۱۰) .اما گروهبندی بر اساس داده های مولکولیISSR (شکل ۴-۱۲) در فاصله اقلیدسی۷۴/۰ نشان دادکه والدین P1،P2 در گروه اول و والدین P3 ،P4 در گروه دوم همچنین والد های P5 ، P7 ،P10،P9 ، P6در گروه سوم و والد P8به صورت جداگانه قرار گرفته اند که این گروهبندی تا حدود کمی مشابه گروه بندی بر اساس صفات مورفولوژیک می باشد.
شکل ۴–۱۰: گروه بندی ۱۰ ژنوتیپ والدینی گلرنگ بر اساس صفات مورفولوژیک با بهره گرفتن از روش UPGMA (1تا۱۰ به ترتیب والدهایP1 تاP10 )می باشند.
کیفیت DNA استخراج شده با بهره گرفتن از ژل آگارز ۱ درصد
وضعیت باندها از لحاظ ،قطر و درخشندگی در شکل زیر دیده می شوند که DNA های استخراجی کیفیت قابل قبولی داشتند و عاری از آلودگی بودند.
مارکر ۱KB
P1 P2 P3 P4 P5 P6 P7 P8 P9 P10
مارکر ۱KB
شکل ۴–۱۱: بارگذاری DNA بر روی ژل آگارز یک درصد (ستونها از چپ به راست به ترتیب ژنوتیپ های p1 تا p10 می باشند ).
تنوع ژنتیکی ژنوتیپ های گلرنگ با بهره گرفتن از نشانگر مولکولی ISSR
در بررسی تنوع ژنتیکی ۱۰ ژنوتیپ والدی گلرنگ با بهره گرفتن از ۵ آغازگر در مجموع ۵۶ باند تکثیر شد که ۴۶ باند چند شکل بودند. بطور متوسط ۱۱ باند برای هر آغازگر بدست آمد.نمونه ای از باند های تکثیر شده با آغاز گر ′۵′ – (TCC)5 RY-3 در شکل ۴-۱۱ دیده می شود. به منظور محاسبه میزان تنوع ژنتیکی بین ۱۰ نمونه والدی ماتریس شباهت بر مبنای ضریب نی با بهره گرفتن از نرم افزار NTYSISpc 2.2 ، محاسبه شد. (جدول ۴-۴). دندروگرام ۱۰ والد گلرنگ بر اساس فاصله ژنتیکی نی با روش UPGMA با این نرم افزار رسم گردید (شکل ۴-۱۲).
مخلوط ۱۰ ژنوتیپ
P1 P2 P3 P4 P5 P6 P7 P8 P9 P10
مارکرbp100
شکل ۴–۱۲:الگوی تکثیر توسط آغازگر ۵′ – (TCC)5 RY-3′
جدول ۴–۴: مقدار ماتریس تشابه ۱۰ ژنوتیپ والدی گلرنگ بر اساس مارکر مولکولی ISSR
P10
P9
P8
P7
معنی و مفهوم: ما در مقابل نقش و حکم قضا، مانند طاس نرد سراسر وجودمان چشم است؛ ولی چیزی نمیبینیم و تسلیم حکم قضا هستیم.
آرایههای ادبی: نقش قضا اضافهی استعاری است. چشم کعبتین استعاره از خالهای روی طاس است. شاعر کوری و بیخبری در مقابل حکم قضا را به خالهای طاس مانند کرده است که شبیه چشم هستند ولی نمیبینند.
۷۱ - ز ایــن دوتــا کعبتیـن و ســی مهــره
گــروِ رقعــــهی قَــــدَر مــــاییــــم
واژگان: رقعه: پارهی چیزی، تکه، قطعه. (معین)
معنی و مفهوم: ما به وسیلهی ماه و خورشید که به دو طاس نرد مانند هستند و گردش همیشگی روز و شب، گرفتار صفحهی تقدیر شدهایم.
آرایههای ادبی: دوتا کعبتین استعاره از ماه و خورشید و سی مهره استعاره از سی شبانه روز است. رقعهی قدر اضافهی تشبیهی است .
۷۲ - دسـت خــون اسـت و هفده خَصلِ حریـف
وه کــه در شــشدر خـــطر مـــاییــــم
واژگان: دست خون توضیحات(۴/۵۷). خَصل: آنچه از نقود بر سر داو قمار گذارند. (فرهنگ لغات) ششدر: دارای شش در، در بازی نرد، شش خانه که بر یمین و یسار هر تخته باشد و دوازده خانه میشود، هرگاه مهره در میان دری که در منتهای تخته است از شش خانهی جانب خود، به هیچ خانه رفتن نتواند و رهایی آن بدون رهایی دادن حریف دیگر محال باشد. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: زندگی ما در این روزگار مانند داو هفدهم نرد، به آخرین مرحلهی خود رسیده است و ما در این میان مانند کسی که در مرحلهی آخر قمار هم در ششدر افتاده باشد، به نقطهی اوج خطر افتادهایم.
آرایههای ادبی: ششدر خطر اضافهی تشبیهی است. دست خون، هفده خصل و ششدر با هم تناسب دارند. شاعر برای نشان دادن اوضاع بسیار بحرانی زندگی، خود را به کسی مانند کرده که در داو آخر بازی نرد، به ششدر افتاده است.
توضیحات:
ششدر: کلمهای فارسی است و آن حالتی است که حریف یک یا چند مهره در خانهی یکم داشته باشد و جلوی آن شش خانه بر او بسته باشند، لذا اگر شش هم بیاورد، امکان حرکت مهرهها را ندارد. (شمیسا، ۱۳۸۵: ۱۱۶۷)
خصل: مقدار شرط بندی است که آن را میتوان نهایتاً تا هفده برابر زیاد کرد (در نهمین بازی) که به آن داو تمامی یا تمامی نَدَب یا دست خون میگویند. در فرهنگها، خصل را به معنی نقدی که بر سر داو میگذارند و یا شرط و گرو قمار نوشتهاند ولی استاد مدّرس رضوی عقیده داشتند که خصل علامتی است که حریف در موقع بازی میگذارد و هم اکنون نیز در بازی نرد، معمول است که هنگام داو کردن چوب کبریت یا نشانی میگذارند که حریف نتواند جر بزند. (همان: ۱۱۶۶)
۷۳ - غــرق طـــوفـــان وحشــتیم ایـــرا
نـــوح ایّــــام را پســــر مـــاییـــــم
واژگان: ایرا: زیرا، از برای آن. (برهان)
معنی و مفهوم: وحشت مانند طوفان نوح ما را در بر گرفته و غرق کرده است؛ چرا که ما همچون کنعان پسر نوح، با روزگار که همانند نوح در خیر و صلاح ما میکوشید، ستیزه کردیم و نافرمان شدیم.
آرایههای ادبی: طوفان وحشت و نوح ایّام اضافهی تشبیهی هستند. بیت به ماجرای کنعان پسر نوح تلمیح دارد که از پدر نافرمانی کرد و بر کشتی سوار نشد و بر قلّهی کوهی هلاک گردید.
توضیحات:
پسر نوح: نوح در آن هنگام چهار پسر داشت و چهار دختر. همهی فرزندانش مؤمن بودند مگر پسری که کنعان نامیده میشد، چون آن هنگام که خداوند علامت عذاب داده بود و عذاب آمد نوح به او گفت: یا کنعان ! ای پسر من ! با کافران مباش و با من در کشتی بنشین… . کنعان گفت: نه من تو را میخواهم و نه دین تو را، پس نوح پسر را گفت: ای پسر ! به عذاب خدای تعالی هلاک شوی، گفت: چه عذاب است؟ نوح گفت: عذاب نمیبینی؟ تو نمیبینی که آب از زمین و آسمان میبارد و دیر نیست که سیلاب جاری شود… . پسر گفت: من بر سر کوه میروم تا آب از من باز دارد… . پس ناگهان موجی برآمد و پسر را از نوح جدا کرد و کشتی در آب افتاد… . کنعان تنها ماند، پس بدوید و سر کوه رفت و کودک سه سالهاش را هم با خود میبرد. چند گاهی بماند چون آب بر سر کوه رسید، آن فرزندش را زیر پای خویش نهاد تا از سیل برکنار بماند امّا سودی نداشت و خود با همهی کافران غرق شد و مُرد. (یغمایی، ۱۳۸۴: ۷۷)
۷۴ - بـــاد نســبت بـــه مـــا کننـد زیــرا
هیــچ بـن هیــچ را پـــدر مــــاییــــم
معنی و مفهوم: اصل و نسب باد را که همواره در حرکت است و نشانهی پوچی است و هیچ حاصلی با خود ندارد به ما نسبت دادهاند؛ زیرا ما نیز در این جهان حاصلی نداریم و هیچ و پوچ هستیم.
آرایههای ادبی: هیچ بن هیچ را پدر ماییم کنایه از این است که هیچ حاصل و ثمری در جهان نداریم.
۷۵ - کــم ز هیــچانـــد، جمـله هیـچ کسـان
وز همـــه کــم عیـــارتــر مـــاییــــم
معنی و مفهوم: اهل عالم همگی از هیچ کمترند و هیچ نیستند و از همهی آن ها سبکتر و بی ارزشتر ما هستیم.
۷۶ - جــرعــه چینـــان مجــلس همــهایـم
چـه عجــب، خــاک پــیسـپر مـاییــــم
واژگان: جرعه چین: جرعه چیننده، جرعه خورنده، قطره و چکه بردارنده. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: ما در مجلس بزم همه، بر خاک میافتیم و جرعههایی از شراب را که بر زمین میریزد، برمیچینیم و ریزهخوار همهایم، پس جای شگفتی نیست اگر چون خاک بر روی ما پا بگذارند و ما را پیسپر کنند.
۷۷ - دسـت غیـری مَبُـر، کــه در همــه شــهر
قلـــب کـــاران کیســه بُـــر مــاییـــم
واژگان: قلب کار: متقلّب، آن که زر قلب و ناسره سازد. (فرهنگ لغات) کیسه بُر: دزدی که عیّار است و از کیسهی مردم میرباید. (آنندراج)
معنی و مفهوم: نیازی نیست که دست دیگری را به جرم دزدی قطع کنی؛ زیرا ما هستیم که در همه جا دغل بازی و دزدی میکنیم.
آرایههای ادبی: کیسه بُر کنایه از دزد و جیببر است. بیت اشاره به این حکم فقهی دارد که دست دزد را باید قطع کرد.
۷۸- همچـــــو آیینـــــه از نفـــــاق درون
تــازه روی و سیـــه جگـــر مـــاییــــم
معنی و مفهوم: ما مانند آینه دو رو و منافق هستیم؛ زیرا ظاهر صورتمان همانند آینه درخشان و روشن است؛ امّا درونمان مانند پشت آینه سیاه وتیره است.
آرایههای ادبی: شاعر خود را در دو رنگی درون و بیرون به آینه مانند کرده است.
۷۹ - چنـد گــویی کـه کـس، بـه دِه در نیسـت
آنکــه کـس نیسـت، مــاحضـر مــاییـــم
معنی و مفهوم: تا کی میخواهی بگویی هیچ کس در ده نیست؟ آن کسی که نیست در حال حاضر ما هستیم که از تبار هیچ کسانیم، دیگران همه هستند.
۸۰ - هــر زمــان گــویی از سـگان کــه ایــد
ســگ خــاقـان تــاجـــور مـــاییــــم
واژگان: خاقان: پادشاه بزرگ. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: هر زمان از ما بپرسید که سگ چه کسی هستید، خواهیم گفت: سگ پادشاه بزرگ و تاجدار هستیم.
۸۱ - شــاه بَقـراطیـان، مظفّــر از اوســت
جــاه سـلجوقیـان، مـوفّـر از اوســت
واژگان: بَقراطیان: شهریاران خاندان بغرائیان (بگرائیان) که در گرجستان و ارمنستان فرمانروایی داشتند. (فرهنگ لغات) مظفّر: ظفر یافته، پیروز گردیده. (معین) سلجوقیان: خاندانی ترک که از ۴۲۹ ﻫ . ق تا ۷۰۰ ﻫ . ق در آسیای غربی سلطنت کردند. (فرهنگ لغات) مُوفّر: بسیار کرده شده، فراوان، افزوده شده. (معین)
- پیشین ، ص ۱۷۵ ↑
- همان، ص ۱۹۵ ↑
- همان، ص ۱۹۸ ↑
- همان، ص ۲۲۵ ↑
-حملات عمدی علیه بناهای مذهبی،آموزشی،هنری،یا امور خیریه یا یادمانهای تاریخی به منزله خیانت جنگی در مخاصمات مسلحانه اعم از بین المللی و غیر بین المللی می باشد مشروط به اینکه اهداف نظامی نباشند. ↑
-ماده۸(۲)(ب)(۹)اساسنامه دیوان کیفری بین المللی ↑
-همان ،ص ۲۳۵ ↑
-این قاعده در پروتکل اول الحاقی ماده۵۶ مصوب به اجماع و پروتکل دوم الحاقی ماده۵۱ مصوب به اجماع اورده شده است ↑
-همان ،ص ۲۴۰ ↑
-این قاعده در کنوانسیون برخی از سلاح های متعارف ماده۲(۴)بیان شده است ↑
-همان، ص ۲۴۴ ↑
- همان،ص ۲۵۵ ↑
- همان، ص ۲۷۹ ↑
. Yvez San Doz., Chistoplee Swonarrssk. & Bruno Zimmermann. Commentary on the Additional Protocols , IcRc .Geneva.1987. P, 1642. ↑
- هنکر تز، ژان ماری ،دوسوا لدیک ، حقوق بین الملل بشر دوستانه عرفی ، پیشین،ص ۲۸۳ ↑
- همان،ص ۳۲۲ ↑
- همان، ص ۳۲۷ ↑
- همان، ص ۳۲۶ ↑
- همان،ص۳۴۶ ↑
- همان، ص۳۶۴ ↑
. Paul, J., Godas, S.T. The Protection of Civilians from Bombardment by Aircraft: The Ineffectiveness of The International Law of War, Military Lou Review, 1966. ↑
. Ronztti, Natalion. The Codification of Law of Air Warfare. The Law of Air Warfare. 2006. Eleven Intestinal publishing. Printed in the Netherlands, P4. ↑
.. حقوق بین الملل ناظر بر نحوه هدایت مخاصمات مجموعه که لاهه و برخی اسناد بین المللی دیگر،( رضائیان، مهرداد، پیشین،ص ۳۱٫ ↑
. م ۲۶، قبل از شروع بمباران افسر فرمانده قدرت مهاجم باید به هر نحوی که می تواند مقامات را مطلع کند مگر در موارد حمله و تهدید ↑
. Ronztti, Natation. The Codification of Law of Air Warfare. oP. cit. P6. ↑
- ماده ۲۹ کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه: یک فرد زمانی جاسوس محسوب می شود که مخفیانه یا با ظاهرسازی اطلاعاتی را درباره منطقه عملیات قدرت متخاصم به دست آورد و به طرف معارض مکاتبه کند در نتیجه سربازانی که به قصد دست یابی به اطلاعات بدون تغییر چهره به منطقه عملیاتی ارتش معارض نقد می کنند جاسوس به شمار نمی روند به همین افراد زیر جاسوس به شمار نمی روند: سربازان و غیرنظامیانی که مأموریتشان را به طور علانی انجام می دهند … همچنین به این فهرست باید اشخاصی را نیز اضافه کرد که با بهره گرفتن از بالن و به منظور محل پیام ها و حفظ ارتباط بین بخش های مختلف یک ارتش یا یک سرزمین از جایی به جای دیگر می روند. ↑
- ماده ۵۳: ارتش اشغال گر تنها در مورد پول نقد، موجودی ها و ضمانت های قابل تبدیل به پول نقد که جز مایملک کشور هستند. انبارهای اسلحه، وسایل نقلیه، انبارهای تأمین آذوقه، به طور کلی هر مال منقول آن دولت که در عملیات نظامی نیز به کار می رود می تواند ادعای مالکیت کند.
تمام وسایل موجود در زمین، دریا، هوا جهت انتقال اخبار یا جابه جایی افراد یا اشیا صرف نظر از مواردی که شامل قانون دریایی می شوند انبارهای اسلحه و به طور کلی هر نوع مهمات جنگی توقیف می شوند حتی اگر وسیله از آن شخص خصوصی باشد اما باید در مکانی نگهداری شود و بعد از برقراری صلح غرامت آن پرداخته شود ↑
. Ibid, p 6 ↑
. Ibid. p .p6-7. ↑
. C, Greenwood. International Humanitarian Law (Laws of War) In kalshoven. The Centennial of the First International Peace Conference, Reports and Conclusions. Hagre/ london/ Boston. 2000. p, 214. ↑
. Paul, L, Godas. The Protection of Civilians from Bombardment by Aircraft: The Ineffectiveness of the International Law Warfare. op. cit. p, 97. ↑
. Ronztti, Natation. The Codification of Law of Air Warfare. OP. cit. 98. ↑
. در باب زخمداران وبیماران ماده ۱۳ کم اول ژنو: این قرارداد درباره زخمداران و بیماران وابسته به طبقات ذیل مجری خواهد شد: بند ۴٫ اشخاصی که همواره نیروی مسلح می باشند بی آنکه مستقیماً جزو آن نیروها باشند از قبیل اعضای کشوری هواپیماهای نظامی. خبرنگاران جنگی تهیه کنندگان اجناس. اعضای واحدهای کار یا خدمت که عهده دار رفاه نظامیانند مشروط بر اینکه از نیروهای مسلحی که همراهی می می کنند کسب اجازه کرده باشند بند ۵٫ اعضا به انضمام فرماندهان و ناخدایان و شاگردان بحریه بازرگانی و اعضا هواپیماهای کشوری که به موجب مقررات ح ب از معامله مساعدتری بهرمند نیستند … ↑
. ماده ۱۳: این قرارداد درباره زخمداران و بیماران وابسته به طبقات زیر مجری خواهد بود.
بند ۱) اعضای نیروهای مسلح دولت داخل در جنگ و همچنین اعضای قوای چریک و دسته های داوطلب که جزو نیروهای مسلح مذبور هستند.
بند دوم) اعضای سایر چریک ها و اعضای سایر دسته های داوطلب به انضمام نهضت های مقاومت متشکل متعلق به یک دولت متخاصم که در خارج یا در داخل خاک خود مشغول عمل باشند. ولو آنکه خاک مزبور اشغال شده باشد مشروط به اینکه چریک ها یا دسته های داوطلب به انضمام نهضت های مقاومت متشکل مزبور جامع شرایط زیر باشد:
الف) در راس آنان شخصی باشد که مسئول اتباع خود باشد.
ب) دارای علامت مشخصه ثابتی باشد که از دور قابل تشخیص باشد
ج) علناً حمل اسلحه نماید.
د) در عملیات خود بر طبق قواعد و رسوم جنگ رفتار کند.
۳) اعضای نیروهای مسلح منظم که خود را وابسته به دولت یا مقامی اعلام کرده باشند که توسط دولت دستگیر کننده شناخته نشده باشد. ↑
. ماده ۴٫ کنوانسیون سوم ژنو
اشخاص ذیل متعلق به یکی از طبقات مشروحه ذیل که به دست دشمن افتد اسیر جنگی بدان گونه که مفهوم این قرارداد است شمرده می شوند:
بند چهارم: کسانی که همراه نیروهای مسلح هستند بی آنکه مستقیماً جزو آن نیروها باشند از قبیل اعضای غیرنظامی کارکنان هواپیماهای جنگی – خبرنگاران جنگی، تهیه کنندگان اجناس اعضا واحدهای کار یا خدمت که عهده دار آسایش نیروهای مسلحند مشروط بر اینکه از طرف نیروهای مسلح که همراهی می کنند مجاز باشند برای این منظور نیروهای مسلح مزبور مکلفند کارت هویتی مطابق نمونه پیوست ه این قبیل اشخاص تسلیم نمایند.
بند ۵: کارکنان نیروهای بحریه بازرگانی من جمله فرماندهان و ناخداها و شاگردان و کارکنان هواپیمایی کشوری دولت های متخاصم که به موجب سایر مقررات حقوق ب از معامله مساعدتری برخوردار نیستند. … ↑
. ماده ۳۶ کنوانسیون اول ژنو:
بررسی مقدار تاثیر گذاری هر یک از عناصر سرمایه فکری بر روی عملکرد سازمانی شرکتهای نرمافزاری.
فرضیات تحقیق
همانطور که گفته شد ارزش بر طبق نظر ادوینسون و مالون از سه قسمت به صورت زیر تشکیل شده است .
شکل ۱‑۲- اجزای سرمایه فکری از دیدگاه ادوینسون
و همین طور بر طبق مدل(بونتیس، ۱۹۹۹) بین سرمایه های فکری و عملکرد سازمانی فرضیات زیر را در نظر میگیریم :
شکل ۱‑۳- سرمایه فکری و اجزای آن، مدل استفاده شده در این پژوهش – بونتیس (۲۰۰۸)
طبق مدل تحقیقاتی این پرپوزال یک ارتباط مستقیم مثبتی بین سرمایه فکری وعملکرد سازمانی وجود دارد. که سرمایه فکری به سه جزء سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری و سرمایه ارتباطی تقسیم میشود.فرضیه های این پرپوزال به ۲ بخش فرضیه اصلی و فرعی تقسیم بندی می شود پس اولین فرض به صورت زیر است :
سفرضیه اصلی
فرضیه اول : بین سرمایه فکری و عملکرد سازمانی رابطه معنی داری وجود دارد.
همچنین فرضیه های فرعی این تحقیق به صورت زیر میباشند.
فرضیه دوم: بین آموزش و یادگیری با سرمایه انسانی رابطه معنا داری وجود دارد.
فرضیه سوم: بین تجربه و تخصص با سرمایه انسانی رابطه معنا داری وجود دارد.
فرضیه چهارم: بین خلاقیت و نوآوری با سرمایه انسانی رابطه معنا داری وجود دارد.
فرضیه پنجم: بین سیستمها و برنامه ها با سرمایه ساختاری رابطه معنا داری وجود دارد.
فرضیه ششم: بین تحقیق و توسعه با سرمایه ساختار رابطه معنا داری وجود دارد.
فرضیه هفتم: بین حقوق صاحبان سرمایه و سرمایه ساختاری رابطه معنا داری وجود دارد.
فرضیه هشتم: بین اتحادها، مجوزها، قراردادها با سرمایه ارتباطی رابطه وجود دارد.
فرضیه نهم: بین ارتباط با شرکا، تامین کنندگان، مشتریان با سرمایه ارتباطی رابطه وجود دارد.
فرضیه دهم: بین دانش در مورد شرکا، تامینکننگان، مشتریان با سرمایه ارتباطی رابطه وجود دارد.
فرضیه یازدهم: بین ارزش بازار و عملکرد سازمانی رابطه وجود دارد.
فرضیه دوازدهم: بین بهرهوری و عملکرد سازمانی رابطه وجود دارد.
فرضیه سیزدهم: بین قابلیت سودهی و عملکرد سازمانی رابطه وجود دارد.
همچنین سرمایه انسانی و ساختاری و ارتباطی دارای اجزایی هستند که این اجزا با ضرایبی تعیین کننده هریک از این سرمایهها میباشند.
رابطه بین این اجزا در زیر آمده است:
سرمایه فکری به صورت معنی داری با سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری و سرمایه ارتباطی ، رابطه دارد.
پس داریم :
سرمایه فکری = X0 + X1(سرمایه فکری) + X2(سرمایه ساختاری) + X3(سرمایه رابطه ای)
که در آن انتظار می رود X1,X2,X3 >0
بر طبق مدل ارائه شده سرمایه انسانی به ۴ زیر قسمت تقسیم بندی شده است زامبون (۲۰۰۲) سرمایه انسانی را حاصل دانش جمع آوری شده و نوآوری و خلاقیت افراد در سازمان ارزیابی می کند. پس بنابراین رابطه زیر در نظر گرفته میشود:
سرمایه انسانی رابطه مستقیم با خلاقیت و نوآوری ، آموزش و پرورش و تجربه و تخصص دارد.پس داریم :
(تجربه و تخصص)X3 +)آموزش و پرورش)X2 +(خلاقیت ونوآوری)X1 +X0 = سرمایه انسانی
که در آن X0,X1,X2,X3 >0
سرمایه های ساختاری شامل انباری از دانش غیر انسانی است در یک سازمان که در سیستمها و پایگاه دادهها و برنامهها ذخیره شدهاست(ادوینسون و مالکوم ، ۱۹۹۷)
در حقیقت ، عناصر سرمایه ساختاری می توانند به طور قانونی از پتنتها و علامتهای تجاری که در نتیجه سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه است حمایت شوند.
سرمایه ساختاری در رابطه مستقیمی است با سیستمها و برنامه ها ، تحقیق و توسعه و در ارتباط عکس است با حقوق فکری صاحبان.
(حقوق مالکیت معنوی)X3 –(تحقیق و توسعه)X2+ (برنامه ها و سیستمها)X1+X0=سرمایه ساختاری
سرمایه ارتباطی در ارتباط است با قسمت های خارجی مثل مشتریان ،تامین کنندگان ، شرکا و دیگر سهامداران خارجی.
سرمایه ارتباطی ،ارتباط مستقیمی با ارتباطات و دانش در مورد شرکاء و تامین کنندگان و مشتریان به انضمام اتحاد ها ، جواز ها و قرار داد ها.
(اتحادها،جوازها،قراردها) X3 + )دانش در مورد شرکا،تامین کنندگان و مشتریان) X2 + (ارتباط با شرکا و تامین کنندگان و مشتریان )X1 +X0 = سرمایه ساختاری
قلمرو تحقیق
قلمرو موضوعی تحقیق
حوزه نگرش تحقیق تشریح دارایی های نامشهود و سرمایه های فکری و انواع طبقه بندی و روش های اندازه گیری سرمایه فکری و عملکرد سازمانی است. در این تحقیق قلمرو موضوعی برابر با بررسی تاثیر اجزای سرمایه فکری بر عملکرد سازمانی شرکت های نرمافزاری می باشد و همچنین این تحقیق میان رشتهای میباشد و چون در اندازه گیری داراییهای نا مشهود است می تواند در ارتباط با مدیریت مالی باشد از طرفی دیگر اندازهگیری سرمایههایفکری خود مقوله ای در مدیریت دانش است که می تواند در حوزه مدیریت تکنولوژی نیز محسوب شود و چون دامنه این تحقیق در حوزه شرکتهای نرمافزاری است می تواند در حوزه مدیریت IT نیز قرار بگیرد.
قلمرو زمانی
همانطور که در قبل نیز گفته شد این تحقیق در صنایع نرم افزار تهران صورت می گیرد.
چون این تحقیق از طریق پرسش نامه می باشد ، زمانی که پرسش نامه در شرکتها توزیع میشود بهمن سال ۹۱ خواهد بود.